۱۳۹۳ تیر ۱, یکشنبه

فرشتهٔ نجات رهبر فرزانه و قاسم سلیمانی کیست؟

خوانندگان گرامی

گاهی باید مسائل را از یک منظر محدود (متمرکز بر صحنه ای بسیار محدود) و گاهی در یک تصویر بزرگ و گاهی نیز در تصویری بزرگتر نگاه کرد و از اینکه دوربین نگاه را در کدام زاویه کار بگذارید نباید ابایی به خود راه دهید. این تنها راه شناخت و در مرحله ای بالاتر «ساختار شناسی» است. آنکس که در تصویر نهایی که مجموعه ای از تصاویر است و من آنرا «ساختار شناسی» نام نهاده ام دست نیابد؛ به دیدی روشن از صحنهٔ واقعی نبرد چه در عمق و چه در سطح دست نخواهد یافت و بازندهٔ بازی خواهد بود. من این نوع نگرش را «راه نیاکانی شمنی» میدانم؛ زنان و مردانی که به «بینندگان» (شمن ها) شهرت دارند و میتوانند «آنچه را که دیگران نمیبینند» را «ببینند».
در مجموعه نوشته های «هنر جنگیدن» از استعاره های «طلوع و غروب خورشید» و سپس «حدس زدن زمان طلوع خورشید» و در نهایت «تعیین زمان و جایگاه طلوع خورشید و تعیین زمان و جایگاه غروب خورشید» از آنها نام برده و گفته ام که «آنکس که بتواند زمان و مکان طلوع و غروب خورشید را تعیین کند».... خدای نبرد است.

ساکنین ایران...

حتماً مسابقهٔ فوتبال تیم ملی ایران (نه تیم حکومت شیعی تازی پرستان) را با احساسات ناسیونالیستی کوروشی و داریوشی و آریایی تماشا کردید و از اینکه در برابر تیم ملی آرژانتین «مقاومتی دلیرانه» داشتند لذت بردید.
حال بگذارید کژدم دوربین را در زاویهٔ خاصی قرار دهد.
راستی از مسابقهٔ غارت ایران و تولید «دریاچهٔ خشک شدهٔ آذربایجان» چه خبر؟ آیا لذت میبرید؟ آیا میتوانید بفهمید که چقدر سطحی هستید؟
آیا «مربی» این تیم فوتبال را هم میبینید؟ آیا این مربی «شیعهٔ اثنی عشری جعفری مخبّط» است؟ آیا یک «آریایی بی پشم و پیل» است؟ یا یک اروپاییست؟
پس این «علی دایی زنازادهٔ اطلاعاتی» چکاره است؟ پس این «علی پروین مادرقحبه» کجاست؟ آیا میدانید چگونه «علی دایی» را برایتان «علی دایی قهرمان» کردند؟ «علی دایی» محصول هماغوشی «انگل بهرمانی» در دورهٔ سازندگی (ساختن پل و زیر گذر) و کشتار مخالفان در اروپا  و پیمانهای نانوشته با کشورهای اروپایی بود که با دادگاه میکونوس هم به هیکل او و هم رهبر فرزانه ریدند. و گرنه علی دایی یک لات بی سرو پای خیابانی است که لیاقتش از قمه زدن در برابر ۴۰ مسجد در روز عاشورا فراتر نمیرود.

حال دوربین را در یک زاویهٔ دیگر قرار دهیم:

شاید همهٔ آنهایی که اندکی به دنبال مسائل سیاسی بوده اند با داستان «آمیا» در آرژانین (انفجار مرکز دوستی یهودیان) آشنا هستند و بالطبع با مسیر روند پروندهٔ این ماجرا آشنا هستند. آرژانتین همیشه دارای دولتهای فاسد بوده است و اینرا نیز میدانیم که میلیاردها دلار بابت رشوه از طرف حکومت اسلامی ننگین حاکم بر ایران؛ به هر سگ و گربهٔ آرژانتینی داده شده است تا این پرونده را در محاق ابهام نگه دارند. حال باید پرسید که آیا این تیم ملی ایران بود که قوی بازی کرد؟ یا برای تزریق افتخارات ملی دروغین به دولت امام حسن روحانی و در قبال پرداخت مبالغی که برای اعتلای اسلام و تشیع همیشه هزینه شده اند؛ این تیم آرژانتین بود که نمایشی ضعیف را به اجرا گذاشت تا تیم ملی ایران تبدیل به یک تیم ملی «بازندهٔ قهرمان» شود و تصاویر امام حسن روحانی در حال تماشای مسابقهٔ فوتبال و صدور بیانیه بعد از اتمام بازی تأمین شود و در نهایت نیز تیم آرژانتین به پیروزی خود رسید و امام حسن روحانی نیز به بیانیهٔ قهرمان پرورانه اش؟؟ تاریخچهٔ رژیم اسلامی همیشه پر از اختراعات و اکتشافات و قهرمانیهای «خریداری شده» و «وارداتی» بوده است.
البته به غرور دروغین ملی تان بر نخورد.... که اگر داشتید دریاچه هایتان خشک نمیشد و میلیونها کودک ایرانی در رنج و بدبختی به سر نمیبردند و ساکنین ایران برای چند کیلو برنج همدیگر را مثل حیوانات زیر دست و پا؛ له نمیکردند.

حال فرض کنیم که «لنز» این دوربین خط خطی و سیاه بوده است و از دوربین دیگری استفاده کنیم:

تیم ملی فوتبال ایران در یک نبرد دلاورانه پس از سالها توانسته است در برابر یکی از نام آورترین تیمهای فوتبال؛ بازی شگرفی را به نمایش بگذارد. این دوربین به ما این مسائل را نشان میدهد:
۱- فرماندهی و رهبری تیم هنوز ایرانی نیست و ایرانیان هنوز هم که هنوز است نتوانسته اند «فوتبال» را «مهندسی معکوس» کنند؛ مهندسی معکوسی که نه نیاز به «سانتریفوژهای دست دوم پاکستانی» و یا «آلومینیوم مخصوص» و یا «شکافت اتم» دارد و تنها یک بازی است و بس. لذا باید رهبر نوین این تیم یک ایرانی باشد تا این افتخار کامل شود و گرنه داشتن مربی خارجی برای چیزی در حد «فوت و فن پوشیدن شلوار» نه نشانهٔ «افتخار» بلکه نشانگر «حقارت و ننگ ملّی» است.
۲- جنگاوران تیم ملی ایران؛ چه باخته باشند و چه برنده باشند؛ چیزی از شأن آنها کم نمیشود. سامورایی زنده و یا به خون خود غلتیده؛ به یکسان مدال افتخار را بر گردن دارند.

دوربین را به عراق میبریم:

این دوربین به ما نشان میدهد که شیعیان عراقی هرگز به چهارچوب سرزمینی عراق به چشم «میهن» نگاه نکرده اند و در دورهٔ جنگ دوم خلیج فارس نشان دادند که خانه ها و کارگاههای فراریان و کوچیدگان از خانه و کاشانه شان؛ توسط اراذل و اوباش شیعه که در مجلس اعلا و گروه بدر سازمان یافته بودند به غارت رفت و توسط سپاه پاسداران به ایران منتقل گردید و به قیمتهای بسیار ارزان فروخته شد. اتوموبیلها..... لوازم خانگی.... ابزار صنعتی.... همگی و همگی توسط شیعیان عراقی به غارت رفت و در ایران توسط سپاه پاسدارن و اطلاعاتی امنیتی ها به فروش رفت. این دوربین به ما نشان میدهد که اینها چه حیواناتی هستند و زیر نقاب «حسین برای برپایی عدالت شهید شد» چه کثافتهایی به زندگی ننگین می اندیشند؟ شهرک صدر خانه های کسانی است که در زمان حملهٔ نهایی آمریکا از عراق فرار کردند و «شیعیان حسینی» آن خانه ها و کاشانه ها را به زبان شرعی خودشان «غصب» کردند و «انگل سیستانی» که اکنون از ترس کونش؛ از «حکومت فراگیر» دم میزند؛ در تمامی این سالها زبانش را در سوراخ ماتحتش فرو برده و ساکت بود.
دوربین به ما میگوید که از این حرامزاده ها دفاع نکنید و بگذارید دشمنان ایران را بکشند و کشته شوند و هرچه از تعداد این کثافتها کم شود به نفع ایران است (چه شیعهٔ صفوی و چه داعشی سلفی).
شیعیان عراق اکنون مانند «شیعیان اصفهان» در زمان «شاه سلطان حسین صفوی» عمل میکنند. داعش در حال پیشرویست و آنها در حال رژه های قدرت نمایی در بغداد هستند و برای دلخوش شدن گوسفندان را میکشند و آش نذری میخورند.

دوربین را روی قاسم سلیمانی متمرکز کنیم:

قاسم سلیمانی همان «علی دایی» عرصهٔ فوتبال در عرصهٔ نظامی است. افسانه سازیهایی که توسط رژیم و رادیوها و روزنامه های بیگانه در بارهٔ او میشود؛ همگی «دیگر نمایی» هستند. البته اینرا باید بگویم که من همچنان بر این امر پافشاری میکنم که «پشم خایهٔ قاسم سلیمانی» به «رضا پهلوی و ژنرالهای قلابی اطراف او» و «رهبران جنبش سبز مذهبی» و «مصدقی ها» شرف دارد. حد اقل اینکه قاسم سلیمانی در ازای دزدیها و غارتهایش به اندازهٔ کافی سینه خیز میرود و در میان سوریه و عراق «سگ دو» میزند.... اما همچنان یک احمق است و اگر چشمهایش را باز کند؛ شاید بتواند مدال «سرباز قهرمان ایران» را بر گردن خویش بیاویزد؛ اما دیگرانی که نام بردم هرزه گوهای شارلاتانی بیش نیستند.
بازی سازیهای سلطان بندر و به دنبال توپ دویدن قاسم سلیمانی؛ از او نه یک «استراتژیست» بلکه یک «احمق سگ دو زن» را به نمایش میگذارد و تمامی تبلیغات رسانه ای؛ در تلاشند که او را «آریو برزن» ایران جلوه دهند و زمانی که بر دو زانویش به خاک نشست؛ آنرا «آخرین شکست ایرانیان» جلوه دهند.
قاسم سلیمانی «دشمن دوست داشتنی اسرائیل» است.

دوربین و فرشتگان نجات

اکنون عراق تبدیل به بازار مصرف سلاح و مهمات شده و روسها و آمریکاییها و اروپاییها حاضرند که به حکومت شیعی عراق اسلحه بفروشند؛ همانگونه که به کسان دیگری میفروشند (تجارت مرگ) و این داستان تازه ای نیست. قتل عام توتسی ها در رواندا توسط هوتو ها و دست داشتن فرانسه و کلیسای کاتولیک در آن قتل عام ها؛ کشتارهای سودان و تجارت اسلحه بخشی از این معادلات بوده است و همچنان هست و خواهد بود. 
تنها فرشتگان نجات شیعیان عراق و حاکمیت اسلام ناب محمدی ایران؛ «شیطان بزرگ» و «صهیونیزم کافر» هستند. زیرا آنها تنها نیروهایی هستند که میتوانند جنگی را شروع کنند و یا به آن پایان دهند.
چشم امید «انگل فرزانه» و «قاسم علی دایی سلیمانی» به دستهای «شیطان بزرگ» و «صهیونیستهای کافر» دوخته شده است.

کژدم





۶ نظر:

  1. با درودی دگر بار بر کژدم گرامی

    انچه که مشخص هست شاید بتوان گفت که منطقه خاورمیانه به خاطر شدید بودن مسایل مذهبی و قومیتی دارای پتانسیل شدیدی در بالکانیزه شدن هستند که به نوعی شاید کابوس دولتهایی نظیر عراق و جمهوری اسلامی و حتی ترکیه شده باشد

    اما می تواند غنیمتی برای کردها باشد به نقل از الجزيره: در پي وقوع يک انفجار در مرز سوريه و اسرائيل و زخمي شدن چهار سرباز، نيروي هوايي اسرائيل چند نقطه در سوريه از جمله يک پايگاه نظامي و يک پادگان آموزشي را در بلندي‎‌هاي جولان بمباران کرده است

    راستی خبری از الجزیره

    به نقل از الجزيره: در پي وقوع يک انفجار در مرز سوريه و اسرائيل و زخمي شدن چهار سرباز، نيروي هوايي اسرائيل چند نقطه در سوريه از جمله يک پايگاه نظامي و يک پادگان آموزشي را در بلندي‎‌هاي جولان بمباران کرده است

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی؛ درود بر شما
      شمشیر اسرائیل هنوز از نیام بیرون نیامده است. این ضربات مقطعی تنها جنبهٔ پاسخگویی بسیار محدود دارند. اگر رهبر فرزانه به درگاه «اورشلیم» سجده کند؛ اسرائیل در سرکوبی داعش لحظه ای درنگ نخواهد کرد. داعش شمشیری است که به خاطر فرود آمدن بر گردن رهبر فرزانه؛ تحمل میشود؛ همانگونه که حزب الله لبنان نیز برای ایجاد توازن (بخوانید درگیری همیشگی) میان سنی ها و شیعیان همچنان پایدار مانده است و پایدار ماندن آن نتیجهٔ «معجزات قاسم سلیمانی» نیست.

      حذف
  2. با درودی دگربار این مطلب را جایی خواندم و جالب امد گفتم اینجا هم بزنم

    کردها در یک قدمی بی اثر کردن قرداد سایکس- پیکو
    سیاست های شکست خورده دولت شیعه عراق وعواقب تحرکات داعش یک فرصت تاریخی بی همتا برای دولت محلی کردستان بوجود آورده است که لازم است از آن بخوبی بهره گرفت.
    از اواسط قرن بیستم تاکنون جدال بر سر شهر کرکوک و مناطقی دیگر از کردستان منبع اختلاف دولتهای مرکزی عراق و کردها بوده است. پس از سقوط رژیم بعث هم دولتهای بعدی نتوانستند به این اختلاف فیصله دهند. هم اکنون از هم گسیختگی و فرار ارتش عراق، این فرصت را برای دولت کردستان پیش آورده است تا امنیت آن مناطق را به عهده بگیرد. طبق قانون اساسی عراق بایستی نخست وزیر عراق کتبا از رییس اقلیم کردستان درخواست میکرد تا نیروهای اقلیمی به خارج از محدوده به رسمیت شناخته کنونی کردستان میرفتند. اما سرعت پروسه تحولات و حساسیت موضوع این بروکراسی اداری را بی اعتبار کرد. اکنون دولت کردستان کنترل کامل بر تمامی مناطق مورد ادعایش را دارد. مشکلی که قرار بود طبق بند ١٤٠ قانون اساسی عراق در سال ٢٠٠٧ حل شود، و دولت مرکزی آن را پشت گوش انداخت، اکنون انگار بدون هزینه جانی و مادی و بدور از هیاهو و جدال سیاسی به سود دولت کردستان سیر کرده است. این دست آورد نتیجه برنامه و دور اندیشی دولت کردستان نیست بلکه محصول بی کفایتی دولت شیعه بغداد و تحرکات داعش بود. این تحول گلی بود که داعش بسود دولت کردستان به سر انجام رساند.
    اکنون که قانون اساسی عراق موضوعیت خود را (در چنین منازاعاتی) از دست داده است، در این بزنگاه تاریخی میتوان قرداد سایکس- پیکو را هم به چالش کشید. قرارداد مذکور توافقنامه ای بود میان انگلیس و فرانسه در سال ١٩١٦. به مبنای آن توافقنامه دو کشور سرزمین امپراتوری عثمانی را به حوزه های تحت نفوذ خود تقسیم کردند. در نتیجه آن کردستان تحت اشغال عثمانی میان دولتهای ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شد. اکنون داعش این قرارداد تاریخی را نقد کرده و شام را به عراق متصل نموده است، کردها هم میتوانند اقلیم کردستان عراق را به کردستان سوریه وصل بکنند. این ایده در کردستان عراق ضعیف است. اما نشانه های از آن در میان کردهای سوریه و بخشهای ملیتانت ترکیه دیده میشود.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      وجود یک کردستان یکپارچه (سرزمین ماد) و ظهور دوبارهٔ آن به صورت یک «ملت» مایهٔ خوشحالی باید باشد. ناسیونالیسم شیعی- صفوی (پان ایرانیسم دروغین)؛ هرگز بنیانگذاران ایران را به رسمیت نشناختند و اکنون من بیش از همه خوشحالم که سرزمین ماد به صورت یک ملت ظهور کند. گوارای وجودشان.

      حذف
    2. مادها بیش از ۵۰۰ سال تحت ستم حکومت تکفیری آشور بودند؛ تا اینکه فروهرتیش بزرگ ظهور کرد و لکهٔ ننگ ستم آشور را از این خطه پاک کرد و سپس کوروش بزرگ آشوریان تکفیری را به گور تاریخ سپرد.
      اکنون مایهٔ بسی افتخار و خوشحالیست که قوم ماد پس از تحمل استیلای ننگین تکفیریهای حجاز و حکومتهای اموی و عباسی و سپس تکفیریهای صفوی؛ بار دیگر به دروازه های آزاد شدن از یوغ بیگانگان تازی و بیگانه پرستان تازی پرست رها شوند.

      حذف
  3. جیغهای بنفش رهبر فرزانهٔ همهٔ عالم و عالمیان و امام حسن مجتبی روحانی
    http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2014/06/140622_l26_iran_iraq_isis_rouhani_khamenei.shtml

    پاسخحذف