۱۳۹۲ مرداد ۲۴, پنجشنبه

خبرهای مهم مصر

بالاخره  ارتش مصر توانست آش نذری خورهای اخوانی را از خیابانها پاک کند. این دومین شکست و آخرین شکست اخوان المسلمین خواهد بود. رفت و آمدهای مکرر پرورش دهندگان افعی ها و ارازل و اوباش اسلامی (لندن و پاریس از مراکز مهم پرورش حیوانات اسلامی به بهانهٔ دفاع از حقوق بشرهستند) تاثیری نداشت. از میان خبرها چند خبر را به صورت تصویری با شرح خدمت خوانندگان تقدیم میکنم:

آقای جان کری گفته است که با خشونت مخالف است و تنها در صورتی قابل قبول است که از طرف آمریکاییها به خاطر منافع کمپانیهای آمریکایی انجام گیرند و یا در تقسیم جهان به نفع آنها باشد. در ویتنام و افغانستان و عراق اساساً هیچ خشونتی در کار نبود و کار کار تروریستها بود و آمریکا و فرانسه و انگلستان همیشه در مبارزه با تروریسم هستند تا بشریت را نجات دهند. 





نخست وزیر انگلستان ضجّه ها و ناله های ارازل دست پروردهٔ خود را فراموش کرده و تنها از یک نفر نام میبرد که از کشته شدنش در این واویلا ناراحت شده و عمیقاً متاسف است و آنهم خبر نگار اسکای نیوز است (احتمالاً انگلو):





آقای مک کین که تعداد زیادی از اپورتو زیسیونی های خودمان به او چشم دوخته اند و میگویند که اوباما فایده ای ندارد هم قهرمان جنگ ویتنام است و هم سخرانیهای غرایی در رابطه با گسترش لیبرالیسم به جای دموکراسی دارد. ایشان نیز از موافقین سرسخت آش نذری خورهای اخوانی بود و در این وانفسا تنها چیزی که به نظرش رسیده دعواهای حزبی با آقای اوباماست:




وزیر امور خارجهٔ آلمان نیز فوری و با عجله؛ در حالی که کفشهایش را لنگه به لنگه پوشیده و به خاطر فوریت مسئله لباسهای زیر را به جای لباسهای رو پوشیده بود به تونس عزیمت فرمودند تا مرکز دوم اخوانیها را نجات دهند و یاد آور شوند که «تونه کَی زور تونه» و اگر مواظب خودشان نباشند به پیش محمد مرسی خواهند رفت:





 جمهوری اسلامی ایران نیز که میبیند غرب از عربستان سعودی تو دهنی خورده است و شاید بخواهند از عربستان سعودی انتقام بگیرند؛ فوری به عمله و اکره های ولایت فقیهی بحرینی خط داده اند که بروید جلو سفارت آمریکا و از آنها کمک بخواهید. این احمقها هم به فکر ماهیگیری از آب گل آلود افتاده اند؛ تا اهرم فشار و جبههٔ جدیدی باز کنند ولی نمیخواهند بفهمند که صنعت نفت عراق با تولید ۴ میلیون بشکه نفت در روز بزرگترین اهرم فشاری است که عربستان میتواند از آن استفاده کند؛ لذا آمریکاییها و اروپاییها فعلاً تا اطلاع ثانوی آچمز هستند تا بعداً ببینند که چه خاکی بر سرشان بریزند. البته چین هم آچمز شده است و شاید نخستین کشوری باشد که به روی عربستان سعودی لبخند بزند و از معادلهٔ سوریه صرف نظر کند.




امیدوارم که خوانندگان با «سرمایه های سیاسی» سلطنت طلبان و «جُم بوری خواهان» آشنا شده باشند.

گژدم


۲۱ نظر:

  1. مصر به عنوان بزرگترین کشور عربی مرکز سیاست و فرهنگ و روشنفکری عرب شمارده میشود و حوادث آن تاثیری تام و تمام بر کشورهای دیگر عربی دارد.
    برچیده شدن بساط اخوان و مخالفت اکثریت مردم مصر با آنان بزرگترین شکست را بر سیاست خارجی اوباما وارد آورد. شکست اخوان در مصر سبب ضعف بزرگی در تشکیلات آنان در کشورهای عربی شده به نحوی که اخوان تونس با پذیرش خواست سکولارها برای انحلال شورای قانون اساسی و انتخابات زودرس موافقت کرده اند ولیکن ملت تونس نیز خواهان دست کشیدن آنها از قدرت هستند.
    عملا آمریکا و اروپا با این حرکت آچمز شده اند و سفر اخیر ژنرال دمپسی به کشورهای خاورمیانه فقط و فقط برای خریدن وقت و جلوگیری از سرعت گرفتن حرکتی است که توسط عربستان آغاز شده است.
    ترکیه نیز در لاک خود فرورفته و از ترس شروع حرکات مشابه در ترکیه فقط و فقط به دادن بیانیه ای سبک در مورد حوادث مصر بسنده کرد و در حدود چند صد نفری را به عنوان اعتراض به مقابل سفارت مصر در آنکارا فرستاد.
    قطر با دودوزه بازی سعی میکند خود را از مسئله کنار بکشد و کشورهای اروپایی نیز از ترس فقط و فقط بیانیه های حقوق بشری میدهند و نگران منافع آتی شان در جهان عرب که میدانند عربستان در آن دست بالا را خواهد داشت.
    ایران اسلامی نیز بر خلاف تمامی پرنسیپ هایش شیعیان بحرینی را برای درخواست کمک از آمریکا به مقابل سفارت آمریکا در بحرین گسیل کرده است.
    در سوریه داستان با سرعت عجیبی در حال تغییر شکل است. نبردهای سنگین در ادلب. حما. لاذقیه. حلب و دمشق و درعا تمامی تمرکز قوات اسد و هم پیمانان ایرانی و حزب اللهی را به هم ریخته و روز نیست که چندین پایگاه از آنان به چنگ ارتش آزاد نیفتد.
    در قبال این حوادث آمریکای اوبامایی و اروپا کاملا مبهوت شده اند و جرات هیچ واکنشی را ندارند چون رگ خواب آنها در زیر دستان عربستان قرار گرفته.
    فقط میماند وقت خریدن و به انتظار این نشستن که قدم بعدی عربستان در منطقه چه خواهد بود ولیکن ملاهای ایران بدجوری به وحشت افتاده اند چون میدانند تمامی این دعواها بر سر لحاف ملانصرالدین است که آنها به سرشان کشیده اند.

