۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

نبردی خونین و طولانی در پیش است.

اگر سوریه از نظراستراتژیک آنچنان مهم است که روسیه و چین با شمشیر آخته برای دفاع از آن برخاسته اند؛ اهمیت استراتژیک ایران دهها برابر بیشتر از سوریه است و باید فهمید که روسیه و چین در رابطه با ایران چگونه خواهند ایستاد؟
تمامی گروهها و محافل شبه سیاسی ایرانی؛ هنور هم که هنوز است از این اندیشه رها نشده اند که ایران یک دهکدهٔ دور افتاده در قطب جنوب نیست که کدخدای بدی به نام خامنه ای و عده ای قلچماق بر آن حکم میرانند و تنها کار لازم این است که بتوانیم مردم را متقاعد کنیم که اینها بد هستند و ما خوب هستیم و بعد هم اطوها را به برق بزنیم و چراغها خاموش شوند و فیوزهای برق هم بپرند و خامنه ای از ترس سکته کند. نه خیر... به هیچ وجه از این خبرها نیست و نخواهد شد. دمشق و حلب را نگاه کنید تا بدانید که چه روزهایی در انتظار ایران است. برای درک عمق فاجعه میخواهم از خاطرات زنده یاد؛ فرمانده « چه گوارا» مطلبی را که مربوط به نبرد خلیج خوکها است را در اینجا نقل کنم. فرمانده چه گوارا صحنهٔ نبرد را به صورتی مصور ترسیم میکند و مرا به یاد نبرد «تروا» می اندازد که «هومر» آنرا به همان زیبایی ترسیم کرده بود. گویی که غریو جنگاوران و صدای شیههٔ اسبها و چکاچک شمشیر ها و فرو افتادن جنگاوران زخم خورده از زین اسبها را میشنوید و دنیایی مصور از صحنهٔ نبرد می آفریند که در نوع خود بی همتاست. فرمانده چه گوارا میگوید: گلوله ها از همه جا میباریدند و صدای انفجار خمپاره ها و راکتهایی که نیروی هوایی ارتش باتیستا پرتاب میکردند؛ و صدای غرش مسلسلهای سنگین دشمن فضا را پر کرده بود و همه جا پر از بوی دود و باروت بود و در این میان یکی از چریکهای گروه فیدل کاسترو پشت یک شاخهٔ «نی» نیشکر سنگر گرفته بود و فریاد میزد:....... ساکت......... ساکت و چند لحظهٔ بعد گلولهٔ تیربار کالیبر ۵۰ بدنش را دو نیمه کرد.  در آن نبرد نیروهای فیدل کاسترو با دادن ۹۰ درصد تلفات از هم فرو پاشید. ما با چنین نبردی  و نه در مقیاس خلیج خوکها و ۷۰ نفر؛ بلکه در مقیاسی به بزرگی ایران روبرو خواهیم بود ومن آن فریادها را از هم اکنون میشنوم که از عمق بند ناف فریاد خواهند زد:.... ساکت..... ساکت. (میدانم که بعضی هاخوششان نیامد. بهتر است برای تجدید قوا بروند روی تصاویر گلشیفته کلیک کنند و سیگاری بکشند و لایک بزنید).
تا زمانیکه عمق استراتژی «خاورمیانهٔ بزرگ» و گسترهٔ آن از آفریقا تا مرزهای روسیه و چین درک نشود؛ نقش استراتژیک ایران در استراتژیهای تدافعی روسیه و چین از یک طرف و نقش استراتژیک ایران در استراتژیهای تهاجمی غرب درک نخواهد شد و گفتمانهای شبه سیاسی سید رضا دیبا و خودرهاگران و کافهٔ میبدی و نهاد مردمی و دفتر طلاق مسلحانهٔ تندر و امثالهم در همان سطح برنامه ریزی برای یک دهکدهٔ دور افتاده در قطب جنوب خواهد ماند.
میخواهم مثال دیگری بزنم تا ژرفا و گسترهٔ مسئله را بهتر نشان دهم. خوانندگان شاید با  نام Hadron Collider آشنا هستند و اگر هم نیستند در گوگل دنبالش بگردند. در این دستگاه ذرات بنیادی از دو سوی به سوی همدیگر شلیک میشوند و در یک نقطه با هم تصادم میکنند و به نوعی Big Bang را در مقیاسی بسیار کوچک تقلید میکنند. ایران ما در این شرایط دقیقاً آن نقطهٔ تصادم است و ویرانیهای آن نیز در حد یک Big Bang سیاسی اجتماعی و ژئوپولیتیک و نظامی خواهد بود. در مقالهٔ قبلی به این مسئله به طور واضحتر اشاره کردم و در مقالات پیشین که در رابطه با «خاورمیانهٔ بزرگ» نوشته ام  همین مسئله مورد نظرم بوده است ولی بعد از ماهها که از عمر این مقاله ها میگذرند؛ هنوز هیچ تاثیری در تغییر نظرات نیروهای اپوزیسیون قلابی و آرایش نیروهای آنها (سازماندهی) ندیده ام. لذا در مقالهٔ پیشین به آن اشارهٔ واضح تری نمودم و در این مقاله تلاش من بر این است که اندکی بیشتر بتوانم توضیح دهم. هرچند که میدانم تاثیر تصاویرروح افزای گلشیفته در این لجنزار شبه سیاسی؛ بسیار بیشتر از سخنان هراس انگیز و تلخ است. زیرا زمانی که خورشید نبرد در ایران طلوع کند؛ دیگر هیچ «لپ تاپاله» به دستی در درون میهن زمانی برای کلیک کردن هم نخواهد داشت و ناسیونالیستهای قلابی که زیر دامن «سیّده رضا دیبا» و یا نژادپرستان قلابی پان ایرانیست پناه گرفته اند؛ قافیه را خواهند باخت و شاید زمینه تنها برای «غارتگران آثار باستانی-تندر» آماده شود. در چنین روزهایی هم میبدی و هم دکتر قورباغه های چهار زیست(کوروش عرفانی) و هم  محفلی به نام نهاد مردمی (انقلاب از طریق نرم افزار) و انواع و اقسام جمهوری خواهان و مصدق زاده ها و سایر گروهها و محفلهایی که حتی ارزش سپردن نامشان به خاطر  را ندارند؛ همگی خفه خواهند شد و در برابر خیانتی که اکنون به نام «برنامه ریزی انقلابی» به خورد مردم میدهند اگر شرافتی داشته باشند؛  در آینده شرمنده خواهند گردید. ولی ایران به شرم آنها نیاز ندارد. پس از ویرانی میهن نمیتوان با «پوزش خواستن» دامن خود را از خیانت پاک نمود.
روی سخن من با این بی شرمهای همیشه ماندگار تاریخ نیست. روی سخن من با ایران پرستانی است که دل در گرو ایران و تمامی ایرانیان و سر در گرو خرد ورزی دارند. روی سخن من با هواداران راستین اندیشه های استاد فرود فولادوند است. البته روی سخنم با دلقکهایی از قبیل رادخو و رزیتا منطقی و جمشید شارمهد نیست که هر کدام به شکلی خود را مضحکه و ملعبه قرار داده اند و یکی خود را رهبر مینامد و دیگری خود را فرمانده خطاب میکند و آن یکی هم دفتر طلاق مسلحانه و تشکل گانگستری برای غارت اموال ملی(آثار باستانی) باز کره است. روی سخنم با آن هواداران قلابی پر ادعا هم نیست که خود را به نوعی دیگر مسخرهٔ بازار سیاست و اندیشه های شبه سیاسی که از حد شعار دادن فراتر نمیروند نیز نیست و  روی سخنم تنها با آنهایی است که واقعاً دل در گرو مهر میهن و هم میهنان دارند و استاد فرود فولادوند را تا سطح یک منتقد تازینامه پایین نمی آورند و برقراری آیین ریشه ای را یک هدف میدانند و به مبارزهٔ بی امان و خونین برای رسیدن به آن ایمان دارند. 
یاران......زمان بسیار کوتاه است و هر لحظه ای که میگذرد و هر اتفاق جدیدی که می افتد معادلات سیاسی را پیچیده تر میکند و ریتم وآهنگ مبارزات را تندتر میسازد و مسابقهٔ زمان و اتفاقات اوج میگیرد. هنوز مردم ایران به طور جدی وارد میدان مبارزه نشده اند و مهمترین دلیل آن نیز بی لیاقتی مدعیان روشنفکری است که به جای مطالعات وسیع و طراحی استراتژی مبارزاتی؛ به شامورتی بازی و شعبده بازی های هالیوودی روی آورده اند. ما دیگر به انسانهایی که بخواهند در عرصهٔ فرهنگ و بازگشایی تازینامه؛ تقلیدی مسخره از استاد فرود فولادوند را به نمایش بگذارند نیاز نداریم. ما به مردان و زنانی از جنس خودِ استاد در عرصهٔ سیاسی نیاز داریم و اگر چنین مردان و زنانی به پا نخیزند؛ نه تنها جنبش آزادیخواهی بلکه تمامی زیرساختهای سرزمینمان نیز فرو خواهند ریخت و چه بسا سرزمینمان به سوی تجزیه کشانده شود و این شاید کمترین نتیجهٔ آن چیزی باشد که از آن به عنوان Big Bang  یاد کردم. 
اکنون نیروهای کشورهای همسایه زیر نظر برنامه ریزان حاکمیتهایشان برای ورود به معادلهٔ ایران؛ آموزش داده شده و سازماندهی میشوند و هر کشوری به سهم خود میخواهد در فرود آوردن ضربات کاری بر پیکر سرزمینمان تا حد توان خویش سهمی داشته باشد؛ تا مردم ما سالهای سال نتوانند کمر راست کنند. اینها ادعا نیست و مطمئن باشید که در تاریکخانه های اطلاعاتی ـ امنیتی ـ نظامی بیگانگان؛ همزمان با نوشتن من صدها تن در حال گذراندن دوره های آموزشی و رده بندی شدن هستند و اتاقهای فکری و عاملین اجرایی آنها در حال تدوین برنامه ها و ایجاد سازمانها و تدوین پروتوکولهایی هستند که در فردا ها به صورت نیروهای فیزیکی مسلح در برابر ما خواهند ایستاد و آن زمان؛ خورشید جنگ دمیده و چشمهای ما را خیره و کور خواهد نمود و ما در تاریکی و با اشباح خواهیم جنگید و شکست خواهیم خورد.
این یک هشداربه هواداران راستین اندیشه های استاد فرود فولادوند و یک بیدار باش به تمامی نیروهای وطن پرست و مبارزان راه آزادی است.

پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده جنبش تندر

کژدم

۲۱ نظر:

  1. درود. عالیست نوشته شما. به نظرم بهترین راه کار در حال حاضر برای مردم درون میهن که توانایی تجهیز و اقدامات عملی به هر دلیلی ندارند تفکر بیشتر و بی اعتنایی به تفکرات شبه سیاسی است-اکبر

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ما باید که استراتژی مبارزاتی خود را با محاسبهٔ تمامی پارامترهایی که در معادلهٔ کنونی ایران مطرح هستند و عمل میکنند؛ طراحی کنیم. اکنون ۳۳ سال است که یاوه گوییها و هدایت یاوه گوییها از طرف رژیم در جریان بوده است و این یاوه گوییها تبدیل به بخشی از فرهنگ ظاهراً مبارزاتی شده است. این فرهنگ ضد میهنی زمینه را برای ورود نیروهای بیگانه به عنوان نویسندگان سرنوشت ایران آینده آماده میکند و به همین خاطر هم هست که بنیادهایی مانند سوروس وارد میدان شده اند تا این فرهنگ ظاهراً مبارزاتی را نهادینه کند و موفق هم شده اند. فاجعه ای که ایران در انتظار آن به سر میبرد داغ خیانتی است که بر پیشانی تمامی آنهایی که با طرفداری از رژیم و یا پیشنهاد نمودن راههای اخته و سترون به نام راه مبارزه و چه آنهایی که همه چیز را در حد کلیک کردن و لایک زدن پایین آورده اند؛ خواهد نشست. اگر فاجعهٔ ۵۷ یک ننگ ملی بود؛ نمیدانم که فاجعهٔ بعدی را چه نامید؟ آنهایی که خود را بسیار روشنفکر مینامند؛ حتی از عهدهٔ یک کاسه آبدوغ خیار هم بر نمی آیند.

      حذف
  2. درود. گژدم گرامی شما فکر نمی کنید که تمام فکت های تاریخی که در این مقاله اورده اید بیان گر جنگی نابرابر و در نهایت ویرانی سر زمین هاست؟ فرماندهی چگوارا مرا بیاد فرماندهی حسین تازی نوره کش پسر علی سگ کش می اندازد. همچنین علم کردن قلابی مبارزین سوری و و صحنه سازی های هالیودی اسلحه دادن به دست مشتی جوان دمپایی پا و شلوار جین پوش پروانه قانونی دادن به ویرانی سرزمین سوریه است. اگر مردم ایران وارد جنگ مدل اِل چه با ارتش باتیستا و دمپایی پوشان سوری با رژیم اسد شوند ایران به ویرانه ای تبدیل و جمعییت ۷۰ میلیونی که اکثر ان جوان هستند به خانه سالمندان تبدیل خواهد شد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شما یا نمیفهمید و یا نمیخواهید بفهمید و هرگز نخواهید فهمید که سخنی که از زنده یاد چه گوارا آوردم نه در رابطه با جنگ چریکی؛ بلکه نشان دادن مقیاسی کوچک از آنچه که بر ایران خواهد رفت؛ بود. من آن دمپایی پوشها را به بی لیاقتهای پرگوی هیچ نفهم ترجیح میدهم. خائنینی که شعار مبارزه از دهانهای گشادشان مانند آبریزش دهان همچنان فرو میریزد.

      حذف
    2. شما هرگز معنی و مفهوم مبارزه را هم نفهمیده اید و هرگز نخواهید فهمید زیرا که در نظر شما مبارزین یعنی فرشتگان. اما در نظر من « پوتین» و بن لادن و یا سربازان چشم آبی و فرشتگان شما همگی مبارز نامیده میشوند. مبارزه یک فن است و هیچ ربطی به حسین تازی و علی سگ کش و چه گوارا ندارد. اما اگر نظر شخصی مرا میپرسید. چه گوارا یک فرشتهٔ جنگاور بود. من هرگز نام او را در کنار آن کسانی که شما نهادید نمی نهم. من به مارکسیسم کاری ندارم؛ آما آنچه که در ال چه بود؛ کاش ذره ای از آن در ایرانیان به اصطلاح مبارز بود. من مطمئن هستم که عادت به شعار دادنهای توخالی و حتی بدون خواندن دقیق مقاله؛ بیماری و یا عادتی است که به سختی بتوان آنرا ترک کرد. اگر میتوانید ترک کنید.

      حذف
  3. این دمپایی پوشهای مورد علاقه شما ندانسته دلیل ویرانی سرزمین خود هستند. این همه ویرانی برای همین چند نفر انگشت شمار جوان زیرشلواری پوش در خیابانهای شهرهای سوریه است؟ گفتار شما مسخره و به هیچ گرفتن تلاش شبانه روزی اداره کنندگان« تاریکخانه های اطلاعاتی ـ امنیتی ـ نظامی بیگانگان » است . این چه معماییست که مردم عادی بدون سلاح و سرمایه های مردم سوریه است که هدف قرار گرفته و نه چند تا جوان دهن باز خنده رو با زیرشلواری با پوشش همه جانبه دوربینهای فیلم برداری جهان غرب؟ مگر واقعییت تلخ غیر از این است که ما کارگردانان و تهیه کنندگان زشت ترین و خونین ترین روزهای بشر و اهداف انها را فراموش کرده ایم؟ تصور کنید همین چند نفراسلحه بدست الله اکبر گوی انگشت شمار خندان که هیچ کس نمی دانند که کی هستند و چه می خواهند٬ نبودند که مورد بهره برداری «تاریکخانه های اطلاعاتی ـ امنیتی ـ نظامی بیگانگان» قرار بگیرند٬ ایا دلیلی برای این همه ویرانی و نابودی انسانی در سوریه بود؟ پیاده کردن طرح خاورمیانه بزرگ این جماعت٬ چنین روزها و چنین سرنوشتهای تلخ برای بعضی سرزمینها را می طلبد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. هر وقت آدرنالین شما پایین آمد. و تورم رگهای گرنتان کمتر شد. میتوان حرف زد.
      این دمپایی پوشها؛ هر کاری که میکنند به من مربوط نیست. آنچه که برای من مهم است؛ فرو ریختن هلال شیعی است. آنها هرکاری که میکنند بکنند. آنها صاحب نتایج اشتباهات خود هستند. وظیفهٔ من دفاع از مردم سوریه و یا برقراری آیین ریشه ای در سوریه نیست. وظیفهٔ من هر چه که هست برای ایران است. من مثل شما « انترناسیونالیست» و بشر دوست نیستم. برای من فقط و فقط ایران و مردم ایران مهم هستند و بنگاه خیریهٔ بینالمللی باز نکرده ام. اگر شما چنین بنگاهی را باز کرده اید و یا اداره میکنید. نوش جانتان.
      شما مقاله ها را نمیخوانید. بلکه مثل یک مرغ تنها آنها را نوک میزنید. مرغها عادت بدی دارند و یکی هم اینکه اگر آنها را حتی در انبار گندم بیندازید باز هم با پاهایشان گندمها را اینطرف و آنطرف میپاشند تا گندم پیدا کنند.

      حذف
  4. برای حل هر معادله گام نخست ساده سازی آن است.. درواقع تحولاتی که ایران انتظآر آن را میکشد معادله نیست بلکه جواب تمام معادلات پیچیده خاورمیانه بزرگ است.
    روسیه هرگز تاکیید میکنم هرگز اجازه نمیدهد مثآل آنکه در سوریه در حال وقوع است در زیر گوشش و در ایران اتفاق بیفتد.وقتی تمام معادلات انجام شود (سوریه و لبنان)آنچه پس از علامت مساوی در جواب این معادله میماند مقاومت ناچیز روسیه درباره ایران در مقابل غرب ا ست.زیرا اگر غیر از این انجام دهد گویی گور خود را کنده است.
    خودت را به جای اتاق های تفکر روسیه بگذار و پندار که معادله ایران آغاز شود چه تصمیمی میگیری یا بهتر بگم چه تصمیماتی میتوانی بگیری؟ وارد یه جنگ تمام عیار میشی یا تعامل میکنی و کیک و تقسیم میکنی؟ اهرم فشارت برای چانه زنی چیه ؟
    البته نباید فراموش کرد که آینده هنوز فرا نرسیده و خیلی تصمیمات هنوز گرفته نشده کاری که ما انجام میدهیم فقط گمانه زنی است و آماده بودن برای بدترین سناریوها کاریست عقلانی .
    باتشکر امضا پایدار

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. پایدار گرامی
      گاهی به آنچه که شما میگویید؛ فکر میکنم. روند عقب نشینیهای روسیه وچین از ماجرای بالکان (یوگسلاوی) آغاز شد و با عراق شدت گرفت. روسها هم اکنون هم از اهرمهای فشار استراتژیک استفاده میکنند و گرنه در میان قدرتهای واقعی اقتصادی نیستند. اما در روسیه دو نظر وجود دارد که یکی از آنها حفظ داراییهای موجود و شراکت با غرب بر اساس استفاده از اهرمهای داشته هاست(حزب روسیهٔ متحد) و جریانات دیگر شریک شدن با غرب بدون بازی کردن قماری که باخت در آن هزینه های سنگینی میتواند داشته باشد (اپوزیسیون روسیه). اما شرکت چین در معادله به عنوان متحد طبیعی روسیه (اتحادیهٔ شانگهای) و گسیل شدن ۶۰ در صد از نیروی دریایی آمریکا به حوزهٔ آسیاـ پاسیفیک؛ نشان از ترسی بزرگ دارد و همچنین نشان از اهرم فشاری بزرگ(نیروی نظامی) برای چانه زنیهای بعدی با چین دارد.
      اما در رابطه با ساده سازی کردن با شما موافق نیستم زیرا اپوزیسیون قلابی مشکلی که دارد همین است. اما اگر منظورتان از ساده سازی کردن تقسیم معادلهٔ پیچیده به معادلات کوچکتر است؛ به شرط از دست ندادن روابط ارگانیک معادلات کوچکتر با معادلهٔ مادر؛ با شما موافقم.
      اما روسها اگر زمانی اهرم فشار گاز برای اروپا را داشتند؛ شاید این اهرم با توجه وضعیت اقتصادی روسیه کارایی خود را از دست داده باشد. روسها از همان اهرم فشار استراتژیکی استفاده میکنند که به همان دلیل آنها را هنوز در عضویت دائمی شورای امنیت نگه داشته است؛ یعنی سلاحهای استراتژیک. با از دست دادن ایران آنها دلیل بسیار کمتری برای ماندن در شورای انتیت خواهند داشت.
      اما زمانی که به اپوزیسیون انقلابی برگردیم؛ این اپوزیسیون باید برای بدترین سناریوها آماده شود و این در حالی است که آنها حتی از دست یک دهکدهٔ دور افتاده در قطب جنوب نیز آماده نیستند. به هر حال از نظر پختهٔ شما که نشانگر آگاهی سیاسی در پشت سر آن است. سپاسگذارم.

      حذف
    2. از سوی دیگر شما از من پرسشی نمودید؛ مبنی بر اینکه بعد از از دست رفتن سوریه و لبنان؛ اگر من جای روسها بودم چکار میکردم؟ باید بگویم که یک کارگروه ۲۰ نفرهٔ آشنا به ابینگونه مسائل به من بدهید و بخشی از اطلاعات استراتژیک و میدانی (Field)را نیز که در نهانخانه ها موجودند وبه علاهٔ ۶ ماه کار فشرده... آنگاه میتوانم بگویم که اگر یک روس بودم چکار میکردم.
      من تنها میتوانم یک چیز بگویم: ۹ ماه پیش از یکی از دوستان که ظاهراً علاقه نشان میداد خواستم که برود دنبال مسائل پاکستان. چون پاکستان نیز از پارامترهای همین معادله است. از آن زمان من حتی یک جله هم در رابطه با پاکستان از زبان او نشنیده ام.... اما شعارهای سوپر انقلابی؟؟؟..... در شعار دادن آتشفشانی است برای خود. بی نظیر است.

      حذف
  5. درود بر تمام مبارزین آزادی میهن
    دوست عزیز من یه پسر 17 ساله هستم که چند بار تلاش کردم تا با افراد دیگه یک گروه مبارز رو به وجود بیارم اما متاسفانه جامعه ما دچار نوعی خود گرای متلق هست که در اون فرد حاضر نیست برای آزادی بجنگه
    .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما

      شما باید به تلاشهای خود ادامه دهید. حتی اگر در شرایط کنونی آمادگی کافی در اطرافیانتان برای تشکیل گروه نمیبینید؛ به تنهایی بر تواناییهای فردی خود بیفزایید. زیرا جامعهٔ ایران در آستانهٔ تحولات بزرگی قرار خاهد گرفت و آنزمان است که شما آنچه را که با تلاشهای زیاد نمی یافتید؛ به سادگی خواهید یافت و آنها خودشان به سراغ شما خواهند آمد. افزودن بر تواناییهای خود شما را آماده میسازد که در زمان مقتضی بتوانید پاسخگوی نیازهای آن زمان باشید. به هیچ وجه نا امید نشوید. اما در این مدت اگر به گروه خاصی پیوستید؛ به هیچ وجه مشخصات فردی و آدرس و یا هرگونه رد پایی که به شما ختم شود را در اختیار هیچ فرد و گروهی قرار ندهید.

      حذف
  6. محمدرضا عزیز

    توصیه من به شما ابتدا کسب آگاهی کامل است.بگذار سرنخی بهت بدم آن را دنبال کن سپس نظرات مخالف آن را هم بررسی کن و بعد تصمیم به هر عمل فیزیکی که میخواهی بگیر.در جغرافیای سیاسی ایران سوریه لیبی مصر و ... را کشورهای خاکستری مینامند.کشورهایی که منافع و منابع شان متعلق به یک ابر قدرت خاص نیستند . این کشورها به طور میانگین هر سی سال توسط یکی از ابر قدرتها اداره میشوند.ولی اینگونه نیست که زمانی که به عنوان مثال توسط روسیه اداره میشوند فرانسه مثلا منافعی نداشته باشد.به زبان ساده این کشورها را کیکی در نظر بگیر که هر سی سال ابر قدرتها آن را میان خود تقسیم میکنند.اما نکته حاءز اهمیت نحوه تقسیم این کیک است که پارامترهای بسیار بسیار زیادی دارد و معادلات پیچیده.
    مثال:ارتش آزادی بخش سوریه که سربازانش فکر میکنند دارند برای آزادی میجنگند در واقع با هر پیروزی خود سهم بیشتری برای ناتو و آمریکا از کیک میبرند .وقتی خط لوله امان را برای حذف تنگه هرمز افتتاح میکنند با گرفتن اهرم فشار از روسیه باز هم سهم بیشتری میبرند و... اما چرا اینها را گفتم؟جای برادر کوچکم بدان در این سیایتهای کلان عروسک خیمه شب بازی بیش نیستی .به زبان ساده بمیری بمونی هیچ تغیری تو سیاستهای کلی نمیتونی ایجاد کنی.اگه مثله چیریکهای اول انقلاب همه کارارو بکنی ولی قرار بشه مملکت به آخوندا برسه میرسه!اونوقته که میفهمی فقط یه ابزار بودی.تو چه گروه تشکیل بدی چه ندی اونکه باید بشه میشه.بهترین راه مبارزه افزایش آگاهیه دوست من.یا بهتر بگم مبارزه آگاهانه است.
    کژدم تو چرا بد تر از رژیم ایران شدی!؟!؟بچه 15 ساله رو زیر تانک و روی مین میفرستی؟
    این دوست ما در ابتدا داره میگه 17 سالست میگی به تلاشش ادامه بده؟که چی بشه؟مثل حرمتی پور ا بهشتی بشه یا مثله خودت آواره و پنهانده بشه؟یا بیفته دست رژیم؟تو خودتم پشیمونی دوست من.صدات و آنالیز کردم وقتی به جمشید میگفتی من خیلی کارا کردم نهایت پشیمونی تو صدات بود.نکن تو رو به اعتقاداتت بچه ها نه.افراد بالغ خودشان مسءولن ولی زیر 18 نه.هرگز.اصولت را حفظ کن.
    امضا پایدار

