۱۳۹۷ آبان ۱, سه‌شنبه

ملاقات با «اندیشه های کُهَن» و «اندیشه های نو» (بخش پنجم)

شاید این نوشتار به بخشهای «ششم» و «هفتم» و .... نیز کشیده شود. زیرا برای ساختنِ یک «زیربنایِ فرهنگی»؛ لازم است که  روشنگریها و توضیحات بسیار گسترده تر از مطالبی باشد که فقط برای گروهِ خاصّی از «اندیشمندانِ بالا دَست» برای دِرکِ آن طرّاحی شده است. به این معنی که «میانه دَستان» نیز آنرا بفهمند. زیرا هَدَفِ من؛ نوشتنِ نُسخه برای «فرا دستان = انسانها» نیست. بلکه «فرو دستان» و «میان دَستان» هستند که باید بفهمند؛ زیرا «سربازانِ تغییر» هستند.

آن گروه از جانورانً مهره دارِ پستاندار که به عنوانِ «گونهٔ انسانی» تعریف شده اند؛ ... اکنون شاهدِ مشکلاتِ فراوانی هستند که در این «تعریفِ ساده از آنها» نمیگُنجَد. تعریفِ ساده این بود که اگر موجوداتی را یافتید که از نظَرِ فیزیکی رویِ ۲ پا راه میروند؛ احساسِ «موسیقایی» دارند؛ «ظاهراً فکر میکنند»؛ «دین» و «آیین» (فرهنگ) دارند؛ در دهکده ها و شهرها زندگی میکنند؛ زیرا به نوعی از «تمدّن» و «همزیستیِ اجتماعی» باور دارند و ..... الی آخر .... 
 این موجودات را باید حتماً «انسان» بنامید و برایشان؛ «حقوقِ مشترکِ مساوی» تعریف کنید. کاری که برای نخستین بار؛ «کورش بزرگ» با «منشورِ حقوقِ بشر» و ۲۵۰۰ سال زودتر از  «سازمانِ دَلّالانِ بین المللی»؛ مشهور به «سازمانِ ملل متحّد»؛ مطرح نمود و حتّی «کُپی های سِفالینِ چینیِ آن منشور»؛ در «چین» یافت شده اند.
امّا هیچکس فکر نمیکُند که اگر آن «منشورِ حقوقِ بشرِ کوروشی» که مرزهای وابستگیهای «خونی»؛ «سرزمینی»: «قبیله ای»؛ «عشیره ای» را  دَر نوردیده بود؛ امتداد می یافت... میتوانست «جامعهٔ جهانیِ موجوداتِ ۲ پا» را؛ حتّی پس از ظهورِ «اِدیسون ها»؛ «کِپلِرها»؛ «گالیه ها» تا ۵ دَهِهٔ پیش از این نوشتار هدایت کُند و پایه های فرهنگی را بسازد که «اروپا» و «آمریکا» نه تنها در مقامِ «سَروَری» قرار نمیگرفتند؛ بلکه در حدّ اکثرِ محاسباِتِ خوشبینانه؛ فقط «محصولاتِ حاشیه ایِ آن» بودند.
امّا «زلزله ای» و «سونامی» پیش آمد و «ارواحِ پلید» به رهبریِ شیطانی به نامِ «محمّد» ظهور کردند و بهشتِ خود را در «غارت» و «تجاوز» و «حکومت بر اساسِ ایجادِ وحشت» یافتند.
این داستانِ «تراژیک» به « ما»ها چه میگوید؟
آیا اجدادِ ما به راهِ راست میرفتند؟ و این حادثه (ظهورِ شیطانِ عَرَبی = محمّد= اسلام) فقط یک اتّفاقِ «غِیرِ منتظره» بود؟ ....
یا اینکه؛ «اجدادِ ما» پس از ظهورِ «کوروش» و چشیدِنِ «قدرت» به خوابِ «اصحابِ کهف» فرو رفتند و بدینسان به «شمپانزه ها» تبدیل شدند و «سونامیِ محمّدی»... آن به «خواب رفتگان» را «قلع و قمع» نمود؟
آیا اکنون میتوانید فرقِ «فرزانه زیستن» با زیستن به مانندِ «گلّه های گاو» را بفهمید؟
آیا من (کژدم) از «روستایی بسیار دور افتاده» فریاد میزنم؟ یا اینکه: «همسایهٔ دیوار به دیوارِ شما» هستم؟
من (کژدم) میخواهم که پیش از آنکه به سخنانِ نهاییِ کژدم؛ گوش دهید.
ذهنهایتان آماده باشد که «کژدم» از کدامین «سو» و «زاویه ای» می آید؟

لذا به تعدادِ  اندَکِ جملات و پاراگرفهای این نوشتار نگاه نکنید؛ بلکه به «محتوی» بِنگرید. 

کژدم.

۱۳۹۷ مهر ۲۶, پنجشنبه

ملاقات با «اندیشه های کُهَن» و «اندیشه های نو» (بخش چهارم)

ما؛ در عصری زندگی نمیکنیم که برای «هَمگان»؛ حتّی «عقبمانده های جسمی و ذهنی» نیز جایی برای «احساسِ وجود»؛ وجود داشته باشد. بلکه ما در عصری زندگی میکنیم که آنچه که «جامعهٔ انسانی» نامیده میشود؛ توسّط «انسانها» از مرگ و میرهای طبیعیِ حتمی؛ مانندِ مرگ بوسیلهٔ «باکتریها» و «میکروبها» و «ویروسها» و «عفونتها» نجات یافته اند و بیشترین سهم از «نجات یافتگی» به «انسان سانها» (Humanoids = Subhumans) تعلّق گرفته است و به جای اینکه «انسان» (ناجیِ واقعی) را اَرج نهند؛ آنها را تکفیر میکنند؛ می کُشند؛ زنده زنده میسوزانند؛ زندانی میکنند و یا با تهدیدِ زندگیِ آنها؛ از آنها به عنوانِ «گاوهای شیر دِه» استفاده میکنند.
عُمرِ عَصری که اکنون در آن زندگی میکنیم؛ رو به پایان است.
اگر زمانی؛ هیچکس به «انسان سانها» به چشمِ «سلّولهای سرطانی» با تکثیرِ شدید فکر نمیکرد؛ اکنون به خاطرِ  رُشدِ غیرِقابل تصوّرِ این موجودات؛ «دیوار سازی» آغاز شده است.
اسرائیل نخستین کشوری بود که برای دفاع از «یهودیها» در برابرِ «ویروسهای فلسطینی»؛ دیوار سازی کرد. امّا «اسرائیل» نیز اشتباه میکُند. زیرا این «ویروسها» حدّ اقلّ ۹۰٪ جمعیّتِ اسرائیل را تشکیل میدهند.
جنبشِ ناسیونالیستی آمریکا به رهبریِ «دونالد ترامپ»؛ دوّمین «دیوار ساز» برای دفاع از «مردمِ آمریکا» در برابرِ «سلّولهای سرطانیِ بیگانه» است. امّا دولتِ ناسیونالیستیِ آمریکا نیز اشتباه میکُنَد. زیرا حدّ اقلّ ۹۰٪ از مردم آمریکا نیز؛ «سلّولهای سرطانی» هستند.
آمارِ تقریبیِ وجودِ «انسانها» میگوید که «انسانها» کمتر از ۲٪ جمعیّتِ «گونهٔ انسانی» را تشکیل میدهند. امّا این آمارها نمیگویند که «پراکندگیِ جمعیّت انسانها» در جامعهٔ ۸ میلیاردیِ «گونهٔ انسانی» چگونه است؟ به این معنی که مشخّص نیست که چه تعداد از «انسانها»؛ ایرانی؛ هندی؛ پاکستانی؛ یهودی؛ اروپایی؛ آمریکایی؛ آفریقایی و عَرَب  و ....هستند.
این «آمار»؛ در این رابطه کاملاً و چه بسا به طورِ عمدی؛ «لال» است.
 رُشدِ «چپگرایی در آمریکا و اروپا»؛ که با «چپِ سُنّتیِ ؛ لنینی؛ استالینی؛ مائوئی ؛ تروتسکیستی و چه گوارایی ...» به خاطرِ تحوّل و گذَر  از «عصرِ صنعتی» به «عَصرِ فراصنعتی = عصرِ ظهورِ A.I» ؛ فرقی «کهکشانی» دارد ... 
«چپِ نوین»؛ نه بر روی «پرولتاریای پیوسته به فسیلهای  دایناسوری» بلکه بر روی «به حاشیه رانده شدگان» که هرگز نخواهند توانست به چرخهٔ «زندگیِ اجتماعی» باز گردند؛ سرمایه گذاری میکند. امّا در این مِیدان؛ تنها «چپهای نوین» نیستند که بر رویِ «به حاشیه رانده شدگان» سرمایه گذاری خواهند کرد؛ بلکه سازمانها و گروههایِ «نجات دهندهٔ دیگر»ی پدید خواهند آمد و یا از طرفِ «گلوبالیستها»؛ آفریده خواهند شد و بازارِ جدیدی  آمیخته از «خونریزی» و «روسپیگری» و «موادّ مخدّر» پدید خواهد آمد و دلیلِ کنونیِ اندیشهٔ «ساختنِ دیوار» بر این امر استوار است.
حال؛ شاید توانسته باشم که توضیح دَهَم؛ که چرا «ناسیونالیسمِ آمریکایی» نیز؛ بیش از حدّ اکثر ۴ دهه؛ دوام نخواهد آورد. زیرا کسانی که فکر میکنند؛ «زامبی ها» دَر «پُشتِ دیوارها هستند» و از «زامبیهایِ درونِ خانه» اطّلاع ندارند؛ و یا اگر اطّلاع دارند؛ میخواهند که از «زامبیهای خانگی»؛ بر علیهِ «زامبیهایِ آنسوی دیوار» استفاده کنند؛ توسّط «زامبیهایِ خانگی» دریده خواهند شد.
لذا آنچه که من (کژدم) میخواهم  به عنوانِ «سیستِمِ اجتماعیِ پایدار و متوازن» پیشنهاد  کُنم؛ روی به آینده ای ۱۰۰ ساله دارد و  طرحهایِ «چوخ بختیاری» را که آیندهٔ درخشانِ ایران را به «توریسم» و «سکولاریسم»  گره میزنند را به «پشیزی» نمی خَرَم.
از نظرِ من؛ آینده بسیار وخیم است و در حالی که احزاب و سازمانهای «چوخ بختیار» (با «لَچَک» و یا بدونِ «لَچَک») در «خوانِ اوّلِ دین و  یا سکولاریسم؟» سخنفرسایی میکُنند؛ ... «دیوارِ آیندهٔ تاریک» و یا به تعبیری دیگر «سونامیِ به حاشیه رانه شدگان» بر سَرِشان فرو خواهد ریخت و باید شاهدِ کشتارهایی بَس فجیع تر از «کشتارِ ایزدیهای عراق به دستِ داعش» باشند.
نه «چپ» و نه «راست» و نه «اسلام و مسیحیّت» و نه سوسیالیسم ؛ هیچگونه پاسخی برای آینده ندارند.
سیستمِ «کاپیتالیستی» که زمانی؛ نادیِ «رشد و شکوفایی» بود و چشمها را خیره میکرد و «کمونیسم» در برابرِ آن؛با نظریّهٔ چپانیدنِ مردم در «قوطی کبریت» به نامِ  و با شعارِ«عدالتِ فراگیر» به زانو دَر آمد.
پس از پایان یافتنِ «جنگِ سرد»؛ واردِ دورانی شده ایم که  «کمونیسم» شکست خورده است و «کاپیتالیسم» که تنها پنجرهٔ دیدنِ واقعیتها را «سود آوری» میداند؛ به بُن بستِ نهایی نزدیک میشود. همین «کاپیتالیسمِ لجام گسیختهٔ غربی» راه را برای ورودِ «شپشهای چینی» و «شپشهای هندی» به دنیای «ادامهٔ زندگی» فراهم آورده است و با شعارِ «حقوقِ بشر»؛ این کثافتکاری را به عنوانِ «آرمانِ والای انسانی» تبلیغ میکُند.
این در حالی است که «کاپیتالیسم»؛ حتّی به وجودِ «آرمانهای انسانی» نیز نمی شاشَد؛ زیرا مستراحَ بهتری برای شاشیدن دارد.


تا کنون در رابطه با  ناپایداری و عدمِ توازن در حکومتهای فردی و همچنین نا پایداری و عدمِ توازن در حکومتهای پارلمانی که مسیرِ حرکتِ حکومت را «اهدافِ حزبی» تعیین میکنند و هیچگونه «استراتژی پایدار» وجود ندارد و هرچه که هست؛ «حزبی» است؛  سخن گفتیم.

در حکومتهای فردی؛ باید بسیار خوش شانس بود تا چند نفر پشتِ سَرِ هم؛ افرادی خوش فکر؛ باهوش و «فداییِ سرزمین» باشند.
در حکومتهای پارلمانی؛ باید سرنوشتِ سرزمین را به «دلّالانِ حزبی» بسپاریم. گویی که رانندگیِ سرنوشت خود را به «دیوانگانِ مَستِ الکُلی» سپرده ایم تا  در جاده های پیچ در پیچ سرزمینی و بین المللی؛ ما را به آینده ای روشن بِبَرند.
آیا حاضرید که سوارِ چنین اُتوبوسی شوید و به «راهیانِ نور» بپیوندید؟ .... اگر حاضرید .... راه باز ... و ... جادّه دراز.
آیا مسئله فقط به «احزاب» و «شارلاتانها»ي «مردم فریب» ختم میشود؟ ... اگر اینچنین بود؛ بسیار «خوش شانس تر» بودیم.

زمانی که از «فریب دهنده» سخن میگوییم؛ نباید «فریب خورده» را فراموش کنیم. زیرا «فریب خورده» نه تنها بستری برای حاکمیت «فریبکار» است؛ بلکه این ۲ قطب؛ نبردهای بی پایانی را به ارمغان می آورند. آنکه خود را «فریب خورده» می نامَد؛ نمیتواند «حماقت» را دلیلی بر «حقّانیت» و یا «بخشودگیِ خود» به حساب آوَرَد. «فریب خوردگی» یکی از «علایمِ بالینیِ حماقت» است. «انسان سانها»؛ چه فریبکار و چه فریب خورده؛ به دورانهای گذشته تعلّق دارند. امّا میخواهند خود را به «آینده» تحمیل کنند و به زندگیِ «انگلیِ خود» ادامه دهند.
آیا در آزمایشگاههای علمی میتوان آفرینشِ یک «فورمولِ مرگ آفرین» را به جایِ یک «فورمولِ شفا بخش» ارائه داد و پس از وقوع جنایت و کشتار؛ با «عذر خواهی» خود را کنار کشید؟ ... البتّه که نمیتوان.
در دنیای سیاست و «رهبری» نیز باید همین پروتوکولها رعایت شوند.  رهبر و یا رهبرانی که میخواهند خود را با «بهانهٔ اشتباه» «بخشوده» بینگارند؛ نباید «بخشوده» شوند.

کژدم

۱۳۹۷ مهر ۱۹, پنجشنبه

بازی «عمو زنجیر باف»

حتماً با بازیِ کودکانهٔ «عمو زنجیر باف» آشنا هستید.

آنچه که اکنون میبینید؛ بازیِ «بزرگسالان» است.

هیسسسسسس ... به کسی نگو.

بین خودمان بمانَد.

این یک زنجیرِ خوب برای «بازی» است.





امّا این زنجیر نشانهٔ زنجیری «اختراعی» برای بازیهای «خیابانی» است.



باز هم بسیار «امّا» ... انتهایِ «زنجیرِ اختراعی» برایِ بازیهایِ خیابانیِ «عمو زنجیر باف»؛ ذِهنِ شما را برای بازیهای «هوشمندانه» آماده میکُنَد و به شما یاد میدهد که ارزشِ یک «زنجیر» با اندکی «دستکاری» میتواند سرنوشت شما را تغییر دَهَد.

پیروز و سرفرازان باشید.

کژدم


۱۳۹۷ مهر ۱۴, شنبه

سخنی با «بسیجیها» و «پاچاهاردارها»

«انگل فرزانه» از اینکه حتّی «حیواناتِ چشم و گوش بسته» (حزبلبلیها) نیز بویِ گندِ «نتیجهٔ حکومتِ ۴۰ سالهٔ اسلامی» به مشامشان رسیده است؛ نگران شده و شماها (حیواناتِ چشم و گوش بسته) را به «میدانِ فوتبال» دعوت کرد تا باری دیگر چشم بندهای چند لایه بر چشمانِ نیمه بیدارِ حیواناتِ چشم و گوش بسته؛ بِنَهد.
«انگل فرزانه» به شما گفت: «ایران مالِ شماست».... امّا نگفت که منظورش چیست؟

یکی از معانی این وعده این است:

«سرانِ رژیم» (آقاها و آقازاده ها) با اموالِ غارت شده؛ فرار خواهند کرد و این شما حیواناتِ چشم و گوش بسته هستید که در ایران خواهید ماند و «سلّاخی» خواهید شد.

آیا فکر میکنید که دروغ میگویم؟ اگر اینچنین فکر میکنید؛ به وضعیّتِ «بسیجیهای هیتلر» در پایانِ جنگ جهانی دوّم؛ نگاهی بیندازید.
«بسیجیهای هیتلر» همگی سلّاخی شدند و به ۱۰۰٪  زنان و خواهران و مادران و دخترانشان تجاوز شد. امّا «آقاها و آقازاده های هیتلری» با پاسپورتهای جعلی و چمدانهایِ پُر از «دلار» به طورِ عُمده به «آرژانتین» و «استرالیا» فرار کردند.
امّا شرایط کنونی با اوضاعِ  دورانِ جنگِ جهانی دوّم فرق دارد و این «آقاها و آقازاده ها» را میتوان به آسانی «رَصَد» و «شکار» کرد.

به «بسیجیهای صدّام» (فدائیانِ صدّام)؛ نگاه کنید. آنها کجا هستند؟...
آنها در «گورهای دسته جمعی» هستند و سهمِ آنها از «عراق»؛ «گورهای دسته جمعی» بود.... صدّام نیز به آنها گفته بود که «عراق مالِ شماست».
صدّام دروغ نگفته بود. امّا به «بسیجیهای صدّام» نگفته بود که: «کُجایِ عراق» متعلّق به «بسیجیهای او» است؟

آیا فکر میکنید که این رژیمِ کثیف؛ قدرتمندتر از «آلمانِ هیتلری» است؟
اگر «هست»!!! ... پس چگونه است که حتّی آلمانِ شکست خورده پس از هیتلر؛ یک قطبِ اقتصادی است و «ایران» همچنان «پمپ بنزین» مانده است؟ پس چگونه است که «انگل فرزانه» و «امیرکبیرِ ظریف»... هر روزه ۱۰۰ رکعت؛ کیرِ مبارکِ روسها و آلمانها را لیس میزنند؟
لذا مزخرفاتی را که در بارهٔ «قدرتِ حکومتِ اسلامی» به خوردتان میدهند را باور نکنید. «روسپی زادهٔ فرزانه» در «میدانِ فوتبال» همان حرفهایی را زد که «سعید الصحّاف» میزَد. پس بهتر است که نام او را پس از این «سعید الصحّافِ فرزانه» بگذارید.

برای من (کژدم)؛ زندگی شماها  هیچ ارزشی ندارد. زیرا در صورتِ «بخشوده شدن» نیز؛ «وبالِ گردنِ جامعهٔ ایران» خواهید بود. زیرا هیچ کاری به جز «زنجیر زنی و سینه زنی و جاسوسی بر علیه همسایه» بَلَد نیستید و حِیف از نان و آبی که در گلویِ شماها و «توله هایتان» ریخته شود.

امّا قضیّه از نظرِ شماها فرق میکنَد. شماها میخواهید که همچنان به «خیانت» ادامه دهید و زمانی که دیدید ورق برگشته است به «تقیّه» و «صلح حدیبیّه» روی بیاورید تا زندگی کثیفِ خود و توله هایتان را نجات دهید.
به نظرِ من راههای «تقیّه» و «صلحِ حدیبیّه» باید بر روی شماها (کرمهای مستراح) بسته شود و تنها یک کوچهٔ «تنگ» برای ادامهٔ زندگی در برابرِ شما ها نهاده شود و آن راه این است:

تنها کسانی از میانِ شماها میتوانند به زندگی کثیفشان ادامه دهند که:

«انگلهای صفوی = آخوندها» و «آقاها و آقا زاده ها» و «فرماندهانِ» خود را کشته و این امر را ثابت کنند. 

کژدم

۱۳۹۷ مهر ۱۲, پنجشنبه

استراتژی استفاده از «بهاییها»


حتماً در اخبار شنیده اید که رژیمِ کثیفِ «شیعیانِ شنیعه»؛ باری دیگر دست به دستگیریهای گسترده در میانِ «بهائیان» زده و حتّی به اوباشانِ «حوثی» نیز دستور داده است تا بهائیان را اعدام کنند.
امّا آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا رژیمِ «شیعیانِ شنیعه» اینهمه بر طبلِ «بهائیان» میکوبد؟
آیا این تلاشها برای اثباتِ دشمنی رژیمِ «کونیِ فرزانه» و «تشیّع شنیعه»  با «بهائیّت» است؟
آیا رژیمِ « شیعیانِ شنیعه» و دستگاههای اطلاعاتی غرب؛ این مسئله را نمیداند که چگونه امکان دارد که کسانی که حتّی «استخدام» نمیشوند؛ ... میتوانند «جاسوس» باشند؟ ... مگر نَه این است که جاسوس باید به «اطّلاعاتِ محرمانه» دسترسی داشته باشد؟ پس چگونه است که این «بهائیانِ پدرسوخته»؛ با اینکه حتّی از «حقّ تحصیلاتِ دانشگاهی»  و «استخدام» محرومند ... همچنان به نامِ «جاسوس» معرّفی میشوند؟
آیا رژیمِ کثیفِ شیعی را «احمق» میدانید؟ .... 
بله ... رژیمِ شیعی در رابطه با «تعریفِ استراتژیها» کاملاً احمق است. امّا  «خدعه» و «نیرنگ» و «بی شرافتی» را از «محمّد» و «ائمّهٔ کثیف» که «اطهار» مینامند؛ به ارث بُرده و ۱۲۰۰ سال بر رویِ آن کار کرده است.
پرسشِ اصلی باید این باشد:
چرا رژیمِ کثیفِ شیعی با اینکه میداند؛ «آزارِ بهائیان» میتواند در دنیایِ کنونی؛ حربه ای بر علیه این رژیم باشد؛ بر طبلِ «بهایی آزاری» میکوبد؟
همه میدانند که «بهایی بودن» به همان اندازهٔ «مسیحی بودن» ؛ «یهودی بودن»؛ «بودایی بودن»؛ «هندو بودن»؛ «سُنّی بودن» و  .... هیچ ربطی به «مطالعاتِ دین و آیین شناسی» ندارد؛ بلکه نتیجهٔ مستقیمِ «صاحبانِ کیر و کُس» است. اگر آن «کیر و کُس»... شیعه بوده اند؛... «تو» نیز «شیعه» خواهی شد. بقیّه نیز همینطور هستند. در میانِ «هندوها»؛ «یهودیها»؛ «مسیحیان»؛ «بوداییها» و «شیعه ها» و «سُنّی ها» و ... موجوداتِ بسیار خوبی داریم و به طورِ «همزمان»... «اوباشان» و «جنایتکاران» نیز داریم.

لذا پُرسش اصلی این است که:

آیا «بهایی آزاریِ» برای بقایِ عقیدتیِ رژیم اینهمه اهمیّت دارد؟ و یا اینکه: «کاسه ای زیرِ نیم کاسه» است و «بهایی آزاری» ... «ارزشی کاربُردی» برای رژیمِ شیعی دارد؟

پاسخ:

«بهایی آزاری» از طرفِ رژیمِ کثیفِ شیعی؛ ارزشی عقیدتی ندارد. بلکه با سیاستِ «بهایی آزاری»؛ میخواهند که «همهٔ بهائیان» را «غرب پَسَند»  نموده و از اوباشان و بیشرفهایی که در «خانوادهٔ بهایی» تولید شده؛ امّا «ارازل» هستند و به جز «پول» به هیچ چیز فکر نمیکنند؛ برای «دور زدنِ تحریمها» استفاده کنند. همان کاری که در رابطه با «اکبر گنجی ها» برای «نفوذ» انجام دادند.

سیاستِ «بهایی آزاری» برای استفاده از کسانی است که از پدر و مادرِ بهایی به دنیا آمده  و «بهایی زاده» نامیده میشوند. امّا خود را به رژیمِ ِ کثیفِ «تشّیع شنیعه» فروخته اند و رژیم کثیفِ شیعی میخواهد از آنها به عنوانِ «کول بَر» برای دور زدنِ تحریمها
استفاده کُند.
به «اوباشان»ی که خود را «بیت العدلِ اعظم» مینامند؛ بگویید:

اگر از این پروژه آگاهی دارید و چشم پوشی میکنید... وای به حالِ «بهائیان» ... پس از سرنگونی رژیمِ «کونیِ فرزانه».
اگر اطّلاعی ندارید و سرهایِ بی مغزتان را در «کونتان» فرو کرده اید؛ اکنون از طرَفِ «کٓژدم» به شما «گفته شُد» و اکنون حتماً میدانید.

کژدم