۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

نگاهی تحلیلی به جنبش موسوم به سبز

نگاهی تحلیلی به جنبش موسوم به سبز

من این جنبش را یک جنبش طبقاتی (به مفهوم مارکسیستی و سوسیالیستی آن ) نمیدانم، برای اینکه هیچگونه خواسته طبقاتی خاص در آن دیده نمیشود. اما هرچه دلتان بخواهد ، اندیشه های گوناگون را میتوانید در آن پیدا کنید ، لذا رهگیری این اندیشه ها شاید بتواند ما را به جایی برساند که بتوانیم دید بازتری نسبت به آنچه میگذرد داشته باشیم. بدین منظور تلاش دارم این جنبش را از سه زاویۀ دید مختلف مورد بررسی قرار دهم و امیدوارم دوستانی که این مطلب رامیخوانند ، در نقد آن بکوشند تا مسئله در مقیاس بسیار بالاتری باز شود تا در حرکتهای بعدی سنجیده تر عمل شود.

1- تحلیل جنبش به عنوان یک جنبش سیاسی – اجتماعی و اندیشه های سیاسی- اجتماعی گوناگون و نقش آنها.
2- جایگاه و تعریف جنبش از نظر رژیم حاکم .
3- جایگاه تعریف جنبش از نظر کشورهای بیگانه.

تحلیل جنبش به عنوان یک جنبش سیاسی – اجتماعی و اندیشه های سیاسی- اجتماعی گوناگون و نقش آنها.

برای اینچنین تحلیلی اول باید افکار و اندیشه های گوناگون را یک به یک بشماریم و سپس توضیح دهیم :

الف : اندیشه ای که انقلاب اسلامی ولایت فقیهی خمینی را قبول دارد و چنین وانمود میکند که بعد از مرگ او انقلاب به بیراهه رفته است و ما باید به همان اصول اولیه باز گردیم . ( طیف غالب اصلاح طلبان)( این گروه پابرجایی رژیم را از ارکان استراتژیک فکری خود می شناسد چون ، چنانکه بارها علنآ گفته اند نیتشان بازگشت به عصر طلایی و گهر بار خمینی اهریمن تبار است. رهبری این طیف را جلادان و جنایتکاران پیشین تشکیل میدهند که همه شان را با ایل و تبار و تاریخچه مشعشع کشور داری و اعدامهای دسته جمعی و فریادهای روح منی خمینی - بت شکنی خمینی ، معرف حضور همه هستند)

ب : اندیشه ای که جمهوری اسلامی را با حذ ف ولایت فقیه فردی و جایگزین کردن آن با ولایت شورایی فقها در نظر دارد.( هواداران آقای منتظری فقید و طیف اقلیت اصلاح طلبان ،اندکی رادیکال تر در اصلاح طلبی و بیانگر تعابیر انسانی تری از اسلام هستند و در واقع با ماله کشی و چشم پوشی بر احکام شرم آور و سبعیت ذاتی اسلام که حتی با یک بار خواندن قرآن بر هر فرد جویای حقیقت آشکار میشود ، سعی در ارائه چهره ای غیر واقعی از اسلام را دارند) ( این طیف به سرنگونی نمی اندیشد اما حتی از طرف اصلاح طلبان نیز نه تنها پذیرفته شده نیستند بلکه اگراین اصلاح طلبان برای حفظ وجهه شان لازم نمیدیدند در تشییع جنازه منتظری فقید نیز شرکت نمیکردند و چنانچه مید انیم او را به مد ت 20 سال در بدترین شرایط تنها گذاشتند و از بردن نامش هم پرهیز میکردند و در برکناری ایشان هم دستهایی آشکار و پنهان داشتند)

پ : اندیشه ای که قانون اساسی جمهوری اسلامی را با حذف ولایت فقیه و تشکلهای مطبوع آن از قبیل مجلس خبرگان و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام را مد نظر دارد. ( آقای بنی صدر و ملی مذهبی ها )( این طیف را باید گروههایی که از نظر سیاسی به طور شرمگینانه و بزدلانه ، رویای براندازی را میبینند ولی از عواقب آن نیز نگرانند نامید ).

ت : اندیشه ای که اسلام را ماهیتا با جمهوری در تضاد دانسته وخواستار حکومت جمهوری سکولار و کنار گذاشته شدن اندیشه های اسلامی از ساختار قانون اساسی میبا شد (تغییر قانون اساسی) ( صاحبان این اندیشه سازمان یافته و متشکل نیستند و ایده خاصی در رابطه با جمهوری رویایی شان ندارند و در کل میتوان گفت که ساده انگارانه همه چیز را به بعد از سرنگونی حواله میدهند، یعنی همانکاری که 31 سال پیش اتفاق افتاد و مردم همه چیز را با سخاوت مندی و اعتماد به رهبران قلابی سپردند و در مدت چند ماه با یک جمهوری ، ناجمهوری مواجه شدند که اصل ولایت وقیح را تا دسته چپانید و مردم شروع کردند به امروز و فردا کردن، که امروز خوب میشود ... فردا خوب میشود... و در این 31 سال نه تنها فردای بهتری ندیدند بلکه به دیروزها یشان حسرت خوردند. اینگونه جمهوری خواهان شاید بزرگترین بازندگان این بازی باشند. شعار جمهوری ایرانی ، شاید زیبا و مترقی بنماید ... ولی تنها در حد شعار است و برای اینکه از حد شعار رویایی بیرون بیاید، باید مورد مطالعه دقیق از طرف جمهوری خواهان قرار گیرد. )

ث : اندیشه ای که ظاهرأ خواهان بازگشت به آرمانهای انقلاب مشروطیت است که به خودی خود مجموعه ای از آرای گوناگون بوده ولی نقطه تلاقی آنها احیای نظام سلطنتی و آقای شاهزاده رضا پهلوی میباشد.( با اینکه افراد میهن پرست در این طیف کم نیستند ، اما در بین خودشان هم میدانند که عده زیادی از شیادها هم در درون این طیف لانه کرده اند که موجب شرم مشروطه خواهان واقعی هم هستند، و از این هم که بگذریم این طیف دارای یک مشکل اساسی است و آن اینکه : آقای شاهزاده رضا پهلوی هنوز هم که هنوز است بله را نگفته است و گویا 31 سال است که رفته است گل بچیند. )

ج : اندیشه های مبتنی بر مارکسیسم که باز هم به عنوان یک طیف مطرح هستند و در بر گیرنده گروههای ریز و درشت زیادی میباشد.
( این طیف رنگارنگ و خواهان حکومت کارگری ، حتی قادر به براه انداختن یک اعتصاب کارگری نیستند و دارند با سبیلهای استالینی شان بازی میکنند و بر سر جمله های مارکس و انگلس و لنین و استالین بحثهای آخوند مآبانه میکنند ، دنیا را که آب ببرد اینها هنوز در بند کوچه پس کوچه های، جملات کتاب یک گام به پیش و دو گام به پس حضرت لنین ، گیر کرده اند و منتظرند که همه چیز شکست بخورد و بنشینند و مقاله های تحلیلی آنچنانی بنویسند که در آنها هزار بار کلماتی از قبیل خلق قهرمان و طبقه زحمتکش کارگر و خرده بورژوازی مذبذب و... الی ماشاءالله تکرار شود و سبیلهایشان را باز هم درازتر کنند... تا دور بعدی. تعداد ای گروهها آنقدر زیاد است که حتی اگر طبقه کارگر را به تساوی بین آنها تقسیم کنیم ، به خاطر اختلافات شدید گروهی جنبش کارگری صد در صد شکست میخورد و به جای مبارزه با دشمن طبقاتی باید توی سر و کله هم بزنند.)

چ : گروههای قومی که محبوب ترین و بزرگترین آنها حزب دموکرات کردستان ایران است به خاطر شکست استراتژیک سیاسی و نظامی که خورده است و متاسفانه هنوز درس لازم را فرا نگرفته است و علل شکست را نه تنها در تاکتیکهای سیاسی خود و به تبع آن استراتژی نظامی خود نمی بیند و همه چیز را حواله به حپروت میکند(البته با بکاربردن جملات شیوا)، برای شرکت کردن در جنبش بی سر و تهی که سبز نامیده میشود نیز امیدی ندارد و حد اقل میداند که با این طناب نمیتوان به چاه رفت و این نردبان شکسته راه به بام نمیبرد. گروه پژاک نیز با اینکه پیشمرگان دلیر و مبارزی دارد متاسفانه قافیۀ شعرش را با آپوئیسم (عبدالله اوجالان) درست میکند و دلیل اصلی رشد یافتنش (گذشته از ستم مظاعف رژیم آیین پلیدی بر قوم کرد) را باید بیشتر در غیر فعال بودن حزب دموکرات کردستان ایران جستجو کرد. ( از نظر من اگر حزب دموکرات کردستان ایران در تاکتیکهای سیاسی و استراتژی نظامی خود تغییراتی بدهد و وارد مبارزه ای بی امان شود چهره جنبش دموکراسی خواهی ایران بسیار دگرگون خواهد شد. و همچنین گروه پژاک نیز به جای براه انداختن رقابتهای گروهی و پیروی امّت گونه از آپو را کنار بگذارد و در کنار سایر هم میهنان خویش قرار گیرد چنان آتشی بر سر رژیم جلادان اسلامی ریخته خواهد شد که قابل توصیف نیست. )

ح : سازمان مجاهدین خلق ایران نیز به خاطر شکست استراتژیک در سال 60 که نتیجه خود بزرگ بینیها و حماقتهای سیاسی و نظامی رهبرانش که هنوز هم ادامه دارد و با شکست دوم توان فرسا در عملیات فروغ جاودان نه تنها محبوبیت خود را به طور چشمگیری از دست داده است بلکه هنوز هم خود را خدایگانی میداند که برای ایران رئیس جمهور از پیش تعیین شده مشخص نموده و چهار دست و پا به اندیشه ولایت فقیهی خود ( ولی فقیه کت شلوار کراواتی) چسبیده است و از خر شیطان پایین نمی آید و برای مردم شرط و شروط تعیین میکند که اگر فلان شود آنها هم در عوض حاضرند مثلا شورای ملی مقاومت را منحل کنند (تاکتیکهای آخوندی)، غافل از اینکه مردم بوی اندیشه های ولی فقیهی را از فرسنگها حس میکنند.این جنبش حتی اگر شکست بخورد تن به رهبری مجاهدین نخواهد داد ، زیرا این تن دادن خود یک شکست استراتژیک ملی خواهد بود (این نوع از شکست را در مجموعه مقالات هنر جنگیدن توضیح داده ام).

خ : اندیشه نظام پادشاهی که توسط استاد فرود فولاد وند و تحت نام انجمن پادشاهی ایران پایه گذاری شده است و اساسا با سلطنت مشروطه و یا هرگونه حکومت سلطانی (معاویه ای ) و ملوکانه مخالف است و به ایرانی با حکومت پادشاهی سوسیال دموکراتیک بر اساس قانون اساسی پیشنهادی که به ( آیین ریشه ای ) مشهور است می اندیشد و خواستار سرنگونی حکومت اسلامی با توسل به تمامی شیوه های مبارزاتی است و رسیدن به دموکراسی را بدون رویارویی قهر آمیز با دشمن تا دندان مسلح ولایت وقیحی میسر نمیداند. ولی متاسفانه به خا طر تبلیغات 31 رژیم آیین پلیدی در رابطه با رضا شاه بزرگ و محمد رضاشاه فقید با گروههای سلطنت طلب اشتباه گرفته میشود . انجمن پادشاهی ایران ، یک گروه سلطنت طلب نیست و شاهزاده رضا پهلوی را لایق پادشاهی ایران نمیداند.

استراتژی و تاکتیکهای مبارزاتی گروهها :

