۱۳۹۲ آبان ۲۹, چهارشنبه

دورهٔ مغازلهٔ سپاه قدس با القاعده به پایان رسید.

با مطالعهٔ تاریخچهٔ ۱۴ سال اخیر نیروهای مشهور به «القاعده» و نیروهای همسوی با آنها؛ به جز کشتار اعضای سفارت رژیم شیعی در افغانستان و انفجارهای اخیر در لبنان؛ هیچگونه حمله ای از طرف این نیروها به منافع رژیم صفوی حاکم بر ایران  انجام نگرفته است. حتی در بحبوحهٔ نبردهای عراق نیز مقامات رژیم  و کانونهای رهبری و هدایت بحران (سپاه قدس) در عراق  از حملات مستقیم این گروهها در امان بودند و دلیل آنرا باید در همکاری تنگاتنگ رژیم صفوی حاکم بر ایران و القاعده جستجو نمود و بیشتر کشتارها متوجه مردم عراق بود. برخلاف مزخرفاتی که هوشیار زیباری در مصاحبهٔ اخیر خود با الحیات مطرح نموده است (اینجا)؛ میان رژیم اسد و رژیم شیعی-صفوی ایران یک تقسیم کار انجام گرفته بود. شیعیان مزدور عراقی و دست پروردهٔ رژیم اسلامی ایران از سوی سپاه قدس و نیروهای سلفی جهادی از سوی بشار اسد به عراق گسیل شده و هدایت میشدند و هرگز درگیری مستقیمی میان آنها رخ نداد. حتی تا یک ماه اخیر نیز نیروهای سلفی-جهادی در لبنان تنها به مواضع حزب الله لبنان حمله میکردند؛ اما حملهٔ اخیر به سفارت صفویان در لبنان؛ نشانگر نقطهٔ عطف در روابط سپاه قدس و القاعده میباشد. در عملیات نظامی اخیر برای نخستین بار رژیم صفوی به طور مستقیم از طرف القاعده مورد تهاجم نظامی قرار گرفت و این خبر خوشی برای رهبر فرزانهٔ همهٔ مسلمین جهان نیست. رژیم صفوی حاکم بر ایران که ایران را «امّ القرای اسلام» مینامید تا در برابر «کعبه» (جهان تسنن) قد علم کند؛ اکنون ایران را به یک «قریهٔ ورشکسته» تبدیل نموده است.
پس از جدایی حماس از رژیم صفوی؛ سپاه قدس به کمک «جیش الاسلام» در باریکهٔ غزه و گره زدن آن به بدوی های سلفی مسلک مصری در صحرای سینا امید داشت که بتواند دوباره سری بلند کند؛ اما با کودتای نظامی در مصر تمامی رشته ها و هزینه های میلیونها دلاری پنبه شدند.
باتلاق مذاکرات ۱+۵ با رژیم وارد دور سوم گردیده و کارشناسان رژیم متوجه شده اند که چیزی به نام «خدا و خرما» وجود ندارد و برخلاف آنچه که در اخبار شنیده میشود؛ این مذاکرات تنها بر سر مسائل هسته ای دور نمیزند و همچنانکه که پیشتر ها گفته ام؛ این خمیر آب زیادی خواهد برد؛ زیرا پهنای این خمیر به وسعت «ایران + عراق + سوریه + لبنان» است. دیگر از لبخندهای مصنوعی و تیتیش مامانی ظریف خبری نیست و امام حسن روحانی نیز مثل موش به سوراخ رهبر فرزانه خزیده است.
داغ شدن ادواری مسئلهٔ «موسوی - کروبی» به صورت ادواری از طرف رژیم هدایت میشود تا این دو موجود به فراموشی سپرده نشوند و سناریوی نهایی برای این دو موجود؛ همان نقشی خواهد بود که قرار بود «بختیار» برای محمدرضا پهلوی بازی کند.
اکبر بهرمانی با به روی کار آمدن امام حسن مهندسی شده دیگر نمیتواند آن نقش پیشین را بازی کند و تمامی هدفش این است که تا کار از کار نگذشته و دیر نشده است از این دو موجود استفاده شده و اپوزیسیون داخلی را برای مدت زمانی دیگر به وادی «امیدهای واهی» بکشانند و جو درون ایران را از التهاب رو به انفجار بیرون آورده و تنشها را کاهش دهند.
اما به نظر من بسیار دیر شده است و مسیر «شکست استراتژیک» از طرف رژیم همچنان پیموده میشود و رژیم به مالیخولیای «فقط یک پیروزی بزرگ کافی است» (همان مالیخولیای جنگ ۸ ساله با عراق) دچار شده و در عمل تنها تا حد «یک میلیمتر تا رسیدن به هدف» پیشروی میکند. این امر آن چیزی است که برای رژیم تدارک دیده شده است تا به دنبال سراب به این سوی و آن سوی دویده و از تشنگی جان بسپارد.
یکی از مسئولان حزب الله لبنان؛ پس از حملهٔ نظامی به سفارت رژیم صفوی ایران؛ گفته است که «پیغام را دریافت کردیم و میدانیم که چه کسانی این پیغام را فرستادند و در موقع مقتضی به آنها پاسخ خواهیم داد». این احمق هنوز نفهمیده است که پیغام دیگر برای حزب الله لبنان صادر نمیشود و مستقیم به رهبر فرزانه صادر شده است و احتمالاً در عراق و کشورهای دیگر ادامه خواهد یافت.
اینکه میگویم این حملهٔ نظامی مستقیم؛ یک نقطهٔ عطف است؛ مفهومش این است که مسیر نوینی آغاز شده است تا رژیم صفوی را  به درگیری مستقیم بکشاند.
پس از توافق بر سر نابودی سلاحهای شیمیایی سوریه؛ حزب الله لبنان به خاطر کمبود بودجه بخشی از نیروهای خود را از سوریه خارج نمود؛ اما بنا بر گزارش منابع اطلاعاتی؛ بار دیگر مجبور شده است که ۳۰۰۰ نیروی دیگر را به سوریه اعزام کند. این نیروها شاید بتوانند به کمک بشار اسد شتافته و حتی چند پیروزی میدانی را نیز بدست آورند؛ اما مسئله با فتح چند روستا و شهر کوچک حل نمیشود و تنها هزینه های بیشتری را بر دوش فاتحین میگذارد؛ جنگی که در آن «بُرد»ی نیست.... سراسر «باخت» است.
 در جنگ ۶ روزه  نیروهای سوریه به ۲۵ کیلومتری تل آویو رسیده بودند که خبر رسید که نیروهای اسرائیل به ۱۰ تا ۱۵ کیلومتری دمشق رسیده اند. نمیدانم که آیا رهبر احمق فرزانه این را میفهمد؟ 

کژدم 

۴ نظر:

  1. گروهی که به سفارت ایران در بیروت حمله کرد توسط وزارت اطلاعات ایران تاسیس شده بود
    http://farsi.alarabiya.net/fa/middle-east/2013/11/20/%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%AA-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%B3-%D8%B4%D8%AF.html
    این جنگ سوریه داره تمام پشتوانه‌های منطقه‌ای که ایران برای خودش درست کرده بود را یکی پس از دیگری از دستش خارج می کنه.
    آریو

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آریو گرامی
      دبکا فایل نیز بر اساس همین اطلاعات مطلبی را منتشر نمود که بر اساس اطلاعات قدیمی که در ابطه با گروه «گردانهای عبدالله عزام» موجود بوده است و بر اساس ارتباطات رصد شدهٔ این گروه با وزارت اطلاعات رژیم ایران شکل گرفته اند؛ رژیم اسلامی ایران را متهم به «خود زنی» نموده است. اما آنچه که در العربیه منتشر شده است؛ منطقی تر به نظر می آید.
      ادعاهای مقامهای رژیم اسلامی (بخوانید ارازل و اوباش قزلباش صفوی) مبنی بر عدم وجود خارجی این گروه نیز مطالب العربیه و همچنین تاریخچهٔ گذشتهٔ این گروه و تحت استخدام رژیم صفوی بودن آنرا ثابت میکند.

      حذف
  2. کژدم جان، درود بر شما
    شما صحبت از سلفی جهادی های بشار اسد برای ورود به عراق می کنید. آیا یک رژیم علوی می تواند به لحاظ ایدئولوژیک با یک سری سلفی جهادی سنی متحد شود که یک رژیم شیعه (مالکی) را تضعیف نماید؟ سوال دوم اینکه تمام بنیادگراهای اسلامی اعم از شیعه و سنی درست است که به خون هم تشنه هستند و درگیری های سوریه نیز این مساله را تشدید کرده است ولی از آن طرف هر دو گروه دشمن مشترک بزرگتری دارند که همانا دشمنی با دنیای مدرن و ارزش های آن و نابودی آن است. چیزی که چون نمی توانند به طور علنی به زبان بیاورند به دشمنی با غرب و آمریکا و اسرائیل تقلیل می دهند. این مساله را چطور ارزیابی می کنید؟ به نظر من مساله درگیری شیعه و سنی و به طور اخص رژیم جمهوری اسلامی و القاعده یک مساله چند وجهی است و باید به عوامل دیگر نیز توجه داشت. مطمئنا این دو گروه بنیادگرا برای منافع آتی مشترک وارد درگیری عمیق با هم نمی شوند.
    بهروز

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بهروز گرامی
      در آن دوره نه از مالکی خبری بود و نه از حاکمیت شیعی؛ حاکمیت در دست «پل برمر» بود که حاکمیت موقت عراق را داشت. رژیم شیعی ایران و سوریه از اینکه یک نمونهٔ حکومت لیبرال-دموکراتیک در آنجا شکل بگیرد شدیداً میترسیدند. عدم همکاری ترکهای عثمانی با آمریکاییها نیز از همین مسئله سرچشمه میگرفت و میدانستند که اگر چنین حکومتی شکل بگیرد شاید کردستان ترکیه هم جدا بشود. سایر کشورهای عربی نیز از این مسئله (حکومت لیبرال-دموکراتیک) میترسیدند. تلاش رژیمهای سوریه و ایران در جهت به ستوه آوردن نیروهای آمریکایی تعریف میشد.
      گروههای سلفی-جهادی یک مرکزیت مشترک ندارند و هر کسی که خواب نما بشود برای خودش دار و دسته ای ایجاد میکند و کشورهای گوناگون از طرق غیر مستقیم تلاش میکنند که این دار و دسته ها را به استخدام خود در آورده و به آنها خط بدهند. سلفی جهادیها نه متعلق به بشار اسد هستند و نه سپاه قدس. آنها از هر امکانی که بوجود آید استفاده میکنند. روابط سپاه قدس با طالبان پاکستان و افغانستان دیگر اظهر من الشمس است و افغانها نیز بارها رژیم شیعی ایران را به بازیهای چندگانه متهم کرده اند و میکنند. این یک بازی پیچیده و چند لایه است که اداره نمودن آن نیز نیاز به «گرو کشی» دارد.

      حذف