۱۳۹۲ آبان ۲۴, جمعه

آیا بافته ها نخ.... و نخ ها.... پنبه شد؟

رهبر فرزانه و اتاقهای فکری اش؛ آمریکا را کدخدا تصور نمودند؛ کدخدایی که دولتش در آستانهٔ ورشکستگی قرار گرفت و بر سر پای ماندنش را مدیون گل دقیقهٔ نود موافقت جمهوری خواهان برای گرفتن وام جهت پرداخت هزینه های دولتی؛ آن هم نه برای ادامهٔ بقای دولت اوباما؛ بلکه برای جلوگیری از فاجعهٔ سونامی در اقتصاد جهانی بود. سخن گفتن از اقتصاد جهانی را بارها توضیح داده ام و گفته ام که چیزی به نام «استقلال ملی» به مفهوم کوروشی و یا دوران مصدق السلطنه وجود خارجی ندارد و کلماتی از قبیل سرزمین و یا کشور؛ دیگر از تعاریف کهن پیروی نمیکنند و شاید  اکنون بتوان این مفاهیم را تنها در حد «محیط زیست جغرافیایی گروهی از انسانها» تعریف نمود و «استقلال سیاسی؛ فرهنگی؛ اقتصادی» به مفهوم «ملی و سرزمینی» از میان رفته است و یا به اندازهٔ کافی کمرنگ شده است و فرار از این اصول نوین منجر به قرار گرفتن در زمرهٔ کشورهای فراموش شده ای مانند کوبا و کرهٔ شمالی میگردد که در سطح آنچه که «اقتصاد و جامعهٔ جهانی» نامیده میشود؛ به صورت «جزایر کویری» فراموش شده نمایان میشوند. ایران چه با تکنولوژی هسته ای و بمب اتمی و چه بدون آنها؛ در حال تبدیل شدن گام به گام به یکی از این جزایر کویری است و مردم ایران و حاکمیت آن در ۳۵ سال اخیر به یک اندازه در ساختن این جزیرهٔ کویری دست داشته اند و شاید پس از گذشت ۳۵ سال به سختی بتوان گفت که مردم ایران از درجهٔ هوش بالایی برخوردارند و فرق کویر و کشتزار را میفهمند و اگر (بنا بر فرض احتمالی) میفهمند؛ باید به یقین گفت که ایرانیان مردمی خائن به سرنوشت آیندگان خود هستند و مانند بسیاری از موجودات زنده تنها به وقایع روزمره و حوادث عکس العمل غریزی نشان میدهند و به قول نیچه «اکنونیان» هستند. البته این بخش از گفتار تحت تاثیر همان اندیشه ای است که در سلسله مقاله های « گفتگویی از نوع دیگر» در پی بازگشایی آن هستم.
حرکت فرانسویها در گفتگوهای هسته ای اخیر و شکست مذاکرات؛ خواب و رویاهای شیرین رهبر فرزانه را که از زمان پاکسازی  پایگاه نظامی «پرچین» به فکر «تاریخچه سازی» برای ظهور امام حسن مهندسی شده و نهایتاً رفتن به سوی مذاکرات دروغینی که تنها هدف آن حفظ رژیم است؛ به هم ریخت. اتاقهای فکری رژیم میدانستند که هیچکس حرفهای آنها را نخواهد پذیرفت؛ مگر آنکه تاریخچه ای مصوّر برای اثبات ادعاهایشان بسازند؛ اما اکنون میدانند که پروژهٔ «تاریخچهٔ مصور سازی» نیز پیشاپیش توسط موشهای گوشدار لو رفته است. رهبر فرزانه و اوباشان متفکرش با لبخندهای دیپلماتیک و این درک غلط که دیپلماسی یعنی «سرزمین لبخندها» در حال کشیده شدن به ورطهٔ دیگری است؛ این ورطه را میتوان به یک «گرداب مین گذاری شده» تشبیه کرد و رهبر فرزانه در بدترین شرایط پای به این گرداب نهاده است و با توسل به خس و خاشاک نمیتوان از این گرداب بیرون آمد. رهبر فرزانهٔ عالم و عالمیان باید میدانست که «تاریخچه سازی» یکی از ترفندهای کهن شارلاتانها برای قانع نمودن طرفهای مقابل برای اثبات راستگویی است و مسیر چنین حرکاتی حتماً تعریف و کلاسه بندی شده است و اتاقهای فکری او  از روی نادانی به «کاهدان» زده اند.
حرکت فرانسویها باعث گشایش مرحلهٔ دیگری از بازی «گرداب» شد و در ۱۰ روز آینده خواهیم دید که مذاکرات آن رونق چند روز پیشین را نخواهد داشت؛ مگر آنکه رهبر فرزانه با هدایای بیشتری به حضور خدایان اقتصاد غرب برود؛ اما بردن هدیه یک چیز است و پذیرفته شدن هدیه چیز دیگریست.
مذاکرات قلابی که اکنون به شکل «یک میلیمتر تا رسیدن به هدف» دنبال میشود؛ در دور بعدی در سطح «معاونین» خواهد بود. اگر خوانندگان به یاد داشته باشند؛ محمد جواد ظریف با عشوه خرکی های مشابه رفسنجانی؛ گفته بود که اگر دیگران در سطح وزیر برخورد نکنند ایشان هم به عنوان وزیر امور خارجه در این مذاکرات شرکت نخواهد کرد؛ اما دیدیم که چنان شور و شعفی بوجود آمد که محمد جواد ظریف در ژنو میخکوب شد و او را تا لب چشمه (یک میلیمتری چشمه) بردند و با لب و لوچهٔ آویزان تشنه برگردانیدند.

شکل گیری ماجراهای جدید

در مصاحبه ای که هوشیار زیباری (وزیر امور خارجهٔ عراق) با روزنامهٔ الحیات انجام داده است و وبسایت رادیو فردا بخشی از آنرا منتشر نمود (اینجا)؛ دو نکته به صورتی بارز بزرگنمایی شده اند:
۱- تاریخچه سازی در رابطه با همکاریهای رژیم اسلامی ایران با آمریکا در رابطه با عراق و علاقهٔ خامنه ای به «دموکراسی» در عراق.
۲- نقش شیطانی رژیم بشار اسد در عراق و کشتار آمریکاییها توسط رژیم سوریه.
در این مصاحبه هوشیار زیباری به عنوان یکی از نوکران رهبر فرزانه میخواهد پیام دوگانه و مهندسی شده ای را به بهانهٔ مصاحبه ؛ منتشر کند.
گذشته از اینکه این مصاحبه تنها در حد آسمان و ریسمان بافی است و دارای ساختاری بسیار متناقض است (سیاست هماهنگ هلال شیعی خامنه ای-مالکی-بشار اسد)؛ اما در دنیای سیاست مزخرفگویی و مزخرف بافی امری عادی است و باید تنها به پیامهای اصلی که در متن این مزخرفات نهفته است توجه نمود.
هوشیار زیباری در این مصاحبه احتمالاً میخواهد این مفاهیم را منتقل کند:
۱- رهبر فرزانه (جلّ جلاله) برای به نتیجه رسیدن مذاکرات حتی حاضر است که رژیم اسد را نیز فدا کند (طعمه و وعدهٔ توخالی دیپلماتیک غیر مستقیم).
۲- رژیم شیعی عراق در حمایت از رژیم اسد دست ندارد ولی رژیم اسلامی ایران خیلی خوب است و به دموکراسی عراق خیلی کمک کرده است ولی رژیم اسد از همان نخست دشمن حکومت دموکراتیک عراق بوده است؛ لذا کمک رژیم عراق به بشار اسد مفهومی ندارد.

مسئلهٔ دیگر ایجاد روابط نزدیک میان حکومت مصر و روسیه و معاملات کلان نظامی و شایعهٔ ایجاد پایگاه دریایی روسیه در سواحل دریای مدیترانه و در خاک مصر میباشد.
اگر این گفتگوها و معاملات صحت داشته باشند (ظاهراً صحت دارند)؛ نشانهٔ آغاز روند خداحافظی روسیه از سوریه و پیوستن به مصر است. معاملات تسلیحاتی چند میلیارد دلاری میان دولت مصر و روسیه نیز نشان از وعده ای دارد که شاهزاده بندر بن سلطان در سفر چند ماه پیش خود به روسیه به ولادیمیر پوتین پیشنهاد نمود (دست برداشتن از حمایت رژیم اسد ؛ در برابر ۱۴ میلیارد دلار خرید تسلیحاتی) که اینبار داشتن پایگاه دریایی در سواحل مصر به عنوان جایگزین بندر لاذقیه در خاک سوریه نیز به آن افزوده شده است.

آنچه که از این معاملهٔ بزرگ میان مصر و روسیه به مشام میرسد؛ ادامهٔ سیاست نا امیدی عربستان سعودی از دولت آقای اوباما و ایجاد رابطه با رقیب روسی او در برابر چشم پوشی از سوریه میباشد که آمریکایی ها نیز با حرکت تلافی جویانه ای خرید هلیکوپترهای روسی را لغو نمودند که نه تنها نخواهد توانست مشکل را حل کند؛ بلکه فاصلهٔ آمریکا و روسها را بیشتر خواهد نمود و بازندهٔ این جریان رژیم اسلامی ایران و آمریکا و اروپا خواهند بود.
مشکل کنونی آمریکاییها این است که آنها یک رئیس جمهور آمریکایی ندارند؛ بلکه یک آمریکایی سیاهپوست میخواهد «نقش تاریخی یک سیاهپوست در جلد رئیس جمهور» را بازی کند و بیش از آنکه رئیس جمهور آمریکا باشد؛ میخواهد یک قهرمان سیاهپوست (مانند محمد علی کلی و یا عمو تام) در عرصهٔ سیاست باشد و آمریکا تاوان این قهرمان را خواهد پرداخت. این امر نشان میدهد که آمریکاییها نیز بهتر از ایرانیها نیستند و درجهٔ حماقتشان تقریباً همسنگ است. (حماقت یک اپیدمی بین المللی است).

نتیجه

اگر در دور مذاکرات بعدی (حدوداً ۱۰ روز دیگر) رژیم اسلامی نتواند با هدایای چشمگیر به خدمت خدایان جنگ و اقتصاد برود؛ ایران به ورطهٔ تاریکی فرو خواهد رفت و ماجرای سوریه و لبنان دوباره در صدر اخبار قرار خواهند گرفت.

کژدم




 

۳ نظر:

  1. رژیم اشغالگر اسلامی با تایید ابرقدرت ها سر کار آمد و من فکر میکنم تمام این مذاکرات یک بازی بیشتر نیست. به بازی گرفتن ملت ایران و ادامه چپاول و غارتگری و آدمکشی و باج دهی به خارجی ها.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دوست گرامی
      اینکه میگویید این رژیم با تایید ابر قدرتها بر سر کار آمد؛ معنی دیگرش این است که ایرانیان لیاقتشان در همان حد بود که ۱۴۰۰ سال دارای حکومتهایی باشند که دیگران برایشان تدارک دیده بودند و هرگز حسی به نام «حس همبستگی ملی» در ایران وجود نداشته است؛ درد همسایه درد دیگران به حساب آمده است ؛ روستائیان از طرف شهرنشینها همیشه تمسخر شده و اقوام ایرانی نیز به نوبهٔ خود اقوام دیگر را مورد تمسخر قرار داده اند و در دوره های مختلف یک یا چند قوم با برخوردار شدن از رانتهای حکومتی به سرکوب اقوام دیگر پرداخته اند. این فرهنگ همچنان پابرجاست و آنهایی که نام ایرانی را به یدک میکشند؛ دشمنان خونی یکدیگرند. ایرانیها اگر لیاقت داشتند؛ اگر ابر قدرت هم نبودند؛ حداقل میتوانستند یک قدرت منطقه ای باشند؛ اما مسئله این است که قدرت سیاسی در ایران همیشه یا قدرت شمشیر و چپاول و قتل عام بوده است و یا قدرت عاریه ای با تکیه به دیگران.
      از سوی دیگر اگر شما فکر میکنید که این حکومت با تایید ابرقدرتها بر سر کار آمده است و هدف از آن به ویرانی کشانیدن ایران بوده است؛ بدانید که این ویرانی هنوز کامل نشده است.
      ایرانیان هرگز در قامت «ملت» ظهور نکرده اند؛ بلکه موجوداتی هستند که در کنار همدیگر زندگی میکنند و دشمن خونی یکدیگرند. آرزوهای والایشان داشتن ۱۰ مسجد در هر کوچه و رواج گرفتن «زنهای صیغه ای» و زنجیر زنی و سینه زنی و شفا خواستن از رضای تازی و ساختن امامزاده و علم و کتل و رفتن به کربلا و اینگونه اندیشه های والا بوده است و به آن هم رسیده اند. جایزهٔ نوبل جراحی پلاستیک و خالکوبی ابرو و آرایشهای زننده مانند روسپیان نیز آرزوی روشنفکرانشان است که به حول و قوهٔ الهی در تمامی این زمینه ها مدالهای طلا و جوایز نوبل را از تمامی ملتها ربوده اند. چیزی به نام «ملت ایران» یک افسانه است. این موجودات همان «امت» هستند. شباهتهای رفتاری موجوداتی که در ایران زندگی میکنند با موجوداتی که در کشورهای عربی زندگی میکنند بسیار زیاد است و مانند فوتوکوپی برابر اصل سند هستند. داشتن حاکمیت ایرانی؛ لیاقتی از نوعی دیگر میخواهد. اگر ایرانیان بخواهند به آن درجه از لیاقت و شایستگی برسند؛ باید ۲ نسل را به طور کامل فدای ایران کنند تا بتوانند به عنوان «ملت ایران» دست یابند. این عنوان (ملت بودن) شایستگیهایی را میخواهد که موجوداتی که در ایران زندگی میکنند؛ آن شایستگی را هنوز به دست نیاورده اند. هوش این موجودات در حد رفع و زجوع بازیهای روزانه است . نه بیشتر. آنهایی که در طی ۱۴۰۰ سال به اینجا رسیده اند؛ امیدی به تغییر رفتار آنها نیست.

      حذف
    2. بیایید با خود رو راست باشیم و به آنچه که نداریم افتخار نکنیم. افتخار کردن به نداشته ها و داشته های عاریه ای؛ به همان اندازهٔ مذهب و دین؛ افیون اجتماع است. خود بزرگ بینی توخالی و پوچ؛ به معنی خواب و غیر واقع بینی است و مسیر چنین مردمی رو به قهقراست.

      حذف