۱۳۹۷ اردیبهشت ۳, دوشنبه

رئیس جمهورِ بَعدیِ «ساکنانِ ایران» کیست؟

آیا به این موضوع فکر کرده اید که چه کسی را برای ریاستِ جمهوری بعدی برای ساکنانِ ایران «تُرشی» گذاشته اند؟
برخی میگویند «گروهبان حاجی بادمجان میرزا قاسمی» است. برخی میگویند شاید همان «جمنا بیا ... جمنا بیا» باشد.

شما چه فکر میکنید؟ و دلیلی که می آورید چیست؟ البتّه منظورم دلیلهای مشروح است و نه دلایل یک سطری در حدّ عطسه و سُرفه.

کژدم

۱۳۹۷ اردیبهشت ۲, یکشنبه

یک نگاهِ پهپادی دیگر

همه جا پُر از «شعارهای آتشین» است ... به همان شکلی که در دورهٔ شمپانزهٔ معروف؛ همه جا پُر از شعارهای آتشین و «محو اسرائیل» و «غنی سازی» بود. اگر در آن دوره؛ «شمپانزه» را مأمور این کار کرده بودند. امّا اکنون همان دستگاهٔ دیپلماسی که برای برجام کار میکرد؛ به همان «شعارهای شمپانزه» روی آورده است. امام حسنِ بنفش؛ جمع کردنِ «چند دلار» برای روزِ مبادا را «سیلی محکم» مینامد. باز هم آشفته بازار شده است و نمیدانند که بالاخره «یورو بازی» و یا «طلا بازی» و یا «دلار بازی» بکنند؟؟!! امّا قدرِ مسلّم آن است که باز هم صدها میلیون دلار دیگر را در این بازیها از دست خواهند داد که هزینهٔ «دزدیهای درونی» و «رشوه دادنها» و «دور زَدنِ خیالی تحریمها» خواهد شد. البتّه تمامی این شعارهای آتشین فقط یک دستاوردِ مقطعی برای رژیم شیعی دارد که «گران شدنِ قیمتِ نفت» است. البتّه باید از خودشان بپرسند که که این مازادِ قیمت؛ چند روز میتواند به مقاومت در «شعبِ ابی طالب» اضافه کُند؟
ماجرای «خوکِ چاقالو» پس از به روی کار آمدنِ ترامپ؛ تقریباِ «یک سال» طول کشید. ۲۳ میلیون جمعیّت دارد؛ از پشتیبانی کاملِ چین برخوردار بود؛ حتّی نانِ شبشان نیز مدیونِ چین بود. همان نقش را برای چین ایفا میکرد که شیعیان لبنان  و فاطمیون و زینبیون و حشدالشّعبی برای رژیم شیعی ایران بازی میکنند و نانِ شبشان نیز از حلقومِ ساکنین ایران بیرون کشیده میشود.
آیا اگر به جای ترامپ بودید؛ اینهمه «نانِ مفت خور» را از رژیم ایران میگرفتید؟ یا اینکه نقاطِ حسّاسش را قیچی میکردید تا «هزینه های رژیم ایران» نه تنها بر سرِ جای خود بماند و چه بسا این هزینه ها بیشتر شوند؟
امّا ایران بیش از ۹۰ میلیون جمعیّت دارد که در حال حاضر نیز بخش بزرگی از این جمعیّت در «شعبِ ابیطالب» زندگی میکنند و نه تنها نانِ شبشان را نیز کسی نخواهد داد؛ بلکه ریخته شدنِ نانِ شبشان به حلقومِ اوباشانِ شیعهٔ عراقی و پاکستانی  و .... تشدید خواهد شد.
زمانی که «منابعِ مالی» قطع شوند؛ اگر هزینه ها تقلیل یابند؛ طولِ عُمر رژیم شیعی بیشتر خواهد شد؛ امّا با تحمیل هزینه های بیشتر؛ کفگیرِ رژیم به سرعت به تَهِ دیگ خواهد رسید و مانندِ «خوکِ چاقالو» به گدایی خواهند افتاد. لذا زمانی که دیدید دولتِ ترامپ با جریانهایی مانندِ حزب الله لبنان و امثالِ آنها «کَج دار وَ مریز» رفتار میکند؛ حیرت نکنید و نگویید «معلوم نیست که چه خبر است؟». اتّفاقاً «خبرِ اصلی؛ همینجاست».
تمامی وجودِ  «پشمَک نیوزهای شیعی» را «شعار و بیم و امیدهای کاذب» پُر کرده است.
یادتان هست که در «جنبِشِ یوتیوبیِ ۸۸ » شعار میدادند که: «می کُشم ... میکُشم ... آنکه برادرم کُشت»؟ ... آیا حتّی یک بسیجی را کُشتند؟ .... شعارهای کنونی « گروهبان سردارها» نیز از همان جنس هستند.
روسها پیش از حملهٔ اخیر به سوریه؛ شعارهای آتشینِ  زیادی در سطوحِ بالای حکومتی دادند. اکنون میگویند که با آمریکا دَرگیر نخواهند شد و در سوریه نیز در حالِ مذاکره با آمریکا بودند که البتّه مطلبِ جدیدی برای خوانندگانِ این وبلاگ نیست و در بخشِ نظراتِ نوشتارهای اخیر به خوانندگان گفته شده اند. امّا علنی کردنِ این مسئله که روسها با آمریکا درگیر نخواهند شد؛  را باید یک هشدارِ روسی» به «انگلِ فرزانه» دانست. پیامهای خوش آمد گویی به تغییرِ مسیرِ «خوکِ چاقالو» از طرف چین و روسیه نیز؛ همان پیام را در خود دارند. «انگَلِ فرزانه» باید بداند که برای «چین»؛ عزیزتر از «خوک چاقالو» نیست و برای «خوکِ چاقالو» نیز عزیزتر از «موشکها» و «مراکز تحقیقاتی» نیست. مُشکلِ دیگرِ «انگلِ فرزانه» این است که «خوکِ چاقالو» اطلاعاتی را که در رابطه با پروژه های موشکی رژیم شیعی دارد را به قیمتِ خوبی خواهد فروخت و چه بسا پیشاپیش فروخته باشد.
پس از نیمهٔ ماه مِی خواهید دید که همهٔ آن گروهِ موسوم به ۱+۵ مشهور؛  نخست «نقّ و نال» خواهند کرد و سیس در پشت آمریکا صف خواهند کشید. سیاستهای حمایتی برای معاملهٔ شرکتهای اروپایی با رژیمِ ایران که از طرفِ «اتحادیهٔ اروپا» وعده داده میشد؛ هرگز عملی نخواهند شد. تعلیقِ تعرفه های گُمرکی بر محصولاتِ اروپایی؛ مانندِ شمشیر بر بالای سرِ اتحادیهٔ اروپا آویخته شده است و اگر اتّحادیهٔ اروپا بخواهد در سطوح حکومتی واردِ ماجرا شده و در رابطه با برجام بر علیه خواستهای آمریکا رفتار کنند؛ باید خود را آمادهٔ یک جنگ اقتصادی بکنند.
«ِمِرکِل» و «مکرون» با دستهای خالی به «درگاهِ خداوند» رفته اند؛ لذا «دُعاهایشان مستجاب نخواهد شد».

کژدم

۱۳۹۷ فروردین ۳۰, پنجشنبه

سرقتِ بزرگِ استراتژیک (بخش دوّم)

آقای پوتین و همهٔ گردانندگانِ ظاهراً «ناسیونالیستِ روسیه» بسیار امیدوار بودند که با انتخاب شدَن دونالد ترامپ به مقام ریاست جمهوری؛ نانشان در روغن خواهد افتاد. زیرا از یک سو از دستِ «گلوبالیستها» رها خواهند شد و از سوی دیگر؛ دونالد ترامپ به عنوانِ یک «ناسیونالیست» از صحنهٔ خارجی بیرون  رفته و به درونگرایی روی خواهد آورد و این «خلأ قدرت» در عرصهٔ خارجی را «روسیه و چین» پُر خواهند نمود. من (کژدم) هنوز هَم نمیتوانم هضم کُنم که چگونه این سیاستمداران و تحلیلگرانِ «تحلیلهای کاربُردی» که بخش زیادی از عُمرشان را در دستگاههای « سیاسی ـ نظامی ـ امنیتی» در دورانِ «اتّحادِ کشورهای  شوراهای قلّابی» گذرانیده اند ... به چنین نتیجه گیریِ احمقانه ای رسیده بودند؟ شاید هَم تقصیرِ آموزه های سیاسی Old School (آموزه های نئاندرتالی)بوده باشد!؟
رهبرانِ روسیه حتّی نیم نگاهی به این واقعیّتِ سیاسیِ آشکار نینداخته بودند که:  «یک حکومتِ ناسیونالیستِ واقعی؛ با مردُم خود مهربان؛ و در برابرِ بیگانگان مانند گُرگ است» که باید از هر کُجا و به هر قیمتی که شده است؛ «ثروتِ ملّی»  و «حوزهٔ نفوذِ» سرزمینش را «گسترش» دهد. شاید آقای «پوتین» ماجرای «ناسیونالیسمِ آمریکا» را با برداشتهای خود از «هالیوودیسم» مقایسه نموده و فکر کرده است که : «ترامپ یک شخصیّتِ تلویزیونی» و «مقاطعه کارِ ساختمانی» بوده و زندگی او با «سکس» آمیخته است و لذا میتوان با او «بازی» کرد؟؟!!!
امّا دست آوردهای آقای «پوتین» به عنوانِ «گُلِ سَر سَبَدِ دریافتهای مُدِرنِ سیاسی» (البتّه مُدِلِ روسی) ؛ مرا به یادِ «دریافت و دَرکِ نئاندرتالهایِ عصرِ شکار» از «استراتژی های حکومتِ جهانی» (عصرِ فوقِ مدرن) می اندازد. به نظرِ من آقای «پوتین» (نمایندهٔ نهایی ترین فرهنگِ فوقِ مُدِرنِ روسی) و «داعش» و «حکومتِ ننگینِ صفوی» به یکسان «عاشقِ باز گشت به گذشته» هستند. زیرا در «آینده» شانسی برای ادامهٔ زندگی  ندارند. روسها هنوز برآوردهای «کژدُمِ وبلاگ نویس» را حتّی به «پشیزی» نمی خَرَند که بارها گفته است: روسها شانسِ سرزمینیِ بسیار بالایی دارند. سرزمینهایی «پُر آب» با «جمعیّتِ اندک» که میتواند به یکی از «قطبهای اصلیِ تغذیه» در سطحِ بین المللی تبدیل شود. امّا مشکِلِ روسها این است که مانندِ «ساکنینِ ایران» .... «احمَق» هستند و آقای «پوتین» یک «شارلاتان» است که دِلِ روسها را ربوده است. واقعیّت این است که روسها هرگز «متمدّن» نبوده اند و با  داشتنِ «چایکوفسکی» و «داستایِفسکی» و «ارکستر های آنچنانی» و «کُت و شلوار و کراوات» نمیتوان به «تمدّن» پیوست. زیرا «محمّد مُرسی» و «اردوغانِ اخوانی» نیز به آن کثافتِ معدهٔ «اخوانی» به همین  «کُت و شلوار و کراوات» چسبیده اند.
از نظرِ من (کژدم)؛  دونالد ترامپ نیز به «تمدّن» تعلّق ندارد زیرا بر روی «انسان سانها» تکیه کرده است. بارها نیز گفته ام که در بهترین ورویایی ترین حالتِ بر آورده شُدَنِ آرزوهای «به حاشیه رانده شدگانِ آمریکا»؛ عُمرِ «ناسیونالیسمِ آمریکایی»  فقط «چند دهه» است که نمیتواند بیشتر از «۴ دهه» باشد. رشدِ تکنولوژی بخش بسیار وسیعی از انسان سانها را از گردونهٔ «کار» خارِج و به «حاشیه» می رانَد. انسان سانها به «گذشته» تعلّق داشته و بیش از ۲ راه در پیش ندارند:
۱- به «نَداری» در گستره های بسیار بزرگتر «تن در دهند» و به تولیدِ «همسانهایشان» ادامه داده و نکبَت را عمیقتر کنند.
۲- به فرهنگِ «عَدَمِ تولیدِ مثلِ همسانهای خود روی آوَرند». زیرا زمین و منابِعِ حیاتی؛ حتّی اگر به تساوی تقسیم شوند؛ نمیتوانند پاسخگوی نیازهای حیاتی این موجودات باشند. در ۲ دههٔ آینده آنهایی که هنوز جوان هستند؛ خواهند دید که جایگاهِ IQ در حدّ ۱۲۵ به جای دستمالِ مستراح استفاده خواهد شد.
لذا آنهایی که فکر میکنند؛ «کژدم» عاشِقِ «ترامپ» است؛ بهتر است که دهانشان را آب بکشند. از نظرِ «کژدم»؛ دولَتِ ترامپ؛ آخرین تلاش «انسان سانها» برای «ترمیم» است و بزودی درخواهند یافت که «بیراهه» رفته اند. جنبشهای ناسیونالیستی اروپا نیز هنوز نمیخواهند باور کنند که ناسیونایسم آنها یک «خود فریبی» است.
اگر دنیای مُدِرن در لبهٔ چنین پرتگاهی ایستاده است؛ جایگاهٔ «کشورهای حاشیه نشین» چه میتواند باشد؟
مهاجرت به غرب؟ .. که پس از مهاجرت چه بکنند؟ ...با مدرَکِ دکتراهای کذاییشان  مستراح بشویند؟

بگذریم ....

سرقَتِ بزرگ

پس از مطالعهٔ یکسالهٔ دولَتِ ترامپ؛ گذشته از تاکتیکهای او  در راستای «گذار از بحران» که توسّط گلوبالیستها برای دولَتِ او به طورِ مستمر تولید میشوند (تاکتیکِ تولیدِ هر روزه یک بحران)؛ دولَتِ ترامپ در حالِ «سرقَتِ استراتژیِ گلوبالیستها» و تبدیل آن به «استراتژی ناسیونالیسم آمریکایی» است.  به این معنی که: «حال که گلوبالیسم؛ اینهمه بحران تولید کرده است» تا میوهٔ آنرا بچیند.... چرا این آمریکا نباشد که این میوه را به نفعِ خود بچیند؟ به همین خاطر است که دولَتِ ترامپ میگوید: «ما بزودی از سوریه خارج میشویم و بگذارید دیگران به بقیّهٔ کارها بپردازند» (یعنی اینکه: بگذارید  تا جایی که  کونشان پاره شَوَد؛ ... هزینه کنند و به تدریج گدا شوند) و زمانی که گدا شدند؛ آمریکا بدونِ پرداختِ هزینه های کلان؛ قبلهٔ آمالِ «کون پاره ها» خواهد شد.
به راحتی میتوانم بگویم که «گلوبالیسم» در حالِ مرگ است. نمایندگانِ باقیماندهٔ گلوبالیسم «اتحادیهٔ در حالِ فروپاشیِ اروپا» و «چین» هستند. امّا به شدّت به بازارِ آمریکا نیاز دارند.
امّا ماجرای «برکسیت» داستانِ دیگری است که میتوانَد رقیبی برای «آمِریکانیسم» باشد. «برکسیتِ کنونی» دیگر آن «برکسیتِ نیگل فراژ» نیست. بلکه به گستره ای بسیار فراتر می نگرد و بخشی از «سرمایه های گلوبالیسم» در فکرِ ظهورِ«کشورهای مشترَک المنافِعِ نوین» (New Commonwealth) هستند  و به «برکسیتِ نوین» پیوسته اند و آمریکای جدید باید یا خود را با آن وفق دَهَد و یا با آن رقابت کُنَد.
در این میان؛ کلاهِ کشورهای «جَغول بَغول پَز» مانند ایران؛ پَسِ معرکه است و اگر میبینیم که در بمبارانِ سوریه ۳ کشور شرکت داشتند؛ به خاطر «بلبشوی حاکم» در اروپا  به خاطِرِ «تعریفِ نوینِ جهان» است.
فرانسه میداند که اگر آلمان با «چین» همگام شود؛ اتحادیهٔ اروپا دیگر معنی نخواهد داشت؛ لذا ترجیح میدهد که با «آمریکانیسم» و «ایدهٔ کشورهای مشترک المنافع» (ایدهٔ کنونیِ برکسیتِ نوین) کنار بیاید.
ایدهٔ «کشورهای مشترک المنافِع نوین» میگوید که بیش از ۶۰ کشور و حدودِ ۷۰ ٪ آبهای جهان و ۶۵٪ خشکیهای جهان را دارا میباشد و اگر به صورَتِ یک «بلوک» ظاهر شود؛ شانسِ بالایی در «تصرّف داراییها و بازارِ جهان» را دارد.
در صورَتِ اتّحادِ «آمریکانیسم» و «کشورهای مشتَرَک المنافِعِ نوین»؛ کشورهای آلمان و چین باید  از هفت خوانِ رُستم بگذرند و «غاز بچرانند».

کژدم

۱۳۹۷ فروردین ۲۸, سه‌شنبه

آیا درگیری نظامی مستقیم بینِ رژیم شیعیِ ایران با اسرائیل قریب الوقوع است؟

این پُرسش؛ اکنون «نُقلِ مجلِسِ خبرگزاریها» شده است. شما چه نظری دارید؟ آیا تبلیغِ «قریب الوقوع بودن» جنگ؛ یک  جنگِ روانی است؟؟ ... یا اینکه به سویِ جنگهای مستقیم می رویم؟ آیا جامِ جهانی ۲۰۱۸ زمینهٔ خوبی برای آغازِ جنگ با رژیمِ شیعی ایران می باشد؟ آیا آمریکا و اقمارِ خاورمیانه ای آمریکا؛ به این نتیجه رسیده اند که به جای جنگیدن در سوریه و یمن؛ تکلیف را در تهران مشخّص کنند؟

شما چه فکر میکنید؟

میکروفون در اختیار شماست ....
هرچه میخواهد دِلِ تنگَت بگو

کژدم

۱۳۹۷ فروردین ۱۹, یکشنبه

سرقتِ بزرگِ استراتژیک (بخشِ نخست)

پیشگفتار

سالها پیش از این؛ در بارهٔ  «خاورمیانهٔ بزرگ» و «دهکدهٔ جهانی» سُخن گفتم. در رابطه با مفهوم واقعیِ «شهر نشینی» و «شهر» و همچنین از «شهرهای دروغین» (مانند تهران و تبریز) که «روستاهای بَزَک کرده» هستند نیز سخن گفتم. آیا مشتری داشت؟ ....؟ ... نَه .... نداشت.....
مشتریانِ «کیرِ خَر» هزاران برابر از مشتریانِ سخنانِ من بودند و همچنان هستند. زیرا ماشاءالله همهٔ ساکنینِ ایران «شهر نشین» و «متمدّن» شده اند و گوشیِ همراه و «لپ تاپاله» دارند و «نیچه» و «هایدگِر» و «بوفِ کورِ مادرزاد» و «آلبر کاموي فرانسوی» و فوتوکُپی فارس زبان از جنسِ ماده اَش را نیز دارند تا برایشان «پپسی کولا را به تساوی تقسیم کُنَد». قبایل آفریقایی  با پاهای برهنه و پاشنه های تَرَک خورده در زمانِ شکارِ «گور خر»  نیز این محصولاِت مُدِرنِ «ساختِ دیگران» را به همراه دارند و BBC نیز «عُمقِ نفوذِ تمدن در بیغوله ها» را با مستندهایش اندازه گیری می کُنَد.
زمانی پیش از این؛ از  کُرهٔ زمین به مانندِ موزه ای که به طورِ زنده؛ «جوامِعِ پارینه سنگی» تا «جوامِعِ نانوتکنولوژی» را به نمایش میگذارد؛ سخن گفته ام. براستی؛ جایگاهِ «ساکنینِ پُر مدّعای ایران» در این «موزه» کجاست؟ این راز را من به شما میگویم: «قاجاریّهٔ لَپ تاپاله به دستان»....اگر تعدادی به ظاهر روشنفکر داریم نیز؛ ارزِشِ تاثیراتِ اجتماعی سیاسی شان حدّ اکثر از نوع تاثیرِ «ایرج میرزا» است. اکنون تعداد جمعیت ساکنینِ ایران حدود ۱۴ برابرِ دورانِ ایرج میرزا است؛ تعدادِ روشنفکرانَش نیز  با آن دوران تناسب دارد و آنچه که «اندیشه های مُدِرن» نامیده میشوند؛ برای روشنفکرانِ قلّابیِ ساکن ایران؛ به جایِ «تخته پَرِش»؛ تبدیل به «تختِ خواب» شده است و «دُوشان فِکرِ ایرانی» دوست دارد بر روی این «تختِ خواب»  بخوابد و اگر «مَریَمی» پیدا شد؛ به لای پاهایش شیرجه رَوَد ... . اگر مسلمانان سخنانِ خود را با نقلِ قولی از بنیانگذارانِ دین و مذاهِبِشان آغاز میکنند؛ روشنفکرانِ قلّابی نیز همیشه سخنانشان را با جملاتی از روشنفکرانِ «سَبُک وزن» و یا «سنگین وزن» از آمریکا و اروپا آغاز میکنند؛ ... بدون آنکه این جملات برایِشان «ارزِشِ تجربی» داشته باشد .... آنچه که روشنفکرِ ایرانی خوانده می شود؛ موجودی «نشخوار گَر و  ژاژ خوا» است.

لذا:

 یا چشم از آیندهٔ درخشان بپوشید..... وَ یا .... «روشنفکرِ واقعی» بشوید و به «تختهٔ پَرِش» روی آورید.
آیا میدانید که فَرقِ میانِ «ریاضیّاتِ محض» با «ریاضیّاتِ کاربُردی» چیست؟
با ریاضیاتِ محض میتوان «بازیهای فکریِ محض» نمود . آنرا به «تختِ خواب» تبدیل نموده و خود را «روشنفکر» دانست.
با «ریاضیّاتِ کاربُردی»؛ نه تنها میتوان «تغییر» بوجود آورد؛ بلکه میتوان مسئلهٔ جدیدی را در «ریاضیّاتِ محض» مطرح نمود تا «متخصصینِ ریاضیاتِ محض» بر روی آن کار کنند و «تخته پَرِشی نوین» برای جهشهای بعدی تولید کنند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گفتار

من (کژدم) به صورتی ساده انگارانه؛  فکر میکردم که  اگر «گلوبالیسم» را «موجِ سونامی» بنامیم؛ انتخابِ «دونالد تراپ» و حکومتِ ناسیونالیستیِ دونالد ترامپ؛ «موجِ بازگَشتِ سونامی» و به همان اندازه ویرانگر خواهد بود. امّا به گستردگی ابعاد و انکشافاتِ بعدیِ آن فکر نکرده بودم. به همین خاطر برخی از مسائل در ذهنِ من نمیتوانستند؛ «همخوانی» پیدا کنند . امّا با تمامیِ این ساده نگری؛ تقریباً همهٔ خوانشها و پیش بینهای من درست بوده و به واقعیّت پیوسته اند:
۱- روسها پشیمان خواهند شد.
۲- جلوِ گنده گوزیهای رژیم شیعی ایران بسته خواهد شد.
۳- چین و روسیه زیر گیوتین حملاتِ اقتصادی خواهند رفت.
۴- دونالد ترامپ مثلِ «پیاز» است و لایه به لایه باز میشود.

و .... مطالِبِ دیگری از این قبیل.

آنچه که پس از کار کردن بر روی «ناهمخوانیهای رفتاریِ دولتِ ترامپ»  که حتّی در تئوری باز شُدَنِ «پیازِ لایه به لایه» نیز نمیگنجید؛ مرا به گشوده شُدنِ دروازه ای دیگر رهنمون شد که نامش را « سرقتِ بزرگِ استراتژیک» گذاشتم.

(ادامه دارد)

کژدم


۱۳۹۷ فروردین ۱۴, سه‌شنبه

نجاتِ دریاچهٔ آذربایجان

خوانندگان گرامی

در اینجا نمیخواهم چیزی بنویسم.
شیعیان دریاچهٔ آذربایجان را کُشتند. بقیّهٔ گفتارها و سرمایه گذاریها و کمکها .... همه حرف و حدیث و «کُس شعر» است.
ساکنینِ آذربایجان نیز نشان دادند که ارزش آنها کمتر از یک «کرمِ خاکی» است.
اندیشیدن برای «نجات دریاچهٔ آذربایجان»؛ مانند اندیشیدن برای «نجاتِ سُهراب» است. لذا هر کَس و ناکَسی بگوید که من این «مُرده» را زنده خواهم کرد؛ یا به فکرِ «غارتِ کمکهای بین المللی» است و یا برای فریبِ مردم برای رأی دادن در انتخاباتهای کذایی ... که همهٔ کاندیداها از میانِ «دُزدان» و «غارتگران» انتصاب میشوند و «الاغهای شیعه مسلک آریایی» باید  میانِ «مادر قَحبه ها» و «مادر جِنده ها» یکی را انتخاب کنند.
مشکِل اصلی ... دیگر؛ «احیای دریاچهٔ آذربایجان» نیست؛ بلکه اکنون باید به عوارِضِ جانبیِ لاشهٔ گندیدهٔ این «مُرده» فکر کرد.
مُرده ای که با «توفانِ نَمک» میتواند منطقه ای وسیع از «کردستان» تا «زنجان» را به کویرِ نمک و غیرقابلِ سکونت تبدیل کند.
اگر بیماری «طاعون» هدیهٔ «کلیسای رُم» برای اروپا بود. «مرگِ دریاچهٔ آذربایجان»؛ هدیهٔ «تشیّع» به ایران است.
لذا اکنون باید در فکرِ «جلوگیری از توفانِ نَمَک» بود.
من «زمین شناس» نیستم. درجهٔ دکتراهای قلّلابی نیز ندارم. امّا این مسائل را خوب میشناسم:

۱- «نمک» ماده ای «آب دوست» است و از آن به عنوانِ «رطوبت گیر» نیز استفاده میشود.
۲- نمکِ بازمانده از خُشک شُدَنِ دریاچهٔ ارومیه؛ رطوبتِ منطقه را به خود جذب میکُند و بر اثر تابشِ آفتاب آن رطوبت (آب) را به آسمان میفرستد.
۳- کریستالهای نمک در اثر سردی و گرمی هوا؛ تَرَک برداشته و با گردبادهای کوچک با هم برخورد نموده و به «پودر» تبدیل شده و با بادهای سهمگین ؛ دهها کیلومتر را آلوده (نَمَک سود) میکنند.

من (کژدم) نظر خودم را منتشر نمیکنم؛ زیرا شاید به آن بخندید. امّا نظرِ خودم را با یک نصویر برای جلوگیری از بوجود آمدنِ «کویرِ نمک» منتشر میکنم.





این تصویر؛ نظرِ من در رابطه با «پیشگیری» از انتشارِ «عفونَت» است.


شما نیز اگر نظری در این باره دارید؛ بفرستید.

کژدم