    پاسخحذف
  2. کژدم: بالاخره ارتش مصر توانست آش نذری خورهای اخوانی را از خیابانها پاک کند. رفت و آمدهای مکرر پرورش دهندگان افعی ها و ارازل و اوباش اسلامی (لندن و پاریس از مراکز مهم پرورش حیوانات اسلامی به بهانه دفاع از حقوق بشرهستند) تاثیری نداشت.

    بهتر از این نمیشد نوشت. با این تروریست های اسلامی بجز با زور نمیتوان رفتار کرد. کاری که آزادی خواهان در همه جا باید از آن سرمشق بگیرند. اینها مثل موریانه هستند، همه چیز را از بین میبرند. سالهاست که غرب با طالبان مشغول گفتگوست فقط باعث بازگشت آنها به قدرت شده اند. سالهاست با ایران مشغول گفتگو هستند فقط باعث ماندگار شدن بیشتر اینها شده اند.
    تا نخورند چوب تر ...

    پاسخحذف
  3. به باور من، با برچیدن بساط اعتراضی اخوان المسلمین از خیابان‌های قاهره، ماجرای جنگ قدرت در مصر پایان نیافته بلکه تازه آغاز شده است. نباید فراموش کرد که اخوان‌المسلمین جریانی با پایگاه وسیع توده‌ای است. اگر چه در دوره‌ی یکساله‌ی ریاست جمهوری محمد مرسی و سیاست‌های تبعیض‌آمیز و سرکوبگرانه‌ی او بسیاری از کسانی که در انتخابات قبلی به اخوان المسلمین رای داده بودند از آن رویگردان شده‌اند، ولی نباید تصور کرد که به سادگی می‌توان این جریان را از معادلات قدرت در مصر حذف کرد. در کنار اخوان‌المسلمین، ارتش مصر دیگر بازیگر قدرتمند سیاسی در مصر است. این ارتش که به دلیل جنگ با اسرائیل در میان مردم مصر محبوبیت دارد، خودش در مصر هم مانند یک حزب سیاسی و هم مانند یک شرکت معظم تجاری و مالی عمل می‌کند و دارای موسسات مختلف در عرصه‌های گوناگون اقتصاد است (چیزی شبیه فعالیت‌های اقتصادی سپاه پاسداران در ایران). تقریبا تمام صنعت توریسم و گردشگری که پردرآمدترین منبع اقتصادی مصر است در دست ارتش است، همچنین بسیاری از صنایع کشور و موسسات ساختمان‌سازی. ارتش مصر افزون بر آن، سالانه نزدیک یک و نیم میلیارد دلار فقط کمک مالی از آمریکا دریافت می‌کند. این پول در واقع یک نوع باج سبیل برای امن نگاه داشتن مرزهای اسرائیل و حفظ مصر در اردوی غرب است. ارتش مصر با قدرت‌گیری اخوان‌المسلمین و ریاست جمهوری مرسی، موقعیت انحصاری خود را در مصر در خطر می‌دید و اعتراضات گسترده‌ی توده‌ای در مصر علیه مرسی و اخوان المسلمین بهترین بهانه را به دست ارتش داد تا مرسی را برکنار و اخوان المسلمین را زیر فشار بگذارد. ولی همزمان باید این واقعیت را در نظر داشت که نیروهای واقعا دمکرات و سکولار و جامعه‌ی مدنی در مصر بشدت ضعیف و بی‌سازمان و آسیب پذیر هستند. در واقع در صحنه‌ی سیاسی مصر نیروهایی می‌توانند موثر عمل کنند که هم از سازماندهی و تشکیلات محکم برخوردار باشند و هم از پول و امکانات و نهایتا از پایگاه مردمی و پشتیبانی منطقه‌ای و بین‌المللی. از این دیدگاه می‌توان گفت که در حال حاضر ارتش مصر موثرترین جریان و بازیگر سیاسی در مصر است چون هم از محبوبیت نسبی برخوردار است، هم از عالی‌ترین سازماندهی نظامی و غیرنظامی برخوردار است، هم امکانات گسترده‌ی مالی دارد و هم مورد پشتیبانی برخی قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی است. (دنباله در کامنت بعدی).

    پاسخحذف
  4. دنباله‌ی کامنت بالا
    بعد از ارتش، اخوان المسلمین نیرومندترین تشکیلات و بیشترین امکانات را دارند و در پله‌ی سوم هم نیروهای سلفی و منشعبین از اخوان‌المسلمین قرار دارند. متاسفانه نیروهای لیبرال و سکولار مصر مانند ایران ضعیف، متشتت و پراکنده و فاقد سازماندهی هستند. جامعه‌ی مدنی در مصر به دلیل جو اختناق در زمان حسنی مبارک، رشد کافی نداشته و سازماندهی‌های اعتراضی اخیر هم بیشتر از طریق اینترنت و شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی صورت می‌گیرد. ولی اینگونه سازماندهی‌ها بیشتر به درد آکسیون‌های کوتاه مدت و گذرا مانند فراخوان به تظاهرات اعتراضی و غیره می‌خورند و در پیکارهای نفسگیر و دشوار کارایی زیادی ندارند. در واقع در مصر هم مانند ایران خودمان سنت تحزب جدی وجود ندارد و متشکل‌ترین جریان‌ها همان اخوان‌المسلمین و نظامیان هستند که به باور من هیچ یک هم جریانی دمکرات و آزادیخواه نیستند و خطری که مصر را تهدید می‌کند هم در همین جاست. یعنی اینکه سرکوب موقت اخوان‌المسلمین می‌تواند به تحکیم موقعیت نظامیان بینجامد. ولی تحکیم موقعیت نظامیان لزوما به معنی تحکیم نیروهای دمکرات و سکولار نیست. اعلام وضعیت فوق‌العاده توسط ارتش فقط برای مهارکردن اخوانی‌ها نیست، بلکه فردا می‌تواند دامن هر دمکرات و آزادیخواه و فعال مدنی را هم بگیرد. یک نکته‌ی دیگر را هم باید در نظر گرفت. ارتش مصر یک حزب سیاسی به معنای واقعی سخن نیست، بلکه به رغم تشکیلاتی هیرارشیک و منضبط ، مجموعه‌ی ناهمگونی است و در ضمن منافع و علایق ژنرال‌ها و افسران بلندپایه‌ی آن با افسران جوان میانی و سربازان عینا یکی نیست و در صورت طولانی شدن مبارزات خشونت‌آمیز می‌تواند به تمرد و سرپیچی و نهایتا تضعیف و فروپاشی ارتش منجر گردد. ولی بر عکس ارتش، اخوان‌المسلمین به‌رغم طیف‌بندی‌های درونی، تشکیلات تقریبا منسجم و یکپارچه‌ای دارند و در صورت تشدید درگیری‌های خشونت‌آمیز، طبعا جریان‌های رادیکال و افراطی آنان دست بالا را خواهند گرفت. البته من شخصا یک جنگ داخلی شبیه جنگ داخلی سوریه را در مصر محتمل نمی‌دانم. دلایل آن را اگر دوستان لازم بدانند می‌توانم در کامنت دیگری توضیح بدهم. من در این یادداشت تعمدا وارد بحث نقش نیروهای منطقه‌ای و بین المللی در حوادث مصر نشدم، چون فکر می‌کنم لازم است نخست تصور دقیق‌تری از آرایش نیروهای درونی جامعه‌ی مصر به دست آوریم و در مرحله‌ی بعد به تاثیر و نفوذ جریان‌های خارجی بپردازیم. زیرا در تحولات اجتماعی معمولا عوامل و نیروهای داخلی تعیین کننده‌تر هستند. البته نباید منکر تاثیر عوامل و نیروهای خارجی شد. فعلا این نکات را نوشتم تا شاید از زاویه‌ای دیگر ـ و شاید کمی متفاوت با دوستان ـ پرتویی بر حوادث جاری مصر انداخته باشم.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شهاب گرامی
      با سپاس؛ منتظر خواندن بخشهای دیگر نظرات شما در رابطه با نقش عوامل خارجی در مصر هستم. هر چه بیشتر بنویسید؛ بیشتر یاد میگیریم.

      حذف
    2. ... و من مشترک بخش نظرات این وبلاگ هم شدم.

      حذف
  5. کژدم گرامی با سپاس از مهر شما.
    من با خطوط اساسی تحلیل‌های شما درباره‌ی سیاست قدرت‌های منطقه‌ای در حوادث مصر موافقم. اگر بخواهم خیلی خلاصه نظرم را در این باره بنویسم، باید بگویم که بزرگ‌ترین پشتیبانان اخوان‌المسلمین در مصر دولت‌های ترکیه و قطر هستند. حتما می‌دانید که حزب عدالت و توسعه رجب طیب اردوغان در ترکیه، الگوی اخوان‌المسلمین بود. یعنی مرسی هم می‌خواست «اردوغان مصر» بشود و مصر را بسوی اعتلای اقتصادی منهای توسعه‌ی سیاسی ببرد، یعنی درست سیاستی که رجب خان دنبال می‌کند. البته چون مرسی فقط کاریکاتور یک سیاستمدار واقعی بود، هرگز نفهمید که پیش‌شرط‌های توسعه در این دو کشور و آرایش نیروها در آنها کاملا متفاوت هستند و نمی‌توان از ترکیه برای مصر الگوبرداری کرد. قطر هم چون پس از پیروزی مرسی در انتخابات در مصر دنبال پایگاه تازه‌ای در منطقه می‌گشت و می‌کوشید این بزرگ ترین کشور عربی را به آلت دست خود تبدیل کند، با کمک‌های مالی میلیاردی به اخوانی‌ها بطور هدفمند در یکسال گذشته در دفاع از آنان سنگ تمام گذاشت. سیاست مهم ترین رسانه‌ی این کشور در قبال اخوانی‌ها چنان یکجانبه بود که اکنون مردم کشورهای عربی فرستنده‌ی «الجزیره» را به طنز «اخوان‌الجزیره» می‌نامند! طبعا الان پس از خونریزی‌های قاهره و مظلوم نمایی اخوانی‌ها کشورهایی چون ایران و عراق و چند کشور عربی دیگر نیز با اخوانی‌ها ابراز همدردی خواهند کرد، ولی این موضوع از یکسری ژست‌های دیپلماتیک فراتر نخواهد رفت. بر عکس ترکیه وقطر، می‌توان عربستان سعودی را موافق اقدامات ارتش مصر در راندن اخوان‌المسلمین از قدرت دانست. روابط عربستان با اخوان‌المسلمین از زمان اشغال کویت توسط صدام حسین تیره شد چون اخوان‌المسلمین که آن موقع زیر سرکوب شدید مبارک در مصر بودند، درست مانند یاسر عرفات و فلسطینی‌ها حماقت بزرگی مرتکب شدند و نه تنها از اشغال کویت توسط صدام پشتیبانی کردند، بلکه او را تشویق و تحریص کردند که نیروهایش را به عربستان سعودی هم بفرستد تا چاه‌های نفت در اختیار جنبش‌های اسلامی و انقلابی منطقه قرار گیرد! عربستان سعودی هرگز این «خیانت» را بر اخوان‌المسلمین نبخشید بویژه وقتی در نظر بگیریم که شمار زیادی از فعالان اخوان المسلمین در آن زمان در عربستان سعودی پناه گرفته بودند. حتی بعدها که مرسی به قدرت رسید و به ریاض سفر کرد، نتوانست سردی روابط دو طرف را از بین ببرد. البته باید یک موضوع را در نظر داشت. رهبران عربستان بشدت محافظه‌کارند و خواهان آن نیستند که مصر دچار آشوب و ناآرامی‌های دراز مدت شود، چون این موضوع می‌تواند برای دیگر کشورهای منطقه و خود عربستان هم خطرناک شود. به همین دلیل عربستان سعی خواهد کرد که ارتش مصر هر چه زودتر امنیت و آرامش را دوباره برقرار کند، بدون اینکه بخواهد سیاست سرکوب و نابودی کامل اخوان المسلمین را دنبال کند، چرا که در غیر این صورت خطر یک جنگ داخلی در مصر افزایش می‌یابد. من به نقش قدرت‌های جهانی در کامنت دیگری خواهم پرداخت ولی به دلیل مشغله باید آن را با اجازه‌ی شما به فردا موکول کنم.
    پیروز باشید

    پاسخحذف
  6. شهاب عزيز. نظرات شما در مورد نيروهاي سياسي مصر ارزشمند و تا حد زيادي درست است وليكن از نظر من بايد به گونه اي ديگر به مسئله نگاه كرد. پايگاه اصلي اخوان المسلمين در ميان طبقه كم درآمد از يكسو و مذهبيون ميانه رو از سوي ديگر است. اخوان المسلمين نيز تا حد زيادي بخشهايي از اقتصاد مصر را در كنترل خود دارد كه عمدتا به بازار و كارچاههاي كوچك صنعتي و كارخانه هاي توليد مواد غذايي منحصر است و سيستمي براي كمك به نيازمندان و فقرا كه عمده هزينه آن از طرف بازار و كمكهايي از طرف قطر و تركيه تامين ميشود. در سالهاي اخير عربستان سعودي نيز دست به ايجاد بنگاههاي خيريه و حمايت از تهيدستان از طريق سلفي ها نموده و عملا بخشهاي قابل توجه اي از طرفداران اخوان را به اين سمت جلب نموده است.
    از جانب ديگر مهمترين بخش اشتغال و درآمدزايي مصر از طريق صنعت توريسم است كه توسز بنگاههايي سرمايه گذاري كه بطور مستقيم و غيرمستقيم به ارتش مصر وابسته هستند اداره ميشود و بخش عمده اي از اشتغال در مصر ناشي از اين صنعت و صنايع مرتبط با آنست و اينكه كلا بودجه عمومي مصر به گونه اي صد در صد وابسته به صنعت توريسم است.
    حال يارگيري جناحها در شرايط كنوني مصر كاملا بر حسب منشا درآمدي آنان نمود مي يابد.
    بخشي از طبقه كم درآمد و پيشه وران خرده پا و بخشي از تجار متوسط بازار به اخوان تعلق خاطر دارند. بخش قابل توجهي از طبقه كم درآمد و مفتي ها و علما و طلاب ديني و كاسبين خرده پا در جناح سلفي ها و حزب نور قرار گرفته اند و بخش عمده اي از جامعه مصر كه متشكل از حقوق بگيران دولت و مشاغل وابسته به توريسم است و اشخاصي با علايق كمتر مذهبي و مسيحيان قبطي در دسته حاميان حكومت و ارتش مصر و بخش سكولارها و روشنفكران و نيروهاي دمكرات كه به صورت هسته هايي جدا و گاه مخالف يكديگر در برابر تمامي اينها.
    بزرگترين اشتباه اخواني عدم درك صحيح از شرايط اقتصادي مصر و سعي آنها در اسلامي كردن سريع جامعه مصر و كنترل صنعت گردشگري و اسلامي نمودن آن بود كه سبب افت درآمدهاي وابسته به اين صنعت تا ميزان بيش از هفتاد درصد و بيكاري و يا كم شدن درآمد كساني شد كه به نحوي با اين مسئله درگير بودند.
    رشد سريع قيمتها و افت سريع درآمد متوسط سبب نارضايتي وسيع در ميان مردم و در نهايت اعتراض به اخوان و مابقيه وقايع داشت.
    من نيز با شما موافق هستم. وضعيت كنوني در مصر نميتواند براي مدت زمان زيادي به اين منوال بماند و نه خطر جنگ داخلي بلكه عميقتر شدن شكافهاي سياسي در ميان ملت ميتواند موجب بروز آشوبهاي بيشتري گردد.
    سياست اعتراضي اخواني ها نيز بر اساس اين استرات‍ژي بنا شده كه با ناامن كردن سطح خيابانها مانع از شكوفايي مجدد صنعت گردشگري و كم شدن درآمد دولتي و شروع اعتراض در اقشار حقوق بگير شوند.
    عربستان و كويت و امارات با درك اين مسئله در اولين مرحله بل تزريق دوازده ميليارد دولار و پرداخت حقوق معوقه كاركنان دولت و شركتهاي دولتي سعي كردند كه آنها را در خط مخالفت با اخوان نگاه دارند كه تا كنون موفق بوده اند وليكن از اين پس ممكنست شاهد خشونت بيشتر نظاميان و بگير و ببندهاي وسيعي در جامعه مصر و حكومت با مشت آهنين باشيم و روشنفكران و نيروهاي دمكرات و سكولار نيز از ترس اخواني ها به اين مسئله تن دردهند.
    به هرحال منتظرم تحليلهاي شما را در اينمورد بخوانم.

    پاسخحذف
  7. باید بیفزایم که مصر یکی از مراکز زایش جنبشهای اسلامی بوده است و اندیشه های پان اسلامیستی سید جمال الدین اسد آبادی توسط سید قطب و محمد عبده و حسن البنا به اشکال دیگری بازتولید شده اند. اگر این روایت را که سید جمال الدین اسد آبادی یکی از عناصر برجستهٔ فراماسونری در منطقهٔ خاورمیانه و هندوستان بوده است که نتایج فعالیتهای گسترده و متهورانه و شگفت انگیز او موجب فروپاشی امپراطوری عثمانی و تقسیم هندوستان به ۳ کشور گردید و افغانستان امروزی به کلی از همسایگی هندوستان جدا شده و با دیو و دَدهای پاکستانی همجوار گردید و آنچه که به نام افغانستان کنونی میبینیم نتیجهٔ همجواری با جماعت پلیدی است که زادهٔ اندیشه های سید جمال و اقبال لاهوری هستند. جماعات تکفیری-جهادی برای نخستین بار در مصر شکل گرفتند و داستان طولانی جنگ سرد میان غرب و اتحاد شوروی که منجر به جنگ گرم و خونین در سرزمینهای دیگران میشد؛ نخستین سازمانهای آموزش دیده و مسلح جهادی را از نظر اندیشه ریشه در سید جمال و از نظر سازمانیافتگی ریشه در غرب داشتند بوجود آمدند و ظهور نوع شیعی این حیوانات در ایران (با همایتهای بسیار گستردهٔ انگلستان و فرانسه از خمینی)و عقب نشینی روسیه از افغانستان؛ بازیگران منطقه ای مانند پاکستان و کشورهای عربی را سکان هدایت و ادامهٔ جریان اسلامی-جهادی را به دست گرفتند. غرض از این اشارهٔ کوتاه به تاریخچهٔ جدید اسلام در دو قرن اخیر این بود که این بیماری فرهنگی ویرانگر با اشکال گوناگونی که زاییدهٔ اندیشهٔ کلامی است همچنان به حیات خود ادامه میدهد و با تقویت قطبهای سیاسی منطقه ای و غربی هر روز شاخهٔ جدیدی بر این درخت سرطانی می روید و تا زمانی که یک حاکمیت فرهنگ ساز در ایران ظهور نکند و این شجرهٔ خبیثه را در ایران ریشه کن نسازد؛ این حیوانات همچنان مانند ویروس دچار موتاسیون شده و به اشکالی دیگر کشنده تر از پیش ظاهر خواهند شد. لذا داشتن توقع رخت بر بستن اخوان المسلمین از صحنهٔ سیاسی مصر و منطقه برون وجود یک حاکمیت تحول خواه واقعی در مصر امکان پذیر نیست. (دنباله در پایین)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. یکی از قطبه که به این معرکه دامن میزند حاکمیت کثیف شیعی حاکم بر ایران است و سرنگونی آن و جوانه زدن رشد و شکوفایی اقتصادی-سیاسی-مدنی در ایران میتواند حتی به خشکاندن این شجرهٔ خبیثه در خاورمیانه و پاکستان و افغانستان نیز بشود.
      اگر به مصر باز گدیم؛ هنوز از نیتهای و قصد ژنرال السیسی خبر نداریم. شاید ایشان یک جمال عبد الناصر دیگری باشد که اینبار نه مجری سیاستهای اتحاد شوروی؛ بلکه برای ریشه کنی این بدبختی ها به میدان آمده باشد. گفته میشود که در همان لحظات نخستین؛ از کاخ سفید با دفتر ژنرال السیسی تماس گرفته شده و از اپراتور خواسته شده است که ایشان با آقای اوباما صحبتی مستقیم داشته باشند که از طرف آقای السیسی پذیرفته نشده است و به طرف آمریکایی پیغام داده اند که اگر آقای اوباما مایل هستند میتوانند با رئیس جمهور موقت صحبت کنند که کاخ سفید ينرا رد کرده است. سخنان اخیر آقای اوباما مبنی بر اینکه آنها طرفدار هیچ فرد خاص و یا حزبی (منظور اخوان المسلمین است) نیستند ولی دم خروس چنان بیرون زده است که قسم حضرت عباس و ابیل فض دیگر اثری ندارد و مسافرت تعجیلی وزیر امور خارجهٔ آلمان به تونس نیز این بازی شوم جدید غرب را بیش از آنچه به نظر می آمد برملا ساخته است و حتماً از دید انقلابیون مصری نیز به دور نیست. در هر حال باید اندکی صبر کرد و دید که آیا آقای السیسی به فکر نجات ساختارهای اقتصادی ارتش است و یا اهداف بزرگتری را دنبال میکند؟ (دنباله در پایین)

      حذف
    2. آنچه از نظر من محتمل است؛ حرکت آقای السیسی برای بیرون راندن اخوان المسلمین از صحنهٔ سیاسی به صورت گام به گام خواهد بود. ضمن پذیرفتن نظر شهاب گرامی در رابطه با سازمانیافتگی اخوان المسلمین؛ این سازمانیافتگی را آهنین نمیدانم و اخوان المسلمین دارای جناحهای گوناگونی است که آقای مرسی را میتوان به عنصری میانه رو متمایل به رادیکال در مجموعهٔ اخوان المسلمین دانست. حرکت گام به گام ارتش و جنبش تمرد در سرکوب اخوان المسلمین و سازماندهی متفکرانهٔ نظامیان (که کارشان هین چیزهاست) منجر به فروپاشی اخوان المسلمین و تجدید نظر و انشعاب در اخوان المسلمین خواهد گردید و اخوان به عنوان مجموعهٔ کنونی «جماعت الاخوان المسلمین» ضرورت وجودی خویش را از دست خواهد داد و نفرت فزایندهٔ مردم از اخوان المسلمین نیز به این روند کمک خواهد نمود. حرکت اخیر ارتش و حمایت جنبش تمرد و نفرت فزایندهٔ مردم از اخوان المسلمین (پرتاب سنگ از بالای ساختمانها) در کوچه و خیابانها آنچنان مشهود بوده است که حتی موسسات سخن پراکنی غرب نیز به آن اشاره داشته و نتوانسته اند از کنار آن با سکوت رد شوند.
      از نظر من تلاشهای کشورهای غربی برای حفظ اخوان المسلمین (به عنوان شریک) به سوی تقویت بخشهای میانه روتر و لطیف تر آن معطوف خواهد شد تا بتوانند ریشه را همچنان در آب نگه دارند و به عنوان یک اپوزیسیون و نقطهٔ فشار از وجودش در مراحل بعدی بازیهایشان با سرنوشت مردم مصر از آن استفاده نمایند.
      من جنگ داخلی در مصر را به خاطر عدم وجود کستردهٔ پیوندهای قبیله ای و عشیره ای (مانند آنچه که در عراق و لبنان و سوریه و لیبی وجود دارد) ضعیف میبینم.

      حذف
    3. اساساً مصر؛ نه به عنوان پرجمعیت ترین کشور مسلمان نشین؛ بلکه به خاطر رنگ باختن پیوندهای قبیله ای و عشیره ای و فرهنگ شهر نشینی است که یک قطب در میان کشورهای عربی به شمار می آید و پتانسیل ظهور نهادهای مدنی در این سرزمین در مقایسه با سایر کشورهای عربی بسیار بالاست.

      حذف
    4. مطلب دیگری که باید به آن اشاره کنم؛ این است که بر خلاف تفکر بعضیها؛ عربستان سعودی در رابطه با نیروهای سلفی-جهادی ماند مثل مولوی در مثنوی در رابطه با «رابطهٔ کشتی و آب» برخورد میکند و نه تنها اجازه نمیدهد که این جریان به داخل کشتی (درون خاک عربستان) نفوذ کند؛ بلکه حتی از قدرت گرفتن آنها در سوریه و عراق نیز جلوگیری خواهد نمود و از آنها به صورت «جنگاوران مفت و مجانی» که مانند آب باید در خارج از کشتی باشند استفاده میکند. اکنون عربستان باید در چند جبهه فشار را بر اروپا و آمریکا و روسیه و چین و رژیم شیعی ایران افزایش دهد. این جبهه ها عبارتند از پاکستان و افغانستان (مفقود شدن چند نفر با ملیت چینی در افغانستان)؛ کشورهای آسیای میانه از طریق پاکستان و افغانستان؛ تشدید حملات بر حزب الله لبنان (حزب الله لبنان از شکلاتهای مشترک رژیم ایران و اروپا و روسیه و چین است)؛سوریه و عراق و ترکیه و تونس و به طور مستقیم درون خاک ایران است (انفجار چند روز اخیر در لوله های گاز در خوزستان که عاملان آن این عملیات را به انقلابیون سوریه تقدیم کردند).

