۱۳۹۰ آذر ۸, سه‌شنبه

چرا حمله به سفارت انگلیس؟

تلاشهای بی ثمر رژیم تازی پرستان شیعه مسلک؛ برای نجات رژیم اسد در سوریه؛ کارد را به استخوان ولی فقیه فرزانه رسانیده است. حتی تصور اینکه باید با دشمنی جنگید که در برابر تو نیست ولی چنان ویرانیهایی بوجود می آورد که قابل تحمل نیست؛ وحشت آفرین است. این وحشت اکنون در چند قدمی رژیم « آخرین ولی فقیه» به کمین نشسته است. دژ هلال شیعی در حال فرو ریزی است و این تمامی آن چیزیست که پیروان سردستهٔ راهزنان مدینه در طول این ۳۳ سال برساخته بودند. اکنون نتیجهٔ تمامی تلاشهای « سپاه قدس» که بیش از دویست میلیارد دلار برای آن هزینه شده است؛ مانند ساختمانی پوسیده در حال فرو ریختن است. رژیم برای درگیریهای نظامی خیالی خود با نیروهای کشورهای غربی؛ در چند سال اخیر دست به سازماندهی استراتژیک نوینی زد که آنرا « استراتژی موزائیکی کردن ایران» نام نهادند. اما اکنون با دشمنی روبرو هستند که گویا اساساً قصد حمله ندارد؛ ولی حملات مرگبارش امان دلاوران اسلام را بریده است. من مطمئن هستم که افراد اطلاعاتی نوشته های مرا بسیار بیشتر و دقیقتر از رهگذران میخوانند. آنها میدانند که سخن گفتن از « شکست استراتژیک» و بی بازگشت بودن مسیر آن؛ چه معنی کمر شکنی دارد و درد آنرا با مغز اسخوان خود حس میکنند. اظهارات ناشیانه و به دور از « ادبیات نظامی» که اخیراً از سوی فرماندهان به اصطلاح نظامی رژیم مبنی بر « تغییر دکترین نظامی» نیروهای مسلح رژیم بیان شد؛ اوج استیصال نظامی و سیاسی رژیم را در آستانهٔ فروپاشی آن؛ بیان میکند. هرکسی که با اندیشه های نظامی اندک آشنایی داشته باشد میداند که « تغییر دکترین» کلمه ای بسیار سنگین است و با « اجّی مجّی لا ترجّی» امکان پذیر نیست و یکشبه به وقوع نمیپیوندد. گسیختگی سخنان سردمداران رژیم و پرت و پلا گویی آنها و فاصله گرفتن از ادبیات سیاسی و نظامی و دیپلماتیک که نشانگر استواری و قدرت یک سیستم حکومتی است؛ به خودی خود بیانگر گم شدن « سوراخ دعا» و افتادن آب به « لانهٔ مورچگان» است.
 دو حرکت ظاهراً تهاجمی که یکی از آنها با پرتاب چهار موشک کاتیوشا در جنوب لبنان و سپس حمله به لانهٔ جاسوسی انگلیس در تهران انجام گرفت؛ نمیتواند «جنگی پیش رس» را به ارمغان بیاورد. زیرا خدایان جنگ میدانند که که چه زمانی و چگونه باید جنگ را آغاز نمایند و اراذل و اوباشی مانند « قاسم سلیمانی» ( قاسم اس ام اس) شاید تنها بتوانند نقش یک عضو در نیروهای ویژه را بازی کنند و  هدایت یک استراتژی جنگی منطقه ای؛ برای چنین افرادی  در حد رویاهای شبانه باقی خواهد ماند. تغییر یک شبهٔ « دکترین نظامی» و پرتاب ۴ فروند موشک کاتیوشا و تسخیر سفارت برای نمایش قدرت نه تنها کافی نیست؛ بلکه نشان از به گوشه افتادن «بچه گربهٔ بی دفاع» دارد. آنچه که اکنون نقش مهمی در عدم ورود نیروهای تازه سازمانیافتهٔ اتحادیهٔ عرب به سوریه و بوجود آوردن «منطقهٔ امن»؛ دارد. گرفتن تضمین های استوار از « اسرائیل» بر مبنای « عدم ورود و تسخیر کامل بلندیهای جولان» در سوریه است. کشورهای عربی و ترکیه و حتی اروپا و آمریکا؛ منتظر اجازهٔ روسها نیستند بلکه در پی گرفتن تضمین از اسرائیل هستند. و گویا ظاهراً اسرائیل که پیشتر از این از قطع برق « غزه» در صورت اتحاد نیروهای فلسطینی سخن میگفت؛ گویا اکنون آماده است تا اموال بلوکه شدهٔ فلسطینیها را آزاد کند و حماس نیز علایمی در رابطه با به رسمیت شناختن اسرائیل از خود نشان داده است. اما اینکه اسرائیل وارد بخشهای باقیماندهٔ بلندیهای جولان نشود؛ هنوز در محاق ابهام است. زمانی که حمله به سوریه آغاز شد میتواند به معنی داده شدن این تضمین نیز به حساب آید. من چندین بار به « مشهدی قاسم» گفتم که برگرد پیش مامانت؛ ولی گوش نکرد. بازهم میگویم که این جنگ در قد و قوارهٔ تو نیست؛ چون « خاورمیانهٔ بزرگ» در راه است. این لقمه حتی از دهان روسیه و چین هم گنده تر است؛ چه رسد به پرتاب چهار موشک کاتیوشا و تسخیر سفارت!!
کژدم

۱ نظر:

  1. از سیاست به سختی میشه سر درآورد
    اونم سیاست روباه پیر ؛بریتانیا!
    اینا بدون اجازه بریتانیا آب هم نمیخورند چه برسه حمله به سفارت
    تحلیل شما بسیار جالب بود اما ظاهرا نقش لذیذ این مرغداری بی در و پیکر یعنی ایران را برای روباه پیر خوش اشتها ندیده گرفته اید

    پاسخحذف