۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه

آیا فرقی میان این دو «دریوزگی» میبینید؟

سازمان مجاهدین خلق که حد اقل ادعای «سازمان سیاسی» بودن را به مدت «چهار دهه = ۴۰ سال» را به یدک میکشد؛ ( حال ادعای انقلابی بودن بخورد توی سرشان) گویی که از مبارزهٔ  سیاسی بیشتر از این را نمیفهمد که در چندین نوبت هواداران و اعضایش را به صورت عمومی به قتلگاه بفرستد ؛ آنهم بدون اینکه کوچکترین دست آوردی داشته باشد و یا تنها دست آوردش لیست چند صد صفحه ای کشته های سازمانش باشد و سپس در زیر سایهٔ صدام پناه گیرد و در این چند سال اخیر هم تمامی هدفش مثلا «افشای سایت های اتمی» است و نمیدانم و هیچکس هم نمیداند که این عکسهای ماهواره ای و هوایی را کدامین «گردان میلیشیای فضایی» و « اسکادرانهای میلیشیای نیروی هوایی» مجاهدین تهیه کرده اند؟ سازمان مجاهدین خلق ایران از این نظر که کشورهای اروپایی و آمریکا برنامه شان را برای مذاکره با «نیروهای تعریف شدهٔ سیاسی» بنا نهاده اند را خوب فهمیده است که عبارتند از :
۱- باند ولایت فقیه.
۲- باند صفوی نوین.
۳- اصلاح طلبان ( سبز مذهبی).
۴- رضا پهلوی و دار و دستهٔ سلطنت طلبان.
۵- سازمان مجاهدین خلق.
در واقع این ۵ گروه در یک دو میدانی برای ربودن «جام طلایی ماندن در قدرت و یا رسیدن به قدرت»؛ شرکت دارند. اما سازمان مجاهدین که ادعاهایش کون آسمان را پاره میکند باید حداقل اینرا بفهمد؛ که در هر صورت آنچه که «تاسیسات اتمی» نامیده میشود بخشی از «ثروت ملی» ایران است و نباید به «حراج» گذاشته شود و به عنوان مستمسکی برای «خود شیرینی» و اثبات «نوکر صفتی» برای قدرتهای بیگانه قرار گیرد. اگر هم قرار باشد که بعد از سرنگونی حکومت ننگین اسلامی ( برادران دینی سازمان مجاهدین خلق) ؛ ایران به طرف ساخت سلاح هسته ای نرود؛ این مسئله هم مسیر های سیاسی خاصی برای گفتگو با کشورهای غربی دارد؛ وگرنه با بدست گرفتن چند سند که سازمانهای جاسوسی غرب در اختیار سازمان مجاهدین قرار میدهند تا آنها را در پیش «سناتورها و لردهای مجلس اعیان» شیرین جلوه دهد؛ «سخیف ترین شیوه مبارزاتی» است و راه به جایی نخواهد برد. زیرا در یک حکومت دموکراتیک ؛ آخر الامر مسئله این خواهد بود که آیا مردم ایران راضی خواهند شد که « لچک به سرها و مانتو پوشان » مجاهدین خلق را جایگزین « کلاغ سیاههای خواهران زینب » بکنند یا نه؟ اصلا گیرم که در نتیجهٔ افشاگریهای شما قدرتهای غربی همهٔ این تاسیسات را بمباران کنند و خاکش را به توبره بکشند؛ آیا این اتفاق برای مردم ایران « کار و نان و مسکن و درمان و آزادی» خواهد آورد؟ آیا این مدعیان « مبارزهٔ سیاسی » مغز خر خورده اند و یا اینکه همانگونه که در  مقالات « هنر جنگیدن » گفته ام در پی «شکستهای مداوم استراتژیک» تا قعر جهنم «خودفروشی و روسپی گری سیاسی» پیش رفته اند؟ آیا تاکنون یک سازمان و حزب سیاسی را در تاریخ سراغ دارید که حتی کوچکترین اسرار کشور خویش را در اختیار بیگانگان بگذارد؟ بله من سراغ دارم و آن حکومت « ویشی » در فرانسه در زمان جنگ جهانی دوم بود که منفور مردم فرانسه بود. حد اقل از آلمانیها یاد بگیرید که بعد از شکست در جنگ جهانی دوم و به حکومت رسیدن «مخالفین حزب نازی » ؛ این احزاب با اینکه کشورشان اشغال شده بود؛ تا آنجایی که در توان داشتند سعی در حفظ «اسرار ملی و سرمایه های ملی» داشتند و حتی بسیاری از افسران نازی را هم با تغییر دادن هویت آنها بازهم در جاهای مختلف بکار گماردند. کدام الاغی که درکی از سیاست و بالاتر از آن درکی از « حکومت ملی » دارد؛ حاضر است برای یک «وعدهٔ سر خرمن» تمامی اسرار ملی را به «حراج مجانی» بگذارد و به آن افتخار هم بکند؟ همهٔ مبارزان باید بدانند که هر آنچه در ایران است « ثروت ملی ایران» است و با پول و سرمایه های این مردم ساخته شده است و نمیتوان به بهانهٔ اینکه «اوباشان مقدس» آنرا ساخته اند؛ آنرا به دست دشمنان داد. حتی «اسرار درون سازمانی سپاه پاسدارن» نیز جزٔ «اسرار ملی» میباشد و نباید به دست بیگانگان بیفتد.  حال مقایسه کنید این دو نوع دریوزگی را که یکی از «خایه های شیوخ عرب» آِویزان است و دیگری از « خایه های قدرتهای غربی » آویخته است و هردو «حاجت میطلبند». ( اینجا ) و ( اینجا ).

شرم چیزی است که در میان « تازی پرستان » اصلاً یافت نمیشود.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر