بسیار دوست میداشتم که «آیین زندگی شمنی» را خدمت ایرانیان معرفی کنم. من سالها پیش از اینکه بخواهم به «مصلح اجتماعی» (موجودی سیاسی) تبدیل شوم؛ دانش آموز «آیین شمنی» بودم و پس از پیوستن به راه «مصلحین اجتماعی» هر آنچه را که گرد آورده بودم و داشتم را به یک جا باختم؛ هرچند که در این راه نیز به آموزه های راه زندگی شمنی وفادار ماندم.
مدتی پیش «نشانه ها»یی دیدم و یکی از این نشانه ها کتاب «هاگاکوره» (آیین زندگی سامورایی) بود. در «آیین شمنی»؛ «نشانه ها» (Signs) ارزش بسیار والایی دارند. این نشانه ها که برای یک دانش آموز «آیین شمنی» با ارزش هستند؛ در ذهن مردمان عادی شکل «خرافی» به خود میگیرد و این نشانه ها را به مفهوم خوشبختی و بد بختی تفسیر میکنند و این مسئله نتیجهٔ آموزه های شارلاتانهاست.
به عنوان کسی که به راه پیشین خود (دانش آموز راه شمنی) باز گشته است؛ میخواهم ترجمهٔ کتاب «هاگاکوره» را که نشانه ای از طرف «آبی» (آبی دلیل راه من) برای بازگشت است را تقدیم خوانندگان خواهم نمود و پیشگفتار آنرا تقدیم میکنم که آغاز راه است.
پیش از این و در آغاز راه؛ «هنر جنگیدن» را تقدیم نمودم؛ اما مجموعهٔ مقاله های «هنر جنگیدن» بسیار اختصاصی تر از «راه زندگی سامورایی» است و پدیدهٔ «نبرد و فرماندهی نبرد» را از «دیدگاه شمنی» بیان میکند.
کژدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هاگاکوره (آیین سامورایی)
پیشگفتار
ترجمه یک اثر از زبان اصلی به زبانی دیگر؛ زمانی میتواند موفق باشد که در زبان
دوّم مفاهیم مشترک نامگذاری شده ای با زبان اصلی اثر مورد نظر وجود داشته باشند.
به عنوان مثال؛ ما در زبانهای ایرانی هیچ نامی برای Pine Apple و Ananas نداریم؛ اما چون ایرانیها این
میوه را با نام دوّم آن میشناسند و آنرا دیده و چشیده اند؛ میتوان در ترجمهٔ آن و
دادن دیدی بسیار روشن به خواننده موفق بود. اما اگر ایرانیان با این میوه آشنایی
نداشتند؛ ترجمهٔ آن به زبانهای ایرانی غیر ممکن بود و نخست میبایست این میوه را به
ایرانیان نشان داد و نامی برایش تعیین نمود تا راه ترجمه هموار شود. مسئلهٔ مهم
دیگر «دانش مترجم» است. بدین معنی که آیا «مترجم» با موضوع آشناست؟ آیا این
آشنایی همانند همان درکی است که نویسندهٔ اثر دارد؟ یا درک مترجم بر شانهٔ فرهنگ
او ایستاده است؟
هاگاکوره کتابیست که «آیین سامورایی» و یا به تعبیری دیگر «راه زندگی سامورایی»
را توضیح میدهد. راه سامورایی بر شانه های «آیین بودایی» که شاخه ای از «آیین
هندو» است و آیین «تائوئسم» ایستاده است که هر دو آیین های «شمنی» و یا «پسا شمنی» هستند.
اگر آیین «تائو» را به عنوان «آیین شمنی گسترده» (جهان گستر) معرفی کنیم؛ «آیین
بودا» یک آیین تخصصی «شمنی» است و بر مطالعهٔ موجودی به نام «انسان» مختص شده است
و رسیدن به «نیروانا» و «بودا شدن» هدف نهایی این آیین تعریف شده است.
اما «آیین سامورایی» حتی تخصصی تر است و بر «مرگ» استوار است. همهٔ موجوداتی
که به نام «انسان» شناخته میشوند با مفهوم «مرگ» آشنا هستند؛ اما برخوردی متفاوت
با این پدیده دارند. عده ای بنا بر آموزه های رایج «مرگ» را دریچه ای برای «ادامهٔ
حیات» در «جهانی دیگر» میدانند و عده ای آنرا «پایانی برای یک موجود زنده» می
انگارند و عده ای نیز آنرا «وارد شدن به صف انتظار برای قضاوت نهایی آفریننده» و
وارد شدن به «جهان بی انتهای خوشی و یا عذاب» می انگارند.
اما «آیین سامورایی» به هیچ یک از این تصورات تعلق ندارد؛ بلکه یک سامورایی«مرگ»
را به عنوان «تنها راه زندگی» می پذیرد. لذا راهنمای راه زندگی سامورایی؛ « آشتی
عمیق درونی با مرگ» است. برای یک «سامورایی» تنها یک نتیجه مهم است و آن «مرگ پر
افتخار» است و گرنه همه انسانها مثل سگ میمیرند و افتخاری در آن نیست؛ هرچند که
«عقوبتی» نیز برای آن نیست.............
کژدم
کژدم
کژدم جان درود بر شما
پاسخحذفبه نکات درستی اشاره کردید که من هم با آنها در ترجمه درگیر بودم. امیدوارم بتوانم هر چه سریعتر یک نسخه اولیه از ترجمه این کار خدمت شما ارائه کنم و قطعا نیازمند یاری شما در راستای ویرایش آن هستم. با سپاس فراوان از شما
بهروز ایرانی
بهروز گرامی؛ درود بر شما
حذفمشتاقانه منتظر ترجمهٔ شما هستم و همزمان خود نیز تلاش دارم که این اثر را به زبان پارسی ترجمه کنم. اما ترجمهٔ من از ارزش ترجمهٔ شما نخواهد کاست و آنرا نیز منتشر خواهم نمود تا آنانکه جویای راه هستند؛ با راه آشنایی بهتری پیدا کنند.
سربلند و پیروز باشید
کژدم گرامی، با سپاس از این که این بحث را گشودید، ولی با نگاهی از دید یک ناظر معمولی به فرهنگی که در حال حاضر در ژاپن تبلیغ میشود، شاید فرد را به این نتیجه میرساند که در خود ژاپن این نوع نگاه به مرگ نقد گشته است، شاید یکی از سریالهای مشهوری که تمام ایرانیها با آن آشنا هستند، سریالی بود که در ایران با نام سالهای دور از خانه معروف شد جزو اولین تلاشها در این راه بود که در آن همسر اوشین پس از شکست دست به خودکشی میزند، ولی خود او به تلاش ادامه میدهد و موفق به خوشبخت کردن فرزندانش میگردد که در این سریال خودکشی همسر او که براساس آموزههای سامورایی است، احساس بسیار بدی در بیننده نسبت باو ایجاد میکند.
پاسخحذفمنظور از نشانهها چیست؟ آیا یک شمن دنبال هدفی است که به دنبال نشانه برای آن میگردد یا منظور از آن مشاهدۀ علائمی از وقوع یک رخداد میباشد؟
آریو
آریو گرامی
حذفهر خودکشی؛ خودکشی سامورایی نیست و به خوشبختی نیز از دیدگاه آیین سامورایی به نوع دیگری نگریسته میشود. موجود خوشبخت؛ موجودی است که به یک هدف و یا اهداف تعیین شده میرسد؛ اما به هدف نمیچسبد. زیرا آنچه که برای سامورایی مهم هست «مسیر طی شده» و «رسیدن به هدف» و «اندوخته های درونی» در این مسیر است. هدف میتواند وانهاده شود و یا بدون هیچ چشم داشتی به دیگران سپرده شود. من فکر نمیکنم برداشتی که این سریال تلویزیونی از «خودکشی سامورائی» ارائه میدهید درست باشد. کسی که زجر میکشد و نمیتواند زنجیرهای «زجر کشیدن» را پاره کند و به آرامش درون برسد؛ چه با خودکشی و چه بدون خودکشی؛ مثل یک سگ میمیرد (به ایرانیان نگاه کنید تا بفهمید که چه میگویم؛ چه اپوزیسیون پر مدعا و چه مردم ایران). من فکر میکنم که هنوز این آیین برای ایرانیان ناملموس است.
اما در رابطه با پرسش دوم؛ نشانه ها بسیار معمولی هستند و شاید هم از نظر بعضی ها «خرافی» به نظر آیند. اگر در یک اتوبوس شهری مسافرت میکنید ناگهان در یک نقطهٔ مهین تنها کسی که عطسه میکند یک شمن باشد؛ به این فکر خواهد افتاد که چیزی در اینجاست که او را به عطسه واداشته است. اگر این عطسه در همان نقطه به طور متوالی تکرار شود شمن کالاً مطمئن میشود که چیزی غیر عادی یا در بیرون و یا در درون او موجب تولید عطسه میشود. اگر ۲۰۰ سال پیش آن شمن داستان عطسه اش را برای کسی تعریف میکرد و طرف شنوندهٔ داستان حتی اگر یک ماتریالیست بود؛ به او میگفت که نتیجهٔ تلقین است و یا یک خرافه. اما شمن به عنوان یک موجود جستجوگر اینرا به عنوان یک تجربهٔ شخصی کنار نمیگذارد. شمنها بعدها دریافتند که این عطسه به دلیل «رایحه» و «حساسیت فیزیکی» آن شخص بوده است.حساسیت حتی میتواند به مرگ ناگهانی نیز منجر شود. اکنون مردم به این مسئله فکر نمیکنند و اگر هم چنین اتفاقی بیفتد به سادگی و بدون آنکه واقعاً فهمیده باشند میگویند «حساسیت است»؛ اما ذهن شمن همچنان درگیر آن است که این «تائو» را ببیند و راز آنرا کشف کند. اینکه به دیگران نیز بگوید و یا نگوید موضوع دیگریست.
اما در پرسش خود دو نوع نشانه ها را مطرح نمودیه اید که در آیین شمنی به آنها توجه میشود.
کژدم گرامی، اگر شیوۀ زندگی شمن از روی نشانهها باشد، پس چندان هم نباید شیوۀ فراموش شدهای باشد، در مراکز تحقیقاتی نیز بررسی روی نشانهها انجام میشود. آیا تفکر فردی که در چنین مکانی تحقیق میکند هنوز هم با شیوۀ تفکر یک شمن تفاوت دارد؟
حذفآریو
آریوی گرامی
حذفدقیقاً درست است. اگر دقت فرموده باشید در سلسله مقاله های «گفتگویی از نوع دیگر» ؛ دانشمندان و پژوهشگران را «شمن» نامیده ام.. شمن یعنی: بیننده به مفهوم «کسی که چیزهایی را میبیند که مردم عادی نمیبینند».
گزینگویههایی از کتاب هاگاکوره، کتاب سامورایی:
پاسخحذفhttps://fa.wikiquote.org/wiki/%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%AA%D9%88_%DA%86%D9%88%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%AA%D9%88%D9%85%D9%88
ناشناس گرامی
حذفسپاسگذارم. بسیار مفید خواهد افتاد.