tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post4088372261061697468..comments2024-03-20T17:55:51.264+03:30Comments on کژدم: قلب رژیم صفوی مسلک در سوریه می تپد و نه در انتخاباتKajdoumhttp://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.comBlogger6125tag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-66020694364504321672013-05-17T16:53:20.967+04:302013-05-17T16:53:20.967+04:30مسئلهٔ دیگری نیز در این میان وجود دارد و آن سطوح ت...مسئلهٔ دیگری نیز در این میان وجود دارد و آن سطوح تقاضاها و انتظارات بازیگران منطقه ای مانند عربستان و ترکهای عثمانی و ماجرای اخوان المسلمین مصر است که با ماجرای سوریه گره خورده است. لذا در این موارد نیز آمریکا و این بازیگران باید به توافقهای نهایی برسند.Kajdoumhttps://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-13938095355574887352013-05-17T16:47:59.552+04:302013-05-17T16:47:59.552+04:30درگیری بسته به سطح نبردی که روسها و حزب الله لبنان...درگیری بسته به سطح نبردی که روسها و حزب الله لبنان بخواهند در میدان اعمال کنند؛ میتواند به یک نبرد منطقه ای تبدیل شود. از نظر آمریکا مسئلهٔ عراق همچنان یک ماجرای ناتمام است و باید از حلقهٔ هلال شیعی خارج شود و حزب الله لبنان نیز باید از این حلقه خارج شود و بازیگران منطقه ای نیز به کمتر از اینها رضایت نمیدهند. لذا در ظاهر نبرد منطقه ای به یک ضرورت تبدیل شده است ولی همانگونه که اخیراً دیده شد؛ آمریکا در رابطه با نفت رژیم چنان برنامه ای طراحی نمود که عربده های بستن خلیج فارس درحد عربده های توخالی ماند. در رابطه با نبرد منطقه ای نیز به همینگونه میتواند باشد. اگر یادتان باشد؛ رژیم اسد نیز عربده های مشابهی سرداده بود که منطقه را به آتش خواهد کشید؛ ولی دیدیم که حتی حلب را نیز نتوانسته است به طور کامل نگهدارد و این در حالی است که رژیم سوریه نبرد حلب را مادر تمامی جنگها نام نهاده بود. به نظر من تعلل غرب برای فرسوده کردن تواناییهای روسها و رژیم ایران از یک سو و تسلیح و آموزش گام به گام نیروهای مخالف رژیم اسد از سوی دیگر است و از طرفی دیگر اسرائیل نیز باید به حد اکثر تواناییهای خود در برابر بحران برسد و آنزمان دیگر مذاکره ای در کار نخواهد بود و سرنشت رژیم اسد و حزب الله لبنان و روسها در روی زمین تعیین خواهد شد.Kajdoumhttps://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-12034160763003855082013-05-17T16:36:17.994+04:302013-05-17T16:36:17.994+04:30درود
مذاکره همیشه شکلی از نبرد است و پشتوانهٔ آن د...درود<br />مذاکره همیشه شکلی از نبرد است و پشتوانهٔ آن داراییها و دست آوردهای میدانیست. در مورد سوریه روسها به هیچ وجه حاضر نیستند کنار بیایند و اگر به اصرار وزیر خارجهٔ روسیه برای چپانیدن رژیم ایران به مذاکرات توجه کنید؛ میبینید که این خواستهٔ روسها حدود بیش از ۱۵ ماه است که همچنان تکرار میشود ولی غرب نمی پذیرد. این عدم پذیرش تنها یک معنی دارد و آن اینکه آمریکاییها به زبان دیپلماتیک به روسها میگویند که مهرهٔ بعدی که باید سرنگون شود رژیم خامنه ای فرزانه است؛ لذا نیازی به مذاکره با آنها وجود ندارد و بهتر است که رژیم ایران هر چه در توان دارد انجام دهد زیرا میدانند که چندان کاری نمیتواند انجام دهد و اگر هم اقدامی بکند ضعیفتر میشود. اصرار روسها هم به این مفهوم است که اگر آمریکا ورود رژیم ایران را به مذاکرات بپذیرد؛ میتواند نشانهٔ خوبی برای بقای رژیم ایران باشد؛ هرچند که اطمینان صد در صد نیز وجود ندارد ولی از هیچ چیز بهتر است.<br />روسها با همدستی رژیم ایران بازی دیگری را نیز آغاز کرده اند که در این بازی؛ رژیم ایران از دولت روسیه شکایت میکند و تقاضای ۴ میلیارد غرامت مینماید و روسها به بهانهٔ آن دست خود را برای تحویل سیستم دفاعی S300 به رژیم ایران باز میکنند و از توافقهای قبلی که با آمریکا داشته اند فرار میکنند. بازی ماهرانه ای است اما ایراد کار اینجاست که اگر دشمنان رژیم از طریق زمینی وارد شوند؛ سیستم دفاعی S300 تبدیل به یک شوخی نظامی میشود و امکان از دست دادن آنها نیز در نبردهای زمینی مطرح است.<br />در رابطه با اینکه بحران سوریه با مذاکره حل شود؛ تقریباً صفر است؛ زیرا رژیم اسد و مخالفانش به حدی رسیده اند که دیگر جایی برای مذاکره نمانده است. از سوی دیگر بازی مذاکرات میتواند به تسلیح بهتر رژیم اسد بینجامد لذا تبدیل به یک کلاف سردرگم شده است. به نظر من تعبیر شما از وضعیت کنونی به آرامش قبل از توفان صحیح است.Kajdoumhttps://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-10903100377915962342013-05-17T14:24:21.453+04:302013-05-17T14:24:21.453+04:30جناب کژدم بسیار سپاسگزارم. واقعا از تحلیل های شما ...جناب کژدم بسیار سپاسگزارم. واقعا از تحلیل های شما لذت می برم. سوال جدیدی که در مورد سوریه پیش می آید مذاکرات اسرائیل و روس هاست. به نظر شما توافقاتی بر سر مساله رژیم جنایتکار اسد و هلال شیعی، بین غرب به نمایندگی اسرائیلی ها و روس ها در جهت حل بحران و یافتن راه حل سیاسی آنطور که رژیم حاکم بر ایران در بوق و کرنا می کند در حال شکل گیری است و بحران با راه حل سیاسی حل خواهد شد یا در شرایط آرامش قبل از طوفان هستیم و طرفین، مذاکرات نهایی قبل از درگیری را انجام می دهند؟ در صورت درگیری سطح درگیری تا به کجا پیش خواهد رفت و آیا احتمال یک درگیری منطقه ای وجود دارد؟<br />بهروزAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-84582164077532953232013-05-17T11:48:31.599+04:302013-05-17T11:48:31.599+04:30بهروز گرامی درود بر شما
نظر شما کاملاً درست است. ن...بهروز گرامی درود بر شما<br />نظر شما کاملاً درست است. نظریهٔ پیشین من در شرایطی مطرح شده بود که ناسیونالیسم ایرانی و بازگشت به هویت ملی در میان مردم رشد فزاینده ای داشت و رژیم از این امر شدیداً وحشت داشت و از همین روی اسفندیار مشائی با علم کردن «کوروش دشداشه پوش و چفیه به گردن» و آوردن لوح کوروش برای زنده کردن ناسیونالیسم صفوی و مطرح نمودن اسلام ایرانی و امثالهم برای روبرو شدن با جنبش ناسیونالیستی ایرانی آماده میشد تا مسیر جنبش ناسیونالیستی را به بیراهه بکشاند. اما از آن زمان به بعد اتفاقات بسیاری افتاده است و مسئلهٔ سوریه و تحریم های کمرشکن به معادلات سیاسی اضافه شده اند و مردم نیز بی علاقگی شدیدی نسبت به مسائل سیاسی نشان میدهند. به نظر من اگر شرایط به همان منوال قبلی به پیش میرفت و جنبش بازگشت به هویت ملی قدرت میگرفت؛ رحیم مشائی بدوپن چون و چرا گزینهٔ نخست حاکمیت میبود. اما به خاطر تغییر شرایط و درگیر بودن رژیم در سوریه و لبنان و عدم وجود حرکت ملی گرای رادیکال در درون میهن. ضرورتهایی که برای ماندن مشائی وجود داشت از میان رفته اند و به همین دلیل نیز در مقالهٔ بالا این امر را که دیگر ضرورت وجود کوروش چفیه به گردن از میان رفته است؛ به همان مطلبی که شما اشاره فرمودید اشاره نموده ام. از سوی دیگر اگر در شرایط کنونی رژیم بخواهد به سوی تمرکز بیشتر حرکت کند باید هزینه هایی بپردازد که راضی به آن نیست اما اگر این باندهای بازمانده بخواهند سنگ راه اهداف رژیم شوند؛ به هر حال رژیم مجبور به کنار گذاشتن آنها حتی به زور سرنیزه خواهد بود. در شرایط کنونی به نظر من تمامی توجه رژیم به مسئلهٔ «فروپاشی هلال شیعی» و ستون فقرات آن (سوریه)متمرکز شده است و با توجه به نامزدهای انتخاباتی کاملاً مشخص است که رژیم به انتخابات ریاست جمهوری به چشم مسئلهٔ فرعی نگاه میکند؛ در حالی که در سالهای ۸۴ و ۸۸ مسئلهٔ انتخابات دقیقاً به مسئلهٔ «تمرکز قدرت» از طریق به حاشیه راندن جناحهای معروف به اصلاح طلب و میانه رو؛ متمرکز بود.<br />سپاس از دقت نظر شماKajdoumhttps://www.blogger.com/profile/08126250303639177143noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7488008229600392449.post-20834916770550540812013-05-17T10:44:14.527+04:302013-05-17T10:44:14.527+04:30جناب کژدم، درود بر شما
من یک نکته را نفهمیدم. روند...جناب کژدم، درود بر شما<br />من یک نکته را نفهمیدم. روند نوشته های شما رو که دنبال کنیم به این نتیجه میرسیم که مشایی که برگزیده باند نظامی امنیتی صفوی نوین است در این سیرک انتصابات اوباشان رژیم برنده خواهد شد و رژیم به سمت تمرکز بیشتر قدرت می رود ولی به نظر میرسد در این نوشته تحلیل دیگری ارائه داده اید مبنی بر دکوری بودن پست ریاست جمهوری و برای این باند فرقی نمی کند که کدام باند این پست را در اختیار داشته باشد و حاضر است سر این پست با بقیه باند ها شریک شود. آیا من درست فهمیدم؟ اگر اینطور است صفوی نوین کدام باند را برخواهد گزید و استراتژی کلان رژیم و باند صفوی نوین چه در عرصه داخلی و چه خارجی چیست؟<br />بهروزAnonymousnoreply@blogger.com