زمانی که خانم «کوندالیزا رایس» سکّان امور را به دست گرفت و آقای جورج دبلیو بوش؛ به دنیای «سایه ها» رفت. با اینکه از تغییر استراتژی و دکترین متناسب با آن در آمریکا برای مبارزه با «عوارض جانبی سرنگونی صدام» در دنیای «اهل تسنّن» و بویژه آن بخش که در خاورمیانه و آفریقا مستقر هستند؛ آگاه بودم. امّا به خطا رفتم و «دکترین کوندالیزا رایس» را در جهت «اعادهٔ حیثیت آمریکا» ارزیابی میکردم. تا مدتهای مدید پس از به روی کار آمدن آقای «اوبا ما» نیز بر این باور بودم که آمریکا هنوز در حال «کنترل بحران حیثیت» پس از حمله به عراق و «اعادهٔ حیثیت» است. تا اینکه دیگر از «فکر کردن» و تجربهٔ روزانهٔ تناقضاتِ آن به «دیدن» پناه بردم. البته من میتوانم به یک دلیل ساده که «از دست یک نفر بیشتر از این بر نمی آید» مانند دیگران خود را «ببخشم». امّا مشکل از اینجا آغاز میشود که من عمیقاً به شعار «هرگز فراموش نکنیم و هرگز نبخشیم» معتقدم و این شعار را «استوانهٔ پیشرفت» میدانم. زیرا اگر قصد این باشد که خود را ببخشیم؛ چه فرقی میان ما و آن کثافتهایی که میخواهند با «دعای کمیل» خود را «بخشوده شده» بدانند وجود دارد. نتیجه اینکه من یک «رادیکال» هستم و به «خلوص» معتقدم. منظور من از «خلوص»؛ مفهوم «یحیوی = یحیی تعمید دهنده» نیست؛ زیرا در این سیستم فکری؛ تنها یک مفهوم وجود دارد که توسط « عیسی ناصری» به «نابخشودگی ابدی و متولدین در تاریکی ابدی گناه» تعبیر شد. من از این نوع رادیکالها نیستم و هرگز نبوده ام. امّا آنکه میخواهد راهی برای «خروج از بحران» و رسیدن به «جامعه ای باثبات» پیدا کند؛ نمیتواند «رادیکال» نباشد. در هیچ یک از آزمایشهای علمی؛ نمیتوان «رادیکال» نبود و به نتیجه رسید. زیرا دنیا محیطی «رادیکال» است. لیبرالیسم تنها در دنیاهای قراردادی؛ زمانی که عده ای «موجودات ناهمگون» را مانند «سیب زمینی» در یک گونی ریخته و میگویند که «باید با هم زندگی کنید» میتواند هم زندگی را تسهیل کند و هم به خاطر «تفسیر پذیری» زندگی را برای عده ای از «اهالی گونی» تبدیل به جهنم کند. لذا من در «اهداف نهایی» به «لیبرالیسم» معتقد نیستم. امّا برای «دوران گذار»؛ «لیبرالیسم محدود» را به عنوان یک «وسیلهٔ گذار» میپذیرم. از نظر من زندگی موجوداتی مانند «انشتین» در کنار موجوداتی مانند «مونگولها» یک «جهنّم دو طرفه» است. لذا شاید توانسته باشم در طول این چند سال «ملغمهٔ ظاهراً متناقض از نظر بحث کلامی بیجان» افکار خود را معرفی کرده باشم. در یک کلام؛ از نظر من آنهایی که درجهٔ هوش آنها کمتر از ۱۴۵ باشد؛ نباید «بازتولید» شوند.
پس از این «درازگویی ناخوشایند» بهتر است که به موضوع اصلی بازگردیم؛ زیرا ما در «گونی» زندگی میکنیم.
در دور دوّم ریاست جمهوری آقای اوباما به این نتیجه رسیدم که این شخص در همان مسیری حرکت میکند که آقای جورج بوش حرکت میکرد و تفاوتی که ما میبینیم و ظاهراً بسیار ناهمگون است؛ تنها «تغییر دکترینها» است ولی استراتژی همان است که بود. یعنی «زدن ستونها» برای ویرانی ساختار کهن.
سیاستهایی که از طریق دولت آقای اوباما به پیش رفته اند؛ بسیار ویرانگر تر از چنگ و دندان نظامی دولت آقای بوش بوده اند و به موازات این حرکت؛ آمریکا توانسته است تمامی هزینه های «آغاز نظامی» این استراتژی را جبران کند و از نظر اقتصادی به جایگاه خود باز گردد. امّا چین حدود ۳۰ درصد از اقتصاد خود را از دست داده و روسها نیز باید به «شعب ابی طالب» رفته و به شکمشان سنگ ببندند. جالب اینکه هیچ یک از این «عقب نشینیهای اقتصادی چین و روسیه» که ۲ کشور ظاهراً قدرتمند و دارای نقش تعیین کننده هستند؛ نه تنها اقتصاد آمریکا را با خود پایین نکشیده است؛ بلکه آنرا «سرو قامت تر» کرده است.
به همین حکومت «انگلهای صفوی» نگاهی بیندازید که حتی بدون شلیک یک گلوله؛ به چنان بدبختی دچار شده است که نمیداند چکار کند؟
«احمق فرزانه» فکر میکند که با خرید و تحویل گرفتن سامانهٔ S300 به اوج و بالاترین قلهّ های دفاعی صعود خواهد کرد. این تفکّر شبیه همان جوک اصفهانی است که با یک کاسه ماست در کنار «زاینده رود پیوسته به تاریخ» ایستاده بود و در میان تناقض «اندازهٔ ماست» و «حجم آب»؛ سرگردان مانده بود که چگونه میتوان زاینده رود را به «رودخانهٔ دوغ» تبدیل کرد؟!!!
آن اصفهانی هم اکنون نیز در کنار زاینده رود ایستاده است. هم «ماست» و هم «زاینده رود» هر دو خشک شده اند. امّا تناقض همچنان باقی است.
سال ۲۰۱۶ میلادی دو روز دیگر آغاز میشود. آغازی برای پایان تدریجی دکترین سیاست خارجی «اوباما» که بر «ویرانی صلح آمیز ستونهای کهن» و آمادگی نظامی برای «ضربت نهایی» بنا شده است و ابزار اصلی آن؛ «تحریم» و «فروش تسلیحات» و «تولید اپوزیسیونهای فعّال و عصبی» میباشد.
سال ۲۰۱۶ برای ساکنین ایران نیز سالی تعیین کننده است. ساکنین ایران در این سال میتوانند فریب بازیهای انتخاباتی دروغین رژیم انگلهای صفوی را خورده و با همین رژیم به «درک» واصل شوند و یا اینکه از خواب زمستان طولانی و ۵۰۰ سالهٔ «شیعه گری» بیدار شده و سرنوشت خود را ورای خواسته های «انگلهای حاکم صفوی» و سپاه پاچاهار داران؛ رقم بزنند.
ساکنین ایران از همین امروز؛ بیش از ۱۴ ماه زمان ندارند.
ساکنین ایران باید از هم اکنون؛ دلهای خود را از وعده های دروغین «نتایج مشعشع برجام»؛ پاک کنند. جوانانی که به سنّ سربازی رسیده اند؛ باید به خدمت سربازی بروند و آموزشهای نظامی را حتی فراتر از آنچه که در پادگانها به آنها آموزش داده میشود؛ بیاموزند. زیرا کارهای زیادی برای انجام دادن در پیش روی خود دارند.
در سال ۲۰۱۶ تا زمانی که آقای اوباما کاخ سفید را در سال ۲۰۱۷ ترک کند؛ رژیم انگلهای صفوی شیعه مسلک؛ بدترین و بی بازگشت ترین روزهای تلخ خود را خواهد گذرانید. آقای پوتین نیز با اینکه ماجرای سوریه را به ماجرای «اوکرائین» و تحریمها گره زده است؛ روزگار خوشی نخواهد داشت و آنچه که اکنون «پیروزیهای روسی» در سوریه نامیده میشوند را به یکباره استفراغ خواهد کرد. همانگونه که «انگل فرزانه» اهداف «بمب اتم حق مسلّم ماست» را با هزینه کردن صدها میلیارد دلار؛ با استفراغ خون؛ بالا آورد و جام زهر را بی سر و صدا نوشید.
لذا توصیهٔ من به همهٔ ساکنین ایران و بویژه «حزبلبلی ها» این است که : «با کیر پوتین به چاه جمکران نروید»؛ زیرا پوتین «بازیگر بازنده» است.
در اواخر ۲۰۱۶ دکترین آمریکا برای «زدن ستونها» تغییر خواهد کرد و ستون اصلی و نهایی؛ «روسیه» است. لذا آنهایی که دل خود را به «روسیه» خوش کرده اند؛ در پی فرو ریزی «دومینوی روسیه» به قعر چاه جمکران فرو خواهند ریخت. شاید روسها بتوانند خود را از زیر آوار بیرون بکشند؛ امّا کشورهای دست چندمی مثل ایران و ساکنینش؛ چنین توانی را نخواهند داشت.
سال ۲۰۱۷ سال «مارکو روبیو» است.
در سال ۲۰۱۶ تضعیف اقتصادی ایران و روسیه شدت بیشتری خواهد یافت و پس از مارس ۲۰۱۷ روند آغاز برخورد نظامی با رژیم انگلهای صفوی حاکم بر ایران شکل خواهد گرفت و تهدیدهای نظامی بسیار جدّی خواهند بود.
کشورهای عربی از مدتها پیش خود را برای سال ۲۰۱۷ آماده میکنند.
آنهایی که فکر میکنند عربها نمیتوانند از تسلیحات مدرن آمریکایی استفاده کنند؛ چون «عرب هستند»؛ تصوری بسیار احمقانه دارند و حد اقل اینکه؛ نمیتوانند بفهمند که فروش تسلیحات؛ همیشه با خدمات بعد از فروش؛ آموزش و خدمات مستشاری همراه است. لذا چنین موجودات مفلوکی بهتر است «غبغبهای پُر از باد احمقانهٔ خود» را از از باد احساسات دروغین و بی مصرف خالی کنند.
سال ۲۰۱۶ آخرین دورهٔ زمانی است که پنجرهٔ «عفو و بخشایش اوبامایی» گشوده خواهد ماند و پس ار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا؛ این پنجره بسته شده و لوله های تسلیحات باز خواهند شد.
کژدم