۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

صدای شوم ناقوس جنگ

یاران ، مبارزان ، هم میهنان

حدود دو ماه و نیم پیش ( هفتم فوریه 2010 ) در وبلاگم تحت نام : استراتژیهای کلان کشورهای بیگانه، نوشتم که اینبار اخبار جنگ بسیار جدی هستند. ( اگر دوستان آن مقاله را در لینک زیر بخوانند کار من و خودشان را از نظر درک مطلب آسانتر خواهند نمود ، و در واقع آنچه اکنون میخواهم بگویم ادامه همان مطلب است.)
لینک : http://kajdoum1.blogspot.com/2010/02/blog-post.html

استراتژیهای کلان سیاسی و نظامی و اقتصادی مثل نماز نیستند که با گوزیدن باطل شوند و این باطل شدنها همانا شایسته ارکان حپروتی ادیان است وشامل واقعیتهای سخت و زمینی سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی و نظامی نمیشود.
استراتژیهای کلان حاصل و نتیجه سالها تجربه و جمع آوری اطلاعات و پالایشهای مکرر آنها و جمع بندی و برنامه ریزیهای بسیار پیچیده ای است و تنها در صورت شکستهای سنگین استراتژیک است که مورد بازنگری قرار گرفته و حذف و یا تعریف دوباره میگردند.
هجوم یک تنه و همه جانبه آمریکا برای کسب درجه تنها قدرت جهانی بودن، بعد از فروپاشی اتحاد پوسیده و ورشکسته شوروی ، موانع زیادی را پیشبینی کرده بود و برای از میان بردن هرکدام از آنها طرحها و برنامه های گوناگونی را طراحی کرده بود که از شبه جزیره بالکان شروع شد و یوگسلاوی را به چندین تکه قسمت نمود و با هجوم برای نفوذ در کشورهای تازه متولد شده از بطن شوروی سابق ، روسیه و چین و اروپا را به حالت تدافعی انداخت و با هجوم نظامی به افغانستان و سپس عراق و در سر پروراندن اندیشه سرنگونی حکومتهای کشورهایی که محور شرارت خوانده شدند ، بدون در نظر گرفتن منافع سایرین ( از جمله منافع سران کشورهای منطقه خاورمیانه )از یک طرف و استراتژی اشتباه آقای دوناد رامسفلد مبتنی بر جنگ سریع و تکنولوژیک بدون استفاده از نیروی زمینی گسترده از طرف دیگر، آمریکا به باتلاقی کشانیده شد که تمامی سایر قدرتهای زخم خورده جهانی و سران کشورهای منطقه دست در دست هم با به راه انداختن جنگ داخلی و حمام خون در عراق ، حاکمان و سیاست سازان آمریکا را در گردابی از مشکلات بزرگ در عراق دچار ساختند و سپس با نشان دادن عدم همکاری واقعی در افغانستان نیز باعث هرچه بیشتر شدن وضعیت بحرانی آمریکا گردیدند و به همین دلیل بود که آقای بوش تنها به نطقهای شعاری بسنده کرد و زمام امور به دست خانم رایس و گروه ایشان سپرده شد تا نه تنها دست آوردها را حفظ کند بلکه به ترمیم روابط عمیقا تیره شده آمریکا و سایر کشورها بپردازد.
در واقع آنچه که در عراق میگذشت جنگ با القاعده و یا شیعیان تندرو نبود ، بلکه این گروهها از سوی سران کشورهای منطقه و اروپا و ژاپن و روسیه و چین براه انداخته شده و حمایت میگردیدند. به کلامی دیگر جنگ عراق تبدیل به جنگ جهانی در عراق گردید. و آمریکاییها تنها چیزی که به آن نیاز نداشتند شکست در عراق و به دنبال آن شکست در افغانستان بود. به همین دلیل در کنار نبرد دیپلماتیک سنگینی که از طریق خانم رایس به آن میپرداختند ، با فرستادن نیروی عظیم زمینی و با فرماندهی بینظیر ژنرال پتریوس توانستند جنگ عراق را به صورت مقطعی پیروزمندانه به پیش برند ، هرچند که یک خط در میان آنرا وضعیتی شکننده میخواندند. در مرحله بعدی آنان به گروهی نیاز داشتند تا نبرد دیپلماتیک را به طور وسیعتر و عمیقتری پیش برد و لذا مردی از تبار کنیایی نیمه مسلمان و سیاهپوست را برای جوش دادن پیوند های از هم گسیخته به میدان آوردند و با تبلیغات چند پهلوی ژورنالیستی که او مسلمان است و یا تکذیب آن و به خاطر رنگین پوست بودنش و شعارهای عامه پسند وی، او را در دلهای همگان جای دادند و با بروی کار آمدن آقای باراک حسین اوباما ، نبرد دیپلماتیک (سهم خواهی ها ) شدت بیشتری گرفت و نتایج این نبرد پنهان را در حمله روسیه به گرجستان و نتایج انتخابات اوکرایین و شاخ وشانه کشیدنهای توخالی کره شمالی (بخوانید چین ) و اخیرا هم مسکوت گذاشتن سپر دفاعی استراتژیک در اروپای شرقی و امضای قرارداد استارت 1 با روسیه و مرگ سران کشور لهستان در سالگرد قتل عام نظامیان لهستانی به دست مزدوران استالین و تعویض یک شبه حکومت در قرقیزستان همگی نشان از سرعت سرسام آور نبرد دیپلماتیک و آغاز پیوندهای جدیدی مینماید که به نوعی از یار گیری برای آماده شدن برای جنگی دیگر است و تغییر تبلیغاتی استراتژی اتمی آمریکا، با مستثنی کردن ایران و کره شمالی و شایسته دانستن این دو کشور برای تهاجم اتمی (ادامه همان ترسیم محور شرارت در زمان آقای بوش ) حتی گوشهای کر و ناشنوای خامنه ای خرفت را هم تیز نمود و مستی سرکوب جنبش آزادیخواهی را از سرشان پرانید.
اخیرا نیز یک خبر مهم که در وبسایت بی بی سی آمده بود در کمتر از یک ساعت از سایت حذف گردید و به فراموشی سپرده شد و آن خبری بود مبنی بر ذخیره سازی نفت در مقیاس حدود چهل میلیون بشکه در 20 کشتی غول پیکر نفتکش، از طرف رژیم اسلامی که در خلیج فارس ذخیره سازی شده و همچنان این ذخیره سازی ادامه دارد که به نظر من این ذخیره انبوه نفت در نفتکشها از طرف نا جمهوری اسلامی به عنوان یک حربه جنگی بکار خواهد رفت و دلیلی دیگر نمیتوان برای این مقدار انبوه نفت پیدا نمود و قصد نهایی رژیم تازی پرستان ، تهدید کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپا و آمریکا ، به آلوده کردن خلیج فارس و سپس آتش زدن و ایجاد حریق برای جلو گیری از تردد کشتیها خواهد بود. خبر دیگر ، تسلیح حزب الله لبنان به موشکهای اسکاد از طرف سوریه بود که تا حد احضار سفیر کبیر سوریه به وزارت امور خارجه آمریکا نیز کشیده شده است. سخنرانیهای سیاسی نظامی و رهنمودهای داهیانه خامنه ای و دستور آماده باش جنگی نیز نشانگر شور شدن آش را دارد.
در این میان راه اندازی نیروگاه بوشهر از طرف روسها ( که همیشه به عنوان یک سلاح موثر برای گرفتن سهم بیشتر از آن استفاده کرده اند ) و یا تعویق دوباره آن با گرفت امتیاز بیشتر و خریدن زمان بیشتر ، تا همگی نیروهای اروپایی و آمریکا بتوانند برای حمله آماده شوند نقش مهمی در شروع جنگ نخواهد داشت و اگر از نظر بعضی ها که میگویند زمان شروع جنگ را به عقب خواهد انداخت مبتنی بر زمانبندی خیالی شروع جنگ است که در ذهن آنهاست ، در صورتی که زمان شروع جنگ را نه بر پایه روز و ماه وساعت بلکه بر اساس آمادگی کامل عملیاتی باید محاسبه کرد. با اینهمه شاید مدت زمان باقیمانده از سال جاری میلادی برای آغاز جنگ دور از واقعیت نباشد.
همانگونه که در بخشهایی از هنر جنگیدن نیز اشاره کرده ام ، سپاه عربده کشان و قاچاقچیان توان رزمی رویارویی با آمریکا را نداردو حد اکثر زورش به پسران و دختران بیدفاع در خیابانها میرسد و به خاطر فساد مالی و فکری که در تمامی تار و پود آن نفوذ کرده است حتی روحیه رویارویی با دشمن خارجی را هم ندارد ، لذا سنگر گرفتن در پشت نفتکشها را تنها راه امید خود میدانند ، غافل از آنکه بعد از شکست حتمی شان تمامی اعضای سپاه و بسیج مزدور و خانواده هایشان و همچنین بسیاری از آخوندها به دست مردم ستمدیده مان ،به دیار نیستی خواهند شتافت.

شروع جنگ :

از نظر من شروع جنگ میتواند یکی از این سه راه را در بر گیرد :

1- حمله به حزب الله لبنان و قلع و قمع آن از طریق زمینی و هوایی از طرف اسرائیل و با کمک کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و تحریک رژیم اسلامی ایران برای دفاع از حزب الله لبنان و در صورت عدم دخالت رژیم ایران ، تار و مار حزب الله لبنان و تضعیف نظامی و اقتصادی سپاه عربده کشان و دار و دسته خامنه ای.
2- حمله همزمان به ایران و حزب الله لبنان.
3- حمله به ایران و تهدید حزب الله به نابودی کامل در صورت نشان دادن عکس العمل.

عواقب جنگ

1- بحران در مناطق مرزی ( که ترکیه بسیار از آن وحشت دارد و به همین دلیل به دست و پا افتاده است ).
2- بحران پناهنده شدن مردم بیدفاع به کشورهای همجوار.
3- بوجود آمدن گروههای تبهکار به طور وسیع و غارت اموال مردم و کشتار و تجاوز.
4- تقویت و تسلیح گروههای وهابی (تفکر القائده) از طرف سپاه و وزارت اطلاعات.
5- گرانی شدید و نایاب و کمیاب شدن دارو و مایحتاج اولیه زندگی.
6- نفوذ گروههای بیگانه برای سازماندهی بیگانه پرستان در درون کشور از قبیل پان ترکیستهای ترکیه.
7- ورود نیروهای کشورهای بیگانه به میهن و خروج آنان بعد از زمانی بسیار طولانی.
8- اشغال جزایر سه گانه از طرف اعراب.

اینها کمترین عواقب یک پیشبینی کاملا خوشبینانه میباشند و شرایط میتواند به شدت وخیمتر باشد.

راههای جلوگیری از جنگ :

1- شورش همگانی و تار و مار کردن تار و پود رژیم اهریمنی اسلامی در کوتاه مدت است ، که هرچند تلفات جانی به همراه خواهد داشت اما شاید میلیونها برابر کمتر از مصائبی خواهد بود که در اثر بروز جنگ رخ خواهد داد.

2- راه دیگری که تقریبا غیرقابل انتظار است ، تسلیم شدن بی چون و چرای رژیم و دادن امتیازات بی حد و حصر و خزیدن به گوشه های تاریک خفت و ذلت است و چه بسا باعث شورشهای داخلی نیز بشود.

3- کودتای نظامی ، چه به صورت واقعی و چه به طور ساختگی با چهره ای خاتمی مآبانه برای حفظ رژیم اسلامی و هموار کردن راه برای تسلیم و معامله.

راه سوم شاید راهی باشد که تمامی دولتهای بیگانه را خشنود سازد زیرا راه اول این ریسک را به همراه خواهد داشت که نیروهای وطن پرست و ملی به قدرت برسند که عواقب منفی زیادی برای دشمنان ایران خواهد داشت و میتواند باعث مشکلاتی عمیقتر در آینده شود .

پاینده ایران، برقرار باد آیین ریشه ای، کوبنده تندر

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر