اگر به آمار کشته ها و زخمیهای نیروهای درگیر در سوریه نگاهی بیندازیم؛ تعداد کشته های علویها حدود ۱۰۰ هزار نفر میباشد که شامل نظامیان و غیر نظامیان علوی است. در یک جنگ داخلی؛ این امر طبیعی است. در طرف مقابل نیز حدود ۲۰۰ هزار نفر از مردم سوریه اعم از نظامیان و شبه نظامیان و غیر نظامیان سوری دیده میشود. این نیز طبیعی است.
امّا در رابطه با نیروهای خارجی درگیر در معادلهٔ سوریه؛ حتی یک سرباز ترک عثمانی و یا اماراتی و قطری و عربستانی و آمریکایی و اردنی؛ کشته نشده اند.
امّا در ۲ ماه اخیر شاهد کشته شدن تعدادی از اعضای سپاه پا چاهارداران و اخیراً نیز شاهد کشته شدن تعدادی از نیروهای نظامی روسها هستیم. این دیاگرام کشته ها و زخمیها؛ نشان میدهد که به جز حاکمیت شیعی ایران و دولت آقای پوتین؛ هیچ حکومت خارجی دیگری که در معادلهٔ سوریه نقش دارند؛ به چنان وضعیتی دچار نشده اند که برای جبران خسارات؛ به طور مستقیم وارد نبرد شوند. در نبردهای نیابتی همه میتوانند یکدیگر را متهم و محکوم کنند؛ ولی دادگاه بی طرفی وجود ندارد که با قدرتی بالاتر از همهٔ طرفهای درگیر؛ وارد تحقیقات شده و حساب هر کسی را کف دستش بگذارد. آنچه که خنده دار است اینکه:
«طرفهای درگیر در سوریه؛ همگی عضو سازمان دروغین ملل متحد هستند.». متحدینی که شاید تنها نقطهٔ اتحادشان؛ ریختن خون یکدیکر است.
من (کژدم) اسیر «پروپاگاندا» نمیشوم و دلایل طرفهای درگیر در این نبرد را که در بوق و کرناها دمیده میشوند؛ را نمیپذیرم؛ زیرا هرکسی که در این نبردها شرکت دارد؛ باید «بهانه ای عامّه پسند» برای بسیج افکار عمومی ساکنین کشورش و تأثیر گذاری بر افکار بین المللی عرضه کنند و همهٔ این مزخرفات (پروپاگاندا) بسیار همسان هستند وبر ۲ اصل استوارند:
۱- همه اش تقصیر تو بود.
۲- من برای نجات آمده ام.
حتّی بر روی زمین سخت آوردگاه نیز همهٔ نیروهای درگیر؛ تلاش میکنند از «نیروهای نیابتی» استفاده کنند تا امیال آنها زیر پرده بماند.
روسها ۵ سال است که از نوکران پاستور نشین و علویها استفاده میکردند و این نوکران نیز به نوبهٔ خود از نیابتیهای دیگر استفاده مینمودند. امّا این داستان برای «کرملین» به پایان رسید و پیش از اینکه آخرین فشنگهای صفوی و علوی خود را شلیک کنندوارد میدان شدند تا بازی را عوض کنند. امّا شیوه ای که روسها برای «تغییر بازی» بکار میبرند اثر بخش نخواهد بود.
روسها نخست از وعدهٔ ۴ ماهه برای تغییر مسیر بازی سخن گفتند. اکنون تقریباً ۲ ماه از آن وعدهٔ ۴ ماهه گذشته است و هنوز نه تنها هیچ تغییری در راستای اهداف روسیه بوجود نیامده است؛ بلکه صحنه هایی را بر روی پرده به نمایش گذاشته است که اگر از نظر بعضیها «نشانهٔ درایت و سیاست و کیاست آقای پوتین» است؛ از نظر من نشانهٔ «حماقتها و اشتباهات محاسباتی کرملین به رهبری آقای پوتین» هستند. این سخنان فقط «ادعاهای بی پشوانهٔ وبلاگ کژدم» نیستند و همینقدر که آقای پوتین پس از «افلاس در جنگ نیابتی» خود را هزینه میکند دلیلی بسیار مُتقن است.
آنهایی که بنا بر «فرهنگ زمان جنگ سرد»؛ قدرت نظامی را روسیه را پیش میکشند؛ چرا از خود نمیپرسند که پس چرا روسها همان مسیری را که آمریکا و اقمارش به عنوان «دکترین» برگزیده اند (حمایت از ما و سرباز از شما) را به طور ناشیانه «کُپی» میکند و نه تنها هیچگونه «نو آوری روسی» در این زمینه دیده نمیشود؛ بلکه روسها متحمل ضربات مستقیم شده اند؟! ضرباتی که دیگران متحمل نشده اند.
اینکه روسها «ترکهای عثمانی» را «تنبیه اقتصادی» کنند؛ یک بازی Game Changer در «مقیاس کلّ بازی» نیست. بلکه یک قدرت نمایی فوتوشاپی است. زیرا اگر مسئله فقط به «ترکهای عثمانی» ختم میشود؛ اینهمه تنبیهات؛ به معنی «بکار بردن تمامی اهرمهای موجود در دست روسها» بر علیه ترکیهٔ عثمانی است. لذا اهرم دیگری باقی نمانده است و ترکهای عثمانی میتوانند آزادانه تر و به دور از ترس از دست دادن درآمد توریستی و .... حرکت کنند. برای روشن تر شدن این نظریه باید به «انفجار تمامی دکلهای برق» در شبه جزیرهٔ کریمه توسط «تاتارها» اشاره کنم. مردم کریمه پس از پیوستن به روسیه و غریوهای شادی نخستین؛ اکنون به بدبختی و پیسی گرفتار شده اند و اکنون مسئلهٔ اصلی کم شدن این دردها نیست؛ بلکه بر سر عمیقتر کردن آنهاست.
از طرف دیگر نباید به هیچ وجه فراموش کرد که ارزش «بشار اسد» و «انگل فرزانه» برای روسها؛ فقط مربوط به سوریه نمیشود؛ بلکه در مجموعهٔ بازی کلانی که روسها با غرب براه انداخته اند؛ تعریف شده است. لذا اگر «آن بازی کلان» مورد معامله قرار گیرد؛ «انگل پاستور نشین» و «بشار اسد»؛ در فاصلهٔ زمانی یک «بشکن زدن» از معادله حذف خواهند شد.
آقای پوتین حتّی در هدیه کردن «فوتوکپی نسخهٔ خطی قرآن» به «انگل فرزانه» پیامی فرستاد که خیلیها هنوز آنرا نگرفته اند.
به نظر من پیام آقای پوتین برای غرب این بود:
اگر حتی در سوریه شکست بخوریم؛ من میتوانم سگ هاری را که ارزشی بیش از « شادمانی احمقانه از هدیهٔ یک فوتو کپی» را ندارد را مسلّح کنم (اشاره به کیم جونگ اون).
به نظر من؛ پاسخ پیغام آقای پوتین با سرنگونی جنگندهٔ روسی و متعاقب آن با انهدام هلیکوپتر جنگی روسی؛ داده شد.
لذا اقدامات فوتوشاپی آقای پوتین مبنی بر تحریم اقتصادی ترکیهٔ عثمانی؛ مانند «حنای بعد از عروسی» است که همگان میدانند به کجا مالیده میشود. بنا بر این فریب هیاهوهای رسانه ها را نخورید. زیرا رسانه هایی که میشناسید؛ مخلوطی از خبرهای دستچین شده و تعابیر برای «مهندسی اجتماعی» هستند.
میگویند که احتمالاً اروپا بر سر شرکت در «مبارزه علیه داعش»؛ به دو دسته تقسیم شود. پرسش این است که کدام اروپا؟
در رسانه ها چنان از «اتحادیهٔ اروپا» سخن میگویند که گویی «قرارداد شینگن» و «یورو» میتواند اینهمه کشورهای نا همگون را به یک «موجود واحد» تبدیل کند. به نظر من این یک شوخی است که پس از فروپاشی اتحاد شوروی بر سر زبانها افتاد. واقعیت این است که اگر چیزی با پتانسیل تبدیل شدن به «اتحادیهٔ اروپا» را داشت؛ تا کنون موجودیت یافته بود؛ و اگر موجودیت نیافته است؛ به این معنی است که که اگر حتی چنین عزمی وجود دارد؛ سالهای بسیاری در پیش روی خود دارد؛ تا به واقعیت تبدیل شود. لذا باید تلاش روسها را نه در «جذب بخشی از اتحادیهٔ اروپا»؛ بلکه در «ممانعت از تشکیل اتحادیهٔ اروپا» جستجو کرد.
آنچه که در سوریه جریان دارد؛ نبرد «دیکتاتوری و دموکراسی» نیست. بلکه نبردی حساب شده برای تبدیل نمودن روسیه به یک «فرمانبردار» است. حال اگر آقای پوتین نمیتواند بپذیرد؟؟!! باید منتظر بسیار بدتر از آنچه که در این ۲ ماه بر روسها گذشته است باشد.
کژدم