۱۳۹۸ خرداد ۵, یکشنبه

«انگل فرزانه» و «مسئولیّت ناپذیری»

حتماً خالهٔ من (کژدم) نبوده است که در ماههایِ پایانیِ «پروژهٔ شمپانزه» ... از «شیعیانِ الاغ» خواسته باشد که «امام حسنِ زنباره و شکمباره»  را نیز مانندِ «امام حسینِ ظاهراً ۲ آتشه» ... امّا «ریغویِ ملتمس» ؛ برایِ ادامهٔ «زندگیِ بی نام و نشانِ کیری» یعنی: «بخور و  بخواب در سرحدّاتِ ناشناس» .... «باید دوست بدارید».... زیرا «محصولِ کُسِ فاطمه» است.

حتماً «نَنِهٔ شما» و یا «پِدَرتان» نیز چنین «کُسِ شعری» نسروده اند.
امّا زمانی که «کُس کِشِ فرزانه» چنین شعری سرود .... «کژدم»  به سرعت «شلوارِ فرزانه» را پایین کشید و «سوراخِ کونِ فرزانه» را به همه نشان داد و گفت: «انگلِ فرزانه» پروژهٔ «کون دادنِ امام حَسَنی برایِ سفرهٔ رنگین»  راه انداخته است.

آیا دروغ میگویم؟ ... اگر دروغ میگویم به صراحت گوشزد کنید.

نمیدانم که  در بارهٔ «شرافت» چیزی میدانید؟ و یا اینکه «کون دادن» را  به عنوانِ  بخشی از «شرافتِ در سیاست» می پذیرید؟
از نظرِ من  (کژدم)؛ «گُرگ» باید «گُرگ» باشد و «روباه» باید «روباه» بِماند. ... گُرگی که «تقیّه» کُند... به یک «روباهِ کونی» تبدیل میشود....
«شیعه» یعنی: «روباهِ کونی».
«انگلِ فرزانه» همان «روباهِ کونی» است که میخواهد «گُرگ» دیده شود.
اکنون «امیر کبیرِ ظریف» بارِ دیگر (البتّه بدونِ صندلی چرخدار) ؛ راه افتاده است و میخواهد کشورهایِ منطقه را به «صلح» دعوت کُند.
«امیر کبیرِ ظریف» میگوید که «ما همسایگان» را دوست داریم. امّا آنها  عُمقِ عِشقِ شیعیان نسبت به «سُنّی ها» را نمیفهمند و ما ناچار هستیم که با صدایِ «پهبادهایِ انفجاری» ؛ آنها را متوجّه این «عشقِ آسمانی» و «وحدتِ مسلمین» (رابطهٔ عاشقانه میانِ مسلمانان) کنیم..... ما «سُنّی مذهبها» را می کُشیم تا «روحشان» را نجات دهیم تا بتوانند در روزِ قیامت به «بهشت» بروند.
البتّه این شیوهٔ «تطهیر» و به «بهشت فرستادن» را در «مسیحیّتِ صلح دوست» نیز داریم. «زنده سوزانیدنِ ناباوران به مسیح» برایِ «تطهیرِ روحِ آنها» انجام می گرفته است.
لذا فکر نکنید که «کژدم» میخواهد آدرسِ غلط بدهد.
«کونی فرزانه» پس از توهینِ «مدّاحانِ بیت رهبری» به آنچه که «مقدّساتِ اهلِ سنّت» نامیده میشود؛ به «گُه خوردن» افتاد.
امّا مانندِ همیشه «گُه خوردن» را به دیگران حواله داد؛ تا خود را همچنان «مقدّس» نگه دارَد.
در ماجرایِ «برجام» نیز به همین بازی روی آورده بود و چون کسی آنرا افشا نکرد؛ این روسپی زاده فکر میکند که همچنان میتوان به این «حبل المتین» آویخت و «دیگران» (ملیجک ها) را متّهم نمود و خود را کنار کشید.
پرسشِ «خوارج» از «علی» یک پرسشِ بسیار ساده بود:

(گیرم که ما اشتباه کردیم و از تو خواستیم که «حکمیّت» را بپذیری.... امّا «تو» نیز آنرا پذیرفتی .... گیرم که ما از تو خواستیم که آن «شیر خوارهٔ بیگناه» را بکُشی ... امّا «تو» نیز پذیرفتی... پس «توبه» کُن.... تا بارِ دیگر در کنارِ «تو» بجنگیم ... وگرنه ... تو نیز «کیرِ خری» مانندِ «معاویه» و «عمر عاص» هستی.)

آیا «خوارج»  حرفی بی جا زدند؟ یا اینکه: «علی» چنان «خار در چشم و استخوان در گلویِ تشنهٔ قدرت» بود ( استالین = دنِریس) که نمیتوانست باور کُند که او نیز فقط تشنهٔ قدرت است و با چنگیز و استالین و مائو و خمرهایِ سرخ و دنِریس هیچ فرقی ندارد.

پایانِ ماجرا چه بود؟

«دنریس» به شکلِ احمقانه ای کشته شد. «علی» نیز که «دوستانِ خود را قتلِ عام کرده بود» به سزایِ اعمالِ کثیفش رسید و به «مستراحِ تاریخ» سپرده شد و حتّی «گورِ واقعی» ندارد. زیرا فرزندانش (حسن و حسین) جسدِ کثیفِ او را «پنهانی» دفن کردند. زیرا «علی» موجودی «ملعون العام» بود.
«هوا دارنِ دنِریس» از HBO میخواهند که داستان را «دوباره نویسی» کنند تا «دنِریس» اینچنین «احمقانه» کشته نشود.
این «هوا داران»  از جنسِ «هوادارنِ استالین = علی» هستند که فقط خودش را «مرکزِ ثقل» میداند و از کشتارهایِ میلیونی ترسی ندارد. هدفش نیز «ایجادِ بهشت بر رویِ زمین» نیست. بلکه سالهایِ سال «خار در چشم» و «استخوان در گلو» چشم به انتظارِ «قدرت» بوده است و آنرا به سَختی یافته است و میداند که دیگر نمیتواند آنرا دوباره به دست آوَرَد.
لذا سیاستِ «هرچه میتوانی بِکُش» را دنبال میکند و در حالی که «بُتِ عُظما = الله» را ستایش می کرد. به دستِ بازماندگانِ «دوستانِ قدیمی» که به وسیلهٔ او قتلِ عام شده بودند....

به «دَرَک» فرستاده شد.

«علی» به خاطرِ اینکه بسیار «منفور» بود؛ حتّی لیاقتِ داشتنِ «گور» را نیز نداشت.
«علی» موجودی «فرومایه» بود و  فدایِ «فرومایگیهایِ خود» شد.

کژدم

۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

آیا کسی و گروهی و یا سازمانی آمادگی برای شرایط جنگی دارد؟

سخنانِ مایک پومپئو و  جان بولتون در رابطه با تهدیدِ نظامیِ رژیمِ شیعی تازگی ندارند. این تهدیدها بارها چه از طریقِ مسقط و و مُسکو و چه با سخنانِ فرماندهانِ ارشدِ نظامی آمریکا در طیّ ۲ سال اخیر بارها به گوش انگلِ فرزانه  و گروهبان سردارها رسیده اند و شنوندگان این پیغامها را بسیار جدّی گرفته اند. به همین دلیل نیز قایقها در خلیج فارس ویراژ نمیدهند.
پیامهای نظامیِ آمریکا در ۲ سالِ اخیر این بود: « اگر یک سربازِ آمریکایی در منطقه؛ حتّی اگر در اثرِ رعد و برق کشته شود؛ دودمانتان را در تهران و اصفهان و قُم و تبریز به باد میدهیم».
آنچه که در هفتهٔ گذشته به این پیامِ دیرین افزوده شده اند؛ فقط ۲ جملهٔ مکمّل هستند:

۱- هم پیمانانِ آمریکا به سربازِ آمریکایی اضافه شده اند و پاسخِ هرگونه حملهٔ مستقیم و یا غیر مستقیم به آنان نیز در درونِ ایران داده خواهد شد.
۲- پاسخِ نظامی آمریکا «بسیار بیرحمانه» و  جنگ «بسیار ناعادلانه» خواهد بود.

جملهٔ مکمّل نخست به «انگلِ فرزانه» میگوید: 
«عقبه» اَت را در ماتحتت فرو میکنیم؛ زیرا دورانِ تدارکات برایِ براه انداختنِ جنگهایِ چند ۱۰ ساله برای «بازتعریفِ مرزهای شناخته شده» در پیمانِ «سایکس پیکو» با پایانِ دولتِ «باراک اوباما» به پایان رسیده است و چیزی به نامِ «عقبه» وجود ندارد.
لذا هرچه تا کنون هزینه کرده اید و «عقَبه» ساخته اید؛ بروید از «جورج سوروس» بگیرید.

جملهٔ مکمّل دوّم به «انگلِ فرزانه» میگوید: 
آمریکا در پاسخگویی نظامی «قوانینِ برخوردِ نظامی» را تغییر خواهد داد. به این معنی که اگر از «مدرسه» شلیّک کنید؛ مدرسه را ویران میکنیم؛ اگر از بیمارستان شلیک کنید؛ بیمارستان را میزنیم. اگر پادگانهایتان و یا مراکز تجمّع نظامی تان در کنارِ مناطقِ مسکونی است؛ ... برای ما فرقی ندارد. پس بهتر است خودتان با خارج کردنِ نظامیان از مناطقِ مسکونی؛ اینگونه مناطق را در امان نگه دارید.

فرض کنیم که دیوانه ای سنگی پرتاب کند و جنگ آغاز شود.
مُدلهای جنگی اوباشانِ اسلامگرا در همه جایِ جهان همیشه یکسان بوده است:
استفاده از مناطقِ مسکونی و سنگر گرفتن پشتِ سرِ غیر نظامیان برای «جیغ و داد راه انداختن» و براه انداختنِ پروپاگاندا و اشک تمساح ریختن برای کشته هایِ غیر نظامی (بازیِ مشهورِ طفلانِ مسلم)؛ دراز کردنِ عدّهٔ زیادی با پارچهٔ سفید (کَفَن) و استفاده از «خونِ گوسفند» و تهیّهٔ عکس و فیلم و انتشار آنها برای شهید سازیهایِ دروغین  و .....
در جملهٔ مکمّل دوّم؛ به «انگلِ فرزانه» هشدار داده شده است که در این سوراخ دُعا نخواند؛ زیرا جوابِ مثبت نمیدهد و چه بسا پاسخي فاجعه آمیز برای ساکنینِ ایران و رژیمِ شیعی داشته باشد.

آیا کسی توانِ وارد شدن به معادله را دارد؟

آنچه که تا کنون گفته شد؛ معامله و معادله ای است میانِ آمریکایِ ترامپ و رژیمِ شیعیِ حاکم بر ایران. هیچکس به جز این ۲ نیرویِ متقابل نمیتواند در این معادله و معامله تأثیر بگذارد. نه با راهپیماییهای ضدّ جنگ میتوان این معادله را تغییر داد و نه با نصیحت کردنِ  و نه با مراجعه به سیستمهایِ قضایی بین المللی. آنهایی نیز که میتوانند در این معادله تأثیر بگذارند (چین - روسیه - اروپا) پایشان را کنار کشیده اند. زیرا منافعِ مشترکِ بسیار بزرگتری با آمریکا دارند و این منافع را فدای دفاع از اراذل و اوباشانی که تاریخِ مصرفشان گذشته است نخواهند کرد. زیرا میدانند که رژیمِ بعدیِ ایران با آنان نیز معامله خواهد کرد و بود و نبودِ رژیمِ شیعی برایشان به یک دردِ سر تبدیل شده است. ایران نیز کشوری نیست که بخواهند به سوریّه و یا عراق تبدیل کنند و بالاتر از همه دورانِ به آتش کشیدنِ منطقه از آفریقا تا آسیایِ میانه با رفتنِ «اوباما»؛ «مُرده» است.
اگر رژیمِ شیعی همچنان فکر میکند که «عقبه»هایش دست آورد هستند و نتیجهٔ «کوچه دادنها» نیستند و باز هم اگر فکر میکنند که «این نیز بگذرد»... سخت در اشتباهند. زیرا باید بدانند که ترامپ پروژه هایِ بزرگ آمریکا برای خاورمیانه را رها نخواهد کرد.
آنچه که همه باید بدانند و در تحلیلهای خود بگنجانند اینکه: «جنگ یعنی پایانِ کار»؛ جنگ یعنی: ویرانیهایِ گسترده؛ بی خانمانیها؛ کوچهایِ بزرگِ جمعیّت؛ دریده شدنِ تار و پودهای اجتماعی و .... که البتّه «همگی برایِ ایران و ساکنینِ ایران». زیرا قرار است که آمریکا به ایران حمله کُند و نه اینکه  رژیمِ ایران به جنگنده ها و پهپادهایِ فوقِ مدرن خاکِ آمریکا را بمبارانِ کُند.

جایگاهِ گروههایِ بشکن و بالا بنداز در معادلهٔ جنگِ احتمالی

تا جایی که همهٔ گروهها و دار و دسته های مدّعی «اپوزیسیون» بودن را مطالعه و از نزدیک با آنها آشنا شده و کار کرده ام؛ نه توانایی و نه  لیاقتِ وارد شدن به این معادلهٔ بسیار بزرگ را نمیبینم.
همهٔ این دار و دسته ها تقریباً همان خطّ مشیِ «آمد نیوز» را ادامه میدهند. همهٔ این دار و دسته ها  در درونِ ایران «افرادِ معجزه گری» دارند که یا برایشان «اخبارِ درونی و فوق محرمانه» می آورند و یا اینکه شهرهای بزرگ را در یک بشکن زدن تسخیر میکنند. بمبهایی منفجر میکنند که صدایش در بغداد و زاهدان شنیده میشود؛ امّا هیچگونه صدماتِ جانی و مالی به نیروهایِ دشمن وارد نمی آورد.
این دار و دسته ها فکر میکنند که با این «گنده گوزیها» میتوانند سَرِ دولتِ ترامپ را شیره مالید و پولِ ناهار و شامشان را از این دولت بگیرند
«جنبشِ دل به دریا زدگان» در دیماه نشان داد که هیچ یک از این دار و دسته ها در آن حضور نداشتند. امّا همگی مدّعی بودند که : «ما اینکار را کردیم». من به این دار و دسته ها پیشنهاد میکنم که بیشتر از این آبرویِ نداشتهٔ خود را نبرند. همانگونه که به آن دار و دسته ها و افرادی که پس از  پیروزِ ترامپ با «جمله ها و نوشته های اَزبَر کرده» و دهها بار در جلو آینه تمرین کرده به «کنگره» رفتند ؛ گفتم که «آبرویِ خودتان» را نبرید و «خَر خودتان» هستید. دونالد ترامپ «سربازِ حرفه ای» و «کنتراتچی» میخواهد و نّه «سخنران» و «کتاب نویس» و «افشاگر» و دلقکهای وبسایتی و «گردشگرانِ رویِ فرش» و .....
حتماً هنوز یادشان هست امّا هنوز هم با لجاجتِ احمقانه ای همچنان فکر میکنند که  دولتِ ترامپ  هیچکس را ندارد و این «تحفه هایِ نطنز» تنها راهِ چاره هستند  لذا میتوانند «جان بولتون» و «مایک پمپئو» را خَر کرده و  «سرکیسه» کنند.
این دار و دسته ها فکرشان مانندِ «بَنگی ها» روی این سناریو میخ شده است که «آمریکا میخواهد با این فشارها ساکنینِ ایران را به شورش وادارد».... حالا اگر سناریو چیزِ دیگری بود چکار خواهید کرد؟  به عنوانِ مثال همین «جنگ» که انتظارش را میکشید؛ شاید به سناریوي اصلی تبدیل شود. آیا اگر جنگی در کار باشد؛ جنگِ زمینی خواهد بود؟ اگر نخواهد بود... آیا «خلبان» هستید؟ «ناخدایِ کشتی» هستید؟ متخصصِ «موشکهایِ پاتریوت» و «کروز» و سیستمِ «تاد» هستید؟ «چترباز» و یا «نیرویِ ویژه» هستید؟
اگر نیستید ... به چه دردِ آمریکا خواهید خورد  تا به شما «پول» بدهد؟
اگر آمریکا ایران را به طورِ گسترده بمباران کرده و سپس رژیم را با «در آمدِ نزدیک به صفر» و ویرانیهایِ بزرگ به حالِ خود رها کُند چه خواهید گفت و چه کاری از دستتان بر می آید؟
آیا حتّی «لوله کشی» و یا «بنّایی» بلد هستید؟ تا بگوییم که بالاخره به درد میخورید؟

نصیحتِ چند بارهٔ کژدم به این دار و دسته ها:

«نوچ» داداش .... «نوچ» آبجی ... از این خبرها نیست .... کسی که الفبایِ سیاست را نیز نمیداند و بیشتر از ۲ سانتی متر نمیتواند بِپرد را به «المپیکِ سیاسی» راه نمیدهند و همان بهتر که آجیل و آبجو بخرد و از طریق تلویزیون تماشا کُند و در حیاطِ مامی جون تمرینِ «پَرِش از مانع هایِ یک میلیمتری» بکند.

معاملهٔ قرن

حتماً با نامِ «معاملهٔ قرن» آشنا هستید. میگویندِ دامادِ ترامپ رویِ این پروژه کار میکند. آیا از خود پرسیده اید که چرا این پروژه هنوز اجرایی نشده و حتّی نسخهٔ تدوین شده اش نیز منتشر نگردیه است؟
حتماً چون «نابغهٔ سیاسی» هستید؛ خواهید گفت که: «آخه ... کژدمِ احمق ... گوز به شقیقه چه ربطی داره؟»
حالا میگویم که چه ربطی داره:
استراتژی کلانِ آمریکایِ ترامپ «باز تعریفها» و هدایتِ «تواناییهایِ اقتصادی» به سمتِ گرد آمدن به حولِ محورِ آمریکا است.
این استراتژی؛ تمامی بافته های «گلوبالیستها» و «کشورهایِ سوء استفاده چی» را؛ همانگونه که از زمانِ ظهورِ ترامپ در نوشتارهای متعدّد به آنها پرداخته ام به هم ریخته و در حالِ «باز سازی آنها» است. طرحِ خاورمیانهٔ بزرگ نیز به عنوانِ یک طرحِ گلوبالیستی؛ در دولتِ ترامپ «باز تعریف» شده و به شکلِ «خاورمیانهٔ بزرگِ آمریکایی» در آمده است و تلاشِ دولتِ ترامپ و کشورهای منطقه برایِ اجرایی نمودنِ این پروژهٔ عظیم است.  لذا حکومتِ شیعیِ حاکم بر ایران و تمامی «عقبه هایش» باید از میان برداشته شوند. در شرایط کنونی تلاش آمریکا بر این است که رژیمِ شیعی را با «گرسنگی دادن» مجبور به عقب نشینی و  «تحقیر شدگی» و در نتیجه «تغییرِ رفتار» نماید.
این پروژه فقط  به از میان برداشتنِ رژیمِ شیعی و اوباشانِ منطقه ایِ آن محدود نمیشود و چنانکه در هفته هایِ اخیر شاهد بودیم:

«بوتفلیقه» .... پَر ....؛ «عُمر البشیر» .... پَر ؛ «خردوغان» فعلاً در حالِ پَر در آوردن است.

با اینکه اسرائیل در زمانی که به تولیدِ اختلافاتِ درونی در میانِ عربهایِ معروف به فلسطینی نیاز داشت و «حماس» را آفرید؛ امّا دیگر نیازی به «حماس» و اوباشانی مانندِ آنها ندارد. در رابطه با سوریه نیز مسئلهٔ «بلندیهایِ جولان» را داشتیم .
همهٔ این حرکتها قطعاتِ پازلی هستند که پس از «باز تعریف شدن»  به یکدیگر پیوسته و پس از آن؛ از «معاملهٔ بزرگِ قرن» پرده برداری خواهد شد.

لذا همهٔ تان چشمها و گوشهایتان را باز کنید و به حرفهایِ «دَری وَری» و دروغهایِ رسانه ها و گُنده گوزیهایِ رژیمِ شیعی و دار و دسته هایِ معروف به اپوزیسیون اهمیت ندهید.

کژدم



۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

«کاراکاس»؟ ... یا «کشورِ تهران»؟

«کاراکاس» و «کشورِ تهران» را باید «استخوانی در گلو» برای دولتِ ترامپ نامید. 
«کاراکاس» نشان داده است که به خاطرِ وجودِ «جنبشی بزرگ» چند سر و گردن از «کشورِ تهران» بالاتر است و نیروهایِ نظامی نیز آرام آرام در حالِ پیوستن به جنبشِ مردمی هستند. آیا در ایران نیز چنین روندی در حالِ شکل گیری است؟ یا اینکه «سپاه پاچاهارداران» در حالِ رفتن به سویِ مغاکِ «قتلِ عامِ خانواده هایِ خود» گام بر میدارد؟
البتّه باید این امر را یاد آوری کنم که من (کژدم) از نوعِ کمونیستها نیستم و به «خواسته هایِ مردمی» از دیدگاهِ «عدالتِ اجتماعی» نگاه نمیکنم. زیرا خیانتِ ملّلی ۵۷ نشان داد که آنچه که «مردم» و «خواسته هایِ مردمی» خوانده میشوند؛  میتوانند احمقانه ترین حرکتِ اجتماعی را بیافرینند؛ زیرا آموزگارانِ آن «تودهٔ تاپاله ها = مردم) ؛ آنان را به بهشتی رؤیایی که در واقع «مستراح» است رهنمون شوند. میتوان «رأی» این اوباشانِ عقبماندهٔ ژنتیک را با یک گونی سیب زمینی خرید و خوشبختانه همهٔ این مسائل را در ۴۰ سالِ اخیر تا کنون تجربه کرده ایم.
از نظرِ من آن بی شرفی که حاضر است «رأیِ خود» را به ۲ کیلو برنج بفروشد؛ چرا باید «حقّ رأی دادن» داشته باشد؟
نمیخواهم نظراتِ شخصی خود را برایِ چندمین بار تکرار کنم و سخن گفتن از آن فقط برایِ یادآوری بود؛ تا «کژدم» را با «شارلاتانها»؛ «همسو» ندانید.
حال ۲ نوع موقعیّت در برابرِ دونالد ترامپ قرار دارند:
۱- «کاراکاس» با حکومتی لرزان و «اپوزیسیونی مقتدر».
۲- «کشورِ تهران» با ۴۰ میلیون «احمق» که نمیدانند چکار باید کرد؟
اگر شما نیز به جایِ «ترامپ» باشید؛... حلّ مشکلِ «کاراکاس» را «اولویّت» خواهید دانست.
لذا «کاراکاس» نخستین هدفِ «اصلاحات بر اساسِ منافعِ ملّی آمریکا» خواهد بود.
آشِ «کشورِ تهران» نیز بر رویِ «اجاقِ تحریمها» در حالِ پخته شدن است و به خاطرِ وجودِ بیماریِ مُزمنِ «حماقت در سطحِ ملّی»؛ نیازی به «عجله» نیست. زیرا ساکنینِ ایران «امام زمان» و «ابیلفض» دارند که میتواند زنها و دخترانشان را به «حشد الشّعبی ها» بفروشند و به آن «افتخار» نمایند.

نتیجه اینکه:

«کشورِ تهران» را باید نخست به «کاراکاس» تبدیل نمود و «رأیها» را که به ۲ کیلو برنج فروخته میشوند را با «فشارِ تحریمها»... با ۱۰۰ گرم برنج معامله کرد. (معاملهٔ بُردِ کامل برایِ ترامپ).
این آن چیزی است که ساکنینِ «کشورِ تهران» بدست خواهند آورد.

باور ندارید؟.... منتظر باشید تا با چشمهایِ کورتان ببینید.

کژدم