۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

آخرین نبرد بیژن







آخرین نبرد بیژن


ساعت ۵ بعد از ظهر روز شنبه ۳۰ خرداد ۶۳۷۳ شاهنشاهی، هنگامی که نیروهای سرکوبگر رژیم اسلامی، فرزندان بی دفاع میهن را به دستور نجاستی به نام «خامنه ای» سرکوب میکردند، تکآوران «تندر» گور منفورترین موجود در ایران، یعنی خمینی، را منفجر کردند. در این انفجار علاوه بر تعدادی عوامل رژیم یکی از تکآوران نیز کشته میشود. نام این دلآور مرد «بیژن عباسی» است که به قول خودش اولین کلنگ را به گور نجاست تاریخ ایران زد.
بیژن را در محافل سیاسی ایران و در جنبش «تندر» همه با نام «پیروز» میشناسند.

بیژن متولد خرم‌آباد لرستان بود. در کلاس سوم ابتدایی به خاطر کندن عکس خمینی از اول کتابها ممنوع التحصیل شد. اما پس از مدتی، نفرت وی از نجاست اسلام را، نوعی «بچگی» تلقی کردند و او دوباره به مدرسه راه یافت.

در سال ۶۷ (معا.) به تربیت معلم میرود و در سال ۷۰ (معا.) از تربیت معلم اخراج میشود که این حکم هنوز پا برجاست.

در دو سال سربازی مربی شیمیایی، میکروبی و هسته ای میشود. کارت پایان خدمت او را دو سال دیرتر تحویل میدهند و به او میگویند که در هیچ اداره‌ای استخدام نخواهد شد که واقعا هم نمیشود.

در کوی دانشگاه در درگیری‌های ۱۸ تیر سال ۱۳۷۸ (معا.)، در کنار «عزت ابراهیمی نژاد»، دوست و همکلاس‌اش که کشته میشود، او به شدت زخمی میشود. آثار آن زخمها هرگز التیام نیافت.

برای اینکه بتواند به مبارزه مستقل و پر توانش ادامه دهد با شناسنامه جعلی وارد «تیم سایکل توریست ایران» میشود و با نام «بیژن غیاثی» تور دوچرخه سواری «ایران سرزمین من» را با ۷۰۰۰ کیلومتر پا میزند. از تمام شهرها و استانهای ایران میگذرد و از میان مردمانش یار و دوست و همپیمان پیدا میکند. سپس تور دوچرخه سواری ۲۰۰۰ کیلومتری حاشیه خلیج فارس را به نام «خلیج همیشه فارس» رکاب میزند.

در سال ۸۶ (معا.) با نام «پیروز فردوسی» «جمعیت نجات ایران» و «ارتش کورش» را در تهران تاسیس میکند. در هم آن سالهای نخست، این جمعیت بیش از ۵۰۰۰ عضو از میان ایرانیاران به خود جلب میکند. «پیروز» در قلب تهران در «سینما ایران» تحت پوشش یک کار تجاری، نام خمینی را با داستان «سادوس» به هجو میکشد. در سخنرانی‌هایی که بی پروا برای جوانان میکرد آنها را با فرهنگ نیاکانی آشنا میکرد.

با آغاز مرحله دوم «تندر» در بهار سال ۶۳۷۲ و آغاز جنگ فرسایشی در کنار جنگ فرهنگی، «پیروز» نیز پیرو اهداف «تندر» در تدارک بسیج و آماده سازی نیروها فعال میشود. «پیروز» در گزارش جامعی که در پاییز سال گذشته ارایه میدهد مینویسد: «من با توجه به نفوذ و کانالهایی که دارم میدانم که رژیم از داخل دچار بحران شده است و ما میتوانیم انتخابات ریاست جمهوری را تبدیل به سوره فاتحه این جمهوری کنیم». وی یکی از طراحان برنامه «تخریب انتخابات» بود که این روزها شاهد اجرای موفقیت آمیز آن هستیم.

اما شوربختانه وی در تدارک یک عملیات که میبایست در مراسم ۲۲ بهمن گذشته اجرا شود، دستگیر میشود. در تمام مدت بازداشت در یک سلول انفرادی نگه داشته میشود و مورد شکنجه و آزار جسمی و روحی قرار میگیرد. بازجویی پشت بازجویی، شب و روز، روز و شب ادامه میابند. به هر روی این دوران به پایان میرسد و دور جلسات دادگاه آغاز میشود. «پیروز» قادر میشود که در شلوغی های اعتراضات نسبت به نتیجه انتخابات، در بین راه، از دست مامورین بگریزد و متواری شود. اما او چندان باور نداشت که توانسته است بگریزد و یا اینکه به او فرصت داده شده بود که بگریزد تا طعمه‌ای برای دیگر یارانش شود. او هر لحظه انتظار دستگیری دوباره خود را داشت. از این روی با شتاب تمام نقشه ای را که شب به شب، در بازداشتگاه آن را در فکر مرور میکرد با تمام توان اجرا میکند. مقدار مواد منفجره‌ای را که در مکانی پنهان داشت آماده میکند و در عرض ۴ روز خود را با پای پیاده از قم به تهران میرساند و گور خمینی متعفن را، منفجر میکند.

«پیروز» همیشه پیروز، آموزگار ما تکآوران است. ما پیرو راه چنین فرزندان راستینی هستیم که برای سربلندی میهن و آریابوم از جان خود نیز میگذرند. ما درس آزادگی را از او میآموزیم. زیرا او «بهمن جازویه رام‌هرمزی» است. زیرا او «روزبهان خراسانی» است. زیرا او «فیروز نهاوندی» است و زیرا او «بیژن عباسی» ملقب به «پیروز» است.

ما تکآوران «تندر» به خون «پیروز» سوگند یاد میکنیم، کاری را که او آغاز کرد با تمام توان به پایان خواهیم رساند و گور این کثیف‌زاده را با خاک یکسان خواهیم کرد و وجود ناپاک او را از آریابوم خواهیم زدود. در این راه هیچ قانون و هیچ نیرویی جلودار ما نخواهد بود.

پاینده ایران، کوبنده تندر.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر