۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

به بهانه دستگیری عبد المالک ریگی بلوچ و قتل المبحوح تازی

به این بهانه میخواهم تصویری از بازیگران منطقه ای در خاورمیانه را ارائه دهم تا شاید کمکی باشد به یاران مبارز در راه دموکراسی ، و بدین وسیله گشایش مبحثی باشد که به کمک همدیگر بتوانیم دید سیاسی خود را بر آنچه در منطقه میگذرد گسترش داده و با دیدی بازتر به مسائلی که در اطرافمان میگذرد نگاه کنیم، چون چه بخواهیم و چه نخواهیم ، این پارامترها در حال عمل کردن هستند و باید جوابی عملی ( طراحی استراتژی منطقه ای و تاکتیکهای مبارزاتی منطقه ای ) برای بازیهای پیچیده بین المللی داشته باشیم. البته شاید دوستانی باشند که بگویند برو .. بابا... توی مسائل داخلی خودمان گیر افتاده ایم و تو داری به مسائلی میپردازی که مسئله روز ما نیست. اما من فکر میکنم : آنکس که پای در راه مبارزه در راه میهن و دموکراسی برمیدارد بدون داشتن آگاهی از راه پر پیچ و خم و بسیار پیچیده سیاسی، در منزلی از منازل خرش در گل خواهد ماند و آن زمان لحظه ای خواهد بود که دشمن حمله برنامه ریزی شده اش را آغاز کند. در این مقاله کوتاه قصد باز نگری آفرینش کشورهای قارچ تبار منطقه را ندارم که خود مبحث دیگری است .
بنیانگزاری جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان (ضیاء الحق) و تقویت مجاهدین افغان در راستای استراتژی آمریکایی-اروپایی ایجاد کمربند سبز امنیتی در اطراف بلوک شرق باعث تحولی بزرگ در منطقه گردید که دامنه این تحولات به طور سریع گریبانگیر خود اروپاییها و آمریکا گردید. و در همین راستا برای فرو نشاندن دامنه این تحولات ، اول ضیاءالحق در یک صانحه هوایی معدوم شده و سپس جنگ خانمانسوزی برای تضعیف و از میان برداشتن رژیم خمینی به راه انداخته شد اما این طرح به خاطر گره خوردن با مسئله دفاع از میهن و تبدیل شدن جنگ خمینی و صدام به جنگ میهنی برای مردم ایران آنچه را که آرزوی اروپائیان و آمریکا بود نه تنها بر آورده نکرد بلکه باعث ظهور نیروی جدیدی در منطقه یعنی رژیم صدام حسین شد که داعیه رهبری جهان عرب را به دست گرفت.و در این میان اتحاد جماهیر شوروی که در واقع چیزی بیش از یک بادکنک بزرگ اتمی نبود در اثر ورشکستگی اقتصادی از هم فرو پاشید و آنچه در این میان برای آمریکا و اروپا ماند ، آش نخورده و دهن سوخته بود .
خلاء قدرت در بخش بزرگی از جهان و بوجود آمدن کشورهایی نو، که از دل اتحاد جماهیر شوروی بیرون آمدند، آمریکا و اروپا و از سوی دیگر بازیگران منطقه ای را در مسیر پرشتابی از بحران وتحولات سیاسی قرار داد که منجر به باز نگری استراتژیهای کهنه و پی ریزی استراتژیهای جدید و چیدمانهای نوین گردید که به خاطر شتاب حوادث و نقش آفرینی بازیگران منطقه ای نمی توانست پختگی کامل داشته باشد ، و یا حد اقل تاکتیکهای مبارزاتی قدرتهای بزرگ در تمامی عرصه های اقتصادی و سیاسی و نظامی و دیپلماتیک به حالت شناور در آمد تا انعطاف پذیری بیشتری برای ایفای نقش موثر در پر کردن خلاء قدرت را داشته باشد. به طور نمونه میبینیم که جنگ خلیج فارس که میرفت بنیان عراق صدام حسین را در هم بپیچد ، ناگهان و بدون هیچ توجیهی مسکوت گذاشته میشود و کانون بحران به یوگوسلاوی سابق منتقل میشود.
قدرت عظیم مالی (دارا بودن 75 درصد داراییهای جهان ) و نظامی آمریکا ، دوستان پیشین یعنی اروپا را واداشت تا به فکر دفاع از داراییهای موجود خود برآیند و سر ناسازگاری با امریکا را بنا نهند ، لذا در این بره از تاریخ میبینیم که روسیه و چین و اروپا و ژاپن به ابراز همدلی و همبستگی بیشتری نسبت به یکدیگر میپردازند، ( و البته باید در نظر داشت که اینگونه همبستگیها و همدلی ها در چهار چوب منافع کوتاه مدت و دراز مدت گروههای بین المللی تعریف میشوند و ابدی نیستند. ) که در اینجا لازم میدانم، تا برای بازشدن مسئله و توضیح آسانتر ای کلاف پیچیده اول آنها را به صورت خلاصه شده لیست کنم.
1- هجوم آمریکا برای پر کردن خلاء قدرت (سیاسی – اقتصادی – نظامی ) ، که منجر به تضعیف اروپا و ژاپن و چین و خاک سپاری روسیه میشد و در صورت پیروزی میتوانست موجب تضعیف شدید قدرت اروپا در تمامی زمینه ها شود و چه بسا تا حد ورشکستگی برخی از کشورهای اروپایی پیش رود .لذا آمریکا باید جبهه های مختلفی را که از طرف رقیبانش ایجاد میشد شناسایی و تضعیف نماید.
2- اروپا شدیدا احساس خطر میکند ، چون در صورت پیشروی بی حد و حصر آمریکا نه تنها بازارهای بالقوه را از دست میدهد بلکه در آینده ای نه چندان دور باید شاهد ورشکست شدن کمپانیهای عظیم تولیدی و مالی خود باشد که باعث بوجود آمدن بیکاری بیحد و مرز و هزاران بلای آسمانی و زمینی و آغاز روند پروژه از دست دانها خواهد بود که زاییده از دست دادن اولین سکوهای قدرت خواهد بود. لذا استراتژی نوین اروپا برای مقابله با هجوم آمریکا بهدین صورت شکل میگیرد : الف : ایجاد و تقویت جبهه داخل اروپا که به صورت زمزمه های ایجاد اروپای واحد و پول واحد آغاز شد و در نتیجه نیز بعد از کش و قوسهای بسیار به نتیجه رسید. ب : جبهه واحد با چین در جهت منافع مشترک اختصاصی طرفین. پ : جبهه واحد با ژاپن در جهت منافع مشترک اختصاصی طرفین. ت : جبهه واحد با روسیه در جهت منافع مشترک اختصاصی طرفین. ث : ایجاد جبهه های گوناگون با شرکت دادن بازیگران منطقه ای مناطق مختلف جهان.

بالطبع سایر کشورها هم به قصد سود بردن هرچه بیشتر و استفاده از شرایط نوین طرحهایی را بنیان نهادند ولی آنچه که مد نظر من است تاثیراتی است که این جبهه آراییها در منطقه خاورمیانه که میهن ما در آن قرار دارد ، میباشد. حال ببینیم در خاورمیانه چه گذشت :

1- عربستان سعودی به کمک پاکستان و امارات متحده عربی جنبش طالبان را بوجود آورده و بر افغانستان ( آریانا) مسلط گردانیدند. هدف سعودیها و امارات متحد عربی مهار ایران و ایجاد قدرت رقیب داعی اسلام خواهی برای حکومت شیعی حاکم بر ایران بود و پاکستان هم به دنبال پایگاهی برای براه انداختن جنگ غیر مستقیم با هندوستان از یک طرف و دوشیدن دلارهای نفتی اعراب و استفاده از سخاوتمندیها و دست و دل بازیهای آمریکا از سوی دیگر و به دست گرفتن هژمونی سیاسی و نظامی منطقه شرق و شمال شرق ایران که اگر موفق میشد با توجه به دارا بودن قدرت اتمی و جمعیت نسبتا بالا میتوانست بسیار خطر آفرین باشد و به همین دلیل نه تنها به مذاق هیچکس خوش نیامد بلکه از سوی دیگر خود پاکستان را دچار بی ثباتی داخلی نمود و این احتمال که در آینده هدف بعدی فروپاشی باشد را در دل خود نهفته دارد. در واقع با اینکه پاکستان هنوز هم تلاش بسیاری میکند تا از این برگ استفاده کند ، اما به نظر نمیرسد که بخت بلندی در این بازی داشته باشد و از نظر من زنگ شکست بزرگ استراتژیک برای پاکستان از هم اکنون به صدا در آمده است و در آینده ای نه چندان دور غریو صدای مهیب آنرا خواهیم شنید.
2- پاکستان شروع به انتشار تکنولوژی اتمی مینماید تا بتواند کانونهای بحران را گسترش داده و اروپا و آمریکا را درگیر و تضعیف نموده و برای کنترل بحران باج خواهی کند.
3- جناحی از خاندان شانزده هزارنفره ( شاهزادگان) سعودی و گروهی از وهابیهای پولدار شروع به ساختن سازمان تروریستی بین المللی القاعده نموده و با پرداخت باجهای سنگین به پاکستان در منطقه امنی که در افغانستان ( آریانا ) بوجود آورده اند اسکان داده و کمپ های آموزشی تروریستی راه می اندازند. و تا زمانی که موی دماغ جناح حاکم سعودی نشده بودند از امنیت و لاپوشانی اطلاعاتی و امنیتی هم برخوردار بودند.
4- رژیم حاکم بر ایران به توسعه و بسط نفوذ خود در منطقه و با کمک چراغ سبز اروپاییها ادامه میدهد و در افغانستان با استفاده از گروههای شیعه برای خود مناطق نفوذ و قدرت دست و پا میکند. اما در پاکستان طرح استفاده از شیعیان شکست خورده و مسکوت گذاشته میشود و در مناطق عربی حزب الله لبنان را تقویت میکند تا مانع بسط نفوذ آمریکا شود و از طریق حزب الله لبنان سازمان حماس نیز شکار میشود. ودر یمن نیز بخشی از زیدیها را برای ایجاد کانون فشار و بحران ایجاد مینماید. از سوی دیگر رژیم ایران شروع به ایجاد شبکه های بزرگ قاچاق مواد مخدر ، سیستمهای پولشویی از طریق ایجاد کازینوها و شرکتهای صوری در دبی و سنگاپور و مالزی و تایلند و همچنین شبکه های تبهکاری قاچاق دختران و پسران و فروش آنها به روسپی خانه ها و دایر کردن روسپی خانه ها مینماید.که اینگونه شبکه ها با شرکت دادن حزب الله لبنان تا آمریکای لاتین هم میرسد.
5- رژیم ایران برای دست نیافتنی و شکست ناپذیر شدن ، تبدیل به مشتری حریص ملزومات اتمی و ساخت موشک میگردد. غافل از اینکه تمامی جریان از همان آغاز لو رفته بوده است و هم اروپا و هم آمریکا برای کاهش هرچه بیشتر توان مالی ایران و انداختن ایران به راه بی بازگشت هزینه های سرسام آور و توان فرسا ، در این مورد سکوت میکنند. چون میدانند که این حرکات مانند توفان در فنجان است و ارزش واقعی نظامی ندارد وحتی میتوان از آن به عنوان حربه تبلیغاتی بزرگی برای تضعیف بیشتر ایران استفاده نمود.
6- عربستان دست به آفرینش اسلام خواهی و تقویت مالی آن میزند که رژیم کنونی ترکیه محصول آن است. همچنین برای محکم کاری در سرمایه گذاری اش جریانات وهابیگری را نیز تقویت میکند که در صورت لزوم قلاده این سگهای هار را باز کرده و در جهت اهداف خود از آنها بهره ببرد.( همانگونه در عراق شاهدش بودیم )

7- سوریه از دلالی بحران زایی و کنترل بحران ارتزاق میکند (سیاست همیشگی ) و بدین دلیل همیشه نانش در روغن است.

با توجه به تصویری که ارائه شد ، مینوان دریافت که پذیرفته شدن یک سازمان سیاسی و یا جنبش چه پشتوانه های عظیم مالی و تاثیر گذارندگی سیاسی و اجتماعی در داخل وخارج باید باشد، تا اینکه در بازیهای بزرگ جهانی شاید نیم نگاهی به آن بشود.و گرنه بازیچه تصفیه حسابهای میان دولتها خواهد شد. و جنبش موسوم به سبز نیز از این فرمول تبعیت میکند. اینکه عده ای فکر کنند با بادکنک هوا کردن و یوتیوب و تویتر و دل خوش کردن به حرافیهای بی اساس سازگارا و مخملباف میتوانند جلب توجه کنند، باید کسی آنها را از خواب گران بیدار کند و گرنه زمانی بیدار خواهند شد که دیگر بسیار دیر شده است.

عبدالمالک ریگی و المبحوح فلسطینی تنها دو تن از قربانیان این بازیها بودند :