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آقای پایدار
      از نصایح جهان شمول شما بسیار ممنونم. آن صدایی که شما آنالیز کردید؛ صدای کسی بود که ساعت چهار صبح؛ خسته و کوفته از نوشتن؛ میخواست بره بخوابه که اسکایپش زنگ زد و داشت از خستگی میمرد. تا وقتی که افرادی مثل شماها که یا نمیدانید چه میگویید و هرچه مزخرفات کتابهای «تئوری توطئه» هست ذهنتون رو انباشته کرده؛ این وطن وطن نشود. ولی این وطن وطن خواهد شد. شما آنالیست نیستید؛ یک سرخورده و بازی خوردهٔ کتابها و مقاله های توطئهٔ فراماسونها و توطئهٔ آژانس یهود و پروتوکول یهود و یهودیهای آنوسی و..... امثالهم هستید. شما فکر میکنید که همه چیز تمام شده و کیک هم قبلاً بریده شده. مرد کسی هست که سهم خودشو از «کیک جهانی» برداره. اما در رابطه با اینکه من پشیمان و افسرده و ... پناهنده هستم نیز خیلی اشتباه میکنید. نمیدانم این زیر ۱۸ سال رو از کجا آورده ای؟ حتماً شما بالای ۱۸ سال هستین؛ ولی فکر میکنی بالغ شده ای؟ یا اینکه شما فکر میکنید که من خودم رو بالغ میدونم؟ میدونی بالغ یعنی چه کسی؟ بالغ یعنی ولادیمیر پوتین..... نه من و شما. زیاد شلوغش نکن. بچه های ۷ ساله ای وجود دارند که چند رشته را تا درجهٔ دکترا تدریس میکنند. گفتم که کمی روشن بشی...

      حذف
  7. من به زبان ساده دیدگاهی و توضیح دادم.فکر نمیکنم اگر میخواستم با تعادل نش و روابط ریای و بازی های نامتقارن و غیره توضیح میدادم دوستمون متوجه میشد.
    آنالیز صدا.میمیک صورت.تعوری بازی ها تماما علومی است که گویا جز آموخته های شما نیست.
    که البته هم نباید باشه شما برای مسایل میدانی آموزش داده شدی.
    من نه فراماسون میدونم نه توری توطعه.علم من ریاضی است و با اعداد و منطق حرف میزنم.
    منظور از کیک هم یکی از معروف ترین بازیهای تءوری بازی هاست.
    کسی هم که اینجوری کامنت میزاره چی کار کنم هفتاد سالشم باشه نشان از عدم آگاهیش داره.
    بد نیست ای دی اسکایپت و هم بگزاری .
    در رابطه با سن هجده سال فکر میکنم دراز مدتیست اکثریت دنیا به توافق رسیدن.
    در ضمن سعی کن زود از کوره در نری دوست من.
    پایدار

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. تئوری بازی (Game Theory)؛ فکر نمیکنم چیزی باشد که از عهدهٔ شما و یا من بر آید. کارگروههای زیادی میخواهد که تمامی صحنه را با جزئیات ترسیم کنند. در همان (Game Theory) پارامتری هم در نظر گرفته میشود که از (Caus Theory) به عاریت گرفته شده و به نام(Butterfly Effect)مشهور است(البته اگر اشتباه نکنم. کارکردن بر اساس :تئوری بازی» کار فردی حتی در قد و قوارهٔ ولادیمیر پوتین هم نیست چه برسد به شما و من. شاید برای گشایش بازی بتوانم بالاتر از ۳۰۰۰ نفر را پیشنهاد کنم. ولی بازهم خیلی اشتباهات رخ میدهند. ولی اینکه در رابطه با میمیک چهره و اینجور چیزها صحبت کردید؛ حق با شماست من شخصی هالیوودی و یا عکاس حرفه ای نیستم. اندکی روانشناسی کاربردی بلدم(نه مثل آنهایی که از هزارتا مریض حتی نمیتوانند یک از آنها را درمان کنند) البته از نوعی دیگر. شما حق دارید و میتوانید با من شوخی کنید و یا حتی به طور جدی به من بگویید «احمق» ولی لطف کنید از تئوری بازی دست بردارید. چون همان تئوری شاید به شما بگه که برای فهمیدن من باید اطلاعات بسیار زیادی داشته باشید و همهٔ شان نیز درست باشند و نهایت ایتکه شما باید دارای «آی کیو»ی بسیار بالایی باشید که بتوانید منو آنالیز کنید. من فکر نمیکنم که چنین باشد.

      حذف
    2. تازه متوجه شدم که «نش» اشتباه املایی نبود و منظورتان «جان نَش» بود. با این نظریه آشنا هستم و اگر به بحثهای رادیویی که به نام «ساختارشناسی» در رادیو تندر براه انداختم و «تنبلهای ذهنی» آنها را مفید ندانستند؛ شاید به درد شما بخورند. مطمئن هستم که به درد شما میخورند

      حذف
    3. اینطور که مشخصه گنجینه اطلاعات و تجربیات شما در زمینه نظریه بازیها ناچیز است و چون شامل بحث ما نمیباشد لذا دلیلی به ادامه بحث مذکور نمیبینم.
      در یه جمع بندی کلی لازم میدانم به چند نکته اشاره کنم
      روسیه بعد از اسراییل و ایالات متحده سومین کشوری است که در ابعاد گسترده از نظریه بازیها در سیاستهای خود استفاده میکند.
      شاید جمع آوری اطلاعات نیاز به استفاده از نیرو و منابع زیاد داشته باشد ولی معادلات شخصا و حداکثر در گروههای سه نفره حل میشوند و دلیل ان هم حساس بودم جواب خروجی تابع است.
      در رابطه با خارج از توان بودن موضوع برای من و شما پیشنهاد میکنم سری به تارنمای دانشگاه ام ای تی بزنید و نظریه بازی ها را جستجو کنید.
      بر میگردیم به موضوع.شستشوی مغزی بچههای هفده ساله بسیار دشوار است و نیاز به هوش زیاد دارد که شما داری.
      امضا پایدار

      حذف
    4. آقای پایدار
      امیدوارم این نظریهٔ بازی که شما در آن تبحر دارید؛ روزی به درد این خاک سوخته و لگدمال شدهٔ ۱۴۰۰ سالهٔ مان بدرد بخورد و برای بازیهای بزرگی که اسیر آن هستیم و خواهیم بود؛ راه حلی برای «خروج پلّه ای» Step by Step برایش طراحی کنید. آنزمان شما بخشی از این نبرد و از فرماندهان آن خواهید بود. اما نفهمیدم که در حدود ۲۰ و یا ۳۰ سطری که نوشتید چگونه به این جمعبندی رسیدید که روسها بعد از آمریکا و اسرائیل سومین کشوری هستند که از این نظریه استفاده میکنند. آیا این یک جملهٔ خبری بود و یا یک نتیجه گیری منطقی و ریاضی؟ یا من نمیفهمم و یا اینکه مقدمات لازم را در این ۲۰ یا ۳۰ جملهٔ شما نمیبینم. مواد خام و نیمه پرورده ای که برای آن گروههای حد اکثر ۳ نفره آماده میشوند در نتیجهٔ خروجی تاثیر مهمی دارند. در ضمن تا آنجایی که من میدانم؛ «آی کیو»ی تشکیل دهندهٔ تیمهای اصلی نباید کمتر از ۱۳۰ باشد و گرنه میشود «آنگولا». اما در رابطه با آغاز تجربیات و مطالعات سیاسی هم من فکر میکنم که باید بالاخره سنی را در نظر گرفت. از نظر من فرق زیادی میان یک ۱۹ ساله و یک ۱۸ ساله وجود ندارد. من نمیدانم دادگاه گلسرخی را دیده اید یانه؟ به نظر شما آنگونه که این شخص در دادگاه برخورد میکند؛ سن عقلی او چقدر است؟ من فکر میکنم کمتر ۱۴ سال. یا آن دانشجوهای صد در صد بالاتر از ۱۸ ساله ای که در حسینهٔ ارشاد به لاطایلاتهای علی شریعتی گوش میدادند سن عقلی شان چقدر بود؟ از نظر من مهم نیست که سن شما چقدر باشد مهم این است که چگونه پرورش داده شوید. آیا با شعارهای توخالی؟ مگر من به محمد رضا چه گفتم؟ آیا گفتم به من بپیوند؟ آیا گفتم اندیشه های ما را بپذیر و یا مطالعه کن؟ من فقط گفتم که نا امید مباش و ادامه بده و ادامهٔ راه را هم ترسیم کردم و آن اینکه «تواناییهای خودت را بالا ببر» و اینکه: آنچیزی که تو به دنبالش هستی و پیدا نمیکنی؛ همانها به دنبال شما خواهند آمد و شما دست خالی نخواهید بود و میتوانید حد اقل یک گروه کوچک را رهبری کنید. اما اینکه شما مرا برای فهمیدن درجات علمی تان به وبسایت ام آی تی حواله میدهید؛ باید بگویم که گویا مغز شما آنجاست و وقتی که با من صحبت میکنید؛ مغزتان را در آن وبسایت جا گذاشته اتید و فقط «هورمونهایتان» با من حرف میزنند. اگر واقعاً میهنتو دوست داری و خیلی هم با تئوری بازی آشنایی داری و..... برای خروج از بحران این سرزمین لگدکوب شده؛ به قول خودتان یک «بازی» و به قول من «استراتژی مبارزاتی» طراحی کن. و گرنه ردیف کردن نامهایی مانند جان نش و انشتین و نوک زدن نظریه ها مانند کار مرغهاست. مرغها کارشان فقط نوک زدن است. میخواهم در پاسخ بعدی حد اقل مادهٔ خام یک سناریوی مبارزاتی برای خروج از بحران برای ایران (خروج از حوزهٔ نفوذ) چیزی ببینم. و گرنه تاظهور مهدی میتوانید وقت مرا بگیرید. در نظر بعدی اگر بازهم مزخرفاتی که خارج از دایرهٔ استدلالات ریاضی هستند ادامه دهید منتشر نمیکنم چون باید پاسخ بدهم. اما اگر ادعاهایتان را به صورت «نظریهٔ کاربردی» مطرح نمودید به صورت یک مقالهٔ جداگانه منتشر میکنم تا به درد کسی بخورد.

      حذف
  8. آقای پایدار
    آیا فقط افزایش آگاهی در این موقعیت برزخ کافی هست؟ آیا اگر کشور حداکثر تا یکی دو سال دیگر وضعیتی حتی بدتر از سوریه پیدا کند (در کامنت قبلی شما این را محتمل دانسته اید) آیا داشتن آگاهی می‌تواند یک خانواده معمولی را از صحنه نبرد قدرتها نجات بدهد؟ آیا بمبی که یک ساختمان را منفجر کند از تک تک افراد آن می‌پرسد که آیا شما 18 سال به بالا هستید یا خیر؟
    برداشت من از گفته کژدم برای تلاش بیشتر با توجه به نوشته‌های قبلی ایشان (بالابردن توان بدنی، بالا بردن سطح فکری و توان مدیریت گروههای مردم در وضعیت بحران) (اگر کامل نیست خود کژدم می‌تواند بیشتر توضیح دهد) است اگر نه من ندیده‌ام که ایشان قصد ایجاد جنداللهی‌های سبک خودشان را (جندالکجدم؟) داشته باشند.
    در مورد این که گفتید مدیریت کشور هر سی سال بین این وریها و آن وریها جابجا می‌شود، باید بگویم اگر هم بشود ، آنها بطور مستقیم که وارد مبارزه نمی‌شوند تا حکومت را تغییر دهند. بلکه از همین نیروهای مخالف حکومت فعلی استفاده می‌کنند و با تزریق قدرت خود در آنها سعی در تغییر حکومت دارند. آیا بنظر شما گفته کژدم که بیاییم و یک اپوزیسیونی تشکیل دهیم که بتواند علاوه بر استفاده از این قدرت خارجی برای براندازی حکومت فعلی آنقدر توان داشته باشد که در فردای بقدرت رسیدن اسباب‌بازی حکومت غربی نشود و بتواند بر اساس منافع ملی تصمیم بگیرد سخن اشتباهی است؟
    آیا مطالعات شما در زمینه ریاضیات و آنالیز فقط همین نتیجه را داشته است که (بله ، ما هیچ کاری از دستمان بر نمی‌آید و بنشینیم و ببینیم سی سال بعدی چی بسرمان می‌آید؟) راه حل شما چیست؟
    ~~

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی؛ من نمی خواهم « جند الکژدم» درست کنم. آنچه که آقای پایدار مطرح میکنند؛ به ذهن من نمیگنجد؛ مثلاً ما مبرای اینکه کشتی گیر و یا فرد ژیمناستیک و یا کاراته کار خوبی داشته باشیم میگویند که بهتر است از ۴ یا ۵ سالگی آنها را آموزش دهیم. آموزشهای کلاسیک نیز از سن ۶ سالگی آغاز میشوند ولی وقتی به مسائل سیاسی میرسی« پیشنهاد اشخاصی نظیر ایشان این است که باید به سن خیلی بالایی برای آغاز کار مورد نیاز است. دلیل این اندیشه همانطوریکه خودشان اشاره میکنند؛ حرکتهای قبل از سال ۵۷ بود که به رژیم اسلامی انجامید. اما بانیان آن حرکتها(چریکهای فدایی-مجاهدین-جبههٔ ملی-حزب توذده- آخوندها-شریعتی) هم همگی بالای ۱۸ سال بودند ولی ایشان همهٔ اینها را با «تئوری توطئه» سر و ته قضیه را هم می آورند و نامش را مانند دکتر شریعتی که لعاب«سوسیالیسم اسلامی» میزد؛ اینبار بنا بر اینکه با چه کسی طرف صحبت هستند(کژدم) لعاب «تئوری بازی» به آن زده میشود. نه تنها محمد رضای ۱۷ سالهٔ گرامی بلکه تمامی نوباوگان ایران؛ باید تواناییهای خود رادر زمینه های سیاسی و نظامی و تواناییهای فردی از قبیل هر آنچه که در مقالهٔhttp://kajdoum1.blogspot.com.au/2011/11/blog-post_11.html
      به آنها اشاره نموده ام و در بالای صفحهٔ وبلاگ نیز به عنوان وظایف انجمنهای پادشاهی ایران در زمان بحران به آنها اشاره شده است آماده نمایند. سرنگونی رژیم اسلامی از مسیر جنگ میهنی خواهد گذشت. اما متاسفانه آقای پایدار بدون مطالعهٔ این همه مقاله که نوشته ام؛ ناگهان با پیراهن عثمان ۱۷ سالگان و تئوری بازی به میدان پریده است(اسب تروا) تا بازی را به هم بریزد. من دیگر کاری به ایشان ندارم و آنهایی که مقاله های مرا دنبال میکنند میدانند که من در پی چه چیزی هستم؟

      حذف