۱۳۹۱ بهمن ۲۸, شنبه

بررسی رویدادهای هفتهٔ گذشته

آزمایش انفجار هسته ای

آزمایش انفجار هسته ای در کرهٔ شمالی؛ انگشتهای اتهام را به طرف رژیم جمهوری اسلامی نشانه رفت وبار دیگر این نظریه مطرح شد که این آزمایش پروژهٔ مشترک رژیم جمهوری اسلامی و کرهٔ شمالی بوده است که به هزینهٔ رژیم اسلامی در سرزمین سوختهٔ کرهٔ شمالی انجام گرفته است. کرهٔ شمالی همان نقشی را برای چین دارد که حزب الله لبنان برای رژیم حاکم ایران بازی میکند؛ لذا داشتن انتظار برخورد بسیار قاطع با حکومت کرهٔ شمالی تا زمانی که نقش تعریف شدهٔ حاکمیت آن کشور در بازیهای استراتژیک رژیم حاکم بر چین؛ کم رنگ نشده است؛ انتظار بی اساسی خواهد بود. از سوی دیگر رژیم جمهوری اسلامی با اینکه در سازمان همکاری شانگهای پذیرفته نشده است؛ اما نقش سپر دفاعی استراتژیک برای این سازمان را از دست نداده است و از همین روی روسها و چینیها همچنان مدافعین سرسخت رژیم اسلامی ایران و حکومت بشار اسد خواهند ماند و در صورت فروپاشی حاکمیت علویهای سوریه؛ چینیها و روسها تمامی تلاش خود را برای دفاع از حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به کار خواهند بست. این نبرد اکنون در جبهه های خارج از مرزهای سرزمینی ایران به شدت جریان دارد و آزمایش هسته ای اخیر کرهٔ شمالی یکی از اولتیماتوم های عملی حاکمیت چین به شمار میرود. سیاست عمومی چینیها و روسها در رابطه با اقمارشان همیشه تنگدست نگهداشتن آنها برای تحکیم حرف شنوی بیشتر از سوی اقمارشان بوده است و سرزمینهای جدا شده از اتحاد شوروی شاهد و سند بلامنازع و عملی این مدعاست. مثال زندهٔ دیگر این مدعا تاریخچهٔ روابط رژیم جمهوری اسلامی با روسهاست که با توجه به ضربات سنگینی که رژیم اسلامی از بازیهای دوگانهٔ روسها خورده است و در تمامی بحثهای راهبردی نظریه پردازان رژیم؛ روسیه هرگز به عنوان یک شریک استراتژیک قلمداد نمیشود؛ اما این رابطه همچنان در سطوح بسیار مهم ادامه دارد و رژیم نیز نتوانسته است جایگزینی برای آن پیدا کند. لذا با اینکه عربده های استقلال طلبی و ادعای مستقل بودن رژیم اسلامی گوش جهان را پر کرده است؛ اما مانند یک پشّهٔ ضعیف در تار عنکبوتی روسها و چینیها اسیر شده اند و هر روز بیشتر از روز پیش مانند برده ای ضعیف و نا امید؛ به امید زنده ماندن به سخنان اربابان خود تمکین نموده و سرزمین ایران را تبدیل به زرادخانه ای نموده اند که در حال پیشروی به سوی تبدیل کردن ایران به کرهٔ شمالی دوم هستند.
اما سردمداران رژیم؛ به صورت ابلهانه ای فکر میکردند که به خاطر وجود نفت؛ امکان تبدیل شدن به کرهٔ شمالی دوم وجود ندارد ولی در سال مالی گذشته به چشم خود دیدند که مصرف کنندگان نفت؛ به راحتی توانسته اند درآمدهای نفتی را از سبد درآمد ناخالص ملی ایران خارج سازند و این روند میتواند تا مرز فلاکت عمومی ایرانیان به پیش رود و تدابیر اخیر رژیم برای پرداخت مبلغی اندک به عنوان «عیدی» به بخشی از مردم نشانگر شرایط پیش از اضطرار است.
موضع مشترک جان کری و آقای با کی مون در سخنرانی بعد از نشست شورای امنیت در پی آزمایش انفجار هسته ای در کرهٔ شمالی را مبنی بر سرعت بخشیدن به مذاکرات و جلوگیری از سیاست وقت کشی رژیم اسلامی را نباید زیاد جدی قلمداد نمود و اینگونه موضع گیریهای تو خالی تاریخی طولانی دارند. اما آنچه که باید جدی تلقی شود؛ روند آرام ؛ اما سنگین پیشروی ماشین تحریمهاست که میتوانند رژیم اسلامی را از پای در آورند. استراتژی تحریمهای یکجانبهٔ اروپا و آمریکا علیه رژیم اسلامی ایران از نظر ساختاری بسیار شبیه استراتژیهای چینی است و آرام و بی سر و صدا در حال از بین بردن منابع مالی رژیم است که بعد از رسیدن به اوج؛ باعث بوجود آمدن نقطهٔ عطفی شگرف و خیره کننده خواهد شد.