گروههای ( الف ) و ( ب ) دارای استراتژی همسان هستند که آنهم حفظ جمهوری اسلامی برای تامین و گارانتی کردن حکومت آخوندها بر گرده مردم ایران و تقسیم ارث و میراث خمینی اهریمن تبار میان یکدیگر هستند و حد اکثر چیزی که به جامعه پیشنهاد میکنند یک سری کلی گوییهای بی سر و ته و دم زدن از عدالت و آزادی است که 31 سال پیش مردم آنها را شنیدند و به رویا فرو رفتند و عکس خمینی را در ماه دیدند و به جای اتوبوس و برق مجانی و عزت و شرف این جهانی و آن جهانی و.... یکباره شنیدند... یا روسری – یا توسری.... اونیکه رای نداده – حق نظر نداره...... بیطرف – بیشرف...... مهدی بیا – بیا بیا...... و جنگ و نابودی و راه قدس از کربلا میگذرد... کربلا کربلا – ما داریم می آییم ..... و از اینگونه مزخرفات و اراجیف و در منبرها و خطبه های نماز جمعه مردم را در تب و تاب و هیجانهای مالیخولیایی قرار دادن . شاید اینبار بگذارند که مدل موها و موسیقی رپ و روز نامه های مثلا منتقد آزاد شود (به شرط نداشتن پای درازتر از گلیم).
تاکتیک مبارزاتی که از طرف این دو گروه و اعوان و انصارشان چه در داخل و چه در خارج تبلیغ گردید گاندی بازار بود، چون اینگونه شیوه مبارزاتی به آنها فرصت کافی میدهد که هم با کشورهای اروپایی لابی کنند و هم با دارو دسته خامنه ای چانه بزنند و اگر دیدند که کاری از پیش نمیرود فتیله را پایین بکشند. فایده دیگر این شیوه مبارزاتی برای این دو گروه این است که گروههای دیگر را نیز وادار به پیروی از همان شیوه میکند، چون همه میترسند که کاری رادیکالتر انجام دهند و گناهها به گردن آنها انداخته شود.لذا بدین ترتیب تمامی جنبش را از نظر تاکتیکهای مبارزاتی در کنترل خود میگیرند و پای همه را در پوست گردو میگذارند و تا اینجا نیز در کنترل مردم ( به بهانه رهبری ) موفق هم بوده اند و دست آوردی به جز عقب نشینیهایی که از طرف مزدوران قلم به دستشان به عنوان بیانات داهیانه به خورد مردم داده میشود، نیز حتی یک قدم به جلو نرفته اند.
به نظر من گام بعدی دارو دسته ( الف – ب ) آغاز زمزمه تصحیح و تغییر قانون انتخابات مجلس و ریاست جمهوری خواهد بود ، زیرا این امر به عنوان حد اکثر چیزی که میتواند عایدشان بشود از کانالهای فرعی مافیای خامنه ای و سپاه به صورت خام ( نهایی نشده) به اصلاح طلبان پیشنهاد شده است ، لذا در فحوای سخنان اخیر موسوی و کروبی به گونه ای که بتوان از زیرش هم در رفت مطرح گردیده است ، اما به خاطر عدم اعتماد به خامنه ای و دار و دسته اش و سپاه ، این وعده را نیز لایه دیگری از فریبکاری حکومت به شمار می آورند. اما اگر این پیشنهاد ( تغییر قوانین انتخاباتی ) از طرف خامنه ای و سپاه به صورت نهایی و گارانتی شده به دار و دسته اصلاح طلبان داده شود ، این پیشنهاد را به عنوان یک پیروزی بزرگ قلمداد کرده و در توجیح آن خواهند گفت که این بار را فدا کردیم تا یک پیروزی استراتژیک بدست بیاوریم ( یعنی تغییر قانون انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ) . اما اگر ای پیشنهاد خام پخته شود جایی برای گروههای ( پ – ت – ث – ج ) نخواهد بود و این به نفع هر دو طرف یعنی خامنه ای و دار و دسته اش از یک سو و اصلاح طلبان از سوی دیگر تمام خواهد شد چون گروههای دیگر باز هم به خا طر بدست آوردن طعمه رویا ئی و مبهم و موهوم ( مثلا رئیس جمهور دلخواه و یا نمایندگان دلخواه در مجلس ) باید از طریق اصلاح طلبان وارد شوند و به دنبال آنها مثل سگ له له بزنند. البته برای دریوزگان جلبک صفتی مثل فرخ نگهدارها و کشتگر ها و ابراهیم یزدیها کاچی به از هیچی است و برای آن کفهای ملی – مذهبی و پرولتاریایی خواهند زد .

