۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

پیشگامان کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی کیستند؟

چند روز پیش ایمیلی دریافت کردم که تیتر آن «همکاری» بود و فرستندهٔ ایمیل اعلام آمادگی برای «همکاری» نموده بودند.
من از ایشان پرسیدم که چه تصوری از من دارید؟ این پرسش را از این نظر مطرح نمودم که میدانم تصوری که  ذهن مبارزان ایرانی به خاطر پیشینهٔ تاریخی سدهٔ اخیر؛ «ذهن سازمانی و حزبی» است. ذهن سازمانی و حزبی همیشه به دنبال «مرکزیت» و «دبیر کل» و «دفتر سیاسی» و «شاخهٔ نظامی» میگردد. امّا دکترینی که انجمنهای پیشگامان کاویانی بر اساس آن تشکیل میشوند «دکترین عدم تمرکز» است. هر انجمن پیشگام کاویانی یک انجمن کاملاً مستقل است و هرگز تلاش نمیکند که انجمنهای دیگر را شناسایی کند و به آنها بپیوندد. زیرا ما میدانیم که این به هم پیوستگی در مسیر رشد مبارزه اتفاق خواهد افتاد. معنی دیگر «دکترین عدم تمرکز» همان «جریان مبارزاتی افقی» است که بنا به دلایل امنیتی هیچ گونه ای از «تشکلهای هرمی» توصیه نمیشود. زیرا این را نیز به تجربه میدانیم که تشکلهای هرمی «مرگ آرمان» هستند؛ زیرا شالودهٔ کار آنها بر اساس «اکثریت» و «اقلیت» و جناح بندی و باندبازی استوار است و درگیریهای درونی گاهی حتی به تصفیه های درونی و خونین و یا حد اقل به انشعابات کشیده شده و موجبات ریزش نیروها و عدم اعتماد را فراهم میسازند.
از سوی دیگر با اینکه «انجمنهای پیشگامان کاویانی» آرمانی مشترک دارند؛ اما دارای «رنگ بومی و قومی» نیز هستند. به این مفهوم که یک «انجمن پیشگام کاویانی بلوچ» با اینکه با یک «انجمن پیشگام کاویانی آذربایجانی» و یا «انجمن پیشگام کاویانی کُرد» از نظر آرمانی همسان هستند؛ امّا هر کدام این وظیفه را نیز به دوش دارند که حقوق پایمال شدهٔ «قومی» خود را نیز بشناسند و برای احیای آن تلاش کنند . به خاطر این دلایل ایجاد هرگونه سازمان یکپارچهٔ سراسری در نهایت میتواند به یک حزب «استالینیستی» تبدیل شود.
«پیشگامان کاویانی» هوادار نمیخواهند؛ بلکه «پیشگامان کاویانی» همسان خود را میخواهند که تشکیل شوند.
زمانی که عده ای از یاران با من تماس گرفتند و ایدهٔ «پیشگامان کاویانی» مطرح گردید؛ هیچگونه پرسش و پاسخی در رابطه با اینکه چند نفر هستید؟ اسم عمهّ و خاله ات چیست؟ و آدرس خانه ات کجاست تا بیاییم تحقیق کنیم که که هستی و که نیستی؟ انجام نشد. از همان روز نخست بر سر مسائل اصلی بحث شد و نتیجه اش بیانیه های پیشگامان کاویانی بود.
من (کژدم) اینجا دکان «رهبری» باز نکرده ام و همانگونه که از روز نخست گفته ام؛ نه میخواهم وزیر و وکیل شوم و نه میخواهم کسی را رو در رو بشناسم و اسم و آدرس و نام اجدادش را بپرسم و برایش فورم عضویت بفرستم و سپس «غسل تعمید بدهم» و نامش را وارد دفتر «کاتولیکهای جهان» کنم.
در رابطه با «انجمن پیشگامان کاویانی» که عملیات «سلفچگان قم» را انجام دادند نیز به همین روش عمل شد.
نه سوالی و نه جوابی. عملیاتی انجام شد و پیامش را فرستادند. عین پیام دریافتی را در مرحلهٔ نخست به دلایل امنیتی منتشر نکردم تا یاران از آسیبهای احتمالی در امان باشند. امروز پیامی دوباره فرستادند که منتشر شد؛ زیرای فحوای پیام نشان میداد که یاران امن هستند و میخواهند به طور مستقیم پیام بدهند.

یاران 

اندیشه مشخص است؛ آرمانها مشخص هستند؛ راهها تا حدودی مشخص هستند.

تنها کافی است که تصور کنید؛ که اگر ۲۰۰ انجمن پیشگامان کاویانی در سراسر ایران وجود داشته باشند و «عملیات پینگ پونگ» انجام دهند؛ بدینگونه که یک انجمن در بلوچستان عملیات انجام دهد و در فردای آنروز در ۲ یا سه نقطهٔ دیگر ایران به منابع اقصادی عوامل رژیم حمله شود؛ در مدتی کمتر از ۸ ماه رژیم و عواملش بسیاری از منابع در آمد خود را از دست خواهند داد.

در هر جای خاک ایران اگر انجمنی تشکیل شود؛ این وبلاگ در خدمت آنها و بیانیه های آنهاست. به هیچکس هم گفته نخواهد شد که اگر اسم و آدرست را ندهی؛ بیانیه ات منتشر نخواهد شد.

کژدم

۴ نظر:

  1. حالا که به بحث امنیت این گروه اشاره کردید، بد نیست یادآوری کنم آن خبری که نظرتان را در موردش پرسیدم و در مورد اطلاع داشتن آمریکا قبل از حملۀ جند الله بود، در همین زمان حمله به سلفچگان پخش شد و این احتمال را قوی می‌کند که امریکا بصورتی از این حمله نیز اطلاع داشته است و حال قصد دارد در جریان مذاکرات هسته‌ای از دلالی اطلاعاتش نیز برای توافق با حکومت استفاده کند. بهتر است که این گروه در این مورد هوشیار باشد و یک بازبینی انجام دهد.
    آریو

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آریو گرامی
      همزمانی آتش سوزی در مرکز سوخت سلفچگان با اخبار دیگر مربوط به گذشتهٔ جندالله ؛ شاید بتواند یک قرینه باشد ولی سند نیست. همچنین هیچکس در هیچ خبری به «حمله به سلفچگان» اشاره نکرد و تنها در خبری گذرا به «آتش سوزی در سلفچگان» اشاره کردند و قضیه مسکوت ماند.
      از طرف دیگر اطلاع سازمان «سیا» از حملات «جندالله» دلیل بر «دستور «سیا» برای انجام عملیات نیست.
      زمانی که سازمان «سیا» در حال تسلیح و آموزش «مجاهدین افغان» بود و مثل «خر» کار میکرد؛ هیچ تصوری از آنچه که در لایه های زیرین میگذرد نداشت و ناگهان «9/11 » اتفاق افتاد.
      ذهن «تئوری توطئه» را کنار بگذارید؛ زیرا هر روزه در روی زمین اتفاقات بسیاری می افتند که ذهن مسموم با «تئوری توطئه» را به هر سوی میبرند.
      آتش سوزی در «سلفچگان» درست چند روز پس از ماجراهای اسیدپاشی های زنجیره ای اتفاق افتاد.
      این عملیات توسط یک گروه ناسیونالیست ایرانی معتقد به آرمانها «پیشگامان کاویانی» انجام گرفت که سالهاست با پیامهای آنها که با «ا.و.گ.ا» امضاء میشود آشنا هستید.

      حذف
  2. من مسلمان نیستم، ایرانی‌ام
    من مسلمان نیستم، آزاده‌ام ،

    پیرو خیام، اهل باده‌ام
    عاشق آزادی‌ام، اهل خِرد،
    درگریز ازسجده و سجاده‌ام.
    اهل ایمان نیستم، اهل دلم
    اهل شعرم، اهل شور و شادی‌ام
    مرتدم من، کافرم، گبرم ولی
    کوروش و زرتشت را من زاده‌ام.
    من خطا هم داشتم، هرگاه که
    گوهر سیمرغی‌‌ام را باخته
    پیشکارِ دشمنان خود شده؛
    سر به مُهر اهرمن بنهاده‌ام!
    من مسلمان نیستم، ایرانی‌ام
    خاکی‌ام، افتاده‌ام، اینجائی‌ام،
    پا بپای مردمان این جهان
    بذر آیین بشر افشانده‌ام.
    گرچه درمتن بیابان زیستم
    سرو آزادم، مسلمان نیستم
    سایه‌ام را برمسلمان و یهود
    برسر ترسائیان گسترده‌ام.
    من مسلمان نیستم چون هیچگاه
    پایه‌ی «کافرکُشی» ننهاده‌ام
    سفره‌ام را گرچه درویشانه است
    پیشِ همنوعان خود بگشوده‌ام.
    گرچه در پیکار با اهریمنان
    بارها افتاده یا اِستاده‌ام
    لیک چون بابک، نیای پُردلم
    عاشقانه جان شیرین داده‌ام.
    من مسلمان نیستم، دانشورم
    زاده‌ی گردآفریدِ دلبرم
    گرچه افتادم من از اسب جهان
    از شعور و اصل خود نفتاده‌ام
    گوهر ایرانی و اسلام؟ نه!
    من به اهریمن مگر تن داده‌ام؟!
    گرچه نامم را «مسلمان» هِشته‌اند
    نه مسلمان، نه مسلمان‌زاده‌ام!
    نه"من مسلمان نیستم!

    پاسخحذف
  3. b.r.t گرامی
    پیام شما دریافت شد

    پیروز و سرفراز باشید.

    پاسخحذف