۱۳۹۲ دی ۲, دوشنبه

گفتگویی از نوعی دیگر (بخش سیزدهم)

ایران

عده ای از یاران و خوانندگان گرامی؛ در طول زمانی که این سلسله مقاله ها را منتشر میکردم؛ چه در بخش نظرات و چه با ایمیلهای خصوصی؛ این نوشته ها را «نا امید کننده» و یا «نوشته هایی که با جنبش دموکراسی خواهی ارتباط بر قرار نمیکند» و «نوشته هایی که نشان میدهد من (کژدم) از ایرانیان نا امید شده ام» قلمداد کردند. من در پاره ای از پاسخهایی که به نظرات دادم تلاش کردم که این ابهامات را روشن کنم. اما نمیدانم که تا چه حدی موفق و یا ناموفق بوده ام؟ لذا تصمیم گرفتم که در مقاله ای جداگانه به این پرسشها پاسخ دهم. البته این پاسخ میتواند با به چالش کشیده شدن در بخش نظرات؛ پربارتر شود.

موقعیت کنونی ایران

برای شروع میخواهم از مثالهایی ساده استفاده کنم تا بتوانم درک آنچه را که در پی گفتن آن هستم برای طیفهای گسترده تری آسانتر سازم.
زمانی که پرسیده میشود: کجا هستی؟ ظاهراً بهترین پاسخ؛ مشخص نمودن آدرس دقیق کشور؛ شهر؛ خیابان؛ کوچه و یا حتی دادن نقطهٔ طلاقی طول و عرض جغرافیایی باشد. اما میدانیم که این آدرس بدون در نظر گرفتن حرکت زمین به دور خود و به دور خورشید و همچنین حرکت منظومهٔ شمسی و حرکت کهکشان راه شیری آدرس دقیقی نیست؛ هرچند که برای یافتن یک شخص بر روی زمین کافی است؛ اما از نظر علمی دقیق نیست. اگر برای یافتن آن شخص از فاصلهٔ چند صد متری بتوان بر روی آن آدرس حساب باز کرد؛ اما اگر قرار باشد که آن شخص را بوسیلهٔ شلیک از راه دور از پای در آوریم؛ آدرسی که «گلوله» را راهنمایی خواهد کرد؛ عبارت خواهند بود از طول و عرض جغرافیایی؛ میزان گرمای هوا؛ درجهٔ رطوبت هوا؛ نیروی جاذبه؛ جهت وزش باد؛ وزن گلوله؛ مقدار انرژی مورد استفاده برای پرتاب گلوله؛ میزان حرارتی که گلوله از لحظهٔ شلیک تا رسیدن به مقصد از دست میدهد؛ آلیاژی که برای ساخت گلوله به کار رفته است؛ تپش قلب و تنفس تیرانداز و .... پارامترهایی هستند که «آدرس رسیدن» به آن شخص را مشخص میسازند.
نتیجهٔ نخست اینکه: آدرس یک شخص از دیدگاههای های گوناگون؛ یکسان نیستند.
نتیجهٔ دوم اینکه: آدرس دقیق باید کاملاً ارزش کاربردی داشته باشد و اگر این ارزش را با خود حمل نکند گلولهٔ شلیک شده به هر جایی که بخورد؛ مطمئناً به هدف نخواهد خورد.
نتیجهٔ سوم اینکه: هر آدرسی به خودی خود یک «ساختار» است و بدون طراحی ساختاری مناسب برای رسیدن به هدف؛ تمامی هزینه ها و زمان طی شده با در نظر گرفتن دیدگاه رسیدن به هدف (آدرس)؛ بی اثر بوده و با این امر که هیچ کاری انجام نداده باشیم؛  یکسان هستند. مگر آنکه ذهنی هوشمند در پشت ماجرا بوده و در پی آموختن و محاسبه و مقایسه باشد تا در دور بعد؛ آدرس را دوباره تعریف کند تا به هدف برسد.
میگویند که: مهم نیست که گلوله با چه فاصله ای از شما گذشت؛ یک میلیمتر و یا ۱۰ متر؛ مهم این است که به تو برخورد نکرد.
باز هم میگویند که: مهم نیست که مدال نقره گرفتی؛ بلکه مهم این است که مدال طلا را از دست دادی و ناشایسته بودی.
اما نتیجه ای که من میگیرم این است که: اگر نظریه ای نتواند به هدف برسد و بر اساس تجربیات شهودی در پی اصلاح خود نباشد و تنها در «اشکالی مشابه» خود را باز تولید کند؛ یک خودفریبی دامنه دار و ادامه دار خواهد بود و ارزشی بیش از اندیشه های فلسفی که به «کشف جهان در یک اتاق تاریک» راضی هستند ندارد.

