tag:blogger.com,1999:blog-74880082296003924492024-03-19T12:17:16.451+03:30کژدمانجمنهای «پیشگامان کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران» در درون میهن؛ از هم اکنون باید آماده باشند که در صورت عملی شدن حملهٔ نظامی به ایران؛ انجمنهای محلی دفاع غیر نظامی را تشکیل دهند و امر مهم کنترل بحران در شرایط جنگی را به عهده گیرند.Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.comBlogger1168125tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-89385262873892683222023-12-10T16:17:00.001+03:302023-12-10T16:17:21.976+03:30سال ۲۰۲۵ آغازِ سرنگونیِ حتمیِ رژیمِ شیعی است مهمّ نیست که در سالِ ۲۰۲۴ چه حزبی در آمریکا پیروز شود. مردمِ ایران باید به صورتی آگاهانه در این رَوَند شرکت کنند. زیرا سرنگونیِ رژیمِ شیعی فقط گذشتن از یک «مانع» است و آنچه که پس از آن اهمیّت دارد؛ «ساختنِ ایرانِ نوین» است.
آمادهٔ نبَرد و پیروز باشید.
کژدمKajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com22tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-30162275460421504872023-10-12T06:15:00.007+03:302023-10-12T06:26:39.384+03:30جنگ اسرائیل علیه حماساین عنوان را انتخاب کردم تا بتوانیم خودمان را در کفّهٔ ترازو بگذاریم تا ببینیم که پس از اینهمه سال خواندن و شنیدن و مطالعه ؛ وزنمان چقدر است؟
تا کجاها را میتوانیم ببینیم؟ عُمق و گسترهٔ دیدِمان را بسنجیم.
بگذارید از آغاز تا پایان را و همهٔ پارامترها را تا جایی که میتوانیم به رویِ کاغذ آورده و نقشِ تَک تَکِ پارامترها و همچنین مجموعه هایِ کوچک و بزرگِ پارامترها را توضیح دهیم.
بقیّه را به خوانندگان می سپارم
.
کژدمKajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com69tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-35987617960236239692023-05-02T21:46:00.003+03:302023-05-02T21:46:30.995+03:30نامه به آن ۳۲ قرمساق«شازده شومبولِ دیّوس» میخواست این فکر را القاء کُند که «یهودیها» دوستِ ایران هستند و اگر سبیلِ دولتِ اسرائیل را چرب کُنی؛ کار تمام است و حتماً «شاهنشاهِ بنی هاشم نشان» خواهد شد. در ذهنِ سخیفِ این «بی شرف» مردمِ ایران نیز فقط برایِ «مینی ژوپ» قیام کرده اند وهمگی با تئوریِ «هر نفر یک رأی» به سادگی فریب میخورند.
زَنَک دیپلماتهایِ غربی را بارها دیدیم که وقتی به ایران می آمدند؛ «لّچَک» سر میکردند. شازده دیّوس نیز «لَچَکِ یهودی» بر سر گذاشت و در برابرِ آنچه که «دیوارِ نُدبه» خوانده میشود و چیزی شبیهِ همین «گورهایِ شفادهنده» و «چاهِ جمکران» است؛ اظهارِ نُدبه فرمود و «داستانِ ساختگیِ اِستر خانم» را نیز جامهٔ «رسمیّت» پوشانید و آن ۳۲ قرمساق را به این فکر واداشت که «جنبشِ ملّی ایران» چنان ضعیف است که حاضر است به «غرب و اسرائیل» کون بدهد. آن «۳۲ قرمساق» آنقدر احمق هستند که نمی فهمند که خودشان و هوادارانِ احمقِ و «مذهبی شان» شاید حدّ اکثر چند ۱۰ هزار نفر باشند که به «کونِ ناتانیاهو» چسبیده اند تا به «خدمتِ سربازی» نروند زیرا اکثرشان را «خاخام ها» و «ربای ها» (بخوانید انگلهایِ یهودی) تشکیل میدهند و در کمتر از ۴ ماه که با «وصله پینه کردن» در «کِنسِت» صندلی گرفته اند؛ مانندِ «شمپانزه نژادِ دیّوس» خواهند توانست یا یهودیها را قتل عام کنند و یا «آذربایجانِ جنوبی» بسازند.
اکنون گفته میشود که ۲۵ نفر از این قُرمساقها امضایِ خود را پَس گرفته اند؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
پّرسش هر ایرانی که میخواهد ایران را از دستِ «دیّوسهایِ بنی هاشمی» پَس بگیرد؛ این است که:
گیرم که امضایتان را پس گرفتید (از بابِ تقیّه)......
آیا «حرفِ دِلتان» را نیز میتوانید پس بگیرید؟
آنقدر احمق هستید که «حرفِ دِلهایتان» را با یک نامهٔ «احمقانه» و «کیری» «لُو» دادید.
کژدمKajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com183tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-35468873800007672062023-03-23T19:57:00.001+03:302023-03-23T19:57:10.851+03:30سناریویِ باز کردنِ دَروازه ها برایِ فرارِ دشمن توسّط «ستونِ پنجم»یهاحتماً با رشتهٔ دانشگاهی که «Media» (رسانه) خوانده میشود آشنایی دارید. در این رشتهٔ دانشگاهی؛ ارزشِ «بازیگری» بر بسیاری از تواناییهایِ دیگر می چَربَد. گوینده هایِ رادیو و تلویزیون که «بازیگرانِ بهتری» هستند؛ نیازی به «سازماندهیِ خبری و تحلیلی» ندارند. زیرا این بخش را گروههایِ دیگری از «رسانه» برایشان تهیّه میکنند. البتّه در آمریکا این بازیگران گروههایِ ویژهٔ خودشان را دارند و «گوینده - بازیگر» خودش دارایِ استعدادهایی فراتر از «بازیگری» نیز میباشد.
در ویدیویِ زیرین به این ظاهراً «مناظره» به دقّت گوش دهید:
https://tinyurl.com/2p89dc7x
مُحسن سازگارا یکی از چهره هایِ بسیار مشهورِ «فریب» است و اکنون در حوزه ای که وظیفه اَش «سفید شوییِ اوباشانِ سپاه و بسیج» است مشغولِ کار است. البتّه این شخص عضوِ «شورایِ خودخواندهٔ گذار» نیز میباشد که بخشی پنهان از آنچه که خود را «تدوین کنندگانِ منشورِ مهسا» مینامند میباشد.
در این ویدیو میبینید که آن خانمی که یک ماهِ پیش با شور و شوقِ انقلابی در اُتاقِ خبر و گزارش مانندِ «خرگوش» اینطرف و آن طرف می دَوید؛ اکنون «مثلِ ماستِ وارفته» نشسته است و فقط «بله... بله» میگوید. در اینکه «ایران اینترنشنال» اخبارِ «جنبشِ ملّی مهسا» را بیش از همهٔ رسانه هایِ دیگر منتشر میکرد؛ حرفی نیست.امّا اگر «اوباشانِ رژیمِ شیعی» فکر میکنند که این رسانه تبدیل به «سِلِبریتیِ موردِ اعتمادِ مردم» شده است و حالا میتوانند با «ساخت و پاخت» با اربابانِ این رسانه میتوانند هر مزخرفی را به خوردِ مردم بدهند؛.... باید بگویم: کور خوانده اند. زیرا «چشمهایِ تیزبینی» در میانِ مردم وجود دارند که میتوانند «مو» را از لایِ مماستِ سیاه» نیز بیرون بکشند؛ چه رَسَد به «ماستِ سفید».
https://www.youtube.com/watch?v=z8raAQGyMoQ
در این ویدیو می بینید که شخصی به نامِ «علیجانی» نیز به این «گزارشِ محرمانه» استناد می کُند و «ریزِش» را امری کاملاً طبیعی دانسته؛ امّا حدّ آنرا «غیرِ قابلِ انتظار» می دانَد.
امّا خروجیِ هر ۲ ویدیو یک چیز است: بیایید به اوباشانِ رژیم «امان نامه» بدهیم و آیندهٔ این اوباشان و «جنده ها و توله هایشان» را تضمین کنیم تا «بادا بادا مبارک بادا» بشود.
در اینجا باید به واقعی بودنِ «اسنادِ محرمانه» به شدّت مشکوک شد. زیرا اگر «اسلام» کثیف است؛.... «تشیّعِ شنیعه» هزاران بار کثیف تر است و این اسناد همگی ساخته و پرداخته شده برایِ نجاتِ جانِ دیّوسهایِ سپاهی و بسیجی پس از «سرنگونیِ رژیمِ کثیفِ شیعی» تدوین شده و برایِ «مهندسیِ فکری» مردم ساخته و پرداخته شده اند و سناریویِ اصلی و پُشتِ پرده این است:
«تا جایی که امکان دارد؛ می کُشیم و غارت می کُنیم» و سپی اگر توانستیم «فرار» میکنیم و یا با صحنه سازیهایِ دروغین خودمان را به «موش مُردگی» می زنیم تا به زندگیِ کثیفِ «جنده ها و توله هایمان» ادامه دهیم. دَیّوسهایی مانندِ «سازگارا» به جایِ اینکه به دُرُستی بگویند که «سپاهِ پاچاهارداران» نه تنها کثیفترین نیرویِ سازمانیافتهٔ سرکوب هستند ؛ بلکه از بخشهایِ گوناگونی که حتّی در دایر کردنِ «روسپی خانه ها»؛ «صادراتِ دخترانِ ایرانی» برایِ روسپی گری و «خرید و فروش و تولیدِ موادّ مخدّدر» به شکلی «سازمان یافته» استفاده میکنند؛.... میگوید که «سپاه سازمانیافته نیست»... عدّه ای به این و یا آن کار مشغولند.
به نظرِ من (کژدم) این اسنادِ ظاهراً محرمانه؛ جعلی هستند و برایِ مهندسیِ فکری تدوین شده اند و تنها راهی که برایِ «دیّوسهایِ سپاهی و بسیجی و ارتشی و اطّلاعاتی» مانده است اینکه یا تا آخرین نفر «حتّی توله ها و جنده هایشان» بجنگند و بمیرند و یا اینکه برایِ نجاتِ جانِ کثیفشان «سرهایِ فرماندهانشان» را بیاورند. راهِ واقعی برایِ مقابله با این «ترفندها و سناریو سازی ها» این است که «مردم» باید این اوباشان را شناسایی کرده و در دورانِ «بحران و خلأ قدرت» (تقریباً ۲ تا ۳ ساله) همهٔ این اوباشان را «قتل عام» کنند و همه باید چشمهایشان را بر این «قتل عامهایِ انتقامی» بپوشند.
این روسپی زادگان باید به دستِ مردم کشته شوند و گرنه با این موجوداتی که من(کژدم) در اردوگاهِ موسوم به «اپوزیسیون» می بینم؛ عناصرِ «ستونِ پنجمی» بسیار بیشتر از «مخالفین» هستند.
کژدمKajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com98tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-49012539476931994722023-03-12T11:23:00.005+03:302023-03-12T14:06:26.032+03:30نگاهی به توافق روابط دیپلماتیک میان عربستانِ سعودی و رژیمِ شیعی حاکم بر ایرانچند ماهِ پیش «ژی جین کونفوسیوس» نامِ «خلیج فارس» و مالکیّتِ جزایرِ ۳ گانه را زیرِ سوأل بُرد و در کنارِ ادّعایِ «اتّحادیهٔ عرب» ایستاد. ٰ. رژیمِ شیعی که از همه طرف تحتِ محاصره قرار دارد؛ به خاطرِ ناتوانی در پاسخگویی مجبور شد به «اراجیف بافی» روی آوَرده و موضوع را «ناچیز» جلوه دهد. امّا توافقِ کنونی به دستورِ «ژی جین کونفوسیوس» نشان میدهد که این مسئله آنچنان نیز «ناچیز» نبوده است و «چین» منتظر و در کمین نشسته بود تا «مشکلِ انرژی» خود را حلّ کند.
این نخستین «تَرَک» در ادّعایِ «هلالِ شیعی» است. «اوباشِ فرزانه» اکنون حاضر شده است تا با «معاویه» بیعت کند و همهٔ کُس شعرهایش را «غورت» دهد.
امّا «بیعت با معاویه» مشکلاتِ رژیمِ شیعی را حلّ نخواهد کرد. زیرا دُشمنِ اصلیِ رژیمِ کثیفِ شیعی «مردم ایران» هستند و با بی شرافتیهایِ ساخته و پرداختهٔ «تفکّر متعفّن شیعی» مانند «حملهٔ شیمیایی به دانش آموزان و دانشجویانِ دختر»؛ نه تنها دشمنیِ مردم از بین نخواهد رفت؛ بلکه «کینه و نفرتِ مردم» نسبت به «کثافاتِ شیعی» و این رژیمِ کثیف و اوباشانَش بیشتر خواهد شد و چه بسا آرزویِ کژدم (ما به شیعیانِ شنیعه یک قتل عام بدهکاریم) در آینده بر آورده شود.
شاید برخی از اوباشانِ حاکم بر ایران فکر کنند که میتوانند «بازیهایِ برجام» را با «ژی جین کونفوسیوس» نیز تکرار کنند؛ امّا واقعیّت این است که «بازیهایِ برجامی» با حمایتهایِ چین و روسیه امکان پذیر می شد. امّا احمقهایِ «حزبلبلی» همچنان فکر میکنند که «بازی سازانِ ماهِری هستند». در حالی که در دورهٔ «امام حسین اوباما»؛ روسها و چینیها با او همراه شدند و رژیم شیعی نتوانست از پروژهٔ «گُه خوری» و «پروژهٔ امام حسنِ بنفش» چشم بپوشد (نرمش قهرمانانه).
لذا این رژیم به هیچ وجه نمیتواند در این رابطه به «بازیهایِ کِشدار» روی بیاورد و احتمالاً «اوباش شمخانی» را در پِکن متقاعد کرده اند که یا «کون می دهید» و یا اینکه «کونِ همهٔ تان میگذاریم» (جزایر ۳ گانه و قطعِ حمایت) لذا به بچّه کونیهایِ «حزبلبلی» هشدار می دَهم که هرگز فکر نکنند که «قرمساقِ فرزانه» شعبده بازیِ عجیب و غریبِ دیگری کرده است و بسیار باهوش و «فرزانه» است. بلکه باید فکر کنند که: «اوباشِ فرزانه» یک «کون دهنده» است. مانندِ «امامِ سوّمشان» که در کربلا حاضر بود به همه «کون بدهد» تا زنده بماند. لذا باید بدانند که همین چند سانتریفوژی را که نیز ساخته اند؛ مدیونِ «کوچه دادنها» و حمایتهایِ چین و روسیه هستند. زیرا از همان آغاز و اساساً مسئلهٔ مسلَّح کردنِ ۴ نقطهٔ بحران (کثافتستان - کرهٔ شمالی- لیبی- رژیمِ شیعی) یک پروژهٔ چینی بود که در نوشتارهایِ قدیمی این پروژه را توضیح داده ام.
نتیجه اینکه:
«قرمساقِ فرزانه» و همهٔ اوباشانِ اطرافَش میدانند که اگر به «ارباب» «نَه» بگویند؛ همهٔ بافته هایشان یک ماهه پنبه میشود و به این دلیلِ ساده که رژیمِ احمقهایِ «شیعیانِ جعفر کذّابی» همهٔ تخم مرغهایشان را در سبدهای «روسیه و چین» گذاشته اند؛ با یک «چرخِشِ قَلَم» همهٔ آنچه را که «دستاوردهایِ مشَعشَع» مینامند را در کمتر از یک ماه از دست میدهند.
مسئله فقط ذلّتِ رژیمِ شیعی نیست؛ بلکه مسئلهٔ اصلی وجودِ ۲ نوع از کشورها هستند:
۱- کشورهایِ قدرتمند.
۲- کشور مستراح ها.
دوستی میانِ «کشور مستراح ها» و «کشورهایِ قدرتمند» تنها «دوستیِ یکطَرَفه» است. به این معنی که وقتی آمریکا فارغ از اینکه چه حزبی و کدامین طیفها از احزاب آن کشور را اداره میکنند؛ میگوید که «عربستان متّحدِ ما است» و یا «ایران متّحدِ ما است»؛ این «دوستی و اتّحاد» همیشه یک «جادّهٔ یک طرفه» است. یعنی اینکه آمریکا و یا روسیه و یا چین و اسرائیل و فرانسه و .... از شما میخواهند و دیکته میکنند که «متّحدِ آنها» باشید. امّا خودشان را «متّحدِ مشروطِ شما» میدانند. این «مشروط بودن» حتّی میتواند با معادلهٔ «بازیهایِ انتخاباتی» درون کشوری؛ موردِ تأثیر قرار گیرد. در واقع هیچ یک از کشورهایِ قدرتمند؛ هرگز «دوستِ شما» نیستند و این شما هستید که باید «دوستِ آنها» باشید. زمانی که اسرائیل میگوید گه: «دستِ دوستی به سویِ همه دراز میکند»؛ منظورش این نیست که میخواهد «دوستِ شما بشود» بلکه منظورش این است که: «شما باید دوستِ ما باشید». این مسئله را به روشنی در دورانِ «جورج بوش» و سپس «اوباما» و بعد از آن «ترامپ» دیدید که در حالی که عربستان را «متّحد» میخواندند؛ میخواستند زیر و رویَش کنند و ریشهٔ مماشاتشان با رژیمِ شیعی نیز در همین نکته نهفته بود. زیرا رژیمِ شیعیِ حاکم بر ایران را با اینکه «دشمن» خطاب میکردند؛ امّا این رژیم را «دوستِ واقعیِ خود» برای ویران کردنِ ساختارهایِ موجود در خاورمیانه میدانستند. به همین دلیل است که هیچ یک از انتظاراتِ احمقانه از «اوباما» و «ترامپ» برآورده نشد.
نتیجهٔ نهایی اینکه:
هم مردمِ ایران و هم رژیمِ شیعی و نیز اپوزیسیون؛ همچنان به طورِ احمقانه ای دَر به دَر به دنبالِ «دوست یابی» هستند.
به همین دلیل است که کژدم میگوید:
«ما دوستی نداریم» .... «شماها گُرگهایِ زخم خوردهٔ تنها» هستید. به دنبالِ دوستیابی نباشید .... بلکه خود را «تحمیل» کنید.
کژدم
Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com47tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-20558014203639046732022-12-13T18:19:00.003+03:302022-12-13T18:19:54.771+03:30شکل گیریِ توفانی برون مرزی بر علیهِ رژیمِ شیعیانِ شنیعه<div style="text-align: justify;">از آنچه که در بیرون از مرزهایِ ایران میگذرد؛ چنین بر می آید که توفانی سهمگین بر علیهِ رژیمِ شیعی در حالِ شکل گیری است. این توفان نیروهایِ سرکوبِ رژیم را در هم خواهد کوبید و از نظرِ موقعیّتِ روانیِ جامعهٔ ایران؛ بهترین زمینه برایِ خوشامد گویی مردمِ ایران به این توفان است. بخشی کوچک از نفرتِ فزایندهٔ مردم نسبت به اوباشانِ شیعه مسلکِ حاکم؛ در شکستِ تیمِ فوتبالِ «پوشک پوشِ فرزانه» به نمایش درآمد.این توفان میتواند ورق را به نفعِ مردمِ ایران برگردانیده و به «بن بستِ مبارزاتی» بر علیه رژیم پایان دهد.</div><div style="text-align: justify;">در صورتِ ورودِ توفان به درونِ ایران؛ همهٔ مبارزین باید آماده باشند تا انتقامِ همهٔ قتلها و شکنجه ها و تجاوزها را از اوباشانِ رژیم بگیرند. آن دسته از «پُفیوزها»یی که خود را «اپوزیسیونچی» مینامند؛ با دیدنِ فورانِ خشمِ مردم؛ «عَر عَرِ حقوقِ بشری» برایِ نجاتِ اوباشانِ رژیمِ شیعی براه خواهند انداخت.</div><div style="text-align: justify;">مردم باید گوشهایِ خود را بر رویِ این «عَر عَرهایِ حقوقِ بشری» ببندند و تا جایی که میتوانند؛ همهٔ اوباشانِ رژیم را به سزایِ خیانتهای و جنایتهایشان برسانند. در چنین شرایطی هرگونه جلوگیری از «فورانِ خشم و انتقامِ ملّی»؛ امری خائنانه خواهد بود.</div><div style="text-align: justify;">مردمِ ایران یک «قتلِ عام» به این بی شرفهایِ صفوی مسلک بدهکارند.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com149tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-78594925069724858482022-11-25T07:20:00.003+03:302022-11-25T08:23:20.155+03:30خاکِسترِ یأس و فصلِ شکار<p style="text-align: justify;"> اگر پنجرهٔ خوشبینی را باز نگهداریم و امیدوار باشیم که مبارزان در حالِ تحلیلِ شیوه هایِ مبارزاتی و جمعبندیِ نتایجِ حاصل از مبارزاتِ خویش در این ۶۰ روزِ اخیر هستند؛ باید نتایجِ این تحلیلها و جمعبندیها حدّ اکثر تا ۲۰ روزِ آینده خود را در پیگیریِ مبارزات در اشکالی نوین و مؤثّر نشان دهند. امّا پس از بازهٔ زمانیِ ۲۰ روزه؛ اگر حرکتی نوین و از جنسی دیگر مشاهده نشود؛ باید گفت که «استراتژیِ سرکوبِ متمرکزِ موزاییکی»؛ باشکستنِ نخستین موزاییک (کردستان) به پیروزی رسیده است و «پنجرهٔ خوشبینی» بسته میشود و باید شاهدِ فصلِ باریدنِ «خاکسترِ یأس» بر روحیهٔ مبارزان و آغازِ «فصلِ شکار» برایِ رژیمِ شیعی باشیم.</p><div style="text-align: justify;">با اینکه جنبِشِ ملّی در مقایسه با جنبشهایِ پیشین و درهمین مدّتِ کوتاه دستاوردهای زیادی داشته است؛ امّا این دستاوردها بسیار سبک وزن تر از آن هستند که بتوانند رژیم را حتّی از جایِ خود تکان بدهند؛ چه رسد به اینکه رژیم را سرنگون کنند.</div><div style="text-align: justify;">زمانی که «هیجان» بر «اندیشیدن» غلبه میکند؛ دیگر «راه» از «چاه» تشخیش داده نمی شود. زمانی که گفته میشود: «خیابان را فتح کرده ایم؛ پس در خیابان بمانیم و از خیابان دفاع کنیم».... هیچکس از خود نمی پرسد که: «مگر حکومت خیابان است که زیرِ پایِ ما لِه بِشود؟»؛ «مگر خیابان است که ثروتهایِ ملّی را به تاراج می بَرَد؟»؛ «مگر خیابان است که ما را سرکوب میکند؟»........</div><div style="text-align: justify;">«خیابان» هیچیک از این کارها را نمی کند؛ بلکه حکومت و نیروهایِ سرکوب هستند که همهٔ اینکارها را میکنند.</div><div style="text-align: justify;">امّا پاسخ داده میشود که: «خیابان میدانِ اصلیِ جنگ با حکومت است و به همین خاطر باید در خیابان بمانیم و بجنگیم.».</div><div style="text-align: justify;">فرض کنیم که خیابان میدانِ جنگ است. ظاهرِ امر نیز اینرا نشان میدهد؛ پیش از حملهٔ متمرکزِ رژیم به کُردستان؛ هر روزه ۱۰ ها ویدیو از جنگ و گریزهایِ خیابانی منتشر می شدند. در این جنگ و گریزها فقط مردم هستند که تلفاتِ سنگینی میدهند. بیش از ۱۷ هزار نفر اسیر و هزاران زخمیِ گُمنام و بسیار بیشتر از ۵۰۰ جانباخته؛ آمارِ خوبی نیستند. هنوز نمیدانیم که چه تعداد از اسیران را زیرِ شکنجه به قتل رسانده و پیکرهایشان را سربه نیست کرده اند؟ هنوز نمیدانیم که به چه تعداد از اسیران تجاوز جنسی کرده اند؟ هنوز نمیدانیم که چه تعدادی از مبارزان زخمهایِ لاعلاج برداشته اند؟ اگر به آمارِ تلفاتِ دشمن نگاهی بیندازیم؛ بیش از ۱۰۰۰ بار کمتر است. با «موجِ انسانی»؛ آنهم به اشکالِ کنونی که امواجِ انسانیِ آن هنوز «دلیریِ کُشتن» ندارند نمیتوان حتّی در افقهایِ دور نیز نشانه ای از پیروزی دید. لذا در «خیابان» چیزی به جز «تحمّلِ سرکوب» نمانده است. تکرارِ این وضعیّت بسیار شبیه به شیوهٔ رهبریِ «گاندی» در هندوستان است که نه تنها تلفاتِ سنگینی بر مردمِ هندوستان تحمیل کرد؛ بلکه جنبشِ استقلال طلبی را سالیانِ سال معطّل نموده و به دشمن فرصتهایِ بزرگی برای ویرانیِ هر چه بیشترِ هندوستان را داد. </div><div style="text-align: justify;">احزابِ فرسودهٔ سُنّتی که به جز «پوستهٔ خالی»؛ چیزی از آنها باقی نمانده است؛ همگی فقط به یاوه سرایی هایِ جامعه شناسانه و یا بازگوییِ گزینشی و تفسیریِ قصّه هایِ دورانِ انقلابِ مشروطیّت و دورانِ سلسلهٔ پهلوی مشغولند و آنچه که بر رویِ زمین مانده است «تاکتیکهایِ مناسبِ مِیدانی برایِ سرنگونیِ رژیم در این روزها» است.</div><div style="text-align: justify;">انکارِ ارزشِ «حضور در خیابان» همانقدر احمقانه است که بگوییم: «حضور در خیابان» تنها راهِ مبارزه است.</div><div style="text-align: justify;">حضور در خیابان؛ زمینهٔ مبارزاتِ ترکیبی را فراهم می سازد. زیرا نیروهایِ سرکوب را مشغول میکند و دستِ نیروهای مبارزی را که آمادگی فرود آوردنِ ضرباتِ سنگینِ اقتصادی و نظامی به رژیم را دارند(اشباح) را باز میکند.</div><div style="text-align: justify;">این دو نیرو (حضور در خیابان و اشباح) مکمّل یکدیگرند و نیروهایِ سرکوبِ رژیم را به سراسیمگی و در نتیجه به اشتباه و دادنِ تلفاتِ سنگین وادار خواهند کرد.</div><div style="text-align: justify;">ویدیوهایی که از ۳ آذر منتشر شده اند؛ به وضوح «سَردیِ خیابان» را نشان میدهند و حتّی شعارِ «بی غیرتها نشستن» سر داده میشود. شعاری که در این ۷۰ روزِ اخیر جایی نداشت و هرگز داده و شنیده نمی شد.</div><div style="text-align: justify;">اگر نبردهایِ ترکیبی به اجرا در نیایند و تلفاتِ جانی و اقتصادیِ رژیم را بالا نبرند؛ «فصلِ شکار» در کمین است.</div><div style="text-align: justify;">اکنون نیروهایِ رژیم سخت مشغولِ سرکوبهایِ خیابانی و پراکنده هستند و حاکمیّت نیز نمیداند که فردا چه خبر خواهد شد؟ امّا فروکشِ مبارزات؛ برایِ رژیم وقتِ استراحت و «بازجویی از اسیران» را فراهم خواهد آورد و «فصلِ شکارِ مبارزان» آغاز خواهد شد.</div><div style="text-align: justify;">از «شارلاتان»هایی که میخواهند حرکتهایِ مجامعِ بین المللی را بزرگنمایی کنند؛ به شدّت دوری کنید. زیرا این موجوداتِ سخیف از هر وسیله ای که هزینه ای برایشان ندارد؛ استفادهٔ ابزاری خواهند کرد تا بتوانند بگویند «فیل در خانه است.... من اینجا هستم.... چرا فیل را = مرا نمیبینید؟».</div><div style="text-align: justify;">اگر تشکیلِ «هیاتِ حقیقت یاب» ارزشی واقعی داشت؛ مطمئن باشید که «اُلاغ شولتس» و «رابرت خایه مالی» و «شازده شومبولِ شورشیِ بنی هاشمی» خودشان را اینهمه «جِر» نمیدادند. تنها ارزشی که این «تشکّلِ بی خاصیّت» دارد؛ دادنِ امیدهاي دروغینِ مجّانی و قهرمانسازیِ مجّانی از وجودهای کثیفِ خودشان است.</div><div style="text-align: justify;">حتّی عَلَم کردنِ نامِ «هیاّتِ حقیقت یاب» نشان از حواله به حپروت کردنِ مسئلهٔ سرکوبهایِ وحشیانهٔ رژیم شیعی است.</div><div style="text-align: justify;">چنین هیأتهایی بارها تشکیل شده و هرگز راه به جایی نبرده اند. زیرا نامِ «هیاتِ حقیقت یاب» به خودیِ خود نشانگرِ آن است که میخواهد بگوید: «ما نمیدانیم که آیا مبارزین دروغ میگویند و یا رژیمِ شیعی؟» و این امر کمالِ بی شرمی است. زیرا میخواهند همچنان رشتهٔ باریکی را برایِ «دوستیهایِ دوباره بارژیمِ شیعی» را حفظ کنند. </div><div style="text-align: justify;">پرسش این است که چه چیزی به این اوباشان اجازه میدهد تا چنین هیأتی را یک حرکت در دفاع از مردمِ ایران جا بزنند؟... پاسخ بسیار روشن است. زیرا «جنبشِ ملّی» هنوز از «خیابان و فقط خیابان» دِل نکنده است و اگر همینگونه بماند؛ فروکِش کردن و شکست و بارشِ خاکسترِ یأس و آغازِ فصلِ شکار حتمی است.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"> <br /></div><div style="text-align: justify;"> <br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com74tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-26253409707624861862022-11-22T11:12:00.004+03:302022-11-22T17:37:26.169+03:30انقلاب مُرد..... انقلابی دیگر باید<div style="text-align: justify;"> گاهی به دنبالِ «خاتمیِ شیّاد» افتادید و بی شرفهایی به نامِ «کانونِ وحدت» راهنمایِ راهتان شدند و «دیّوس فرزانه» را «امام خامنه ای» خطاب کردند (طبر زدی ها).... سپس «سبزِ کثیفِ بنی هاشمی» شدید و دیّوسهایی مانندِ «اصلاح طلبان» را که دستهایشان تا «کِتف» در خونِ مردم آغشته است و سفره هایشان با غارتِ ثروتهایِ ملّی رنگین است را «رهبرانِ خود» قرار دادید.... سپس «بنفش» شدید.... و پلّه به پلّه با دستهایِ خودتان؛ گورِ خودتان و آیندگانتان را کَندید.</div><div style="text-align: justify;">دریاچهٔ آذربایجان و رودخانه ها و تالابها و مُردابها و جنگلها را به شوره زار و زمینهایِ سوخته تبدیل کردید. نگویید که شماها نبودید و کار کارِ رژیم بود؛ زیرا با «دروغ گفتن» نمیتوان «آینده ای پاک» ساخت. همهٔ شما در این ۴۳ سالِ اخیر به شیوه هایِ گوناگون به این رژیم کمک کردید. اکنون کفگیرتان به تَهِ دیگ خورده است و به فکرِ «انقلاب» افتاده اید. حتّی «بازاریانِ قُرمساق» نیز که همیشه در کنارِ رژیم و یارِ غارِ رژیم بوده اند نیز دیگر آینده ای برایِ خود نمی بینند و «انقلابی!!!» شده اند.</div><div style="text-align: justify;">اکنون «نسلِ نو» به پا خاسته است و دیگر افکارِ متعفّنِ شماها را نمیخواهد. «نسلِ نو» میگوید: «یا در سرنگونیِ رژیمی که ساخته اید؛ با ما همراه شوید... و یا گُم شده و سدّ راهِ ما نباشید.»</div><div style="text-align: justify;">اکنون یا با «نسلِ نو» تا به آخر بایستید... و یا «گُم شوید».</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">اکنون «نسلِ نو» با «اندیشه های پراکنده» و بدونِ داشتنِ سابقه و تجربهٔ مبارزاتی به میدان آمده است. لذا با اینکه «نسلِ نوین» است؛ امّا هنوز ذهنش با گرد و غبارِ آموزه هایِ دروغینِ گذشتگان آلوده است و نتوانسته است ذهنِ خود را پاک کرده و به «آیینهٔ جهان نما» تبدیل شود تا واقعیّتها را ببیند و زنجیرهایِ «تفسیرهایِ کُهنه» را پاره کُند و این بزرگترین نقطهٔ ضعفِ «جنبشِ ملّیِ نسلِ نوین» است. پاک شدن از این آلودگیهایِ ذهنیِ کُهنه نقطهٔ آغازِ بسیار خوبی خواهد بود و شاخ و برگهایی نو خواهد رویانید و گُل و میوه خواهد داد. «نسلِ نوین» باید اینرا بداند که نمیتوان با «پارچهٔ کُهنه و پوسیده» و «نَخهایِ پوسیده» و «طرحهای کُهنه و تاریخ گذشته»؛ «لباسی نو و طرحی نو» ساخت و پوشید و گرنه «خِشتکِ شلوارش» و یا آستینِ پیراهنش دیر یا زود پاره میشود. «نوین» یعنی «همه چیز نوین».<br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">در نوشتارهایِ پیشین هر روزه هشدار میدادم که رژیم به سویِ زدن به سیمِ آخر و آغازِ سرکوبِ نظامی پیش میرود.</div><div style="text-align: justify;">بالاخره در روزِ ۲۸ آبان چنین گفتم:</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><b><span style="font-size: medium;"><span style="color: #2b00fe;">(</span></span><span style="color: red;">https://tinyurl.com/2s3ame85<br /></span></b><br />این تهدید را جدّی بگیرید. رژیم هر
روزه به خطّ «زدن به سیمِ آخر» نزدیکتر میشود. برایِ آنروز باید از همین
اکنون به فکرِ «بُریدنِ سیمِ آخر» باشید و گرنه با دستهایِ خالی فقط کُشته و
اسیر و زخمی خواهید داد و پس از آن مسئله به «مسئلهٔ حقوقی» تبدیل شده و
پرونده هایِ آن در راهروهایِ «دلّال خانه هایِ بین المللی» از این اتاق به
آن اُتاق خواهند رفت.<br />هرگونه سهل انگاریِ کنونی؛ به فاجعه هایِ فرداها تبدیل خواهند شد.<br />به
هیچ وجه فکر نکنید که کژدم بزرگ نمایی میکند. به اطرافتان نگاه کنید و
ببینید که در «بِرمه» چه میگذرد؛ به سودان نگاه کنید که «عمر البشیر» پس از
قتل عامّ ۱۰۰ ها هزار نفر و با اینکه تحتِ تعقیبِ «دلّال خانهٔ لاهه» بود؛
سالهای سال راست راست راه می رفت و به کشورهایِ گوناگون سفر میکرد و حتّی
پشّه نیز او را نمی گَزید. به «رواندا» نگاه کنید که ۸۰۰ هزار نفر در آن
قتل عام شدند و فرانسه در آن قتل عامها نقشی اساسی داشت و اکنون فقط به یک
«پروندهٔ حقوقی» که تا ظهورِ مسیح خاک خواهد خورد تبدیل شده است.<br />به «خود فریبی» دچار نشوید.<br />بسیار هوشیار باشید.<span style="font-size: small;"><span style="font-size: medium;"><b><span style="color: #2b00fe;">)</span></b></span> و سپس چنین ادامه دادم:</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"><b><span style="color: #2b00fe;">(</span></b></span>بنا به گزارش ایران اینترنشنال؛ سپاه در حالِ تدارکِ حملهٔ زمینی به کردستان عراق است.<br />آمریکا به شهروندانش هشدار داده است که از رفتن به شماأ عراق پرهیز کنند. زیرا حملهٔ تُرکهای عثمانی به شمالِ عراق خطری فوری است.<br />این
نشان میدهد که رژیمِ شیعی با رژیمِ اخوان المسلمینیِ عثمانی این حملات را
هماهنگ کرده اند. این حملات میتواند در صدر اخبار قرار گرفته و در آنروزها
دستورِ کشتارِ وسیعِ مردمِ ایران از طرفِ «روسپی زادهٔ فرزانه» صادر خواهد
شد.<br />عکس العملِ «جو بایدنِ خرفت» را نیز از زبانِ فرماندهانِ نظامیِ آمریکا شنیدید که گفت: «آمریکاییها به شمالِ عراق نروند».<br />دولتِ
آمریکا میداند که چه ماجرایی در جریان است و هیچ اهمیّتی نمیدهد و فقط
مانندِ «شازده شومبولِ شورشی» بیانیهٔ «همدردی» صادر میکند.<br />به هوش
باشید. آماده شوید. دستِ خالی نمانید. اگر میتوانید به حملاتِ پیشگیرانه
دست بزنید. مسلّح شوید. زیرا خطر بسیار جدّی و نزدیک است.<span style="font-size: small;"><span style="font-size: medium;"><span style="color: #2b00fe;"><b>)</b></span></span> ... و باز هم ادامه دادم:</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"><b><span style="color: #2b00fe;">(</span></b></span>حملهٔ زمینی به کردستانِ عراق؛ رمزِ آغازِ عملیّاتِ کشتارِ وسیعِ مردمِ انقلابی ایران است.<br />نگویید که کسی به شما نگفت..... هرگز نگویید.<span style="font-size: medium;"><span style="color: #2b00fe;"><b>)</b></span></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;"><span style="font-size: medium;"><b><span style="color: #2b00fe;">منبع:</span></b></span> بخشِ نظراتِ نوشتارِ <b><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;">https://tinyurl.com/ya23xjrv</span></span></b><br /></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">امّا همهٔ این هشدارها را یا «نادیده» انگاشتید و چه بسا به آن خندیدید و یا از رویِ عمدِ خائنانه بازنشر نکردید. امّا من (کژدم) وظیفهٔ خود را انجام دادم. تا اینکه این پیش بینی به وقوع پیوست و «خائنین» و «دروغ گویان» همگی «کیش و مات» شدند. امّا کژدم هنوز «کیش و مات» نشده است و میداند که راهِ <b><span style="color: red;">«بُریدنِ سیمِ آخر»</span></b> چیست؟ شاید باز هم یا از رویِ «حماقتِ نهادینه شده» و یا از راهِ «خیانتِ آگاهانه» «راه» و «تنها راه» را انکار کنید.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">من در این پیشنهاد؛ به آنهایی که میخواهند با بحثهایِ کلامی این «تنها راه» را به زیرِ سوال ببرند؛ نیازی ندارم. من به آنهایی که «دلیریِ کشته شدن» و «دلیریِ کُشتن» را به صورتِ «تواَمان» دارند نیاز دارم. مهمّ نیست که اندیشه هایِ سیاسیِ مرا قبول نداشته باشند و یا نظریّهٔ «نژادِ پنهان» را نپذیرند؛ زیرا این پیشنهاد؛ مسئله ای «تاکتیکی» و «مبارزاتی» است. </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: large;"><span style="color: red;"><b>پیشنهادِ تنها راهِ برون رفت و نجاتِ کُردستان:</b></span></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"><b><span style="color: #2b00fe;"><span>تا کنون این پیشرفتها حاصل شده اند:</span></span></b></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۱- «قرمساقِ فرزانه» به سوراخِ کونِ سگ فرو رفته است و آبرویی ندارد و نیروهایش را با خوراندنِ «موادّ مخدّر» به میدان میفرستد. لذا این «ظرفیت» پُر شده است.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"><br /></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۲- همهٔ جهان صدایِ شما را شنیده اند. لذا این «ظرفیّت» نیز پُر شده است.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۳- رژیمِ کثیفِ شیعی با تمامیِ باندها و نیروهایِ سرکوبَش نیز پیامِ شما را شنیده اند. لذا این «ظرفیّت» نیز پُر شده است.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">لذا هیچ لزومی برایِ ادامهٔ راهپیماییهایِ مرسوم و دادنِ «شعارهایِ کلامی» وجود ندارد. بلکه باید به سویی دیگر نظر انداخت و «آن سویِ دیگر» این است که یک ظرفیّتِ بسیار «خالی» وجود دارد و آن «ظرفیّتِ خالی»؛ به «شعارهایِ عَملی» نیاز دارد. لذا جنبشِ ملّی باید «پوست اندازی» کرده و به «دگردیسی از کلام به عَمل» روی آورد. </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">این دگردیسی؛ به نیروهایِ «دلیر در کُشتنِ دشمن» نیاز دارد.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">اکنون رژیمِ شیعی تصمیمی بسیار جدّی گرفته است تا «این بساط» را جمع کند و برایِ اینکار «استراتژیِ سرکوبِ متمرکزِ موزاییکی» را تدوین کرده است. پرسش این است که آلترناتیو چیست؟ استراتژیِ مبارزان براي بُریدنِ این «سیمِ آخر» چه باید باشد؟</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: large;"><b><span style="color: #2b00fe;">استراتژیِ بُریدنِ سیمِ آخر:</span></b></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">مبارزان باید از چند شهر و استان که مستعد تر هستند آغاز کنند و باید بدانند که این حرکت نیز مانندِ «تظاهراتِ محلّه محور»؛ به سراسرِ ایران گُسترش خواهد یافت. زیرا تصمیمی ملّی نیرویِ محرّکهٔ آن است.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">برایِ این کار باید چند شهر و استان را به «مراکزِ شورشیِ عَملی» تبدیل نمود که «شعارهایِ عَملیِ آن» فقط آتش زدنِ مراکزِ سیاسی و اقتصادیِ رژیمِ شیعی و کشتارِ مزدورانِ سرکوبگرَش باید باشد.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۱- همهٔ پشتِ بامها باید تسخیر شده و با انواعِ بمبهایِ دست ساز و آتشزا انباشته شوند.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۲- راهروها و راه پلّه ها باید باید تسخیر شده و نیروهای محلّه باید در این راهروها با داشتنِ سلاحهایِ سرد و گرم در کمینِ نیروهایِ دشمن بنشینند و راهروها را سنگر بندی کنند و هرچه میتوانند در راهروها موانعِ فیزیکی ایجاد کنند.<br /></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۳- هیچ یک از نیروهایِ دشمن نباید بدونِ «کور کردن» و یا «کُشتن» رها شوند. از اجسادِ آنها میتوان به عنوانِ «طُعمه» در کمینها نیز سود بُرد. بدونِ شمردنِ اجساد و زخمیهایِ نیروهای رژیم هیچگونه پیروزی در کار نخواهد بود. اینگونه است که ریزشها نیز آغاز خواهند گردید.<br /></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۴- نیروهایِ انقلابی باید چنان آتشی بپا کنند که نیروهایِ رژیم نه تنها دچارِ تلفاتِ سنگین شده و منابعِ مالی خود را از دست بدهند؛ بلکه نتوانند برایِ سرکوبِ سایرِ شهرها و استانها نیرویِ کمکی بفرستند. </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۵- محلّه ها باید به مناطقِ بسیار خطرناک برایِ نیروهایِ رژیم تبدیل شوند.(No Go ZONE)</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۶- جنگ و گریزها باید سازمان یافته و بسته به نوعِ عملیّات؛ تواَم با «کمین» باشند. کمینها نه تنها نیروهایِ رژیم را حذف میکنند؛ بلکه مانع از پیشرویِ آنها میشوند.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۷- مراکزِ مخابرتی را باید به آتش بکشید و ویران کنید. زیرا دشمن نیز از آنها استفاده میکند و زمانی که ارتباطاتِ شما را قطع میکنند؛ کانالهایِ ارتباطیِ آنها کاملاً باز است.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۸- مراکزِ تولیدات موادّ غذایی مانندِ کارخانه هایِ تولیدِ «کنسرو» را باید ویران کنید. زیرا زمانی که نیروهایِ دشمن در پادگان نیستند؛ از اینگونه منابعِ غذایی استفاده میکنند.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۸- بستنِ جادهه ها با «موانعِ دیرپا» برایِ بستنِ خطوطِ ارتباطیِ نیروهایِ سرکوبِ رژیم.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۹- تلاشهایِ پیگیر و بی وقفه و حتّی فداکارانه برایِ بدست آوردنِ سلاحهایِ گرم.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۱۰- تشکیلِ رهبریِ «محلّه ایِ جدید» و خداحافظی از تشکّلهای دروغینِ موسوم به «جوانانِ محلّه ها» که هدفشان به «بیراهه کشانیدن» و اتلافِ انرژی و پتانسیلِ مردم با تاکتیکِ پوسیدهٔ «راهپیمایی برایِ شعارهایِ کلامی» است. از این «دار ودسته» دوری جویید و تشکّلهایِ خودتان را بیافرینید. تشکّلهایِ نوینی که بخواهند «ظرفیتهایِ خالی» را پُر کنند.<br /></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۱۱- ..............</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">۱۲-..........<br /></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">بقیّه را به عهدهٔ «هوشِ شما» میگذارم. زیرا شما در «مِیدان» چیزهایی را میبینید که من نمیبینم. هرگز فراموش نکنید که «هوش و درایت» ستونِ اصلیِ طرّاحیهایِ عملیّات و طرّاحیِ تاکتیکها و استراتژیها است.<br /></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">اینگونه است که فشارها به سرعت و شدّت از رویِ کُردستان کَم میشود و استراتژیِ «سرکوبهایِ متمرکزِ موزاییکی» شکست میخورد و «سیمِ آخر» پاره می گردد. راهپیماییهایِ حمایت از کُردستان فقط «جوک» و «کارناوال» هستند.<br /></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;"><span style="font-size: large;"><span style="color: red;"><b>پیش به سویِ بُریدنِ «سیمِ آخر»</b></span></span></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">پیروز و سرفراز باشید.</span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"> </span></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;">کژدم </span><br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com3tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-91174801654805587562022-11-20T18:24:00.005+03:302022-11-20T19:34:35.021+03:30تغییر تاکتیکِ اصلیِ رژیمِ شیعی برای سرکوبِ جنبش ملّی<div style="text-align: justify;">مقدّمهٔ کوتاه <br /></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">گستردگیِ جنبش انقلابی در سراسرِ میهن و پُر شدنِ ظرفیتِ استفاده از یگانهایِ ویژهٔ سرکوب و لباس شخصیها و .... رژیم را واداشت تا سطح مبارزه را تغییر دهد. </div><div style="text-align: justify;">«تغییرِ سطح و عُمقِ مبارزه» وظیفهٔ نیروهایِ انقلابی بود. امّا نیروهایِ انقلابی دچارِ «حماقت» هستند. هیچگونه آگاهیِ مبارزاتِ «مِیدانی» ندارند. هنوز هم فریادهایِ «مرگ بر دیکتاتور» که مخاطبِ آن «مجهول» است شنیده میشود. گویی که زبانشان لال میشود که اگر دیکتاتور را نام ببرند و مستقیم با سر دادنِ شعارهایی مانندِ «مرگ بر خامنه ای»؛ «مرگ بر تشیّع شنیعه» و «مرگ بر اسلام» فریاد هایشان را بر سرِ این مثلّثِ گندیده و متعفّن بریزند. زیرا هرچه که بَر علیهِ آن میجنگید محصولاتِ ثانویِ این ۳ تعفّن هستند. «مرگ بر خامنه ای» یعنی «مرگ بر تمامیّتِ صنفِ انگل ها» (همهٔ آخوندها). «مرگ بر اسلام» یعنی «مرگ بر ریشهٔ خرافاتِ ۱۴۰۰ ساله) و «مرگ بر تشیّع شنیعه» یعنی مرگ بر آنچه که بیش از ۵۰۰ سال است که به عنوانِ یک «دینِ جدید»؛ توسّط سلسلهٔ ننگینِ «صفوی» بوجود آمد و دستگاهِ عریض و طویلِ «صنفِ انگلهای شیعه گری» را ساخت که همهٔ دستاوردهایِ همهٔ جنبشهایِ اخیر در بازهٔ زمانیِ ۵۰۰ ساله را از میان بُرد و هر روز و هرچه بیشتر در سطحی گسترده به ساختنِ «بُت کده ها» (مسجد؛ امام زاده؛ حسینیّه؛ اوقاف و ...) پرداخت.</div><div style="text-align: justify;">ریشهٔ همهٔ بدبختی شما ها در ۲ دینِ «اسلام» و دینِ «شیعه گری» است. برایِ آغازی نو باید از این ۲ «تعفّن» گذر کنید.</div><div style="text-align: justify;">مشکلِ شما ایرانیان این است که ۳ تعفّن در ذهن دارید:</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">۱- اسلام.</div><div style="text-align: justify;">۲- شیعه گری.</div><div style="text-align: justify;">۳ بیعت کردن.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">این ۳ تعفّنِ فکری<br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">اسلام مجموعه ای از تفکّراتِ محمّد و سُنّتهایِ بومیِ Pagan هایِ عرب در ۱۴۰۰ سالِ پیش است. سایرِ جوامعِ انسانی نیز سُنّتهایِ بومیِ Pagan پایه و کثافاتِ دینیِ خود را دارند. مانندِ مسیحیّت؛ زرتشتی گری؛ یهودیّت؛ هندویی گری؛ بودایی گری؛ دینِ «سیک» و دینِ«بهائیّت» و صوفیگری؛ «عرفان بازی» و ..... تا میتوانی بشمار... که هر کدام زودتر بافته شده باشد؛ نقشِ «پدر و مادر» را برای «استفراغِ و مستراحِ بعدی» بازی کرده است و همهٔ این «استفراغهایِ کُهن» سیستمی «محافظ» برایِ خود دارند که همانا آنها را به نامهایِ «مسجد»؛ «کلیسا»؛ «کنیسه»؛معبد؛ آتشکده؛ «حظیرة القدس» و .... میشناسید و «انگلهایِ این مستراحها» را به نامهایِ «کشیش»؛ «مفتی»؛ «خاخام»؛ «گورو»؛ «راهب»؛ «محفلِ ملّی»؛ «بیت العدلِ اعظم» و ....</div><div style="text-align: justify;">می شناسید. و ذهنِ شماها با این «مستراحها» آلوده شده اند. این امر مختصّ ایران نیست و «مستراحی جهانی» است.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">«بیعت کردن» محصولِ ثانویِ مدفوعی به نامِ «دین و مذهب» است تا به این وسیله آن «مستراحهایِ مقدّس» را حفظ کنند. حتّی «طرفداریِ مؤمنانه» کردنِ از یک «خواننده»؛ «تیمِ فوتبال»؛ «فیلسوف» و «حزبِ سیاسی» و.... نیز نوعی «بیعت کردن» است و گرنه چرا باید پس از شکست خوردنِ یک تیم به سنگ پرانی وامثالهم پرداخت؟ مگر اینها برایِ «تماشاگران» فقط نوعی «تفریح» نیست؟ آیا «سنگ پرانی» و دعوایِ میانِ طرفداران؛ چیزی به غیر از «نتیجهٔ بیعت» است؟</div><div style="text-align: justify;">«پیمانِ شاه و ملّت» (بیعتِ دو طرفه) یک دروغ است. زیرا این «شاه»؛ «رئیس جمهور»؛ «نمایندهٔ مجلس»؛ «شهردار»؛ «استاندار» است که باید با «مردم» بیعت کند زیرا ضرورتِ وجودیِ آنها «عهد کردن» برای فراهم آوردنِ زندگیِ بهتر برایِ مردم است. نه اینکه از خودشان یک موجودِ مقدّس بسازند و هر کسی که آنها را نستاید را از دمِ تیغ بگذرانند. امّا این «شاه» و «آیةالله» و «پیرهایِ خانقاهها» و«احزاب» نیستند که با شما بیعت میکنند؛ بلکه این شماها هستید که باید با آنها بیعت کنید. این جادّه ها همیشه «یک طرفه» هستند.<br /></div><div style="text-align: justify;">حتّی «چسبیدنِ مؤمنانه» به روشهایِ مبارزاتی نیز نوعی «بیعت» است و شما را به سمتِ «تحلیلهایِ کلیشه ای» و برخوردهایِ «کلیشه ای» شناخته شده (لُو رفته) می کشانند و به همین دلیل شماها شکست میخورید. زیرا روشهایِ شناخته شدهٔ مبارزاتی منجر به تولیدِ روشهایِ سرکوب میشوند.<br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"><b><span style="color: red;"><span style="color: #2b00fe;">«ذهنِ شما»</span> باید <span style="color: #2b00fe;">«آیینهٔ جهان نما»</span> باشد و اگر آنرا با گروهی از آن ۳ تعفّنِ فکری و یا حتّی یکی از آنها بیالایید؛ ذهنِ شما به <span style="color: #2b00fe;">آیینه ای زنگ زده؛ تَرَک خورده؛ آلوده به مدفوع و عفونت و استفراغ</span> تبدیل می گردد و دیگر <span style="color: #2b00fe;">«آیینهٔ جهان نما»</span> نخواهد بود.</span></b></span></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"><b><span style="color: #2b00fe;">تغییرِ تاکتیکِ سرکوب:</span></b></span></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">گستردگیِ جغرافیاییِ «جنبشِ ملّی» و تاکتیکِ ایجادِ «کانونهایِ پراکنده» برایِ راهپیماییها و در نهایت ظهورِ جرقّه هایِ گذشتن از «دفاع» به «تهاجم» (کُشتنِ بسیجیها و مزدورانِ امنیّتی) از طرفِ مردم ؛ همهٔ تاکتیکهایِ کلیشه ایِ رژیم از قبیلِ ربودنِ کودکان؛ شلّیکهایِ مستقیم؛ نیروهایِ سرکوب؛ ربودنِ پیکرهایِ انقلابیّون؛ اعترافهایِ اجباری؛ صدورِ حکمهایِ اعدام و .... کارایی خود را از دست داده بودند. کار به جایی رسید که ۲ حرکتِ فرهنگیِ کوچک مانندِ «کشفِ حجابِ اجباری و عمّامه پرانی»؛ چاه هایِ مستراحهایِ «نجف و کربلا» را نیز به جوش آورد. امّا از تَرس و از رویِ «تقیّه» زبانهایشان را در سوراخِ کونشان فرو کردند. امّا همین امر نشان داد که صاحبانِ این «مستراحها» پتانسیلِ فرستادنِ نیرو برایِ دفاع از رژیمِِ شیعی ایران را دارند و اگر مردمِ ایران سهل انگاری کنند؛ این «پتانسیل» به «عَمَل» تبدیل خواهد شد. سفرِ «قرمساق قاآنی» به عراق نیز در همین جهت بود.</div><div style="text-align: justify;">اکنون رژیمِ شیعی به تاکتیکِ «سرکوبِ متمرکز» بر «کانونهایِ محدود» روی آورده است. رژیم میخواهد به صورتِ «گزینشی»؛ چند کانونِ انقلابی را انتخاب کرده و به شدّت سرکوب کند و سپس دسته ای دیگر از کانونهایِ انقلابی را برگزیده و به سرکوبِ متمرکز بپردازد. من (کژدم) نامِ این تاکتیک را «سرکوبِ موزاییکی» میگذارم. </div><div style="text-align: justify;">اگر رژیم بتواند «مهاباد» را سرکوب کند؛ نوبتِ بعدی چه بسا مجموعه ای از چند شهر در کُردستان و یا شهرهایِ پراکنده در استانهایِ مختلف باشند. این همان «زدن به سیمِ آخر»ی است که هفته ها است از آن سخن میگفتم.</div><div style="text-align: justify;">اگر این مطالب را منتشر نکنید؛ من شماها را به «خیانت به مردم» متّهم میکنم. زیرا عامدانه و به خاطرِ چسبیدن به «کیرِ ملوکانه» و یا «پان ایرانیسمِ دروغین» و یا «پان تُرکیسم» و یا «اصلاح طلبی» و .... از انتشارِ یک پیشنهاد برایِ ارتقایِ مبارزات در جهتِ سرنگونیِ رژیمِ شیعی خود داری کرده اید و در واقع شماها به دنبالِ «سرنگونی» نیستید؛ بلکه میخواهید به صورتِ «مشروط» و «گزینشی» حرکت کنید. امّا من (کژدم) میدانم که مردمِ ایران حتّی مرا نمیشناسند و شاید نظراتِ مرا هرگز نپذیرند. امّا همچنان مینویسم و برایِ «تولیدِ اندیشه» اصرار دارم و «مشروط» عمل نمیکنم. بلکه تلاش میکنم «کرمهایِ مستراح» را که خود را «انقلابی» و «شورشی» و «اپوزیسیونچی» و.... مینامند را به شما معرّفی کنم و این بخشی از وظیفهٔ «تولیدِ اندیشه» است.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: large;"><b><span style="color: red;">بُریدنِ سیمِ آخر</span></b></span></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">اکنون فراخوانهایی برایِ حمایت از مردم مهاباد صادر میشوند. این فراخوانها اگر روشها و تاکتیکهایِ نوین برایِ حمایت از مردمِ مهاباد ارائه ندهند؛ به اندازهٔ «سِندهٔ گربه و سگ» نیز ارزش ندارند. زیرا حتّی نمیتوان از این «فراخوانهایِ سِتَروَن» به عنوانِ «کود» استفاده کرد؛ چه رسد به «دارو و درمان».</div><div style="text-align: justify;">«بّریدنِ سیمِ آخر» نیاز به «دلیریِ کُشتن» دارد. اینکه در تظاهراتها فقط شعارهایتان را تغییر دهید و به حمایت از مردمِ مهاباد شعار دهید؛ در عرصهٔ «مِیدانی» هیچ ارزشی ندارد.</div><div style="text-align: justify;">جهتِ حرکتِ شما باید بر رویِ «به زانو در آوردنِ رژیمِ شیعی» در شهرها و استانهایِ دیگر استوار باشد و از راهپیماییهایِ تکراری و «شعارهایِ تکراریِ کلامی» گذر کنید و برای کشتارِ نیروهایِ رژیم برنامه ریزی کنید تا رژیم کاملاً کلافه شود و هر روزه نیروهایش کشته و زخمی شده و نتوانند در فرداها دوباره در میدان باشند.</div><div style="text-align: justify;">شما باید همهٔ مراکزِ اقتصادیِ رژیم را ویران کنید تا منابعِ مالیِ رژیم کاملاً قطع شوند. به عنوانِ مثال اگر بخشی کلیدی از یک پالایشگاه را با انفجار و یا آتش سوزی؛ از کار بیندازید؛ رژیم حتّی از تأمینِ سوختِ ادواتِ موتوریِ خود نیز باز خواهد ماند. اگر جادّه ها را با خرابکاری مسدور کنید؛ مسیرهایِ «لُجیستیکِ رژیم» را از کار خواهید انداخت.</div><div style="text-align: justify;">به افکارِ سخیفی مانندِ «اِی وای.... اینترنت نداریم»..... «موبایلها کار نمیکنند» پایان دهید. به «مبارزاتِ تهاجمی ومؤثر مِیدانی» بچسبید. تا نیروهایِ سرکوبِ رژیم را فلج کنید. هیچ اهمیّتی ندارد که ویدیوهایتان در رسانه ها (آنهم به صورتِ گزینشی) منتشر بشوند و یا نشوند. اگر این «بیراههٔ فکری» را نیز از ذهنِ خود بیرون کنید؛ میتوانید مراکزِ ارتباطات (خدماتِ تلفن و موبایل و اینترنتِ داخلی) را نیز به آتش بکشید تا رژیم نیز این ارتباطات را از دست بدهد.</div><div style="text-align: justify;">شما نمیتوانید به «مهاباد» بروید تا از مردمِ کُردستان دفاع کنید. امّا در همانجایی که هستید؛ میتوانید به رژیم ضرباتِ کاری و بسیار سنگین بزنید.</div><div style="text-align: justify;">«عمّامه» پرانی را با داشتنِ یک چاقویِ تیز میتوانید به «سَر پرانی» تبدیل کنید. از «خشونت» نهراسید؛ زیرا این خشونت شما را به «قاتل» تبدیل نمیکند. شما باید خود را «سرباز»ی بدانید که در جبههٔ جنگ باید نیروهایِ دشمن را بکُشد؛ تواناییِ لُجیستیکیِ دشمن را از میان بردارد؛ به مراکزِ فرماندهیِ دشمن حمله کند؛ منابعِ مالیِ دشمن را از میان ببرد.<br /></div><div style="text-align: justify;">شما میتوانید ذهنتان را بکار بیندازید و شیوه هایِ گوناگونی را طرّاحی کنید.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">پیروز و سرفراز باشید.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com25tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-57366105043255045012022-11-17T16:16:00.003+03:302022-11-17T17:23:11.923+03:30از هجومِ داعش به «طویلهٔ شیعی» تا ماجرایِ «شاهچراغ»؛ کشتارِ مردم در «ایذه» و تیراندازی در ملک شهر اصفهان <div style="text-align: justify;"> رژیمِ شیعی ۱۰ ها سال است که به ساختنِ گروههایِ موازی و تحتِ کنترل از قبیلِ «پان تُرکها»؛«پان ایرانیسهایِ دو آتشهٔ سبیل چخماقی» و «گرایشهایِ القاعده ای و داعشی» و افرادی مانندِ «امید نادان»؛ صدورِ «اپوزیسیونچیهاي قلّابی» مشغول بوده است. از برخی از این گروههایِ قلّابی به صورتی مقطعی برایِ ساختنِ روایتهایِ «تروریستهایِ تکفیری» استفاده کرده است که ماجرایِ هجوم به «طویلهٔ شورایِ شیعی» توسّط «داعش» و اخیراً «شاهچراغ»؛ از آن جمله هستند. بر اساسِ ویدیویی که در بخشِ نظراتِ چند نوشتهٔ پیشین از طرفِ یکی از خوانندگان فرستاده شده بود؛ شخصی که در شاهچراغ دستگیر شده است را به تکرار؛ «هِی... افغانی» خطاب میکنند. امّا پس از دستگیریهایِ اوباشانِ «القاعده ای در گُرجستان» و دستگیریِ اوباشانِ رژیمِ شیعی در جمهوریِ آذربایجان؛ ناگهان آن «هِی.... افغانی» به «تبعهٔ جمهوری آذربایجان» تبدیل شد تا از یک سو به عنوانِ کمکی جانبی به مانورهایِ قلّابی رژیم در مرزهایِ آذربایجان مشروعیّت ببخشد و از سویِ دیگر با گروگان گرفتنِ «گردشگرانِ آذربایجانی» و بستنِ اتّهامِ «شاهچراغ» بتوانند با اوباشانِ دستگیر شدهٔ شان در جمهوری آذربایجان «مبادله» کنند. نیروهایِ ویژهٔ رژیمِ شیعی که اینگونه گروهها و افرادِ فریب خوردهٔ گیر افتاده در تورِ امنیّتی را تولید میکنند؛ برایِ چنین روزهایی است و و لزومی برایِ شناسایی و دستگیریِ آنها در «یک عملیّاتِ بسیار پیچیده» نیست و به سرعت دستگیر شده و رژیمِ شیعی از شکنجه و کُشتنِ آنها هیچ اَبایی ندارد. باید در این میان به «پان تُرکهایِ فریب خورده» که اکنون از آنها بر علیه جنبشِ انقلابی مردمِ ایران استفاده میشود؛ یاد آوری کنم که از چنین سرنوشتهایی به دور نیستند و هر لحظه میتوانند مانندِ «مُرغ» در عزا و عروسی سربریده شوند. (مانندِ سرنوشتِ فریب خوردگانِ ماجرایِ حمله به طویلهٔ شیعی و شاهچراغ)<br /></div><div style="text-align: justify;">امّا در تیراندازی به سویِ مردم در «ایذه» و تیراندازی در ملک شهر اصفهان؛ گردِ هم آییِ کلاغهایِ پروپاگاندایِ رژیمِ شیعی به صورتِ هم زمان و پیش از هرگونه تحقیق؛ نشان از آن دارد که همهٔ این اوباشانِ «قار قار کلاغی» منتظرِ تیر اندازی به مردم در «ایذه» بوده اند و نیروهایِ عامل از افرادِ سپاه و یا وزارتِ اطّلاعات بوده اند. از همین اکنون نیز به دزدیدَنِ پیکرهایِ جان باختگان روی آورده اند.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">امّا رژیم از این ترفندها سودی برای بقایِ رژیم نخواهد بُرد و کار از این حرکاتِ احمقانه گذشته است.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com43tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-49997073891327963412022-11-14T15:45:00.005+03:302022-11-14T17:06:11.062+03:30ورودِ رژیمِ شیعی به فازِ سرکوبِ نظامی و تبعاتِ آن (بخشِ ششم - پایانی) <p> در این نوشتار؛ رویِ سخنم با «فرماندهانِ مِیدانیِ جنبشِ ملّی» و کسانی است که واقعاً به دنیالِ سرنگونیِ رژیمِ شیعی هستند. در این نوشتار از زاویه هایِ گوناگون به جنبش نظر می افکنیم تا «رؤیاها» را از «واقعیّتهایِ سختِ مِیدانی» تشخیص دهیم.</p><p><span style="font-size: medium;"><b><span style="color: red;">اعتصابات و <span style="color: #2b00fe;">دروغِ بزرگِ</span> <span style="color: black;">«</span>صندوقهایِ حمایت از اعتصابات<span style="color: black;">»</span></span></b></span></p><div style="text-align: right;">کسانی که <span style="color: #2b00fe;"><b>«دروغِ بزرگِ صندوقها»</b></span> را در بوق و کرنا میدمند؛ از جنبشِ «لهستان» به عنوانِ مثال استفاده میکنند. امّا به مردم نمی گویند که در «جنبشِ لهستان» یک شبکهٔ قدرتمندِ قابلِ اعتماد وجود داشت تا این حمایتهایِ مالی را به طورِ مستقیم و در کلیساها به دستِ اعتصاب کنندگان برساند و آن شبکهٔ قدرتمند؛ «کلیسایِ کاتولیک» بود که نقشِ مهمّی در انقلابِ لهستان داشت. امّا در ایران هیچ شبکه ای وجود ندارد و چه بسا با آفریدنِ شبکه هایِ دروغین توسّط رژیم؛ پولها به حسابهایِ سپاه و وزارتِ اطّلاعات و «انگلها» ریخته شوند. لذا از «اعتصاباتِ طولانی مدّت» در صنایعِ مهمّ چشم بپوشید و مطمئن باشید که این «کوهِ دروغین» حتّی «موش» هم نخواهد زایید. این دروغِ بزرگ را نخستین بار «فرشگرد»هایِ معلوم الحال به دولتِ آمریکا پیشنهاد کردند و دولتِ آمریکا نیز پُرسشِ دندان شکنی از این اوباشانِ فرصت طلب پرسید و گفت: «شبکه هایتان را نشان دهید» و «فرشگرد»ها پس از آن خفه شدند و اکنون این بوق را «شازده شومبولِ شورشیِ بنی هاشمی» در دهانش گرفته است.</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;"><b><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;">حمایتهایِ بین المللی و <span style="color: #2b00fe;">«جنبِشِ بی سَر»</span><br /></span></span></b></div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">نخست باید بدانید که هیچ یک از کشورهایِ غربی که ناگهان به فکرِ «دموکراسی در ایران» افتاده اند؛ عاشقِ مردمِ ایران نیستند. بلکه میخواهند آن ریگی را که تویِ کفششان است را توسّطِ مردمِ ایران بیرون آورند و آن ریگ «علنی شدنِ نوکریِ رژیمِ شیعیانِ شنیعه» در آستانِ «کاخِ کرملین» و تلاش برایِ شکست دادنِ روسیه در جنگِ «یوکرئین» است. لذا «جنبشِ ملّیِ ایران» و «ارداهٔ معطوف به شکست دادنِ نادرقُلی پوتین» از طرفِ غرب را باید «همزمانیِ دو واقعه» انگاشت و نه بیشتر از آن. اکنون کشورهایِ غربی به این نتیجه رسیده اند که سالها است که از روسها توسّطِ «خائنین و احمقهایِ داخلیِ خود»(خائنینی مانندِ مِرکِل) فریب خورده اند و ماجرایِ «بازگشت به برجام» نیز از طرفِ روسها مهندسی شده است. لذا عطایِ رژیمِ شیعی را به لقایش بخشیده اند و خواهانِ سرنگونی رژیم هستند. امّا در همین مسیر نیز «لنگ لنگان می رَوَند». زیرا در مذاکراتِ پُشتِ پرده با روسها؛ همچنان فریب میخورند و روسها این احمقها را در شرایطِ «بیم و امید» قرار داده و آنها را فلج میسازند. به همین خاطر این حمایتها تا کنون از لفّاظیهایِ توخالی و در بهترین حالت از «تحریمها» فراتر نرفته است. شاید این تحریمها برای دورانِ پس از سرنگونِ رژیم شیعی و جلوگیری از فرارِ آنها به کشورهایِ غربی و یا استردادِ این اوباشان مؤثّر باشد. امّا در تغییرِ «وضعیّتِ مِیدانی» هیچ ارزشی ندارند.</div><div style="text-align: right;">مشکلِ دیگری که «حمایتهایِ بین المللی» دارند؛ «بی سَر» بودنِ جنبش است. تأثیرِ منفیِ «بی سَر» بودنِ جنبش از «عدمِ وجودِ شبکه ها»؛ بسیار مهمّ تر است. شاید بدونِ وجودِ «شبکه ها» نتوان «صندوقهایِ حمایتِ مالی» تشکیل داد؛ امّا بدونِ داشتنِ «رهبری»؛ همهٔ حمایتهایِ بین المللی در حدّ «لفّاظی» باقی خواهد ماند. حتّی اگر بخواهند حمایتِ سخت افزاری نیز بکنند؛ نمیتوانند با «پراکنده بازار» واردِ تعامل بشوند. لذا آنهایی که شعارِ «هر ایرانی یک رهبر» را سر میدهند؛ فقط و فقط «خائنین» هستند و میخواهند این «سَر» بوجود نیاید تا حمایتهایِ بین المللی را خنثی کنند و مردم بارِ دیگر تنها مانده و مأیوس شده و شکست بخورند. البتّه بیانیّه هایِ پُر شوری را نیز که پُر از «اشکِ تمساح» است از همین اکنون نوشته و برای انتشارِ آنها پس از «شکستِ جنبش» در جیبشان دارند.</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;"><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;"><b>چرا موتورسیکلتها را آتش میزنید؟</b></span></span></div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">آیا از خود پرسیده اید که چرا موتور سیکلتها و اوتوموبیلهایِ نیروهایِ سرکوب را آتش میزنید؟ آیا از خود پرسیده اید که چرا «داعش» اینگونه وسایل را آتش نمیزد و به عنوانِ غنیمتِ جنگی با خود می بُرد و از آنها استفاده میکرد؟</div><div style="text-align: right;">اینجا بحث بر سرِ «مکانیسم»ها است و نه «ایدئولوژی»ها. شیوه هایِ مبارزاتِ مِیدانی تقریباً اگر «یکسان» نباشند؛ حدّ اقلّ «همسان» هستند. دلایلِ زیر را در این رابطه میشمارم:</div><div style="text-align: right;">۱- شما «منطقهٔ تصرّف شدهٔ اَمن» ندارید تا این اَدوات و وسایل را به آنجا منتقل کنید.(ضعف)</div><div style="text-align: right;">۲- شما هنوز به آن اندازه سازمان یافته نیستید که به جایِ آتش زدنِ این اَدوات؛ در همان موقعیّتی که هستید از این وسایل استفاده کنید. به عنوانِ مثال: سوارِ همان موتورسیکلت و یا ماشینِ نیرویِ انتظامی شده و به نیروهایِ سرکوب یورش ببرید. (ضعف)<br /></div><div style="text-align: right;">۳- شما نمیخواهید فکر کنید و دچارِ «خود سانسوری» هستید که به جایِ آتش زدنِ این اَدوات؛ منبعِ اصلیِ خرید و یا تولیدِ این اَدوات را به آتش کشیده و ویران کنید. زیرا این مراکز را به صورتِ احمقانه ای «ثروتهایِ ملّی» می انگارید.</div><div style="text-align: right;">در صورتی که «نفت بر رویِ زمین» دیگر «ثروتِ ملّی» نیست؛ بلکه «ثروتِ رژیم» است و به «بسیجی» و «گاردِ ویژه» و «موتور سیکلت» تبدیل میشود.(ضعف)</div><div style="text-align: right;">آیا با اینهمه «ضعف» میخواهید فیلِتان یادِ هندِستون کُدَد و رژیم را سرنگون کنید؟(ضعفِ استراتژیکِ در عرصهٔ «اندیشهٔ مِیدانی»).</div><div style="text-align: right;">آیا فکر میکنید که اینها زایدهٔ تخیّلِ «کژدم» هستند؟... سخت در اشتباهید. اینها همان چیزهایی هستند که به عنوانِ «آموزشِ نظامی»؛ دَر به دَر به دنبالش هستید. امّا زمانی که آنها را در «بشقابتان» می چینند؛ نمیتوانید باور کنید.</div><div style="text-align: right;">(ضعفِ فکریِ عمیق).</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;"><span style="font-size: medium;"><b><span style="color: red;">نگاهی به جنگِ «یوکرئین»</span></b></span></div><div style="text-align: right;"> </div><div style="text-align: right;">روسها ۱۹۵ هزار نیرو را در مرزهایِ «یوکرئین» به صف کشیده اند. همهٔ «تحلولگرانِ نظامی» در آن زمان گفتند که این جنگ بیشتر از یک هفته طول نخواهد کشید..... یادتان هست؟ یا دچارِ «آلزایمِر» هستید؟</div><div style="text-align: right;">ارتشِ یوکرئین؛ به آن لشکر آرایی از زاویه ای دیگر نگاه میکرد. این ۱۹۵ هزار نفر؛ نیاز به غذا؛ گلوله؛ آب؛ کفش و .... دارند. پس به «نیروهایِ پشتیبانی» و «لُجیستیک» حمله میکنیم.....</div><div style="text-align: right;">... و دیدید که چه شد؟؟... «معجزه» نشد..... بلکه به <span style="color: red;"><b>«Void»</b></span> حمله شد. در اینجا <span style="color: red;"><b>«Void» </b><span style="font-size: small;"><span style="color: black;">به صورتِ همزمان تواناییِ «لُجیستیک» روسها نیز بود.</span></span><b><br /></b></span></div><div style="text-align: right;">در هفته هایِ پیشین؛ نیروهایِ «یوکرئین» به سمتِ «خرسون» نیرو فرستادند و در نتیجه روسها وحشت کرده و نیروهایشان را از مناطق دیگر به «خرسون» فرا خواندند و نیروهایِ «یوکرئین» آن مناطقِ تخلیه شده (البتّه با عجله) را آزاد کردند. «تحلولگرانِ نظامی» چنین «اظهارِ فضله» فرمودند که ارتشِ «یوکرئین» از آموزه هایِ «سان زو» (هنر جنگیدن) استفاده کرده است. امّا پس از آن «خرسون» نیز آزاد شد. آزاد شدنِ «خرسون» باعث شد که «فیلسوف سگِ درباری = دوگین» خواهانِ اعدامِ «نادرقُلی پوتین» بشود.</div><div style="text-align: right;">اکنون «نادر قلی پوتین» و «قرمساقِ فرزانه» توسّط مردم به «کونِ سگ» فرو بُرده شده اند و هیچ «پروپاگاندا»یی نمیتواند آنها را از «کونِ سگ» بیرون آوَرَد. (همسانیِ پیروزیها).</div><div style="text-align: right;">آن قرمساقهایی که هر روزه نظر میفرستند که بگو دستاوردها چه بوده است؟..... بِرَوَند و به «کُسِ زنشان» بخندند.</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;"><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;"><b>نگاهی به رَوَندِ شکستِ «داعش»</b></span></span></div><div style="text-align: right;"> </div><div style="text-align: right;">عواملِ اصلیِ شکستِ «داعِش» در دورهٔ «ترامپ» را میتوان در ۲ عاملِ اصلی خلاصه کرد:</div><div style="text-align: right;">۱- قتلِ عام نیروهایِ داعش. (حذفِ نیروهایِ انسانی)<br /></div><div style="text-align: right;">۲- بمبارانِ انبارهایِ پُر از دُلارِ داعش. (حذفِ منابعِ مالی).</div><div style="text-align: right;"></div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;"><b><span style="color: #2b00fe;">آیا در ایران شاهدِ چنین «نبردهایِ اندیشمندانه»ای هستیم؟</span></b>.... <b><span style="color: red;">به هیچ وجه</span></b>...</div><div style="text-align: right;">حدّ اکثرِ اندیشه ای که در «جنبشِ ملّی» بکار رفته است؛ اجتناب از «تظاهراتِ متمرکزِ گلّه ای» و سازماندهیِ «تظاهراتِ پراکنده» بوده است (گامی کوچک در تحوّلِ تاکتیکی). تظاهراتِ پراکنده نیروهایِ سرکوبِ رژیم را پراکنده نموده و باعث شده است که نیروهایِ سرکوب نتوانند از حدّ اکثرِ پتانسیلِ خود استفاده کنند. امّا هیچ یک از این تاکتیکها به «سرنگونیِ رژیم» نخواهند انجامید.</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;"><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;"><b>ضربه زدن به منابعِ مالی و لُجیستکیِ نیروهایِ سرکوبِ رژیم</b></span></span></div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">موتورسیکلتی که آتش زده میشود؛ با «پولِ نفتِ رویِ زمین» خریداری شده است. بنزین و گازوئیلی که در باکهایِ خودروهایِ نیروهایِ سرکوبِ رژیم ریخته میشوند؛ مشتقّاتِ «نفتِ رویِ زمین» هستند. حقوقِ ماهیانهٔ نیروهایِ سرکوبِ رژیم از طریقِ فروشِ «نفتِ رویِ زمین» پرداخت میشود؛ بودجه هایِ کلانِ کارخانه هایِ «تولیدِ انگلهایِ شیعه» از «نفتِ رویِ زمین» تأمین میشود.</div><div style="text-align: right;">«نفتِ رویِ زمین» دیگر «ثروتِ ملّی» نیست؛ بلکه «ثروتِ دشمن» است. ابزاری که برایِ بیرون کشیدنِ «ثروتهایِ ملّی» بکار بُرده میشوند؛ نقشِ «بیل و کُلنگ» را بازی میکنند و بدونِ این ابزارها؛ رژیم نمیتواند «ثروتهایِ ملّی» را غارت کرده و مردمِ ایران را هر روز بیش از روزِ پیش فقیر تر نموده و بوسیلهٔ آن مردم را سرکوب کند.</div><div style="text-align: right;">آنهایی که این ثروتها (ثروتهایِ رویِ زمین) را «ثروتهایِ ملّی» مینامند؛ یا سخت در اشتباه هستند و یا میخواهند با «شامورتی بازیِ کلامی» مردم را فریب بدهند. آنهایی که به «خود فریبی» علاقه ای «اعتیاد وار» دارند نیز «چوبِ لایِ چرخ» هستند. <br /></div><p></p><p><b><span style="color: #2b00fe;">https://tinyurl.com/4mspw2fm</span></b></p><p><b><span style="color: #2b00fe;">https://tinyurl.com/2aadm8zx</span></b></p><p><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;"><b>قدرتِ آتش</b></span></span></p><div style="text-align: right;">در جنگِ ۱۱ روزهٔ ارتشِ اسرائیل با اوباشانِ غزّه؛ دیدیم که چگونه با صدها «لولهٔ پرندهٔ ۱۰۰ دلاری» خشابهایِ «گنبدِ آهنین» (هر موشک ۶۰ هزار دلار) در ۱۱ روز خالی شد. اگر به نوشتارهایِ این وبلاگ در آن دوره مراجعه کنید؛ بر رویِ این مسئله تأکید کرده بودم.</div><div style="text-align: right;">زمانی که میگویید «آنها مسلّح هستند».... «آنها سازمان یافته هستند» و.... کاملاً درست میگویید. امّا ۳ نکتهٔ مهمّ را فراموش میکنید:</div><div style="text-align: right;">۱- آنها تعدادشان بسیار معدود است و شماها بسیارانید. (قدرتِ آتشِ شما بسیار بالا تر است)<br /></div><div style="text-align: right;">۲- آنها در محاصرهٔ شما هستند. </div><div style="text-align: right;">۳- شما «دلیریِ کُشتنِ دشمن» را ندارید و به صورتی احمقانه نیروهایِ دشمن را «هموطن» میخوانید. فقط به این خاطر که به «تُرکی» و «فارسی» و «کُردی» و .... سخن میگویند. در صورتی که آنها نه تنها «دشمن» هستند؛ بلکه «خائن» هستند و حکمِ مجازاتِ خائنین «اعدام» است.</div><div style="text-align: right;">شما قدرتِ آتشِ خود را «ناچیز» میدانید؛ در حالی که «مورچه هایِ کوچک» میتوانند شیرها را بخورند.</div><div style="text-align: right;">اکنون که «ترس از مرگ» را به کنار نهاده اید؛ چرا از «تهاجم» وحشت دارید؟</div><div style="text-align: right;"> </div><div style="text-align: right;"><span style="color: red;">یک مثال:</span></div><div style="text-align: right;">فرض کنید که در تبریز ۸ مرکزِ آتش نشانی وجود دارد. اگر شما یک سازه را به آتش بکشید؛ همهٔ امکاناتِ آن ۸ مرکز به آن نقطه فرستاده میشوند. امّا اگر ۶ نقطه را به صورتی همزمان و یا تقریباً همزمان به آتش بکشید؛ نیروهایِ آتش نشانی باید بر رویِ «اولویّتها» تمرکز کنند و پتانسیلِ آتش نشانیِ خود (قدرتِ آتش) را از دست میدهند و شاید ۴ و یا ۵ نقطه را از دست بدهند تا یک دستاوردِ «نیمه سوخته» داشته باشند. <br /></div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;"><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;"><b>ایجادِ محلّه هایِ «ورود ممنوع»</b></span></span></div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">در انگلستان و فرانسه محلّه هایی وجود دارند که ساکنینِ آنها ظاهراً «پناهنده ها»یی هستند که از کشور مستراحهایِ اسلام زده آمده اند و چون همه را «نجس» میشمارند؛ خود را در این محلّه ها محبوس کرده اند و هیچ فردِ فرانسوی و یا انگلیسی را به محلّه های خود راه نمیدهند. به این محلّه ها <span style="color: #2b00fe;"><b>«NO Go Zone»</b></span> میگویند.</div><div style="text-align: right;">شما در شهرهایِ ایران میتوانید چنین محلّه هایی ایجاد کنید که نیروهایِ سرکوب از وارد شدن به آنها وحشت داشته باشند. در این صورت دیگر نیازی به سوزاندنِ موتورسیکلتها نخواهید داشت و میتوانید از آنها به عنوانِ غنیمتِ جنگی استفاده کنید.... کارگاههایِ ساختِ سلاح راه بیندازید و ...</div><div style="text-align: right;">نترسید؛ ایران نه به سوریه تبدیل میشود و نَه تجزیه میشود. بلکه سرعتِ سرنگون شدنِ رژیم به شدّت شتاب میگیرد.</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">از تبلیغات برایِ جلبِ نیروهایِ بیشترِ مردمی دریغ نکنید و در همان زمان از تبدیل شدنِ جنبشِ ملّی به «جنبشِ یوتیوبی» پرهیز کنید. در ۲ هفتهٔ اخیر نشانه هایی از گرایش به «یوتیوبی» شدنِ جنبش دیده میشود که بسیار خطرناک است. اگر بگذارید که جنبشِ ملّی «یوتیوبی» شود؛ به سرعت فرسوده خواهید شد و شکست خواهید خورد و رَوندِ کشتارِ اسیران کلید خواهد خورد که شاید شبیه کشتارِ سالِ ۶۷ باشد.</div><div style="text-align: right;">تا اینجا آمده اید و دستاوردهایِ فراوانی داشته اید. امّا با عقب نشینی و مأیوس شدن هر آنچه که ساخته اید بر باد خواهد رفت.<br /></div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">پیروز و سرفراز باشید</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">کژدم<br /></div><p><br /></p>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com35tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-12346035518582559252022-11-10T11:44:00.002+03:302022-11-10T14:28:11.154+03:30ورودِ رژیمِ شیعی به فازِ سرکوبِ نظامی و تبعاتِ آن (بخشِ پنجم) <div style="text-align: justify;">در این بخش به آموزشِ <span style="font-size: medium;"><b><span style="color: #2b00fe;">«پرتابهٔ انفجاریِ آتشزا»</span></b></span> میپردازیم. این پرتابه با صدایِ مهیبی منفجر میشود (مانندِ بمبِ صوتی) و به طورِ همزمان؛ آتشزا است و اگر پیش از پرتابِ آن محلِ موردِ نظر را با پرتابِ بطریهایِ بنزین و گازوئیل آلوده کنیم؛ این پرتابه مساحتِ وسیعی را به سرعت به آتش میکشد و صدایِ انفجارِ آن دشمن را به وحشت می اندازد.<br /></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">در نوشتارهایِ پیشین از این سلسله؛ با ساختنِ <span style="font-size: medium;"><b><span style="color: red;">«فتیله»</span></b></span> آشنا شدیم.</div><div style="text-align: justify;">حال با ساختنِ <span style="font-size: medium;"><span style="color: red;"><b>«فتیلهٔ انفجاری»</b></span></span> <span style="font-size: medium;"><b><span style="color: #660000;">(کُنِشِ سریع)</span></b></span> آشنا میشویم. </div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">در تصویرِ زیرین نمایی از آنرا میبینید که با توضیحِ خلاصه همراه است:</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi_l_faZE5lwzA8mQjHGb3VlPVvXTHgsB1AbswiqklpnZlEe-GpqYmaGRQpgzaI5mOuSlZ9yV5G-VnhAnoR22nVfk9buh1b_xObJ4UUTfPKOtJ-o0wzw4KALW4oRHqIxbVLv7WOqIagj6RlsCPypjLRpIkXOjAL06NUb9oP2Hq4Xw42BxU6dl2KblK_hA/s744/%D9%81%D8%AA%DB%8C%D9%84%D9%87%20%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C.png" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="679" data-original-width="744" height="292" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi_l_faZE5lwzA8mQjHGb3VlPVvXTHgsB1AbswiqklpnZlEe-GpqYmaGRQpgzaI5mOuSlZ9yV5G-VnhAnoR22nVfk9buh1b_xObJ4UUTfPKOtJ-o0wzw4KALW4oRHqIxbVLv7WOqIagj6RlsCPypjLRpIkXOjAL06NUb9oP2Hq4Xw42BxU6dl2KblK_hA/s320/%D9%81%D8%AA%DB%8C%D9%84%D9%87%20%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C.png" width="320" /></a></div><br /><div style="text-align: justify;">۱- فتیلهٔ ساخته شده را به اندازهٔ ۱۲ سانتیمتر می بُریم.</div><div style="text-align: justify;">۲- نخِ لحافدوزی دیگری را به شدّت تاب میدهیم تا زمانِ پیچیدَن به دورِ خود بسیار فشرده شود.</div><div style="text-align: justify;">۳- مقداری قیرِ سخت را ذوب میکنیم و نَخِ تابیده شده را از آن میگذرانیم تا کاملاً با قیر اندود شود و قیر به لایه هایِ داخلیِ نخ کاملاً نفوذ کند و هیچ دَرزی چه در داخل و چه در خارجِ نخ نماند.</div><div style="text-align: justify;">۴- نخِ قیر اندود را در انتهایِ فتیله با فشار به دورِ فتیله می پیچیم و ۳ میلیمتر از انتهایِ فتیله آزاد میگذاریم.</div><div style="text-align: justify;">۵- آن بخشِ ۵ سانتیمتری که با نخِ قیراندود پیچیده شده است؛ فتیله را به «فتیلهٔ انفجاری» تبدیل کرده است. اگر تمامیِ طولِ فتیله را با نخِ قیر اندود بپوشانیم؛ تمامی فتیله تبدیل به «فتیلهٔ انفجاری» میشود که در زیرِ آب نیز عمل میکند. امّا بشرطی که؛ آن سری که باید آتش زده شود؛ خارج از آب باشد.</div><div style="text-align: justify;">این «فتیلهٔ انفجاری» دست ساز است و نوعِ صنعتیِ آن بسیار شبیهِ کابلِ آنتنِ تلویزیون است.</div><div style="text-align: justify;">در تصویرِ زیرین شیوهٔ استفاده از «فتیلهٔ انفجاری»؛ به صورتِ تصویری نمایش داده شده است.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj1dnlNtwzefX5pPh-rlplK7vfWxeEFM3NQZh9Me6s6oRsh0gqCpQp2vEeVN7HdREGrdOS1-j-VvfoBANcW5qhHfuB6lABTuWCoin09Rxq8uKNnCCJOz13tNNwcjq6HGA03KLBBiIYI7jDOT35ZaLKEcH6gatRVxda4gYQhlvAMYGUbRntmGwEaH51C0Q/s744/%D9%81%D8%AA%DB%8C%D9%84%D9%87%20%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C%20%DB%B2.png" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="679" data-original-width="744" height="292" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj1dnlNtwzefX5pPh-rlplK7vfWxeEFM3NQZh9Me6s6oRsh0gqCpQp2vEeVN7HdREGrdOS1-j-VvfoBANcW5qhHfuB6lABTuWCoin09Rxq8uKNnCCJOz13tNNwcjq6HGA03KLBBiIYI7jDOT35ZaLKEcH6gatRVxda4gYQhlvAMYGUbRntmGwEaH51C0Q/s320/%D9%81%D8%AA%DB%8C%D9%84%D9%87%20%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C%20%DB%B2.png" width="320" /></a></div><p>زمانی که جرقّه هایِ سوختن به فاصلهٔ ۱.۵ سانتیمتریِ بخشِ انفجاری شدهٔ فتیله رسید؛ باید پرتابه را پرتاب کرد. البتّه این امر بستگی به دوری و یا نزدیکِ هدف دارد. در هر حال برایِ هدفهایِ نزدیک؛ جرقّه ها نباید از ۱.۵ سانتیمتر فاصله به بخشِ انفجاری بگذرندد.</p><div style="text-align: right;"><span style="color: red;"><span style="font-size: medium;"><b>ساختِ «پرتابهٔ انفجاریِ آتشزا»</b></span></span></div><p>حتماً این کپسولها را می شناسید:</p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi6kw05s8IpmaqjXuO3z_fXBY3vOhK6qoJNQGhVEW5cVEtMgJRlz1T1P1HcIf7zn6nWmEZF_Ujg7T-3abBI4ZH_AuGKHesY2Sqby2pdQ5NMc3SUVHLqX0fw9Oe0L1fJmMU-JPlK3JuYhe2KI_Ir2r7vPPTmk43TaHuIgbG2Fk2FuNlFaDqxewOHDABcMg/s580/%DA%A9%D9%BE%D8%B3%D9%88%D9%84%20%DA%AF%D8%A7%D8%B2%20%D8%B3%D9%81%D8%B1%DB%8C.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="425" data-original-width="580" height="234" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi6kw05s8IpmaqjXuO3z_fXBY3vOhK6qoJNQGhVEW5cVEtMgJRlz1T1P1HcIf7zn6nWmEZF_Ujg7T-3abBI4ZH_AuGKHesY2Sqby2pdQ5NMc3SUVHLqX0fw9Oe0L1fJmMU-JPlK3JuYhe2KI_Ir2r7vPPTmk43TaHuIgbG2Fk2FuNlFaDqxewOHDABcMg/s320/%DA%A9%D9%BE%D8%B3%D9%88%D9%84%20%DA%AF%D8%A7%D8%B2%20%D8%B3%D9%81%D8%B1%DB%8C.jpg" width="320" /></a></div><br /><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhEogZb2CRlSGXbVxilhVoG6APw-WPgx2zOlk62nhVnCk9KvFQgUqMkYH-UvNO2rXPMd7NC7tCq1qgUENMsA2ZHSYOCtXe0jnbSaJVbauj8e0B0NEENkSV_i8eaSPwuwdfoiXlN1hBC6s4kJe6capZYUoarD7M368zlu21XMVO7MgGinqbvRi97kQK2-A/s1206/%DA%A9%D9%BE%D8%B3%D9%88%D9%84%20%DA%AF%D8%A7%D8%B2%20%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%AA%DB%8C.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="656" data-original-width="1206" height="174" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhEogZb2CRlSGXbVxilhVoG6APw-WPgx2zOlk62nhVnCk9KvFQgUqMkYH-UvNO2rXPMd7NC7tCq1qgUENMsA2ZHSYOCtXe0jnbSaJVbauj8e0B0NEENkSV_i8eaSPwuwdfoiXlN1hBC6s4kJe6capZYUoarD7M368zlu21XMVO7MgGinqbvRi97kQK2-A/s320/%DA%A9%D9%BE%D8%B3%D9%88%D9%84%20%DA%AF%D8%A7%D8%B2%20%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%AA%DB%8C.jpg" width="320" /></a></div><p></p><p> </p><p><b><span style="font-size: medium;">دستورِ کارِ ساختنِ <span style="color: red;">پرتابهٔ آتشزا - انفجاری</span></span></b></p><p>در تصویرِ زیر مرحلهٔ نخست طرّاحی شده است:</p><p></p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi8sTBWDBTrpq6PX51xZoVp9AjlM0We7s2MyE2OQpo-GOmX6QaY2VZf6f6S1qc0a77c4NHShPYD06L0Gbb5Xj3APu5uVV5FCx_GQ8Jq7R490usVijQBkk2dHRwTHtpP8qv3SsbCgeCbb5PgmtvV0ektUvTEDBnn-jE4OJFIMYSm5kJHMsQdy09uZeNIRw/s846/%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%B4%DA%A9%20%D9%82%DB%8C%D8%B1.png" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="543" data-original-width="846" height="205" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi8sTBWDBTrpq6PX51xZoVp9AjlM0We7s2MyE2OQpo-GOmX6QaY2VZf6f6S1qc0a77c4NHShPYD06L0Gbb5Xj3APu5uVV5FCx_GQ8Jq7R490usVijQBkk2dHRwTHtpP8qv3SsbCgeCbb5PgmtvV0ektUvTEDBnn-jE4OJFIMYSm5kJHMsQdy09uZeNIRw/s320/%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%B4%DA%A9%20%D9%82%DB%8C%D8%B1.png" width="320" /></a></div><br /> در تصویرِ بالا شیوهٔ ساختنِ «لواشکِ قیر» ترسیم و توضیح داده شده است.<p></p><p>در تصویرِ زیرین مرحلهٔ دوّم نشان داده میشود.</p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjVhVN9cMdCyV1-PhE5_v6lFOJbHNEna9cjVoUG0Z6rr8frCZZ591rOAuhsKui9t3S4Nu47sPgLQWhtErZNgj1ZHRcY_KK2fHBzPJ_HgCnbS7SfQpc1bU3l8_6sohckko5t0LZlR-6QM8ke7xAovPbE9GntQBi9oC6iCLnsabPugcqQ7GglNWiKC6bxOw/s616/%DA%A9%D8%A7%D8%BA%D8%B0%DB%8C%20%DA%A9%D9%BE%D8%B3%D9%88%D9%84%20%DA%AF%D8%A7%D8%B2%20%D8%B3%D9%81%D8%B1%DB%8C.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="436" data-original-width="616" height="226" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjVhVN9cMdCyV1-PhE5_v6lFOJbHNEna9cjVoUG0Z6rr8frCZZ591rOAuhsKui9t3S4Nu47sPgLQWhtErZNgj1ZHRcY_KK2fHBzPJ_HgCnbS7SfQpc1bU3l8_6sohckko5t0LZlR-6QM8ke7xAovPbE9GntQBi9oC6iCLnsabPugcqQ7GglNWiKC6bxOw/s320/%DA%A9%D8%A7%D8%BA%D8%B0%DB%8C%20%DA%A9%D9%BE%D8%B3%D9%88%D9%84%20%DA%AF%D8%A7%D8%B2%20%D8%B3%D9%81%D8%B1%DB%8C.jpg" width="320" /></a></div><br /><p>در این تصویر تقریباً همه چیز مشخّص است. امّا باید در نظر داشته باشید که مادهٔ آتشزا که در ساختِ فتیله به صورتِ «خمیر» از آن استفاده میشود؛ اینبار به صورتِ «خُرد شده و خُشک» در داخلِ لولهٔ کاغذی ریخته میشود. سعی نکنید که آنرا به صورتِ «پودرِ ریز» مانندِ «آرد» در آورید. زیرا برایِ اشتعالِ سریعتر نیاز به «اکسیژن» دارد که در لا به لایِ ذرّاتِ آن وجود دارند. اگر این مادّه را کاملاً به شکلِ آرد در آورید؛ به خاطرِ عَدَمِ وجودِ اکسیژنِ کافی خفه خواهد شد.</p><p>در تصویرِ پایین پرتابهٔ کامل و آمادهٔ پرتاب به تصویر کشیده شده است.</p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgwWoL8VwS2PgNNtQrFu5QjquCEUJSLCarHWN_KEbRfuGV_yfGr0B2uwZxZdP6LJcMOh-Rbt79kcOpmeskaATOQIMb1dF0BNv2IvhWZvPakG7Vbb6YRj3LvOqakW070jNqzFcqHC8oZmiYY9T3lEZLgKJbY6PV3w8c_pjsoRO06sNPVSshoGxAHMt8Bpg/s748/%D9%BE%D8%B1%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%87%D9%94%20%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%90%20%D8%A2%D8%AA%D8%B4%D8%B2%D8%A7.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="449" data-original-width="748" height="192" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgwWoL8VwS2PgNNtQrFu5QjquCEUJSLCarHWN_KEbRfuGV_yfGr0B2uwZxZdP6LJcMOh-Rbt79kcOpmeskaATOQIMb1dF0BNv2IvhWZvPakG7Vbb6YRj3LvOqakW070jNqzFcqHC8oZmiYY9T3lEZLgKJbY6PV3w8c_pjsoRO06sNPVSshoGxAHMt8Bpg/s320/%D9%BE%D8%B1%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%87%D9%94%20%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%90%20%D8%A2%D8%AA%D8%B4%D8%B2%D8%A7.jpg" width="320" /></a></div><br /><p>همانگونه که میبینید؛ جایگاهِ استفاده از «لواشکِ قیر» و نقشِ حفاظتیِ آن از مادهٔ آتشزایِ اوّلیّه کاملاً مشخّص شده است. </p><p>«فتیلهٔ کاملاً انفجاری» که در سمتِ چپِ تصویر و بر رویِ بدنهٔ کپسول مشاهده میشود؛ آتش را به سرعت «تقریباً یک ثانیه» به پایینِ کپسول منقل نموده و کپسول از هر ۲ طرف به شدّت داغ میشود و به خاطرِ جدارهٔ نازکِ کپسول و «درزدار»بودنِ کپسول منفجر میگردد. هر چقدر که مقدارِ مادّهٔ اولیّهٔ آتشزا بیشتر باشد؛ شانسِ انفجارِ کپسول بالا تر است.</p><p>کاربُردِ دیگرِ کپسولهایِ کوچکِ گاز:</p><p><br /></p><p> اگر میخواهید ساختمانی مانندِ شعبهٔ بانک؛ ساختمانِ حکومتی؛ پایگاههایِ نظامی و ... را آتش بزنید و از نابودیِ کاملِ آن مطمئن باشد؛ پس از به آتش کشیدنِ آن چند عدد از این کپسولها را به داخلِ ساختماِ مزبور پرتاب کنید تا بر اثرِ حرارت چه بصورتِ همزمان و یا پراکنده منفجر شد و ضمن تولیدِ صدایِ انفجارِ شدید؛ آتش سوزی را گسترش دهند.</p><p>در این رابطه که چگونه و در چه مواردی از «پرتابهٔ انفجاریِ آتشزا» استفاده کنید؛ باید بدانید که مواردِ استفاده از آن بسیار گسترده است و بستگی به خلّاقیّت شما دارد.</p><p>پیروز و سرفرازان باشید</p><p>کژدم<br /></p><p><br /></p><p><br /></p><p><br /></p><div style="text-align: justify;"><br /></div><p style="text-align: justify;"><br /></p>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com9tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-62544938370724706612022-11-04T16:17:00.004+03:302022-11-04T16:17:56.599+03:30ورودِ رژیمِ شیعی به فازِ سرکوبِ نظامی و تبعاتِ آن (بخشِ چهارم) <div style="text-align: justify;"> برویم سَرِ اصلِ مطلب.... حتماً تصویرِ زیر را میشناسید</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgJQbrDAS-fkse1qS4wxRRUTiGj5pPAVQs0ObXmMdqp5VzdqGQjorxOAKtHT9a995PKigL-OU_zFjsOcNeVaaDi6F5GiPcBJgJM0E1VpgLu1lReH7G_V-wIrHUaq7nH7qY9pRqm4a96Qv2-GMgvK6FuQ9gyvsrldlco9-kJoEFR-fwNe4B2pek-Obv8lg/s791/%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AC%DA%A9%20%DB%B2.jpg" imageanchor="1" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="791" data-original-width="760" height="320" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgJQbrDAS-fkse1qS4wxRRUTiGj5pPAVQs0ObXmMdqp5VzdqGQjorxOAKtHT9a995PKigL-OU_zFjsOcNeVaaDi6F5GiPcBJgJM0E1VpgLu1lReH7G_V-wIrHUaq7nH7qY9pRqm4a96Qv2-GMgvK6FuQ9gyvsrldlco9-kJoEFR-fwNe4B2pek-Obv8lg/s320/%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AC%DA%A9%20%DB%B2.jpg" width="307" /></a></div><p></p><p>ما نه TNT داریم و نه چاشنی انفجاریِ «فولمینات جیوه» و نه صنعتِ تولید آنها را. این یک نارنجکِ تولید شدهٔ صنایع نظامی است. امّا ما امکاناتِ «فقیرانه» داریم که میتوان رویِ آنها حساب کرد.</p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi7XFnVQ9W9JERNuSPfmuGfm-RnmAgqBPvMDFFkPHX9NWdeT9HRSozMN0Z1fG-X6MobqxtTLyHhzR0uALyQ47qW1Z5H4qWuAn19pNRg0hTxvVrSxMaHjqM6HBMdiSwQVCWGr_ostOUZiJai_fB7FEy7DYRBW_mYj0UAIaWknrSBxnvcB7_H6VlKjGYavg/s883/%D8%AF%D8%B1%D9%BE%D9%88%D8%B4%20%D9%88%20%D8%A7%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%84.jpg" imageanchor="1" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="515" data-original-width="883" height="187" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi7XFnVQ9W9JERNuSPfmuGfm-RnmAgqBPvMDFFkPHX9NWdeT9HRSozMN0Z1fG-X6MobqxtTLyHhzR0uALyQ47qW1Z5H4qWuAn19pNRg0hTxvVrSxMaHjqM6HBMdiSwQVCWGr_ostOUZiJai_fB7FEy7DYRBW_mYj0UAIaWknrSBxnvcB7_H6VlKjGYavg/s320/%D8%AF%D8%B1%D9%BE%D9%88%D8%B4%20%D9%88%20%D8%A7%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%84.jpg" width="320" /></a></div><br /><p>آن لولهٔ «دو سَر پیچ» را میتوان خرید و یا با داشتنِ ۲ متر لولهٔ ۳ اینچ و بریدنِ آنهابه طولِ ۱۰ سانتیمتر ۲۰ عدد نارنجک ساخت. به تصاویر با دقّت نگاه کنید تا روشِ ساختن که بسیار آسان است؛ به قولِ معروف «ملکهٔ ذهن» شود.</p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEivAx0ZZ1EAqj0upJeZJtJJs6f-QEgOYkmuUNWeHHLagqmOyyKrmwBDt8y7zy8TO9UwSO0o5NGZfsdJehdHpcG9ICEnH0r3QbHoJ1-gh93lL1hChanNbQL4ymDFcrFQsl7sJ0gXvI-ae-IVfpuDladRB0XTmfZOqvDi5J3Sory3WY-X92rIBQWGSeInxQ/s728/%D8%AF%D8%B1%D9%BE%D9%88%D8%B4%20%DB%B2.jpg" imageanchor="1" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="553" data-original-width="728" height="243" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEivAx0ZZ1EAqj0upJeZJtJJs6f-QEgOYkmuUNWeHHLagqmOyyKrmwBDt8y7zy8TO9UwSO0o5NGZfsdJehdHpcG9ICEnH0r3QbHoJ1-gh93lL1hChanNbQL4ymDFcrFQsl7sJ0gXvI-ae-IVfpuDladRB0XTmfZOqvDi5J3Sory3WY-X92rIBQWGSeInxQ/s320/%D8%AF%D8%B1%D9%BE%D9%88%D8%B4%20%DB%B2.jpg" width="320" /></a></div><br /><p><br /></p><div style="text-align: justify;"><br /></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj-R2JkufOilzui4ZGlmSrk5zxVDXDLzGIKT7PTsLI6bEPQSLYllN1Zcr0-muA09sPdwYZKYNIg5BmKSoTJwM9xEkoqvcGgRNe8weqYk7CNhwhT11h7BTZCTVRol0hYzmIHyLP7uzNfv5riD1XCWTuIQW2Ti4TyPo3LGRUI15sR32XEjys6VKagMkk9Sw/s944/%D8%AF%D8%B1%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%D8%A7.jpg" imageanchor="1" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="716" data-original-width="944" height="243" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj-R2JkufOilzui4ZGlmSrk5zxVDXDLzGIKT7PTsLI6bEPQSLYllN1Zcr0-muA09sPdwYZKYNIg5BmKSoTJwM9xEkoqvcGgRNe8weqYk7CNhwhT11h7BTZCTVRol0hYzmIHyLP7uzNfv5riD1XCWTuIQW2Ti4TyPo3LGRUI15sR32XEjys6VKagMkk9Sw/s320/%D8%AF%D8%B1%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%D8%A7.jpg" width="320" /></a></div><p></p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhMd4pJtBl8_hagC4_CTDM4vAZS9YnVlPQIbo7ujLIFOdEGVHzputwuoncbRwR055lTXgQA93D2xrFT0BWt9xA8zinxLY6cpynvp4La3ZM2p7WqVvjk7QDik_SpPfkmJ1Rs22PulmQhbUK09Dw9jhgyT8DmQ5yT8EtoQh8Fd4XZhesoszctoxma9s2AUg/s904/%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AC%DA%A9.png" imageanchor="1" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="812" data-original-width="904" height="287" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhMd4pJtBl8_hagC4_CTDM4vAZS9YnVlPQIbo7ujLIFOdEGVHzputwuoncbRwR055lTXgQA93D2xrFT0BWt9xA8zinxLY6cpynvp4La3ZM2p7WqVvjk7QDik_SpPfkmJ1Rs22PulmQhbUK09Dw9jhgyT8DmQ5yT8EtoQh8Fd4XZhesoszctoxma9s2AUg/s320/%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AC%DA%A9.png" width="320" /></a></div><br /><p>از موادّی که در مراسمِ چهارشنبه سوری استفاده میشود پرهیز کنید. زیرا بسیار حسّاس هستند و جانِ شما را به خطر می اندازند. بهتر است که در شرایطِ کنونیِ فقیرانه به همان «باروتِ سفید» بچسبید که مادّهٔ حسّاسی نیست.</p><p>از این سلاح فقط باید برایِ حمله به «ازدحامِ نیروهایِ سرکوب» و یا حمله به پاسگاهها و پادگانها استفاده نمود. از پشتِ بامها نیز میتوان به سویِ عربده کشانِ بسیجی و امنیّتی پرتاب نموده و عربده هایشان را خاموش نمود.</p><p>باید توجّه داشته باشید که زمانِ پرتاب با فاصله از نیروهایِ دشمن رابطهٔ تنگاتنگ دارد. اگر این پرتابه زود پرتاب شود؛ امکان دارد که برداشته شده و به سویِ شما پرتاب گردد. برایِ فاصله هایِ کوتاه باید به فتیله نگاه کنید تا جرقّه های فتیله به جدّ اکثر ۲ اینچی سوراخ رسیده باشد. زمانی که جرقّه ها به داخلِ «درپوش» رسید؛ سرعتِ سوختنِ بقیّهٔ فتیله به شدّت بالا میرود. کنترلِ این مسئله یک مسئلهٔ «ِمیدانی» است و فرمولِ آن «زمان = فاصله با دشمن + نزدیکیِ جرقّه ها به سوراخِ دَرپوش» است.</p><p><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;"><b>سرنگون کردنِ هلیکوپتر</b></span></span></p><p>شاید به نظرتان چنین سخنی زودهنگام باشد. امّا آماده بودن برایِ شرایط سخت باید بسیار زودتر از مواجه شدن با آن؛ بسیار اهمیّت دارد. زمانی رژیم به استفاده از هلیکونترهای جنگی دست خواهد بُرد که حدّ اقلّ عدّه ای از مردم مسلّح شده باشند.<br /></p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgGDytNBj3J_hGWgZ2EMzafK8z2O16EqL-u-s188oHDpk3OTCeN84ZG4aDZY8tevUJp4EJqvXUnE5VemyAxoIkrMRWEDBHcMt-ep-3WnlahgSJvy1OI3I87nYWGsJ7l4PJN7Kq1nWa9twSyzLa8rhdPezUvb7vKZALscINEjzrQL83jIDew3BJGYgCB6w/s1263/%D9%87%D9%84%DB%8C%DA%A9%D9%88%D9%BE%D8%AA%D8%B1.jpg" imageanchor="1" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="798" data-original-width="1263" height="202" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgGDytNBj3J_hGWgZ2EMzafK8z2O16EqL-u-s188oHDpk3OTCeN84ZG4aDZY8tevUJp4EJqvXUnE5VemyAxoIkrMRWEDBHcMt-ep-3WnlahgSJvy1OI3I87nYWGsJ7l4PJN7Kq1nWa9twSyzLa8rhdPezUvb7vKZALscINEjzrQL83jIDew3BJGYgCB6w/s320/%D9%87%D9%84%DB%8C%DA%A9%D9%88%D9%BE%D8%AA%D8%B1.jpg" width="320" /></a></div><p>در این تصویر و زیر نویسِ آن؛ شیوهٔ شلّیک به این هدفِ پرنده تا حدودی توضیح داده شده است. امّا همهٔ این اصولِ کُلّی به وضعیّتِ آب و هوا نیز بستگی دارد. هوایِ «گرم و رطوبی»؛ «سرد و رطوبی»؛ «سرد و خشک»؛ «گرم و خشک» در سرعتِ گلوله هایِ پرتاب شده اثری بسزا دارد.</p><p>اگر هلیکوپتر از بالایِ سَرِتان گذشت؛ به «کَفِ هلیکوپتر» شلّک نکنید. زیرا تقریباً ضدّ گلوله است و نیاز به تیربارهایِ سنگین دارد.</p><p><br /></p><p>«ادامه دارد»</p><p>کژدم<br /></p><p><br /></p>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com72tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-2092211408235617952022-11-03T15:47:00.004+03:302022-11-04T09:30:49.504+03:30ورودِ رژیمِ شیعی به فازِ سرکوبِ نظامی و تبعاتِ آن (بخشِ سوّم) <div style="text-align: justify;">در دو بخشِ پیشین از تشکیلِ «ستادهایِ فرماندهیِ چند محلّه ای» تا «ستادِ فرماندهیِ شهری» و نقشِ مهمّ آنها در مبارزاتِ سازمان یافته سخن گفتیم. از «تسخیرِ پُشتِ بامها» و نقشِ بسیار مهمّ آنها سخن گفتیم. امّا برایِ ادامهٔ مبارزه؛ از «ابزارها» و «ابزار سازیها» سخنی نگفته ایم. زمانی که «مراکزِ آموزشی» بسته هستند؛ باید به «خود آموزی» روی آورد.</div><div style="text-align: justify;">امروز از «ابزار سازی» سخن میگویم. گونهٔ انسانی را با «ابزار سازی» (اختراعات) میشناسند. «اختراعات» با «وحیِ الهی» به وقوع نمی پیوندند؛ بلکه از «اکتشافات» آغاز شده و به «اختراعات» میرسند. اینگونه است که «انسان» همیشه «خدایِ آفریننده» میماند و به ریشِ «خدایِ غایب» میخندد.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">تا کنون در این ۵۰ روز؛ هرچه از دشمن به غنیمت گرفتید را «سوزاندید»؛ موتور سیکلتها؛ اتوموبیلها؛ جلیقه هایِ ضدّ گلوله و .... هر آنچه که بدست آوردید را سوزاندید. زیرا حتّی از استفاده از آنها وحشت دارید و فقط در فکرِ خلعِ سلاحِ مزدورانِ رژیم هستید.</div><div style="text-align: justify;">تشکیلِ «ستادِ فرماندهیِ چند محلّه ای» این امکان را به شما می دهد که دستاوردها را نسوزانید .... بلکه از آنها استفاده کنید تا دستاوردهایِ مهمّ ترِ دیگری را صاحب شوید.</div><div style="text-align: justify;">داشتنِ یک سوزنِ خیّاطیِ شکسته؛ بهتر از نداشتنِ آن است. زیرا با پیدا کردنِ یک تکّه سُمباده میتوان آنرا تیز کرد و با آن چیزی دوخت و یا زخمی را بخیه زد. داشتنِ «۱۰ دلار» در جیب؛ بهتر از داشتنِ «هیچ دلار» در جیب است و داشتنِ یک شلوارِ فرسوده بهتر از «کون برهنه راه رفتن» است و غذا خوردن از «سطلِ زباله» بهتر از مَرگ بر اثرِ گرسنگی است.</div><div style="text-align: justify;">من بر اساسِ مکانیزم سخن میگویم و نَه بر اساسِ «شرافتِ انسانی» و یا «لاکچری».</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">جنبشِ ملّی ایران در شرایطِ «فقر» است و باید «داشته هایِ فقیرانه» را بر «نداشتنها» ارج نهد. تا بتواند به سویِ «داشتنهایِ بهتر» حرکت کند.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><span style="color: red;"><b><span style="font-size: medium;">تسخیرِ پُشتِ بامها از نگاهی دیگر:</span></b></span></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">زمانی که از «پشتِ بام» سخن میگوییم؛ باید بدانیم که زیر مجموعه ای از تاکتیکِ «تسخیرِ بلندیها» است و باید این بلندیها را نه تنهاحفظ کرد؛ بلکه به بهترین وجه از آنها استفاده نمود. برایِ استفادهٔ بهتر و حفظِ آن نیاز به «ابزار» است.</div><div style="text-align: justify;">«مجتمع هایِ مسکونی» و ساختمانهایِ بلند مرتبه؛ کانونِ توجّه هستند.</div><div style="text-align: justify;">حال میخواهم یکی از ابزارهایِ دست ساز را برایِ استفادهٔ «تدافعی» و «تهاجمی» در این ارتفاعات را معرّفی کنم و نامش را «لوله» میگذارم:</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjfl_jqWOk4A8V2YkBLnPseTGpKVcAYCPoCOCtr3kKIYdFXFzVeUhHFiL5j1hqaVMKzsksHjml1yUFQn_4kZz3AW61pzGoT3YByl0Nr1I92fs8mL7SapRGOvBOmjUL8_zq80OWSzD8gfGh2ppvlDIYrRsOBMc5YfLUWhbKVD3sKfUi4yMPJiYP6fwHBtw/s835/Luleh%201.png" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="835" data-original-width="613" height="320" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjfl_jqWOk4A8V2YkBLnPseTGpKVcAYCPoCOCtr3kKIYdFXFzVeUhHFiL5j1hqaVMKzsksHjml1yUFQn_4kZz3AW61pzGoT3YByl0Nr1I92fs8mL7SapRGOvBOmjUL8_zq80OWSzD8gfGh2ppvlDIYrRsOBMc5YfLUWhbKVD3sKfUi4yMPJiYP6fwHBtw/s320/Luleh%201.png" width="235" /></a></div><p></p><div style="text-align: right;">حتماً در محلّهٔ شما؛ لوله کِش و تراشکار و جوشکار و دَر و پنجره ساز و .... پیدا میشوند و میتوانند این سازه را به سرعت تولید کنند. زیرا سازهٔ بسیار ساده ای است. به هیچ وجه نباید از «لوله بُر» برایِ بُریدنِ لوله ها استفاده کنند. بلکه باید از «ارّهٔ الکتریکی» و یا «ارّهٔ دستی» استفاده کنند.</div><div style="text-align: right;">باید توجّه داشته باشید که از سوراخِ فتیله مقداری گاز پس از انفجار خارج خواهد شد (آتشِ عقبه). لذا یا باید مانندِ «آر پی جی» از آن استفاده کنید تا سوراخَ فتیله در پُشتِ بدنِ شما قرار گیرد تا آتشِ عقبه به شما آسیب نرساند.</div><div style="text-align: right;">راهِ دیگر این است که میانِ دو لوله را خالی نگه دارید و با سیمان پُر نکنید و سوراخِ فتیله را در کنارهٔ لوله ها ایجاد کنید تا آتشِ عقبه از کناره ها بیرون بزند.</div><div style="text-align: right;">تصویرِ زیر یک تصویرِ تکمیلی است:</div><div style="text-align: right;"> </div><div style="text-align: right;"><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjyC0AN4Y1v4SBccRNnKDsERk4v_6wx-NmelAI6xzk46KaKfHG44-1VsPtotTirsAOCqsBiSygcVI4_2eyOUBw3ugnNH7hCmjuFQhzNdAB0S3eA3j4iUVjr6zOTN1feKuA6fzlccrHbJ0np0lytaSq_40TCwyJE3fKPBFP2qlm0sP-4cCadPLqz0y1Vaw/s1263/%D9%84%D9%88%D9%84%D9%87%20%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C.png" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="798" data-original-width="1263" height="202" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjyC0AN4Y1v4SBccRNnKDsERk4v_6wx-NmelAI6xzk46KaKfHG44-1VsPtotTirsAOCqsBiSygcVI4_2eyOUBw3ugnNH7hCmjuFQhzNdAB0S3eA3j4iUVjr6zOTN1feKuA6fzlccrHbJ0np0lytaSq_40TCwyJE3fKPBFP2qlm0sP-4cCadPLqz0y1Vaw/s320/%D9%84%D9%88%D9%84%D9%87%20%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C.png" width="320" /></a></div><br /> برایِ بُریدنِ لوله ها از «لوله بُر» استفاده نکنید. زیرا محلِ بُرِش را به طرفِ داخلِ لوله «پَرچ» میکند.<br /></div><p> </p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEipwEq6kp6Ha1YiWz94vP8J4sJYBoqrQ_IeOJZ-8hJrJNUOUCCh-4G45Q4MHAkvGGViOs_WNRVvj0oIMTHMzWbX5DHH7W9OD2TyR7Ul7dM-SHAQyo57iQv8B3FvzOmRZKxWC8se8tGL2LRVyLTRwASNrTsKLtJNbvuj0Lf7TWVPBGGvhv4BsWjel8nRYw/s586/%D9%84%D9%88%D9%84%D9%87%20%D8%A8%D9%8F%D8%B1.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="543" data-original-width="586" height="297" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEipwEq6kp6Ha1YiWz94vP8J4sJYBoqrQ_IeOJZ-8hJrJNUOUCCh-4G45Q4MHAkvGGViOs_WNRVvj0oIMTHMzWbX5DHH7W9OD2TyR7Ul7dM-SHAQyo57iQv8B3FvzOmRZKxWC8se8tGL2LRVyLTRwASNrTsKLtJNbvuj0Lf7TWVPBGGvhv4BsWjel8nRYw/s320/%D9%84%D9%88%D9%84%D9%87%20%D8%A8%D9%8F%D8%B1.jpg" width="320" /></a></div><p></p><p>امّا این ابزار نیاز به فتیله دارد.</p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgGZ80QMP0k_r8H_8HLIk-J3jCI9EPHz5Smx_4shoQ2ORIRZ_OcdVtnRF1tyPZf_YQEmstjFRaQDGOz5XzguLxy-RIygmlxAt-QsdJmSa6jYvKU9Wd1wR_BX1deus2r7FuTdp1r3OAk819yd-fOO9t1b0Vd2_3VHVVAGuQJqvwBNmLjoCJvg9kJwTK9KA/s622/%D9%81%D8%AA%DB%8C%D9%84%D9%87%20%DB%B1.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="622" data-original-width="568" height="320" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgGZ80QMP0k_r8H_8HLIk-J3jCI9EPHz5Smx_4shoQ2ORIRZ_OcdVtnRF1tyPZf_YQEmstjFRaQDGOz5XzguLxy-RIygmlxAt-QsdJmSa6jYvKU9Wd1wR_BX1deus2r7FuTdp1r3OAk819yd-fOO9t1b0Vd2_3VHVVAGuQJqvwBNmLjoCJvg9kJwTK9KA/s320/%D9%81%D8%AA%DB%8C%D9%84%D9%87%20%DB%B1.jpg" width="292" /></a></div><br /><p>با این «آتش زنه ها» که در جشنهایِ تولّد استفاده میشود؛ آشنا هستید. این آتش زنه ها را در آب خیس کنید و در «نعلبکی» آنها را «لِه» کرده و سپس یک نخِ لحاف دوزیِ تابیده شدهٔ ۲ لایه را با آن آغشته کنید. اگر چسبندگیِ خود را از دست داده باشد؛ مقدارِ بسیار کمی «سریش» به خمیرِ «آتش زنه» اضافه کنید. پس از آغشتنِ نخ آنرا در قطعاتِ ۱۰ سانتیمتري بِبُرید و با «سشوار» به سرعت خشک کنید.<br /></p><div style="text-align: right;">اکنون فتیله نیز دارید.</div><div style="text-align: right;"> </div><div style="text-align: right;">ساختنِ «باروتِ سفید» را نیز از وبلاگِ «کارزار ایران» در ستونِ سمتِ چپِ وبلاگ؛ بیاموزید.<br /></div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">سپس این مجموعه را به شکلِ زیر در آورید.</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEg_lYLOGozXd39PoghTdPKnDq3VEcWg6lfOtVAedgJ8vpeUbFf6ZNXDuHLqlvAPsxkEHKoOgh2JAKjv_oPFmX0bfmIJXHRLODbWs144auoCl-lt5HSgZB2EBl3bgytL4e5y7CNqob--7nxBZr8vJz9Y9oZAyB_Keclnr7d7rHk1NFEmNYtNCdG6kIr1Sg/s936/Luleh%203.png" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="596" data-original-width="936" height="204" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEg_lYLOGozXd39PoghTdPKnDq3VEcWg6lfOtVAedgJ8vpeUbFf6ZNXDuHLqlvAPsxkEHKoOgh2JAKjv_oPFmX0bfmIJXHRLODbWs144auoCl-lt5HSgZB2EBl3bgytL4e5y7CNqob--7nxBZr8vJz9Y9oZAyB_Keclnr7d7rHk1NFEmNYtNCdG6kIr1Sg/s320/Luleh%203.png" width="320" /></a></div><br /><div style="text-align: right;">حتماً میدانید که الآن چه دارید؟... البتّه اندکی شلوغ است و زیادی «لَگَد» میزند. <br /></div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">اگر از این وسیله ۱۰ ها دستگاه تولید کنید؛ هم در پشتِ بامها و کمینها میتوانید از آنها به صورتِ بسیار مؤثّری استفاده کنید و دستاوردهایِ بهتری داشته باشید.</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">پیروز و سرفراز باشید.</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">«ادامه دارد»</div><div style="text-align: right;"><br /></div><div style="text-align: right;">کژدم.<br /></div><p><br /></p><div style="text-align: justify;"><br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com6tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-53643585443365730062022-11-02T15:43:00.003+03:302022-11-03T12:19:24.189+03:30ورودِ رژیمِ شیعی به فازِ سرکوبِ نظامی و تبعاتِ آن (بخشِ دوّم) <div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;"><b>شناسایی تواناییهایِ نیروی سرکوب رژیم:</b></span></span></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">بدونِ شناسایی؛ در تاریکی گام بر میداریم و گاهی فکر میکنیم که بَخت با ما «یار نیست» و یا اینکه دشمن بسیار قدرتمند است و یا اینکه ما بسیار ضعیف هستیم. عدمِ شناختِ درست از تواناییهایِ دشمن چه بسا ما را به «خود کم بینی» و یا «خود بزرگ بینی» وادارَد. بدونِ شناساییِ تواناییهایِ دشمن هیچگونه طرّاحیِ عملیّاتی که به موفقیّت بینجامد؛ امکان پذیر نیست؛ مگر آنکه به صورتی تصادفی پیروزیِ کوچکی بدست آید. امّا نمیتوان بر رویِ «شانس» و «بَخت» و «تصادف» حساب کرد و باید به «پیروزیهایِ مستمرّ» اندیشید. اگر کوچه ها و خیابانها را نشناسید و به کوچه ای وارد شوید؛ در انتهایِ کوچه به کجا خواهید رسید؟ پاسخ ساده است: نمیدانید.</div><div style="text-align: justify;">در این نوشتار تواناییهاي رژیم را در مقایسه با تواناییهایِ مبارزین به صورتی مقایسه ای مورد بررسی قرار میدهم.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><span style="color: red;"><span style="font-size: medium;"><b>تواناییها و ناتوانیهایِ نیروهایِ سرکوب:</b></span></span></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">۱- سالهایِ سال است که در رابطه با تواناییهایِ نیروهایِ نظامیِ رژیم در «جنگهایِ شهری»؛ افسانه بافی شده است و ماجراهایِ سوریّه و عراق را با دروغ بافی به حسابِ خود نوشته و از خود «هالکِ ایرانی» ساخته اند.</div><div style="text-align: justify;">واقعیّت این است که سپاه قُدس در هیچ یک از این درگیریها شرکتِ مستقیم نداشته است. حتّی نیروهایِ مزدورِ رژیم نیز در نبردهایِ شهری شرکت نداشته اند و نشان به آن نشانی که ارتشِ عراق و اوباشانِ حشدالشّعبی برایِ ۲ بار تلاش کردند که واردِ موصل شوند و هر دو بار به صورتی مفتضحانه شکست خوردند. زمانی که «داعش» «الانبار» را تسخیر کرد؛ نیروهایِ حشد الشّعبی به فرماندهیِ اوباشانِ سپاهِ قدس تلاش کردند تا در پادگانی متروکه در ۲۰ کیلومتریِ مرکزِ «الاَنبار» خود را برایِ حمله به آن استان آماده سازند. امّا نیروهایِ داعش به آن پادگان حمله میکردند و فرماندهانِ سپاهِ قدس و مزدورانِ عراقیِ آنها پا به فرار میگذاشتند (همهٔ این تاریخچه در همین وبلاگ در آن زمان نوشته شده است). زمانی که پس از به رویِ کار آمدنِ «ترامپ» مسئلهٔ سرکوبِ داعش جدّی شد و حملهٔ سوّم به «موصل» آغاز شد؛ یکی از خوانندگان پرسید: آیا اینبار موصل را میگیرند؟... پاسخ دادم: بله.... این تو بمیریها از آن تو بمیریها نیست. امّا اینبار نیز نه ارتشِ عراق و نه اوباشانِ حشدالشّعبی به تنهایی قادر به حرکت نبودند. بلکه نیروهایِ آمریکایی از زمین و هوا نیروهایِ داعش را تار و مار میکردند و «اوباشانِ سپاهِ قدس و حشدالشّعبی» برایِ دُزدیدنِ اموالِ مردم و پولهایِ کیفِ ساعت مُچی و انگشترهایِ کشته هایِ داعش و غارتِ خانه هایِ مردم و آتش زدنِ خانه هایِ ساکنین موصل میرفتند و هیچ نقشِ «جنگی» در آن ماجراها نداشتند. در سوریّه نیز داستان از همین قرار بود و تجربهٔ «نبردهایِ شهریِ این اوباشان» فقط شلّیک به تظاهراتها و دُزدی و تجاوز و حمله به مردمِ بی سلاح بود. دقیقاً همان کاری که اکنون در ایران میکنند.<br /></div><div style="text-align: justify;">لذا به هیچ وجه باور نکنید که این اوباشان موجوداتِ خارق العاده و با تجربه ای در نبردهای شهری هستند.</div><div style="text-align: justify;">نیروهایِ ارتش را نیز فراموش کنید؛ زیرا خارج از بازی بودند.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><b><span style="color: #2b00fe;">پُرسشِ مقایسه ای الف:</span></b></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">شما چطور؟ آیا شما تجربهٔ نبردهایِ شهری دارید؟.... واضح است که ندارید. .... شما حتّی قادر به کُشتنِ نیروهایِ سرکوب را که دستگیر میکنید نیستید. امّا نیروهایِ سرکوبِ رژیم برایِ کُشتن؛ دستگیر کردن؛ تجاوز و کودک ربایی شکنجهٔ شما تربیت شده اند. همان کارهایی که سالها است در عراق و سوریه مشغولِ آن بودند و همچنان هستند.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><b><span style="color: #2b00fe;">پُرسشِ مقایسه ایِ ب:</span></b></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">آیا با این «دل نازکی» میخواهید با «کفتارهایِ هار» بجنگید؟.... شوخی نکنید.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><span style="color: red;"><b><span style="font-size: medium;">نتیجه اینکه:</span></b></span> <span style="color: #660000;"><b><span style="font-size: medium;">شماها آماده نیستید و هنوز با این پرسش کلنجار میروید که آیا من نیز مثلِ آنها نمیشوم؟</span></b></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="color: #660000;"><b><span style="font-size: medium;"> </span></b></span></div><div style="text-align: justify;"><span style="color: #660000;"><b><span style="font-size: medium;"> <span style="color: red;">پاسخِ چنین پُرسشِ احمقانه ای این است:</span> <span style="color: #1100ff;">آیا سربازانی که از جبههٔ جنگ بر میگردند؛ به قاتلین بی رحم تبدیل میشوند؟</span><br /></span></b></span></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">اگر پرسشِ تو فقط این است و میخواهی «بودا» شَوی؛ چرا کفشهایت را برایِ هیچ و پوچ پاره میکنی؟ آیا کارِ بهتری حتّی در درونِ جنبش ملّی بلد نیستی تا حدّ اقلّ کفشهایت پاره نشوند و کُتک نخوری؟</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">اگر حدسِ من درست نیست.... بروید و خود را آماده کنید .</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">۲- توانایی «سرعتِ تحرّکِ نیروهایِ رژیم».</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">سرعت تحرّک نیروهایِ سرکوب به خاطر امکاناتی که دارند زیاد است. یکی از این امکانات داشتنِ نیروهایِ مکانیزه از قبیلِ موتور سواران و اتوموبیلها است. امّا آنچه که از نظرها غایب است؛ مسئلهٔ ارتباطات است. زمانی که در نقطه ای اتّفاقی می افتد؛ ستادِ فرماندهیِ نیروهایِ رژیم از نزدیک ترین یگان میخواهد که خود را به محلّ برساند و شما میبینید که در عرضِ مدّتی بسیار کوتاه نیروهایِ رژیم در محلّ ظاهر میشوند. به همین خاطر است که موبایلها را برایِ مردم قطع میکنند.<br /></div><div style="text-align: justify;">این سیستم را میتوان با مسئلهٔ یک «شلنگِ پُر از آب» توضیح داد زیرا از رویِ ان طرّاحی شده است. فرض کنید که یک شلنگِ آب به طولِ ۲۰ متر دارید که کاملاً پُر از آب است و یک سرِ آن به یک «شیرِ آب» (ستادِ فرماندهی) وصل است. حال اگر شیرِ آب را باز کنید و ۵ لیتر آب را به داخلِ شلنگ هدایت کنید؛ به سرعت ۵ لیتر آب از آن سَرِ شلینگ به بیرون میریزد. چیزی شبیه به سرعتِ الکترونها در درونِ سیمهایِ برق. در اینجا آن ۵ لیتری که پمپاژ میشود؛ به سرعت از دهانهٔ دیگرِ شلنگ خارج نمیشود؛ بلکه آنچه که خارج میشود؛ ۵ لیتر آبِ موجود در انتهایِ شلنگ است. لذا بخشِ اعظمی از سرعتِ تحرّک نیروهایِ سرکوبِ رژیم به این «معادله» متّصل است.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;"><b>پرسشِ مقایسه ایِ الف:</b></span></span></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">آیا شما از چنین سرعتِ عملیّاتی برخوردار هستید؟ .... پاسخ منفی است.</div><div style="text-align: justify;">آیا شما میتوانید جلو فرمانهایِ صادر شدهٔ الکترونیکی را بگیرید؟.... باز هم پاسخ منفی است. <br /></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><span style="color: red;"><b><span style="font-size: medium;">پُرسشِ مقایسه ایِ ب:</span></b></span></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">آیا میخواهید سرعتِ تحرّکی بسیار بهتر از آنچه که اکنون دارید بدست آورید و به جایِ «مسدود کردنِ الکترونیکیِ فرمانِ صادر شده» از تاکتیکِ «انسدادِ اجرایِ فرمان» استفاده کنید؟</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><b><span style="font-size: large;"><span style="color: red;">راه :<br /></span></span></b></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">زمانی که «شیرِ آب» در دستِ شما نیست همهٔ راهها بسته نشده است. شما میتوانید از تکنیکِ «گِرِه زدنِ شلنگ در چند نقطه»؛ نه تنها از اجرایِ فرمانِ خروجِ آب از سَر و یا «سَرهایِ دیگرِشلنگ» جلو گیری کنید؛ بلکه نیروهایِ رژیم را در «تله» (کمین) بیندازید. این تله ها و کمینها باید از همین امروز طرّاحی شوند. امّا پیش نیازِ آن داشتنِ «ستادِ فرماندهیِ چند محلّه ای» است.</div><div style="text-align: justify;">برایِ درکِ بهتر از« کمین ها» و تله ها؛ شما را به یکی از اشکالِ فعالیّت که به طورِ فراوان دیده میشوند ارجاع میدهم. در طولِ این ۵۰ روز شاهدِ فیلمبرداریها از طبقاتِ بالایِ ساختمانها و یا پُشتِ بامها بوده اید. حال اگر ستادهایِ فرماندهیِ چند محلّه ای به جای «فیلم گرفتن» از بالایِ ساختمانها به سمتِ نیروهایِ گرفتار شدهٔ دشمن در «کمین» کوکتل مولوتوف و پاره سنگ و آجر و بطریهایِ بنزین پرتاب کنند؛ هم شلنگ گره خورده است و نیز دشمن دچارِ تلفاتِ سنگین خواهد شد.</div><div style="text-align: justify;"> شما به تماشایِ فیلمِ سینماییِ <span style="color: #660000;"><b><span style="font-size: medium;">«Black Hawk Down»</span></b></span> که بر اساسِ واقعهٔ تاریخیِ نظامی در «موگادیشو» در سالِ ۱۹۹۳ اتّفاق افتاد؛ ساخته شده است دعوت میکنم. اینگونه اتّفاقات ارتشِ آمریکا را در جنگهایِ شهری بسیار توانا کرده است و شاید بتوان گفت که تواناترین ارتشِ جهان در «نبردهایِ شهری» است.</div><div style="text-align: justify;">در این فیلم جایگاهِ شما جایگاهِ «میلیشیاي القاعده» و جایگاهِ نیروهایِ آمریکایی همان نیروهایِ سرکوبِ رژیمِ شیعی است. نیروهایِ آمریکایی در این حادثه از «تونلِ آتش» گذشتند و تلفاتِ سنگینی متحمّل شدند.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">برایِ ارتقاء سرعتِ تحرّکِ نیروهایِ مردمی نیز باید به ایجادِ «دیده بانهایِ محلّی» مستقرّ در ارتفاعات روی آورید. که در نوشتارهایِ جدید از آن به عنوانِ «تسخیرِ پُشتِ بامها» از طرفِ نیروهایِ مبارزِ مردمی و نقشِ بسیار مهمّ آن در مبارزات و بویژه «نبردهایِ شهری» نام بُرده ام.</div><div style="text-align: justify;">اگر این فیلم را نه برایِ «سرگرمی»؛ بلکه با نگاهی تحلیلی تماشا کنید؛ بسیاری از مسائل برایتان بسیار «ملموس» میشود.<br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">«ادامه دارد»</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div><div style="text-align: justify;"> <br /></div><div style="text-align: justify;"> <br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com12tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-52057038030613897792022-11-01T19:00:00.004+03:302022-11-01T19:18:28.362+03:30ورودِ رژیمِ شیعی به فازِ سرکوبِ نظامی و تبعاتِ آن (بخشِ نخست)<div style="text-align: justify;"> تصوّرِ اینکه رژیمِ شیعی پس از شکست در نبردهایِ خیابانی با مردم به مرحلهٔ «فروپاشی» میرسد؛ بسیار کوته بینانه است و اگر اینگونه فکر میکنید؛ حتماً برایِ اعلامِ پیروزی آماده شده اید. امّا بر خلافِ این دیدگاهِ کودکانه باید برایِ «جنگِ تمام عیارِ نظامیِ شهری» آماده شوید وگرنه بازی را خواهید باخت. تنها اتّفاقی که میتواند از تصمیمِ رژیمِ شیعی برایِ سرکوبِ نظامی (استفاده از ارتش و سپاه) جلوگیری کند؛ «تمرّدِ گستردهٔ نظامیان در سطحِ ملّی» و کُشتن و دستگیریِ عواملِ مزدورِ رژیم توسّط نیروهایِ «متمرِّد» است. اگر این نیروها نیز از درِ مماشات دَر آیند و فقط به «تمرّد» اکتفا کنند؛ رژیم میتواند از نیروهایِ مُزدورِ برون مرزیِ خود برایِ سرکوبِ جنبش استفاده کند. امّا اگر این «تمرّد» حدّ اقل با گشودنِ درهایِ پادگانها و تسلیحِ مردم و رهبریِ مِیدانی مردم آمیخته شود؛ ورق به سرعت بر میگردد و بازی پس از مدّتی کوتاه تمام می شود.<br /></div><div style="text-align: justify;">مُشکلِ دیگری که من (کژدم) در مدّت ۴۴ روزهٔ جنبش مشاهده کرده ام این است که مردم؛ دلیری برایِ «کُشته شدن» را دارند؛ امّا از «کُشتنِ نیروهایِ دشمن» پرهیز میکنند و «دلیریِ کُشتن» را ندارند. زیرا ضرورتِ آنرا درک نمیکنند.</div><div style="text-align: justify;">بدونِ کُشتنِ «مرغها»؛ «گاوها»؛ «گوسفندان»؛ «خوکها» و آبزیان و ....؛ هیچ گوشتی بر سرِ سفره ها نخواهد بود. این کُشتارها بر اساسِ «ضرورت» انجام میگیرند و هیچ کینه و دشمنی در این کُشتارها دیده نمیشود بلکه بر اساسِ ضرورتِ تضمینِ «زنجیرهٔ غذاییِ گونهٔ انسانی» انجام میگیرند. این کُشتارها داستانِ غم انگیزی هستند؛ امّا برایِ ادامهٔ حیاتِ گونهٔ انسانی «ضروری» هستند. نه تنها «ما» خودمان را می بخشیم؛ بلکه طبیعت نیز ما را «می بخشد». زیرا این داستانِ غم انگیز یک «ضرورتِ طبیعی» است. امّا گونهٔ انسانی میتواند کشتارهایِ گسترده ای بر اساسِ «باورهایِ بی اساس» راه انداخته و آنها را «ضروری»قلمداد کُنَد و رژیمِ کثیفِ شیعی دقیقاً در این راه گام بر میدارد.</div><div style="text-align: justify;">لذا با اینکه باید به آرزوهایی بهتر امیدوار بود؛ امّا به طورِ همزمان باید برایِ روبرو شدن با توحُشِ لجام گسیختهٔ رژیمِ کثیفِ شیعی نیز آماده شد.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;"><b>جوانانِ محلّه ها</b></span></span></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">این حرکت (تظاهراتهایِ محلّه محور)؛ نشانهٔ رُشدِ جنبشِ ملّی مردم ایران در عرصهٔ «تاکتیکی» و گذار از «تظاهراتِ گلّه ای» به سمتِ «تظاهراتِ سازمان یافته» است و تأثیرِ بسزایی در به «سگ دو» انداختنِ نیروهایِ سرکوبِ رژیمِ شیعی داشته است. امّا هنوز در آغازِ راه برایِ رسیدن به «تظاهراتِ سازمان یافته» است. «تظاهراتِ سازمان یافته» زمانی خود را نشان میدهند که شاهدِ بوجود آمدنِ «ستادهایِ مبارزاتیِ چند محلّه ای» باشیم و تظاهراتها توسّط این ستادها طوری طرّاحی شوند که اهدافِ خاصّی را به جز «شعار دادن» و پرتابِ سنگ و آتش زدنِ لاستیک و درگیری با نیروهایِ سرکوب؛ دنبال کنند. برایِ مثال؛ گروههایی از مردم مأموریّت پیدا میکنند که در چند نقطهٔ تعیین شده تظاهرات کنند و گروههایِ دیگری نیز مأموریّت پیدا میکنند که به موازاتِ آن تظاهراتها به مراکزی حمله کنند که خارج از صحنه هایِ تظاهراتها باشند. از میانِ این تمریناتِ (مانورهایِ عَملی در میدانِ واقعی)؛ فرماندهانِ مِیدانیِ مردمی تربیت شوند. بوجود آمدنِ این ستادهایِ چند محلّه ای؛ در واقع همان چیزی است که از آن به عنوانِ «ایجادِ شبکه ها» یاد میکردم. اگر این ستادهایِ چند محلّه ای بتوانند محلّه هایِ بیشتری را زیرِ چترِ خود بگیرند؛ در نهایت به «ستادِ شهری» تبدیل میگردند و آنگاه با «تقسیمِ کارِ مبارزاتی» در گسترهٔ شهر میتوانند «عملیّاتهایِ گستردهٔ شهری» را طرّاحی کنند. در چنین صورتی؛ سطحِ مبارزه ارتقاء می یابد و در حالی که نیروهایِ سرکوبِ رژیم هر روزه ضربه خورده و با «کمبودِ نیرو» مواجه میشوند؛ در این سویِ مبارزه هر روزه مردمان بیشتری دلگرم تر شده و به مبارزان می پیوندند.</div><div style="text-align: justify;">فرماندهانی که در این رَوَند تربیت میشوند؛ «فرماندهانِ طبیعیِ مِیدانی» (Self Educated Field Commanders) هستند. همچنین در روندِ مبارزه مردم ارزشهایِ این فرماندهان را در می یابند.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><b><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;">وظایف فرماندهان:</span></span></b></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">۱- زیرِ نظر گرفتنِ نیروها و کشفِ استعدادها و پتانسیلهایِ نیروهایِ تحتِ فرمانِ خود. به این معنی که با شناساییِ توانهایِ گوناگونِ مبارزان؛ برایِ آنها جایگاهِ خاصّی را در عملیّاتهایِ گوناگون در نظر میگیرند و سعی میکنند که هیچ نیرویی را کنار نگذاشته و به بهترین وجه از آنها استفاده کنند. به عنوانِ مثال اگر نیرویِ مبارزی تواناییِ «کُشتن» و یا سرعتِ بالا در حمله و گریز را ندارد؛ در جایی دیگر قرار دهند تا هم از زنده ماندن و نیز از دستگیر نشدنِ او مطمئن شوند و نیز از توانایی آن شخص استفاده نمایند و باعثِ دلسردی آن مبارز نگردند. لذا فرماندِهِ خوب نمیتواند «از دست دادنِ نیرو» را تحمّل کند و دور ریختن و ایزوله کردنِ نیروها نشانهٔ «فرماندهی خوب» به حساب نمی آید.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">۲- به خطر نینداختنِ نیروها با مطرح کردنِ طرحهایِ عملیّاتیِ بلند پروازانه. به این معنی که حدّ اکثر ریسکی که یک فرماندهِ خوب با توجّه به تعدادِ نیروها؛ کاراییِ میدانیِ نیروها؛ ابزار و ادواتِ بالفعلِ موجود و برآوردِ واقعی از نیروهایِ دشمن و تواناییهایِ آنها میتواند در نظر بگیرد؛ شاید ۱۰٪ باشد.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">۳- بالا بُردنِ تعدادِ نیروها و تلاش برایِ تماس با مبارزانِ سایرِ محلّه ها.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">در شرایط کنونی نظر به اینکه فرصت برایِ انتظاربسیار کَم است؛ تصمیم گرفتم تا این نوشتار را به صورتِ چند قسمتی منتشر کنم.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">«ادامه دارد»</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><br />Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com11tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-67412082008649962052022-10-28T15:21:00.005+03:302022-10-28T15:44:20.578+03:30اینجا گورِ «خمینیِ کُس کِشه»<p style="text-align: justify;"><b><span style="color: #351c75;"> در شعارهایتان گفتید:</span></b></p><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: large;"><b><span style="color: #cc0000;">(خامنه ای ... خمینیِ دیگرِه .. «این یکی» از «آن یکی» ...کُس کِش تره)</span></b></span>.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">فکر نمیکنم که اشتباه کرده اید و یا ناگهان احساساتی شده و چنین سخنی گفته و سپس «استغفار» کرده باشید. این شعار نشانهٔ «بُغضِ گلویِ فروخوردهٔ ۴۳ ساله از سِتَم» است.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">حال چه نشسته اید؟..... برایِ «کُس کِشِ نخستین»؛ «مقعَدِ مطهّر» ساخته و تا کنون ۱۰۰ ها میلیون دلار از پولِ خونِ مردم را برایِ «رنگ و لُعابِ این بُتکده» هزینه کرده اند.</div><div style="text-align: justify;">نقشه هایش را ببینید و برایِ «پاکسازیِ این مستراح» آماده شوید.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgbGo6XwHbclHEcGxpQZBxRsEacpAJyCEnSnAHP7w9PuooSV6VcTCGeLo9VmKyC6de4RUl0VoXcyJwf5WuyV2KFATrAppZiLtA1Eyre71gigwn8KgbQlweCMQomM-8Mas_AS_UMWOzwNdWPtCT-2LQeWb5yqh4Igyqw2U4YYpOPbPhziBK65wbFk7zRfA/s1172/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%90%20%DA%A9%D9%8F%D9%84%D9%91%DB%8C.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="858" data-original-width="1172" height="234" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgbGo6XwHbclHEcGxpQZBxRsEacpAJyCEnSnAHP7w9PuooSV6VcTCGeLo9VmKyC6de4RUl0VoXcyJwf5WuyV2KFATrAppZiLtA1Eyre71gigwn8KgbQlweCMQomM-8Mas_AS_UMWOzwNdWPtCT-2LQeWb5yqh4Igyqw2U4YYpOPbPhziBK65wbFk7zRfA/s320/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%90%20%DA%A9%D9%8F%D9%84%D9%91%DB%8C.jpg" width="320" /></a></div><br /><div style="text-align: justify;"><br /></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEilLCW1dByFy9ZwjIdB5FesXhVpTXhrOndI_JcmrR370wgi4E52BlRjeechQgNTeaxfrq40YKJiEVpiWWaPp2pZSNCFnQ2f4fgQPhbL0lHF77IPRus0vVNEPN9iSgMkPVxPcf-FiUn76Aoc5w1DbMKKk9tIlzkjF4GT8V5axitSc8OzyXaeG9s2iJPOBw/s1207/%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D9%81.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="854" data-original-width="1207" height="226" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEilLCW1dByFy9ZwjIdB5FesXhVpTXhrOndI_JcmrR370wgi4E52BlRjeechQgNTeaxfrq40YKJiEVpiWWaPp2pZSNCFnQ2f4fgQPhbL0lHF77IPRus0vVNEPN9iSgMkPVxPcf-FiUn76Aoc5w1DbMKKk9tIlzkjF4GT8V5axitSc8OzyXaeG9s2iJPOBw/s320/%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D9%81.jpg" width="320" /></a></div><br /><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiLKMZ1EUNhx8r5CazKWWfLRAX7zTbOLDZOjSwpEXaDixoZ2Xn3BXtDHCB3VgZwp5OJOec5iG0c-S70I8EZKx1BzJ-x49packlZVN5PIqGRjQgZn9bBwcHpuHeDH8KTv2j0CVIkmMi3Fpp0vB5gykqXvaZWPb3EIPYN46LAhL_A11zgszqyB6WwJfc0Kw/s1158/%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D9%81%20%DB%B1.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="803" data-original-width="1158" height="222" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiLKMZ1EUNhx8r5CazKWWfLRAX7zTbOLDZOjSwpEXaDixoZ2Xn3BXtDHCB3VgZwp5OJOec5iG0c-S70I8EZKx1BzJ-x49packlZVN5PIqGRjQgZn9bBwcHpuHeDH8KTv2j0CVIkmMi3Fpp0vB5gykqXvaZWPb3EIPYN46LAhL_A11zgszqyB6WwJfc0Kw/s320/%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D9%81%20%DB%B1.jpg" width="320" /></a></div><p></p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEguTpGNtuHuSlICyldu1eBUwJWtPfwP8PCDjlwDlldCap7c_7QemGboGjdhWDaNXB-jdZLfqqVVjR61sq99Pwbxc2o4xShuPC0B2Vk8mSlC2r857nWWnHDuOYUoyJD-Nu1Dt1UHOb3xEvuwhaXK8a8BtKMB5Seu2be18juOp0cXQfVaX0-cZqQc0lr7gQ/s1274/%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D9%81%20%DB%B2.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="843" data-original-width="1274" height="212" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEguTpGNtuHuSlICyldu1eBUwJWtPfwP8PCDjlwDlldCap7c_7QemGboGjdhWDaNXB-jdZLfqqVVjR61sq99Pwbxc2o4xShuPC0B2Vk8mSlC2r857nWWnHDuOYUoyJD-Nu1Dt1UHOb3xEvuwhaXK8a8BtKMB5Seu2be18juOp0cXQfVaX0-cZqQc0lr7gQ/s320/%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D9%81%20%DB%B2.jpg" width="320" /></a></div><p></p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgTP4cf1FYc_RSk_HDFQKxiVLoImT_cejFzbZV-W0lrm7IK_IXNMphpEM_3dOhdpGZvgUvCYj1knvqbvHbmKuUjw8o1ZJGR0bl5KicrccX9dpMegBICQNTKmyn6IJEq4Y3CE3xKVhLi_5C1QSjPaldXjIvj2eMebelY50hYp2kLoviygKRgSSalfmtFPQ/s1076/%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2%D9%90%20%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AD.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="748" data-original-width="1076" height="222" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgTP4cf1FYc_RSk_HDFQKxiVLoImT_cejFzbZV-W0lrm7IK_IXNMphpEM_3dOhdpGZvgUvCYj1knvqbvHbmKuUjw8o1ZJGR0bl5KicrccX9dpMegBICQNTKmyn6IJEq4Y3CE3xKVhLi_5C1QSjPaldXjIvj2eMebelY50hYp2kLoviygKRgSSalfmtFPQ/s320/%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2%D9%90%20%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AD.jpg" width="320" /></a></div><p></p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhDRYQqyCDDRw7ARfiHimN14O2QY7nCwyDo_cia4OeObRNYwdtuctslU8DnTJ-dPGzy77DZ_SfCrnPICkv1uDS_-k2TCubUtzV5iruS5JaZCvw25HqTdgVh3luSsyplbYVjMn-LoOlV2q0vKofpBTr_1RsHYUC0Exi0StrKDzp4vGEqGRbJy0lBNDQQqQ/s1250/%D8%B7%D9%84%D8%A7.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="848" data-original-width="1250" height="217" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhDRYQqyCDDRw7ARfiHimN14O2QY7nCwyDo_cia4OeObRNYwdtuctslU8DnTJ-dPGzy77DZ_SfCrnPICkv1uDS_-k2TCubUtzV5iruS5JaZCvw25HqTdgVh3luSsyplbYVjMn-LoOlV2q0vKofpBTr_1RsHYUC0Exi0StrKDzp4vGEqGRbJy0lBNDQQqQ/s320/%D8%B7%D9%84%D8%A7.jpg" width="320" /></a></div><br /><div style="text-align: right;">طلاهایش گوارایِ وجودتان باد..... این طلاها از حلقومِ کودکانِ محرومِ سراسرِ ایران برایِ ترویجِ خرافات و ساختنِ «بُتکدهٔ شیعی» بیرون کشیده شده است..... کودکانی که توسّط مزدورانِ «خامنه ایِ کُس کِش» به بردگیِ «جنسی» فروخته میشوند.... کودکانی که با فتوایِ «خامنه ایِ کُس کِش» از مدرسه ها ربوده شده و به گروگان گرفته میشوند.کودکانی که در «فقر» زاده شده و در شرایطی بدتر از زمانِ تولّد؛ پَرپَر میشوند.... و چه بسا آرزو میکنند که ای کاش «هرگز زاده نمی شدند».<br /></div><p>این طلاها از شیرِ مادر «گوارا تر» است.</p><p>پیروز و سرفرازان باشید.</p><p>کژدم<br /></p><p><br /></p><p><br /></p>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com39tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-46727658403214969602022-10-26T12:19:00.004+03:302022-10-26T13:34:16.050+03:30کتابِ «آشپزیِ انقلاب» (بخش سوّم) <p style="text-align: justify;"> <span style="font-size: large;"><span style="color: red;"><b>زمین و زمین داری</b></span></span></p><div style="text-align: justify;">پیش از آنکه «آریایی» و «ایرانی» و یا «آمریکایی» و یا «مسیحی» و «مسلمان» و یا «شیعه» و .... باشیم؛ همهٔ ما به «گونهٔ انسانی» تعلّق داریم (نمیگویم که «انسان» هستیم). «زمین» به جز بر اساسِ «قرارداد» به هیچ موجودی چه انسان و یا حیوانات تعلّق ندارد.<br /></div><div style="text-align: justify;">پرسش این خواهد بود که پس چگونه میتوان «میهن پرست» بود؟ زمانی که «زمین متعلّق به ما نیست»؟</div><div style="text-align: justify;">پاسخ بسیار ساده است: </div><div style="text-align: justify;">ما بر رویِ این قطعه از زمین زندگی میکنیم و از محیطِ زیستمان در برابرِ هر خطری که زندگیمان را به خطر اندازد؛ دفاع خواهیم کرد. آیا در برابرِ حملات باید برایِ ادامهٔ زندگی به قطعه ای دیگر از زمین و یا «کُرهٔ مرّیخ» برویم؟ چون قبیله ای دیگر چنین میخواهد؟ معمولاً اینکار را نمیکنیم. امّا آن قطعه زمین میتواند ما را از خود بیرون رانده و ما را وادار به «فرار» کند. آنگاه تمامیِ اسنادِ مالکیّت به اندازهٔ دستمال مستراح نیز ارزش نخواهند داشت. مانندِ «مارکِ آلمان» در جنگِ جهانیِ دوّم که به جایِ هیزم در بخاریها سوزانده می شد.<br /></div><div style="text-align: justify;">در این پاسخ؛ به سادگی «سَر» و «زمین» توضیح داده میشود و اینکه «ایران سرزمینی است که ایرانیان بر رویِ آن زندگی میکنند» و حقّ دارند از «محیطِ زیستِ خود» دفاع کنند. امّا با به رسمیّت شناخته شدنِ «مالکیّت بر زمین»؛ شاهدِ این خواهیم بود که فردی در شیراز زندگی میکند و در تبریز زمین میخرد. در حالی که تبریز «محیط زیستِ او» نیست و یا بالعکس. در نتیجه عدّه ای «زمیندار» و عدّهٔ ای هزاران بار بیشتر از آنها «بی زمین» تعریف میشوند و «زمین خواری» که نوعی از «کشور گشایی» است؛ قانونی تلقّی میشود و یا با «شارلاتان بازی» و لطایف الحیل مالکیّتهایی مانندِ زمین خواریِ اوقاف و وارثانِ زمین دارانِ قدیمی رابه کمکِ تبصره هایِ قانونی (قرار دادها) به کُرسی مینشانند.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><b><span style="font-size: medium;"><span style="color: #2b00fe;">آیا لغوِ «مالکیّت بر زمین»؛ «مالکیّت بر سازه ها» را از بین می بَرَد؟</span></span></b></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">به هیچ وجه... هر کسی مالکِ آن چیزی است که آنرا ساخته است. امّا آنکه بر رویِ «ساختنِ خانه» و «کارخانه» و یا هر سازهٔ دیگری سرمایه گذاری کرده است؛ اینرا میداند که «خانهٔ کُهنه» حتماً ارزانتر از «خانهٔ نو» است. لذا باید پیهٔ «نوسازی» را بر تَن بمالد و یا پس از ساختن یا باید آن سازه را بفروشد و یا اجاره دهد و یا اینکه در زمینهٔ دیگری سرمایه گذاری کُند.</div><div style="text-align: justify;">حال اگر این مسئله را در کنارِ «تعدیلِ جمعیّت» و پایین آوردنِ تعدادِ جمعیّت و «انبوه سازی» بگذاریم ؛ هم «اجاره بها» و نیز «قیمتِ خانه ها» و یا هر سازهٔ دیگری به شدّت پایین می آید. لذا وظیفهٔ دولت است تا در «نو سازیها» به «سازندگان و سرمایه گذارانِ سازه ها» یاری برساند تا کشور به «ویرانه» تبدیل نشود. دولتِ مرکزی مُجاز است و باید هزینهٔ این کمکها را از طریقِ «بهایِ سالانهٔ اجازهٔ ساختن و استفاده از زمین» تأمین کند. این قوانین نباید به «قوانینِ حمایت از سرمایه داران» تعبیر شود. زیرا «نو سازی» برایِ جلوگیری از «ویرانی» نیاز به «سرمایه گذاری» دارد و این سرمایه گذاری میتواند بخشی از سرمایه هایِ داخلی را در این روند؛ «امیدوار»کرده و «جذب» کُند.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"><b><span style="color: #2b00fe;">آیا به این ترتیب؛ «دولتِ مرکزی» مالکیّتِ زمینها را بدست می آورد؟؟</span></b></span></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">.... پاسخ منفی است. زیرا «حکومتِ مرکزی» فقط وظیفهٔ «ادارهٔ زمینها» را بر عهده دارد و «مالکِ زمینها» نیست و بر اساسِ این «دکترین» برنامه ریزی میکند که چگونه «بستاند» و چگونه «هزینه» کُنَد و چگونه «استفاده از زمین» را بنا بر نیازهایِ تعریف شده بر اساسِ نیازهایِ کوتاه مدت و میان مدت و طولانی مدّتِ کشور «باز تعریف» کند. تا هم سازه ها به «ویرانه ها» تبدیل نشوند و از سویِ دیگر اقتصادِ داخلیِ کشور نه تنها آسیب نبیند؛ بلکه شکوفاتر شود.</div><div style="text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>«زمین»</b></span> و <span style="color: red;"><b>«زندگی»</b></span> خدایان به هم چسبیدهٔ طبیعی هستند. امّا <b><span style="color: red;">«فرهنگ»</span></b> هرچند که به هیچ وجه طبیعی نیست؛ میتواند این خدایان را <b><span style="color: #2b00fe;">«شاد و سرشار»</span></b> و یا <b><span style="color: #2b00fe;">«افسرده و غمگین»</span></b> سازد. ما هرگز نمیتوانیم مالک و یا صاحبِ «خدایان» شویم.<br /></div><div style="text-align: justify;">اگر در ایران و یا سایرِ کشورها؛ «قیمتِ خانه» همیشه سیرِ صعودی دارد؛ نه فقط به خاطرِ سازه هایِ نو و مُدِرن؛ بلکه به خاطرِ عواملِ متعدّدِ دیگری است که مهمّترینِ آنها «رُشدِ جمعیّت» و «مالکیّتِ مصنوعی بر زمین» است. و گرنه هیچ احمقی یک «کفشِ کهنه و پاره» را به قیمتی گرانتر از «کفشِ نو» نمی خرد.</div><div style="text-align: justify;">اکنون در بسیاری از شهرها ساختمانهایی ویرانه و رها شده وجود دارند که هر روزه بر قیمتِ آنها و فقط به خاطرِ «زمین» به صورتی کاذب افزوده میشود..... روستائیانی که پس از «تقسیمِ اراضی» از روستاها فرار کردند؛ اکنون فرزندانشان و نوه هایشان برایِ فروشِ همان زمینهایی که «متروکه» شده بودند هجوم می آورند و برایشان هیچ اهمیّتی ندارد که بر رویِ این زمینهایِ کشاورزی؛ چه چیزهایِ دیگری کاشته خواهد شد؟!!<br /></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">این بازارِ مکّاره نیز باید برایِ یکبار و همیشه بسته شود تا به زندگیِ «اقتصادِ انگلی» پایان دهیم. زیرا «زندگیِ انسانی» یعنی «آفرینندگی» و نَه «زندگیِ انگلی به قیمتِ تباهیِ زندگیِ دیگران» و «تباهیِ آیندگان»؛ که به طورِ احمقانه ای در زیرِ لایه هایِ «روزمرّگی» گُم شده و دیده نمی شوند. من فکر میکنم از آنچه که «انسان» مینامیم؛ انتظاراتِ بسیار بهتر و بیشتری باید داشته باشیم.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><b><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;">مسئلهٔ «مَسکن»</span></span></b></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">تقریباً در همهٔ دموکراسیهایِ غربی که«کعبهٔ آمالِ خود روشنفکر پنداران» است؛ مسئلهٔ «داشتنِ مسکن» در حدّ «شما حقّ دارید و آزاد هستید تا برایِ داشتنِ مسکن تلاش کنید» تعریف شده است و مسئلهٔ «مالکیّت بر زمین» طبقِ ارثیهٔ فرهنگِ شومِ به جای مانده از دورانِ «مالکیّتِ فئودالی بر زمین» همچنان دست نخورده باقی مانده و «شهروندان» همچنان به ۲ دستهٔ «زمیندار» و «بی زمین» تعریف میشوند و چون مسئلهٔ «زمین و مسکن» مانندِ دوقلوهایِ به چسبیده تعریف میشوند؛ داشتنِ مسکن نیز روز به روز دشوارتر میشود و حتّی در دورهٔ «جورج بوشِ پسر» به یک بحران و رکودِ بزرگِ اقتصادی در آمریکا منجر شد. تنها در کشورهایی این مسئله حلّ شده است که جمعیّتِ بسیار کمی دارند و از درآمدِ سالانهٔ بسیار بالایی برخوردار هستند.<br /></div><div style="text-align: justify;">در ایران میتوان با بکار گرفتنِ ۸ ماه از خدمتِ سربازی برای«آبادانی» و سپردنِ سربازان به شرکتهایِ سازندهٔ مسکن به عنوانِ نیرویِ کارِ ارزان؛ هزینه هایِ ساختن مسکن را به شدّت پایین آورد و بخشِ مهمّی از این مسئله را در مدّتی تقریباً کوتاه حلّ نمود. امّا حلّ کردنِ ظاهریِ مسئلهٔ مسکن نباید بر اساسِ «واقعیّت پنداریِ آنچه تا کنون ساخته اند» انجام گیرد و چنین بینگاریم که آنچه که اکنون داریم «دستاورد» هستند و باید آنرا «حفظ» کرده و فقط اصلاحاتی انجام گیرند. آنچه که اکنون از طرفِ کسانی که منادیانِ «دموکراسی و سکولاریسم» هستند و به ضرب و زورِ «بازی با کلمات» به خوردِ مردم داده میشوند.... «راه» نیستند؛ بلکه «چاه هایی بسیار عمیقتر» هستند که در آینده سَر باز خواهند کرد و همه چیز را خواهند بلعید. اگر اکنون باری دیگر فریب بخورید؛ فاصلهٔ چندانی با آن چاهها نخواهید داشت.<br /></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">پرسش این است که در آن زمان به کجا پناه خواهید بُرد؟ آیا باید برایِ باری دیگر از «نو» آغاز نمود و «انقلابی دیگر...» و «شارلاتانهایی دیگر...»؟<br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com38tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-8593670383733294952022-10-19T18:22:00.005+03:302022-10-19T20:59:56.945+03:30کتابِ «آشپزیِ انقلاب» (بخش دوّم)<div style="text-align: justify;"> بدونِ وجودِ «مرکزیّتِ جایگزین»؛ هیچ انقلابی رُخ نمیدهد و «عُمقِ انقلاب» نیز با ایده هایی که «مرکزیّتِ جایگزین» مطرح می سازد و «گسترهٔ اجتماعیِ پذیرش ایده ها» از یک سوی و «دور نگریِ ایده ها» از سویِ دیگر تعیین می شوند.( مجموعاً ۳ پارامتر).<br /></div><div style="text-align: justify;">آمیختهٔ این ۳ پارمتر؛ نشانهٔ بالاترین درجهٔ «شعورِ اجتماعی و سیاسی» جامعه در همان دوره است. «شعورِ بالایِ فردی» تا زمانی که «پذیرشِ همگانی» نداشته باشد؛ مانندِ «کتابهایِ سعدی» به «فرهنگِ طاقچه ای» تبدیل شده و شاید پس از «مرگِ سهراب» به عنوانِ «نوش دارویی» که تاریخِ مصرفِ آنها گذشته است به عنوانِ «نسخهٔ دارو برایِ کودکِ مُرده» مطرح میشوند و آن شخص به سوژه ای برایِ «فلان شخص شناسی» تبدیل می گردد که بسیار شبیه به «حنایِ بعد از عروسی» است (مانندِ «نیچه شناسی» پس از لگد مال کردنِ «نیچه» در زمانِ زندگیَش .... زمانی که «نیچهٔ زنده» میتوانست با پُرسشها بیشتر شکوفاتَر شَوَد و «گُل» و «میوه» بدهد). <br /></div><div style="text-align: justify;">چه بسا ایده هایی بسیار هوشمندانه و عمیق از نظرِ «آینده نگری» مطرح شوند و موردِ «پذیرشِ عمومی» قرار نگیرند؛ در این صورت باید گفت که: «انقلابی سطحی» در حدّ «اصلاحات» انجام خواهد گرفت که فقط نقشِ «فشار شِکن» را برایِ «جامعهٔ کنونی» بازی میکند و «جامعهٔ کنونی» میتواند نَفَسِ راحت تری برایِ یک «بازهٔ زمانیِ کوتاه» بِکِشَد. امّا پس از پایانِ این بازهٔ زمانیِ کوتاه «نسلِ بَعدی» باید «پیهٔ» یک «تغییرِ دیگر» را به تَنِ خود بمالد و چه بسا باری دیگر «خون» هزینه کُند.</div><div style="text-align: justify;">لذا «ساختار شناسیِ گُسترده و دقیق» و «ساختار سازیِ دور اندیشانه»؛ نقشی بسیار ارزشمند پیدا میکند. نقشی به مراتب بالاتر از اینکه نه تنها «نسلِ بَعدی» را فدایِ «خواسته هایِ سطحیِ نسلِ کنونی» نمی سازد؛ بلکه چه بسا زندگیِ چندین نَسلِ آینده را نیزتضمین کند. لذا «باور داشتن» و یا «باور پیدا کردن» به «ساختارهایِ پیشنهادی»؛ ارزشی بسیار والا پیدا میکنند و هر اشتباهی که «اکنون» رُخ میدهد؛ هزینه هایِ کلانِ آنرا باید فرزندانِ «نسلِ کنونی» بپردازند و والدینِ خود را «نفرین» کنند.</div><div style="text-align: justify;">مثالی دیگر میزنم که اندکی پیچیده تر است و سپس به سَرِ موضوعِ اصلی میرویم؛ هرچند که این مثال نیز برگرفته از «اشتباهاتِ گونهٔ انسانی» و ایده هایِ آمیخته به «دروغهایِ بزرگِ طرّاحانِ خواسته ها» میباشد و اشاره ای تاریخی به «ساختارهایِ پیشنهادیِ منجر به بُن بست» (نوزادانی با مَرگِ پیش رَس) از طرفِ کسانی است که زمانی «شیر زنان و شیرمردان و قهرمانانِ آزادی» انگاشته می شده اند. امّا در واقع فقط «دهاتی - روشنفکر» بوده اند و «رؤیاهایِ خود» را «واقعیّتهایِ آینده» میپنداشتند و دیدیم که «ستار خان» را «لَنگ» کردند و «باقر خان» را «کُشتند» و قُرمساقهایی مانندِ «مدرّس»ها و «کاشانی»ها و «مصدّق السّلطنه ها» جایِ آنها را گرفتند و «قانونِ اساسِ انقلابِ مشروطیّت» را با مدفوعی به نامِ «متمّمِ قانونِ اساسی» ؛ «گُه مالی» کردند و «شاهنشاهِ دامادِ پیامبر» و «تهران مِهر» را از این «چاهِ مستراح» بیرون کشیدند. موجودِ زبون و ترسویی که با اینکه «شاهنشاه»(شاهِ شاهان) نامیده می شد؛ حتّی شهامتِ دیدار از «پِدَر» را نداشت و بانو «شمسِ پهلوی» بسیار «مَرد تَر» از او بود!! لذا اینجا دیگر سخن از «پُختنِ نیمرویِ تخمِ مرغ» نیست و باید بسیار «تیزبین» و «هوشیار» و بسیار «نکته سنج» باشید و هیچ نکته و پارامتری را در «ساختار شناسی» (هرچند که ظاهراً توهین آمیز باشد) را از قلم نیندازید و هیچ نکته ای را که شاید ظاهراً بویِ «خشونت» بدهد را در «ساختار سازی» نیز از قلَم نیندازید. زیرا مسائلِ «علمی» و «فنّی» با تظاهر به «مهربان دیده شدن» و یا ترس از «مغبوض واقع شدن» که احساساتی «سخیف» هستند؛ نباید آلوده شوند. آیا دیده و یا شنیده اید که در «لابراتوارهایِ علمی» نکته ای را بر اساسِ «مِهر» و «کین» از قلم بیندازند؟ آیا میتوان تعدادی از قطعاتِ تشکیل دهندهٔ «موتورِ اتوموبیل» را در مرحلهٔ «ساختار شناسی» از قلم انداخت؟ آیا میتوان «آلیاژهایِ به کار رفته» در «چرخ دنده هایِ گوناگون» را از قلم انداخت؟ آیا میتوان «زنجیرها» و یا «تَسمه ها» را از قلم انداخت؟ آیا این «مَثَلِ شَمَنیِ ایرانی» را که میگوید: «شیرِ بی یال و دُم و اِشکم کِه دید؟ این چنین شیری....؟؟؟... خُدا هم نافرید» را فراموش کرده اید؟.... هرگز فراموش نکنید؛ زیرا «دُکترین» است.<br /></div><div style="text-align: justify;">شما هرگز نخواهید توانست با «سانسورِ هیدروژن» و یا «سانسورِ اُکسیژن» به «تولیدِ آب» برسید و دیر یا زود از «تشنگی» هلاک خواهید شد و در عرصهٔ «مهندسیِ ناقص اجتماعی» یا فرزندانتان هلاک خواهند شد و یا پیش از هلاک شدن؛ به «روسپیگری» و «اعتیاد» آلوده شده و در «خفّت» و «خواری» و بدونِ چشیدنِ حتّی یک «جُرعهٔ لذّت از زندگی»؛ خواهند مُرد .... آیا این است آنچه که در تدارُکِ آن هستید؟...... اهمیّتِ قضیّه تا این حدّ است.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;"><b>ساختارِ اجتماعیِ ایران</b></span></span></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">نخست باید متذکّر شوم که من بر اساسِ یافته هایِ خود سخن میگویم و به بسیاری از پارامترهایی که فرهنگِ کُهن و یا امروزی را میساختند و یا میسازند و به «اصولِ پذیرفته شده» تبدیل شده اند باور ندارم. به عنوانِ مثال هیچگاه به اینکه «اقتصاد زیربنا است و فرهنگ روبنا...» باور نکردم و به نظرم این جمله همیشه احمقانه می نمود. امّا بسیارانی بسیار باسوادتر از من این جمله را به عنوانِ یک «باور» طوطی واری تکرار میکردند و همچنان میکنند. یا به نامهایی مانندِ «طبقهٔ کارگر» و «طبقهٔ سرمایه دار» و «خرده بورژوازی» و ... باور نداشتم و ندارم. امّا اگر بگویند «کارگران» و «سرمایه داران» و «خرده بورژواها»؛ میتوانم این تقسیم بندیها را هضم کنم. زیرا در نظرِ من همه چیز از «فیلترهایِ فردی» میگذرد و هر رفتاری را میتوان تا حدودی «منحصر به فرد» دانست.</div><div style="text-align: justify;">امّا در ساختارهایِ فرهنگی به چیزی باور دارم که شاید شما نپسندید و یا اساساً به آن فکر نکرده باشید و آن چیز «هیپنوتیزمِ مداوم» است که ابزارِ اصلیِ «تولید کنندگانِ باورها» است و همان چیزی است که به نامِ «مغز شویی» با آن آشنا هستید و شاید فکر میکنید که فقط «گروهِ خاصّی» یک «گروهِ خاصّ دیگر» را «مغز شویی»کرده اند. ولی نمیتوانید بپذیرید که شما نیز «مغز شوییِ مداوم» شده اید و «نخستین مغز شویان»؛ «پدرها و مادرها» هستند. به عنوانِ مثال زمانی که گفته میشود: «ما آریایی» هستیم و یا «ما عرب هستیم» و یا «ما تُرک هستیم» و .... بر هیچ «سَنَدِ بیولوژیک»ی استوار نیست و اگر تنوّعی جزئی نیز دیده شود؛ میتوان آن تنوّع ها را در میانِ اعضایِ یک خانواده نیز به راحتی پیدا کرد. امّا تنها سَنَدِ «تفاوتها» در «شیوهٔ گویش» (زبان) است. به هیچ کودکی گفته نمیشود که «پارسیانِ قدیم» بسیار ی از یکدیگر را در جنگهایِ قبیله ای کشتار کرده اند. بلکه به آنها «دروغ» یاد میدهند و تاریخ را چنان ترسیم میکنند که گویی «فارسها» مانندِ یک کاسه شیر و یا ماست «هَمگِن» بوده و مانندِ ذرّاتِ یک تخته سنگ چنان متّحد بوده اند که گویی یک صخره بوده اند. در رابطه با سایرِ آنچه که «اقوامِ ایرانی» مینامیم نیز «هیپنوتیزم = مغز شویی» به همان غلظت و شدّت در جریان بوده و همچنان هست. در رابطه با «ادیان» نیز داستان همین است. شما به ندرت یک «مسلمان» پیدا میکنید که «شیعه» شود. امّا زمانی که آن «مسلمان» تبدیل به «شیعه» شد؛ تبدیل به کارخانهٔ «شیعه سازی» از طریقِ «مغز شوییِ کودکانَش» میشود.</div><div style="text-align: justify;">این مُشکلِ ساختاری (هیپنوتیزمِ مداوم = مغزشویی) فقط به ایران اختصاص ندارد و یک مُشکلِ بین المللی است. <br /></div><div style="text-align: justify;">برایِ یک «انقلابِ ریشه ای»؛ باید این «بازارِ مکّاره» بسته شود.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">(ادامه دارد)<br /></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com53tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-76885195240421343952022-10-16T12:50:00.003+03:302022-10-16T13:12:32.419+03:30گروگانگیری کودکان با فتوایِ «قرمساق فرزانه»<p style="text-align: justify;">آنچه که وبسایتهایِ خبریِ فارسی زبان به نامِ «دستگیریِ کودکان» از أآن نام میبرند؛ دستگیری نیستند و «دستگیری» نامیدنِ آن بسیار بی شرمانه است؛ بلکه این عمل «گروگانگیریِ آشکار» است که با فتوایِ «قرمساقِ فرزانه» در حالِ انجام است و اگر جلو آن از همین اکنون گرفته نشود؛ به بسیاری از این کودکان تجاوز خواهند کرد و سپس آنها را به قتل رسانیده و پیکرهایشان را تکّه پاره کرده و مفقود خواهند نمود. مانندِ همان «کُشتی گیر» که بخشهایی از پیکرش را در کوهستان یافتند. </p><p style="text-align: justify;">در عقایدِ متعفّنی به نامِ «اسلام»؛ دخترِ ۹ ساله طبقِ سنّتِ «محمدّ دیّوس»؛ بالغ محسوب میشود و پسران نیز از ۱۱ سالگی بالغ نامیده میشوند. در دینِ متعفّنِ «شیعه گری» پا را از این نیز فراترنهاده و تجاوز به «نوزادِ شیرخوار» را نیز «حرام» اعلام نکرده اند. لذا آن دسته از بی شرفهایی که خود را همچنان «مسلمان» و «شیعه» میدانند؛ همچنان میخواهند این کثافاتِ معدهٔ «محمّدی» و «جعفری»(دیانتِ شیعه) را «سفید شویی» کنند و بگویند «آقا... اسلام چیزِ دیگری است» و در حالِ به کژراهه کشاندنِ مردم و ابقایِ این کثافاتِ معده هستند.</p><p style="text-align: justify;"><span style="color: red;"><b><span style="font-size: large;">(با حفظِ کثافاتِ معده نمیتوان انقلاب کرد).</span></b></span><br /></p><p style="text-align: justify;">خلاصه اینکه؛ باید تا میتوانید؛ در سازمانهایِ بین المللیِ که خود را طرفدارانِ حقوقِ بشر و کودکان مینامند؛ رژیمِ کثیفِ «شیعیانِ شنیعه» را به «گروگان گیریِ کودکان» متّهم سازید که اتّهامِ بسیار درستی است.</p><p style="text-align: justify;">در درونِ میهن نیز باید به مکانهایی که این کودکان را به صورتِ «گروگان» نگه میدارند و این کودکان هر لحظه میتوانند معرضِ تجاوز و قتل قرار گیرند؛ باید حمله کنید و کودکان را آزاد سازید.</p><p style="text-align: justify;">من (کژدم) از بکار گیریِ کودکان به عنوانِ «کودک سرباز» در تمامیِ اشکالِ آن مخالف هستم. به شما ها گفتم که کودکان را به تظاهراتها نکشانید . زیرا آگاهیِ سیاسی ندارند و سربازانِ بسیار ضعیفی هستند و اگر اوباشانِ رژیمِ شیعی کودکانشان را مسلّح به سلاحِ گرم به خیابانها میفرستند؛ به عنوانِ سربازانِ دشمن با آنها رفتار کنید. هیچ فرماندِهِ خردمندی؛ از سربازانِ ضعیف استفاده نمیکند. امّا عدّه ای بر طبلِ «درود بر دانش آموزانِ شجاع» میکوبند و فکر میکنند که خیلی انقلابی هستند و یا اینکه برایِ خودنمایی؛ کودکان را به «کامِ مرگ» و «شکنجه و تجاوز» میفرستند. در حالی که میدانند «شیعهٔ شنیعه» یعنی چه؟ حدّ اقلّ با «قزلباشها» و «داعش» و «بی شرافتیهایِ محمّد دیّوس» آشنا هستند. لذا این امر نشانگرِ آن است که این «اوباشانِ انقلابی نِما» دستِ کَمی از «قرمساقهایِ مسلمان» و«بی شرفهای شیعه» ندارند و همین «خِشتِ اوّل» را نیز به عَمد میخواهند «کَج» بگذارند. </p><p style="text-align: justify;"> </p><p style="text-align: justify;">کژدم <br /></p>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com33tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-63691979243673208582022-10-14T10:32:00.005+03:302022-10-14T21:54:14.489+03:30زنگِ تفریح با فرهنگهایِ معروف به «اتنیکها»<p> اعلامیّهٔ بلند بالایِ «دانش آموختگانِ تُرک» در وبسایتِ «العربیّه» مرا واداشت تا «اتنیکهایِ دیگر» را نیز معرّفی کنم تا معنیِ «اتنیک» را بهتر بفهمید:</p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgi621nrVElyXjzJsrdG5b9YsMYcvd_KcNflJ_pfc9wj0OEEfA3rUCWWXGmtLI-GV3UV8Em_msfRq5dkc4Jl8NmwK2mr4Jjeq90jRO_aiuebFG1djwkl23LJ5mN3vI0CTc5gB-N1eh_KPnxfnPf8ozcJxENq8EiwZpvDiJBlN3QDq4Pw8YYSlFxK8I7vA/s320/%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="240" data-original-width="320" height="240" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgi621nrVElyXjzJsrdG5b9YsMYcvd_KcNflJ_pfc9wj0OEEfA3rUCWWXGmtLI-GV3UV8Em_msfRq5dkc4Jl8NmwK2mr4Jjeq90jRO_aiuebFG1djwkl23LJ5mN3vI0CTc5gB-N1eh_KPnxfnPf8ozcJxENq8EiwZpvDiJBlN3QDq4Pw8YYSlFxK8I7vA/s1600/%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C.jpg" width="320" /></a></div><br /><p><br /></p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi78ydZO9zQ-a985R0nyUexoJaWvW9lkpvxPwlw8ekg8t9bvcrhXPEoOdhNHE3Kd4pfPxnlI_pPdhOzYH0EzzjyXJW5xlMwmFIUD2e-bRROIqiAxaaGZgwMQ7gr7KaA_4q_gpHq5ZYufkyDV7O-i9bAhvXILKCWCZIRHGCkF6ayqjV43BBAwhvveRNsHA/s320/%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C%20%DB%B2.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="230" data-original-width="320" height="230" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi78ydZO9zQ-a985R0nyUexoJaWvW9lkpvxPwlw8ekg8t9bvcrhXPEoOdhNHE3Kd4pfPxnlI_pPdhOzYH0EzzjyXJW5xlMwmFIUD2e-bRROIqiAxaaGZgwMQ7gr7KaA_4q_gpHq5ZYufkyDV7O-i9bAhvXILKCWCZIRHGCkF6ayqjV43BBAwhvveRNsHA/s1600/%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C%20%DB%B2.jpg" width="320" /></a></div><p></p><p>این «اِتنیکها» میخواهند به زبانِ محلّی درس بخوانند و دانشگاه هایشان نیز اینجوری باشد. زبانشان به «زبانِ بین المللی» تبدیل شود و اعتقاد دارند که اگر «شوینیسمِ فارس» و «شوینیسمِ انگلیس» نبود؛ لباسِ رسمیِ دانشگاهها و حتّی لباسِ نمایندهٔ شان در «سازمانِ ملل» اینجوری بود و شاید پرچمِ سازمانِ ملل نیز به این اختراعِ بزرگِ «پوششِ آنها» مزیّن بود.... خوشتان نیامد؟</p><p>پس «شوینیست» و «فاشیست» هستید. (احتمالاً شوینیستِ فارس و به احتمالِ زیادتر: «توله سگِ کوروش»).</p><p></p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhTpbYDl2HwU6Lms7SJtlIW9j8KuU6RwbSH2eq3MohemyKYoYHdUY-GgEFdMY_m9uAM2coU9dKoBlXbbv_bV4t9FT1K1kh1jDDoUk_0F65w9nQ7zDVS8YCQel2elvjQT8KOHJIs_zbXFSLTt6lD7zNOtAT7BFQk6rw7D335Bz1tvxaWHkBfd_3_c8MqZg/s972/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="623" data-original-width="972" height="205" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhTpbYDl2HwU6Lms7SJtlIW9j8KuU6RwbSH2eq3MohemyKYoYHdUY-GgEFdMY_m9uAM2coU9dKoBlXbbv_bV4t9FT1K1kh1jDDoUk_0F65w9nQ7zDVS8YCQel2elvjQT8KOHJIs_zbXFSLTt6lD7zNOtAT7BFQk6rw7D335Bz1tvxaWHkBfd_3_c8MqZg/s320/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C.jpg" width="320" /></a></div><br /> <div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjmDWQqbtA4Y2t8GtbSMyZIl8iAID05i-7Al4Q0sfmHJRNbFshvDftqml5v2UAU6MzKUGqfpvq4AMaDv7mJ15zkWKS6CCB-GTKpbUpFxn93UcWIljjdZM51jMAlQRze6Ds2r1Gsc1e7y31kaErkvkhzlTxhl7coNY8Cx1cv8wPKljRrXmj3Uzt1vdgdwQ/s1239/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D9%90%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C%20%DB%B2.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="808" data-original-width="1239" height="209" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjmDWQqbtA4Y2t8GtbSMyZIl8iAID05i-7Al4Q0sfmHJRNbFshvDftqml5v2UAU6MzKUGqfpvq4AMaDv7mJ15zkWKS6CCB-GTKpbUpFxn93UcWIljjdZM51jMAlQRze6Ds2r1Gsc1e7y31kaErkvkhzlTxhl7coNY8Cx1cv8wPKljRrXmj3Uzt1vdgdwQ/s320/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D9%90%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C%20%DB%B2.jpg" width="320" /></a></div><br /><p></p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgMqOvI0x6A3-ixogRCwH2xO1oD2NvUlaUu6aOIrkYwzd7x8z0oVFiHcnu3tu9gr81KbR-fZX-1Z8c_tKQFhHb5Z8qT1h1ElzLS7X4yQYqj1WmYxE27pEmrRvYyg6KXo5IDwdueQG0RK3CEcd9ExSiAIOpoRPHsISAXDr_-r7MoBW3Lqj4BxQVZnBlV8Q/s976/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D9%90%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C%20%DB%B3.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="793" data-original-width="976" height="260" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgMqOvI0x6A3-ixogRCwH2xO1oD2NvUlaUu6aOIrkYwzd7x8z0oVFiHcnu3tu9gr81KbR-fZX-1Z8c_tKQFhHb5Z8qT1h1ElzLS7X4yQYqj1WmYxE27pEmrRvYyg6KXo5IDwdueQG0RK3CEcd9ExSiAIOpoRPHsISAXDr_-r7MoBW3Lqj4BxQVZnBlV8Q/s320/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D9%90%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C%20%DB%B3.jpg" width="320" /></a></div><br /><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><br /><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi9SQDZuYeiE6pfnhBd6oiVLiev2HZ06meh2ToqOIi6qS36ScA3lMXamMUqZwloGli0RKJPbeuDF9MAscjNrwaHSpBKWrRVra-1Gm5z1kkB84MDCHYY4lZJ_CuuZe3IVk9YRbFjgx6vMDO6sS8EF7X1ysl0h0E5gLi9GGUKr0yPLJXpZoaRkAzONx54dA/s980/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C%20%DB%B4.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="724" data-original-width="980" height="236" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi9SQDZuYeiE6pfnhBd6oiVLiev2HZ06meh2ToqOIi6qS36ScA3lMXamMUqZwloGli0RKJPbeuDF9MAscjNrwaHSpBKWrRVra-1Gm5z1kkB84MDCHYY4lZJ_CuuZe3IVk9YRbFjgx6vMDO6sS8EF7X1ysl0h0E5gLi9GGUKr0yPLJXpZoaRkAzONx54dA/s320/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%91%DB%8C%20%DB%B4.jpg" width="320" /></a><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><iframe allowfullscreen="" class="BLOG_video_class" height="266" src="https://www.youtube.com/embed/WnvN-YkicOM" width="320" youtube-src-id="WnvN-YkicOM"></iframe></div></div><p> </p><p> اگر این فرهنگِ «اتنیکی» را به رسمیّت نشناسیم و نگذاریم در مدارسِ ابتدایی و متوسّطه و دانشگاهها و به «زبانِ مقدّسِ مادری» آموزش داده شوند تا در نتیجه نگذاریم که این «اِتنیکهایِ مقدّس» در «کُرهٔ مرّیخ بادمجانِ کور اوغلی بکارند»؛ صد در صد؛ «توله سگِ کوروش» هستیم..... به همین خاطر است که این روسپی زاده هایِ «دانش آموخته» از «اَلعربیّه» سر در آورده اند.</p><p><br /></p><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgm7wh9UrPgpqdjUrF6xzQEAf1EWy_z8-jOyzdaZJ-EEh6xa5xFrxpZE0yf8K064WCJ1g3NpO20ncPnqyAN6nLfuVOrf_6twpQSiAjd6Y_FuFJ5OIMub-bEv5q3FKFU96q8ScWVcAQSWfDANa7Xw2TmsvdrCcao75sen5wqF1PLhomlXXCiKMJwpcB0kQ/s396/%D8%A7%D8%AA%D9%86%DB%8C%DA%A9%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AD%D8%A7%D9%84%D9%90%20%D8%AA%D8%B9%D9%85%DB%8C%D8%B1.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="396" data-original-width="301" height="320" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgm7wh9UrPgpqdjUrF6xzQEAf1EWy_z8-jOyzdaZJ-EEh6xa5xFrxpZE0yf8K064WCJ1g3NpO20ncPnqyAN6nLfuVOrf_6twpQSiAjd6Y_FuFJ5OIMub-bEv5q3FKFU96q8ScWVcAQSWfDANa7Xw2TmsvdrCcao75sen5wqF1PLhomlXXCiKMJwpcB0kQ/s320/%D8%A7%D8%AA%D9%86%DB%8C%DA%A9%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AD%D8%A7%D9%84%D9%90%20%D8%AA%D8%B9%D9%85%DB%8C%D8%B1.jpg" width="243" /></a></div><p> </p><p>شاید این «اِتنیک» بهتر از همهٔ «اِتنیکهایِ دیگر» باشد... زیرا در حالِ «تعمیرِ موبایل فون» است... به جلو پایش نگاه کنید تا ببینید که چه با «سلیقه» و «درایت» این موبایل فون را «تعمیر کرده است»؟</p><p>البتّه نمیگذارند که به زبانِ مادری در دانشگاه تحصیل کند؛ و گرنه نمیدانید که چکارها می کرد....</p><p>باور ندارید؟... به «تُرکهایِ عثمانی» نگاه کنید که بیش از ۹۰۰ سال است که با «فرهنگِ با عظمتِ تُرکی» زندگی میکنند و بزرگترین اختراعشان «دونَر کباب» و «اَکمَک» است... البتّه برخی میگویند که همان «دونر کباب» را نیز از «سولواکیِ یونانیها» مانندِ میمون تقلید کرده اند.</p><p>کژدمِ «شوینیست» و «توله سگِ کوروش»<br /></p><p><br /></p><p><br /></p><p><br /></p>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com25tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-70030736812303653002022-10-11T03:51:00.002+03:302022-10-11T09:43:00.096+03:30کتابِ «آشپزیِ انقلاب» (بخش نخست)<p style="text-align: justify;"> برایِ ورود به مسئلهٔ پیچیدهٔ «انقلاب»؛ از موضوعاتِ ساده آغاز میکنم تا پس از آموختنِ «عناصر و خواصّ» آنها و شیوه هایِ گوناگونِ «ترکیبِ عناصر» و «نتایجِ گوناگون»ی که میتواند به ارمغان بیاورد؛ بتوان با دَرکی روشنتر به سراغِ «آشپزیِ انقلاب» رفت. «آشپزیِ انقلاب» موضوعی است که هزاران بار شکست خورده است و «رُنسانس» بزرگترین شکستی است که در سده هایِ اخیر شاهدِ آن بوده ایم.(میتوانید در بخشِ نظرات بپرسید که چرا؟). این نوشتار زیر مجموعه ای از مبحثِ «ساختار شناسی و ساختار سازی» است و برایِ دَرکِ آن «ذِهنی مهندسی» لازم است. امّا اگر «مهندسِ واقعی» (داشتنِ ذِهنِ مهندسی) نیستید؛ شاید چند اتّفاق برایتان بیفتَد:</p><p style="text-align: justify;">۱- به هیچ وجه آنرا درک نکنید و خواندنِ نوشتار را «کسالت آور» و «گفتاری فلسفی» به حساب آورید. در حالی که بسیار به دور از «فلسفه»؛ و کاملاً نوشتاری «مهندسی» است.</p><p style="text-align: justify;">۲- این نوشتار می تواند «ذهنهایِ شکارگر و مستعدّ» را به ذِهنهایی «مهندسی» تبدیل کند.</p><p style="text-align: justify;"><span style="color: #2b00fe;"><span style="font-size: large;"><b>میخواهیم «نیمرو» بپزیم</b></span></span></p><p style="text-align: justify;">برایِ پُختنِ یک «نیمرو» که ساده ترین «غذا» شمرده میشود؛ به چه چیزهایی نیاز داریم؟</p><div style="text-align: justify;">۱- تخمِ مُرغ.</div><div style="text-align: justify;">۲- روغن.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">آیا همینقدر کافی است؟ و یا اینکه به «تابه» نیز نیاز داریم؟</div><div style="text-align: justify;">آیا «تابه» مسئله را حلّ میکند؟... یا اینکه به «حرارت» نیز نیاز داریم؟</div><div style="text-align: justify;">آیا «تخمِ مرغ؛ روغن؛ تابه؛ حرارت» پایانِ کار است؟ یا اینکه باید همهٔ اینها را «بخریم» و برایِ خریدنِ آنها «پول» داشته باشیم و برایِ آن «پول» باید یا «کار» کنیم؛ یا «گدایی» کنیم و یا «دُزدی» کنیم و یا از پولِ پدر و مادر استفاده کنیم ؟</div><div style="text-align: justify;">آیا تا اینجا کافی است؟ یا اینکه برایِ «خرید؛ پول در آوردن از طریقِ «کار؛ ؛گدایی؛ دُزدی»؛ باید «زمان» پرداخت کنیم و یا اینکه پدر و مادر برایش کار کرده باشند؟<br /></div><div style="text-align: justify;">آیا برایِ پُختنِ «نیمرو»؛ جُدایِ از این «زمانها»؛ «زمانِ پُخت» و «درجهٔ حرارتِ مناسب» نیز لازم است؟ آیا « تولیدِ حرارت» با «شعله» و «اجاقِ برقی» یکسان است؟ (البتّه که یکسان نیست)... آیا همینقدر کافی است؟... نَه... کافی نیست. زیرا باید حتّی برایِ «خریدِ این عناصر»؛ بوسیلهٔ «اُلاغ» و یا اتوموبیل و یا اُتوبوس و دوچرخه و موتورسیکلت و ...«مسافرت» کنیم.</div><div style="text-align: justify;">هنوز کافی نیست... زیرا «ریسکها» (ریسکِ دستگیری در زمانِ دُزدی و یا کُتک خوردن در زمانِ گدایی و ...) را در این معادلهٔ «پُختنِ نیمرو» نگنجانیده ایم.</div><div style="text-align: justify;">باز هم کافی نیست... زیرا «جایگاهِ زمانیِ موادّ و ابزار و منبعِ مالی» را نیز مشخّص نکرده ایم.</div><div style="text-align: justify;">بازهم کافی نیست... زیرا هنوز مشخّص نکرده ایم که آیا سفیده را از زرده جدا کرده و سفیده را در روغن بپزیم و زرده را به صورتِ نپخته (زنده) بر رویِ آن بیندازیم و یا هر دو را با هم و یا پیش از پُختن آنها را مخلوط کنیم ؟ آیا میتوان زرده را پیش از سفیده پُخت؟....</div><div style="text-align: justify;">امّا هنور «نمک» و مقدارِ آن و یا «آبِ نارنج» و .... را فراموش کرده ایم!!!!!!!!!!!!!</div><div style="text-align: justify;">هنوز؛ باز هم کافی نیست.... زیرا «ابزار» و «موادّ» را در «هنرِ آشپزیِ خود» تعریف نکرده ایم و مانندِ «Monkey See .... Monkey Do» (تقلیدِ میمون وار) از آنها استفاده خواهیم کرد.</div><div style="text-align: justify;">به شناختِ این «رَوَند» (پروسه)؛ میگویند: «ساختار شناسیِ پُختنِ نیمرو»... هر اشتباهی میتواند «نیمرو» را به چیزی دیگر تبدیل کند.</div><div style="text-align: justify;">«ساختار سازی» یعنی تهیّهٔ همهٔ آنچه که در بالا ذکر شد؛ به اضافهٔ «کاربُردِ دقیقِ آنها» که در نتیجه؛ ساختنِ یک «سیستم» را می طلبد که همیشه بتواند محصولی بسیار «مشابِه» تولید کند. «مُشابِه» از این نظر که «غلظتِ سفیده و زرده و روغن» را به خاطرِ بی اهمیّت دانستنِ آنها زیرسبیلی ردّ کرده ایم. امّا در «آزمایشگاهها» هیچ چیز فراموش نمیشود و هیچ چیزی «بی ارزش» انگاشته نمیشود و «راههایِ میان بُر» را؛ «نفهمیدگی» و «سهل انگاری در ساختار شناسی و ساختار سازی» می نامند.</div><div style="text-align: justify;">اگر بخواهیم «کوکویِ سبزی» و یا «آبگوشت» بپزیم؛ قضیّه در هر دو مرحلهٔ «ساختار شناسی» و «ساختار سازی» بسیار پیچیده تر می شود.</div><div style="text-align: justify;">حال این مسئله را به «انقلاب برایِ رسیدن به سیستمِ پایدارِ اجتماعی - اقتصادی - سیاسی»؛ گسترش دهید. در این مرحله است که میتوانید همهٔ وعده هایِ اقتصادی - اجتماعی - سیاسی از طرفِ هر گروه و سازمان و یا یک فَرد را زیرِ بوتهٔ «ساختار شناسی» و «ساختار سازی» ببرید.</div><div style="text-align: justify;">دقیقاً همینجا است که میتوانید یقهٔ «شازده شومبول» را در زمانی که مسئلهٔ «محیط زیست» در رسانه ها «مُدِ روز» شده است و ایشان «اظهارِ فضله» میکنند که:.... «بله... با آقایِ سناتور مَک کِین در رابطه با محیطِ زیست؛ صحبتهایِ فراوانی کردیم» و یا اینکه وقتی میفرمایند: «.... بله.... تیمِ کارشناسانِ نفتیِ مَن در حالِ تدوینِ برنامه» هستند و به «تیمِ مَن» اشاره میکند؛ اهدافِ پنهانِ این موجود را ببینید. همچنین «ساختار شناسیِ رفتاریِ شازده» در ۴۳ سالِ اخیر میتواند کمکِ بسیار زیادی در «اعتماد کردن» و یا «اعتماد نکردن» و یا «خائن دانستنِ ایشان» داشته باشد.<br /></div><div style="text-align: justify;">من (کژدم)؛ به سادگی و از رویِ حماقت نیست که «از این موجود» نفرت دارم. بلکه همهٔ چهره هایِ کثیفِ او را دیده ام و می بینم و در مراحلِ گوناگون در این وبلاگ به آنها پرداخته ام تا فراموش نشوند.<br /></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><b><span style="font-size: large;"><span style="color: red;">ایران</span></span></b></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><span style="color: #2b00fe;"><b>ساختار شناسیِ یک غلطِ عمدی</b></span></div><div style="text-align: justify;"> <br /></div><div style="text-align: justify;">ما به غلط آموخته ایم که مثلاً «تاجیکستان» بخشی از ایرانِ کنونی بوده است و باید تلاش کنیم تا به «مامِ میهن» باز گردد. یا به «اشتباه» و یا به «عَمد» تصوّر میکنیم که «ایرانِ گربه نشانِ کنونی» همان «ایرانِ بزرگ» است که «تاجیکستان» از آن جدا شده است. در حالی که چنین نیست. بلکه باید بگوییم که «ایرانِ گُربه نشان» و «تاجیکستان» بخشهایی از یک «امپراتوریِ بزرگ» بوده اند که ساختاری «قبیله ای - عشیره ای» داشته است و پس از ویران شدنِ ساختارِ «امپراتوری»؛ هر کدامشان بنا به دلایلِ گونگون به راهی جداگانه رفته اند که نتیجه اَش آنچیزی است که اکنون میبینیم..... یعنی «دو کشورِ جداگانه» که زمانی «تاریخِ مشترک» داشته اند. این مزخرفات را «پان ایرانیست ها» و فرهنگِ «شاهنشاه تهران مِهری» به خوردِ ما داده اند و «کژدم» نیز زمانی چنین فکر میکرد. زیرا به «تاریخ پژوهان» اعتمادی «کودکانه» داشت.... امّا «دِگر شد».<br /></div><div style="text-align: justify;">آنچه که «فردوسی» در رابطه با «ایران» سروده است؛ هیچ ربطی به «ایرانِ کنونی» و «کشورِ تهران» ندارد. امّا راهنماییهایِ «غلطِ عَمدی» توسّط «هیتلریهایِ پان ایرانیست»؛ چنین تصوّری را تا جایی که توانسته اند؛ در ذِهنِ مردمِ کنونیِ ایران رسوخ داده است.</div><div style="text-align: justify;">واقعیّت این است که همین ایرانِ گُربه نشان به همان اندازه بخشی از ایرانِ «پیشا فردوسی» است که «تاجیکستان» و «افغانستانِ کنونی» نیز هستند. «ایران نامیدنِ» این جغرافیایِ گُربه نشان؛ هرگز نمیتواند برایِ آن «حقّی تاریخی» بیافریند. زیرا اساساً «مالکیّت بر زمین» یک امرِ «قراردادی» و «ادّعایی» است و اثری از این حقوقِ ادّعایی را نمیتوانید در ساختارِ هیچ یک از «مولکولها»یِ تشکیل دهندهٔ یک پاره زمین پیدا کنید. امّا میتوانید براحتی «عناصر طبیعی» را در آنها پیدا کنید.<br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: large;"><b><span style="color: red;">شعارِ «خلیجِ همیشه فارس»</span></b></span></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">آیا «هخامنشیان» (پارسهایِ اصیل) این خلیج را «خلیجِ فارس» نامیدند؟ آیا «ساسانیان» و «اشکانیان» توانستند که نامِ این خلیج را به «خلیجِ ساسانی» و یا «خلیجِ اشکانی» تغییر دهند؟ و یا «سلوکیها» توانستند نامِ این خلیج را به «خلیجِ اسکندرانی» و یا به «خلیجِ اسکندریّه» تغییر دهند؟.... هرگز. آیا «عربها» خواهند توانست با تاریچهٔ موجودیّتِ ۱۰۰ ساله نامِ این خلیج را به «خلیجِ عرب» تغییر دهند؟... باز هم هرگز.<br /></div><div style="text-align: justify;">پاسخِ این مسئله بسیار ساده است. زیرا این ایرانیهایِ آن دوران نبودند که این خلیج را «خلیجِ فارس» نامیدند؛ بلکه این «یونانیها» و «رُمیها» بودند که نامِ این خلیج را «خلیجِ فارس» نهادند. زیرا همهٔ اطرافِ آن در سیطرهٔ «هخامنشیان» و و سپس سلسله هایِ دیگرِ ایرانی بوده است. چیزی شبیهِ آنچه که مثلاً در تهران میگویند: «کوچهٔ عربها» و شاید اکنون هیچ «عَربی» در آن کوچه زندگی نمیکند. امّا «آدرس» همان مانده است. اکنون فقط یک سویِ «خلیجِ فارس» بخشی از خاکِ «ایرانِ کنونی» است و بخشی از آن «آبهایِ بین المللی» است. «خلیجِ فارس» همچنان همانجا است؛ امّا «هخامنشیان» ناپدید شده اند. حال میتوانید ببینید که یک «نام» و باور به دروغهایِ بافته شده در بارهٔ یک «آدرس»؛ میتواند در آفرینشِ یک «تفکّرِ سیاسی» و «ساختارِ سیاسی» چه تأثیراتی بگذارد؟؟ (اکنون ادّعاهایِ چین و روسیه شاهدِ زندهٔ این دروغها هستند).<br /></div><div style="text-align: justify;">کمترین تأثیرِ این دروغها و «ادّعاها»یِ «پان ایرانیستی»؛ بوجود آمدنِ گروههایِ بی ریشهٔ «پان تُرک» و «پان عرب» و «پان کُرد» در ایران است که تلاش میکنند تا برایِ خود «هویّت تراشی باسمه ای» تولید کنند و برایِ مثل «پان تُرکها» از گورهایِ «اویغورها» نامهایِ عجیب و غریبی کشف کرده و به عنوانِ «تُحفه» بر رویِ فرزندانِ خود بگذارند و «پان تُرکیسم» را در برابرِ «پان ایرانیسم» عَلم کنند. لذا «دروغ شناسی» بخشِ بسیار مهمّی از «ساختار شناسیِ اجتماعی - تاریخی - سیاسی» است. زیرا شاید بتوان با «دروغ پردازی» یک «ساختارِ احمقانهٔ فانتزی» و حتّی «خائنانه» ترسیم کرد؛ امّا با «دروغ پردازی» و «بافتنیهایِ دروغین» نمیتوان «ساختاری دانشمندانهٔ مبتنی بر واقعیّتها» ساخت. (مثالِ زندهٔ آن اختراعِ دستگاهِ تشخیصِ «ویروسِ طلایی» از فاصلهٔ ۵۰۰ متری توسّطِ سپاهِ پاچاهارداران است).<br /></div><div style="text-align: justify;">«تمدّنِ ایرانی» و «حاکمیّتِ ایرانی» در تمامیِ آثارِ باستانیِ یونانی و رُمی «پِرشیا» نامیده شده است و پس از «هخامنشیان»؛ با اینکه ۳ سلسلهٔ دیگر بر آن حکم رانده اند؛ هرگز نامِ «پرشیا» تغییر نکرده است. لذا نامِ «خلیجِ فارس» در آثارِ باستانیِ اروپایِ قدیم؛ همچنان «خلیجِ فارس» مانده و یک پدیدهٔ «شوینیستیِ فارسی» نیست. بلکه نامی است در حدّ «کوچهٔ عربها» و یا محلّهٔ «شبستریها» و یا نامهایِ جدیدی مانندِ «محلّهٔ افغانها» است که «دیگران» بر آن نهاده اند.</div><div style="text-align: justify;">این مثالها را برایِ آن آوردم تا «ساختار شناسی» و تأثیراتِ عناصر تشکیل دهندهٔ «ساختار» را اندکی بیشتر توضیح داده باشم. تا بتوانیم ضرورتِ استراتژیکِ «ساختار شناسی» را بیشتر بفهمیم.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: large;"><span style="color: red;"><b>«مکانیسم» و «دینامیسم»</b></span></span></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">مکانیسمِ هر ساختارِ اجتماعی یک پلتفورمِ مشخّص دارد و آن «مرکزیّت» و عناصرِ چرخنده (پیروان) به دورِ آن است (الکترونها به دورِ هستهٔ اتُم می چرخند). نقشِ «مرکزیّت» یعنی «قدرتِ جاذبهٔ آن» که به «قدرتِ کنترل» می انجامد و نمیگذارد تا عناصرِ اطرافِ آن پراکنده شده و هر کدام به سمت و سویی دیگر بروند. امّا زمانی که مرکزیّتی قدرتمند تر پیدا شُد؛ مرکزیّتِ پیشین از میان می رود امّا مکانیسم؛ همچنان هم همان است که بود.<br /></div><div style="text-align: justify;">دینامیسمِ هر ساختارِ اجتماعی؛ تحوّلاتِ درونیِ آن ساختار هستند که میتواند مرکزیّتهایِ گوناگونی در درونِ همان ساختار بوجود بیاورد و عناصرِ فراری را همچنان در سِیطرهٔ ساختارِ کُهن نگاه دارد (نوعی از فدرالیسم؛ یا فرقه هایِ مذهبی در درونِ یک دین و یا احزاب در درونِ یک کشور). امّا زمانی که ساختارِ کُهَن ظرفیّتِ «مرکز زاییِ درونِ خود» را از دست داد؛ «انقلاب» رُخ میدهد و لازمهٔ این انقلاب؛ وجودِ «مرکزیّتی بسیار قدرتمندتر» است. امّا «مکانیسم» همچنان همان است که بود (مرکزیّت و عناصرِ چرخنده).</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;"><b><span style="font-size: medium;"><span style="color: red;">ادامه دارد</span></span></b></div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com57tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-61063782649596241662022-10-05T10:56:00.003+03:302022-10-05T12:11:45.822+03:30«شازده شومبول قُلی خان» اشتباه میکند.<div style="text-align: justify;"> <span style="color: red;"><span style="font-size: medium;"><b>https://tinyurl.com/umnk2d4m</b></span></span></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">همهٔ این مزخرفات نشان میدهند که «تحلولگرانِ ایران اینترنشنال» و «شازده شومبول قُلی خان»؛ دَرکی بسیار سطحی و کلیشه ای در حدّ «شمپانزه» از مقولهٔ اعتصابات دارند (Monkey See .... Monkey Do).</div><div style="text-align: justify;">گویی که دچارِ «آلزایمر» هستند و یادشان رفته است که تا چند روزِ پیش میگفتند که ۷۰٪ اقتصادِ کشور را «سپاهِ پاچاهارداران» غصب کرده است!!!!!</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">آیا بسته شدنِ چند دکّانِ «بقّالی» و «بزّازی» و «عطّاری» و جِگر پزی و رستوران و ........ میتواند اقتصادِ رژیم را فلج کند؟.... هرگز.</div><div style="text-align: justify;">اینکه میگوییم ۷۰٪ اقتصادِ کشور به دستهایِ پلیدِ اوباشانِ سپاه و ارتش سپرده شده است؛ به این معنی است که «شریانهایِ اصلیِ اقتصاد» به این دستانِ ناپاک سپرده شده اند. لذا اگر قرار است که اعتصابی صورت بگیرد؛ باید هدفَش ضربه زدن به این شریانهایِ اصلی باشد. بقیّهٔ اعتصابها نه تنها «ناکارآمد» خواهند بود؛ بلکه «خود زَنی» هستند.</div><div style="text-align: justify;">پرسش این است که آیا میتوان شریانهایِ اصلیِ درآمدِ این اوباشان را بَست در حالی که اکثرِ کارکنانِ آنها را «مزدورانِ خودی» تشکیل میدهند؟ .... باز هم هرگز.</div><div style="text-align: justify;">به همین «کامیوندارها» نگاهی بیندازید. آنها بخشی مهمّ در بخشِ «توزیع» هستند و به شدّت تطمیع و تهدید شده اند. بقیّهٔ بخشهایِ «سیستمِ تولید تا توزیع» نیز پُر از اوباشانِ رژیمِ شیعیانِ شنیعه هستند.</div><div style="text-align: justify;">دستهایِ ناپاکِ رژیمِ شیعی و عواملِ سرکوبَش؛ تقریباً همهٔ امکاناتِ ممکن را در دست دارند و فقط بخشِ «خُرده فروشی» و «تولیداتِ فانتزی» (مانندِ شیرینیجات و مانتو و خیّاطی و بقّالیها و ....) را به مردم سپرده اند.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><span style="font-size: large;"><span style="color: #2b00fe;"><b>چه باید کرد؟</b></span></span></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">به نظرِ من به سادگی میتوان «زنجیرهٔ تهیّه و توزیع» را موردِ ضرباتِ سنگین قرار داد.</div><div style="text-align: justify;">تصاویرِ زیرین و توضیحاتِ آنها یکی از روشهایِ بسیار مؤثّر هستند:</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj_K78xOYDghWuNMCVRbVSe7INXZ9GP8rJ7P_Trel4UtoSSJRlj4_FXkJ_hdOkHDWvkXumCA2fsyf533u5fB8M_TqByklz-62ClUyKNXPKP0bx7eVitgJcaJC_2UoglLuv076c2KwiYJ5A6XBP5MpNNrnd8ihj6pOnPWvYFdBeAQ-qVuJdrKNo6bl9oaQ/s735/%DA%A9%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%86.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="565" data-original-width="735" height="246" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj_K78xOYDghWuNMCVRbVSe7INXZ9GP8rJ7P_Trel4UtoSSJRlj4_FXkJ_hdOkHDWvkXumCA2fsyf533u5fB8M_TqByklz-62ClUyKNXPKP0bx7eVitgJcaJC_2UoglLuv076c2KwiYJ5A6XBP5MpNNrnd8ihj6pOnPWvYFdBeAQ-qVuJdrKNo6bl9oaQ/s320/%DA%A9%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%86.jpg" width="320" /></a></div>این تصویرِ یک جادّه است که توسّط مبارزان؛ کامیونها متوقّف شده و با فاصله هایِ ۲۰۰ تا ۳۰۰ متری از یکدیگر جادّه را بسته اند.</div><div style="text-align: justify;">پس از متوقّف کردنِ کامیونها؛ را ننده را وادار میکنید تا کامیون و یا تریلِر خود را در عرض جادّه متوقّف سازد. سپس با «دَم باریک» همهٔ سوزنهایِ چرخهایِ کامیون را بیرون میکشید تا بادِ همهٔ چرخهای کامیون خالی شده و غیرِ قابل باد کردنِ مجدّد باشند و مانندِ یک لاشهٔ سنگین رویِ جادّه بخوابند.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhpZZ9vXZBravXxDrj5eF-OjjRsdbEzc67UZ6aTCmBGZfZpJCkPtm9xBj3ymFx4FMp4r7jUxkZ_Z3asRx7jfjiOAyBGI-yeKoZUCC6Ol5WsjPhHGGiUvVV0Xo2h4hEMVHIb_Sgo48I1GvvFuWVfJQ27ZKSKcX_QMwqhWGn6rfy0SqOZlFNghieradXu_A/s800/%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C%DA%A9%D8%B3-%D9%85%D8%AF%D9%84%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%B2-6-%D8%A7%DB%8C%D9%86%DA%86.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="800" data-original-width="800" height="320" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhpZZ9vXZBravXxDrj5eF-OjjRsdbEzc67UZ6aTCmBGZfZpJCkPtm9xBj3ymFx4FMp4r7jUxkZ_Z3asRx7jfjiOAyBGI-yeKoZUCC6Ol5WsjPhHGGiUvVV0Xo2h4hEMVHIb_Sgo48I1GvvFuWVfJQ27ZKSKcX_QMwqhWGn6rfy0SqOZlFNghieradXu_A/s320/%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C%DA%A9%D8%B3-%D9%85%D8%AF%D9%84%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%B2-6-%D8%A7%DB%8C%D9%86%DA%86.jpg" width="320" /></a></div><br /> این یک «دَم باریک» است که میتواند؛ همهٔ سوزنهایِ تایِرها را خارج کند. بسیار فراوان و بسیار ارزان است و به «شبکهٔ مالیِ دفاع از اعتصابات» و تهیّهٔ پول نیز نیاز ندارد. فقط به اندکی فکر کردن نیاز دارد. «شجاعت» را نگفتم؛ زیرا در ۱۵ روزِ اخیر مردم نشان داده اند که بسیار شجاع هستند.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgpcUElEWC-ZqfuneyZJnoBUS_thQOLVTAjOD15xFZP2XEg5gJJunfzYMAylQ8m5yxe3rTvCDblfue2DwJHH0L35xtWHuSvDTkRVVuixBMmpODisDhhADVHy8sEPIMYplgAZwAo_OfBSMSY-tr4fugKLowbCxBOVmJgoGqIZsTonsT_d1R38o9SH1u8jg/s735/%DA%A9%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%86%20%D8%AF%D8%B1%D9%91%D9%87.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="565" data-original-width="735" height="246" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgpcUElEWC-ZqfuneyZJnoBUS_thQOLVTAjOD15xFZP2XEg5gJJunfzYMAylQ8m5yxe3rTvCDblfue2DwJHH0L35xtWHuSvDTkRVVuixBMmpODisDhhADVHy8sEPIMYplgAZwAo_OfBSMSY-tr4fugKLowbCxBOVmJgoGqIZsTonsT_d1R38o9SH1u8jg/s320/%DA%A9%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%86%20%D8%AF%D8%B1%D9%91%D9%87.jpg" width="320" /></a></div><br /><div style="text-align: justify;">بهترین محلّ برایِ ایجادِ راهبندانهایِ طولانی نقاطی در جادّه ها نقاطی هستند که یا هر ۲ طرفِ جادّه را «تپّه» و یا یکطرفِ جادّه را «تپّه» و طرفِ دیگرِ آنرا «درّه» احاطه کرده باشد. که در تصویرِ بالا «تپّه - جادّه - درّه» را انتخاب نمودم. اگر کامیونهایِ حاملِ موادّ سوختی و غذایی در چنین نقاطی متوقّف شده و همهٔ تایرهایشان تخریب شوند؛ زمانی طولانی خواهد بُرد تا جادّه ها قابل تردّد شوند و اگر این عملیّات در چندین نقطه از هر جادّه انجام گیرند؛ آن جادّه برایِ مدّتهایی طولانی «تعطیل» خواهد شد.<br /></div><div style="text-align: justify;"></div><div style="text-align: justify;"></div><div style="text-align: justify;"><br /> </div><div style="text-align: justify;"> <div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgOju6vABdhiYCowL_w98_-p_b5QrU3dkYFezwIkApYpUF-fzdxwm01YMzhS45z6tYyRalA38qmwgU6cEhB3qcb_4hF8ck-qP_bQEddhaum4d7VQtPLRHQrVGtMmCwoMI3k91rNNhqYSCQfORpe_p0500GJ7-Pftvjkzrca0DiudtayCNT1vN9mgdmUeA/s735/%DA%A9%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%86%20%D8%AA%D9%BE%D9%91%D9%87.jpg" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" data-original-height="565" data-original-width="735" height="246" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgOju6vABdhiYCowL_w98_-p_b5QrU3dkYFezwIkApYpUF-fzdxwm01YMzhS45z6tYyRalA38qmwgU6cEhB3qcb_4hF8ck-qP_bQEddhaum4d7VQtPLRHQrVGtMmCwoMI3k91rNNhqYSCQfORpe_p0500GJ7-Pftvjkzrca0DiudtayCNT1vN9mgdmUeA/s320/%DA%A9%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%86%20%D8%AA%D9%BE%D9%91%D9%87.jpg" width="320" /></a></div><br /></div><div style="text-align: justify;"> در این ۲ تصویر میبینید که امکانِ فرارِ نه برایِ این ۲ کامیون وجود دارد و نه کامیونهایِ بعدی میتوانند از این مانع ردّ شوند.</div><div style="text-align: justify;">با این عملیّات؛ تمامیِ خروجیها و ورودیهای تهیّهٔ موادِ لازم برای اوباشانِ «سپاهی - ارتشی - انتظامی» از قبیلِ «سوخت»؛ «موادِ غذایی» و «انتقالِ نیروهای سرکوب» بسته میشوند.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">پیروز و پاینده باشید.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com49tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-20881103100966615042022-09-27T15:33:00.005+03:302022-09-27T17:00:11.398+03:30۱۰ روزِ آینده نقشی تعیین کننده خواهد داشت<div style="text-align: justify;"> برخیها شعار میدهند که «خیابانها در اختیارِ شماست... آنرا نگهدارید». امّا نمیگویند که چگونه؟ سرمستی از «در اختیار داشتنِ خیابانها» و اینکه ندانید که چگونه آنرا «حفط» کنید؛ میتواند بلایِ جانتان شود و همهٔ دستاوردها را یک شبه از دست بدهید. جایِ دور نروید؛ به همین موقعیّتِ روسها در «یوکرئین» نگاهی بیندازید و ببینید که «نادرقُلی پوتین» به چه ذِلّتی گرفتار آمده است. برخی میگویند که باید فوری «آموزش نظامی ببینند»... امّا نمیگویند که... کجا؟ در کدامین آموزشگاهِ نظامی؟... باز هم به «روسها» و آنهمه «ژنرالهایِ نام آورشان» نگاه کنید که هرکدام دهها درجه و نشان و مدال بر شانه ها وسینه هایشان دارند و اینکه چگونه همهٔ نیروهایِ خود را به کُشتن دادند و بدتر از همه اینکه «نیروهایِ ویژهٔ ارتشِ روسیه» بالا ترین تعدادِ کشته ها و زخمی ها را متحمّل شدند.... و تسلیحاتشان به آهن پاره تبدیل شد؟!! و اکنون این «ژنرالهایِ پُر از مدال و نشان و درجه» یک به یک «اخراج» میشوند. جالبتر اینکه آنهایی که به جایِ اخراجیها مینشینند؛ بهتر از «اخراجیها» نیستند. لذا «آموزش نظامی» به تنهایی بدرد نمیخورد.</div><div style="text-align: justify;">کسی که خلّاقیّت نداشته باشد؛ اگر به شیواترین زبان سخن بگوید؛ حدّ اکثر یک «طوطیِ شکر شکن» است.</div><div style="text-align: justify;">همین الآن که نیروهایِ مردمی از دستاوردها خوشحال هستند؛ «ارتش» و «سپاه» در حالِ برنامه ریزی برایِ «پنبه کردنِ» دستاوردهایِ مبارزات سهمگینِ و طاقت فرسایِ مردم هستند. لذا باید «افقهایِ دورتر» را ببینید و برایِ رودر رویی با آن آماده شوید (ملاقات با آینده). <br /></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;"> از همین امروز و امشب؛ مردمِ ایران باید خود را برایِ مقابله با اوباشانِ سپاه و «کادرهایِ خودفروشِ ارتش» آماده کنند. زیرا یگانهایِ ضدّ شورش ثابت کردند که نمیتوانند جنبش را سرکوب و یا حدّ اقل کنترل کنند و هر روزه بیش از روزِ پیش دچار تلفات جانی و از دست دادنِ ادوات و باختنِ روحیّه میشوند و «جنگ و گریزها» آنها را ذِلّه کرده است.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">برایِ رویا رویی با اوباشانِ سپاه و ارتش بکار بستنِ مواردِ زیر بسیار ضروری هستند:</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">۱- پشت بامها را همیشه در تسخیر خود داشته باشید .</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">۲- در پشت بامها سنگ و کوکتل مولوتُف ؛ موادّ آتشزا و سلاح سرد و در صورتِ امکان اسلحهٔ گرم داشته باشید.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">۳- تانکها نمیتوانند از فاصلهٔ نزدیک به ارتفاعات شلّیک کنند. امّا نفربرهایِ زرهیِ مسلّح به مسلسل میتوانند. لذا آنها اهدافِ بمبهایِ آتشزا هستند.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">۴- اگر میتوانید «فلاخَن» بسازید. فلاخَن به خاطرِ نیرویِ گریز از مرکز؛ میتواند بمبهایِ آتشزا و سنگها را به فاصله هایی دورتر پرتاب کند.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">۵- هر ساختمانی را که تصرّف میکنید و تصمیم میگیرید که آتش بزنید؛ چند کپسولِ گازِ «فَندک» و یا کپسولهایِ کوچکِ گازِ پیک نیکی را در محلّ رها کنید تا پس از مدّتی کوتاه منفجر شده و آتش سوزی را تشدید کنند.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">۶- پادگانها باید از درون تصرّف شوند و نیروهایِ «خدمتِ وظیفه» میتوانند نقشی بسیار مؤثّر در این رابطه داشته باشند و پس از درگیری با نیروهایِ «کادرهایِ مُزدور» درها را بروی مردم باز کنند.</div><div style="text-align: justify;">امّا نیروهایِ مردمی نیز میتوانند با گشودنِ درهایِ پادگانها؛ به آن وارد شوند (کارِ دشواری است ولی ناممکن نیست). به شرطی که ابزارسازی لازم و سازماندهیِ نیروهایِ مردمی به درستی انجام گرفته باشد. سازماندهی برایِ چنین عملیّاتهایی با «شناساییِ پادگان و اطرافِ آن»؛ تشخیص سنگرهایی که به خودیِ خود وجود دارند و نیازی به ساختن ندارند و تنها باید «تشخیص» داده شوند و نقشِ هر سنگر در عملیّات توسّط رهبرانِ گروه (فرماندهان) در استراتژیِ «تسخیرِ پادگان» تعریف شده و نفرات و ابزارِ لازم نیز تهیّه شوند.</div><div style="text-align: justify;">استفاده از کامیون؛ وانِت؛ وَن؛ اتوبوس که مملو از کپسولهایِ «استیلن» و کپسولهایِ گازِ خانگی؛ بطریهایِ بنزین و یا «اَستون» به عنوانِ «چاشنیِ ایجادِ آتش» در این وسایل نقلیّه ضروری است.</div><div style="text-align: justify;">وسایلِ نقلیّه باید پیش از عملیّات دستکاری شده و به عنوانِ مثال باید بتوان «فرمان» را «قفل» کرد؛ تُرمز را قبل از عملیّات بُرید تا وسیلهٔ نقلیّه در یک مسیرِ مستقیم و بدونِ راننده به طرفِ هدف حرکت کند.</div><div style="text-align: justify;">البتّه چون من (کژدم) در صحنه نیستم؛ فقط اصولِ کُلّی را مطرح کردم و بقیّهٔ کار نیاز به «خلّاقیّتهایِ شما» دارد.</div><div style="text-align: justify;">اگر این وسایل نقلیّه به هدف اصابت کنند و یا در اثرِ تیراندازیِ دشمن در نزدیکیِ نیروهایِ دشمن منفجر شوند؛ درها به آسانی باز میشوند.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">۷- «عملیّاتهایِ کمین» یکی از مهمّترین عملیّاتهایِ نظامی در طولِ تاریخ بوده اند. زمانی که شما نیرویِ کوچکی هستید ولی دشمنِ شما نیرویِ بزگی در اختیار دارد؛ وظیفهٔ شما «تقسیم کردنِ نیرویِ دشمن به بخشهایِ کوچکتر» و هدایتِ انها به نقطه و یا نقاطی است که نیروهایِ شما مخفی شده و آمادهٔ تهاجم هستند. «پارتها» در این شیوهٔ نظامی؛ یکی از سرآمدانِ تاریخِ جنگ هستند و نامِ «جنگِ پارتیزانی» و یا آنچه که در ساختمانها با نامِ «پارتیشن» شناخته میشوند و یا حتّی اصطلاحِ «پارتی = حزب» نیز مدیونِ شیوهٔ «جنگاورانِ پارت» است که کلمهٔ «پارت» را به صورتی گسترده در زبانهایِ «لاتین تبار» نفوذ داده است.</div><div style="text-align: justify;">نقاطی که «کمین» نامیده میشوند پیش از عملیّات باید تعیین شده و حتّی نقاطی که دشمن باید در آنجا موردِ حمله قرار گیرد را بنا بر محاسباتِ فرماندهان؛ از قبل تعیین میشوند. باز هم بقیّه را به درجهٔ «هوش» و «خلّاقیّتِ شما» وا میگذارم.<br /></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">۷- پیش از این در نوشتاری گفته بودم که «خاکِ سیگارتان را دور نریزید و آنرا جمع کنید». «خاکِ سیگار» بهترین مادّهٔ «خون بند» است و خونریزی را در چند ثانیه قطع میکند. اگر به خاکِ سیگار مقداری «گَردِ آمپی سیلین» و یا سایرِ کپسولهایِ آنتی بیوتیک اضافه کنید؛ از عفونتهایِ ثانوی به شدّت جلوگیری میکند. مقداری از این ماده (خاک سیگار+پودر آنتی بیوتیک) را به رویِ زخم بریزید و سپس رویِ آنرا با پارچه و یا تنظیف و یا حتّی دستمال کاغذی بپوشانید و با پارچه ببندید. اگر گلوله ای و یا هر عاملِ خارجی که در زخم مانده باشد؛ باید قبل از پانسمان از زخم خارج شود. در این روش نیازی به «بخیه» نیست و خاکسترِ سیگار پس از بند آوردنِ خون به بدن کمک میکند که زخم در مدّتی بسیار کوتاهتر از روشِ «بخیه زدن» التیام یابد.<br /></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">پیروز و سرفراز باشید</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div><div style="text-align: justify;"><br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com81tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-64878257952191724622022-09-23T13:51:00.001+03:302022-09-23T13:51:17.082+03:30آنچه که «ارتش» مینامید؛ جایگاهِ خود را برایِ چندمین بار شکست.<div style="text-align: justify;"> «اصلاح طلبانِ بی شرف» و «سلطنت طلبانِ بی شرف» و «شازده شومبلِ بنی هاشمیِ بی شرف» به مدّتِ ۴۰ سال مردم را فریب دادند و گفتند که «نَه بابا.... ارتش چیزِ دیگری است»</div><div style="text-align: justify;">شازده شومبولِ بی شرافت؛ حتّی با اوباشانِ سپاه و بسیاری از آخوندها سالیانِ سال رابطه داشت و «جفت گیری» میکرد و وظایفِ خائنانهٔ خود را تا به انتها برایِ رژیمِ کثیفِ شیعی انجام داد.</div><div style="text-align: justify;">در خیزش آبانماه «سپاه» به هیکلِ کثیفش رید و اکنون آنچه که «ارتش» مینامند و به آن افتخار میکردند نیز؛ به هیکلِ «شازده شومبولِ شورشیِ دیّوس» و همهٔ «قرمساقهایِ سلطنت طلب» رید. سالهایِ سال با دوگانه هایِ «اصلاح طلب - اصولگرا» و «ارتش و سپاه» فریب خوردید. اکنون زمانِ بیداری است.<br /></div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">اکنون فرماندهانِ رده پایین و سربازان ۲ وظیفه دارند:</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">۱- اگر شهامتِ کشتارِ فرماندهانِ ارشد و نیروهایِ ضدّ شورش و اوباشانِ حزب اللهی در هر لباسی را در خود میبینید. در همانجا بمانید.</div><div style="text-align: justify;">۲- اگر چنین شهامتی را ندارید؛ از خدمت فرار کنید تا شیرازهٔ «قرمساقهایِ ارتش» و «قرمساقهایِ سپاه» از هم دریده شود.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">خانواده هایِ کادرهایِ ارتش نیز باید اعضایِ خانواده را تحتِ فشار بگذارند تا در کشتارها شرکت نکنند.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">اگر مردمِ در صحنه تا ۱۰ روز بتوانند این بی شرفها را با «جنگ و گریز» مشغول کنند؛ ریزشِ نیروهایِ این ۲ سازمانِ بی شرف؛ آغاز خواهد شد.</div><div style="text-align: justify;"> </div><div style="text-align: justify;">فرماندهانِ مِیدانیِ مردم نیز باید در فکرِ تهیّهٔ اسلحه و ساختنِ بمبهایِ دستی باشند.</div><div style="text-align: justify;">نیروهایِ مردمی نیز نباید زمانی که نیروهایِ دشمن را دستگیر میکنند؛ کوچکترین رحمی به آنها بکنند. هیچ یک از نیروهایِ دشمن پس از دستگیری توسّط مردم؛ نباید قادر به بازگشت به میدانِ نبرد شود.</div><div style="text-align: justify;">شکستنِ ساقِ پا و «کور کردنِ نیروهایِ دشمن» بسیار مؤثر خواهد بود. به هیچ وجه فکر نکنید که اگر به این اوباشان رحم کنید؛ آنها نیز به شما رحم خواهند کرد. خود فریبی احمقانه ترین چیزی است که دشمنِ درونیِ اشخاص است.</div><div style="text-align: justify;"><br /></div><div style="text-align: justify;">کژدم<br /></div>Kajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.com60