بررسی تمامی جبهه های نبرد رژیم اسلامی

۱- جبههٔ سوریه: در این جبهه رژیم شاهد شکستهای سنگین رژیم اسد است و داستان سوریه را تمام شده می انگارد و از این روی؛ در حال تشکیل گردانهای شبه نظامی برای بوجود آوردن دیوار حائلی است که بتواند برای مدتی؛ از انتقال بحران به لبنان جلوگیری به عمل آورد. برخلاف تصوری که برخی تحلیلگران بوجود آورده اند؛ نیروهای شبه نظامی نمیتوانند به عنوان نیروهای حافظ منافع دائمی به حساب آیند. نیروهای شبه نظامی نیاز به پایگاههای نظامی دارند که بتواند آنان را پشتیبانی کند و گرنه در مدت کوتاهی از فرط خستگی و دوندگی و به ستوه آمدن از هم میپاشند؛ لذا تبلیغات رسانه های رژیم اسلامی در داخل ایران و تبلیغات رسانه های خارجی؛ اهداف دیگری را در سایهٔ این تبلیغات دنبال میکنند و گرنه همهٔ گردانندگان این بوق و کرناها میدانند 
که نیروهای شبه نظامی سپاه قدس و حزب الله لبنان نمیتوانند بازی را عوض کنند و حد اکثر نقشی که بازی میکنند نقش بازدارندگی میباشد و اگر بعد از سقوط رژیم اسد بخواهند به عملیات ایذایی خود ادامه دهند میتواند موجب بروز جنگ میان سوریه و لبنان را رقم بزند؛ و این آخرین چیزی است که هم حزب الله لبنان و هم رژیم اسلامی میخواهند با آن روبرو شوند.
از سوی دیگر اقدامات رژیم برای انتقال مایملک تسلیحاتی حزب الله لبنان در سوریه به خاک لبنان؛ نشان دیگری است که رژیم اسلامی برخلاف عربده های «مهدی طائب» ؛ نه برای حفظ رژیم بشار اسد؛ بلکه برای عقب نشینی گام به گام است و حملهٔ اسرائیل به کاروان مشترک سپاه قدس و حزب الله لبنان نشان داد که این عقب نشینی نیز بدون دادن تلفات و ضایعات امکانپذیر نخواهد بود. هر چند که شاید حزب الله لبنان و سپاه قدس در مکانی دیگر و بدور از سوریه و لبنان دست به عملیات تبلیغاتی ظاهراً انتقامجویانه بزنند؛ اما اینگونه حرکتهای تبلیغاتی و ایذایی نقش در میدانهای اصلی نبرد نخواهند داشت و بیشتر جنبهٔ خر رنگ کنی و روحیه دادن به نیروهای خود را دارند.
ورود ارتش اسرائیل به معادلهٔ جبههٔ سوریه-لبنان و و سکوت سایر کشورهای اسلامی و اظهارات معاذ الخطیب در رابطه با روابط آیندهٔ سوریه و اسرائیل؛ آخرین میخ بر تابوت آرزوهای دور و دراز رژیم اسلامی ایران در ساختن دژ هلال شیعی بود؛ و اکنون سران رژیم کاملاً میدانند که لبنان هدف بعدی خواهد بود.
۲- جبههٔ عراق: تشکیل ارتش مختار توسط گروهی که خود را «حزب الله عراق» مینامد و همچنین نصب ۱۳ هزار دوربینهای کنترل در بغداد؛ نتیجهٔ درسهایی است که رژیم اسلامی ایران از نبردهای سوریه آموخته است تا بتواند به این وسیله جلو پیشروی بحران سوریه به عراق را که با قیام مردم سنی مذهب عراق بر علیه حکومت شیعی و تشکیل ارتش آزاد عراق در حال تکوین است را بگیرد. اما در جبههٔ عراق نیز رژیم ایران دچار مشکلات فراوانی است که از جمله میتوان به شیعیان جنوب عراق و نیروهای وفادار به مقتدی الصدر اشاره نمود که هر دو خود را «شیعه های عرب» مینامند و داری نفوذ زیادی در مناطق گوناگون عراق بوده و پتانسیل پیوستن به اهل تسنن عراق برای سرنگون کردن حکومت شیعه های وابسته به رژیم حاکم بر ایران به رهبری نوری المالکی را دارند و با ظاهر شدن مجدد رهبر شیعیان جنوب عراق در انظار عمومی و خارج شدن وی از مخفیگاههای چند سالهٔ خویش؛ جبههٔ جدید شیعی-عربی  در برابر نفوذ رژیم اسلامی ایران در عراق؛ در حال شکل گیری است که به طور حتم آغاز فعالیتهای نظامی آنها در آیندهٔ نزدیک در صدر اخبار قرار خواهند گرفت. شیعیان جنوب عراق با تصرف شریانهای نفتی عراق میتوانند مشکلات بزرگی را برای حکومت لرزان نوری المالکی و همچنین فروش نیابتی بخشی از نفت رژیم اسلامی ایران بوجود آورند.
در حال حاضر رژیم نوری المالکی نقش لجستیکی در رابطه با کمک به حاکمیت علوی سوریه و حزب الله لبنان و فروش نیابتی نفت رژیم اسلامی ایران و همچنین پولشویی و حمایت از مراکز آموزشی سپاه قدس برای تربیت نیروهای شبه نظامی و گسیل نمودن آن به مناطق بحران زده را بازی میکند و در مقایسه با نقشی که سوریه و حزب الله لبنان برای رژیم اسلامی داشتند؛ نقشی بسیار کم رنگتر میباشد.
۳- جبههٔ لبنان: بر خلاف تصوری که بر اثر تبلیغات بوجود آمده است؛ حزب الله لبنان بدون داشتن آسمانی امن؛ توانایی در هم شکننده ای دارد و تلاش اخیری که در سوریه برای انتقال موشکهای ضد هوایی به لبنان با شکست سنگینی مواجه شد؛ ترمیم این خلاء نظامی از طریق مرزهای مسترک سوریه و لبنان با مشکلات مهمی روبروست. از سوی دیگر حزب الله لبنان به خاطر شراکت رسمی در قدرت سیاسی؛ در صورت درگیر شدن با اسرائیل میتواند تمامی لبنان را به آتش بکشد. از سوی دیگر مردم لبنان به دو دستهٔ هواداران رژیم سوریه و مخالفین آن تقسیم شده اند که بعد از سقوط رژیم سوریه؛ بخشی از نیروهایی که حول محور حزب الله لبنان جمع شده اند؛ به خاطر عدم موضوعیت سوریه؛ در افکار خود تجدید نظر خواهند نمود و حزب الله لبنان تنها خواهد ماند. اما نبرد بین اسرائیل و حزب الله لبنان بعد از فروپاشی حاکمیت سوریه؛ به یک ضرورت استراتژیک فوری منطقه ای برای اسرائیل تبدیل خواهد گشت. تا آنزمان منابع مالی رژیم اسلامی بسیار بیشتر از آنچه که امروز دیده میشود؛ خشک خواهند گردید.
مسئلهٔ لبنان و دخالت مستقیم رژیم اسلامی ایران در نبردهای اسرائیل و حزب الله لبنان میتواند آغازگر انتقال بحران به درون مرزهای سرزمینی ایران شود و معادلهٔ برخوردها به طرف نظامی شدن حرکت کند. بعضی از تحلیلگران میگویند که حزب الله لبنان تنها به پرتاب موشک اکتفا نخواهد کرد و به نبردهای زمینی برای ورود به خاک اسرائیل اقدام خواهد نمود. در صورت به وقوع پیوستن این سناریو؛ اسرائیل از بکار بردن هیچ سلاحی برای قتل عام نیروهای حزب الله لبنان ابایی به خود راه نخواهد داد.
ظاهراً به نظر میرسد که برخلاف عربده کشی ها؛ رژیم اسلامی باز هم عقب نشینی نموده و حزب الله لبنان به یکی از گزینه های زیرین دست ببرد:
الف: خروج از لبنان و فرار به سوی عراق و ایران.
ب: تسلیم شدن به خلع سلاح طبق قطعنامه های سازمان ملل و ادامهٔ حیات به عنوان یک گروه سیاسی.

کژدم

۲ نظر:

  1. با درود
    به نظر شما ارتباطي بين آزمايش هسته اي كره شمالي همانطور كه اين كشور را در جبهه چين و روسيه دانستيد و حمله شهابي با توجه به اين گمانه زني كه آزمايش سلاح جديد آمريكا بوده وجود دارد؟! م.ب.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود. من خبر شهاب سنگ را دنبال نکرده ام.

      حذف