گروهای ( پ ) و ( ت ) و (ث ) و ( ج ) نه دارای استراتژی سیاسی خاصی هستند و نه تاکتیکهای مبارزاتی ویژه خود را دارند و کارشان در حد تغذیه انگلی از کل جنبش است بدین معنی که مسئله خاصی که با ادعاهایشان همسنگ باشد را مطرح نمی سازند و عقایدشان را در جیبشان گذاشته و به هواداران ( امّت ) خود هم چنین مینمایانند که راه آرمانی آنها از کربلای اصلاح طلبان میگذرد و به نام پیوند با جنبش توده های مردم (در ظاهر ) به مجیز گویی های خود از دارو و دسته ( الف و ب ) پرداخته به همه میگویند که ساکت باشید و از نردبان اصلاح طلبی بالا روید و در پی این روش سخیف ( که در سال 57 و سالهای بعد از آن تا زمان تار و مار شدنشان به دست همین جانیان که به کعبه اصلاح طلبی مشرف شده اند) به ناچار مجبور هستند مبارزان رادیکال تر را هم با چسبانیدن انگهای گوناگون ( که حزب توده و پیروان خائن فداییشان هم دست بالایی در اینگونه تئوری پردازیها دارند) یا از معرکه بیرون رانند و یا به دنباله روی از دارو دسته موسوی – کروبی – خاتمی بکشانند تا شاید سهمی هم گیرشان بیاید و در این راستا مثل بز اخوش در حال بعععع .... گفتن هستند و هر گونه حرکت رادیکال را میخواهند در نطفه خفه کنند و در واقع بازیچه بازیهای جناحی رژیم شده اند و بی محتوایی و پوچی و عدم استقلال سیاسی خود را به نمایش گذاشته و به زبان بی زبانی میگویند که چیزی بیش از این بلد نیستند و اگر کسی هم بخواهد اعتراضی بکند، در جوابش فوری میگویند که این راه ، راه درازی است و به صبر و حوصله نیاز دارد.

نتیجه :

1- آنکس که فکر میکند دشمن را دچار جنگ فرسایشی میکند باید بداند که خودش هم اسیر جنگ فرسایشی میشود.
2- دشمنان مردم افراد حرفه ای هستند ، بدین معنی که برای ضرب و شتم و دستگیری و کشتن مردم مزد میگیرند و در واقع امنیت مالی خانواده شان تهدید نمیشود، اما مردم مبارزان حرفه ای نیستند و هر تظاهراتی ضربه اقتصادی به زندگیشان وارد میکند و بعد از مدتی به ناچار کنا ر کشیده و یا حظورشان کم رنگتر میشود.
3- دشمنان مردم در آسایش و راحتی و امنیت زندگی میکنند و مبارزان همیشه باید مواظب اطرافشان باشند و در کابوس دستگیر شدن و شکنجه و مرگ دست و پا بزنند.
4- مبارزه فرسایشی ، بدون رسیدن به پیروزیهای هر چند کوچک ، نیروهای مبارز را از نظر روحی خسته میکند، و اینکه هی ادعا شود که ما بیشماریم و ما پیروزیم و...... مانند داستان جنگ 8 ساله نتیجه ای جز خوردن جام زهر در برنخواهد داشت.
5- تا کنون با تمامی وعده های متعددی که در رابطه با اعتصابات کارگران داده شده است ، هیچ اعتصابی در رابطه با جنبش سبز انجام نگرفته است !! چرا؟ دلیلش خیلی ساده است و آن اینکه برای اعتصاب به راه انداختن باید هزینه زندگی اعتصاب کنندگان تامین شود ، و این امر نشان میدهد که هیچ سازمان و یا حزب و گروهی نتوانسته است اینگونه هزینه ها را تقبل کند زیرا یا توان چنین کاری را ندارند و یا ارزشی برای آن قائل نیستند و یا کارگران زیر بار نمیروند تا در ازای چندرغاز پول دست به ریسکی بزنند که آینده شان را به طور کلی به خطر بیندازند ، که اگر این سه و یا ترکیبی از آن و مخصوصأ عدم آمادگی کارگران برای اعتصابات درست باشد (که از نظر من صد در صد درست است) باید دانست که کارگران آینده این جنبش را مبهم و موهوم دانسته و به پیروزی آن ایمان ندارند و این یک زنگ خطر برای پویندگان دروغین راه گاندی میباشد.
6- برنده جنگ فرسایشی کسی خواهد بود که از هزینه کردن هراسی نداشته باشد و باید بگویم که تنها با هزینه کردن بخش کوچکی از در آمد سالانه خامنه ای و سپاه از طریق فروش داخلی و صادرات هرویین و سایر انواع مواد مخدر میتواند هزینه فرسوده کردن جنبش گاندی زدگان شده و در مدتی کوتاه شاهد ریزش سنگین در هواداران اصلاح طلبان خواهیم بود که یا باید خانه نشین شوند و یا به بخشهای رادیکال بپیوندند و از حاج آقا گاندی هم خداحافظی نمایند.


جایگاه و تعریف جنبش از نظر رژیم حاکم :

بر خلاف تحلیلهای پرشور و آمیخته به هیاهو های تبلیغاتی و شعر و شعارگونه ای که در جبهه جنبش موسوم به سبز دیده میشود ، در آن سوی خاکریز دشمنان مردم و جنبش ، دیدی بسیار فنی و سرد از قضیه دارند و اگر جمله معروف بشکه آبجو ( فیروز آبادی ) را به یاد آورید که بعد از راهپیمایی میلیونی اظهار کرد ( ما با چندتا راهپیمایی عقب نشینی نمیکنیم ) . میبینید که با اینکه میدانند نفرات تشکیل دهنده جنبش بسیار زیادند ، بسیار ساده از آن میگذرند و در پشت پرده چه بسا به آن میخندند ( همانگونه که احمدی نژاد حدود یک سال پیش گفت که گاهی با خامنه ای تحلیلها را مطالعه کرده و میخندند ). دلیل این برخورد سرد و چه بسا تمسخرها به دلیل تحلیل واقعگرایانه ای است که از ماهیت جنبش دارند.

1- آنها میدانند که اکثریت بسیار بزرگی از مردم از آنها نفرت دارند و در چند سال پیش هم به جای اینکه کاری در جهت از میان بردن ریشه های این کینه ها بردارند دست به بازیهای دیگری زدند که جامعه را در تب و تاب و التهاب قرار دهند و حتی این تب و تاب و التهاب را تا پای جنگ پیش برده و سپس فتیله را با بازیهای چند لایه ، دیپلماسی پنهان و دیپلماسی عمومی پایین بکشند و مردم را با ملغمه ای از سرنگونی سریع اسراییل – رسیدن به قله های پیشرفت اتمی – جنگ حزب الله با اسراییل – باز سازی لبنان – اختراعات و کشفیات علمی گوناگون و ساختن جنگنده های عجیب و غریب – ظهور عاجل امام زمان – آزمایشهای موشکی متعدد و نو آوریهای ادعایی – فرستادن ماهواره به فضا و .... الی ماشاءالله تا اینبار نه با وعده عدالت و اتوبوس و برق مجانی ، بلکه با تحریک رگ غیرت ملی و میهن پرستی و دادن احساس افتخار قلابی به مردم بدبختی که در تهیه نان شب شان وامانده اند تا اینکه اینگونه مسائل را به فراموشی بسپارند و در سفرهای استانی دست گدایی به سوی احمدی نژاد دراز کنند و او هم با دلقک بازی و ادای شاه عباس در آوردنهایش پول پخش کند.... نامه جمع کند و.....
2- رژیم میداند که حتی همین اکنون عده زیادی از شرکت کنندگان در تظاهراتها ی بعد از انتخابات در تب و تاب اتمی گرفتار هستند و آنرا دست آورد بسیار بزرگی به شمار می آورند و همچنان مثل ندید بدید ها ، واله و شیدای اتم هستند. غافل از آنکه اگر شاه میماند ایران بسیار پیش از اینها به نوع بسیار پیشرفته تری از این تکنولوژی دست یافته بود و آن کیکهای زردی که در نطنز پالایش میشد در زمان شاه از آفریقای جنوبی خریداری شده بود و سالهای سال بود که خاک میخورد. لذا این عاشقان اتم و بمب اتم به نیروی بر انداز رژیم تبدیل نخواهند شد و اگر هم دیگر یاوه های آنها را نخرند استعداد خریدن یاوه های موسوی و کروبی و خاتمی را دارند... لذا از سوی آنها خطری جدی احساس نمیشود.
3- رژیم میداند که موسوی و کروبی میخ مسالمت آمیز بودن را بر تظاهرات کوبیده اند و سرکوبهایی هم که انجام گرفته است به بقای این میخ کمک میرساند تا داستان شکل دیگری پیدا نکند. لذا در میدان نگاه داشتن موسوی و کروبی و خاتمی برای به سردی و یاس کشاندن روحیه مبارزاتی مبارزان از سرکوب بی امان بهتر عمل میکند. لذ ا با کش و قوس دادن و حتی کشتن جسته و گریخته تعدادی از فعالان (مثل ترور خواهرزاده موسوی و ترور استاد علی محمدی) و اعدام افراد متعلق به بخش رادیکال جنبش ( انجمن پادشاهی ایران ) مینواند تئوری گاندی بازار را تغذیه و تقویت کند تا بخش رادیکال جنبش به دست گاندی چیها (سبزی چیها ) از میدان رانده شوند و یا تحت کنترل در آیند.
4- رژیم میداند که رهبران جریان اصلاح طلبی خودشان دارای سابقه بسیار ننگینی هستند و نمی توانند با دار و دسته خامنه ای مسابقه تقدس بگذارند ( چون هردو از یک قماشند ).
5- رژیم از ایدئولوژی رهبران جریان اصلاح طلبی هم ترسی ندارند چون هردو از یک آبشخور آب میخورند و حد اکثر به عنوان دو نوع از تفسیر دینی ( تفسیر دینی یعنی بافتنی ) از آن یاد میکنند.
6- رژیم میداند که باید نهایتأ سبیل و ریش همپالگیهایش در قم را چرب کند و در پشت پرده ها بحث بر سر مقدار چربی است.
7- رژیم به خوبی میداند که حماقت سیاسی و یا نا پختگی حاکم بر جنبش موسوم به سبز چنان عمیق است که همچنان به راههای آزموده و شکست خورده پیشینیانشان میروند و هیچ نقطه عطفی در تاکتیکها و استراتژی جنبش دیده نمی شود لذا با یک پدیده کاملا تعریف شده ای روبرو هستند و از سالها پیش هم با نامهای گوناگونی همچون تهاجم فرهنگی و انقلاب مخملی و بر اندازی نرم از آن یاد میکردند و این گاندی بازار برای رژیم پدیده جدیدی به شمار نمی رود.
8- رژیم میداند که فرهنگ حاکم بر مخالفان حکومت ، فرهنگ امام زمانی است. بدین معنی که همیشه به دنبال ناجی میگردند تا همه مشکلاتشان را حل کند و اگر به جریان آن دلقک تلویزیونی لوس انجلسی موسوم به هخا و یا انتظار داشتن عده ای از آمریکا برای حمله به ایران و باور بی مورد پیدا کردن به افرادی مانند موسوی و خاتمی و کروبی و سازگارا و مخملباف و سپردن ریش و قیچی به دست آنها و سینه و زنجیر زدن بدون چون و چرا زیر علم آنها و داستان هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق و یا سازمان مجاهدین خلق ... همه و همه نشان از اشکال گوناگون فرهنگ امام زمانی و مقلد و مجتهد است. در این فرهنگ افراد در پی ناراضی شدن تنها مجتهدشان (مرجع تقلیدشان) و یا امام زمانشان را عوض میکنند و و عاشق و شیدای او میشوند و هیچکس حوصله نقد ریشه های شکست و یا تاسف را ندارد.
9- رژیم میداند که حتی روی آوردن به مبارزه مسلحانه چریکی بر مبنای نسخه برداری از حرکتهای شکست خورده و نا کار آمد قبل از سال 57 و یا حرکات کلیشه ای چریکهای فدایی و مجاهدین خلق بعد از سال 57 خواهد بود و عملا هم زمانی که از جنگیدن صحبت میشود ، جوابهایی که دریا فت میشود بسیار کودکانه و غیر حرفه ای است و نشان میدهد که تصوری که از مبارزه مسلحا نه در ذهن مبارزین است بسیار کلیشه ای و مبتنی بر اشکال شکست خورده آن است.لذا رژیم از این نوع مبارزه مسلحانه نیز باکی ندارد.
10- رژیم میداند که کشورهای اروپایی و آمریکا اصلاح طلبان را جدی نمیگیرند و یا حد اقل به عنوان یک طرف معامله قابل اعتماد روی آنها حساب باز نمیکنند ، و همچنین افکار بین المللی هم تاثیر گذار نیست ، لذ با کمال خونسردی به راه خود ادامه میدهد.
11- و بالاخره رژیم میداند که تا پایان امسال اثری از جنبش اصلاح طلبی نخواهد ماند و به نحوی از انحا با قم نشینها به توافق رسیده و یا آنها را تار و مار خواهد نمود و عده بسیاری هم دچار یاس سیاسی شده و تا ظهور امام زمانی دیگر به گوشه ای خواهند خزید وباقی مانده ها را هم از دم تیغ خواهد گذراند.