1- عربستان سعودی از حماس به خاطر سر سپردگی اش به رژیم شیعی ایران و روابط مستحکم با حزب الله لبنان ، دل خوشی ندارد و یکی از مهره های مهمش توسط ایران و سوریه و حزب الله لبنان ترور شده است (حریری) بنا بر این حد اقل میتواند رویش را به عنوان شتر دیدی ندیدی به سویی دیگر برگرداند.و دختر بن لادن را از ایران خارج کند.
2- سوریه هم برای پول و هم برای رابطه با آمریکا له له میزند و قبلا هم عماد مغنیه را فروخته است و رژیم ایران نیز مجبور به چشم پوشی شده است. و درست چند روز بعد از کشته شدن المبحوح سفارت آمریکا در سوریه بازگشایی میشود.
3- المبحوح مبدا حرکتش سوریه بوده است و در فرودگاه تحت نظر تیم عملیاتی موساد بوده و خروجش به اطلاع عاملان مستقر در دبی اطلاع داده شده است.
4- المبحوح در باز مرکزی دبی با سه نفر ملاقات میکند که دو نفرشان زن و یک نفرشان مرد بوده است و هر سه از پاسپورتهای استرالیایی استفاده میکرده اند و هر سه نفرشان بعد پایان عملیات به ایران میروند.
5- در گیر و دار علنی شدن ماجرای پاسپورتها عبدالمالک ریگی دستگیر میشود و بلا فاصله مصاحبه ای از او پخش میگردد. و باتوجه به روند آماده کردن یک فرد برای مصاحبه که معمولا حد اقل باید چندین روز طول بکشد ، لذا عبدالمالک ریگی باید حد اقل ده روز پیش از مصاحبه دستگیر شده باشد و شاید هم بیشتر.
6- پاکستان اعلام میکند که عبد الله ریگی را دستگیر کرده و به مقامات ایرانی تحویل داده است. و باید در نظر داشت که پاکستان در اقلیم بلوچستان با مشکلات زیادی مواجه است. بنا بر این باید دید که چه چیزی باعث باز شدن دهان سفیر پاکستان شده است و چه وعده ای از طرف خامنه ای به آنها داده شده بود که بدان عمل نشده است؟ و اینکه سفیر پاکستان گفته است : تا چند روز دیگر توضیح مشروحی در باره جزئیات ماجرا خواهد داد . یقینا تهدید مقامات رژیم خامنه ای است که اگر به وعده هایشان عمل نکنند همه چیز را لو خواهد داد، و سئوال اینجاست که چه چیزی در پشت صحنه اتفاق افتاده است؟
7- چرا پلیس دبی اطلاعاتی را که دارد به بهانه های مختلف ذره ذره نشط میدهد و داستان را کش و قوس میدهد؟ و داستان سه تن از عاملین فراری به ایران هم زمان با اعلام دستگیری عبد المالک ریگی منتشر نمود؟
8- چرا سوریه کاملا ساکت است هیچ اظهار نظری نمیکند و حماس نیز در رابطه با کشور مبدا رازداری نموده و میگوید که نمیتواند در آن مورد چیزی بگوید؟
9- چرا احمدی نژاد به دیداری عجولانه با چمدانهایی پر از دلار با خالد مشعل و حسن نصر الله میشتابد؟
10- در هر معامله ای که معاملات سیاسی نیز از آن تبعیت میکند ارزش آنچه که داده میشود و آنچه که گرفته میشود ارزیابی میشود، لذا باید دید ارزش ریگی برای فروشندگانش چقدر بوده است؟ با نگاهی به گذشته نه چندان دور معلوم میشود که پاکستان از عبدالمالک ریگی دل خوشی نداشته است و یک بار برادر او را دستگیر و به رژیم خامنه ای فروخته است و ضمن دریافت پاداش از خامنه ای به عبدالمالک ریگی نیز هشدار داده است تا با آنها کنار بیاید. از سوی دیگر فروختن عبدالمالک ریگی میتواند ارزش دیگری هم برای امارات متحده عربی و پاکستان در بر داشته باشد تا بدان وسیله راه را برای نفوذ سلفی ها (وهابیها ) به رهبری جنبش مردمی ایران(جندالله ) هموار نموده و این سازمان را از نیروهای دیگر پاکسازی نمایند که در این صورت هم مردم بلوچستان و هم رژیم جمهوری ولایت وقیحی ایران بازی را باخته اند. اما خامنه ای که به یک پیروزی تبلیغاتی با بوق و کرنا شدیدا نیاز داشت ، اکنون چهره کثیفش با فروختن المبحوح فلسطینی نه تنها کثیفتر از پیش جلوه خواهد نمود بلکه در آینده نزدیک با دشمنی از جنس زرقاوی ها رو برو خواهد شد. سگهای هاری که اگر زنجیرشان باز شود جهنمی از خون و آتش منطقه سیستان و بلوچستان را خواهد بلعید.
11- رژیم تا به خرخره در نجاست فرو رفته خامنه ای در رابطه با گزارش پلیس دبی در رابطه با رفتن سه فرد مزبور به ایران بعد از قتل المبحوح فلسطینی همچنان سکوت کرده است.


پاینده ایران، برقرارباد آیین ریشه ای، کوبنده تندر

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر