۱۳۹۸ مرداد ۱۱, جمعه

توپ دوّم در زمینِ رژیمِ شیعیانِ شنیعه

هنوز توپ اوّل در زمینِ رژیمِ شیعی مانده است و نمیتواند با آن بازی سازی کُند که توپِ «امیر کبیر ظریف» نیز به زمینِ رژیم شیعی فرستاده شد.
اینکه گفته شود توپ دوّم برخلافِ قواعد است و ...  (قصّه های حسین علیزاده ای)؛ همه اش حرف و حدیثهای ننه کُلثومی است.
مزخرفاتی که حسین علیزاده و همپالگی هایِ شنیعه اَش میبافند؛ تنها در عرصهٔ «بازیهایِ کلامی» ارزش دارند و فقط به دردِ بحثهایِ حقوقی و بافتنیهایِ فلسفی میخورند. امّا زمانی که ۲ طرف در برابر یکدیگر آرایش جنگی میگیرند؛ انتقاد کردن از دشمن که چرا لشکر  شما جناح راست ندارد؟ یا اینکه چرا بمباران میکنید؟ ... یاوه گوییِ محض است.
نخستین واکنش «امیر کبیر ظریف» به خبرِ تحریمِ خودش حتّی در سطح «نخستین واکنشِ یک الاغ در برابرِ شلّاق» هم نبود.
این احمق گفت: «من در خارج از ایران اموال و منافع شخصی ندارم»... گویی که مسئله یک امرِ شخصی بوده است!!!!
هنوز «شکل» و «حجم» و «وزن» توپ جدید مشخّص نیست. همه انتظار دارند که توپ باید شکلی «کُرَوی» داشته باشد. امّا این توپ یک توپِ «نامتعارف» است که میتواند از شکل و حجم و وزنِ استاندارد پیروی نکند. همانگونه که «جنگهایِ نامتقارن»  نیز سازماندهیها و استراتژیها و دکترینهایِ خاص خودش را دارد و نمیتوان به آن انتقاد کرد؛ بلکه باید راهی برایِ خنثی کردنِ آن پیدا نمود. در هر صورت؛ به نظر من (کژدم) شکلِ این توپِ جدید به احتمالِ زیاد «مکعّب مستطیل»  و از «سُرب» ساخته شده است و در زمینِ «انگلِ فرزانه» ماندگار خواهد بود.
تحریمِ «امیر کبیرِ ظریف» نوعی «ضربهٔ نامتقارن» بود. زمانی که کشتیهایِ تجاری به نامِ «جنگهایِ نامتقارن» بمبگذاری شوند؛ چرا نباید «دستگاهِ دیپلماسی دُشمن» را به عنوانِ یک هدف نقطه گذاری کرد؟ زمانی که دشمن از «آمبولانس» و «هواپیمایِ مسافر بری»  به عنوانِ نفربرِ نظامی و یا حمل و نقلِ ادواتِ نظامی استفاده میکند؛ چرا نباید آمبولانسها و هواپیماهایِ مسافربریِ دشمن را هدف قرار داد؟ کدامین منطقِ احمقانه ای چنین نسخه ای را پیچیده است؟
زمانی که میگویم «شیعیانِ شنیعه»؛ به اینگونه مسائل اشاره دارم.
هنگامی که مایک پمپئو گفت: میخواستم که به ایران بروم و با مردم ایران حرف بزنم؛ اشاره اش به مصاحبه هایِ امیر کبیر ظریف با رسانه های آمریکا بود و اینکه اگر در آمریکا دموکراسی  وجود دارد؛ این دموکراسی و آزادی بیان برایِ مردم آمریکا است و نه برای نیروهای دشمن. لذا اگر من نمیتوانم به ایران بروم و با مردم ایران سخن بگویم؛ چرا باید به نیروهایِ دشمن اجازه دهیم که  از آزادی بیان در آمریکا برای دروغ پردازی و پروپاگاندا سوء استفاده کنند؟
تحریم امیر کبیرِ ظریف که شهرتش را از نشستن بر رویِ زانوهایِ «لاوروف»  کسب کرده است؛ دومین «ضربهٔ نامتقارن» پس از تحریمِ بیت «اوباش فرزانه» بود. البتّه رژیمِ شیعی عمق ضربهٔ نخستین را مانندِ ضرباتی که در سوریه و عراق میخورد؛ مسکوت گذاشته است  در حالی که میلیاردها دلارِ «طویلهٔ فرزانه» در بانکهای اروپایی بلوکه شده اند.
هدف قرار دادنِ «امیر کبیرِ ظریف»؛ پیامی ویژه نیز  برای رژیمِ شیعیانِ شنیعه دارد  و آن اینکه: «پروژه هایِ اصلاح طلب اصولگرا» را به «سِندهٔ سگ» هم نمیخریم.
اکنون «امیر کبیرِ ظریف» مانند «دخترِ تُرشیده» رویِ دست «انگل فرزانه» و «امام حسن بنفش» مانده است و بدتر از تراژدیِ «دخترِ ترشیده» آنکه: ارگانی به نامِ «وزارت امور خارجهٔ رژیمِ شیعی»  از نظرِ دولتِ ترامپ وجههٔ دیپلماتیک ندارد و تنها مأموریتش ادارهٔ سیستم «پروپاگاندا» است. لذا از نظرِ دولتِ ترامپ گامِ بعدی رژیمِ شیعی باید این باشد که  اشخاصی را به عنوانِ دیپلمات معرّفی کند که دارایِ قدرتِ تصمیم گیری باشند. و موجوداتِ ذلیلی مانندِ «امیر کبیرِ ظریف» که ارزش آنها حتّی در حدّ «ملیجک» نیز نیست و هر کسی که از راه میرسد به هیکلشان می ریند  را از سیستمِ «دیپلماتیک» خارج کنند.
حال خودتان را به جایِ «IQ فرزانه» بگذارید. چکار میتوانید بکنید؟ «امیر کبیرِ ظریف» را اخراج کنید؟ اگر چنین کردید چه کسی را باید به جایش بگذارید؟ ... یک «ملیجکِ دیگر»؟ ... یا اینکه بعد از اینهمه ریدن به هیکلِ «امیر کبیرِ ظریف» (آخرین نمونه اش سریالِ تلویزیونیِ «کاندوم») بیایید و او را «قهرمان» جلوه دهید...!!!؟؟؟

به این میگویند «IQ فرزانه» ... که ادّعای رهبری «مسلمینِ جهان» را دارد ... امّا نمیتواند بفهمد که یک کاسه «آبدوغ خیار» را چگونه مدیریّت کند.

به این میگویند : «ضربهٔ نا متقارن» جانانه به ضعیفترین حلقهٔ رژیمِ تار عنکبوتیِ  شیعی.

اکنون دستگاهِ دروغینِ «وزارت امور خارجه» و اوباشانِ استخدامیِ آن به «تاپاله» تبدیل شده اند و پس از این حتّی کشورهایِ اروپایی نیز با به آنها رویِ خوش نشان نخواهند داد.

البتّه  زخم هنوز تازه است و «انگل فرزانه» و سایرِ باندهایِ «کاندومی» (سازندگان و هوادارانِ سریال تلویزیونیِ «کاندوم»)  درد را احساس نمیکنند.
اندک زمانی که بگذرد؛ درد را احساس خواهند کرد. امّا در مجموع؛ کار از کار گذشته است و «مُرده» را نمیتوان «زنده» کرد.

کژدم