۱۴۰۱ خرداد ۱۵, یکشنبه

«کریپتو کارنسی ها»؛ پیدایشِ آنها؛ ادامهٔ زندگیِ آنها

 حتماً به یاد دارید که در رابطه با «سالوادور دالی» و شاهکارِ اصلیِ ایشان؛ در این وبلاگ سخن گفته ام. اگر به مصاحبه هایی که با «سالوادور دالی» انجام گرفته اند گوشی دوباره بسپارید؛ خواهید دید که یکی از شاهکارهایِ ایشان؛ «نقّاشی کردنِ رؤیاهایِ بینِ خواب و بیداری» در پیش از خوابیدن است. «سالوادور دالی» میگوید که در آثارش هیچ پیامی را نمیخواهد منتقل کند و در واقع پیامی وجود ندارد. به همین دلیل نیز آثارِ «سالوادور دالی»  در چهارچوبِ «سوررئالیسم» کلاسه بندی شده اند (جهانی رؤیایی و یا لحظاتی رؤیایی). شاید «سالوادور دالی» نخستین کسی بود که توانست «رؤیاهایِ خواب و بیداریِ خود» را بفروشد و شاهکارِ اصلی و «شاهکارِ شاهکارهایش» این بود که هزاران صفحهٔ سفید را امضا کرد و فروخته شدند تا هر کسی بتواند هر مزخرفی را نقّاشی کرده و به «کلوپِ فروشِ رؤیاها» بپیوندد. فارغ از اینکه مانندِ او عمل کرده و یا «رؤیاهایِ دروغین» آفریده باشند.

آنچه که «بازارِ اثرهایِ هنری» و یا «بازارِ آثارِ باستانی» و یا «بازارِ لباس و گردنبندِ فلانکس» نامیده میشوند؛ انواعِ قدیمیِ «کریپتو کارنسی» هستند. امّا در این بازارِ قدیمی؛ حدّاقل میتوان یک «تابلو نقّاشی» و یا «شورت و جوراب» و یا یک قطعه «سِفال» پیدا کرد که حلقه ای کوچک آنها را به یک موجودیّتِ فیزیکی ربط میدهد.... امّا بوجود آوردنِ یک موجودیّتِ رؤیایی و فروشِ آن در «بازارِ ارز» آن نقطهٔ ظریف و هنرمندانه است که ردّ پایِ «سالوادور دالی» را میتوان در آن دید. زیرا «سالوادور دالی» ثابت کرد که میتوان «نقّاشیِ یک خرِ مُرده» را نیز به فروش رساند. زیرا خریدارانِ «امید» و«آرزوها» بسیارانند. البتّه اگر به «ایران» نگاهی بیندازید؛ «روسپی خانهٔ رَضوی»؛ «امامزاده ها» و «چاهِ مستراحِ جمکران» نیزبا اینکه با «کریپتو کارنسی» همسان نیستند؛ امّا در همین ردیف هستند.

در سالِ ۲۰۱۰  یک پیتزا فروش ۲ عدد پیتزا را به ۱۰ هزار «بیت کوین» فروخت. ارزشِ آن ۱۰ هزار بیت کوین فقط ۴۰ دلار بود.  https://tinyurl.com/uphbmcs4  شاید بتوان همان ۲ پیتزا را اکنون به ۶۰ دلار خرید. امّا آن ۱۰ هزار بیت کوین را فقط میتوان با «دلارهایِ نجومی» خرید. اینگونه است که باید بر رویِ «بیت کوین» و سایرِ «کریپتو کارنسی ها» حساب باز کرد.

امّا نمیتوان این واقعیّت را انکار کرد که «کریپتو کارنسی ها» یک «بازار» بوجود آورده اند که مانندِ «آچار فرانسه» به دردِ خیلی از معاملاتها میخورند.

۱- پولشویی.

۲- پرداختهایِ زیرِ میزی.

۳- خریدهایِ زیرِ میزی.

۴- ایجادِ امید برایِ آرزوهایِ به خون خفتهٔ «پولدار شدنِ آسان».

۵- سود جوییِ برخی از «کلان سرمایه گذاران» از «امیدها و آرزوها»...... و بسیاری مواردِ دیگر.

میگویند که دولتِ آمریکا بزرگترین دارندهٔ «بیت کوین» است و این امر به گسترشِ «تئوریهایِ توطئه» انجامید که بوجود آمدنِ «بیت کوین» را به سازمانهایِ اطّلاعاتیِ آمریکا و در برخی موارد به دولتِ چین ارتباط دادند.. امّا واقعیّت این است که داراییهایِ «بیت کوین» دولتِ آمریکا؛ «Wallet»هایی هستند که از جنایتکاران توقیف کرده اند و داراییهایِ چین از «بیت کوین» محصولِ «استخراج» است. لذا باید اینرا نیز در نظر داشت که هرگاه سیستمِ قضایی آمریکا دستورِ فروشِ آنها را بدهد؛ میتواند بنا به تعدادی که فروخته میشود؛ در بازار تأثیر بگذارد.

عدّه ای از پولدارانِ بزرگ در عرصهٔ بین المللی نیز از این بازار به عنوانِ «تله» برایِ دوشیدنِ «آرزومندان و امیدواران» استفاده میکنند و عاملانِ تبلیغ هایِ مثبت (پرو پاگاندا) در رابطه با «ثروتمند شدنِ یک شبه» به کمکِ سخنانِ مُثبتِ «سِلِبریتی ها» که در مقطعِ خاصّی بنابر تجربهٔ شخصیِ آنها از سرمایه گذاری و «بُردهایِ کلان» اظهار شده است؛ مردم را فریب میدهند.

برخی از «روشنفکر نماها» که تمامیِ زیربنایِ روشنفکریِ آنها را «False Information» از طریقِ وبسایتها و یا افرادِ معتقد به «تئوریِ توطئه» تشکیل میدهد نیز فریب خورده و در ماههایِ گذشته فقط به این خاطر که یک مقاله از مجلّهٔ «فوربس» در حدودِ ۱۰۰ سالِ پیش منتشر شده بود و در آن از «پولِ جهانی» سخن رفته است و آن مقاله را عمداً به «بیت کوین» تعبیر و تفسیر فرموده اند (تعبیرات و تفسیرهایِ مالیخولیاهایِ نوستر آداموسی) ؛ اقدام به خریدهایِ چند میلیون دلاری در دورهٔ قیمتِ ۸۰ هزار دلاری نموده اند که اکنون در حالِ جیغ و داد از «دردِ زایمان» هستند (شاید این مقاله را در وبسایتِ رسمیُ بیت کوین بتوانید پیدا کنید. لینکِ این مقاله را برایِ من فرستاده بودند که متأسانه حذف کرده ام.).  عدّه ای نیز که تعدادشان بسیار است؛ از «کارتهایِ اعتباری» برایِ خرید استفاده نموده اند  و همین اکنون نه تنها «مقروض» هستند بلکه در حالِ پرداختِ «بهره هایِ بانکیِ کلان» هستند و در برخی موارد خودکشی هایی گزارش شده است.

بازارِ کریپتو کارنسی بر چه پارامترهایی استوار است؟

این یک پرسشِ اساسی و منطقی است و پاسخِ صحیح و یا نزدیک به «صحیح» میتواند «موفقیّت آور» باشد.

در این بازار چند نوع بازیگر وجود دارند:

۱- کلان سرمایه گذاران. که فقط برایِ «شکار» در این بازار هستند تا شاید بتوانند سرمایهٔ کوچک یک «آفریقایی» و یا «بنگلادشی» و یا «هندی» را نیز از چنگَش بیرون آورند.

۲- بازیگرانِ روزمرّه که فقط به دنبالِ سودهایِ کوچک هستند. تعدادِ این بازیگران به خاطرِ «بین المللی بودنِ بازار» بسیار زیاد است و دستِ «سرمایه گذارانِ کلان» برایِ «بازی با بازار» را تا حدودی محدود میکنند.

۳- هیچگونه «ارزشِ واقعیِ اقتصادی» مانندِ کارخانه ها؛ تجارتِ جهانیِ کالاها و ....؛ هیچیک از «کریپتو کارنسی ها» را پشتیبانی نمیکند.

۴- شرکتِ قدرتمندِ پولشویان که برایشان ضرر و زیانهایِ چه بسا ۱۰ ها میلیونی اهمیّتی ندارد و فقط میخواهند برایِ درآمدِ خود منبعی قانونی را نشان دهند و تاریخچهٔ پول را بپوشانند (تقریباً شبیهِ استفاده از شرکتهایِ صوری) یکی از پارامترهایِ مهمّ هستند.

۵- شرایط اقتصادیِ جهانی (بحرانهایِ سیاسی و اقتصادی ویا عدمِ آنها) میتواند سرمایه ها را در جهتهایِ گوناگونِ اقتصادی هدایت کند. البتّه این جهت گیریها به طورِ عمومی موفقیّت آمیز نیستند. زیرا بر اساسِ تحلیلهایِ گوناگونِ راست و نادرستِ شخصی و پروپاگانداهایی که به عنوانِ «تحلیل» به خوردِ مردم داده میشوند استوارند.

چرا «لونا- تِرا- کلاسیک» (LUNC) را برایِ سرمایه گذاریِ بسیار پایین پیشنهاد کردم؟

خوانندگان با نظراتِ من در رابطه با «عملیّاتهایِ مؤثّر بدونِ تلفاتِ سنگین» آشنا هستند. بیشترین ضربه را بزنید و کمترین تلفات را متحمّل شوید تا بتوانید از «دستاورد» سخن بگویید و گرنه اگر مانندِ «گلهه هایِ گاوان و خران» حرکت کنید؛ نه تنها دستاوردی نخواهید داشت؛ بلکه نتیجه شکست پُشتِ شکست خواهید داشت.

در اینجا نیز همان «خطّ مشی» استوار است.... قرار نیست که یک شبه میلیونر شوید. بلکه قرار است در طولِ چند ماه؛ با سرمایه گذاریِ بسیار اندک؛ پولی بدست آورید که ریسکِ تلفاتِ آن بسیار ناچیز و در حدّ صفر است و به دستاوردِ نسبتاً بزرگش می ارزد.

همهٔ «کریپتو کارنسی ها» تعدادِ مشخّصی سکّه در بازار دارند که آنرا «Supply» مینامند و با «استخراج» بر تعدادِ آنها اضافه میشود. ارزشِ یک «کریپتو کارنسی» را نسبتِ سکّه هایِ موجود و «سرمایهٔ در گردش» (Market Cap) تعیین میکند. به اینگونه که اگر پولِ بیشتری برایِ «خرید» در بازار تزریق شود؛ ارزشِ آن سکّه بالا میرود و اگر سرمایه ها فرار کنند؛ ارزشِ آن سکّه پایین می آید.

سکّه هایی که «نخست زاده» هستند  و مردم به آنها به چشمِ «سلِبریتی» نگاه میکنند؛ دارایِ ارزشهایِ بسیار بالایی هستند و هزینهٔ صرّافیِ خرید و فروشِ آنها بسیار بالا است و در قیمتهایِ کنونی حتّی اگر ارزششان ۱۰۰٪ بالا برود؛ در سرمایه گذاریِ ۱۰۰ دلاری؛ چیزی گیرتان نمی آید. امّا سرمایه گذاری بر رویِ سکّه هایی که زمانی «سلِبریتی» بودند و اکنون نیستند؛ ولی شانس آنرا دارند که ارزششان بالا برود؛ شانسِ بسیار بالایی برایِ ثروتمند شدن در ازایِ سرمایه گذاریِ نزدیک به «هیچ» هستند. «پیتزایِ ۱۰ هزار بین کوینی» یک نمونه است و نمونه هایِ دیگری را نیز میتوانید پیدا کنید.

امّا دلیلهایِ بسیار مهمّ  دیگری نیز در پیشنهادِ من (کژدم) وجود دارند که در زیر می آورم:

۱- عربستانِ سعودی پس از به خاک مالیدنِ پوزهٔ «جو بایدنِ خرفت» میخواهد با این دولت آشتی کند. این آشتی کنان از مسیرِ «لوله هایِ نفت» میگذرد و چه بسا «الجزایر» را نیز قانع کند تا بشکه هایِ بیشتری را راهیِ بازارِ انرژی کنند. لذا باید منتظرِ یک «Boom» در اقتصادِ جهانی باشیم.  این «Boom» بر معاملاتِ «کریپتو کارنسی ها» نیز تأثیری بزرگ و مثبت خواهد گذاشت و به قولِ معروف: «هر که بامش بیش.... برفش بیشتر» یعنی «هرکه تعدادِ سکّه هایش بیش.... پولش بیشتر».

۲- انتخاباتِ میاندوره ایِ آمریکا و بدست آوردنِ «سنا» و «کنگره» از طرفِ «جمهوریخواهان» در آمریکا نیز به «گشایشِ اقتصادی» خواهد انجامید. گشایشِ اقتصادی یعنی...«Boom»....

 

کژدمِ پول ساز