      حذف
  8. دوست گرامی جناب م. ر.
    من لزوما مخالفتی با سخنان شما ندارم زیرا آنها جنبه‌های دیگری از واقعیت‌های مصر را بیان می‌کنند که با دیدگاه‌های من در تناقض نیست. طبعا در یک کامنت کوتاه نمی‌توان به همه وجوه یک پدیده‌ی عظیم اجتماعی مانند تحولات مصر پرداخت، ولی شاید به مرور با گفت‌وگو بتوان این وجوه را اندک اندک گشود و محل نزاع فکری را دقیق‌تر ترسیم کرد.
    با سپاس از توضیحات شما

    پاسخحذف
  9. کژدم گرامی با درود، من یک کامنت دیگر از دیروز به شما بدهکار بودم که در زیر می‌آید. طبعا به دلیل فشردگی این یادداشت نکات بسیاری در آن ناگفته مانده است که امیدوارم بتوانم در جریان بحث‌ها آنها را توضیح بدهم.
    به باور من قدرت‌های جهانی در تاثیرگذاری بر حوادث مصر یا هر کشور دیگر این منطقه یا جهان، صرفا منافع میان مدت و دراز مدت خود را دنبال می‌کنند. آنها نه خواهان دمکراسی و آزادی برای این کشورها هستند و نه لزوما طرفدار سر کار آوردن اسلام‌گرایان یا بقای حکومت‌های دیکتاتوری‌اند. آنها طرفدار منافع خود هستند و هر شرایط یا نیرویی که بهتر بتواند این منافع را تامین کند، نهایتا از آن پشتیبانی خواهند کرد و تلاش خواهند ورزید که با آن کنار بیایند، حالا این نیرو می‌خواهد اسلامگرا باشد یا آزادیخواه یا دیکتاتوری نظامی یا حکومت فردی جبار، مهم اینست که با غرب کنار بیاید. در این رابطه سخن ژرف وینستون چرچیل دولتمرد انگلیسی را یادآور می‌شوم که گفته بود: بریتانیا در پهنه‌ی دیپلماتیک نه دوست دارد و نه دشمن، بریتانیا فقط منافع دارد! بنابراین ما باید سرشت این "قاعده‌ی طلایی" در دیپلماسی غرب را درک کنیم و این تصورات بچگانه را کنار بگذاریم که فرضا آمریکا یا اروپا نگران حقوق بشر یا طرفدار آزادی مردم یا دمکراسی در این کشورها هستند یا بر عکس حتما می‌خواهند ما را عقب مانده نگه دارند و اسلامگرایان و جهادگرایان را به ما تحمیل کنند! این سخنان بر تئوری‌های کهنه و از دور خارج شده‌ای چون "امپریالیسم" و "نئوکلنیالیسم" استوار است و حتا اگر تا اواخر دوران جنگ سرد و جهان دو قطبی نیمچه اعتباری داشت، الان اعتبار خود را بطور کامل از دست داده است. کسی که این موضوع را متوجه نشده، سرشت و منطق عصر جهانروایی و جهان چند قطبی و حضور فعال آکتورهای نیرومند اقتصادی و سیاسی منطقه‌ای در گوشه و کنار جهان را درک نکرده و متاسفانه هنوز دارد "جهان سومی" می‌اندیشد و در هوای جنگ سرد و "رقابت دو ابر قدرت" تنفس می‌کند! قدرت‌های بزرگ جهانی اوضاع هر کشور و منطقه را با کمک موسسات بزرگ تحقیقی و هزاران کارشناس خود با دقت در نظر می‌گیرند و بر اساس تناسب نیروها و سمت و سوی تحولات سیاسی در این کشورها سیاست‌گذاری می‌کنند و خط مشی خود را در باره آنها تنظیم می‌نمایند. این سیاست‌گذاری‌ها برای ایالات متحده (به دلیل سنت دیپلماسی پرتحرک و پویای آن) معمولا میان مدت و حداکثر برای یکی دو دهه و برای قدرت‌های کهن‌تر مانند بریتانیا و تا حدودی فرانسه دراز مدت‌تر است. البته معنای این سخن آن نیست که آنها در ارزیابی‌های خود هرگز اشتباه نمی‌کنند. از آنجا که برخی تحولات اجتماعی می‌توانند بطور ناگهانی و غافلگیرکننده رخ دهند و همه چیز از قبل قابل محاسبه و پیش‌بینی نیست، طبعا قدرت‌های غربی گاهی شوکه و آچمز می‌شوند و به سرگیجه می‌افتند. ولی نهایتا در گذر زمان دوباره تعادل خود را باز می‌یابند و شروع به انطباق خط مشی خود با واقعیت‌های تازه می‌کنند.
    (دنباله در کامنت بعدی)

    پاسخحذف
  10. با این مقدمه‌ی نسبتا طولانی باید بگویم که تحولات منطقه در یکی دو سال گذشته و رویدادهای موسوم به "بهار عربی" در برخی کشورهای این منطقه از همان حوادثی است که (مانند انقلاب سال ۵۷ در ایران) غرب را غافلگیر کرد و این کشورها هنوز دارند از ضربه‌ی این حوادث تلوتلو می‌خورند و تعادل خود را بازنیافته‌اند. به همین دلیل هم دیپلماسی روشن و خط مشی محکمی در قبال حوادث جاری ندارند و تا حدودی از این حوادث دنباله‌روی می‌کنند. به این پیچیدگی باید منطق تاثیرگذاری قدرت‌های منطقه‌ای مانند عربستان و ترکیه و ایران و نیز رقبای جهانی غرب یعنی روسیه و چین را نیز افزود. اینکه می‌بینیم آمریکا و اروپا در مورد حوادث سوریه و مصر هم به نعل و هم به میخ می‌زنند، بیانگر دیدناپذیری و دشواری این رویدادهاست. غربی‌ها ناچارند با کارت‌های مختلف بازی کنند. آنها برای حفظ ظاهر در میان افکار عمومی خود چنین تبلیغ می‌کنند که باید در این کشورها دمکراسی برقرار شود ولی همزمان شاهدند که مانند نمونه‌‌های مصر و تونس ممکن است از درون صندوق‌های رای جریان‌هایی چون اخوان‌المسلمین و حزب النهضه بیرون بیایند که بیرون هم آمدند! بنابراین به ناگزیر تلاش می‌کنند این‌ها را "اسلامگرایان میانه‌رو" وانمود کنند تا بعدها بتوانند برای تامین منافع خود با آنان هم روابط عادی برقرار کنند. عامل دیگری که غربی‌ها و بویژه آمریکا همواره در محاسبات منطقه‌ای خود لحاظ می‌کنند موقعیت و منافع اسرائيل است. به همین دلیل من شخصا تصور نمی‌کنم که کشورهای غربی و اسرائيل از رشد اسلامگرایی آن هم در اشکال افراطی آن در منطقه سودی ببرند. بلکه بر عکس متضرر هم می‌شوند چون همه‌ی جریان‌های اسلامگرا بدون استثنا یهودی ستیز و ضداسرائيلی و خواهان نابودی این کشور هستند.
    (دنباله در کامنت بعدی)