جایگاه جنبش از نظر کشورهای بیگانه :


از نظر کشورهای بیگانه هم جنبش موسوم به سبز یک حرکت ضعیف و بی سر وته است که دارای مشخصه های لازمی که آنرا به عنوان آلترناتیوی که بتوان آن را طرف مذاکره و معامله به حساب آورد، نیست و به قول خودمان نه به داره ، نه به بباره .
مسئله اروپا و آمریکا این نیست که ما در چه وضعیتی زندگی میکنیم ؟ آیا تشنه دموکراسی هستیم و یا نیستیم؟! مسئله آنها حتی این نیست که چند نفر را کشتند و یا به چه تعدادی تجاوز کردند ؟! چون هر روزه در خود این کشوره عده زیادی میمیرند و یا به آنها تجاوز میشود و در سرتاسر دنیا میلیاردها نفر در تنگناهای اقتصادی و سیاسی زندگی میکنند و روزانه هزاران نفر از گرسنگی مزمن میمیرند. کشورهای اروپایی و آمریکا سازمان خیریه هم نیستند که بیایند نان و دموکراسی و تکنولوژی تقسیم کنند. لذا این تصور غلطی که از طرف افرادی مثل گنجی و مخملباف و سازگارا به ذهن مبارزان تزریق میشود ، مبنی بر اینکه ما داریم تماسها و تلاشهای دیپلماتیک میکنیم و میگیریم و یا خانم شیرین عبادی هر روز در اینجا و آنجا سخنرانی میفرمایند از نظر سیاستمداران کارکشته و حرفهای به آن گرمی شنیده نمیشود. آنها با خونسردی گوش میکنند و ابراز همدردی میکنند (البته به مفهوم دیپلماتیک آن ) وسپس با مغزی سرد و خالی از هرگونه ترحم و عشق و علاقه مسایل را از زاویه منافع ملی کشور خود از یک سو و منافع حزبی خود از سوی دیگر بر رسی میکنند و بر این اندیشه اند که چگونه با این برگها در صحنه سیاسی و اقتصادی داخلی خودشان و یا عرصه سیاسی و اقتصادی و نظامی و دیپلماتیک بین المللی بازی کنند تا منافع بیشتری را کسب کنند. اگر میبینید که کسی میگوید که از طرف جنبش سبز با دولتهای این کشورها وارد بحثهای دیپلماتیک شده است یک گنده گویی و دروغ محض است و بدانید دولتها ی این کشورها میدانند که جنبش سبز چیزی ندارد که به آنها بدهد بلکه برای گرفتن آمده است . به عنوان مثال آیا شما حاضر میشوید به کسی که چه بسا فردا خواهد مرد پول قرض دهید و یا در شرکتی سرمایه گذاری کنید که احتمال ورشکستگی آن میرود و یا حد اقل خیلی طول میکشد که به مرحله سود آوری برسد؟ کدامین تاجر و یا سرمایه دار عاقلی اینکار را میکند؟ در رابطه با مسایل سیاسی قضیه بسیار پیچیده تر است ، چون جنبه بین المللی پیدا میکند. همین حاج آقا دالایی لاما را ببینید که هی کتاب مینویسد و سخنرانی میکند و بسیاری از مردم غرب شیفته او هستند، اما زمانی که بحث بر سر ملاقاتی رسمی با او به میان می آید میبینیم که خمیر خیلی آب میبرد.حال یکی دو نفر مثل مخملباف و سازگارا پیدا میشوند و در این فضای بی در و پیکر ادعاهای آنچنانی میکنند ، مایه تاسف است که باور شود چون باور کردن آن نشانه نپختگی و خوش باوری کودکانه است. جایگاهی که آن دولتها برای اینگونه افراد در نظر میگیرند تنها در رادیوها و تلویزیونهای تبلیغاتی آنهم رسانه هایی است که مخاطب ایرانی دارد ( ارتباطی بسیار حاشیه ای ).
من نمی فهمم که بر چه اساسی باید به جهانیان قبولاند که مثلا موسوی تبریزی و موسوی اردبیلی و هادی غفاری و صانعی که هزاران نفر از فرزندان این آب و خاک را با احکام اسلامی به جوخه های اعدام سپرده اند را به عنوان آزادیخواه بپذیرند؟ من نمیتوانم بفهمم که عده ای از این سبزی چیها بر چه اساس و پایه و بنیادی برای درگیریهای جناحی درون رژیم از کشورهای خارجی طلب کمک نمایند؟ مگر آنها مغز خر خورده اند؟ یا مثل ما فراموشکار هستند؟
جایگاه این جنبش برای کشورهای نامبرده همانقدر است که بخشی از اخبار رسانه های آنها را پر کند تا بر اساس آن تبلیغات اهداف سیاسی خود را به پیش ببرند.

پاینده ایران. برقرار باد آیین ریشه ای. کوبنده تندر

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر