۱۳۹۲ اسفند ۱۶, جمعه

باز هم روسیه و اوکرائین

دنبال کردن مسئلهٔ روسیه و اوکرائین گذشته از اینکه یک ورزش ذهنی برای پرورش اندیشهٔ سیاسی است؛ از سوی دیگر تا جایی که به ما مربوط میشود؛ رصد کردن حرکات خطرناکترین دشمن خونی و دیرینهٔ ایران یعنی روسیه است که فاصلهٔ زمینی بسیار کوتاهی از ایران دارد و اکنون به همت تازی پرستان صفوی حاکم بر ایران؛ تمامی سیاستهای کلان ایران را پی ریزی میکند و در ازای آن به نوکران شیعه مسلک خود در ایران؛ به باقی ماندن این خائنین و غارتگران بر اریکهٔ قدرت یاری میرساند و در این میان؛ بازندگان اصلی مردم ایران خواهند بود. روسها در طول تاریخ خود به غیر از غارت و ضعیف نگه داشتن حتی نزدیکترین نوکران خود نیز ابایی نداشته اند و در میان کشورهایی که چه در دورهٔ روسیهٔ تزاری و چه در دوران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به عنوان اقمار و جمهوریهای آن حضور داشته اند؛ حتی یک نمونه نمیتوانید پیدا کنید که یا غارت نشده و یا زمینهایش به خاطر آزمایشهای اتمی آلوده نگردیده و به خاک سیاه نشانده نشده باشد. مهاجرتهای اجباری اقوام گوناگون و کوچیدن روسها به تمامی سرزمینهای تحت سیطرهٔ آنها برای ایجاد «ستون پنجم» به عنوان ساکنین روس تبار در این سرزمینها موقعیتی را بوجود آورده است که حکومت روسیهٔ جدید از آن به عنوان اهرم فشار نظامی استفاده میکند و در ماجرای گرجستان و اکنون نیز در اوکرائین به این روس تبارها اتکا دارد. حکومت چین نیز به همین شیوه با اقمار خودش رفتار میکند و با نگاهی حتی سطحی به کرهٔ شمالی کنونی و فجایع کامبوج تحت سیطرهٔ نوکران حکومت چین (پولپوت - خمرهای سرخ) میتوان به سادگی به عمق فجایع ساخته و پرداختهٔ حکومت چین و روسیه پی برد. محکوم کردن چین و روسیه شاید مسخره ترین کاری است که بتوان انجام داد؛ زیرا آنها کاری را میکنند که باید به عنوان دشمنان ایران و سایر کشورها باید انجام دهند و ما نیز باید کار خودمان را بکنیم. در رابطه با اروپا و آمریکا نیز همین امر صدق میکند و ایرانیان باید بدانند که تنها هستند و با پناه بردن به یک طرف؛ از دست طرف دیگر در امان نخواهند بود؛ مگر آنکه خود را به سطحی برسانند که دیگران بر روی آنها نه به عنوان «اوباشان سینه و زنجیر زن و ضریح لیس»؛ بلکه به عنوان یک قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی متعادل به ایران و ایرانیان بنگرند. تا آن زمان؛ اگر ایرانی وجود داشته باشد؛ با ایرانیان در همین سطحی که هستند (اوباشان شیعه مسلک) برخورد خواهد شد و هیچ اهمیتی هم ندارد که به چه نوع موسیقی گوش میدهند؛ چه کتابهایی میخوانند و چگونه لباس میپوشند؛ دکتر و یا مهندس هستند؛ «لپ تاپاله» دارند و یا فلان رژلب و ادکلن را مصرف میکنند و یا دانشجو هستند (حتی در عقب مانده ترین کشورها هم از این آشغالها فراوان میتوان یافت)؟ زیرا هیچیک از این پدیده ها نشانهٔ تمدن نیست بلکه بیشتر «شمپانزه ها» را در ذهن تداعی میکند.
تا چند ماه پیش در اوکرائین؛ اوکرائینیها و روسها ظاهراً در صلح و صفا و در کنار یکدیگر میزیستند و برای یک اوکرائینی بسیار سخت بود که بپذیرد که این خانوادهٔ ظاهراً مهربان روس تبار نه تنها همسایهٔ دیوار به دیوار او نیست؛ بلکه دشمن اوست که در کشور او کاشته شده و در همسایگی او زندگی میکند و روزی که لازم باشد؛ طبق فرمان رهبرانش در کرملین به روی آنها شمشیر خواهد کشید؛ اما اکنون زمان آن رسیده است که به چشم خود ببینند. در ایران نیز اگر به مردم بگویید که این پاسدار و بسیجی و یا هر انگل حزب اللهی دیگری که در همسایگی تو زندگی میکند دشمن توست و نه همسایهٔ تو؛ باور نخواهد کرد و اگر بگویی که کوچه و خیابان و محله هایتان را از این ارازل و اوباش پاک کنید؛ شاید آنرا به دعوت به «برادرکشی» تعبیر نمایند. اما هم آذربایجانیها و هم کردها و هم بلوچها و ترکمنها و هم تهرانیها دردوره های گوناگون دشمنی این ارازل را تجربه کرده اند؛ اما «فراموشکاری» آنها را به جایی رسانیده  که کارشان به امید بستن به «سبد غذایی» رسیده است.

نبرد روسیه و اوکرائین

برای اوکرائین که ۲۳ سال از تجربهٔ استقلال دروغین آن میگذرد یک شوربختی است که برای استقلال خود مجبور به جنگیدن در خانهٔ خود باشد؛ در حالی که دشمن اصلی در خارج از مرزهای او نشسته است. البته این امر بسیار طبیعی است و اوکرائینیها راه چاره ای بهتر از این ندارند؛ زیرا دشمن توسط ستون پنجم به درون کشورشان رخنه کرده است. از سوی دیگر اوکرائین این شانس خوب را هم دارد که مورد توجه اروپا و آمریکا قرار گرفته است و حد اقل به عنوان «بهانه ای محوری» برای تقابل آمریکا و اروپا با روسیه قرار گرفته است و این تنها شانس آنهاست تا بتوانند از جنگی که روسها در خانهٔ آنها برایشان تدارک دیده اند؛ بگریزند و توسط اروپا و آمریکا نبرد را به درون مرزهای روسیه بکشانند. چیزی که روسها حتی شش ماه هم نخواهند توانست آنرا تحمل کنند و فریادهای «زنده باد پوتین» پس از جیره بندی شدن پیاز و سیب زمینی؛ در گلوی روسها خفه خواهد شد.
در روزهای اخیر نوشته ها و مقالات صاحب نظران گوناگون را که در رابطه با بحران «روسیه - اوکرائین» نوشته شده اند را مطالعه میکردم. در تمامی این مقاله ها جای یک عنصربسیار مهم خالی بود و آن عنصر «قصد» است. قصد کردن چیزی ورای تصمیم گرفتن است. در زبان انگلیسی با دو واژهٔ Intention و Decision برای این دو پدیده استفاده میشود. برای توضیح این پدیده کافی است که به ماجرای اخیر ایستگاه قطار در چین نظری بیندازیم. ۴ نفر قصد میکنند که با سلاح سرد آنهایی را که دشمن میدانند؛ بکشند و در این راه کشته شوند (کاری به آرمانهایشان نداریم). تصمیم این ۴ نفر نه بر اساس یک نیاز غیر مبرم (مانند تصمیم برای خریدن لباس)؛ بلکه تصمیم بر اساس نیاز مبرم (مانند رساندن یک کودک در حال مرگ به درمانگاه) بوده است.
مقالهٔ منتشر شدهٔ «هنری کیسینجر» در واشینگتن پست (اینجا) با اینکه با جملات قلمبه سلمبهٔ تاریخ مشترک روسیه و اوکرائین (تاریخ غالبها و مغلوبها) و اینکه حتی مذهب «مسیحیت ارتدوکس» یک پدیدهٔ اوکرائینی است و از طریق آنها به روسیه نفوذ کرده است و مزخرفات دیگر؛ در نهایت ۴ پیشنهاد برای از میان بردن بحران مطرح میسازد که حتی خودش نیز به آنها اعتقادی ندارد؛ زیرا در آخر مقاله میگوید که این یک نسخه نیست؛ بلکه یک پیشنهاد است. تمامی لیچارهایی که کیسینجر در این نوشته بافته است ریشه در یک جمله دارد و بقیه را تنها باید «آرایش برای فریب» به حساب آورد و آن جملهٔ اساسی این است: «آنچه که ۴۰ سال برای بوجود آوردنش تلاش کرده ایم را نباید فدای اوکرائین نمود». آقای کیسینجر در این نوشته میگوید که نباید تا آنجایی به پیش رفت که «پوتین» تحقیر شود؛ بلکه باید او را بر سر میز مذاکره میخکوب کرد تا احساس شادمانی کند که چیزی به دست می آورد. آقای کیسینجر حتی به این گفته اش نیز وفادار نیست؛ زیرا پوتین را یک استراتژیست مصمم میداند. تنها ارزش این نوشته در یک جمله خلاصه میشد که یک ارزش کاربردی است و آن اینکه: «روسیه توانایی تحمل یک جنگ را ندارد؛ زیرا مرزهای روسیه در مناطق دیگر امن نیستند». این جمله تنها چیز بدرد بخور در آن مقاله است و بقیهٔ آن همگی مطالبی هستند که کیسینجر خودش نیز به آنها اعتقاد و اعتماد ندارد.
مقالهٔ بعدی نیز نوشتهٔ «برژینسکی» است که ظاهراً اندکی رادیکال تر است ولی پیشنهاد او نیز این است که ماجرا در پشت میز مذاکره حل شود. حال اگر به مذاکرات پشت پردهٔ اروپا و آمریکا و کشورهای اروپایی نظری بیفکنیم؛ همه چیز تقریباً یکسان است و خارج از چهارچوب نظرات کیسینجر و برژینسکی نیست و همگی ریشه در یک جمله دارند:
«ما ۴۰ سال زحمت کشیدیم که چنین شرایطی را بوجود آوریم».
این جمله اشاره به بوجود آمدن «سرمایهٔ جهانی» و نفوذ آن در چین و روسیه دارد. اگر این مطلب را در کنار گزارش کمپانی تولید وسایل ورزشی «آدیداس» قرار دهیم که دو روز پیش گفته بود که هنوز ۱۰۰۰ فروشگاهی که در روسیه دارند؛ همگی فعال هستند و یا نامهٔ صنعتگران آلمانی که از تحریم روسیه گلایه کرده اند؛ بگذاریم به راحتی خواهیم دید که این «آنگلا مرکل» و یا «اوباما» و یا حتی کیسنجر و برژینسکی نیستند که تصمیم میگیرند؛ بلکه اینها گماشتگان این کمپانیها هستند. زمانی که آلمانها میگویند که نمیخواهند بخشی از سودشان را از دست بدهند؛ فرانسویها هم میگویند که به قرارداد ساخت کشتی جنگی به روسیه وفادار میمانند.
اما آنچه که در سوی دیگر قرار دارد دو حکومت چین و روسیه هستند که با باج دادن به این کمپانیها در پی رشد صنعتی و نظامی هستند و آرزوهای بسیار بزرگی برای تسخیر سایر کشورها را در سرشان میپرورانند و «قصد» آنرا دارند و هر جایی که رد پای این کشور دیده میشود؛ به جز ویرانی و فقر و غارت و کشتار چیز دیگری از خود به جای نگذاشته اند. این آن چیزی است که آقای کیسینجر به عمد آنرا از قلم انداخته است. کسی که تاریخ مشترک روسیه و اوکرائین را میداند؛ نباید تنها به کلیسای ارتدوکس و در هم آمیختگی این دو قوم بپردازد. آقای کیسینجر حتماً با کرهٔ شمالی نیز آشناست و ماجرای کامبوج و ویتنام را نیز میداند که تا فروپاشی شوروی همچنان در دست روسها و چینیها بود و به چه روزی افتاده اند.
مسئلهٔ سوریه هنوز به تاریخ نپیوسته است و همگی میدانند که حکومت بشار اسد تنها به این خاطر بر سر قدرت مانده است که مردم سوریه به خاطر معاملات میان اروپا و آمریکا و روسیه؛ از حوزهٔ منافع غرب خارج شد (یعنی معامله با روسها سود آورتر بود) و روسها با هزینه کردن داراییهای ایران  و با شعارهای واهی «دفاع از حریم زینب» که نوکران حزب اللهی روسیه را به سوریه کشانده است و در نهایت نیز تمامی جنایتها به نام ایران تمام خواهد شد و روسیه نیز از منافع استراتژیک داشتن پایگاه نظامی در سوریه و نوکرانش (خامنه ای و رفسنجانی و سپاه قدس) برخوردار شده و با غرب شطرنج بازی خواهد کرد.
این داستان در مورد ایران و ایرانیان نیز به همین ترتیب است و هر کسی (بویژه رضا پهلوی شارلاتان) که بگوید در میان مراکز قدرت اروپا و آمریکا دوستانی دارد که به ایرانیان کمک خواهند کرد؛ تنها دروغهایی بیشرمانه میگوید. البته این بازی را در جنبش ۸۸ محسن مخملباف و محسن سازگارا شروع کردند و با دادن امیدهای واهی و یوتیوبی کردن جنبش؛ خود را به عنوان فرماندهان میدانی جنبش معرفی نموده و صدها هزار دلار از بنیاد سوروس پول گرفتند؛ البته اینرا نیز بگویم که لیاقت ایرانیان نیز بیش از اینها نیست؛ یا خاتمی؛ یا رضا پهلوی؛ یا مخملباف و سازگارا و اکبر گنجی و یا امام حسن روحانی؛ اینها نشانگر حداکثر لیاقت آریایی نژادهای باهوش و شیعه مسلک ساکن ایران هستند.
اکنون تنها شانسی که برای اوکرائینیها باقی مانده است این است که غرب به این نتیجه رسیده باشد که باید روسها را نه تنها متوقف نمود؛ بلکه باید کاری کرد که تحقیر شوند و دولتمردان چین نیر نتیجهٔ بازی را ببینند و از ماجراجوییهای خود در آسیا دست بشویند. 
چنین کاری نه با رو در رویی نظامی؛ بلکه با کشاندن جنگ تمام عیار اقتصادی به درون مرزهای روسیه امکان پذیر خواهد شد و پوتین و ارازل و اوباش اطرافش نیز از همین وحشت دارند.
تهدید منافع روسیه در سوریه و سرنگونی بشار اسد میتواند ضربه ای مهلک بر پیکرهٔ سیاستهای راهبردی روسیه فرود آورد. شاید اکنون که روسها با غرب درگیر شده اند؛ ماجرای سوریه توانسته باشد به «حوزهٔ منافع غرب» بازگردد.