    پاسخحذف
  11. در واقع غربی‌ها قلبا مایل بودند که در کشورهای منطقه جریان‌های سکولار و نیمچه دمکرات غربگرا سر کار بیایند که در مورد اسرائيل هم موضع معتدلی داشته باشند و موجودیت آن را به رسمیت بشناسند. ولی چنین نیروهایی در کشورهای این منطقه نیروهای غالب و مسلط نیستند. محکم‌ترین لائیسیته و همزمان دمکراسی (آبکی) منطقه را ترکیه داشت که آن را هم رجب طیب اردوغان دارد تدریجا برمی‌چیند و به جای آن قوانین شرعی را جایگزین می‌کند تا بلکه به خیال خود سرانجام بتواند در یک امپراتوری نئوعثمانی دستگاه خلافت را احیا کند! به همین دلیل غربی‌ها ناچارند میان جریان‌های گوناگون بندبازی و مانوور کنند. واقعیت اینست که در کشورهای خاورمیانه، نیروهای اجتماعی سکولار و دمکرات و آزادیخواه از همه‌ی دیگر جریان‌های اجتماعی ضعیف‌ترند. مادامی که این واقعیت تغییر نکرده و این نیروها فاقد پایگاه وسیع توده‌ای و بویژه فاقد حزب و تشکیلات جدی هستند و در مبارزات سیاسی حرفی برای گفتن ندارند، ما نباید انتظار داشته باشیم که غرب بیاید و روی دمکراسی و حقوق بشر در منطقه سیاست‌‌گذاری کند. چون غرب عاشق چشم و ابروی دمکرات‌های این منطقه نیست! درست هم نیست که ما ضعف و قصور نیروهای سکولار و آزادیخواه منطقه را فقط از چشم غرب و سیاست‌های آن ببینیم و به عوض تلاش برای رفع عقب‌ماندگی‌ها و گرفتاری‌های فکری و فرهنگی خودمان (که عامل اصلی آن اسلام است) از صبح تا شام در "بوق ضدامپریالیستی" بدمیم و فریاد سر دهیم که غرب نمی‌گذارد ما دمکرات شویم و می‌خواهد اسلامگرایان را به ما تحمیل کند! انگار که دیکتاتوری و اسلامگرایی نه محصولات خانه‌زاد و داخلی ما، بلکه صرفا تحفه‌ی غرب بوده‌اند!! اگر نمونه‌ی ایران خودمان را در نظر بگیریم، باید از خود بپرسیم وقتی بیش از ۷۰ درصد مردم ایران با رهنمودهای "نخبگان" و "فرهیختگان" و "تحلیلگران" مشعشع داخل و خارج کشور، پس از ۳۳ سال حاکمیت خونریز و انسان‌ستیز اسلامگرایان شیعه به پای صندوق‌های رای می‌روند و بیش از ۵۰ درصد آنان به یک آخوند شیاد شیعه با سابقه‌ی امنیتی چون روحانی رای می‌دهند، از غرب چه انتظاری می‌توان داشت؟! اینکه بیاید و روحانی را پس بزند و از دمکرات‌های واقعی ایران دفاع کند؟ کدام دمکرات‌ها؟!!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما شهاب گرامی
      زمانی که میگویم غرب میخواهد اسلام را به ماتحت ما فرو کند؛ مکنظور این نیست که اسلام موجود نا آشنایی است؛ این شجرهٔ خبیثه ۱۴۰۰ سال است که نه تنها به صورت «آشنا» در آمده است؛ بلکه هر روز میوه های تلخی به بار می آورد که ظاهراً آخرین آنها رژیم جمهوری اسلامی است. در مصر نیز ماجرا به همینگونه است. اسلام برای آنها یک محصول وارداتی نیست . آمریکا آنرا صادر نکرده است؛ بلکه آمریکا و سایر کشورهای غربی در صده های اخیر به عنوان «موجودی که در خون و رگ این مردم رفته است» با آن بازی میکنند و در یک روند «تاریخ سازی مستمر» بودند و هستند. اگر بگوییم که آنها ما را عقب مانده نگه داشته اند؛ سخنی یاوه است و پرسش این است که چرا ما نمیتوالنیم آنها را عقبمانده نگه داریم و یا به عقب برانیم و یا حد اقل در همین برهه از زمان نگه داشته و خود به پیش رویم؟ ذهن جهان سومی ضد امپریالیستی میگوید که کار از کار گذشته است؛ اما من میگویم که هیچگاه کار از کار نگذشته است. اینکه غرب با ورق اسلام و اخوان بازی میکند تقصیر آنها نیست؛ بلکه تقصیر آنهایی است که اسلام را در درون خود نهادینه کرده اند و غرب نیز به عنوان یک اهرم و یک واقعیت موجود؛ در جوامع اسلام زده روی آن حساب باز میکند. اما از سوی دیگر برای غرب این یک وظیفهٔ ملی و میهنی است که تمامی نقاط ضعف ما را به اهرمی بر علیه خودمان و نقاط قوت مارا به هر شکل ممکن به عنوان «بلند پروازی» و یا به هر وسیلهٔ دیگری تضعیف نماید. اما در نهایت این مردم ایرانم و مصر هستند که تعیین خواهند کرد که تسلیم حماقتهای نهادینه شدهٔ دیرینهٔ خود (به عهنوان واقعیت امروزین» بشوند و یا اینکه با آنچه که نهادینه شده است و به عنوان واقعیت سیاسی و فرهنگی جلوه گر شده است خدا حافظی کنند؟ و به عنوان «خدای زمان خویش» آفرینش را از نو آغاز کنند؟ (دنباله در پایین)

      حذف
    2. ایمکه بگوییم آنها سرنوشت ما را تعیین میکنند (حال ایلومیناتی و یا امپریالیسم و یا موجودات فضایی) به همان اندازه احمقانه است که فکر کنیم سرنوشت ما در ازل بر پیشانی مان نوشته شده است!!! پرسش این است که خر خدا... اگر قرار است که هر کسی از راه می آید اول به سوراخ کون تو گذری بکند (چه خدا و چه شیطان و چه امپریالیسم و چه ایلومیناتی) پس این ضجه و ناله و ایوای ما را استثمار میکنند برای چیست؟ آیا تنها برای تقاضای وازلین است که نرمتر فرو رود؟
      شهاب گرامی
      من چنین اعتقادی نداشته و ندارم و وازلین را شایستهٔ آنهایی میدانم که به «سرمایه های سیاسی» چشم دوخته اند. و تنها میخواستم آن خلأ هایی را که در نظرات شما وجود داشت را پر کنم.

      حذف
  12. کژدم گرامی،
    با سپاس از توضیحات شما. طبعا روی سخن من با شما نبود و اگر در آغاز کامنت شما را مخاطب قرار دادم به این دلیل بود که اینجا وبلاگ شماست و شما هم با گشاده‌دستی و خوشرویی ما را دعوت کرده‌اید که دیدگاه‌هایمان را بنویسیم و در واقع میزبان محترم ما هستید. من تا حدود زیادی با دیدگاه‌های شما آشنا هستم و می‌دانم که از افکار "جهان سومی" و "ضدامپریالیستی" و "نظریه‌های توطئه" به دور هستید و سرشت و ماهیت قدرت و ملزومات و قانونمندی‌های مناسبات برخاسته از آن را می‌شناسید و ذهن نقاد و مدرنی دارید. و چقدر حیف که آدم‌هایی با روحیه‌ی انتقادی و سنجشگر و بی‌پروا در گفتن حقایق مانند شما اینقدر در میان ما ایرانی جماعت انگشت‌شمار هستند. در هر صورت من دیدگاه شما در کامنت‌های آخرتان را تایید می‌کنم. فقط یک نکته به آن بیفزایم و آن اینکه گر چه غرب همواره می‌کوشد برای تامین و تثبیت هژمونی خود در جهان، از نقاط ضعف دیگر کشورها سود ببرد، ولی تجربه‌ی همین چند دهه‌ی گذشته در شماری از کشورهای آسیای دور، آمریکای لاتین و اروپای شرقی نشان داده است که اگر ملتی بیدار شود و عزم خود را جزم کند و با گام‌های استوار در راه استقلال و آزادی خویش گام بردارد، هیچ قدرتی نمی‌تواند سدی در برابرش ایجاد کند، بلکه بر عکس دیگر کشورها همواره مجبور می‌شوند با تحسین و احترام با آن ملت روبرو شوند. مشکل اصلی ما واقعا خودمان هستیم و بزرگ‌ترین بدبختی ما اینست که کشورمان در حوزه‌ی فرهنگی نکبت‌بار اسلام قرار دارد.
    بار دیگر سپاس از شما و اگر دوستان دیگر هم نقدی بر نوشته‌ی من دارند، با کمال میل آماده‌ی شنیدن آن هستم.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شهاب گرامی

      نخست اینکه این وبلاگ تنها وسیله ای؛ برای گرد آمدن ایرانیاران و انتشار نظراتشان برای ارتقاء آموزشهای سیاسی خودمان است؛ زیرا همه چیز را همگان دانند. متاسفانه تعداد یارانی که در بحثها شرکت میکنند بسیار اندک هستند و گرنه میتوانستیم تا کنون به همین شیوه ای که در بخش نظرات این نوشتهٔ کوتاه مشاهده میکنید مطالب فراوان و آموزنده ای داشته باشیم و به جای شنوندگان مصرف کننده؛ به جمعی از یاران تولید کنندهٔ فکر تبدیل شویم. خوشبختانه چنین به نظر می آید که چنین روندی بالاخره آغاز شده است (اگر رویایی فکر نکرده باشم).
      شهاب گرامی
      نکتهٔ اصلی در همین بخش آخر کامنت آخر شما نهفته است و به بیداری ملتها و کسب مقامی که قدرتهای سیاسی و اقتصادی حاکم جهان با آنها رفتاری در خور «بیداران» میکنند.
      اگر به «مستند رضاشاه» نگاهی بیندازید؛ خارج از اینکه روایت ناتمام و سانسور شده است اما تمامی این مستند به یک مطلب اشاره دارد: تلاش... تلاش... و باز هم تلاش و کار شبانه روزی.
      پرسش این است که اگر «رضا شاهی» هستید... کجاست آن تلاشهایتان؟ این چه مزخرفی است که دائماً مانند «اوراد جادوگران» در گوشهای خودشان میخوانند که این تحفهٔ نطنز «سرمایه های سیاسی دارد»... کدام سرمایه های سیاسی؟ آیا منظورتان همانهایی است که «رضا شاه» را در جلو چشم پسر و خانواده اش به «ناکجا آباد» تبعید کردند؟ و پسری بر تخت سلطنت نشست که پدرش در تبعید بود و قدرت آوردن پدرش به وطن را نیز نداشت؟؟!!! آیا اینها هستند آن سرمایه های سیاسی که به آن می نازند؟ که اگر فقط کشک میساییدند؛ حد اقل یک کمپانی لبنیاتی داشتند. متاسفانه همهٔ سازمانهای سیاسی موجود به شکلی از اشکال منتظر نگاه محبت آمیز همان سرمایه های سیاسی هستند و انگار که وجود لاوجودشان تنها به این درد میخورد که بگویند که قحط الرجال است و تنها شانس غربی ها ما هستیم.
      شهاب گرامی
      من فکر میکنم که ایران در حال فروپاشی به دست خود ایرانیان است؛ با چنین حاکمیتی که دشمن داخلی ایران است و با چنین اپوزیسیونی دیگر نیازی به دشمنان خارجی نداریم.

      حذف