۱۳۹۶ تیر ۹, جمعه

به دقیقهٔ ۸۰ بازی نزدیک میشویم.

نخستین مسئله

پس از هشدار کاخ سفید به رژیم اسد در رابطه با عدم استفادهٔ مجدّد از تسلیحات شیمیایی و مسئول دانستن روسها و رژیم ایران در چنین صورتی؛ آقای لاوروف در پاسخ به هشدار کاخ سفید گفتند که اگر آمریکا به نیروهای رژیم اسد حمله کند؛ روسیه پاسخی متناسب و شرافتمندانه خواهد داد. آقای لاوروف سپس افزود که ترامپ و پوتین در حاشیهٔ نشست G20 حتماً باید دیدار کنند و دیدار آنها ضروری است. آنچه که من از سخنان آقای لاوروف دریافتم؛ به شرح زیر است:

۱- آقای لاوروف با بکار بردن کلمهٔ «شرافت» تاکید کردند که مسئله برای روسها تبدیل به مسئلهٔ «حیثیتی» شده است و ناچار به پاسخگویی هستند.
۲- آقای لاوروف با مطرح نمودن نشست G20 و ضرورت دیدار پوتین و ترامپ و اینکه اگر چنین دیداری صورت نگیرد؛ احمقانه خواهد بود. در واقع از کاخ سفید خواستند که صبر کنند (خرید زمان) و کار را عجولانه به جای باریک نکشانند.

۳- پس از سخنان آقای لاوروف؛ مشاور امنیتی ترامپ اظهار داشت که: ۸۰ در صد نیروهای رزمی بشار اسد را سپاه قدس تامین میکند. این سخن ۲ معنی مهم دارد:

الف: رژیمی به نام رژیم اسد وجود ندارد. هر چه هست روسها و سپاه قدس است.
ب: اگر میخواهید در حاشیهٔ نشست G20 گفتگوی مؤثری داشته باشیم. سپاه قدس و حزب الله لبنان را نیز در جیب خود بیاورید.

کارتهای روی میز

۱- آقای پوتین میداند که ترامپ تنها شانس او در ۴ سال آینده است. همچنین میداند که ترامپ اهل معامله هست؛ ولی اهل عقب نشینی نیست. اگر کار به خاطر «حیثیّتی» شدن به جای باریک کشیده شود؛ این مسئله برای ترامپ هم جنبهٔ نه تنها «حیثیّتی»؛ بلکه به خاطر بامبول بازیهای دامنه دار و گستردهٔ گلوبالیستهای نشسته در کنگره و سنا و Deep State میتواند جنبهٔ حیاتی داشته باشد و ترامپ نمیتواند با دست خالی به خانه باز گردد.  لذا معامله بر سر «حیثیّت»ها نخواهد بود و حیثیّت هر دو طرف باید حفظ شود.

۲- آقای پوتین میداند که «تحریمهای جدید» با اینکه دچار عطسه و سُرفه شده است؛ امّا میتواند با اشارهٔ کاخ سفید به سرعت بهبود یابد. ترامپ میتواند از گرهگاهی که در مجلس سنا تصویب شده است بگذرد. لازم به یاد آوری است که گره گاه مزبور (همان عطسه و سُرفه) این است که ترامپ حق ندارد بدون مراجعه به کنگره تحریمها را به طور یک جانبه تعدیل و یا لغو کند. به همین دلیل طرح تحریمهای جدید علیه رژیم شیعی حاکم بر ایران را با طرح تحریمهای جدید بر علیه روسیه را به صورت «دوقلوهای به هم چسبیده» در آوردند تا ترامپ را با «رأی به همه و یا هیچ» وادارند. لذا ترامپ میتواند با استفاده از همین کارت عطسه و سُرفه در دیدار خود با پوتین دست بالاتری داشته باشد.
(گویا امروز بیماری عطسه و سرفهٔ طرح تحریمهای دوقلوی به هم چسبیده اندکی التیام یافت).

 https://goo.gl/qgwVdn

۳- آقای پوتین تلاش خواهد کرد که از نیروی سپاه قدس تحت الحمایه اش و وضعیّت میدانی کنونی به عنوان یک مهرهٔ مهم استفاده کند. امّا باید بداند و حتماً میداند که فرشتهٔ مرگ بر بالای سر رژیم حاکم بر ایران در حال پرواز است و قابل مذاکره نیست و اراده ای بزرگ برای سرنگونی رژیم حاکم بر ایران در کار است. این پروژه میتواند از سوریه  و لبنان آغاز شده و به تهران برسد. لذا سپاه قدس نمیتواند به عنوان تهدید بر روی میز قرار گیرد. بلکه باید به عنوان کالا بر روی میز باشد.

۴- روسیه مشکل قیمت و صادرات نفت دارد و در آینده با سرازیر شدن بیشتر نفت شِیل به بازار دچار مشکلات اقتصادی بیشتری خواهد شد و تنها راه برای روسها این است که منابع در آمدهای غیر نفتی خود را گسترش دهند و گرنه در یک دههٔ آینده دچار بیماری «ونزوئلا» خواهد گردید.
این بیماری در کمین ایران و عراق و عربستان نیز نشسته است و اگر رژیم ایران به بازی دفاع از حرمین ادامه دهد. در دههٔ آینده به خودی خود از رده خارج خواهد شد. (پروژهٔ اوباما).

قطر و ترکهای عثمانی

اعلام «بی ارزش بودن مذاکره با رژیم شیعی ایران» از طرف ولیعهد کنونی عربستان سعودی به معنی «بعداً مذاکره خواهیم کرد» نیست. بلکه اعلام عریان حلّ اختلافات از مسیرهای غیر دیپلماتیک است.
همین موضع در رابطه با قطر نیز اعلام گردید و  راه مذاکرات و روده درازیها را با قطر را نیز بستند و به طور ضمنی به ترکهای عثمانی نیز هشدار داده شد که: «یا با ما و یا بَر ما». 

دارایی های قطر

۱- قطر حدود ۳۰۰ میلیارد دلار ذخیرهٔ ارزی دارد. که به نسبت جمعیتش (۲.۷ میلیون نفر) بسیار خوب است و اگر آنرا با ایران که نه تنها هیچ ذخیرهٔ ارزی با حدود ۱۰۰ میلیون نفر جمعیت ندارد و میلیاردها دلار نیز بدهکار است و حتّی برای خرید سامانهٔ S300 نیز مجبور به قرض و قرارداد صدور ۱۰۰ هزار بشکه نفت در روز با قیمتی بسیار ارزان به روسیه  و آمیخته با اشک و آه و ریزش آب بینی است؛ مقایسه کنید. قطر (بخشی از همان عربهای سوسمار خور) در برابر ایرانیان «شیعهٔ آریایی» .... برای خود؛ خداوندگاری است.
۲- داشتن سهام چند ده میلیارد دلاری در صنایع اروپا (بویژه آلمان).
۳- شرکت هواپیمایی قطر.
۴- صادرات نفت و گاز به عنوان مهم ترین منبع در آمد قطر (حدود ۷۰ درصد).
۵- صنعت جهانگردی.

ریسکهای قطر

۱- با تحریم هوایی؛ در نخستین مرحلهٔ چند ماهه؛ ظاهراً ۳۰ در صد از در آمد ناخالص خود را از دست خواهد داد.  امّا با محاسبه هزینه های نگهداری این صنعت؛  شاید ۴۰ تا ۴۵ درصد از درامد ناخالص این شرکت؛ اُفت کند.
در دنیای به هم پیوستهٔ اقتصادی امروز در جهان؛ شکست در یک بخش میتواند شکستهای دیگر در بخشهای دیگر را نیز به همراه آورد و مانند صادر کردن پسته و کشمش توسّط بقّالهای ی بزرگ نیست که اگر کشمش را نخریدند؛ روی قیمت پسته تأثیر نکند.

۲- تحریمهای جدید که شامل اختلال در صادرات نفت و گاز قطر خواهند بود میتواند این کشور را به شدّت به قهقرا ببرد و شیخ تمیم نابغه بازار را به رقیبانش ببازد.

تُرکهای عثمانی

شاید امر بر تُرکهای عثمانی مشتبه شده است که فکر میکنند؛ استعدادها و نبوغ آنها در هزاران سال قبل (اوبا نشینی و  پاشا بازی)؛ تا ۴۰ سال پیش کشف نشده بود و  استعداد و نبوغ عظیم آنها توسط «گلوبالیستها» برای ساختن «کشور نمونهٔ اسلامی مدرنِ حرمسرایی- اخوانی -کراواتی» کشف شد و اکنون بزرگترین نوابغ تکنولوژی «چئز پئز مانقال» (همان «جز - بز» پزی روی منقل خودمان در تبریز =  تکنولوژی پیشرفتهٔ «جغول بَغول پزی در کشور هسته ای - موشکی تهران») در دنیا هستند.

۱- پس از صادر کردن عدّه ای سرباز به قطر و دفاع از شیخ تمیم؛ شهروندان کشورهای عربی؛ «محصولات بقّالی» و «پوشاک» ترکهای عثمانی را تحریم کردند. در گام بعدی که به احتمال زیاد در چند روز آینده اعلام خواهند شد؛ این محصولات به طور رسمی و حکومتی؛ تحریم  و از ورود آنها به کشورهای عربی متّحد جلوگیری خواهد شد و چه بسا  پای این تحریمهای رسمی به اندونزی و مالزی و پاکستان نیز کشیده شود.
۲- سفر شهروندان کشورهای عربی به ترکیهٔ عثمانی نیز ممنوع خواهد شد (مانند ممنوعیّت سفر ایرانیان به اسرائیل) و ترکهای عثمانی در هتلهای ترکیه باید شاهد زوزهٔ سگها باشند.
۳- با توجّه به برخورد آلمانها؛ ترکهای عثمانی باید بفهمند که دوران ظهور و شکوفایی «نبوغ قلّابی ترکهای عثمانی» به سر رسیده است و باید به دنبال سوراخ دعای دیگری باشند. زیرا به پایان عمر «محمّد مُرسی اردوغان» تنها یک «وَجَب اردوغان» فاصله است.

کژدم

۱۳۹۶ تیر ۷, چهارشنبه

چرا بحثهای دینی و مذهبی و «ضد دینی» و «ضد مذهبی» اتلاف وقت است؟

در بخش نظراتِ نوشتار پیشین در پاسخ به یکی از خوانندگان گفتم که من نمیخواهم این وبلاگ را به یکی از مراکز بحثهای دینی و مذهبی تبدیل کنم. زیرا اینگونه بحثها را «اتلاف وقت» میدانم.  من «رنسانس» را در تصویر بزرگ «اتلاف وقت» میدانم؛ هرچند که آنرا «دوران روشنگری» نام نهند. من به دیدن «تصاویر بزرگ» بیشتر از «روزمرّه گی» اهمیت میدهم. زیرا دیدن تصاویر بزرگ میتواند به زایش «تدوین استراتژی» بینجامد. امّا دچار شدن به «روزمرّه گی» مارا به یک «بازیگر» تبدیل میکند که مانند برگی در باد؛ در جهت وزش باد حرکت کنیم و نتیجه ای به جز سرگردانی و «مرگ در ناکجا» به خاطر «ایستادنِ باد» محصول دیگری برایمان نخواهد داشت.

شاید بسیاری از خوانندگان؛ فرزانگانی مانند  «احمد کسروی»؛ «فرود فولادوند»؛ «شجاع الدین شفا» و بسیاری از فرهیختگان عصر نوین را نام آوران «روشنگری» در ایران میدانند. امّا اگر به تاریخ چنین بحثهایی مراجعه کنیم؛ «دَهری ها» (ماتریالیستها) را میبینیم که اندیشه هایشان قدمتی چندین هزار ساله دارد و نام نشانی به جز موارد معدود از آنها به جای نمانده است.

اسرار ازل را نه «تو» دانی و نه «من»

تفسیر کژدمی: بحثهای «من» و «تو» بی پایه و بنیاد است.

وین حرف معمّا نه «تو» خوانی و نه «من»

تفسیر کژدمی: مسئله بسیار پیچیده تر و دور از «ذهن» تر است که بتوان بدون تحقیقات گسترده پاسخی جامع برایشان پیدا کرد.

هست از « پَسِ پرده» گفتگوی «من» و «تو»

تفسیر کژدمی: بحثهای ما به خاطر «پرده های نادانی» است که به خاطر «محدودیّت دانش مُستَنَد»  است و همگی «خیالبافی» است.

چون پرده بر اُفتد؛ .... نه «تو» مانی و نه «من»

تفسیر کژدمی: اگر به چنان درجه ای از «دانش مستند» برسیم که توانایی دیدن تصویر بزرگ را داشته باشیم؛ خواهیم دید که تراوشات ذهنی «تو» و تراوشات ذهنی «من» که به «مزخرفات فلسفی کلامی» آلوده شده اند؛ به جز «بافتنیهای بی بنیان» نبوده است و افکار حپروتی «فلسفی = بافتنیها + بحث کلامی»  بی  ارزش  بودنشان نمایان خواهد شد و «من» و «تو» (به عنوان اندیشمندان فلسفی+کلامی = خیالبافی) دیگر جایی در عرصهٔ اندیشه ها مبتنی بر یافته های تجربی؛ نخواهیم داشت.(یعنی: پایان مزخرف بافیهای فلسفی و کلامی و دینی و مذهبی).

آیا توضیحی بیشتر لازم است؟ پس بگویید و یا بپرسید.

من (کژدم) ادّعای فیلسوف بودن ندارم. زیرا آنقدر احمق و کودن نیستم که فیلسوف باشم.
زمانی که میبینم «احمقی با سواد» میگوید: «مولوی هِگِلِ شرق» .... بدون آنکه حتّی به ذهنش خطور کند که: «مولوی ۱۰۰ ها سال پیش از هِگِل؛ مزخرف بافی می کرده است»؛ با بی شرمی زاید الوصف بدون عذرخواهی از «مغزهای باهوش تر» حتّی نام نوشته های مزخرفش را به «هِگِل .... مولوی غرب» تغییر نمی دهد.
از من (کژدم) میپرسید؟ .... «هر دو عنوان اشتباه هستند.». زیرا بنیان گذار اندیشه های «مولوی» و پیش تر از او «منصور حلّاج»؛  در خاورمیانه شخصیّتی با نامی دیگر است که به «محی الّدین عربی» مشهور است. امّا آیا داستان به همینجا ختم میشود؟ .... هرگز !!!.
زیرا زیر ساخت اندیشه های «محی الّدین عربی» بر اندیشه های «کابالا» و «یحیی تعمید دهنده» استوارند که «عیسی ناصری» نیز به آنها آلوده شده بود.
امّا .... اگر این ستونهای اندیشه؛ «خاورمیانه ای» هستند؛ قرینه های «هندویی» و «بودایی» نیز دارند و جالبتر اینکه؛ قرینه ای «چینی» (تائوئیستی) نیز دارند. باز هم جالبتر از همه اینکه قرینه های «مغولی»؛ «سرخپوستی» نیز دارند.
بارها گفته ام که من (کژدم) دانش آموز «آیین شمنی» هستم. این آیین به من میگوید: وظیفهٔ تو این است که از «آغاز» تا «گسترش» و «ادامهٔ گسترش» را مطالعه کُن. همهٔ «افزوده ها» و دلایل زیست محیطی؛ دخالت «شارلاتانها» (دین سازان) و «ضرورتهای سیاسی برای گسترش افکار مزخرف» و همچنین دلایل «پذیرش اجتماعی افزوده های دین ساز» و ......... و همهٔ عواملی را که به رویش علفهای هرز «پسا شمنی» انجامیده است را مطالعه کُن. زیرا بنیان آیین شمنی بر «تحقیقات  و دیدن» استوار است. نه بر فلسفه بافی و دین سازی و دکّان جادو و جمبل.

امّا همین «آیین شمنی» به من میگوید: «گیرم که همهٔ رازهای نهان این روند بسیار گسترده» را کشف کردی .... آیا «راه فهمانیدن» انها به دیگران را نیز آموخته ای؟ آیا میتوان به «کرم خاکی» و «حلزون» و «شپش» .... ریاضیات آموخت؟ اگر نمیتوانی.... راهش را پیدا کُن و اگر راهی نیافتی ..... حماقت را کنار بگذار و خفه شو. اگر سخن بگویی؛ باید به «کلام» باشد و اگر به «کلام» بگویی؛ خارج از دایرهٔ  «دیدار» (شهود) و «درک بی واسطه» خواهد بود.

«تائو به کلام نمی آید و اگر به کلام در آمد؛ فهمیده نمی شود؛ ولی اگر فهمیده شد .... دیگر؛  تائو نیست».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ما در ایران فرهنگ «پرتاب مدفوع انسان» به خانه های همسایگان «اهل حق»؛ «بهائیان»؛ «اهل تسنّن»؛ «ارمنی ها»؛ «آشوریها» و یا مالیدن آن به درهای خانه های آنان را داریم . آیا با این سخن مخالفید؟ به چه دلیل؟ آیا ندیده و یا نشنیده اید؟ یا اینکه میخواهید این «ننگ» را ماست مالی کنید؟ من با این فرهنگ کثیف بسیار آشنا هستم.

حال فرض کنید که عدّه ای پیدا شده و بگویند که این کار کثیف را متوقّف کنید.

داستان رنسانس همین است.

عدهّ ای به مدّت ۱۰۰ ها سال بی شرافتی و کثافتکاری کردند و عدّ های آمدند و کتابها نوشتند که: «این بی شرافتیها را بس کنید».
من(کژدم) میگویم که هر دو روند؛ مانند شاخه های «دیاپازون» هستند که ۱۰۰ ها سال از  زندگی انسانها را تلف نمودند. عدّه ای مدفوع پاشیدند و عدّه ای دیگر به پاک کردن آن پرداختند. آیا تنها چیزی که ما کَم داشتیم؛ شیوع طاعون مدفوع پاشی و سپس ریشه کنی آن طاعون فرهنگی بود و یا هست؟. اگر امروز مدفوع پاشیدن را کَم کرده اند؛ به شیوه های دیگر دست می یازند.
 در چند سال اخیر با پدیدهٔ بسیار کُهَنِ «یزیدیها» و یا «ایزدیها» در عراق آشنا شدیم. گویی که باید  حتماً بلایی به سرشان می آمد تا با ماوس و اینترنت به دنبالشان میگشتیم تا بدانیم که اینها چه کسانی هستند؟ پس از آن نیز با استناد به توّهمهای خود این قوم و قبیله را با ادّعاهای ناسیونالیستی دروغینِ «داشتن ریشهٔ زرتشتی آیین ایزدی» بخشودیم. امّا من (کژدم)؛ رهبران شارلاتان این قوم را حتّی با دیدن فجایعی که بر سرشان آمد؛ «نبخشودم». زیرا اگر شما این قوم را با «اینترنت» شناخته اید؛ من (کژدم) نسلهای سوختهٔ این قوم را که با «فتوای رهبران شارلاتان ملک طاووسی»؛ زندگیشان سیاه شد را می شناسم  و میدانم که زندگی این افراد چگونه تبدیل به جهنم تبدیل شد. به همین «اهل حقّ» های مظلوم نگاهی بیندازید که اگر فرزندشان «سبیل» خود را بتراشد؛ درخت چنار در ماتحتش فرو میکنند. به همین «بهائیان مظلوم» نگاه کنید که ظاهراً بایستی «تَرک تعصبات مذهبی» کنند .... امّا شمشیر برّنده ای به نام «طرد روحانی» بر بالای سرشان آویزان است که دودمانشان را به باد می دهد.....
داستان سایر کرمهای «لجنزارِ ادیان» نیز به همین روال است.
من (کژدم) نه بر اساس «کتابها» و «مطالعه» بلکه بر اساس «تجربهٔ شخصی = دیدن = شهود عینی» به عنوان تنها آموزهٔ «آیین شمنی» میگویم.
از نظر من فرقی میان «یهودیّت»؛ «اسلام»؛ «بودیسم»؛ «مسیحیّت»؛ «اهل حقّ»؛ و هر کثافت معدهٔ  دیگری که با ادّعای دروغین «اهورا مزدا؛ یهوه؛ خدا؛ الله  می فرماید» به صخره ای اعتقادی تبدیل شده است؛ وجود ندارد.

من هرگز حاضر نیستم حتّی لحظه ای از زندگیم را برای پاسخگویی به اینهمه ادّعاهای دروغین و کثافات معدهٔ کلامی صرف کُنم.

اگر شما بهتر میزنید..... بستانید و بزنید.

کژدم

۱۳۹۶ خرداد ۳۱, چهارشنبه

پروژهٔ تغییر رژیم ؛ .... شوخی؟ ... یا جدّی؟

پس از اظهارات آقای رکس تیلرسون مبنی بر تغییر مسالمت آمیز رژیم مذهبی حاکم بر ایران و حمایت از سازمانها و گروههای طالب دموکراسی در داخل و خارج ایران؛ پروژهٔ حلّاجی و وزن کردن مخالفان حاکمیت شیعی ایران؛ آغاز شد.
رضا پهلوی و گویا فردی به نام امیر عبّاس فخر آور به کنگره دعوت شده و برای اولّین بار رضا پهلوی با نمایندگان مجلس آمریکا دیداری واقعی داشت (برخلاف رسوایی چند سال پیش آلمان که با یک آبدارچی ایرانی تبار به مذاکره پرداخته بود).
البتّه شنیده ام که آقای امیر عبّاس فخر آور  («نویسندهٔ کتاب « رفیق آیت الله»)  نیز گویا برای وزن کشی فراخوانده شده بود.
بهتر است که دلایل حضور رضا پهلوی را از زبان خودشان بشنویم:


رادیو فردا نیز با ۲ نفر در رابطه با اظهارات آقای تیلرسون مصاحبه ای داشته است که «پاسدار سازگارا» در این مصاحبه یکی به نعل و یکی به میخ میزند و مواضعی کلیشه ای مانند «شهرام شارلاتان» (شورت و جوراب فروش «ما در مستراح  هستیم») و رژیم حاکم را که قرار است براندازی شود را بیان میکند و از افتخارات خائنانهٔ خود در سال ۸۸ و به شکست و «صف کشیدن در جلو نانوایی ها به نشانهٔ اعتراض» کشانیدن حرکت ۸۸ و تزریق دروغهای شاخدار و سوء استفاده از اعتماد مردم؛ چنان ضربه ای به روحیهٔ مردم زد که باز آفرینی روحیهٔ اعتماد و ایجاد حرکت را بسیار سخت کرده است .... هیچ سخنی نمیگوید.
نفر دیگر نیز دکتر تقی زادهٔ قصّه گو است که مدافع نظریهٔ کمک آمریکا برای سرنگونی رژیم است. باز هم بهتر است که از زبان خودشان بشنوید:
https://goo.gl/74fbmM

تعداد ۱۰ و یا ۹ نفر از مخالفین رژیم نیز برای سخنرانی به کنگره دعوت شده بودند که گویا یک نفرشان در آخر پشیمان شده و حضور نیافته است. یک نفر دیگرشان نیز جزوهٔ آشپزی «جین شارپ» را (قرآن مجید موسسهٔ جورج سوروس) زیر بغلش برای هدایت مردم به راه راست با خود آورده بوده است. همان جزوه ای که  در سال ۸۸ به«صف نانوایی» و «راه رفتن در پیاده روها» انجامید.

این نظرات را نیز از زبان خودشان بشنویم:

https://www.youtube.com/watch?v=cGUPHl8BI4s&t=1895s


گذشته از آنچه که این اشخاص مطرح میکنند؛ باید بدانند که سخنان آقای تیلرسون هم بسیار جدّی است و هم شوخی.

دلایل جدّی بودن:

۱- سرنگونی رژیم شیعی حاکم بر ایران میتواند تنشهای عراق؛ سوریّه؛ لبنان؛ یمن؛ بحرین و افغانستان را به شدّت کاهش دهد و در مواردی کاملاً حذف کند.
۲- زمینه برای بازگشت و حضور قدرتمند سیاسی-نظامی-اقتصادی آمریکا به منطقه فراهم شود.

لذا آمریکا در پی بنیان نهادن یک حکومت ناپایدار و یا تنش زا در منطقه نیست. بلکه به حاکمیتی پایدار و دوست نیازمند است.

پس مسئله را خیلی جدّی بگیرید.

دلایل شوخی بودن:

۱- آقای تیلرسون میداند که راه برای تغییر رژیم مسالمت آمیز نخواهد بود.
۲- آقای تیلرسون باز هم میداند که به نیروهای زبده برای طراحی استراتژی مبارزاتی و اجرایی کردن آن در کف خیابانها نیاز دارد. لذا اگر چنین افرادی وجود دارند؛ خوب است. امّا اگر وجود ندارند باید آموزش ببینند  تا بتوانند حدّ اقل به عنوان افسران میدانی وارد گود شوند.

راستش را بخواهید من چنین کسانی را نمیبینم.
لذا ایدهٔ آقای تیلرسون به یک شوخی شباهت دارد.

امّا آنچه که هواخواهان این ایده؛ باید به آن توجّه کنند این است که:

دولت ترامپ «کنتراتچی» میخواهد و مهمترین شرط یک کنتراتچی خوب بودن؛ این است که بهترین دست آورد را در بازهٔ زمانی مشخّص به دست آورد.
دولت ترامپ به هیچکس پول یامُفت نخواهد داد. به وبلاگ نویسهایی مثل من  و یا امثال من و یا نویسندهٔ کتاب نیز نیاز ندارد.
دولت ترامپ حتّی به رضا پهلوی نیز به عنوان کنتراتچی برخورد خواهد کرد.

لذا آن دسته از افراد که فکر میکنند؛ آلاف علوفی در کار است؛ به این باغ وارد نشوند.

کژدم

۱۳۹۶ خرداد ۳۰, سه‌شنبه

موشکهای نقطه زنِ لجنهای صفوی مسلک (Kajdoum's Exclusive Investigation)

کُلّی کونشان را پاره کردند و «میهمان پسند ترین» میوه ها را بر سر «سفرهٔ میهمان پسندِ پروپاگاندای موشکی» آوردند. 

امّا .... زیرش زاییدند. حتّی یک موشک نیز به «هدف ادّعایی» نخورده است .... و مانند آن سرباز؛ «هدف مادرشان» را زده اند.
من سخن نمیگویم؛ شما نیز سخن نمیگویید .... حتّی «گروهبان سردارهای مادر جندهٔ صفوی مسلک» نیز سخن نمیگویند.

بلکه «تصاویر» سخن میگویند.

در بخش نظرات نوشتار پیشین؛ گفتم که اگر ویدیویی منتشر شد میتوانید با استفاده از Google Map و Google Earth  تصاویر را مقایسه کرده و واقعیّت را در یابید. نمیدانم که آیا کسی اینکار را کرد؟ و یا نکرد؟؟!!
امّا من اینکار را کردم تا زحمت «کون گشادهای تنبل دموکراسی خواه» را که  تنها کارشان «جلق زدن» با مسائل سیاسی است؛ را کم کُنم.(طبق معمول بر روی تصاویر کلیک کنید تا بزرگنمایی شود .... البتّه اگر فشار نیاید):

این تصویر؛ تصویرِ تنها تقاطعی در «دیرالّزور» است که به تصویر تقاطع به نمایش در آمده در فیلم منتشر شده از «موشک باران» شباهت دارد:





و اینهم تقاطع:




امّا در «المیادین» تقاطعی وجود دارد که بسیار شبیه فیلم منتشر شده است و نقاط دیگری را نیز شامل است که با فیلم منتشر شده همحوانی دارند:









حال به تصویری که از فیلم منتشر شده از طرف «گُنده گوزهای صفوی»؛  «اسکرین شات» شده است توجّه کنید:




اینهم تصویری  از همان فیلم:





اکنون فیلم گنده گوزی شیعه مسلک وار را که یک «فاطمه کوماندو =  فوتو کپی فاطی زشتروی فروخته شده به زین اسب» اجرا شده است را ببینید. همان چیزی که به نام «غلات شیعه» (گنده گوزهای شیعه) میشناسید:





حال تصاویر فیلم منتشر شده را با تصاویر «شبیه ترین میدان = تقاطع» در دیر الّزور  و «المیادین» مقایسه کنید و به «انگل فرزانه بگویید:

«درسته که به هدف زدی ..... ولی به هدف مادرت زدی» .... شاید هم به هدفهای «فاطمهٔ زشت روی» و یا «زینب صیغه ای زدی».....

کژدم


۱۳۹۶ خرداد ۲۲, دوشنبه

گزینه های پیشِ روی «قَطَر»

در این نوشتهٔ کوتاه نمی خواهم به تحلیل آنچه که در  ۴۰ سال اخیر و نقش پر رنگ اسلامگرایی در آن بپردازم زیرا فکر میکنم که به اندازهٔ لازم برای بکار انداختن موتورهای اذهان جستجوگر؛ در بارهٔ آن نوشته ام. امّا آنچه که در این تاریخ ۴۰ ساله گذشته است؛ نشان میدهد که اسلامگرایی به عنوان یک ابزار ویرانگر از سوی غرب بکار گرفته شده و آغازگر استفادهٔ ابزاری از  اسلام که «ویرانگری و نفرت پراکنی» بّن مایهٔ اصلی آن است همیشه غرب بوده است. از افغانستان تا ایران و سپس ترکیهٔ عثمانی و ...... الی ماشاءالله. 
لذا گذشته از تاریخچهٔ پر فراز و نشیب نقش قطر در ماجراهای القاعده ؛ بهار عربی (اخوانی کردن منطقه)؛ سر بر آوردن داعش و سربازگیری برای گروههای جهادی و تامین مالی و تسلیحاتی اسلامگرایان؛ اکنون با ظهور ناسیونالیسم آمریکایی روند جدیدی آغاز شده است که میتواند دستهای «بازیگوشان بازیگر» (تهران - دوحه - آنکارا) را از پروسهٔ ویرانی منطقه کوتاه کند.
باید در نظر داشت که «جورج بوش - کلینتون - اوباما» به این مثلّث شوم برای ویران نمودن ساختارهای موجود نیاز داشتند. امّا ناسیونالیسم آمریکایی به این مثلّث شوم نه تنها نیازی ندارد؛ بلکه میخواهد مسیر را تغییر دهد و به همین دلیل اکنون با تنشهای جدیدی روبرو هستیم که به نوبهٔ خود و به عنوان «موجِ بازگشتِ سونامی» ویرانگر هستند.
در تاریخ ۴ سالهٔ اخیر؛ هر بار که رهبران قطر با مشکلی اساسی روبرو شده اند؛ به «دولت فخیمهٔ آلمان» پناه برده اند. اگر اتحادیهٔ اروپا در دوران اوباما با همدیگر جفتگیری میکردند؛ اکنون با ظهور ترامپ؛ فصل جفتگیری به پایان رسیده است و دونالد ترامپ به صورتی روشن این مطلب را مطرح نمود که: «چیزی به نام اتحادیهٔ واقعی اروپا وجود ندارد؛ بلکه آنچه که اتحادیهٔ اروپا نامیده میشود؛ در واقع امپراتوری اقتصادی آلمان است.» در سالهای اخیر نقش دولت فخیمهٔ آلمان و سایر کشورهای عضو اتحادیهٔ اروپا را در  تلاش برای ویرانی «تونس»؛ «لیبی» و «مصر» دیدیم و دست نوچه های «قطری - ترکهای عثمانی» در آنها روشن تر از آن است که بتوان انکار نمود. از رژیم شیعی ایران نیز همیشه به عنوان «آتش بیار معرکه» در سوریه و عراق و بحرین و اخیراً یمن استفاده شده و در واقع «جمع اوباشان؛ جمع بوده است».

اکنون در رابطه با «طناب دار» که بر گردن «قطر» انداخته شده است؛ سخنان زیادی گفته میشود که بخشهای مهمّی از آن را باید «پروپاگاندا» نامید که به تعدادی از آنها میپردازم:

۱- اردوغان به قطر نیروی نظامی میفرستد و قرار است که ۵ هزار نیروی دیگر هم بفرستد.
۲- وزیر امور خارجهٔ آلمان نگران براه افتادن یک جنگ دیگر در حوزهٔ خلیج فارس است.

در هر دو این خبرهای تبلیغاتی (جنگ روانی)؛ هیچیک از تحلیلگران «صدتا یه قاز نویس» نمیگویند که اگر قرار باشد که جنگی آغاز شود و حتّی ترکهای عثمانی ۲۰۰ هزار نیرو بفرستند؛ جایی که ویران خواهد شد قطر است و نه آنکارا. اگر شرایط جنگی بر قطر حکمفرما شود؛ بسیاری از ساکنین قطر آواره شده و به کشورهای دیگر پناهنده خواهد شد و «دوحه» به «حلب» و «یمن» تبدیل خواهد شد. 
آیا حاکمان قطر به این اندازه احمق هستند؟ حتماً که احمق نیستند؛ بلکه میخواهند با براه انداختن «جیغ و ویغ الجزیره ای» جوّ سازی  و مظلوم نمایی کرده و خود را حتّی آمادهٔ جنگ نشان دهند. شاید این جیغ و ویغ را به عنوان «دیپلماسی عمومی» پذیرفت. امّا همهٔ حکومتها میدانند که این مانورهای تبلیغاتی «ارزش مِیدانی» ندارند.

۳- ایران به قطر آذوقه میفرستد. هوایی فرستاده است و دریایی هم میفرستد و ادامه خواهد داد. (ایران یکی از بزرگترین وارد کنندگان آذوقه است).
۴- غرفه های فروشگاهها پر از مواد غذایی ترکیه شد.

هیچکس نمیگوید که برخی از انواع مواد غذایی؛ حتماً باید از طریق هوایی صادر شوند و به همین دلیل بسیار گران تمام میشوند.
هیچکس نمیگوید که قطر در  چند روز گذشته تبدیل به «بیافرا»  نشده است که به کمکهای انساندوستانهٔ فوری نیاز داشته باشد.

یک مطلب دیگر نیز وجود دارد که وبسایتها و تلویزیونهای فارسی زبان؛ در باره اش سکوت کرده اند و خوانندگان و بینندگانشان را در تاریکی نگاه میدارند و آن اینکه:

قرار نیست که قطر وارد نبردهای نظامی شود. بلکه پس از تحریمهای کنونی و بستن راههای هوایی و زمینی از طرف عربستان و دوستانش؛ آنها منتظر نتیجهٔ مذاکرات هستند و امیر قطر میداند که ترامپ برای «آنگلا مرکل» تره هم خُرد نمیکند و موضع خود را هم در مورد «آنگلا مرکل» و هم «نقش قطر در به ویرانی کشانیدن منطقه» به روشنی اعلام کرده است. همچنین امیر قطر میداند که سلاح اصلی که بکار برده خواهد شد؛ «تحریم بانکهای قطر» (بمباران اقتصادی) و هجوم سپرده گذاران برای دریافت پولهای خود و بحران مالی عمیقی است که میتواند به ورشکستگی بانکهای قطری منجر شده  و قطر به جای استفاده از سپرده های ارزان قیمت؛ به موسسات مالی با بهره های سرسام آور پناه ببرد.
اگر قطر به بحرانهای مالی سنگین دچار شود؛ نه انگل فرزانه و نه خردوغان هیچ کمکی نمیتوانند بکنند.

امیر قطر بهتر است که به پشتیبانیهای دروغین دلگرم نشده و به جام زهر «خمینی» دچار نشود؛ بهتر است که به جام زهر «خامنه ای» پناه ببرد. از ۱۹۰ هزار سو؛ سخنی نگوید و به ۵۰۰۰ سو راضی شده و دُم خود را از تله بیرون بکشد.

کژدم