کژدم    


۱۸ نظر:

  1. کژدم "م.ر." گرامی:
    با تشکر از پاسختان در قسمت قبل.
    از تحلیل شما نتیجه میگیرم که روسیه در مورد اوکراین اشتباه کرده و بالاخره در دراز مدت بازی را باخته است. اوکراین با خیرش اخیر نشان داد که نمیخواهد زیر یوغ کرملین بماند. روسیه دو راه در پیش داشت: یا اینکه به این خیزش تن در دهد که نهایتآ اوکراین را از دست داده و تقدیم غرب میکرد- شکست کامل و بدون مقاومت، و یا کاری که در واقع انجام داد. با تسخیر کریمه، آن شبه جزیره را تا اطلاع ثانوی در اختیار گرفت. با اینکار وزنه سنگینی روی انتخابات پیش رو انداخت که در اثر اینکار شاید باز هم طرفداران روسیه پیروز شوند، که بازی کمافی السابق ادامه خواهد یافت و اگر طرف مقابل برد، میتواند نیمه شرقی اوکراین را مستقل کند که آنهم هنوز بهتر از ازدست دادن تمامی اوکراین است.
    در هر صورت با این مداخله امتیازهای بسیاری خواهد گرفت تا اینکه مثل اوباما بنشیند و دعا کند تا شاید یک طوری بشود.
    دیوید

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دیوید گرامی
      اینکه روسیه در مورد اوکرائین اشتباه کرده است و در یک بازی طولانی مدت بازنده خواهد بود؛ نظر من نیست. نظر من این است که موش در تله افتاده است و اگر کسی پیدا شود که نترسد میتواند خیلی بلاها سرش بیاورد. اما گویا هم کیسینجر و هم برژینسکی و هم آنگلا مرکل و کامرون؛ میگویند که ولش کنید بگذارید آدیداس و مرسدس بنزمون رو بفروشیم. اما اینها هنوز از ماجرای لیبی درس نیاموخته اند که همهٔ جمع شدند و و اگر آمریکا وارد میدان نمیشد؛ هنوز هم معمر قذافی در حال جنگیدن با اینها بود. با این وضعیت چگونه میخواهند با شرایطی دست و پنجه نرم کنند که روسیه پس از اوکرائین؛ در سالهای آینده به سوی آنها حرکت کند؟ همهٔ تقصیرات مال اوباما هم نیست؛ اوباما هم مثل بقیهٔ اینهاست. مگر اوباما چکاره بوده است؟ اول وکیل دعاوی بوده (احتمالاً ازدواج و طلاق و ارث و تصادف اتوموبیل) و بعد به مجلس راه پیدا کرده و حداکثر فعالیتش در رابطه با کم و زیاد کردن مالیات و وعده های اقتصادی به رای دهندگان بوده است. این آدم فردی سیاسی نیست و جورج بوش هم همینطور بود. اروپا نشینها هم همینطور هستند. اما پوتین یک فرد سیاسی است و با تعلیماتی که در «ک گ ب» دیده است؛ دید بسیار خوبی نسبت به مسائل دارد. از افرادی مانند کیسینجر و برژینسکی هم باید پرسید که تا کنون کدام «نو آوری» را داشته اند؟ اینکه دکترای علوم سیاسی داشته باشی و در دانشگاه تدریس بکنی؛ دلیل بر اندیشه های والای سیاسی نیست. پوتین هم توانسته است با جورج بوش بازی کند و هم با اوباما بازی میکند. مگر همهٔ مردان و زنان دست پروردهٔ «ک گ ب» چنین استعدادی داشته اند؟ زمانی که گفته میشود؛ سازمان «سیا» پیش بینی کرده بود که پوتین میخواهد وارد کریمه شود و پنتاگون باور نکرده بود؛ باید گفت که خاک بر سر هر دوتایشان. سازمان «سیا» همهٔ مردم دنیا را حتی در جنگلهای آمازون شنود کرده است و تنها شاید یکی دو روز قبل از حرکت پوتین به این پیشبینی رسیده است. فرض کنید که به جای اوباما؛ مثلاً مک کین بر سر کار بود؛ در چنین شرایطی که همهٔ اطرافیانش احمق هستند؛ چکار میتوانست بکند؟ من فکر میکنم که ما به صورتی کاملاً بیجا از این احمقها برای خودمان بت ساخته ایم و فکر میکنیم که اینها خدایان سیاست هستند. آمریکا از دور دوم انتخاب جورج بوش به سراشیبی افتاده است و ماجرای اخوانی کردن خاورمیانه هم که یک طرح محرمانه میان آمریکا و اروپا بود شکست خورد.
      من فکر نمیکنم که در میان اینها استعدادهایی مانند پوتین پیدا شود.

      حذف
  2. طرح نئولیبرالی "جهانروایی" یا "گلوبالیزاسیون"، طرحی بر مبنای سیادت مطلق اقتصاد بر سیاست است. اگر بخواهیم به عبارتی روشن‌تر بیان کنیم، این طرح یعنی اینکه سیاست نوکر اقتصاد و ابزاری در خدمت آن باشد. در جهان امروز اصلا سیاست دیگر حرفی برای گفتن ندارد، یعنی اگر هم بخواهد حرفی بزند باید حرف کنسرن‌ها و کارتل‌ها و تراست‌های بین‌المللی را بزند. به همین دلیل است که کیسینجر و برژینسکی از نظمی دفاع می‌کنند که بقول خودشان ۴۰ سال برای آن زحمت کشیده‌اند. این نظم همان است که در بالا به آن اشاره کردم. کریمه که چیزی نیست، حتی اگر روسیه بخش شرقی اوکراین را هم اشغال نظامی کند، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد، همانطور که در زمان جنگ گرجستان اتفاقی نیفتاد. علتش هم روشن است: نخست اینکه جنگ گرم با روسیه یا چین اساسا ممکن نیست و به نابودی کره زمین منجر می‌گردد. و دوم اینکه تحریم اقتصادی برای تنبیه یک کشور بزرگ مانند روسیه هم فقط می‌تواند در چارچوب‌هایی بسیار محدود و موقتی صورت بگیرد، چون اقتصاد به هم پیوسته‌ی جهانی اجازه‌ی این کار را نمی‌دهد و روسیه و ذخایر آن و نیز بازار بزرگ ۱۵۰ میلیونی مصرفش برای سرمایه‌ی جهانی بسیار مهم‌تر از فرضا آینده‌ی سیاسی شبه جزیره کریمه است. برای نمونه اگر آنگلا مرکل بخواهد حتی فقط کمی تحریم در مورد روسیه اعمال کند، باید به این خطر فکر کند که حدود نیم میلیون فرصت شغلی در آلمان از بین می‌رود. در مورد فرانسه و هلند و دانمارک و بقیه کشورهای اروپایی هم که با روسیه مناسبات گسترده‌ای دارند درست همین طور است. و چون مرکل و دیگر رهبران اروپایی می‌خواهند در انتخابات بعدی هم موفق باشند و رای از دست ندهند، حاضر نیستند به چنین ریسکی دست بزنند و به ناچار به تهدیدهای پوچ و بی‌پشتوانه یا نصیحت‌های دیپلماتیک به پوتین بسنده می‌کنند. ما هم بهتر است آرزوها و شعارهایمان را کنار بگذاریم و واقعیت جهان را همانگونه که هست بنگریم. اشاره به ماهیت تجاوزگر قدرت‌هایی چون روسیه و چین البته سخن درستی است. ولی باید همزمان یادآور شد که از غرب "دمکراتیک" هم برای ما کشورهای بدبخت و عقب‌افتاده هیچ آبی گرم نخواهد شد. (خودمان هم که فعلا هیچ اراده‌ای برای مقاومت نداریم). غربی‌ها هر آینه که منافع اقتصادیشان ایجاب کند، بر سر هر کشور و هر ملتی سوداگری خواهند کرد. همانگونه که در مورد سوریه و ایران کردند و همانگونه که الان دارند در مورد اوکراین می‌کنند.
    بقول فروغ فرخزاد: نجات دهنده در گور خفته است!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نا شناس گرامی
      سخنان شما با اینکه بسیاری از عناصر واقعیت جهان امروزی را در خود دارد؛ اما همهٔ آن نیست. آنچه که شما به تصویر کشیده اید؛ آخر داستان و سناریویی است که «سرمایهٔ جهانی» برای جهان نوشته است؛ به کلامی دیگر «اتوپیای لیبرالیسم جهانی»؛ اما هنوز با آن اتوپیا فاصلهٔ زیادی باقی است و من مطمئن هستم که این سناریو به انتها نخواهد رسید؛ زیرا مشکلاتی در آینده ایجاد خواهند شد که میتوانند چهرهٔ جهان را تغییر دهند (مشکل جمعیت به حاشیه رانده شدگان). حتی اگر این مسئله را هم کنار بگذاریم؛ هم اکنون میتوانیم مجموعه ای ناهنجار از عصر حجر تا عصر جهان «روباتیک» را در کنار هم ببینیم. هنوز جهان «هموژن» نشده است.
      اگر اینرا هم کنار نهیم یک مسئلهٔ مهم هنوز باقی است که در لیست زیرین به تصویر میکشم:
      ۱- چراگاه قبیلهٔ «من».
      ۲- شکارگاه قبیلهٔ «من».
      ۳- چراگاه حیوانات قبیلهٔ «من».
      ۴- جراگاه حیوانات و مزارع قبیلهٔ من.
      ۵- چراگاه و مزارع و کارخانه های صنعتی قبیلهٔ «من».
      ۶- خانهٔ قبیلهٔ «من».
      در نظریه شما ۳ عنصر بسیار مهم مفقود شده اند:
      ۱- خانه.
      ۲- «من».
      ۳- امنیت «خانه» و امنیت «من».
      سیاست نرم و سخت (جنگ)؛ هیچگاه تنها برای اقتصاد نبوده است بلکه این ۳ عنصر را نیز در بر داشته است. این ۳ عنصر همچنان موجودند و فارغ از اینکه کدامین سیستم اقتصادی حاکم باشد؛ تا زمانی که «آرمان شهر جهنی» بوجود نیامده باشد؛ همچنان در تعیین سیاستها به عنوان اهرمهایی موثر دخالت خواهند داشت.

      حذف
  3. بد نیست حالا که تب اولیه درباره اوکراین کمی فروکش کرده، دوستان در کامنت‌ها مقادیری هم در مورد ترکیب دولت موقت جدید در اوکراین بنویسند. زمانی که ویکتوریا نولند از طرف کاخ سفید به میان تظاهرکنندگان در کی‌یف رفت و میان آنان شکلات و چیپس تقسیم کرد و وعده داد که بزودی همبرگرهای مک‌دونالد و کوکاکولا بازارهای اوکراین را تسخیر و مردم را خوشبخت خواهند کرد و بعد هم سناتور جمهوریخواه مک کین رفت و وعده‌های سر خرمن به مردم اوکراین داد، به نظر من این اقدامات بدترین نوع تحقیر مردم اوکراین توسط غرب بود. البته مردمی که می‌گذارند کسی چنین تحقیرشان کند، شایسته تحقیر هم هستند! خلاصه در پی این تحقیر، همه نیروهای اپوزیسیون اوکراین در رسانه‌های غربی یکشبه به نیروهای "دمکرات" و "آزادیخواه" تبدیل شدند. حالا که پوتین با تجاوز نظامی همه را در برابر عمل انجام شده قرار داده، رسانه‌های غربی کم کم دارند فاش می‌کنند که بخش غالب در اپوزیسیون اوکراین که الان در دولت موقت هستند، نیروهای راست افراطی و فاشیستی هستند. از جمله وزیر دفاع کنونی در دولت موقت اوکراین یک نئونازی است که با حزب نئونازی‌های آلمان مناسبات تنگاتنگی دارد. خلاصه آینده مردم اوکراین با این "رهبران" از الان روشن است و ماجراهای "انقلاب نارنجی" دارد تکرار می‌شود. همانطور که آن انقلاب بعدا فرزندان میلیاردر خود مانند تیموشنکو را بلعید، تا چند سال دیگر که دوباره فساد و بدبختی سراپای اوکراین را فراگرفت، رهبران تازه هم که فسادشان از همین الان آشکار است بلعیده خواهند شد! حالا توسط چه کسی بلیعده خواهند شد، هنوز معلوم نیست!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. تیرداد گرامی
      همیشه همینطور بوده است. مگر خمینی قرار نبود خروار خروار شرافت انسانی برای مردم بیاورد و همه چیز را مجانی بکند و به قول خودش به این همه هم بسنده نکند (ناظران میگویند که در موقع گفتن «به این همه هم بسنده نمیکنیم» دستش را روی چیزش گذاشته بود)؛ مگر خمینی و رفسنجانی و بهشتی و تمامی ارازل و اوباشان و انگلهای اجتماعی تبدیل به «مبارزان آزادی» نشدند؟ مردم هم همان آخری گیرشان آمد. کمونیستها هم همینطور؛ تا به حال چه چیزی برای مردم به ارمغان آورده اند؟ به جز کشتار و اردوگاههای اجباری کار و کشتارهای دسته جمعی و .....
      همیشه همینگونه بوده است.

      حذف
  4. امروز (جمعه) در رسانه‌های غربی آمده که تیراندازی در "میدان" کی‌یف نه به دستور یانوکوویچ، بلکه به دستور بخش‌هایی از رهبران اپوزیسیون اوکراین انجام گرفته است. تک تیراندازها که احتمالا از نیروهای راست افراطی هستند هم تظاهرکنندگان را هدف گرفته‌اند و هم ماموران پلیس اوکراین را و این موضوع را پزشکان در بیمارستان‌های کی‌یف تایید کرده‌اند. از قرار معلوم در یوتیوب مکالمه تلفنی یازده دقیقه‌ای میان اورماز پت وزیر امور خارجه استونی و کاترین اشتون هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا منتشر شده است که نشان می‌دهد آنان این موضوع را تایید کرده‌اند و اشتون آن را "وحشتناک" خوانده است. خلاصه دست‌هایی پشت پرده در کار بوده که تظاهرات کی‌یف را به خون بکشد و زمینه برکناری یانوکوویچ از قدرت را فراهم آورد تا اوکراین هر چه زودتر در آغوش اتحادیه اروپا قرار گیرد. ولی از قرار معلوم پوتین پیشدستی کرده و با گسیل نیروی نظامی به کریمه، خواسته مقابله به مثل کند. الان فشار به رهبران تازه اوکراین افزایش یافته و سازمان‌های بین‌المللی خواهان آن هستند که هر چه زودتر درباره تک‌تیراندازان توضیح بدهد و ماهیت آنان را فاش کند. بقول معروف هر دم از این باغ بری می‌رسد!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اگر لطف کنید و لینک این خبر را و مکالمهٔ تلفنی اشتون را که در یوتیوب منتشر شده است را در اختیار خوانندگان بگذارید. اما اینکه پزشکان این مسئله را تأیید کرده اند حرف مزخرفی است. اینها پزشک هستند یا ماموران پلیس و ادارهٔ آگاهی؟ اما اینکه دستهایی پشت پرده است درست است؛ اما این دستها خیلی هستند و تنها دستهای غربی نیستند.

      حذف
    2. مثل اینکه شما این فیلم را نفرستادید ولی من فیلمی را پخش میکنم که کمی هم بخندید و رهبران آریایی نژادهای باهوش و شیعه مسلک را ببینید:
      http://farsi.alarabiya.net/fa/iran/2014/03/07/%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%88%DB%8C-%DA%A9%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF.html

      حذف
  5. http://www.youtube.com/watch?v=d7fb8DewXyM

    http://www.youtube.com/watch?v=7zI4g64gV-w

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      من همهٔ ویدیو را دیدم و شنیدم. پزشکان گفته اند که گلوله هایی که به سوی مردم و پلیس شلیک شده اند از همان سلاحها شلیک شده اند. همانطوریکه گفتم؛ پزشک پلیس نیست و فقط دیدن گلوله و مشابهت های آنها دلیل بر هیچ چیزی نیست. مگر آنکه گلوله ها در آزمایشگاه پلیس بر رسی شوند و مشخص شود که همگی از یک و یا چند سلاح مشابه شلیک شده اند و از طرف دیگر گلوله هایی که به پلیس خورده است از همان سلاحهایی شلیک شده اند که مردم را مورد هدف قرار داده اند. نخست وزیر استونی آنچه را که به طور مشخص مطرح میکند این است که به هیچ یک از طرفها نمیشود اعتماد نمود و باید در مورد این ادعا که شلیک ها از طرف یانوکویچ نبوده است را مورد تحقیق قرار دهند و اشتون نیز میگوید که اینکار در حال انجام است. در اینجا شک و شبهه و شایعات و عدم اطمینا به طرفهای درگیر مطرح شده است و هیچ سندیتی ندارد.
      زیاد خوش باور نباشید. در ضمن اشتون نمیگوید که چه وحشتناک؛ بلکه اول میگوید خیلی جالب است و سپس ادامه میدهد که ای خدا.

      حذف
  6. آیت‌الله صدیقی در مسجد اعظم اهواز (۹۲/۱۲/۱۵):
    احساس می‌کنیم طوفان‌هایی در پیش داریم و ما این را از زیارت رفتن‌های رهبری متوجه می‌شویم. ایشان در سه هفته اخیر سه بار به مشهد و دو بار به جمكران رفته‌اند جهت توسل.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. احتمالاً منظورشان توفان نمک دریاچهٔ خشکیدهٔ ارومیه است که آذربایجان را در سالهای آینده به کویر مشهور آذربایجان تبدیل خواهد نمود و مردم غیور آذربایجان به واردات شتر و کویر نوردی مشغول شوند.

      حذف
  7. کژدم گرامی،
    نکاتی که در مورد ویدیو گفتید درست است و باید با احتیاط به موضوع نگاه کرد. خود من هم وقتی کامنت بالا را نوشتم هنوز ویدیو را ندیده بودم. ولی شما یک نکته را لحاظ نکردید. و آن هم این است که پس از خونریزی در میدان کی‌یف همه رسانه‌های غربی جنجال ایجاد کردند و می‌خواستند چنین القا کنند که یانوکوویچ عامل کشتار مردم بوده است. ولی حالا دست کم روشن می‌شود که در این مورد جای تردید جدی وجود دارد، چون آن تیراندازی منطقا نمی‌توانسته به نفع او بوده باشد. بنابراین آن جوسازی اولیه بیهوده نبوده است. نکته‌ی دیگری را هم من شخصا می‌خواهم به این موضوع بیفزایم. و آن اینکه با منطق من جور درنمی‌آید که دولت یانوکوویچ دستور تیراندازی داده باشد، وقتی درست یک روز بعد از آن قرار بوده با وزرای خارجه آلمان و فرانسه و لهستان دیدار و توافق‌نامه‌ای را برای یک گذار مسالمت‌آمیز قدرت در اوکراین امضا کند. کاری که انجام هم شد، ولی از قوه به فعل درنیامد چون اپوزیسیون پس از آن توافقنامه قصد داشت در فضای احساساتی که ایجاد کرده بود یانوکوویچ را بازداشت و زندانی کند و او مجبور به فرار شد. راستش را بخواهید من هیچ دل خوشی از این حکمران بیعرضه و فاسد ندارم. ولی نمی‌دانم چرا احساس می‌کنم ماجرای تیراندازی در میدان کی‌یف، چیزی شبیه سناریوی آتش‌سوزی در سینما رکس آبادان است که امروزه دیگر روشن شده زیر سر خمینی و اوباش هوادار او بوده، برای اینکه آن را به شاه نسبت بدهند و زمینه سرنگونی او را فراهم کنند!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. تیرداد گرامی
      اصلاً مهم نیست که چه کسی تیراندازی کرده است. اگر فرض کنیم که این تیراندازی توطئهٔ غرب بوده است؛ باید گفت که تا آخر قضیه را پیگیری خواهند نمود و مسئله تنها روسیه هم نیست. اگر روسیه را بر سر جایش بنشانند؛ چین نیز از جفتک پرانی دست بر میدارد. ۸۰۰ میلیون بردهٔ چینی که در آمد سالانهٔ هر یک کمتر از ۸۰۰ دلار است (روزی ۲ دلار)؛ خطر بزرگی است و دولت چین به شکلی از اشکال میخواهد این مشکل را از سر خود باز کند و شاید راه حلهای خطرناکی را با همدستی روسیه انتخاب کند. قضیه باید بسیار بزرگتر از اوکرائین و یا دموکراسی برای اوکرائین باشد. اگر توجه کنید؛ آمریکا در حال تقویت نظامی هم پیمانان خود در دریای بالتیک است. بقیه همه اش قصه و داستان است. به نظر من پیگیری قضیه ؛ ارزش فکری و پرورش ذهنی دارد. من در مقاله های پیشین نیز گفته ام که جامعهٔ اوکرائین یک جامعهٔ فاسد است (هر دو طرف). شاید روس تبارها با روسهای فاسد راحت تر باشند؛ اما اوکرائینیها دیگر نمیخواهند با روسها باشند. حال اگر غرب در حال فریب اوکرائینیهاست؛ روسها نیز در حال فریب روس تبارها هستند. اما آنچه برای من مهم است پیگیری قضیه و دیدن تمامی جوانب آن است.
      اینکه پوتین یک استراتژیست مصمم است؛ در آن شکی نیست ولی از سوی دیگر یک لات بی سر و پا هم هست و شاید هم اینگونه بودن در میان روسها ایجاد ملی گرایی میکند و قهرمان خود را چنین موجودی میدانند. داشتن چنین کشور و موجوداتی در همسایگی برای ایرانیان بسیار خطرناک است .

      حذف
    2. اینها ارازل و اوباشی هستند که پوتین خود را تا سطح آنها پایین آورده است:
      http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1929542/%DA%AF%D8%B1%DA%AF+%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%B4%D8%A8%D8%8C+%D9%81%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87+%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%AC%D9%87%D9%86%D9%85%DB%8C+%D9%BE%D9%88%D8%AA%DB%8C%D9%86.html

      حذف
  8. كژدم گرامي
    پروسه هاي سياسي گاها ديربازده و زمانبر هستند و درك درست از وقايع و تحليل دقيق از آنهاست كه قادرمان ميسازد كه وقايع پشت پرده را بهتر بتوان ارزيابي كرد.
    من پروسه امپراتوري سرمايه داري جهاني را كه در قالب گلوباليزم و جهاني شدن بخشهاي كوچكي از آن به ما انتقال داده ميشود عامل اصلي وقايع ميدانم. چه بخواهيم و چه نخواهيم اين پروسه بر تمامي زندگاني ما سايه انداخته و به قول شما اگر هنر كنيم بايد آنقدر لياقت داشته باشيم و جوري خود را نشان دهيم كه لااقل بازيگران اصلي نقش كوچكي را نيز به ما بدهند در غير اينصورت فقط بعنوان نوكر نوكر به انجام وظايفي خواهيم پرداخت كه بر ما تحميل ميشود.
    مسئله اوكراين مشكلي نيست كه مربوط به امروز و يا چند روز قبل باشد. اوكراين در قالب استراتژي نوين انرژي در جهان تعريف ميشود كه مربوط به زواياي پنهان واقعه اوكراين است.
    پوتين بعنوان فردي تربيت شده در كا گ ب اين مسئله را دريافت ولي به قول شما چون موش به دامي افتاد كه برايش چيده بودند. روسيه چه كريمه را تصرف كند و چه آنرا به اوكراين واگذارد. چه با آمريكا كنار بيايد و چه كنار نيايد. چه اوكراين را دو قسمت كند و چه نكند. شكست خورده است و اين شكست كه به معناي فروپاشي اقتصاد متكي به گاز و نفت آنست واقعه اي محتوم و غبرقابل گريز است. اقدام اخير پوتين كشورهاي اروپايي را به سمت راهكاري سوق ميدهد كه بر اساس دكترين هيلاري كلينتون در سياست انرژي آمريكا و با تاسيس " منابع انرژي" در وزارت خارجه آمريكا در سال 2011 و گماشتن كارلوس پاسكوال سفير پيشين آمريكا در اوكراين و يكي از برجسته ترين كارشناسان مربوط به امور اوراسيا در آن دفتر شكل گرفت و منجر به گسيل غولهاي نفتي آمريكا به سوي كشورهاي اروپاي شرقي سابق و عقد قرارداد با لهستان. بلغارستان. ليتواني. روماني و اوكراين به منظور استخراج گاز و نفت از منابع غير متعارف گرديد. اين عمل بر اساس استراتژي آمريكا در خصوص "گسترش مزاياي منابع جديد انرژي به منظور كاهش فروش گاز روسيه به اوكراين و اروپا" انجام گرفت و نتيجه عملي آن تقليل شصت درصدي صادرات نفت و گاز روسيه بود. همين روند در چين نيز در جريان است و شركتهاي آمريكايي در شراكت كامل با حكومت چين در حال اجراي پروژه هايي در اين زمينه هستند كه در شرق نيز نياز چين به نفت و گاز روسيه را به ميزان زيادي كاهش ميدهد.
    ممكنست به نظرتان گفته هاي من چيزي بيش از تصورات نباشد وليكن سعي ميكنم در مقاله اي اين جنبه پنهان از جنگ اقتصادي آمريكا را با روسيه بيشتر توضيح دهم.
    پوتين با اين عمل خود نه تنها موفق به اعمال سياست خود در توقف اين روند نگرديد بلكه روندهاي اجرايي آنرا سرعت بخشيد.
    به نظر من از جانب ديگر يانكوويچ در حال بازي خطرناكي بود تا بلكه بتواند با كمك شركتهاي آمريكايي و انگليسي از وابستگي اوكراين به روسيه بكاهد وليكن مافياي روسي حاكم بر اوكراين و اعضاي دولت وابسته به روسيه وي اجازه اين كار را ندادند و نهايتا نيز او جز پنا بردن به دامن پوتين چاره ديگري نيافت.
    آخرين سخنراني وي ميتواند نشانگر بخشهايي از شخصيت وي باشد در جايي كه وي اعلام كرد" كريمه بخشي از اوكراين و جزئي جدانشدني از آن است". يانكوويچ نيز مهره شد در دست پوتين و اگر زنده مانده باشد ممكنست گفتني هاي بسيار داشته باشد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. م.ر گرامی
      الآن زمان رگهای ورم کردهٔ گردن و پیشانی در میان روس تبارهاست. آنها فکر میکنند که در آمد صادرات گاز روسیه به دست آنها خواهد افتاد و حتماً هم چنین وعده هایی به آنها داده شده است. اما اگر کریمه به رسمیت شناخته نشود؛ نخواهد توانست فروشندهٔ گاز باشد و اگر روسیه و دولت کریمه نیز به زیر فشارهای تحریم بروند؛ آنگاه رگهای باد کردهٔ گردنشان خواهد خوابید. مثل همین انقلاب اسلامی سال ۵۷ خودمانت.

      حذف