۱۳۹۶ اردیبهشت ۳, یکشنبه

یک گزارش با دید کلاغی

پیشگفتاری  ظاهراً بی ربط:

شاید بپرسید که «دید کلاغی» دیگر چه صیغه ای است که این روزها وارد «ادبیات کژدمی» کرده ای؟
اینها ادبیات کژدمی نیستند بلکه در آیین شمنی ۲ نوع از «دیدن» مدّ نظر و مطالعه و تلاش برای رسیدن به آنها قرار میگیرند.

۱- دیدن مثل کلاغ.

کلاغ یک پرنده است و از بالا به زمین نگاه میکُند. لذا مناطق وسیعی را به صورتی کُلّی میبیند. رنگهای گوناگون برای کلاغ مفهومی ندارند و همهٔ رنگها برای کلاغ در «باند و طول موج سیاه و سفید و طیف خاکستری میان سیاه و سفید» خلاصه میشوند. لذا «باند دیدن» کلاغ محدود به «سیاه و سفید و طیف خاکستری» است. کلاغ در درون این محدودهٔ «قدرت دیدن»؛ «نشانه ها» را میبیند و هدف خود را انتخاب کرده و به شکار میرود. امّا اگر یک «انسان» بتواند به «دید کلاغی» دست یابد؛ به یک «گزارشگر بسیار خوب» تبدیل میشود. زیرا دارای دیدی فارغ از رنگهای گوناگون و چه بسا فریب دهنده خواهد شد.

در اینجا باید مسئله ای را در رابطه با «رنگها» مطرح کنم تا ذهن خوانندگان گرامی روشن تر شود.

تشخیص رنگ به خاطر «طبیعت رنگها» به ۲ نوع تقسیم میشود:
۱- رنگهای مایع و جامد.
۲- رنگهای «طیف نوری».

در دنیای رنگهای مایع و جامد؛ اگر ۳ رنگ اصلی (سرخ ـ آبی ـ زرد)  را به طور مساوی با هم مخلوط کنید؛ رنگی متمایل به «سیاه» بدست می آید.
در دنیای «رنگهای طیفی» (رنگهای نوری)؛ قاعدهٔ بازی عوض میشود و اگر آنها را با هم مخلوط کنید؛ رنگی متمایل به سفید به دست می آید. (رنگ متمایل به سفید نور خورشید؛ زمانی که از منشور کریستالها و یا قطرات آب می گذرد؛ به ۷ طیف رنگی رنگین کمان تبدیل میشود و اگر این ۷ طیف را با هم مخلوط کنید؛ تقریباً به رنگ نور خورشید تبدیل میشود).
برای آزمایش درستی؛ به یک رنگ فروشی بروید و ۳ رنگ اصلی را بخرید.
نخست از هر رنگ یک پیمانه را در ظرفی ریخته و مخلوط کنید. خواهید دید که رنگ سیاه بدست می آید.
سپس یک «فرفره» و یا پرّه های یک بادزن برقی را به ۳ زاویهٔ ۱۲۰ درجه تقسیم و هر کدام از سطح های بدست آمده را با همان ۳ رنگ نقّاشی کنید و پس از خشک شدن؛ بادزن برقی را روشن کرده و یا فرفره را بچرخانید. رنگ تولید شدهٔ نهایی به رنگ نور خورشید (بسیار نزدیک به سفید) خواهد بود.
همچنین در دنیای رنگها ۳ پدیده مورد توجّه است:

۱- رنگ «HUE».
۲- غلظت رنگ «Chroma».
۳- طیفی از «سفیدی» تا «سیاهی» که «Value» نامیده میشود.

بدون درجهٔ «Value»؛ پدیده ای  به نام «کنتراست» (Contrast) وجود نخواهد داشت. در واقع دیدن ابعاد در گرو  وجود «Value» است؛ و گرنه «HUE» و «Chroma» به صورت «امتداد» دیده میشوند؛ حتّی اگر «HUE» ها متفاوت باشند (مانند زرد و بنفش و یا آبی و سرخ)؛ بدون وجود «Value» به صورت «امتداد رنگها» دیده خواهند شد.

حال باید با «دید کلاغی» آشنا شده باشید. این دید بدون در نظر گرفتن («HUE» و «Chroma» ) میتواند «ابعاد ۳ گانه» (کمترین تعداد ابعاد برای تشخیص عمق و فاصله و سطح) را با تکیه بر  «Value»؛ مشخّص سازد.
«دید کلاغی»؛ نه تنها یک تصویر کُلّی به شما میدهد؛ بلکه «درک بُعد و فاصله و عُمق» و همچنین درک نقاط حسّاس را که دارای «کنتراست» قابل توجّهی هستند را نیز به شما میدهد که در «آیین شمنی» به «نشانه ها» تعبیر میشوند.
حال امیدوارم که با «آیین شمنی» و «دید کلاغی» شوخی نکنید و آنرا بسیار جدّی بگیرید.

۲- دید عقاب

خانوداهٔ عقابها موجوداتی ۲ دید هستند.

الف: دوربینی که دیدی کُلّی و رنگی دارد.
ب: دوربین دوّم که مانند دایره ای در میان «دوربین الف» و به صورت متحرّک به هدفگیری و «روشن بینی هدف»  میپردازد و اگر باب میل باشد؛ به سوی آن شیرجه میرود.
«دید عقابی» نیز همچنان از «Value» سود می بَرَد. زیرا بدون «Value»؛ ابعاد قابل تشخیص نیستند و همهٔ رنگها به امتداد سطحی یکدیگر تبدیل میشوند.

امیدوارم که این پیشگفتار اگر به درد «سیاسی پنداران» هم نخورده باشد به درد هنرمندان نقّاش و یا «هنرمندان دکوراسیون داخلی خانه ها» و یا طرّاحان لباس و هر حرفه ای که «رنگ و سطح و عمق» پارامترهای اصلی آن حرفه را تشکیل میدهند؛ بخورد.

گزارش کلاغی:

۱- در حال گذشتن از فصل سرما و تجربهٔ دیگربارهٔ «تابستان» هستیم. یعنی اینکه: مصرف گاز و نفت به شدّت کاهش خواهد یافت.
۲- نفت «شِیل» آمریکا مانند شمشیر «شِمر ذی الجوشن» و یا «شمشیر داموکلس» بر بالای سر نفت روسیه و عربستان و ایران و عراق و .... آویزان است و قدرت مانور را از آنها گرفته است. اگر تولیدشان را به امید «افزایش قیمت» کاهش دهند؛ نفت شِیل قدرت می یابد. و اگر تولیدشان را افزایش دهند؛ خودشان جِر وا جِر میشوند. اگر در همین سطح بمانند نیز؛ نمیتوانند با نفت شِیل رقابت کنند.
۳- از سر گیری استفاده از منابع ذغال سنگ در آمریکا. نیاز به نفت را کَم میکند و قدرت صادرات نفت  آمریکا را افزایش میدهد. افزایش صادرات نفت آمریکا؛ به معنی «از دست رفتن بازار نفت» توسّط روسها و رژیم ایران و عربستان و .... است.
لذا کشورهایی که اقتصاد آنها «نفت پایه» است؛ باید به ضررهای سنگینی تن دهند.
۴-عربستان سعودی دهها میلیارد دلار سرمایه گذاری بر روی پروژه هایش را متوقّف نموده است. نه به این دلیل که پولش را ندارد؛ بلکه به این دلیل که میخواهد «زگیل منطقه ای صفوی مسلکها» را جرّاحی کُند و این جرّاحی نیاز به هزینه هایی دارد که آمریکا نخواهد پرداخت و کشورهای عربی باید این هزینه ها را پرداخت کنند.
۵- دولت ترامپ میداند که بدون ریشه کن کردن «صفوی گری»؛ امکان زدودن «سلفی گری» وجود ندارد. لذا برای پایان دادن به جنگهای مذهبی نیابتی؛ عزم خود را جزم کرده است و رژیم انگلهای صفوی در اوّل صف زدوده شدن قرار دارند. همانگونه که برای شعله ور کردن این جنگها توسط جورج بوش (پسر) در خطّ مقدّم قرار گرفتند و با حکومت ۸ سالهٔ اوباما به جنگهای مذهبی نیابتی پر و بال داده شد.
۶- ائتلاف بزرگ عربی و ورود اسرائیل به این ائتلاف؛ حرفهای زیادی برای زدن دارد.
۷- نیروهای رژیم انگلهای صفوی در سطح منطقه به شدّت پراکنده هستند و ادارهٔ آنها هزینه های زیادی میطلبد که رژیم شیعی توان پاسخگویی به آنرا ندارد.
۸- پس از آزمایش موفقیّت آمیز MOAB در افغانستان؛ سپاه پاچاهارداران حتّی قدرت «گنده گوزیها»یش را نیز از دست داده است.

کژدم






۱۳۹۶ اردیبهشت ۱, جمعه

سخنان انگل فرزانه بوی «وحشت عمومی» میدهد.

معمولاً انگل فرزانه و اتاقهای فکری او؛ نخست «سناریو» مینویسند و سپس به اجرا در می آورند و در آخر کار؛  آن موجود «کیسه کِشِ فرزانه» از پشت پردهٔ عصمت و طهارت بیرون آمده و پایان نمایش را به صورتی پیامبرگونه اعلام میکُند و همهٔ  حزب اللهی ها به «بصیرت انگل فرزانه» ایمان چندباره می آورند.  امّا یکی از همین موجودات حزب اللهی به  خاطر اینکه سالهاست از او و برادرش بیش از حدّ (تا حدّ پارگی) استفاده شده است؛ نتوانست دوام بیاورد و آخر الامر گفت: «ما حزب اللهی ها موجودات بی ارزشی هستیم» .... (اینجا). البتّه این موجود تنها نیست و نمونه ای از خروارها است که  آرام آرام (بر اساس درجهٔ IQ» میفهمند که ارزشی بیشتر از «زهرا خانم» (جندهٔ پیرِ بی مقدار و گشاد و چروک برداشتهٔ  بی مشتری ۳۰ متری گمرک = علمدار حزب الّلهی ها در اوایل انقلاب) ندارند و هرگز «مالک اشتر» نخواهند شد. اگر هم برای یک دورهٔ کوتاه به عنوان دستمال چرک مستراح؛ آنها را «مالک اشتر» بخوانند؛ امّا آن دورهٔ کوتاه که از نامش پیداست؛ بسیار زود گذر است. «سعید جلیلی» یکی از نمونه های آن است. سعید جلیلی یکی از دانش آموختگان «دانش سیاسی Old School  روسی است». و به عنوان یک «نوکر بله قربان گو» در اختیار «کرملین» خدمت میکُند. بسیاری از دیگران که نه تنها «پاها و چشمهایشان» ؛ بلکه «زنشان» را نیز به خاطر «مفقود الاثر نامیده شدن» از دست داده  و زمانی که به خانه آمده اند؛ شاهد «گاییده شدن همسرشان» توسّط «برادر مؤمن و با غیرتشان» شده و در وادی «فرزندانی که هم برادر و خواهر و هم پسر عمو  و دختر عمو هستند» سرگردان شده و اکنون به نوعی از انواع؛ «موجی» شده اند و نمیدانند که «سرشان را بخارانند؟ یا کونشان را بخارانند؟ کیر خامنه ای و رفسنجانی و یا کرّوبی و موسوی را بخارانند؟». این است داستان واقعی «مالک اشترهای رژیم کثیف صفوی».
استفادهٔ موضعی از این موجودات بد بخت و Low IQ و سپس انداختن آنها در کیسه زبالهٔ مخصوص مستراح؛ داستانی ۴۰ ساله است. امّا موجودات خدمتگذار رژیم «مفعولهای صفوی مسلک» (به تاریخچهٔ خانقاههای کون کُنی اردبیل مراجعه کنید). همچنان خود را «پیروزمندان» می نامند. آیا سخنرانی «شمپانزهٔ بوتاکسی» در اردبیل را به یا دارید که به آنها گفت: «آیا میدانید که بنیانگذاران چه هستید؟».... تبریزیها همیشه «اردبیلی ها» را «کونی» و یا «بچّه باز» مینامیدند؛ فارغ از اینکه «درست» و یا «دروغ» باشد؛ امّا سند تبریزیها؛ «خانقاههای کون کُنی شیخ صفی الدین اردبیلی» که «بنیان گذاران تشیّع صفوی» هستند میباشد.
پرسش بعدی این است:
«آیا مالک اشترهای تشیّع صفوی همگی کونی و یا بچّه باز بوده اند؟» پاسخ این است: آری
باور ندارید؟ .... به  تاریخچهٔ «سلسلهٔ قاجار» مراجعه کنید.

بگذریم .....

امّا اینبار داستان و سناریو را؛ نه «انگل فرزانهٔ پیرو کون کُن خانه های شیخ صفی الدین اردبیلی» (صفویها) .... بلکه  دیگران نوشته اند و بخش نخست آن در حال اجرا است. اینجا است که  انگل فرزانه  از «وحشت عمومی» تولید شده توسّط دولت دونالد ترامپ؛ قافیه را باخته و وحشت عمومی را اعلام کرد. هرچند که در زیر چتر حمایتی عریض و طویل امنیتی؛ در جلو دوربین قهرمانانه سخن گفته و خود را «پسرک شجاع» معرّفی میکند امّا به وجود وحشت عمومی در ساختار رژیم اعتراف دارد.
بازی «پسرک شجاع» دیگر محلّی از اعراب ندارد زیرا پروژهٔ امام حسن و نرمش کشتی گیرانه و فرمان پیامبرگونهٔ ۱۹۰ هزار سو و راضی شدن  به ۵۰۰۰ سو  هنوز فراموش نشده اند (به اختلاف میان ۱۹۰ هزار و ۵ هزار توّجه کنید تا بتوانید سخنان مؤدبانهٔ کژدم را هضم کنید.). در ماجرای «میکونوس» نیز؛ کشتی گیر عرصهٔ «گفتگوی تمدّنها» بود که لاشهٔ انگل فرزانه و انگل بهرمانی به دَرَک واصل شده  را به زور از راهروهای دادگاه میکونوس  بیرون کشید.
«پسرک شجاع فرزانه» بارها نشان داده است که «ریغو تر» از آن است که در عربده هایش که زیر چتر حمایتی دهها لایهٔ امنیتی ادّعا میکند.

در ماههای آینده؛ شاهد فروپاشیهای سنگین خواهیم بود که دیگران آنها را طرّاحی کرده و  از آن سود خواهند بُرد.
ردّ صلاحیّت «شمپانزهٔ بوتاکسی»؛ نشانهٔ «احساس خطر و وحشت عمیق» رژیم کثیف صفوی از ماجراهای آینده است و «رئیسی بیا ... رئیسی بیا .... جماء کنید با جنده ها»؛ فقط برای سرخ نگهداشتن صورت انگل فرزانه با سیلی است.
مهمّ نیست که هواداران «بوتاکس برای رهبری»؛ چه احساسی دارند؟ مهمّ این است که انگل فرزانه دچار خونریزی شدید شده است و این خونریزی شدید؛ یعنی «امام حسن بنفش» برای دورهٔ دوازدهم.
آیا گفته بودم؟ یا نگفته بودم که امام حسن بنفش رئیس جمهور آیندهٔ تان خواهد بود؟ .... و خواهد بود.

کژدم



۱۳۹۶ فروردین ۲۹, سه‌شنبه

با خودتان رو راست باشید

فریب دشمن کاری عاقلانه است. به شرطی که چنان بر امور مسلّط باشی که دشمن نتواند بفهمد از کجا ضربه خورده است؟!!  امّا خود فریبی کاری بسیار آسان است و نیازی به تلاش ندارد. کافی است که «تانک فلّاق» را به عنوان اوج شکوفایی تکنولوژیک به خورد خود بدهی و یا موجودی «غار نورد» و یا «چاه نورد» را که نه تنها یک موجود ناتشناخته و غیر مستند است؛ بلکه  اتفاقاً همهٔ اسناد بر «عدم وجود» او گواهی میدهند را نه تنها باور کنی؛ بلکه او را «ناجی بشریّت» بدانی و به همه بگویی: «خفه شو». 
این سناریوی آخر؛ «عمق بی انتهای سقوط و خود فریبی» است.

یا به عنوان مثال اگر در جنگ مشهور خندق ؛ یک «سامورایی» و یا «شمشیرزن معبد شائولین سو» به جای «عمرو ابن عبدود عامری» که یک شمشیرزن عرب بود؛ در برابر علی ظاهر میشد؛ چه بلایی بر سر علی می آمد؟ من به شما میگویم: 
آن سامورایی و یا شمشیرزن چینی؛ علی را در کمتر از ۲۰ ثانیه مانند کالباس؛ لایه به لایه می بُرید.
آیا تا به حال دیده اید که «هنر شمشیرزنی عربی» در جایی ثبت شده باشد و فنون و تکنیکهایش به صورت تدوین شده گرد آوری شده باشند؟ یا اینکه شمشیرزنی عربها و قهرمانانشان «یِلخی» بوده اند؟
امّا «هنر شمشیرزنی چینی» و «ژاپنی»؛  بر  اساس حرکات بدن انسان و تمرین برای آفریدن حرکات نوین بدن بنا شده اند که تاریخی مدوّن دارد و تنها بر حرکات آکروباتیک استوار نیست و روندی بسیار هوشمندانه دارد.
این مطلب را گفتم تا خودتان را فریب ندهید و فکر نکنید که علی؛ «پُخی» بوده است. نه .... نبوده است.
امّا میتوان علی و یا یک سامورایی چیره دست را به خاطر پیروزی در چند نبرد؛ به «خدا» تبدیل کرد.
یا مثلاً مقاومت «بهروز دهقانی» در برابر شکنجه را به «حقّانیت مارکسیم لنینیسم» تعبیر نمود.
این است آنچه که من آنرا «خود فریبی» مینامم.
پرسش دیگر این است: «دیگران فریبی چطور؟».
پاسخ:
آنچه را که تو را فریفت؛ با ملغمهٔ خرافات (خدا و الله و مسیح و شیطان و بهشت و جهنّم) در بوق و کرنا کُن  (پروپاگاندا) تا لشکری از فریب خوردگان داشته باشی. تا به یک اشاره ای؛ همدیگر را مثل سگها و کفتارهای هار بدرند. (سوریه؛ عراق؛ افغانستان؛ کثافتستان؛ لیبی ..... و .....).
البتّه آنچه که موجب «خود فریبی» میشود؛ همیشه یکسان نیست و گاهی «اعتقاد به تکرار تاریخ» و طرّاحی استراتژی مبارزاتی بر اساس «گذشته ها» نیز به تولید «خود فریبی» می انجامد.
اکنون؛ در میان آنهایی که خود را «ایرانی» میدانند؛ طیف وسیعی از «خودفریبی سیاسی»؛ «خود فریبی اجتماعی» و ..... در جریان است.
البتّه این بیماری؛ نوعی جدید از «آنفلو آنزا» نیست؛ بلکه ادامهٔ همان بیماری دورانهای پیشین است.
عدّه ای میخواهند «مصدّق بازی» را تکرار کنند. عدّه ای میخواهند که «لنین بازی» کنند. عدّه ای میخواهند که «آریامهر بازی» را ادامه دهند و ..... عدّه ای نیز میخواهند تا همهٔ این «راههای شکست خورده»  را در هم آمیخته  و بازی «شتر - گاو - پلنگ» براه اندازند.

نظر من این است:

اگر گاوی با شاخش حمله کرد؛ شاخهایش را ببرید.
اگر با پاهایش حمله کرد؛ پاهایش را ببرید.
اگر با پیشانی حمله کرد؛ با پتک بر پیشانی اش بکوبید.
اگر آن گاو بچه هایش را به میدان آورد (طفلان مسلم بازی)..... بچّه هایش را بکشید.

اگر اینچنین بجنگید؛ دیگر از «گاو» و «گاو نشان» اثری نخواهد ماند و شما پیروز میدان نبرد خواهید بود.
سپس نوبت ساختن «ایران نوین» فرا خواهد رسید.
امّا اگر میخواهید با استراتژی «اِوا خواهر»  پیش بروید؛ منتظر «داس و سندان و بِرنو» (البتّه مدرن) باشید.

کژدم

۱۳۹۶ فروردین ۲۵, جمعه

موضع نهایی چین در مورد کرهٔ شمالی؛ نقشهٔ راه پوتین در مورد بشار اسد و انگل فرزانه خواهد بود.

پس از به روی کار آمدن دونالد ترامپ؛ رهبران چین تا کنون به ۴ حرکت که ظاهراً بوی عقب نشینی میدهد دست زده اند:

۱- توقّف خرید ذغال سنگ از کرهٔ شمالی.
۲- دادن رأی ممتنع در آخرین رأی گیری سازمان ملل متّحد برای مجبور کردن بشار اسد به همکاری با محققین سازمان ملل.
۳- متوّف کردن پروازهای خطوط هوایی میان چین و کرهٔ شمالی.

این ۳ حرکت دارای ارزش چندانی نیستند؛ زیرا تأثیر آنی ندارند و ماجرای کرهٔ شمالی به مرز «رسیدن کارد به استخوان» کشیده است.
امّا حرکت مهم چین این است:

۴- گسیل کردن ۱۵۰ هزار نیروی نظامی به مرزهای مشترک با کرهٔ شمالی؛ برای کنترل بحران جنگی.

حرکت چهارم نشان میدهد که چینیها ماجرای کرهٔ شمالی را جدّی گرفته اند و هرچند که میخواهند «قطره چکانی» عمل کنند؛ میدانند که «حرکت قطره چکانی تاکتیکی» (خر رنگ کُنی) به احتمال زیاد نمرهٔ لازم قبولی را نخواهد آورد و باید به دست خودشان؛ خرخرهٔ «خوک چاق» را فشار دهند و گرنه هشدار دادن به دونالد ترامپ مبنی بر اینکه «نگذاریم کار به نقطهٔ بی بازگشت برسد»؛ هشدار مزخرفی است. زیرا اگر چینیها میخواهند که از فاجعه جلوگیری کنند؛ چرا خودشان آستینها را بالا نمیزنند تا کار به نقطهٔ بی بازگشت نرسد؟
اینکه «خوک چاق» همچنان شعارهای جنگی میدهد نیز به پشگل خریده نخواهد شد و خاطرهٔ شعارهای «سعید الصحاف» هنوز فراموش نشده اند.

البتّه رهبران چین ۲ نگرانی عمده دارند:

۱- اگر حاکمیت کرهٔ شمالی سرنگون شده و «خوک چاق» به دست آمریکاییها بیفتد؛ اسرار انتشار توانمندی تسلیحاتی کثافتستان و از آن طریق لیبی و رژیم شیعی ایران و کرهٔ شمالی؛ به طور رسمی میتواند به صورت مستند در دید همگان قرار گیرد.

۲- اگر حکومت کرهٔ شمالی سرنگون شود و به سوی اتّحاد با کرهٔ جنوبی حرکت کند؛ یک همسایهٔ هسته ای طرفدار غرب را در همسایگی خود خواهد داشت.

به همین دلیل نیز دونالد ترامپ امیدوار است که رهبران چین؛ به دست خود رژیم حاکم بر کرهٔ شمالی را خلع سلاح کنند و غرب نیز حاضر شود که : «شتر دیدی؟ .... کدام شتر؟».

تصمیم چین هر چه که باشد؛ راهنمای روسها در حرکتهای بعدی آنها خواهد بود.

کژدم

۱۳۹۶ فروردین ۱۸, جمعه

«جمنا» بیا ... «جمنا» بیا .... جماء کنید با جنده ها .....

بار دیگر گونی های آرد و روسپی هایی که در زیر دست و بال سپاه قدس به فرماندهی «حاجی بادمجان گروهبان میرزاقاسمی» و تولیت آستان قدس «رضا اسهال و استفراغی» که در هنگام مرگ روده هایش ۵ آرشین از سوراخ کونش بیرون زده بود و همچنان شفا میدهد؟؟؟!!!! ... بیرون آمده اند. مثل همان «لیدی گاگا» که برای هیلاری خانم بیرون آمده بود.




فاطمه دختر زشت رویی بود که پدرش محمّد (ص) او را به زین اسب فروخت. اگر عربها اسب نداشتند؛ حتماً فاطمه را به «پالان خر» نیز میفروخت.
امّا گویا «زینب تَشنَه لب» برای خودش و یا در انظار عربها «لعبتی» بوده  و به همین خاطر دست به دست می شده است.
زینب تَشنَه لب؛ پس از کربلا ... بازهم همیشه تَشنَه لب ماند؛ امّا اینبار تَشنَه لب چیز دیگری بود و به همین خاطر بود که گفت: «صیغه شدن؛ بهترین لذّت دنیاست».
زینب تَشنَه لب را میتوان «مادر معنوی» همهٔ روسپیان جهان اسلام دانست.

لذا بر «رئیسی نیا» خُرده نگیرید. او هم تولیت روسپی خانه ای موسوم به «مشهد» را دارد و هم اینکه مثل احمدی نژاد؛ نظراتش به انگل فرزانه که نوه های تیتیش مامانیش را «قاری قرآن بیت رهبری» دهها بار نموده است ... نزدیکتر است.

به «رئیسی نیا» رای بدهید ... تا هرکدامتان یک جندهٔ آستان قدس رضا اسهال و استفراغی بدست آورید ...
پیش به سوی صندوقهای رأی .... پیش به سوی تجدید پیمان با «زینب تَشنَه لب» ....

کژدم بسیار بسیار باتربیت.