۱۳۹۱ مرداد ۱۰, سه‌شنبه

سوریه - نبرد «حَلَب»

 پیش از هر چیز باید به تمامی خوانندگان بگویم: از نظر من وقتی پای دانش و علم در میان است؛ فرقی میان «انشتین» و «اوپنهایمر» که پدر بمب اتمی است؛ از نظر علمی وجود ندارد و هر دو را دانشمند میدانم و دانشمند بودن آنها را بر اساس مسائل اخلاقی مورد قضاوت قرار نمیدهم و همچنین زمانی که موضوع نبرد پیش می آید از نظر من فرقی میان ژنرال قاسم سلیمانی و یا فرمانده چه گوارا و یا ژنرال «جیاپ» وجود ندارد و همگی جنگاور هستند و تنها فرق آنها در حوزهٔ « جنگاوری»؛ گسترهٔ دانش و هنر و استعداد نظامی آنهاست. من بعضی وقتها از آقا محمد خان قاجار به عنوان یک مرد بزرگ یاد میکنم؛ لازم هم نیست که من او را مرد بزرگی بنامم و یا عده ای او را به خاطر «بی رحمیهایش» مورد لعن و نفرین قرار دهند؛ مهم این است که او از کجا تا به کجا آمد و همین در مورد اینکه او بزرگان است؛ از نظر «فنی» و «متدولوژی» کافیست. گاهی به بعضی از دوستانم میگفتم که « آقا محمد خان قاجار» در تاریخ ما بسیار تنها مانده است؛ آیا بالاخره مردی و یا زنی پیدا خواهد شد که این مرد بزرگ را از تنهایی در آورد؟
منظورم از این گفته ها این بود که باز هم کسانی پیدا نشوند و مرا شماتت نکنند که چرا به جنگاوران القاعده و یا اخوان المسلمین « مبارز» میگویم؟ پاسخ من این است که من اخلاقی و ایدئولوژیک برخورد نمیکنم و آنها چه من بخواهم و چه نخواهم و چه کسی خوشش بیاید و یا نیاید؛ «جنگاور» و «مبارز» هستند و گرنه اینهمه نیروی پیاده ؛ نیروهای ویژه؛ توپ و تانک و موشک و هواپیماهای بدون سرنشین برای عقب راندن آنها لازم نبود.

نبرد حلب

 رژیم حاکم بر سوریه نبرد حلب را « اُمّ المعارک» خوانده است و این تعبیر بیراه هم نیست. مبارزان علیه رژیم اسد؛ با دست خالی و یا حداکثر با سلاحهای سبک نبرد مسلحانهٔ خود را آغاز کرده اند؛ لذا چندان چیزی ندارند که از دست بدهند مگر جانشان را.... و این نخستین شرط مبارزه طلبی است. اما ارتش رژیم بسیار چیزها دارد که از دست بدهد؛ هر سلاحی که بیرون آورده میشود و هر زرهپوش و تانکی و.... همگی ریسک از دست دادن و انهدامش را نیز با خود دارند. نبرد مبارزان یک نبرد سیال است و نقشی ماجراساز دارد و نیروهای رژیم را به دنبال خود میکشاند و خسته میکند. اینک نقش ماجراسازی از رژیم گرفته شده است و به سرازیری کنترل بحران فراگیر گرفتار شده است . اکنون مبارزین هستند که محل نبرد و زمان آغاز نبرد را تعیین میکنند و ارتش رژیم هر روزه باید به دنبال این باشد که ماجرای دیگر چگونه و چه زمان و در کجا اتفاق خواهد افتاد؟ و این نقطهٔ عطفی در روند شکست رژیم محسوب می شود و این آن چیزی است که مبارزان ایران نیز باید از آن درس بگیرند. رژیم اسد به جز سلاح و دست بردن به کشتارهای عمومی چاره ای برای ادامهٔ نبرد نمیبیند. اکنون ۴۰ درصد از شهر حلب در کنترل مبارزین است و در طول نبردی چهار روزه تعداد زیادی از تانکهای ارتش را به غنیمت گرفته و چندین دستگاه از آنها را را منهدم ساخته اند. مبارزین با استفاده از تسلیحاتی که به غنیمت گرفته اند؛ به یکی از پایگاههای نظامی با سلاحهای سنگین حمله برده و با فتح یکی از مراکز کلیدی توانسته اند  گذرگاهی میان حلب و مسیر منتهی به ترکیه باز کنند. از سوی دیگر رژیم اسد به خاطر دست پاچگی و عدم توانایی در کنترل بحران؛ کردستان سوریه را به جنگاوران کُرد سپرده است تا شاید توسط پیشمرگان حزب کارگران کردستان PKK نیروهای ترکیه را در کردستان درگیر کند. اما پیشمرگان کردستان؛ با اینکه کنترل کردستان را به دست گرفته اند؛ دست به بازی خطرناک با ارتش ترکیه نزده اند و در واقع نقشه های رژیم اسد با سپردن کنترل کردستان به دست پیشمرگان نیز نقش بر آب شده است. ارتش ترکیه اکنون این شانس را به دست آورده است که با متصل شدن به حلب وارد خاک سوریه شود و شاید حلب تبدیل به «بنغازی» دیگری شود.
گفته میشود که رژیم اسلامی حاکم بر ایران به ترکیه اولتیماتوم داده است که اگر وارد خاک سوریه شود؛ آنها نیز به کمک سوریه خواهند شتافت. این شانس خوبی برای میهن پرستان ایران بوجود می آورد. زیرا بخشی از نیروهای سرکوب رژیم اسلامی به باثلاق سوریه کشیده شده و در جنگی که برندهٔ آن نخواهند بود؛ دچار تلفات سنگین و هزینه های سرسام آور شوند. اما پرسش این است که آیا رژیم دست به چنین حرکتی خواهد زد یانه؟ من فکر میکنم که رژیم از نیروهای حزب الله لبنان استفادهٔ محدودی خواهد نمود و جرأت شرکت مستقیم در این نبرد که انتهای آن یک باختِ پر هزینه است را ندارد و ماجرای بحرین نشان داد که رژیم توانایی برخورد نظامی ندارد و نیروهای ویژه اش تنها به درد سرکوب دختران و پسران بی دفاع در خیابانها میخورد. اما اگر چنین حماقتی بکند؛ مایهٔ خوشحالی است. اگر مبارزان سوریه بتوانند کنترل ۴۰ و یا ۳۰ در صد از حلب را در دست داشته باشند؛ در شرایط کنونی بهتر از به دست گرفتن کنترل همهٔ شهر است. زیرا کنترل بخشی از شهر در شرایط کنونی در واقع کنترل تمامی آن است و بسیاری از نیروهای رژیم اسد را در حلب زمینگیر ساخته و با بخش دیگر از نیروهای خود میتوانند جبههٔ دیگری باز نمایند که احتمالاً در آیندهٔ نزدیک گشوده خواهد شد. نیروهای ارتش آزاد سوریه اگر امروز تنها قدرت از کار انداختن تانکها و زرهپوشهای ارتش رژیم را دارند به خاطر گشوده شدن گذرگاه استراتژیک میان حلب و ترکیه؛ در روزهای آینده جنگنده ها و هلیکوپترهای رژیم را نیز به زیر خواهند کشید. این امر هم محتمل است که بعد از پناهنده شدن یکی از خلبانهای رژیم به اردن و انفجار در ستاد کنترل بحران و کشته شدن چهار تن از سران نظامی و امنیتی رژیم اسد و جدا شدن عده ای از فرماندهان رده بالای رژیم ؛ جنگنده هایی که بر فراز حلب پرواز میکنند به خاطر عدم اطمینان به خلبانان؛ همهٔ آنها مسلح نباشند.
آنهایی که به حملهٔ نظامی اسرائیل به ایران چشم دوخته اند باید بدانند که اگر هم چنین حمله ای در کار باشد؛ پیش از سقوط کامل اسد و سقوط حزب الله لبنان اتفاق نخواهد افتاد. زیرا سقوط اسد و حزب الله لبنان؛ چنان ضربهٔ سهمگینی برای رژیم تازی پرستان حاکم بر ایران فرود خواهد آورد که حتی نمیخواهند در عالم خیال نیز به آن فکر کنند. حرکات مسخره ای از قبیل دستورات اخیر «آخرین ولی فقیه تاریخ» مبتنی بر خودکفایی کامل و بریدن از در آمد نفت و ازدیاد جمعیت؛ تنها برای سرخ کردن صورت به کمک سیلی است و خامنه ای و اتاقهای فکری او میخواهند چنین نشان دهند که آنها به فکر ۲۵ سال آینده هستند و این رژیم همچنان پابر جا خواهد ماند؛ و گرنه در این واویلای ژئوپولیتیک؛ جای اینگونه حرفها؛ حد اقل در حد رهبریهای داهیانه در ملأ عام نیست و چنین گویشی از طرف خامنه ای عمق ترس و زبونی او را میرساند که دست به دامن «بلوف»های مندرس و پاره پوره میزند.
نبرد سوریه هم برای رژیم اسلامی و هم برای مبارزان راه آزادی درسهای گرانبهایی دارد و مبارزان میتوانند از تشکلهایی که هموند ویا پیرو آن هستند بخواهند که این درسها را برای آنها جمعبندی نموده و آموزش دهند. هم سلطنت طلبان و ژنرال هخا و هم نهاد مردمی و هم خودرهاگران و تمامی تشکلهای جمهوریخواه اینوری و آنوری و هم رهبر «تشکل تندر» دست طولایی در این زمینه ها دارند.

پاینده ایران؛ برقرارباد آیین ریشه ای؛ کوبنده جنبش تندر

کژدم

۵ نظر:

  1. جنگاوران القاعده و یا اخوان المسلمین « مبارز» نیستند. اونها یک عده ترسو هستند که در تاریکی و از پشت و با پوشش زنانه و در پناه زنان و کودکان حمله میکنند. وگرنه این جنگاوران شما رو که دسته شون کنی از پس یک سرباز آمریکایی بر نمیان. اینو میگم چون بچشم خودم دیدم. جنگاور کسی نیست که به یک عده غیر نظامی و بی پناه حمله کنه. لطفن به جنگهای تروریستی و پارتیزانی لباس جنگاوری نپوشونید اینها یک مشت بزدل هستند که جرات ابراز وجود ندارند.
    قبول دارم که آقامحمدخان جنگاور بود ولیکن بت شما، چه گوارا یک ترسوی بزدل بیشتر نبود که توی جنگلها و از پشت حمله ناجوانمردانه میکرد بطوریکه دوست عزیزش فیدل هم به اون اعتماد نداشت و ترتیبشو داد. اصولا چه رو ایرانیها بت کردند امریکای جنوبی ها بیشتر خاین میدونندش و حق با اوناست که بیشتر میشناسندش.
    کسی قهرمان و جنگاور است که مردانه بجنگد وگرنه بنی صدر هم یکنوع چه است!
    لطفن تعریف تون رو از مبارز عوض کنید

    دیوید

    پاسخحذف
  2. آقای دیوید
    شیوه های جنگی باید در چهارچوب نظامی مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند و نه در حوزهٔ «نیک و بد» شما اگر احساسات آمریکایی دوستانه تان را کنار بگذارید و یا اصطلاحات «داش مشتی» وار «مرد و مردونه» رو کنار بکذارید میتوانید به تجزیه و تحلیل بر اساس «خرد ناب» برسید و گرنه همه اش میشود شعارهای بیفایدهٔ «بهمن مفیدی» و «قیصری» و «جان وینی»

    پاسخحذف
  3. دیوید درست میگه . ال قائده فقط وحشی هستند و تا حالا یک کار تیمی مبارزاتی یا روش منحصر به فرد مبارزاتی ارائه نداده اند. همه اش سر بری. تازه همان گروگان گیری و سر بری انها اگر کمک ارگانهای اطلاعاتی غرب برای تدارک و پوشش خبری نبود همان هم در کارنامشون نداشتند.

    پاسخحذف
  4. نمیدانم اگه اینها هیچی بلد نیستند و فقط سر بریدن بلد هستند چرا اینهمه نیرو برای مقابله با آنها بسیج شده است. اینکه القاعده به خیلی ها سرویس میدهد؛ شکی در آن نیست. البته یک اشتباه هم وجود دارد و آن اینکه بسیاری از گروههای جهادی را به همان القاعده میچسبانند. اما یک جنگاور باید بداند که چگونه از منابع اطلاعاتی دشمنش و منابع تبلیغاتی اش استفاده کند. جنگاور بودن به معنی «خیلی باهوش بودن» هم نیست و بسیاری از جنگاوران در بازیهای دیگران اسیر میشوند و نبرد را میبازند ولی هنوز هم نمیخواهید بفهمید که چه با هوش و چه باهوشتر و چه خوب و یا چه بد؛ همهٔ آنها جنگاور و به اسمی دیگر مبارز هستند. در هیچ نبردی همگان پیروز نمیشوند؛ مگر آنکه طراح مبارزه آنچنان قدرتی داشته باشد که نبرد را اینچنین هدایت کند. شکست خوردگان و پیروزمندان و یا فریب خوردگان نیز مبارز هستند.

    پاسخحذف
  5. تا انجایی که ما می دانیم آن «آنها» از ال قائده مانند پوست تنشون پدافند می کنند. این همه جار و جنجار بدون عمل برای رد گم کردن است. زمانی که غرب افکار و در ادامه ان٬ تشکیلات انها را مهار کرد باید باور داشت که اینها پوخی هستند . همان کاری که المان و غرب با نازی ها کردند. ال قاعده وسیله ای کم خرج و حتی در بیشتر مواقع سود رسان در دست غرب برای کنترل دنیا به نفع خود است.

    پاسخحذف