۱۳۹۰ بهمن ۱۱, سه‌شنبه

بحث آزاد «ساختار شناسی» بخش ۵ برای اینترنت کم سرعت

بخش پنجم از مبحث « ساختار شناسی» برای علاقه مندان بازگشایی اندیشهٔ سیاسی دموکراسی است. در این برنامه تلاش میشود تا آنچه که دموکراسی نامیده میشود و آنچه که در اروپا و آمریکا به عنوان دموکراسی معرفی میگردد را با همدیگر مقایسه نماییم. این بحث تنها در حد باز نمودن دریچه ایست تا با نظرات شنوندگان و علاقه مندان؛ بسط و گسترش یابد. آنچه در این برنامهٔ رادیویی میشنوید اشاره ای کوتاه به برخی سر فصل ها است. که امیدوارم با پرسشهای سازنده و انتقادی بیرحمانه آنرا به بوتهٔ نقد بسپارید؛ تا بتوانیم شالوده های شیوهٔ تفکر سیاسی را به جای « اندیشه های شبه سیاسی»؛ پی ریزی نماییم. در این گفتار به برنامهٔ کنفرانس « پرگار» از رادیو BBC اشاره شده است و مباحثی که میان جمهوری خواهان و سلطنت طلبان در آن کنفرانس مطرح گردیده است.؛ لازم دیدم که آنرا نیز در اینجا بگنجانم؛ تا علاقه مندان این برنامه را نیز ببینند و خود مشاهده نمایند که آنچه که « دموکراسی» نامیده میشود؛ در این کنفرانس بازگشایی نمیشود و همهٔ سخنوران  متاسفانه از کنار آن به عنوان یک اصل پذیرفته شده که همانا سیستم حکومتی کشورهای غربی است؛ میگذرند. و شما میتوانید تفاوت بزرگی را که در برنامهٔ « پرگار» و آنچه که در رادیو تندر( صدای انجمن پادشاهی ایران) مورد بر رسی قرار گرفته اند را مشاهده نمایید.


۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

بحث آزاد «ساختار شناسی» بخش ۴ برای اینترنت کم سرعت

بخش چهارم از مبحث « ساختار شناسی» برای علاقه مندان بازگشایی اندیشهٔ سیاسی و چگونگی تبدیل شدن جریانهای سیاسی اپوزیسیون به یک « آلترناتیو فعال عملی» و آمادگی برای به برقراری حاکمیت دموکراتیک بعد از سرنگونی رژیم اسلامی حاکم بر ایران. در این گفتار چگونگی تبدیل شدن به آلترناتیو سیاسی مورد بحث قرار میگیرد که امیدوارم با پرسشهای سازنده و انتقادی بیرحمانه آنرا به بوتهٔ نقد بسپارید؛ تا بتوانیم شالوده های شیوهٔ تفکر سیاسی را به جای « اندیشه های شبه سیاسی»؛ پی ریزی نماییم.
پیروز و پاینده باشید
کژدم 

۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

قتل بانو گلاره باقرزاده سیاسی بوده است

یاران و مبارزان
طبق اعلام  رسمی FBI دفتر « هیوستون» در ایالت تگزاس؛ قتل زنده یاد بانو « گلاره باقرزاده» یک قتل سیاسی بوده است که توسط مزدوران رژیم کثیف جمهوری اسلامی انجام گرفته است.
FBI از شخصی که در آن تظاهرات که ویدیوی آنرا در زیر مشاهده میکنید؛ به بانو گلاره باقرزاده حمله نموده بود خواسته است که خود را تسلیم نماید. همچنین تصویری که در دست زنده یاد گلاره باقرزاده ( ثانیهٔ ۴۵ به بعد) تصویر مهدی اسلامیان از هواداران انجمن پادشاهی ایران ( تندر) میباشد که در سال ۸۸ به همراه چهار تن از پیشمرگان دلیر« پژاک» در زندانهای رژیم به قتل رسید ( اینجا) که پلیس در جستجوی نام ایشان نیز میباشد. از تمامی یاران و مبارزان؛ درخواست میشود که هرگونه اطلاعی از آن شخصی که به بانو گلاره باقرزاده حمله نموده بود؛ دارند در اختیار FBI قرار دهند.


دستگیری جنایتکاران مزدور رژیم جمهوری اسلامی؛ امنیت مبارزان را در خارج از کشور تضمین میکند.
رژیم کثیف اسلامی در پی از دست دادن ثبات خود و احساس استیصال؛ در پی گسترش تحریمها میخواهد در میان مبارزان رعب و وحشت ایجاد نموده تا نتوانند تشکلهای « آلترناتیو» برای جانشینی رژیم اسلامی را سازمان دهند. از سوی دیگر بعد از دو عملیات شکست خوردهٔ برون مرزی؛ که یکی در آمریکا و برای کشتن سفیر عربستان سعودی بود و دیگری که در چند روز اخیر با دستگیر شدن « عطار حسین» عامل حزب الله لبنان؛ در بانکوک لو رفت؛ دست به عملیاتهایی با « اهداف نرم» یازیده اند که قتل بانو گلاره باقرزاده آغاز این پروژهٔ کثیف ضد میهنی از طرف رژیم تازی پرستان است. این توطئه باید با جمع آوری اطلاعات در مورد عوامل رژیم کثیف اسلامی-شیعی و قرار دادن آن در اختیار پلیس کشورهایی که در آن زندگی میکنید؛ در نطفه خفه شود. یاران و مبارزان به جای اینکه در حالت تدافعی قرار گیرند؛ باید به حالت تهاجمی روی آورده و ریشهٔ این مزدوران را در خارج از کشور خشک نمایند

پیروز و پاینده باشید
کژدم

۱۳۹۰ دی ۲۹, پنجشنبه

صفحه ای برای تمامی پرسشهای ممکن و پاسخ به آنها

یاران و مبارزان

دیر زمانی است که در آرزوی به راه افتادن بحث های سیاسی جدی بودم. اکنون بعد از دو سال تلاش مداوم به نقطه ای رسیده ام که میتوانم اندکی امید داشته باشم که یاران و تمامی مبارزان راستین آزادی ایران و حاکمیت دموکراتیک فردای ایران؛ گامی به پیش بر دارند و هر آنچه در دل دارند را به صورت پرسش و پاسخ در این وبلاگ قرار دهند و بدون توجه به رای مثبت و منفی از همدیگر بیاموزیم و تواناییها و دانش خود را در اختیار همدیگر قرار دهیم. تمامی نظرات در این صفحه بدون سانسور منتشر خواهند شد مگر نظراتی که هیچ ربطی به موضوعات مطروحه ندارند؛ تا بدین وسیله دست عوامل رژیم تازی پرستان را که در پی بوجود آوردن اغتشاش فکری و یا به بیراهه کشیدن بحثهای جدی را دارند؛ از این صفحهٔ پربار کوتاه کنم. امید دارم که تمامی مبارزان راه آزادی میهن در این صفحهٔ کاملاً آزاد؛ نظرات خود را به نمایش بگذارند و آنها را از غربال چالش اندیشه های عملی و خردمندانه عبور دهند. تا شاید بتوان به راههای عملی برای سرنگونی رژیم آیین تباهی و جایگزینی پایدار به جای آن دست یافت.موضوعاتی که در این صفحه به بحث گذاشته خواهند شد؛ عبارتند از :

۱- دموکراسی و درکی که از آن داریم.
۲- سکولاریسم و حکومت لائیک و درکی که از آن داریم.
۳- ساختار اقتصادی و اجتماعی آرمانی؛ که آنرا ستون و پایه های حاکمیتی پایدار بر اساس عدالت اجتماعی داریم.
۴- شیوه و یا شیوه های مبارزاتی که میتوان به آن وسیله رژیم آیین تباهی را سرنگون نمود.
۵- فدرالیسم و شیوه های گوناگون اعمال حکومت فدرال.
۶- روابط اقتصادی بین المللی موجود و اینکه در آینده به چه صورتی باید باشد؟
۷- تعریف دوستان و دشمنان داخلی و خارجی.
۸- تعریف موقعیت ایران در جغرافیای سیاسی و اقتصادی منطقه.
۹- تعریف موقعیت ایران در جغرافیای سیاسی و اقتصادی آسیا و جهان.
۱۰- ساختار حکومتی آیندهٔ ایران؛ جمهوری مبتنی بر اقتصاد آزاد ؛ سلطنت مشروطه؛ پادشاهی؛ جمهوری مبتنی برسوسیال دموکراسی؛ حاکمیت کمونیستی؛ حکومت فدرال.