ایران کاربردی

تعریف «ایران کاربردی»  بسیار به دور از «ایران رویایی» و «ایران کوروشی» و «ایران باستانی» است؛ هر چند که مطمئن هستم که هیچکس یک تعریف علمی از هیچیک از این «ایرانها» ندارد.

کُدهای ساختاری و فرهنگ اجتماعی

ایران کاربردی یعنی: ۷۵۰۰۰ نفر نابغه + ۹۰۰۰۰ نفر تیزهوش+ ۷۵ میلیون شکم و آلت تناسلی دوپا.
ایران کاربردی یعنی: دانشجوی دانشکدهٔ فنی که ۱۴۰۰ سال بود نفهمیده بود که «فاطمه»؛ «غضنفر» و «کلب علی» نیست و «فاطمه» است و اگر انگلی مانند «علی شریعتی» ظهور نمیکرد؛ همچنان نمیتوانست بفهمد که «فاطمه فاطمه» است و  پس از آنکه فهمید فاطمه فاطمه است؛ کثیف ترین و نادان ترین احمق تاریخ و بسیار پست تر از «حاج میرزا آقاسی» یعنی «خمینی سگ تبار» را به رهبری خود برای گشودن «درهای آینده» برگزید. دانشجوی دانشکدهٔ فنی که «جنبش ماشین شکنی» را برای «حاکمیت طبقهٔ کارگر» به راه انداخت و به عنوان «هواداران اندیشهٔ مترقی» شناخته شد و شاعران مفلوکی مانند «شاملو» و «سیاوش کسرایی» مشعل راهش شدند و در نهایت رودخانهٔ «جنبش ماشین شکنی» اش که «مارکسیسم لنینیسم» نامیده میشد به فاضلاب «خمینی رهبر» ریخت.
ایران کاربردی یعنی: جنبش سبز ۸۸ که میخواست به «دوران طلایی خمینی» باز گردد و نعره های «یا حسین- میرحسن»ش گوش دنیا را پر کرده بود و به دنبال افسانهٔ «رأی من کو؟» میگشت و اگر امروز شکست خورده و ناامید شده است؛ اما ماهیتش همان است و رویاهایش برای تغییر همان چیزیست که بود و در بهترین حالت؛ ترکیبی از «شیخ فضل الله نوری - مصدق» است و به زمان حال تعلق ندارد و در گذشته می زید و به همین خاطر است که حسن روحانی و محمد خاتمی؛ تمامی عطش تشنگی اش را فرو مینشاند.
ایران کاربردی یعنی: میلیونها نفری که به بهای یک حلبی روغن نباتی ؛ آیندهٔ سرزمینشان را به عده ای مادربه خطا میفروشند.
ایران کاربردی یعنی: میلیونها نفری که رای شان را به چند کیلو سیب زمینی و پیاز و پرتقال میفروشند.
ایران کاربردی یعنی: میلیونها نفری که «تف» و «آب دهان» به جای ماندهٔ دیگران بر روی «ضریح ها» را می لیسند و از «ضریح» طلب شفا و گشایش در زندگی میکنند.
ایران کاربردی یعنی: میلیونها نفری که تنها دردشان نداشتن «مسجد اهل تسنن» است و مغزهای علیلشان بیشتر از این را نمیفهمد.
ایران کاربردی یعنی: «جنبش بنفش» که فکر میکند که اگر رابطهٔ رژیم با آمریکا بهتر شود؛ به بهروزی خواهد رسید و بهروزی اش را در «کم شدن فشارها» میبیند.
ایران کاربردی یعنی: میلیونها نفری که تکنولوژی ۶۰ سال پیش اتمی را «افتخار» میدانند و آنرا «حق مسلم خود» می انگارند.
ایران کاربردی یعنی: تکنولوژی عقب مانده ای که محصولاتش نمیتواند حتی با محصولات کشورهایی مانند مالزی و تایوان و تایلند و ترکیه رقابت کند.
ایران کاربردی یعنی: کشوری که حتی قادر به ساختن «دارو» نیست و همان بهتر که برای «درمان بیماران» دیوارهای «تف آلوده» امامزاده ها را لیس بزنند.
ایران کاربردی یعنی: کشوری که همهٔ مردمش یا «رشوه میدهند» و یا «رشوه میگیرند» و مردمش با مفاهیمی مانند «کار کردن برای آبادانی»؛ «انجام وظیفه»؛ بیگانه هستند.
ایران کاربردی یعنی: ۷۵ میلیون نفر که به دریدن یکدیگر مشغولند و با مفاهیمی مانند «منافع ملی» کاملاً بیگانه اند.  
ایران کاربردی یعنی: داشتن رهبر جنبشی مانند رضا پهلوی مخبط که در برنامهٔ «افق» لنگ بیندازد و از اینکه «قرارداد ترکمانچای» باعث جلوگیری از «حمله به ایران» شد؛ آنرا یک گام به پیش بنامد.(اینجا). آقای طبرزدی در این مناظره مطالبی را مطرح میکند که هرچند بسیار پخته تر از آنچه که آقای رضا پهلوی بر زبان می آورند؛ اما همچنان تصوری کودکانه از تعریف جایگاه کشورهاست. آقای طبرزدی از میزی سخن میگوید که امکانات زیادی بر روی آن قرار دارند و هر کشوری بر اساس توان خود از آن امکانات را به بشقاب خود میگذارد. آقای طبرزدی فراموش میکنند که آنهایی که سفره و میز را چیده اند؛ نه برای جلب دعای خیر برای پدران خود؛ بلکه بر اساس محاسبهٔ تواناییهای موجود سایرین آن میز را چیده اند.
ایران کاربردی یعنی: میلیونها مردم احمقی که با رای دادن به حسن روحانی؛ در رویای زندگی بهتر و آینده ای درخشان فرو رفته اند.
ایران کاربردی یعنی: بردن هدیهٔ «سه جزیره» و التماس به درگاه عربستان سعودی و شیخ نشینهای حوزهٔ خلیج فارس؛ برای ادامهٔ حیات حاکمیت ننگین اسلامی.
ایران کاربردی یعنی: شبه روشنفکرانی که هیچ دانشی و حتی تصوری در رابطه با «رشد تکنولوژی» و «دوران فرا صنعتی» و عوارض جانبی وحشتناک آن برروی زندگی «انسان نماها» ندارند و همچنان فکر میکنند که اگر ایران به «کرهٔ جنوبی» تبدیل شود؛ سرزمینشان آباد خواهد شد و به قافلهٔ تمدن خواهد پیوست.
ایران کاربردی یعنی: شبه روشنفکرانی که همچنان در دوران «عدالت خواهی» دوران «برده داری» و «ارباب رعیتی» مانده اند و از Globalization و رشد تکنولوژی و به حاشیه رانده شدن بخش وسیعی از «انسان نما» ها و «انسان سان»ها و بحرانهای تراژیک آن هیچ درک و تصوری ندارند و بر طبل پارهٔ تصور قدیمی «ستارخانی - تقی ارانی - مصدقی» از «عدالت و پیشرفت» و «اقتصاد ملی» میکوبند و همچنان تصور میکنند که اگر کارها به دست ما سپرده شود؛ چنین و چنان میکنیم و نمیتوانند بفهمند که چه بخواهند و یا نخواهند؛ بخش وسیعی از مردم ایران به حاشیه رانده خواهند شد.
آنچه که گفته شد؛ مجموعهٔ کُدهایی هستند که جایگاه واقعی فرهنگی؛ فرهنگ سیاسی؛ دانش سیاسی آنچه که «ایران» نامیده میشود را نشان میدهند و اگر «انقلاب برای بهروزی» را یک مسئلهٔ فرهنگی و از جنس اندیشه به حساب آوریم؛ آنچه که «ایران» نامیده میشود؛ هیچ یک از شاخصهایی که برای رسیدن به هدف؛ ضروری هستند را با خود حمل نمیکند.
بسیاری از کُدهایی که ذکر شدند؛ محصول رژیم جمهوری اسلامی نیستند و تاریخی حد اقل چند صد ساله دارند و انقلاب مشروطیت و قانون اساسی «اسلام و شیعه پناه» آن و فاجعهٔ ۵۷ ریشه های تاریخی چند صد ساله دارند. توصیف ایرانیان از زبان شرق شناسانی که به ایران مسافرت نموده و یا به عنوان سفیر در ایران خدمت کرده اند نیز؛ نشان میدهد که ایرانیان دیربازی است که همینی بودند که هم اکنون نیز هستند و تغییری اساسی نیافته اند؛ مگر میتوان آنچه را که گفته میشود«اسید سولفوریک» است و صدها سال است در بطری شیشه ای ریخته شده و قطعه ای مسی در درون آن صدها سال است که همچنان سالم مانده است را باور داشت که اسید است؟ چنین باوری؛ چیزی بسیار بیشتر از حماقت میخواهد.
لذا ایران کاربردی یعنی: سرزمین «جذامیان صفوی».

کُدهای اقتصادی

ایران کاربردی یعنی: زمینهای کشاورزی فروخته شده به «بساز بفروشها» و تبدیل شدن کشاورز به کسی که از کرایه دادن خانه ارتزاق میکند.
ایران کاربردی یعنی: اقتصاد انگلی مبتنی بر مالکیت زمین.
ایران کاربردی یعنی: اقتصاد مبتنی بر فروش مواد کانی.
ایران کاربردی یعنی: صنایع عقب مانده و از رده خارج شده و تولیداتی که با پایین ترین استانداردهای بین المللی نیز نمیتواند رقابت کند.
ایران کاربردی یعنی: سرزمین دلال ها که تاجر نامیده میشوند.
ایران کاربردی یعنی: مرگ کشاورزی و صنعت.
ایران کاربردی یعنی: فخر فروشی و عشق به مصرف تولیدات دیگران.
ایران کاربردی یعنی: مرگ دریاچه ها و تالابها و گسترش کویر.
ایران کاربردی یعنی: میلیونها معتاد و قاچاقچی مواد مخدر و میلیونها «روسپی آریایی نژاد شیعه مسلک صفوی».
ایران کاربردی یعنی:  صنفهای صد در صد انگلی مانند صنف آخوندها؛ اوقاف؛ دستگاههای عریض و طویل مرقدهای مقدس دروغین؛ تولید و توزیع زباله های مقدس دروغین مانند مهر و سجاده و تسبیح؛ انتشار کتابهای سراسر دروغ و فریب و نیرنگ و... که بیش از ۲ و نیم میلیون نفر را به ارتزاق انگلی از ثروت ملی مشغول داشته است. 

کُدهای نظامی

ایران کاربردی یعنی: موشکهای فوتو شاپی که شلیک میشوند.
ایران کاربردی یعنی: گلّه های «انسان نما»ها و هزینه های سرسام آور نمایشهای «گلّه ای» (مانورهای نظامی بسیج و سپاه پاسداران).
ایران کاربردی یعنی: زرهپوشهای ساخت «دروازه دولاب» (تانک ذو الفقار).
ایران کاربردی یعنی: نیروی هوایی قلابی (جنگندهٔ صاعقه).
ایران کاربردی یعنی: نیروی دریایی حلبی نشان.
ایران کاربردی یعنی:  ورشکستهٔ به تقصیر.

نتیجهٔ نهایی

آنکه بخواهد ایران را «بازتعریف» کند.... باید از دریای خون بگذرد.

کژدم




 









۴ نظر:

  1. ba dorood. shahed az gheyb amad: Qatar baraye komak be iran baraye tosa-e Parse Jonoobi elame amadegi kard. in ro ham be irane kar-bordi ezafeh konid. payandeh bashid.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما
      قطر شیخ نشین که از طرف ایرانیها به هیچ انگاشته میشود (تنها به خاطر اینکه عرب هستند) در حال برنامه ریزی برای دوران «بعد از نفت» است. اما ایرانیان آریایی نژاد باهوش که عقایدشان عربی است؛ کشورشان در حال تبدیل شدن به کویر است.

      حذف
  2. cha alli farmodid.Afarin bar shoma. moshkeleh ma angad amig hast ka hade agal 200 sal talasheh agahane barayeh rafah eptedyei tarin moshkelat ra lizem darad.

    پاسخحذف

  3. بسیار خوشحالم که در دنیای پر از توهم اپوزیسیون ایران ، هستند کسانی که از رویارویی با واقعیت هرچند تلخی که در آن گرفتار هستیم، ابایی ندارند.
    بنظرم هرقدر دردی که به آن مبتلا هستیم را بهتر بشناسیم، برای درمان آن وقت و هزینه کمتری میپردازیم، البته طنز تلخ ماجرا آنجاست که طبیبان ما سرطانی که به آن مبتلا هستیم را سرماخورگی تشخیص داده و در حال در مان آن هستند.
    موفق و پیروز باشید.

    پاسخحذف