۱۳۹۰ مرداد ۱۰, دوشنبه

نبرد کردستان و وحدت ملی


نبرد کردستان و وحدت ملی


اکنون بیش از ۳ هفته است که سپاه پاسداران قوّادان اسلام به یورشی دوباره به سرزمین ماد روی آورده اند. گلوله باران بی هدف روستاهای کردستان جنوب غربی واقع در عراق برای فشار آوردن به دولت اقلیم کردستان عراق و یورش به مناطق سردشت و مریوان و مناطق شمالی کردستان برای سرکوب نیروهای رزمندهٔ کردستان؛ همگی نشان از یک استراتژی منطقه ای دارد که شرایط موجود در خاورمیانه بر رژیم ننگین اسلامی تحمیل کرده است.
این یورش جدید مانند یورشهای پیشین نیست و نیروهای پیشمرگان کردستان در هر سازمان و یا گروهی که سازمان یافته اند نباید آنرا مانند یورشهای پیشین؛ به عنوان یک حرکت ادواری به شمار آورند. هرچند که دلاوران سرزمین ماد در همین دورهٔ کوتاه نیز از کشته های  سپاهیان آیین تباهی ( اسلام) پشته ها ساخته اند و ضربات سنگینی بر پیکر متعفن تازی پرستان وارد آورده اند؛ اما با نگاهی ژرف تر خواهیم دید که این یورش اگر در نطفه خفه نشود؛ به یک سرکوب وسیع تبدیل خواهد شد.

علل  یورش


از نظر من این یورش ؛ معلول ضربات سنگینی است که در آیندهٔ نزدیک بر پیکر کثیف « هلال شیعی» فرود خواهد آمد و رژیم تازی پرستان حاکم بر ایران برای کاهش دامنهٔ تاثیرات شکست استراتژیک خود در منطقه؛ به جمع و جور کردن و سازماندهی دوبارهٔ نیروهای خود مشغول میباشند. بعد از فروپاشی حاکمیت  خاندان کثیف اسد بر سوریه و  فروپاشی حاکمیت نظامی حزب الله لبنان؛ آنچه که برای بقای رژیم اسلامی جنبهٔ حیاتی دارد؛ حفظ حوزهٔ نفوذ خود در عراق است. این امر از نظر من انجام نخواهد شد و بعد از فروپاشی حاکمیت علوی های سوریه؛ دامنهٔ تغییر رژیم در سوریه؛ عراق را نیز به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد و رژیم اسلامی حاکم بر ایران؛ مجبور خواهد شد که عراق را نیز با خفت و خواری و به قیمت پرداخت هزینه های سنگین؛ ترک کند. اما رژیم اسلامی اینچنین فکر نمیکند و بنا بر اقتضای وجودی اش باید که تا آخرین نفس در برابر این شکست استراتژیک مقاومت نماید همانگونه که هیتلر در ماههای آخر نبرد به آن دچار شد و همان راهی را رفت که جمهوری ننگین اسلامی پا در جای پای او میگذارد؛ و به همین دلیل هم ناچار به پرداخت هزینه هایی خواهد شد که حتی خوابش را هم نمی دید؛ چه رسد که به آن فکر کرده باشد. تا اینجا دلیل وجودی این یورش را به طور خلاصه بیان کردم که در واقع آنرا به عنوان معلول شکست استراتژیک « هلال شیعی» مورد ارزیابی قرار میدهد. اما آنچه که یورش اخیر به عنوان اهداف استراتژیک منطقه ای و بین المللی در پی آن است تنها دو هدف تنیده در هم میتواند باشد ( اینکه میگویم « تنیده در هم » به این خاطر است که یکی بدون دیگری معنی ندارد ).
برای توضیح بهتر این دو هدف باید به عواقب فروپاشی رژیم اسد نگاهی دوباره بیندازیم :
۱- فروپاشی حاکمیت بعثی سوریه؛ میتواند به جنگ داخلی در سوریه بینجامد که در مجموع میان اعراب اهل تسنن و کردهای سوریه در یک طرف و علوی ها در طرف دیگر خواهد بود و اینبار علوی ها خواهند بود که از وحشت قتل عام های انتقامی؛ به مقاومت و فرار روی خواهند آورد. اقوام دروزی و مسیحیان نیز از خشم اکثریت مردم سوریه در امان نخواهند بود و به هر حال سوریه تا دیر زمانی میتواند به یک باطلاق جنگ داخلی تبدیل شود؛ و نباید فراموش کرد که عربستان سعودی نیز در کمین آن نشسته است. مگر آنکه رژیم اسد با یک توافق و آشتی ملی بین اقوام کنار گذاشته شود و حاکمیت بعد از اسد؛ حاکمیت آشتی ملی باشد. در هر دو حالت سوریهٔ بعد از اسد خاتمهٔ حضور جمهوری اسلامی در سوریه و لبنان خواهد بود.
۲- سوریهٔ بعد از اسد به عنوان دشمن خونی جمهوری اسلامی ظهور کند و دامنهٔ خصومت خود را به خاک عراق کشانده و حاکمیت شیعی عراق را تهدید نماید و فضا برای شیعیان سکولار و ضد ولایت فقیه و سنی های عراق باز شود و به حاکمیت سپاه قدس و اعوان و انصارش در عراق نیز پایان داده شود. عربستان سعودی و اردن و ترکیهٔ عثمانی نیز هر سه در کمین چنین موقعیتی نشسته اند.
۳- آنچه که به عنوان ته ماندهٔ دوران چاقو کشیهای منطقه ای برای رژیم اسلامی خواهد ماند؛ در واقع حتی در حد « صفر» هم نخواهد بود؛ زیرا در زمان عقب نشینی آنچه که جریان دارد تنها پرداختن هزینه ها برای جلوگیری از دادن هزینه های بیشتر است و این روند به طور زنجیروار تا به انتها ادامه پیدا میکند و شکستی که میتوانست با هزینهٔ کمتر پذیرفته شود؛ با عقب نشینی گام به گام؛ به اضمهلال کامل می انجامد. لذا آنانکه که مقاله هایی مانند آنچه که در « گاردین» منتشر شده و سپاه قدس را « حاکم مطلق عراق و سوریه» مینامد را باور میکنند؛ به جز فریب خوردگی و اشتباهات محاسباتی در روند مبارزات؛ چیزی به دست نخواهند آورد.
با این پیش فرضهای قریب به یقین؛ اکنون میتوان آنچه را که رژیم پیروان علی سگ کش در سرزمین ماد به دنبال آن هستند را میتوان پیش بینی نمود.
رژیم میداند که در نهایت امر به جز رسوایی و شکست مفتضحانه؛ سرنوشت دیگری در پیش روی خود ندارد و باید به درون مرزهای نا امن خود بازگردد. سرزمینی که از درون نیز به خاطر فقر مفرط  اقشار وسیع جامعه؛ به طور روز افزون به سوی انفجار کشانده میشود و لذا رژیم دو راه را در پیش روی خود میبیند.
۱- داشتن امنیت نظامی در کردستان. زیرا کردستان با توجه به سابقهٔ تاریخ مبارزاتی اش و داشتن سازمانها و احزاب مسلح میتواند به صورت خیلی سریع از زیر کنترل حکومت مرکزی خارج شده و به صورت یک منطقهٔ آزاد شدهٔ بدون بازگشت؛ منطقه ای امن برای مبارزان آزادیخواه ایران شده و مبارزان با سازماندهی نیروهای رهایی بخش نظامی؛ گام به گام تمامی ایران را از لوث وجود کثیف اسلامگرایان پاک سازند. ( این نقش استراتژیک سرزمین کردستان نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود بلکه باید به عنوان گوهری گرانبها به آن ارج نهاد. سرزمینی که برای نخستین بار امپراطوری ایران را بنا نهاد؛ اینبار میتواند برای بار دوم نقش رهایی بخش ایران را بازی کند).
۲- رژیم میخواهد بعد از تحمل شکست تمام عیار به دامن کشورهای غربی آویخته و برای بقای وجود کثیف خود؛ با آنها معامله نماید و به همین خاطر به سرزمین کردستان یورش آورده است تا نوزاد سرزمین آزاد شدهٔ کردستان را در نطفه خفه کند؛ تا زمینهٔ بوجود آمدن نیروی جانشین احتمالی ( مانند اتحادیهٔ میهنی ایران) را از بین ببرد و به عنوان تنها نیروی سازمانیافته مطرح سازد که باید به ناچار از سوی جامعهٔ بین المللی به رسمیت شناخته شود.

نبرد کردستان زمینه ای برای بوجود آوردن وحدت ملی


از نظر من در شرایط کنونی؛ تمامی مبارزان آزادیخواه باید نیروهای خود را در دو جهت سازماندهی کنند و زمینه های وحدت ملی تمامی مردم ایران را بازسازی کنند.
۱- سرزمین کردستان یکی از فجیع ترین دوره های تاریخ خود را در مدت ۳۳ سال حکومت ننگین اسلامی سپری کرده است و تقریباً با بی تفاوتی سایر مردم ایران در رابطه با آنچه بر آنان رفته است مواجه بوده اند. و اینکه در حرکتهای مردمی سالهای اخیر نیز با غیبت مردم کردستان مواجه بودیم؛ به خاطر بی اعتمادی آنان به سایر مردم ایران است. اما اکنون تمامی مبارزان راه آزادی باید به مردم کردستان نشان دهند که در برابر یورشهای سپاه پاسداران قوادان اسلام به سرزمین کردستان؛ کوتاه نخواهند آمد و باید صمیمانه از مبارزات مردم کردستان که توسط سازمانهای کرد رهبری میشوند حمایت نموده و تمامی کسانی را که به هر عنوانی؛ مبارزان کردستان را با نامهای اسلام ساخته ای مانند تروریست و یا جدایی طلب را از خود دور سازند. سبزهای مذهبی کثیف؛ یکی از این دشمنان سوگندخوردهٔ ایران و مردم ایران هستند که هنوز هم در رویاهای خائنانهٔ حفظ رژیم تازی پرستان غوطه ور هستند و هنوز هم میخواهند به مردم این اندیشهٔ خائنانه را تلقین نمایند که سپاه پاسداران یک نیروی مردمی است. در این رابطه مبارزان میتوانند با ترتیب دادن تظاهرات برای دفاع از مبارزات مردم کردستان و شعار نویسی؛ سایر مردم را به این مسئلهٔ مهم آگاه سازند و زمینه های فرهنگی همبستگی ملی را به میان مردم ببرند. نیروهای انجمنهای پادشاهی ایران ( تندر) باید گوی سبقت را در این زمینه از همگان بربایند؛ زیرا انجمنهای پادشاهی ایران تنها نیروهایی هستند که به همبستگی ملی عمیقاً ایمان دارند و رهایی سرزمین ایران از دست دشمنان داخلی تازی پرست را در گرو وحدت ملی میدانند.
۲- عدم توجه به بازارگرمی های « صفوی نوین» که با شعار قلابی « ناسیونالیسم شیعی»  و « آزادیهای نیم بند فردی» به میدان آمده است و با مزخرفاتی که حتی یک میلیونیوم خواستهای اساسی مردم ایران را نیز در بر نمیگیرد؛ میخواهد که بار دیگر با فریبکاری مردم را به سر صندوقهای رای بکشاند؛ و همچنین با طرد کردن « سبز مذهبی» که با عشوه و کرشمه های «خرکی» میخواهند تنور انتخابات را دوباره داغ کنند؛ نه تنها به فکر عدم شرکت بی چون و چرا در انتخابات باشند بلکه به تاکتیکهای « تخریب انتخابات» بیندیشند زیرا « تخریب انتخابات» یک ضرورت است. تخریب انتخابات را میتوان با ترتیب دادن تظاهرات خیابانی در روز انتخابات و  یورش به حوزه های رای گیری و تخریب آنها سازمان داد و این روز را به روزعزای رژیم تبدیل نمود. مبارزان راه آزادی باید بدانند که رژیم در پی شکست استراتژیک منطقه ای شدیداً آسیب پذیر شده است و هرگونه رفتن به پای صندوقهای رای؛ به معنی « به رسمیت شناختن» حاکمان خائن و ضد ایرانی است. اکنون در جبههٔ اپوزیسیون توده ای های خائن به همراه « سبز مذهبی»  خائن و خمینی پرست و همچنین لجنهایی مانند فرخ نگهدار و امثالهم؛ کارناوال « بازارگرمی انتخاباتی» راه انداخته اند و هر چه پیش تر رویم؛ این هیاهوها بیشتر خواهد شد؛ لذا طرد این خائنین از صفوف مبارزات آزادیخواهان راستین؛ یک ضرورت است. این ضرورتها اگر امروز شناخته نشوند؛ در فرداهای آینده تبدیل به افسوس خوردنها خواهند شد.
رژیم اسلامگرایان لجن تبار؛ بعد از سرکوبهای خونین جنبش آزادیخواهی در سالهای اخیر؛ و در پی جنبشهای مردمی در کشورهای منطقه؛ اکنون با بازار گرمیهای « صفوی نوین» و « سبز مذهبی» ؛ بار دیگر میخواهد به جهان نشان دهد که هنوز هم مردم ایران؛ این رژیم را قبول دارند و در انتخابات نیز شرکت میکنند و اگر اختلافی هم وجود دارد در حد اختلافات « برادرانه و درونی» است که با اندکی « کشتار» و « تجاوز جنسی» و شکنجه و زندان حل میشود. رژیم میخواهد بگوید که این مردم حتی اگر مورد تجاوز هم قرار گیرند؛ بازهم عاشق تجاوز کاران هستند؛ زیرا آنها با حکم شرعی به این اعمال دست میزنند و هیچ گناهی ندارند و توده ایها و سبزهای مذهبی هم همین را میگویند و همین انتظار را از شما دارند. لذا باید با تاکتیکهای « تخریب انتخابات»؛ تمامی نقشه های حاکمیت و خائنین سبز مذهبی را نقش بر آب نمود.
آنچه که رژیم اوباشان اسلامی در پی آن است؛ سرکوب نیروهای موثر آزادیخواه از یکسو ( بویژه در کردستان) ؛ برای از میان بردن «منطقهٔ استراتژیک آزاد» از یک سو؛ و کشاندن مردم به طرف صندوقهای رای برای تثبیت موقعیت خویش است.

پیش به سوی تخریب انتخابات.
دست اوباشان اسلام از کردستان کوتاه باد.

پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده تندر.

کژدم

۱ نظر:

  1. ممنون برادر
    کاملا درست دیده ای
    متاسفانه مردم ایران هنوز کوردها را بیگانه و خونشان را حلال میدانند.
    جهان سوم یعنی همین.

    پاسخحذف