اگر اروپاییها و آمریکا در حملات نظامی داعش به «اهداف نرم» در اروپا و آمریکا؛ به دنبال مجرم واقعی میگردند؛ باید حکومت اخوان المسلمینی ترکهای عثمانی را در ردیف اوّل متهمین بنشانند. هر چند که عملیاتها توسط سربازان داعش و ظاهراً با فرمان رهبری داعش انجام میشود؛ امّا نباید نقش ترکهای اخوان المسلمینی عثمانی را از نظر دور داشت؛ زیرا «اخوان المسلمین» مانند «مُرغ کُرچ» بر روی تخمها نشسته است و یکی از منابع تولید اندیشه های «سلفی - جهادی بین المللی» است. «اخوان المسلمین همیشه پُل گذار» از «اسلام کوچه بازاری » به سوی «اسلام انسان ستیز تکفیری = طبیعت واقعی اسلام و مسیحیت در تمامی اشکال آنها» بوده است. همانگونه که اگر کسی بخواهد حرکت سربازان پیادهٔ «حزب الله لبنان» را پیگیری کند که ظاهراً تحت فرمان «انگل حسن نصرالله» حرکت میکنند؛ لذا نباید «انگلهای صفوی لانه کرده در ایران» را در هدایت «اوباشان شیعهٔ لبنانی» از نظر دور بدارد. این دو اندیشه به یک میزان «سَلَفی مسلک» هستند و تفاوتهای ظاهری آنها نباید موجب فریب شود. زیرا هیچ فرقی نمیکند که یک سخن را با بلندگوی «علی » و «حسین» ویا بلندگوی «خلفای راشدین» پخش کنی. سخن؛ همان سخن است.
همهٔ سربازان «داعش» همانگونه که از طریق «میت» (MIT) و ارتش ترکهای عثمانی؛ آموزش داده شده و پشتیبانی مالی و لجستیکی شده و به سوریه و عراق سرازیر شده اند؛ اکنون نیز توسط همین ترکهای عثمانی در میان سیل پناهجویان؛ به اروپا و آمریکا تزریق میشوند؛ تا به خیال خام خود؛ اگر از معادلهٔ «عراق و سوریه» نتوانسته اند «کلاهی برای خود بسازند»؛ اینبار با فشارهایی که «تروریستی» نامیده میشوند؛ حد اقل بتوانند اروپا و آمریکا را از «حمایت از کردهای ترکیه»؛ باز دارند. این حرکت ترکهای عثمانی یک حرکت ناگهانی نیست و از زمان «حملهٔ آمریکا به عراق» در زمان ریاست جمهوری آقای جورج بوش؛ با مقاومت در رابطه با استفادهٔ آمریکا از پایگاه نظامی «اینجیرلیک» کلید خورده است. زیرا ترکهای عثمانی از همان زمان صدای ناقوس «جدایی و آزادی کردستان» از زیر یوغ دَدمنشیهای ترکهای عثمانی را شنیده بودند و صدای این ناقوس؛ هر روزه بلندتر شنیده میشود.
ارزش استراتژیک ترکهای عثمانی که در «دوران جنگ سرد» تعریف شده بود؛ اکنون رنگ باخته است.
در سالهای اخیر ترکهای عثمانی با چسبیدن به خس و خاشاکهای گوناگون و تغییر مواضع ادواری و حتّی پیروزیهای موّقت کوتاه مدّت (مانند فتح موصل) نتوانستند به جایی برسند. اجازه ندادن به آمریکا برای استفاده از پایگاه نظامی «ایجیرلیک» نیز باعث شد تا آمریکاییها به فکر ساختن پایگاههای نظامی در کردستان عراق و سایر نقاط عراق بیفتند و اگر اکنون میشنویم که آمریکاییها میخواهند «نیروهای ویژهٔ بیشتر» و ظاهراً برای مبارزه با داعش به عراق بفرستند؛ نتیجهٔ سیاستهای «آفتاب بالانس - مهتاب بالانس» ترکهای احمق عثمانی است. اگر روزی اردوغان مخبّط میگفت: «دموکراسی خواهی اتوبوسی است که برای رسیدن به مقصد سوار آن هستم» (مقصد یعنی پاشا بازی عثمانی اخوانی = رقیب صفوی بازی تشیّع). اکنون میبینیم که با وارد شدن همانهایی که در مذاکرات «۱+۵» نقش تعیین کننده داشتند؛ به معادلهٔ «عراق و سوریه»؛ ترکهای عثمانی (پاشاها) و انگلهای صفوی (شاه عباسهای حلیةالمتقینی) به یک اندازه در حال «باخت» هستند.
البته خوانندگان گرامی نباید ذهنشان را فقط بر روی این مسئله متمرکز کنند؛ بلکه باید این «بازی بزرگ» را بسیار گسترده تر ببینند که در رزمگاهی به گسترهٔ «آسیا - پاسیفیک»؛ «خاورمیانه»؛ «آفریقا»؛ «آسیای میانه» .... با آمیخته ای از «تغییرات اکولوژیک در آینده ای نه چندان دور» که «تغییرات ژئوپولیتیک» را دوباره تعریف خواهد کرد؛ در هم بیامیزند؛ تا شاید بتوانند به تصویر روشن تری دست یابند. اگر آنچه که گفتم مدّ نظر قرار گیرد؛ خواهید دید که تا چه اندازه؛ «بازیهای عثمانی» و «صفوی» سخیف هستند و بویی از آینده ندارند. بلکه در دوران «پاشایی - صفوی» (عصر گاو و گوسفند و خَر داری و کشاورزی) یخ زده اند و «چهار چوب ارضی» آنها نیز بر اساس همان سیستم تعریف شده است و «شعار استقلال» آنها نیز به همان سان معنی پیدا میکند. (مانند شعارهای: ایرانی بودن با بی شرفهای تشیّع صفوی تعریف میشود و ترک عثمانی بودن با «پفیوزی افسانه ای» مانند «دَدَه قورقود» تعریف میشود).
لذا اگر «امروز» نتوانید از این نظریات سخیف خدا حافظی کنید؛ «فردا» بسیار دیر است.
اگر کوته بینی؛ نتواند فرقی میان «امروز و فردایتان» ببیند؛ همانگونه که دریاچهٔ آذربایجان «میلیمتر - میلیمتر» خشک شد و ندیدید؛ زیرا «کور» بودید؛ کوته بینی «سیاسی - اقتصادی - اجتماعی - اکولوژیک» میتواند «هستی ملّی و قومی» شما را در معرض انهدام کامل قرار دهد و به «دایناسورها و نئاندرتالها و ماموتها» بپیوندید.
اکنون از تلاشهای پیگیر آقای پوتین در سوریه و هدیه دادن «فوتوکپی مقدّس» به «انگل فرزانه» ۵ ماه میگذرد؛ «صدای فرزانه» خفه شده است و در حال پیگیری ذلیلانهٔ «استراتژی از این ستون به آن ستون فرج است» میباشد. ورود مستقیم آقای پوتین به معادلهٔ سوریه و رسیدن به توافقهای محرمانه با آمریکا توانسته است دُم «انگل فرزانه» و «اردوغان» را در سوریه قیچی کند و «گروهبان حاجی بادمجان = آریو برزن روسپی زادگانی مانند ابراهیم نبوی و مسعود بهنود»؛ با دستور پوتین به سوراخ موش فرو رفته است و دیگر خبری از «عکسهای هالیوودی» دیده نمیشود.
«انگل فرزانه» در شرایط کنونی و بر طبق استراتژی «از این ستون تا آن ستون فرج است»؛ دیگر «ذِق و وِقّ» نمیکند و سرنوشت «تحقیر آمیز خود» را پذیرفته است و تمامی امیدش «زنده ماند حزب الله لبنان» میباشد. غافل از اینکه اگر قرار است تا «انگل حسن نصرالله» همچنان باقی بماند؛ باید «طوق نوکری روسیه» را بر گردن بیندازد. زیرا واقعیت دیگری به نام «حفظ حیات شیعیان لبنان» نیز وجود دارد که نوکری «انگل فرزانه» نیز محصول آن است.
امّا «ترکهای عثمانی» بازی بسیار خطرناک تری را انتخاب کرده اند و آن؛ تهدید اروپا و آمریکا با «عملیات انتحاری داعش» برای معامله با آیندهٔ کردستان است؛ و به طور بسیار احمقانه ای فکر میکنند که میتوانند کلیم خود را از بازی «استقلال کردستان ترکیه»؛ بیرون بکشند.
اگر اروپا و آمریکا؛ به دنبال متّهم واقعی عملیاتهای انتحاری در اروپا و آمریکا هستند؛ باید «ترکهای عثمانی اخوان المسلمینی» را در ردیف اوّل متهمین قرار دهند.
کژدم