به هر حال امید دارم که با باز گشایی چنین بحثهایی؛ بتوانیم در عرصهٔ اندیشه بسیاری از مشکلات نظری و عملی را در یابیم.
من از هر پیشنهادی برای گسترش موارد و موضوعات گسترده تر برای تبادل نظرات؛ خوشحال خواهم بود.
تمامی نظرات بدون سانسور و تعبیر و تفسیر منتشر خواهند شد.
این صفحه در سمت راست در بالای ستون سرخ رنگ قرار دارد.

با سپاس پیشا پیش از تمامی یاران.

کژدم

۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

تحلیلی کوتاه بر روند اتفاقات در سوریه و ایران

به طور مشخص باید گفت که روند مبارزات مردم سوریه بر علیه رژیم خاندان اسد؛ و پیمانهای دفاعی میان سوریه و رژیم اسلامی حاکم بر ایران و همچنین نقش جنبش مردم سوریه در استراتژی بزرگ « خاورمیانهٔ بزرگ» از یک سو  و نقش حاکمیت سوریه به عنوان یک حکومت پذیرفته شدهٔ بین المللی که بسیاری از روابط کشورهای همجوار و مدافعین اصلیش (‌مثلث جمهوری اسلامی ایران ـ روسیه - چین) و مسئلهٔ کردستان از سوی دیگر و همچنین آمیخته شدن مسئلهٔ سوریه با استراتژی « دژ هلال شیعی» رژیم اسلامی حاکم بر ایران؛ ابعاد نبرد را میتواند تا مناطق آسیای مرکزی و قفقاز بکشاند.
برای اینکه بتوانیم تصویری بزرگ از آنچه که در وقوع است به دست آوریم بهتر میدانم که اجزاء تشکیل دهندهٔ بحران را یک به یک به شرح زیر ترسیم نمایم :

۱- وضعیت کنونی خاندان اسد

رژیم اسد که با قبایل علوی سوریه آمیختگی استراتژیک دارد؛ در واقع سرنوشت خاندان اسد و قبایل علوی را به هم گره زده است. رژیم اسد اکنون در حال انجام دو عملیات بسیار مهم است؛ که یکی از آنها خریدن هر چه بیشتر زمان و ساختن برج و بارو و دژهای نظامی در مناطق کوهستانی عمدتاً علوی نشین و تشویق جمعیتهای کوچک و پراکندهٔ علوی برای کوچیدن به آن مناطق است. مسئلهٔ دیگر گرد آوری هرچه بیشتر سلاح و و ساختن سیستم ارتباطات نوین برای ادارهٔ جنگ داخلی میباشد.
در واقع رژیم خاندان اسد؛ دیگر به اثر بخشی سرکوبها اطمینان ندارد و هر روز بیش از روز پیش؛ کنترل بر مناطق سنی نشین و کردستان را از دست میدهد و به همین خاطر به فکر تدوین استراتژی نبرد جبهه ای افتاده است. حضور سپاه قدس در سوریه و خبر دیدار فرمانده سپاه قدس و دیدارش با اسد نیز در همین راستا میباشد.
۲- وضعیت جنبش سوریه

گروه اخوان المسلمین و گروههای سلفی در درجهٔ نخست و نیروهای دموکراتیک اما به شدت پراکنده چه از نظر تشکیلاتی و چه از نظر اختلافات نظری که دارای رنگهای قبیله ای هم میباشد و جنبش کردستان در درجهٔ دوم اهمیت قرار دارند. لذا آنچه که در حال حاضر میتواند به عنوان تنها نیروی آلترناتیو قابل اعتماد برای تمامی گروهها و همچنین حامیان غربی بهار عربی؛ مطرح شود پدیده ای است که به نام « ارتش آزاد سوریه» ظهور کرده است و در واقع تنها نیرویی است که میتواند از گسیختگی و جنگ داخلی همه جانبه جلوگیری به عمل آورد. اگر تا کنون تنها بخشی از سربازان و افسران میانپایه از ارتش حکومت جدا میشدند؛ اکنون با پیوستن اولین ژنرال چهار ستاره و تشکیل ستاد فرماندهی ارتش آزاد سوریه؛ میتوان گفت که درگیریهای  میان رژیم و مخالفان بیشتر تر به سوی نبرد نظامی پیش خواهد رفت و از هم اکنون نیز دست به دست شدن بعضی از مناطق و شهرهای کوچک میان ارتش حکومتی و ارتش آزاد سوریه آغاز شده است که نشانگر عدم توانایی رژیم حاکم در کنترل و اعمال حاکمیت بر بخشی از مناطق میباشد که طبعاً در آینده ای نزدیک به حوزه های حاکمیت مخالفین تبدیل خواهند شد.
از چندی پیش روند مذاکرات میان بخشهایی از قبایل و یا خانواده های علوی که در مناطق سنی نشین پراکنده هستند و نمیتوانند و نمیخواهند به دعوت رژیم اسد برای کوچ کردن به مناطق علوی نشین تن دردهند و مزارع و خانه و کاشانهٔ خود را ترک نمایند؛ با مخالفین صورت گرفته و این گروههای علوی از طرف مخالفین امان نامه گرفته اند و در برابر آن تضمین داده اند که به نفع رژیم اسد؛ فعالیت نکنند. همچنین سران یکی از بزرگترین قبایل حامی رژیم نیز به مخالفان پیوسته است.
۳- نقش ترکهای عثمانی

ترکیه به خاطر داشتن منافع استراتژیک چه در رابطه با کردستان سوریه و هم مرز بودن رژیم جمهوری اسلامی که همپیمان استراتژیک رژیم اسد میباشد؛ از چند جهت به زمان نیاز دارد تا بتواند نقش خود را به بهترین وجه ایفا نماید.
الف : سیستم هشدار دهندهٔ ضد موشکی ناتو در خاک ترکیه؛ هنوز عملیاتی نشده است.
ب : گروههای سوری مخالف رژیم اسد هنوز به آن نقطه از اتحاد نرسیده اند که بتوانند به صورت یک آلترناتیو در آیند و همچنان پراکندگی عمیقی میان آنان حاکم است.
پ : مسئلهٔ رژیم حاکم بر ایران و آغاز قریب الوقوع تحریمهای همه جانبه از یک سو و تنشهای شدید نظامی در منطقه که هر لحظه میتواند آغازگر یک جنگ پیش از موعد را دامن بزند و گسیل شدن سیل عظیم پناهندگان به طرف ترکیه را رقم بزند.
ت : تبدیل شدن ایران به یک بازار سود آور به خاطر تهیهٔ مایحتاج رژیم و یا مایحتاج روزانهٔ مردم ایران از یک سو و جذب سرمایه های فراری از ایران از سوی دیگر که طبیعتاً بعد از عملیاتی شدن تحریمها به وقوع خواهد پیوست.
۴- نقش و وضعیت رژیم اسلامی حاکم بر ایران

اینکه تصور کنیم رژیم اسلامی حاکم بر ایران چشم امیدی به نجات رژیم اسد را دارد؛ یک اشتباه بزرگ است؛ مگر اینکه رژیم دچار اشتباهات محاسباتی شده و بخواهد با حرکاتی بچه گانه مانند بوجود آوردن کانونهای بحران تصنعی برای به انحراف کشیدن «نیروهای دشمنان خود» دست بزند. این امر از این نظر یک اشتباه محاسباتی است که «دشمنان رژیم» تقریباً با چراغ خاموش حرکت میکنند. تحریم همه جانبهٔ بانک مرکزی تمامی مبادلات برون مرزی رژیم را به شدت دچار اختلال خواهد نمود که شامل معاملات نفتی نیز خواهد بود. این امر میتواند به بهانهٔ تحریم بانک مرکزی تا « بلوکه کردن» داراییهای بانک مرکزی نیز کشانده شود که در واقع بستن تمامی درهای قانونی و مدرن معاملات بین المللی و گشودن درهای غیر قانونی و پر هزینه ای است که هم قوهٔ مقننه و هم مجری قوانین آن؛ کشورهای غربی مخصوصاً آمریکا است؛ لذا رژیم مجبور است تا برای ادامهٔ حیات تمامی کانالهای موجود مبادلاتی را تا حد امکان باز نگهدارد. لذا عربده کشیهایی از قبیل بستن تنگهٔ هرمز و یا حمله به پایگاههای نظامی ناتو در خاک ترکیه؛ تنها در حد عربده خواهند ماند؛ زیرا ترکیه میتواند کانالی برای فروش نفت قاچاق و تهیهٔ مایحتاج باشد و دولت ترکهای عثمانی نیز این مسئله را به وضوح اعلام کرده اند و به خاطر نقش کلیدی که میتوانند در ماجرای سوریه داشته باشند؛ در یک پیمان نانوشته « کارمزد حکومت ترکیه و دولتمردان آن» از طرف کشورهای غربی پذیرفته شده است. لذا بوجود آوردن درگیری نظامی بر علیه ترکیه؛ برای رژیم احمقهای استراتژیست اسلامی در واقع نوعی خودزنی به حساب می آید. ماجرای بستن تنگهٔ هرمز نیز نه تنها چنین نقشی دارد بلکه حتی میتواند موجب عواقبی بسیار بدتر باشد و یک درگیری بین المللی را برای رژیم ولی فقیه فرزانه به ارمغان بیاورد.
آنچه که رژیم مسلمانان همیشه پیروز و همیشه فرزانه در روبروی خویش میبینند؛ راه مرگ تدریجی است.  در ماههای آینده رژیم اسلامی درخواهد یافت که حتی اگر بخواهد تمامی دست آوردهای اتمی خویش را به حراج هم بگذارد؛ چیزی بسیار کمتر از قذافی به دست خواهد آورد. کاهش واردات نفت چین از رژیم چه به خاطر کاهش آهنگ رشد اقتصادی آن و چه به خاطر فشارهای آمریکا و متحدینش؛ به مقدار ۵۰ در صد و جستجوی منابع جدید برای جایگزین کردن نفت ایران بخشی از رویاهای استراتژی « بندبازی میان اختلافات قدرتها» را که ولی فقیه فرزانه بر روی آن حساب میکرد را از هم تارانیده است. 
اشتباه محاسباتی دیگری که رژیم اسلامی همیشه داشته و دارد؛ محاسبه و تکیه بر روسیه بوده است. با هر لبخند روسها باغهای جنت بر روی کثیفشان باز میشود و با هر اخم  «پوتین» دروازه های جهنم را پیش روی خود میبینند. اما اینها تمامی اشتباهات محاسباتی رژیم  الهی واسلامی نیستند؛ بلکه رژیم از همان روز نخست که استراتژی کلان خود را بر اساس ساختن « دژ هلال شیعی» استوار نمود به بیراهه رفت و اکنون میبیند که فروپاشی این دژ به معنی مرگ اوست. گسترش بی رویهٔ مناطق نفوذ بدون در نظر گرفتن منابع « لجیستیکی»؛ آنهم بر اساس استخدام مزدوران و هزینه های گزاف تشکلهای مزدوران؛ نه تنها به خودی خود هزینه های سرسام آوری را بر گردهٔ مردم ایران می نهاد؛ بلکه از نوع سرمایه گذاری سود آور نبود. براه انداختن سیستم «تشکلهای مزدوری» مانند سیاه چالهایی هستند که تنها میتوانند ببلعند. از سوی دیگر گسترش حوزهٔ نفوذ به حضور در باندهای تبهکار بین المللی و بوجود آوردن کارتل مواد مخدر حکومتی در خاورمیانه و آسیای جنوبی و شرقی و کشانیده شدن به بازار « خرید و فروش دختران و پسران» به روسپی خانه ها و براه انداختن صنعت روسپی خانه ها در آسیای جنوبی و شرقی؛ رژیم اسلامی را در چنان منجلاب کثیفی فرو برده است که بعد از فروپاشی رژیم ابعاد گسترده و بین المللی آن و دیدگاههای فقهای شیعه ای که فتواهایش را صادر کرده اند برای مردم مشخص خواهد شد. این امر نیروهای سپاه را تا خرخره به فساد کشانید؛ تا جایی که شاید یک نفر آدم شرافتمند هم در این تشکیلات پیدا نکنید. افراد سپاه اکنون تبدیل به نیروهای مزدوری شده اند که همه چیز را با دلار و وزن مواد مخدر و در آمد از راه «قوّادی» محاسبه میکنند و این آن چیزی است که یک نیروی نظامی را تا آنسوی مرزهای انحطاط میکشاند و در آینده خواهیم دید که چگونه ذلیل و زبون از برابر نیروهای دشمن فرار خواهند کرد. متاسفانه بعضی ها که فیلمهای تبلیغاتی مانورهای نظامی را که در آن نیروی واقعی دشمن وجود ندارد نگاه میکنند؛ این بزدلهای قوّاد را دلیر می انگارند. مانور نظامی مانند مشت زدن به کیسه بوکس بی دست و پاست و شجاعت نمیخواهد. در مانور نظامی به سوی دشمنی شلیک میکنند که وجود ندارد  اما در جنگ واقعی بر روی زمین سخت؛ با دشمن سازمانیافته خواهند جنگید.


بیشتر جانباختگان نبردهای خیابانی سال ۸۸ نه در رویارویی مستقیم؛ بلکه یا در شکنجه گاهها و یا با گلوله کشته شدند؛ اما هر زمان که کارزار خیابانی به درگیری تن به تن کشید؛ نیروهای ویژهٔ سپاه به چنین ذلتی افتادند که در تصویر میبینید. این درحالی است که شیرمردان و شیر زنان دلیر ایران نیروهای حرفه ای و آموزش دیده و سازمان یافته و مسلح نبودند.
در شرایط کنونی رژیم اسلامی در شرایط آچمز کامل قرار دارد و به خاطر تئوری « گسترش نفوذ در تمامی عرصه ها» موجبات نفوذ بیگانگان را در تمامی ساختارهای سیاسی و امنیتی و نظامی خود فراهم آورده است. عملیات برون مرزی اخیر سپاه قدس و حزب الله لبنان که قرار بود در تایلند انجام پذیرد؛ در یک چشم به هم زدن لو رفت و عربده های ولی فقیه فرزانه و وزیر اطلاعات به خاموشی گرائید. رژیم « بدر و خیبر» اکنون نه راه پیش دارد و نه راه پس و پیش از آنکه دشمن بخواهد و بتواند در درون حاکمیت و رابطهٔ پوشالی اش با مردم؛ شکاف افکند؛ از سال ۸۸ تا کنون؛ تمامی روابط و باورهای بر ساخته بر روی تبلیغاتی شیعی نیز از هم گسیخته اند. پایان سخن اینکه رژیم اسلامی از درون پوسیده است و در بیرون نیز به استیصال کشانیده شده است.

۵- نقش روسیه و چین

روسیه در شرایط بحرانی سختی قرار گرفته است و بعد از سالها؛ با داشتن داعیهٔ ابر «قدرت بودن» اقتصادش اساساً بر مبنای تولید و فروش منابع زیرزمینی استوار است که مهمترین بخش آنرا صادرات نفت و گاز تشکیل میدهد. با گسترش و عمیق تر شدن بحران اقتصادی کشورهای اروپایی ؛ روسیه بسیاری از منابع در آمد ناخالص ملی خود را از دست خواهد داد و با توجه به وسعت جغرافیایی سرزمینی روسیه و پراکندگی جمعیت آن؛ هزینه های غیر قابل تحملی را بر شانه های خود احساس خواهد نمود. روسیه که اخیراً با فراهم آوردن شرایط سرنگونی هواپیمای جاسوسی آمریکا و ارسال موشکهای سطح به دریا به حکومت سوریه و جولان دادن کشتیهای جنگی اش در دریای مدیترانه؛ در عرصهٔ مطبوعاتی و تبلیغات توخالی جنگی و تدافع استراتژیک از منافع روسیه مطرح شده است. اما در واقع در حال تدارک مانور گسترده ای به نام « قفقاز ۲۰۱۲» است که هیچگونه استراتژی تهاجمی را دنبال نمیکند و آنچه که به عنوان استراتژی این مانور عظیم تعریف شده است؛ « کنترل بحران نظامی حاصل از حمله به ایران در آسیای مرکزی و قفقاز» است. یاوه ها و عربده های دیپلماتیک سردمداران روسیه؛ سیاست سازان فرزانهٔ اسلامی را بار دیگر به جنت کشانیده است؛ گویی که « مهدی موعود» خود را در چهرهٔ « هورمون تراپی شدهٔ» پوتین یافته اند ( ماهها است که چهرهٔ محمود احمدی نژاد و پوتین  از نظر فیزیکی تغییر یافته اند). روسها چند ماه پیش از این نیز دست به مانور مشابهی برای نجات و حفاظت از لوله های نفت و سکوهای استخراج نفت در حوزهٔ دریای خزر انجام داده بودند و مانور « قفقاز ۲۰۱۲» را میتوان مانور تکمیلی آن دانست که اهدافی کاملاً تدافعی را دنبال میکند و اگر آقای لاواروف و سایر دولتمردان روسیه؛ سخن از « حمله به ایران تهدید امنیت ملی روسیه است» را بر زبان میرانند؛ منظورشان نه ایران؛ بلکه بحران ناشی از این حمله است که میتواند اقتصاد لرزان و مبتنی بر صادرات نفت و گاز روسیه را درهم فرو ریزد؛ و گرنه روسها در شرایط کنونی در آن قد و قواره نیستند که بخواهند در برابر کشورهای غربی قرار گیرند؛ همچنانکه در مقاله های پیشین نیز گفته ام حتی چین نیز در آن قد و قواره نیست.

نتیجه :

نتیجه آنکه؛ جنگ بی صدا؛ با بمباران اقتصادی ایران آغاز شده است و کشورهای اروپایی و آمریکا؛ منتظر دیدن نتیجهٔ این بمباران هستند و به همین دلیل نیز به زمان نیاز دارند؛ تا برج و باروهای نظامی خویش را در منطقه؛ استحکام بخشند و آنگاه جنگ فیزیکی آغاز خواهد شد. تا ببینیم که سرداران رشید اسلام؛ مانند القاعده و طالبان به کدامین غارها پناه خواهند برد؟

کژدم



 

۱۳۹۰ دی ۲۶, دوشنبه

بازهم عملیات برون مرزی مشترک سپاه قدس و حزب الله لبنان با شکست مواجه شد

طبق اخبار منابع اطلاعاتی غرب؛ ۳ تیم عملیاتی حزب الله لبنان که قرار بود در یک عملیات مشترک با سپاه قدس؛ تحت فرمان ولی امر فرزانه برای انتقام وعده داده شده از طرف وزیر اطلاعات فرزانه تر از رهبر؛ در یک معبد یهودی و یک رستوران مورد علاقهٔ آمریکاییها در بانکوک صورت بگیرد؛ با شکست مفتضحانه ای مواجه شد. فرمانده عملیات که مردی ۴۷ ساله و از شیعیان حزب الله لبنان و تبعهٔ سوئد میباشد؛ در زمان ورود به بانکوک در فرودگاه دستگیر شده و تمامی طرح عملیاتی را لو داده است. اکنون پلیس بانکوک و نیروهای اطلاعاتی آمریکا و موساد در جستجوی تمامی اعضای ۳ تیم عملیاتی حزب الله لبنان هستند.
وزیر احمق اطلاعات رژیم و رهبر احمق تر از او با تهدیدهای خود و سپس خبرگزاری فارس متعلق به سپاه پاسداران عربده کش طی مقاله ای مبنی بر محبوبیت سپاه پاسداران در کشورهای آسیای شرقی ( اینجا)؛ پیشتر این عملیات را به دست خود لو داده اند. با این ولی احمق فرزانه و وزیر اطلاعاتی همچون ملا حسنی فرزانه؛ سرویسهای اطلاعاتی غرب و موساد نیازی به جاسوس ندارند.

کژدم

ادامهٔ بحث ساختار شناسی جلسهٔ سوّم برای اینترنت کم سرعت

یاران و مبارزان راه آزادی

بحثهای ساختار شناسی که به مدت ۲ هفته به خاطر تعطیلات سال نو میلادی؛ به حالت تعلیق در آمده بود. در نشست سوم مسائل و مشکلات گروههای سیاسی به طور عام و انجمن پادشاهی ایران(تندر) را به طور خاص مورد بر رسی قرار میدهد. به خاطر بررسی علمی و فنی این نقایص تشکیلاتی؛که مبحثی عمومی است؛ از یارن مبارز تقاضا دارم که مباحث ساختار شناسی را مورد توجه و انتقاد قرار دهند. این مباحث را تا جلسهٔ سوم در لینک پایین میتوانید داونلود کنید.


با سپاس

کژدم

۱۳۹۰ دی ۲۲, پنجشنبه

تقدیم به چشم انتظاران رفراندوم تحت نظارت سازمان ملل

زمانی که انسان تمامی درها را به روی خود بسته میبیند؛ به خدا پناه میبرد خدایی که همه چیز را به عدالت تقسیم میکند؛ خدایی که دادستان دردمندان است و خدایی که انتقام بیچارگان را از ستمگران میگیرد. خدایی که صلح را برای آسیب دیدگان جنگ به ارمغان می آورد. و اینچنین است که دلهایشان در مالیخولیای ناشی از ضعف و درماندگی آرام میگیرد.
اما پرستش خدا و یا خدایان فرهنگ بیچارگان و درماندگان نیست. انسانهای توانا نیز خدایانی برای پرستش دارند؛ آنها خدای جنگ را میستایند تا نیرویشان را افزونتر سازد و به آنها بیباکی و دلیری عطا کند تا دشمنان خویش را تا دروازه های دوزخ برانند. آنها خدای انتقام را میستایند تا به آنها نیرو دهد تا انتقام کشته هایشان را بگیرند. آنها خدایان شب و تاریکی را میستایند تا نیروهای جنگی آنان را در زیر بالهای تاریک خود پناه داده و از چشم دشمن محفوظ دارند.

خدایان نوین درماندگان:

فرهنگ موالی گری و دریوزگی ترحم از بیگانگان؛ ۱۴۰۰ سال است که بر این سرزمین سایه انداخته است و هر روز خود را به شکلی می آراید. در دورهٔ مشروطیت و بعد از آن افکار دایی جان ناپلئونی که هر اتفاقی را یا به انگلیسها و یا به روسها و سایر بیگانگان نسبت میداد و هیچگاه از خود نمیپرسید که : پس ما که هستیم؟ آیا اینچنین ذلیل شده ایم که دیگران همهٔ اتفاقات را رقم بزنند و ما تنها منتظر نتیجه باشیم و خود را با آن وفق دهیم؟ این اندیشه در سال ۸۸ خود را به آنچه که سازگارا و مخملباف با خود به ارمغان آوردند تبلور یافت و آن اینکه جنبش آزادیخواهی به جای اینکه به سرنگونی رژیم بیندیشد؛ باید که صدای مظلومیت خود را به گوش جهانیان برساند تا جهانیان به دفاع از مردم ایران به پاخیزند اما نگفتند که جهانیان چگونه به کمک مردم ایران به پا خواهند خاست؟ آیا مردم اروپا به سوی ایران خواهند آمد و به جای ما تظاهرات خواهند کرد و با نیروهای سپاه و بسیج درگیر خواهند شد؟ یا اینکه اساساً مسئله مردم جهان نیستند بلکه منظورشان « دولتهای غربی» هستند؟ که البته شق دوم درست است. آنها هرگونه درگیری با نیروهای سرکوب و مسلح شدن برای سرنگونی رژیم را به بهانهٔ عدم خشونت نفی نمودند و دخیل شدن به درگاه بیگانگان را تا آنجایی که میتوانستند در رگ و پی جنبش تزریق کردند. جنبش را به صورت دنبالچهٔ تصمیمات دول غربی تعریف نمودند و اینچنین بود که هم جنبش را به شکست کشاندند و هم اینکه در نتیجهٔ یاس سیاسی بعد از شکست؛ فرهنگ موالی گری و استمداد از بیگانگان رواج بیشتری گرفت. به عنوان سند این فیلم را ببینید تا یادی از آن روزها کرده باشید و هم به آنچه که در تب و تاب آنروزها به عنوان فرهنگ مبارزاتی پذیرفته شده بود؛ نگاهی دوباره بیندازید و ببینید که چه فرهنگ خانمان سوزی را بر مغز و تن جنبش تزریق نمودند که هنوز هم که هنوز است مانند بختک بر جان و روان جنبش سنگینی میکند.
این سند داغ ننگی است که « خود روشنفکر پنداران عربده کش» بر پیشانی خود دارند. اما داستان همچنان ادامه دارد. گویی که هیچکس نمیخواهد چیزی بیاموزد! زیرا آموختن مسئولیتهای سنگینی را بر دوش آنها میگذارد که بهتر است بر دوش « دولتهای غربی» بیفتد. این « خود روشنفکر پنداران عربده کش» که زمانی تقدیم کردن شاخه ها و دسته های گل به بسیجیها و سپاهیها را پیشنهاد میکردند. اکنون به هزار چهره و رنگ و زبان از ایرانیان میخواهند که آن شاخه گلها و دسته گلها را اینبار به گردن سربازان بیگانه بیندازند؛ تا آنها بیایند و سپاه و بسیج را برای این بیگانه پرستان از میان بردارند؛ و به خوشی و شادی « دموکراسی» و سکولاریسم دموکراتیک را برای آنان به ارمغان بیاورند. این لجنها خود را پشت جملاتی از نوع « ما متمدن هستیم » و « ما خشونت طلب نیستیم» به خیال خود؛ بخش کثیف جنبش یعنی «شکستن ستون فقرات نظامی و امنیتی رژیم اسلامی» را به گردن بیگانگان بیندازند و دستهای مخملین خود از از ریختن خون دشمنان قسم خوردهٔ مردم ایران دور نگهدارند. دعوت از بیگانگان برای نجات از دست دشمن داخلی؛ همان پرستش خدایانی است که تنها درماندگان میتوانند سر بر درگاه آنها بسایند.
سازمان ملل متحد که میتوان آنرا « لانهٔ گرگها و شغالها» نام نهاد یکی از خدایانی است که این جماعت پرستش آنرا به جای نبرد ملی علیه دشمن داخلی؛ نشانده اند. زمانی که رضا پهلوی مسئلهٔ کشاندن خامنه ای به دادگاه بین المللی به اتهام جنایت علیه بشریت را مطرح میسازد و عده ای هم برایش هلهله و کرکره راه می اندازند؛ به مردم نمیگویند که دستگیری خامنه ای و تحویل او به دادگاه بین المللی مکانیسم خاصی دارد و آن « ورود نیروهای نظامی بیگانه» به درون سرزمینمان است. و گرنه آقای رضا پهلوی اگر در حرفی که میزنند صادق باشند؛  باید مردم را به مسلح شدن و مبارزه بر علیه دشمن داخلی و شکست دادن آن در یک نبرد ملی؛ فرا بخوانند و آنگاه است که اگر خامنه ای جلاد زنده مانده باشد؛ به دست توانای فرزندان آریا بوم به دادگاه عدالت ملی سپرده خواهد شد.
بیگانه پرستان؛ مبارزان را به مبارزات مدنی بدون خشونت فرا میخوانند؛ در حالی که میدانند هیچ تشکل مدنی در درون سرزمین ایران وجود ندارد و تمامی نهادهای مدنی توسط رژیم جلادان اسلام؛ سرکوب شده اند. لذا آنهایی که چنین راهکارهای مبارزاتی را پیشنهاد میکنند؛ در واقع مردم را نه به مبارزه؛ بلکه به گردن نهادن بر خواسته ها و تصمیات دشمنان خارجی ایران دعوت میکنند.
از سازمان ملل و دموکراسی خواهی دول غربی و کمک آنها به جنگاوران لیبی سخن میرانند و به بیگانگان مشروعیت میدهند و به این روش مردم ایران را هر روز بیش از روز پیش به سوی « بیگانه پرستی» سوق میدهند.
یاران و مبارزان ؛ اکنون در شرایطی به سر میبریم که تحریمهای اقتصادی در دو ماه آینده؛ جنبهٔ عملیاتی شدن به خود خواهند گرفت. این تجربه را مردم عراق از سر گذرانیده اند و میدانند که در اثر تحریمها حدود ۲ میلیون نفر از مردم عراق در اثر کمبود دارو و آذوقه جان سپردند و سپس سیاست « نفت در برابر دارو و غذا» از طرف سازمان ملل تصویب شد و همهٔ گرگهای بین المللی میلیاردها دلار از این طریق به جیب زدند و این آلودگی و رسوایی تا خانهٔ دبیرکل سازمان ملل ( کوفی عنان) نیز کشیده شد. جامعهٔ عراق چنان به تحلیل رفت که زمانی که نیروهای آمریکایی به عراق حمله کردند؛ هیچ مقاومتی صورت نگرفت و ارتش عراق بدون درگیری؛ متلاشی شد. سپس تاخت و تازهای سپاه قدس و سلفی های عربستان سعودی و اردن در عراق آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این آینده ای است که برای ایران نیز ترسیم کرده اند. مردم ایران تنها با سربازان چشم آبی روبرو نخواهند شد؛ بلکه تمامی مزدوران عربستان سعودی و امارات متحدهٔ عربی و اردن و مزدوران ترکیهٔ عثمانی و جاسوسان حیدر علی اف؛ نیز به سرزمینمان گسیل خواهند شد.و چه بسا یک دههٔ تمام نیز باید در جنگ و خون به سربریم. لذا آنچه که ضرورت فوری دارد؛ بوجود آوردن تشکلهای مردمی و مسلح شدن این تشکلها و آماده شدن برای شرایط بحرانی بعد از آغاز جنگ است. که در مقالهٔ « سخنی دربارهٔ حملهٔ نظامی به ایران» آنرا به طور عام توضیح داده ام.
 در اینجا میخواهم خوانندگان را به دیدن یک فیلم سینمایی که بر اساس واقعیتهای نبرد « یوگسلاوی سابق» ساخته شده است جلب کنم تا با نوع فعالیتهای جنایتکارانهٔ مزدورن پاسدار صلح سازمان ملل متحد آشنا شوند و این اندیشه را که نیروهای سازمان ملل فرشته های صلح هستند را؛ از سر بیرون کنند. سازمان ملل بسیاری از کارهای خود را از طریق بستن کنترات با کمپانیهای خصوصی نظامی به پیش میبرد که اعضای آن از امنیت دیپلماتیک برخوردارند و در واقع به سخنی دیگر « غیر قابل دستگیری و غیر قابل محاکمه» هستند.
فیلم را از ( اینجا) داونلود کنید و ببینید که خدایان پیام آور صلح و انساندوستی کیانند؟
برای داونلود به نرم افزار « یو تورنت» نیاز دارید. و بعد از کلیک کردن بر روی لینک فیلم؛ و باز شدن لینک؛ دگمهٔ خاکستری را که در میان سه دگمهٔ داونلود قرار دارد انتخاب نمایید و از دو گزینهٔ Save و Open گزینهٔ « اوپن» را برگزیده و فیلم را داونلود نمایید.

کژدم

۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

عصر طلایی خمینی لجن تبار(سیّد)

میر حسین موسوی و کروبی و سایر جلادان اسلامی قم نشین که آیت الله های دست پروردهٔ فقه شیعهٔ جعفری و علوی هستند؛ مردم ایران را به « عصر طلایی خمینی» فرا میخوانند. خود ببینید و قضاوت کنید. آنهایی که رسالهٔ خمینی را خوانده اند میدانند که در مورد حکم مردی که با دختربچهٔ خردسال( کودک کم سن و سال) رابطهٔ جنسی برقرار کند و باعث شود که پارگی وسیع در آلت جنسی کودک شود؛ تنها کفاره است و تامین زندگی آن کودک. خمینی که فتواهای او بر اساس فقه اسلامی از نوع شیعی آن استوار است و طبیعتاً بر احادیث تایید شده از طرف امامان شیعه نیز استوار است؛ کثیفترین نوع تجاوز جنسی را به شرط پرداخت کفاره مجاز میکند. همانگونه که فقه سنّی نیز این تجاوز را در سن ۷ سالگی شرعی میداند. دعوت کثافتهایی مانند خاتمی و موسوی و کروبی به « عصر طلایی خمینی» نشان از ناپاکی و روح پلید این رجاله های تازی پرست دارد. ببینید:

                                           
 
                          ننگ با شعارهای قلابی پاک نمیشود.            

بیا و بنگر

هدیه ای برای تمامی ایران پرستان . بیدار باشی دوباره برای ایران یاران. ننگ تازی پرستی را از روح و جانتان بشویید و به ایران فردا که بر خردمندی بنیاد خواهد شد ایمان آورید. ایران به شما مینگرد و « کاوی» های جنگاور را با صدایی بلند فرا میخواند.



                                    
 شرم بر تازی پرستان ایران فروش. استاد فرود فولادوند بت ننگین اسلام و تازی پرستی را سالها پیش شکست.
 شاید بیشرمی را نتوان شکست. شاید دروغگویی را نتوان شکست. شاید پلیدی را نتوان شکست.
 اما میتوان مانند مالاریا ریشه کن نمود.

کژدم
                                             

۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

سازماندهی برای جنبش سرخ ( بخش دوازدهم )

در بخش یازدهم با تظاهرات سازمان یافته آشنا شدیم. اما پرسش این است که آیا رژیم اسلامی حاکم را میتوان با تظاهرات سازمان یافته سرنگون کرد؟ پرسش دوم این است که پس چرا این تظاهرات های سازمان یافته در لیبی و سوریه؛ نتوانستند رژیم را ساقط کنند؟ اگر مردم لیبی به تظاهرات و اعتصابها ادامه میدادند چه تعداد تلفات را باید میپذیرفتند و تا چه مدت زمانی میتوانستند ادامه دهند؟ حتی با پیوستن بخشهایی از ارتش به جنبش و کمکهای نظامی ناتو جنبش سیاسی لیبی ماهها نتوانست به پیروزی برسد و تعداد کشته ها و زخمیهای این جنبش تا سالهای سال و شاید برای همیشه در محاق ابهام خواهد ماند. همانگونه که تعداد کشته های شهر « حما» در سال ۱۹۸۲ همچنان بین ۲۵ هزار تا ۶۰ هزار نفر حدیثی نا گفته است. امروز در سوریه با اینکه جنبش مردم در حال گرفتن رنگ نظامی است؛ و بخشهای میانی ارتش در حال پیوستن به جنبش هستند هنوز زمان زیادی برای پیروزی جنبش بر رژیم خاندان اسد باقی مانده است.جنبش مردم سوریه که در آغاز در فکر این بود که از هیچ کمک خارجی استقبال نکرده و خود به تنهایی مسئله را حل نماید؛ چرا اکنون از نیروهای خارجی کمک میطلبد؟ رژیم اسد که آنها را خائن مینامد؛ خود تا خرخره  بر پایهٔ کمکهای خارجی بر پای مانده است. براستی چه عوامل دیگری لازم هستد؛ تا یک جنبش سیاسی را به پیروزی برسانند؟ این پرسشها و پرسشهای دیگری از این نوع هستند که با پژوهش و پیدا کردن پاسخ برای آنها میتوان جنبش را از بی عملی و شعار گونگی و حرافی های بی پایان نجات دهد. این وظیفه نه بر عهدهٔ تنبلهای ذهنی که با سر هم بندی کردن تعدادی کتاب و جزوه؛ در دایرهٔ بی سرانجام حرافی و افشاگری مانند یک گربهٔ ملوس به دنبال دم خود میدوند؛ بلکه به عهدهٔ « انجمن پادشاهی ایران - تندر» است و گرنه گروههای شناخته شدهٔ به اصطلاح اپوزیسیون در مبارزهٔ خود از حد یک رادیوی تجاری لوس آنجلسی فراتر نرفته اند. حتی سازمانها و احزاب سنتی نیز مانند کودکان بی دست و پا؛ در انتظار « هدیهٔ پاپا نوئل» نشسته اند.

نگاهی به گذشته؛ نگاهی به حال

برای گشایش این بحث باید اندکی به گذشته های دور و گذشته های نزدیک؛ سفر کرد و سپس به بررسی زمان حال پرداخت.
در گذشته های دور؛ اقتصاد جوامع انسانی  با چند عنصر مهم تعریف میشود. این عناصر عبارت بودند از :
۱- اقتصاد دامداری و چراگاه ها. ( مبتنی بر دام ؛ زمین؛ کوچ نشینی و چادر نشینی؛ دفاع از چراگاهها و تهاجم برای گسترش آنها و غارت محصولات کشاورزان )
۲- اقتصاد کشاورزی و دامداری توامان. ( مبتنی بر دام؛ زمین؛ اسکان و ساختن آبادیها؛ ساختن دژها و موانع دفاعی برای حفظ سرزمین؛ تهاجم برای به دست آوردن زمینهای بیشتر و غارت سایر کشاورزان و دامداران). گروههای اقتصادی بعدی در ادامهٔ رشد جوامع کشاورز بوجود آمدند و نتیجهٔ طبیعی اسکان هستند:
الف : پیشه وران.
ب : بازرگانان.
پ : بانکداری در سطحی بسیار ابتدایی و کوچک. ( وام دادن به کشاورزان و بازرگانان و صنعتگران)
عنصر اصلی در این دو نوع از اقتصاد را زمین و محصولات کشاورزی و دام تشکیل میدهند. لذا دفاع از سرزمین به مفهوم نگهداری مالکیت چراگاهها و یا زمینهای کشاورزی است. مفاهیم اقتصادی و سیاسی بسیار ساده هستند و مذاکرات سیاسی و دیپلماتیک بین اقوام نیز بسیار بی پیرایه و ساده هستند و جنگها نیز تنها به خاطر به دست آوردن زمین بیشتر انجام میگیرند. در واقع تمامی جنگها و مذاکرات تنها و تنها در جهت حفظ و یا از دست دادن حاکمیت بر زمین و یا غارت دیگران است. اما با رشد پیشه وری و صنعتگری به عنوان شاخه ای از آن و ازدیاد تنوع در محصولات و گسترش کشاورزی و ازدیاد ثروت سرزمینی؛ بازرگانان و سپس قشر کوچک و ابتدایی بانکداران بوجود آمدند.
نخستین بانکهای مدرن در ایتالیای بعد از رنسانس  در قرن چهاردهم میلادی شکل گرفتند و سپس هلندیها و سپس انگلیسها آنرا گسترش دادند و بانکداری از حیطهٔ محلّی و کشوری به قارهٔ اروپا گسترش یافت. این تحول بزرگ و به همراه آن شکوفایی صنعتی دو عنصر مهم دیگر را به اقتصاد اضافه نمود و در ادامه؛ کشاورزی و دامداری را نیز متحول نمود. این تحولات منجر به دگرگونی هایی درمفاهیم سیاسی از قبیل تعریف دوبارهٔ «منابع ثروت»  و « قدرت» را دگرگون نمود. اما با وجود تمامی این پیشرفتها؛ تا پایان جنگ جهانی دوم تمامی جنگها همچنان بر اساس «تصاحب سرزمین» تعریف شده اند. پس از پایان جنگ جهانی دوم؛ ایالات متحدهٔ آمریکا با اجرای طرح مارشال؛ مفهوم جدیدی در اقتصاد را عرضه داشت و آن « سرمایه گذاری بین المللی» بود؛ هرچند که عناصر ابتدایی آنرا میتوان در ۳۰۰ سال پیش هم یافت. اما طرح مارشال چهرهٔ جهان را متحول نمود. بعد از اجرایی شدن این طرح؛ مفاهیم سیاسی که برای تعریف « سرزمین» و منابع ثروت و قدرت عرضه شدند به طور سریع و باشتابی افزاینده همیشه مورد « باز تعریف» و دگرگونی ساختاری قرار گرفتند و  این روند همچنان ادامه دارد؛ آخرین امپراطوری که بر اساس تصاحب زمینهای دیگران بنا شده بود؛ ۲۱ سال پیش از هم فرو پاشید. چین کمونیست که زمانی درهای خود را بر روی دشمنان بسته بود درهای خود را به روی دشمن باز کرد. ببر کاغذی امپریالیسم جهانی ( به قول مائو تسه دون) بدون شلیک حتی یک گلوله؛ از دیوار چین گذشت و اکنون چین کمونیست شاید خود یکی از خطوط روی پوست این ببر کاغذی باشد.
کشورهایی که زمانی در جستجوی بازار برای تولیدات خود بودند؛ اکنون تبدیل به وارد کنندگان محصولاتی شده اند که در کشورهای دیگر و با سرمایه و تکنولوژی خودشان ساخته میشوند. مرزهای استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی فرو ریخته اند و تنها به عنوان کلماتی که محتوای آنها در گذشته وجود داشته است در آمده و «خود روشنفکر انگاران» هنوز مفاهیم نوین این کلمات را در نیافته اند. عدم آشنایی با این مفاهیم نوین از طرف جوانان و مردمان عادی؛ بسیار طبیعی است؛ اما زمانی که مدعیان « دانش و خرد ورزی» خود نیز تبدیل به « توبره» ای شده اند که هرچه آفرینندگان این پدیدهٔ نوین در آن میریزند؛ فقط به عنوان مترجم به زبان « فارسی» ترجمه میکنند؛ بی آنکه به بار سنگین و محتوای آنچه که میبلعند و سپس آنرا هضم کرده و خود را مسموم میکنند بیندیشند؛ نه تنها منافع ملی سرزمینی خود را به باد خواهند داد؛ بلکه در صورت ادامه دادن به نشر اندیشه های بیگانگان؛ کیان سرزمینی خود را نیز از دست خواهند داد.
برای روشن شدن مسئله مثال می آورم تا اندکی قابل هضم تر باشد: زمانی که که دو نیروی متخاصم جنگی در میدان نبرد چنان به هم نزدیک میشوند که کارزار؛ تبدیل به جنگ تن به تن میشود؛ برای «ستاد فرماندهی عملیاتی» هر دو سوی نبرد؛ بسیار سخت خواهد بود که از بمباران منطقه و یا آتشباری استفاده نمایند. لذا بهره گرفتن از نیروهایی که بتوانند تنها به حذف نیروهای دشمن از فاصلهٔ نزدیک دست یازند ضرورت پیدا میکند. اما هنوز پاسخ به یک پرسش باقی خواهد ماند که آیا باید این جنگ از درگیری مسقیم و از نزدیک را باید ادامه داد؟ و یا اینکه به جراحی نیروهای دشمن پرداخت؟ این پرسشی است که پاسخ آن نه به عهدهٔ « ستاد فرماندهی عملیاتی» بلکه به عهدهٔ « ستاد مشترک» و چه بسا به ارگانهای بالاتری که تمامی نبرد را هدایت میکنند؛ بستگی دارد.  مسئله این است که زمانی که ببر کاغذی بدون حتی یک شلیک از دیوار چین میگذرد و مانند خون در رگ و پیکر ساختار اقتصادی چین جریان می یابد؛ مبارزه بسیار سخت تر میشود. دقیقاً همین جا است که ما شاهد « کند شدن» روند نبرد میشویم. زیرا که گویی جنگ میان « خودی ها با خودی ها» در گرفته است. تعیین مرزها سخت تر میشوند و در واقع؛ مرزها از تار ابریشم نیز باریکتر میگردند. در اینجاست که ظهور مطالعات استراتژیک و تاکتیکی کاربردی ضرورت می یابد. البته در اینجا از یاران انتظار ندارم که مسئله را کاملاً هضم بکنند و یا هضم کرده باشند. زیرا در چنین روندی از مبارزه؛ « سیّال بودن»  نبرد؛ کار تحلیلگر و برنامه ریز را بسیار مشکل تر میسازد. باید مثالی دیگر بزنم تا بیشتر به آنچه که تلاش دارم تا فهمیده شود؛ نزدیک تر شویم.
در یک ماه اخیر نبردی لفظی در میان ایرانیان خارج از کشور درگفته است که در یک سوی آن « حمید دبّاشی و اکبر گنجی» و در سوی دیگر « علی میر فطروس» و عده ای دیگر ایستاده اند و شاید شومن های تلویزیونهای لوس آنجلسی نیز به نوبهٔ خود بنا بر « جیب و حسابهای بانکی» خود به یکی از این دو گروه پیوسته اند؛ و حتی اگر موضع مستقلی هم داشته باشند؛ حرفی به جز این دو گروه ندارند که بزنند و داستان تنها در این حد است که اگر غرب به ایران حمله کرد؛ هورا بکشیم و یا هورا نکشیم و آنچه که هر دو گروه آنرا فراموش میکنند؛ مردمانی هستند که باید چه در صورت حمله و یا عدم حمله هر روزپشتشان خمیده تر از روز پیش میشود. هر دو گروه ظاهراً به نام « نجات میهن» سخن میگویند؛ در حالی که مفهوم میهن در «جهان نو» را نمیدانند و مکانیسم واقعی «جهان نو» را نمیشناسند. اما پرسش این است که چرا چنین بحثهایی میتوانند برای خود جایگاهی پیدا کنند؟ خاستگاه این بحث ها دقیقاً به خاطر در هم ریخته شدن مرزهای ملی و استقلال است. این مفاهیم که تا ۵۰ سال پیش به شکل قابل لمسی وجود داشتند؛ اکنون توسط آنچه که « جهانی شدن» نامیده میشود؛ در هم فرو ریخته اند. اکنون رژیم تازی پرست حاکم بر ایران که چکمه لیسان چین و روسیه هستند؛ با پرچم استقلال دروغین حرکت میکنند و میخواهند اینچنین القاء کنند که هر چقدر هم که بد باشند؛ مستقل هستند. و این یک دروغ بیشرمانه است و توسط سبزهای مذهبی و سایر عناصر نفوذی رژیم در جنبش آزادیخواهی؛ مانند خاتمی ها و موسوی ها و رفسنجانیها و حمید دباشی ها و اکبر گنجیها.... در بوق و کرنا دمیده میشود. گروه دیگر نیز که « جهانی شدن» را به شکل دیگری تعبیر میکنند که معنی آن این است که « ما دیگر وجود نداریم» و بی لیاقتیها و نفهمی های خود را به گردن « جهانی شدن» می اندازند. در یک سوی « ستون پنجم روسها و چین» و در سوی دیگر « ستون پنجم غرب» ایستاده اند و تمامی تلاش آنها برای کشاندن مردم به زیر پرچم این دسته و یا آن دسته است. این دو گروه طوری وانمود میکنند که گویی مردم ایران چاره ای ندارند و یا باید زیر پرچم « انگلو» ها و یا زیر پرچم « چین و روسیه» سینه بزنند. بنا بر این آنچه که باید مد نظر مبارزان راستین میهن پرست قرار گیرد؛ مطالعات دقیق ساختارشناسانه در رابطه با شرایط کنونی جهانی و تعیین حد و مرزهای منافع ملی و باز تعریف مفهیم نوین سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است؛ تا بتوانند بر مبنای آن راههایی را که تنها منافع ملی ایران و ایرانیان را تاًمین کند پیدا نمایند. اینگونه از حرکات آگاهانه؛ تلاش بسیاری میخواهد و پیچیدگی مفاهیم نوین کار « ساختار شناسی» را دو صد چندان مشکل تر میسازد؛ که از عهدهٔ ذهنهای تنبل و معلولی از قبیل میرفطروسها و حمید دباشی ها که در فکر دعواهای حیدری؛ صفدری رژیم گذشته و یا در فکر منافع برادران مسلمان عربشان گیر افتاده اند؛خارج است. آنها تصمیم خود را گرفته اند که در حد همان رمانها و قصه های شبه سیاسی که چه از طرف رژیم تازی پرستان مبتنی بر آمیخته ای از مزخرفات توخالی اسلامی و «تعاریف ۷۰ سال پیش» از استقلال و ملی گرایی ساخته شده است  و یا از طرف غرب نوشته شده اند؛ بمانند. در ادامهٔ این بحث ها با مثالهای دیگری که از « تجربهٔ دیگران» در جهت حفظ منافع ملی خودشان به عمل آورده اند؛ خواهم کوشید تا به نقطهٔ مشترکی مبتنی بر تعاریف نوین در جهت دفاع ازمنافع ملی سرزمینمان ایران و گسترش این منافع برسیم و با سختی راه و وظایف سنگینی که بر دوش تمامی ایرانیان است؛ آشنا شویم. امیدوارم که گام اول مفید بوده باشد. آنچه که من به تنهایی درپی عرضهٔ آن هستم؛ بایستی که در «کار گروه »های متعدد مورد بر رسی قرار گیرند؛ اما زمانی که چنین امکاتی هنوز وجود ندارد و حد اکثر رهنمودهای عملی « ژنرالهای خود خواندهٔ جنبش» از مرزهای «فیلم بگیر و عکس بگیر و توی یو تیوب بذار» و یا « اینجا رو کلیک کن و آنجا رای منفی بده» نگذشته است؛ و در این ۳۱ سال اخیر نیز هیچ یک از « خود روشنفکر پنداران» کوچکترین گامی در آن جهت بر نداشته اند؛ کار دشواری است و حتماً به عنوان کار فردی دارای نقایص زیادی خواهد بود. من برای این اشتباهات پوزش نمیخواهم؛ زیرا با پوزش خواستن هیچ مسئله ای حل نخواهد شد؛ بلکه یاری میخواهم تا دست در دست هم؛ بشناسیم؛ راه را مشخص کنیم و جنبش را سازمان دهیم. به امید یاری فرهیختگان ایران پرست.

کژدم

۱۳۹۰ دی ۱۲, دوشنبه

آخرین تحولات در سوریه

طبق اطلاعاتی که در منابع اطلاعاتی غربی منتشر شده است؛ اقلیت ۱۰ در صدی علوی های سوریه در حال عقب نشینی از مراکزی که با سایر اقوام دیگر آمیخته اند؛ میباشند. بخشی از علویها در برابر عدم کمک به بشار اسد و ارتش او؛ از طوایف دیگر که از حامیان سر سخت سرنگونی خاندان اسد میباشند؛ امان نامه دریافت کرده اند. ارتش آزاد سوریه نیز با این بخش از طوایف علوی که در مناطق مختلط زندگی میکنند به توافق رسیده اند. بخش دیگر طوایف علوی مسلک که به خاندان اسد وفادار مانده اند در حال کوچ کردن به طرف مناطقی هستند که اکثریت ساکنین آن مناطق را علویها تشکیل میدهند. همچنین رژیم خاندان اسد در حال ساختن « کمپ»هایی برای مقاومت هستند و این نشان میدهد که خاندان اسد و طرفداران علوی آنها به آخر خط رسیده اند و مانند قذافی تنها به قبایل علوی تکیه داشته و کارشان به جلو گیری از « قتل عام شدن» کشیده است. رژیم کثیف شیعه مسلک حاکم بر ایران نیز تقریباً دست از امید به ادامهٔ حیات رژیم اسد شسته است. آنچه که مبارزان و دلاوران راه آزادی از داستان تکراری خاندان اسد و قذافی باید بیاموزند این است که؛ اگر خانوادهٔ قذافی از حمایت قبایل لیبی برخوردار بوده است؛ خاندان اسد نیز در سوریه؛ به قبایلی که عقاید علوی دارد وابسته است. اما در ایران؛ خانواده های پاسداران و بسیجیهای مزدور تحت حمایت قبایل خاصی نیستند و بسیار سریعتر از خاندان اسد تسلیم دلاوران انتقامجوی ایران پرست خواهند شد. لذا بیرون راندن خانواده های بسیجیهای خائن و پاسداران قوّاد اسلامی از محله های شهر ها و راندن آنها به مراکز نظامی؛ تنها راه محاصره و شکست آنهاست. ایران پرستانی که نام پاک بابک تازی کش را بر زبان می آورند و او را نماد ملی نژاد ایران می پندارند؛ وظیفه دارند که به هر طریقی؛ کثافتهای حزب اللهی را از محلات خود اخراج نمایند. تا در صورت تسلیم نشدن به خواسته های مردم؛ مجبور به مهاجرت به « کمپ» های مزدوران رژیم اسلام شوند و نهایتاً به محاصرهٔ آزادیخواهان در آمده و یا تسلیم شوند و یا مرگ را بپذیرند. این تنها راه به ذلت کشاندن « قوّادان عربده کش اسلامی» است.

کژدم