۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

رژیم اسلامی حاکم بر ایران و گام بلند دیگری در جهت شکست استراتژیک.

انفجار در سایت موشکی ملارد و ضد و نقیض گوییهای بلندگوهای گوناگون رژیم و اشارهٔ چند تن از آنان به « آزمایش موشکی» و تکذیب آن نشانگر سردرگمی شدید دست اندرکاران رده بالای رژیم است و نشان میدهد که سر کلاف را گم کرده اند. باز صد رحمت به بشار اسد؛ که بعد از حملهٔ اسرائیل به سایت اتمی « الکبار» سوریه؛ کاملاً آنرا تکذیب کرد و هیچ سخنی نگفت. فراموش کردن زبان و ادبیات سیاسی و امنیتی؛ نشانگر عمق فاجعه است. همانگونه که « سلطانیه» نمایندهٔ رژیم در IAEA نیز بعد از برملا شدن آنچه که قرار بود در گزارش آن سازمان بیاید؛ دچار همین « سکتهٔ ادبی و دیپلماتیک» گردید. از سوی دیگر کشته شدن همزمان فرزند محسن رضایی با فاجعهٔ انفجار؛ میتواند ( احتمالاً) گویای این امر باشد که آنهایی که احمد رضایی را به پیش حوریها فرستادند؛ در واقع به طور غیر مستقیم ( ادبیات عملی امنیتی) به رهبر فرزانه اعلام نمودند که « کار کار ماست و حتی از زمانش نیز اطلاع داشتیم» و به زبانی دیگر نشان دادن انگشت میانی است که در فرهنگ غربی به علامت فحش و اینکه « دیدی که حسابت را رسیدیم و هیچ غلطی هم نمیتوانی بکنی» و در پشت بند آن وزیر دفاع اسرائیل نیز از اتفاقی که افتاد ابراز خوشحالی نمود و افزود که امیدوار است در آینده از این نوع اتفاقات بیشتر بیفتد که با اینکه در ادبیات عمومی تنها یک ابراز خوشحالی ساده مینماید ولی در عرف گفتمان دیپلماتیک و سیاسی؛ گفتن مطلبی است ؛ بدون آنکه مستقیماً آنرا بگوید. ظاهراً حرفی که من میزنم بی ربط مینماید و شاید بعضیها بگویند که  مگر آنها مغز خر خورده اند که بگویند « کار کار ماست و جاسوسانشان را لو بدهند؟». پاسخ اینکه به هر حال چه آنها بگویند و یا نگویند؛ با توجه به سابقهٔ کشته شدن کارشناسان اتمی رژیم از طریق استفاده از عملیات نظامی عریان دیگر لزومی به مخفی نگاه داشته شدن این تئوری که عوامل خارجی در این کشتارها و خرابکاریها دست داشته اند؛ بیفایده است.  به هر حال تا زمانی که عملیات انجام نگرفته است؛ مخفی کاری یک امر ضروری است؛ اما زمانی که عملیات آغاز و به پایان رسید؛ دیگر خورشید طلوع کرده است و همگان میتوانند آنرا ببینند؛ و زمانی که اینگونه اتفاقات به تواتر اتفاق می افتد؛ در واقع مسئلهٔ وجود « حلقه های جاسوسی» آشکار است و تنها چیزی که اهمیت دارد پیداکردن این حلقه و یا شبکه ای از حلقه هاست.
بنا بر طبیعت رفتاری رژیم؛ پیش بینی میشد که به عربده کشی عملی بپردازند و یک مانور موشکی را بیندازند؛ اما گویا « موشک» دیگر « جیز» شده است و دست را میسوزاند؛ لذا ناگهان اعلام کردند که یک مانور هوایی بزرگ چهار روزه برای نشان دادن اقتدار نیروی هوایی در پیش است. به هر حال طبق رسومات ایرانی هدر دادن میلیونها متر مربع پارچه برای پلاکارد و هدر دادن مقدار زیادی سوخت هواپیما و فرسوده کردن قطعات هواپیماها هم در حد راهپیمایی های بیمصرف و پلاکاردهای بی مصرف تر از آن به شمار می آید و گرنه دو سال پیش همین نیروی هوایی که قرار بود در روز ارتش نمایش قدرت بدهند؛ با اخطار روسیه به احتمال بمباران شدن این هواپیماها در آشیانه؛ توسط اسرائیل؛ کأن لم یکن اعلام شد. نیروی هوایی که نتواند حتی یک نمایش هوایی را از ترس بیرون آورده شدن؛ انجام دهد؛ به درد حمل و نقل « خامنه ای» و « گلّهٔ همراه» او به مشهد میخورد و نه یک جنگ.
آنچه که اکنون برای رژیم اسلامی اولویتی بسیار مهم پیدا کرده است؛ مسئلهٔ عملیات « شکار جاسوس» است که به خودی خود موجبات نارضایتیهای فراوانی را در جامعهٔ اطلاعاتی رژیم بر خواهد انگیخت و چه به شکار جاسوس بینجامد و یا نینجامد؛ حد اقل ۳ نتیجه را در بر خواهد داشت که اولی؛ تعطیل نمودن پروژه های مهم تا زمانی که به این نتیجه برسند که سیستم را از آلودگی پاک نموده اند. دوم اینکه دور طاقت فرسایی از بازی « موش و گربه » به راه خواهد افتاد که هزینه های خاص خود را دارد. سوم دلسردی بسیاری از نیروهایی که عربده های رژیم را به عنوان واقعیت پذیرفته بودند که به نوبهٔ خود میتواند به ریزش نیروهای رژیم بینجامد.

ریشه در کجاست؟

حتماً شنیده اید که نیروهای اپوزیسیون قلابی همیشه از کشورهای اروپایی و آمریکا گلایه داشتند که چرا رژیم را تحریم نمیکنند و زمانی که آنها میگفتند : باور کنید که ما تحریم میکنیم اما آنها راههایی پیدا میکنند و تحریمها را دور میزنند. مهمترین درخواست تحریمها توسط « دیپلمات مخملباف»  در پارلمان اروپا بود که آنها هم گفتند بیا این چند تا جایزهٔ فستیوال را هم بگیر و برو غازتو بچرون. در واقع کشورهای تحریم کننده؛ درهای رسمی را میبستند و با این ترفند « استراتژیستهای اسلامی» را به کوچه های تنگ و تاریک « بازار سیاه» ادعایی میکشاندند و هر آشغالی را با هزار عشوه و ناز با قیمتهای سرسام آوری به « نئاندرتالهای اسلامی» میفروختند و از همین کانالهای ظاهراً غیر قانونی تمامی حرکات رژیم را رصد میکردند. تمامی قطعات مهم برای ساخت موشک و بمب اتمی از همین کانالهای آلوده به دست رژیم رسیده و در تهران « اختراع» شده اند. و انفجار اخیر در پادگان « ملارد» نتیجهٔ زرنگ بازیهای رژیم در دور زدن تحریمها به شمار می آید.
حادثهٔ ملارد؛ زنگ پایان پروژه های موشکی رژیم بوده و سیستم دفاعی استراتژیک؛ کاملاً شکست خورده است. اکنون رژیم قدرت تهاجمی استراتژیک ندارد. باید منتظر ماند و دید که چه بلایی بر سر سایر محصولات نبرد دریایی که از بازارهای سیاه « اختراع» نموده اند؛ خواهد آمد.

۴ نظر:

  1. نتیجه این که تحریمها بی نتیجه هم نبوده٬ درسته؟ شیلا

    پاسخحذف
  2. بله کاملاً درست است. اما این تحریمها دارای جنبه های گوناگونی است . در بعضی از آنها شل کن سفت کن وجود دارد و در برخی از آنها وجود ندارد. به هرحال مسئلهٔ اعمال تحریمها داستان پیچیده است و آنگونه که در مطبوعات به آن میپردازند نیست.

    پاسخحذف
  3. نظر شما در مورد جنبش جمع یاران چیست؟ آیا می تواند کار آنان باشد. چون ادعا کرده اند که نفوذ زیادی در داخل حکومت دارند (در مصاحبه ای هم که آقای مدحی با نوریزاده داشت گفت که در چند ماه آینده حمله ای به جمهوری اسلامی می کنند که هیچ خسارتی به مردم وارد نیاید و همچنین آبروی نظام هم برده شود.)

    پاسخحذف
  4. جنبشی به نام جمع یاران وجود ندارد. جمع یاران همان« جمع یاران وزارت اطلاعات» است. اگر چنین چیزی وجود داشت هم نمیتواند چنین کاری بکند؛ زیرا بنا به فرض محال اگر مدحی عضو این شبکه بوده است؛ بعد از دستگیری همهٔ شبکه به زیر تیغ رفته و متلاشی گردیده است. بافتنی های نوری زاده هیچگاه سر و ته نداشته است و یکی از بی آبروترین شارلاتانهای مطبوعاتی و رسانه ای است.

    پاسخحذف