در نوشتار پیشین به ۳ محور همگرا که استخوان بندی استراتژی روسها در منطقهٔ خاورمیانه را تشکیل میدهند؛ اشاره کرده و گفتم که آمریکا به تمامی این ۳ محور حمله خواهد نمود.
در این نوشتار میخواهم به پلَتفورم و روند این حملات بپردازم.
محور نخست: « دورهٔ غروبِ برجام»
دولت ترامپ با برجامی که دورهٔ غروبِ نداشته باشد هیچ مشکلی ندارد. زیرا بدون وجود «دورهٔ غروب»؛ ۲ محورِ دیگر؛ نقطهٔ ملاقاتی در نقطهٔ سوّم نخواهند داشت.
موضع روسیه
روسها برای تدوین استراتژی خاورمیانه ای خود؛ سالها تلاش کرده و بازیهای لایه به لایه انجام داده اند و طبیعی است که مخالفِ برچیده شدن «دوران غروب» باشند. زیرا روسها میدانند که با «بشار اسدِ پیزوری» نمیتوان امید چندانی به «حضور پُر قدرتِ روسیه» در منطقه داشته باشند.
روسها بهانه های زیادی دارند.
۱-اگر با رژیم ایران اینگونه رفتار کنید؛ بر روی مذاکرات با کرهٔ شمالی تأثیر منفی خواهد گذاشت!!!
۲- همین روسها چندی پیش نخست گفتند که رابطهٔ سطح بالایی با رژیم پیونگ یانگ ندارند؛ سپس گفتند که با رژیم پیونگ یانگ در سطوح بالا گفتگو کرده اند و آقای پوتین گفت: «کرهٔ شمای حاضر است که علف بخورد؛ امّا از پروژهٔ اتمی و موشکی خود دست نخواهد کشید».
پاسخ آمریکا این بود: «پس بگذارید مدّتی عَلَف بخورند». علف میخواهند؛ علف میدهیم... صلح بخواهند؛ صلح میدهیم .... جنگ بخواهند؛ جنگ میدهیم.
۳- روسها سپس پیشنهاد کردند که حاضر هستند میانجیگری کنند.
دولت ترامپ پاسخ داد که زمان برای مذاکره مناسب نیست و باید مدّتی عَلَف بخورند تا اندکی لاغر تر شده و چابکتر و قبراق تر برای مذاکره گام بردارند.
روسها اکنون از ترامپ نا امید شده و میگویند که آمریکا ظاهراً ساکت است؛ امّا زیر زیرکی در حال آمادگی بیشتر نظامی و چه بسا حرکت نظامی بر علیه رژیم کرهٔ شمالی است.
روسها سود زیادی در رابطه با کرهٔ شمالی ندارند؛ زیرا کرهٔ شمالی در حوزهٔ منافع استراتژییک چین قرار دارد. روسها فقط میخواهند با کارد پیونگ یانگ بازی کنند که عملاً بی معنی است.
امّا در رابطه با رژیم ایران میتوان گفت که تمامی امید روسها است. همانگونه که بشار اسد؛ تنها بهانهٔ قانونی حضور روسها در سوریّه است.
در رابطه با جیغ و دادهای «خردوغان» نیز روسها از زبان یک فرد حاشیه ای (آکادمیک) گفتند که در کشمکشهای ترکیه ـ آمریکا دخالت نخواهند کرد؛ زیرا در حوزهٔ منافع ملّی روسیه نیست.
با توجّه به تحریمهای جدیدی که در آخرِ ژانویه علیه روسیه با جزئیات تشریح خواهد شد؛ روسها در موضعی قوی نیستند.
اروپا
یکی از دلایل اصلی مخالفت اروپا با موضع آمریکا را در لینک زیر میتوانید مشاهده کنید.
https://goo.gl/VtP42k
یک محاسبهٔ ساده میگوید: «اروپاییها چه مخاف باشند و چه به خواسته های آمریکا تن در دهند؛ ضررهایی که بر شمرده اند؛ سرِ جای خود باقی است؛ پس بهتر است که به ضررهای بیشتری که عدم موافقت میتواند به ارمغان آوَرَد؛ بیشتر فکر کنند».
اروپاییها اکنون در حالِ «به شدّت فکر کردن هستند» و چه زود به این نتیجه رسیدند؟!!! (خرگوشهای باهوش).
https://goo.gl/q8pfok
لذا رژیم ایران بهتر است که پولهای خود را برای کرایهٔ هتل و بلیط هواپیما برای «ظریف امیر کبیر» هدر ندهد. زیرا خرگوشهای باهوش به شدّت در حال فکر کردن هستند و دیر یا زود با ناز و کرشمه و ذِقُ و وِقّ به نتیجه خواهند رسید.
البتّه خرگوشهای باهوش اروپایی؛ این ۳ محور را از هم جدا کرده و پیشنهاد کرده بودند که به «اتم» دست نزنید و روی بقیّه هم میتوانیم به صورت مشترک تلاش کنیم تا خدای ناکرده تحریمهای مربوط به ۲ محور دیگر؛ خدای نکرده به «اتم» لطمه نزنند.
محور دوّم: «ارتش مزدوران بین المللی شیعه»
بخش اعظم این ارتش؛ به معنای واقعی مزدور هستند و به همین خاطر نیز در نبردها وا میدهند. من به طور شخصی نمیتوانم بفهمم که چرا برای «سیاهی لشکر» اینهمه هزینه میشود؟ شاید یکی از دلایل آن؛ درآمدی است که نصیبِ «گروهبان سردارها» میشود. به عنوان مثال برای هر مزدور؛ مثلاً ۱۰۰۰ دلار از بودجه برداشت میکنند و به مزدور ۶۰۰ دلار میدهند. در هر صورت با «مزدور» نمیتوان امپراتوری ساخت.
استراتژی تهاجمی آمریکا به «ارتش مزدوران شیعه»
آنچه که چند روز اخیر توسّط یکی از فرماندهان آمریکایی با عنوان «تشکیل نیروی ۳۰ هزار نفرهٔ مرزبانی» در سوریه اعلام گردید؛ تنها یک نیروی مرزبانی نخواهد بود. همچنین مدّتی پیش از این از آموزش و تشکیل ارتشِ ۱۰۰ هزار نفری کردستان سوریه توسّط آمریکا نیز سخن گفته شده بود.
مجموعهٔ این نیروها و حضور مستقیم بیش از ۲۵۰۰ نفر از نظامیان آمریکا در سوریه؛ هدفی دیگر را دنبال میکنند که من (کژدم) نامش را «ایجاد مرکزیّت» میگذارم. ایجاد این مرکزیّت نقشی حیاتی برای استراتژی آمریکا دارد.
اگر به نبردهای ۷ سالهٔ داخلی سوریه نگاه کنیم؛ آنچه که «ارتش آزاد» نامیده میشد؛ هرگز به «مرکزیّت» تبدیل نشد و نیروهایی که تحت این نام فعالیّت میکردند؛ به خاطر وجودِ ۲ و یا ۳ مرکزیّتِ فعّال و بزرگ در سوریه؛ با توجّه به منطقه ای که استقرار داشتند به نیروهای تحتِ امرِ این ۲ و یا ۳ نیرو تبدیل میشدند. برخی از این گروهها تسلیحاتی را که پس از آموزش از آمریکا دریافت میکردند را در بازار سیاه میفروختند.
امّا با بوجود آمدنِ «مرکزیّت نوین» توسّط آمریکا که از شهروندان سوریه تشکیل گردیده است؛ نیروهای کوچکتر اگر ارادهٔ مبارزه داشته باشند؛ لاجَرَم به سمت «قُطب» کشیده خواهند شد. این روند از هم اکنون آغاز شده و بخشی از نیروهای معروف به «میانه رو»؛ از آمریکا میخواهند که گوشهٔ چشمی به آنها کند. این گروهها باید بدانند و یا به آنها یاد خواهند داد که «دورهٔ بخور بخور اوبامایی» تمام شده است و باید مانند «کنتراتچی» تحت امرِ «مرکزیّت نوین» قرار گیرند.
وحشتی که سراپای وجود ترکهای عثمانی را گرفته است؛ به خاطر بوجود آمدنِ این مرکزیّت نوین تحت فرماندهی آمریکا است.
از نظر آمریکا پایگاه «اینجیرلیک»؛ ضرورت وجودی خودش را از دست داده است. زیرا ترکهای عثمانی به این پایگاه به چشم «گروگان» مینگرند. ترکهای عثمانی یکبار «کوبانی» را تجربه کرده اند؛ تجربهٔ دوّم؛ آنهم در شرایط کنونی فقط «خریّت» میخواهد.
اکنون تمامی تلاش روسها و تُرکهای عثمانی بر این امر متمرکز شده است که این مرکزيت؛ از چه نوع تسلیحاتی برخوردار است؟ البتّه تاریخچهٔ جمع شدن بساط داعش از «رقّه» توسّط کُردهای سوریّه را نیز در جیبشان دارند و با کیفیّت سازماندهی و هماهنگی این نیروه با نیروهای آمریکایی نیز مطّلع هستند.
من فکر میکنم که در آیندهٔ نزدیک؛ فعّالیتهای مرکزیّت نوین به جنوب سوریّه نیز کشیده خواهد شد.
در رابطه با حزب الله لبنان نیز پرونده هایی در حال باز شدن هستند که در صورت عدم همکاری دولت لبنان؛ به طور بالقوّه میتواند به سناریوی «پاناما ـ نوریگا» بینجامد. مگر آنکه «نوریگا حسن نصرالله» به روسیه فرار کند.
همچنین آمریکا به صورت فعّالتری به ماجرای یَمَن وارد شده و عرصهٔ فعالیش را از سطوح پشتیبانی«لجستیکی» و «کمکهای اطلاعاتی» به رهبری نبردهای میدانی گسترش خواهد داد.
محورِ سوّم: «آزمایشهای موشکی رژیم شیعی»
آمریکا برای تهاجم به این محور؛ نظر بخشی از اروپا را جلب کرده است و تنها نخواهد بود. امّا اروپا میخواهد که دریچه ای برای مذاکرات نگه داشته شود. امّا آمریکا نمیخواهد مذاکره کند و ارزشی برای «دریچهٔ مذاکرات با رژیم شیعی» قائل نیست.
پس از اجرایی شدن تحریمهای مربوط به سپاه پاچاهارداران؛ طبعاً روند آزمایش و تولید موشکهای رژیم نیز به طور خودکار؛ به شدّت آسیب خواهد دید که اگر با سناریوهای خرابکاریهای فیزیکی را به آن بیفزاییم؛ تصویر بسیار ناهنجاری را در برابر «جیرجیرک فرزانه» خواهد گذاشت.
تهاجمِ مشروط
آمریکا در رابطه با مسائل داخلی ایران؛ بویژه «جنبشِ دل به دریا زدگان» ؛ برخوردی مسالمت جویانه نخواهد داشت. زیرا چشم امید به «مذاکرات» با رژیم شیعی ایران ندوخته است و در فکر معامله نیست. لذا اگر این جنبش ادامه یابد؛ آمریکای ترامپ؛ بر اساس منافع ملّی خود؛ از هیچ پشتیبانی فروگذار نخواهد کرد. زیرا سرنگونی رژیم شیعی حاکم بر ایران؛ میتواند از هزینه های جانی و مالی بسیاری در سطح منطقه جلو گیری کند.
این تهاجم؛ به ادامهٔ جنبش مشروط است.
کژدم
در این نوشتار میخواهم به پلَتفورم و روند این حملات بپردازم.
محور نخست: « دورهٔ غروبِ برجام»
دولت ترامپ با برجامی که دورهٔ غروبِ نداشته باشد هیچ مشکلی ندارد. زیرا بدون وجود «دورهٔ غروب»؛ ۲ محورِ دیگر؛ نقطهٔ ملاقاتی در نقطهٔ سوّم نخواهند داشت.
موضع روسیه
روسها برای تدوین استراتژی خاورمیانه ای خود؛ سالها تلاش کرده و بازیهای لایه به لایه انجام داده اند و طبیعی است که مخالفِ برچیده شدن «دوران غروب» باشند. زیرا روسها میدانند که با «بشار اسدِ پیزوری» نمیتوان امید چندانی به «حضور پُر قدرتِ روسیه» در منطقه داشته باشند.
روسها بهانه های زیادی دارند.
۱-اگر با رژیم ایران اینگونه رفتار کنید؛ بر روی مذاکرات با کرهٔ شمالی تأثیر منفی خواهد گذاشت!!!
۲- همین روسها چندی پیش نخست گفتند که رابطهٔ سطح بالایی با رژیم پیونگ یانگ ندارند؛ سپس گفتند که با رژیم پیونگ یانگ در سطوح بالا گفتگو کرده اند و آقای پوتین گفت: «کرهٔ شمای حاضر است که علف بخورد؛ امّا از پروژهٔ اتمی و موشکی خود دست نخواهد کشید».
پاسخ آمریکا این بود: «پس بگذارید مدّتی عَلَف بخورند». علف میخواهند؛ علف میدهیم... صلح بخواهند؛ صلح میدهیم .... جنگ بخواهند؛ جنگ میدهیم.
۳- روسها سپس پیشنهاد کردند که حاضر هستند میانجیگری کنند.
دولت ترامپ پاسخ داد که زمان برای مذاکره مناسب نیست و باید مدّتی عَلَف بخورند تا اندکی لاغر تر شده و چابکتر و قبراق تر برای مذاکره گام بردارند.
روسها اکنون از ترامپ نا امید شده و میگویند که آمریکا ظاهراً ساکت است؛ امّا زیر زیرکی در حال آمادگی بیشتر نظامی و چه بسا حرکت نظامی بر علیه رژیم کرهٔ شمالی است.
روسها سود زیادی در رابطه با کرهٔ شمالی ندارند؛ زیرا کرهٔ شمالی در حوزهٔ منافع استراتژییک چین قرار دارد. روسها فقط میخواهند با کارد پیونگ یانگ بازی کنند که عملاً بی معنی است.
امّا در رابطه با رژیم ایران میتوان گفت که تمامی امید روسها است. همانگونه که بشار اسد؛ تنها بهانهٔ قانونی حضور روسها در سوریّه است.
در رابطه با جیغ و دادهای «خردوغان» نیز روسها از زبان یک فرد حاشیه ای (آکادمیک) گفتند که در کشمکشهای ترکیه ـ آمریکا دخالت نخواهند کرد؛ زیرا در حوزهٔ منافع ملّی روسیه نیست.
با توجّه به تحریمهای جدیدی که در آخرِ ژانویه علیه روسیه با جزئیات تشریح خواهد شد؛ روسها در موضعی قوی نیستند.
اروپا
یکی از دلایل اصلی مخالفت اروپا با موضع آمریکا را در لینک زیر میتوانید مشاهده کنید.
https://goo.gl/VtP42k
یک محاسبهٔ ساده میگوید: «اروپاییها چه مخاف باشند و چه به خواسته های آمریکا تن در دهند؛ ضررهایی که بر شمرده اند؛ سرِ جای خود باقی است؛ پس بهتر است که به ضررهای بیشتری که عدم موافقت میتواند به ارمغان آوَرَد؛ بیشتر فکر کنند».
اروپاییها اکنون در حالِ «به شدّت فکر کردن هستند» و چه زود به این نتیجه رسیدند؟!!! (خرگوشهای باهوش).
https://goo.gl/q8pfok
لذا رژیم ایران بهتر است که پولهای خود را برای کرایهٔ هتل و بلیط هواپیما برای «ظریف امیر کبیر» هدر ندهد. زیرا خرگوشهای باهوش به شدّت در حال فکر کردن هستند و دیر یا زود با ناز و کرشمه و ذِقُ و وِقّ به نتیجه خواهند رسید.
البتّه خرگوشهای باهوش اروپایی؛ این ۳ محور را از هم جدا کرده و پیشنهاد کرده بودند که به «اتم» دست نزنید و روی بقیّه هم میتوانیم به صورت مشترک تلاش کنیم تا خدای ناکرده تحریمهای مربوط به ۲ محور دیگر؛ خدای نکرده به «اتم» لطمه نزنند.
محور دوّم: «ارتش مزدوران بین المللی شیعه»
بخش اعظم این ارتش؛ به معنای واقعی مزدور هستند و به همین خاطر نیز در نبردها وا میدهند. من به طور شخصی نمیتوانم بفهمم که چرا برای «سیاهی لشکر» اینهمه هزینه میشود؟ شاید یکی از دلایل آن؛ درآمدی است که نصیبِ «گروهبان سردارها» میشود. به عنوان مثال برای هر مزدور؛ مثلاً ۱۰۰۰ دلار از بودجه برداشت میکنند و به مزدور ۶۰۰ دلار میدهند. در هر صورت با «مزدور» نمیتوان امپراتوری ساخت.
استراتژی تهاجمی آمریکا به «ارتش مزدوران شیعه»
آنچه که چند روز اخیر توسّط یکی از فرماندهان آمریکایی با عنوان «تشکیل نیروی ۳۰ هزار نفرهٔ مرزبانی» در سوریه اعلام گردید؛ تنها یک نیروی مرزبانی نخواهد بود. همچنین مدّتی پیش از این از آموزش و تشکیل ارتشِ ۱۰۰ هزار نفری کردستان سوریه توسّط آمریکا نیز سخن گفته شده بود.
مجموعهٔ این نیروها و حضور مستقیم بیش از ۲۵۰۰ نفر از نظامیان آمریکا در سوریه؛ هدفی دیگر را دنبال میکنند که من (کژدم) نامش را «ایجاد مرکزیّت» میگذارم. ایجاد این مرکزیّت نقشی حیاتی برای استراتژی آمریکا دارد.
اگر به نبردهای ۷ سالهٔ داخلی سوریه نگاه کنیم؛ آنچه که «ارتش آزاد» نامیده میشد؛ هرگز به «مرکزیّت» تبدیل نشد و نیروهایی که تحت این نام فعالیّت میکردند؛ به خاطر وجودِ ۲ و یا ۳ مرکزیّتِ فعّال و بزرگ در سوریه؛ با توجّه به منطقه ای که استقرار داشتند به نیروهای تحتِ امرِ این ۲ و یا ۳ نیرو تبدیل میشدند. برخی از این گروهها تسلیحاتی را که پس از آموزش از آمریکا دریافت میکردند را در بازار سیاه میفروختند.
امّا با بوجود آمدنِ «مرکزیّت نوین» توسّط آمریکا که از شهروندان سوریه تشکیل گردیده است؛ نیروهای کوچکتر اگر ارادهٔ مبارزه داشته باشند؛ لاجَرَم به سمت «قُطب» کشیده خواهند شد. این روند از هم اکنون آغاز شده و بخشی از نیروهای معروف به «میانه رو»؛ از آمریکا میخواهند که گوشهٔ چشمی به آنها کند. این گروهها باید بدانند و یا به آنها یاد خواهند داد که «دورهٔ بخور بخور اوبامایی» تمام شده است و باید مانند «کنتراتچی» تحت امرِ «مرکزیّت نوین» قرار گیرند.
وحشتی که سراپای وجود ترکهای عثمانی را گرفته است؛ به خاطر بوجود آمدنِ این مرکزیّت نوین تحت فرماندهی آمریکا است.
از نظر آمریکا پایگاه «اینجیرلیک»؛ ضرورت وجودی خودش را از دست داده است. زیرا ترکهای عثمانی به این پایگاه به چشم «گروگان» مینگرند. ترکهای عثمانی یکبار «کوبانی» را تجربه کرده اند؛ تجربهٔ دوّم؛ آنهم در شرایط کنونی فقط «خریّت» میخواهد.
اکنون تمامی تلاش روسها و تُرکهای عثمانی بر این امر متمرکز شده است که این مرکزيت؛ از چه نوع تسلیحاتی برخوردار است؟ البتّه تاریخچهٔ جمع شدن بساط داعش از «رقّه» توسّط کُردهای سوریّه را نیز در جیبشان دارند و با کیفیّت سازماندهی و هماهنگی این نیروه با نیروهای آمریکایی نیز مطّلع هستند.
من فکر میکنم که در آیندهٔ نزدیک؛ فعّالیتهای مرکزیّت نوین به جنوب سوریّه نیز کشیده خواهد شد.
در رابطه با حزب الله لبنان نیز پرونده هایی در حال باز شدن هستند که در صورت عدم همکاری دولت لبنان؛ به طور بالقوّه میتواند به سناریوی «پاناما ـ نوریگا» بینجامد. مگر آنکه «نوریگا حسن نصرالله» به روسیه فرار کند.
همچنین آمریکا به صورت فعّالتری به ماجرای یَمَن وارد شده و عرصهٔ فعالیش را از سطوح پشتیبانی«لجستیکی» و «کمکهای اطلاعاتی» به رهبری نبردهای میدانی گسترش خواهد داد.
محورِ سوّم: «آزمایشهای موشکی رژیم شیعی»
آمریکا برای تهاجم به این محور؛ نظر بخشی از اروپا را جلب کرده است و تنها نخواهد بود. امّا اروپا میخواهد که دریچه ای برای مذاکرات نگه داشته شود. امّا آمریکا نمیخواهد مذاکره کند و ارزشی برای «دریچهٔ مذاکرات با رژیم شیعی» قائل نیست.
پس از اجرایی شدن تحریمهای مربوط به سپاه پاچاهارداران؛ طبعاً روند آزمایش و تولید موشکهای رژیم نیز به طور خودکار؛ به شدّت آسیب خواهد دید که اگر با سناریوهای خرابکاریهای فیزیکی را به آن بیفزاییم؛ تصویر بسیار ناهنجاری را در برابر «جیرجیرک فرزانه» خواهد گذاشت.
تهاجمِ مشروط
آمریکا در رابطه با مسائل داخلی ایران؛ بویژه «جنبشِ دل به دریا زدگان» ؛ برخوردی مسالمت جویانه نخواهد داشت. زیرا چشم امید به «مذاکرات» با رژیم شیعی ایران ندوخته است و در فکر معامله نیست. لذا اگر این جنبش ادامه یابد؛ آمریکای ترامپ؛ بر اساس منافع ملّی خود؛ از هیچ پشتیبانی فروگذار نخواهد کرد. زیرا سرنگونی رژیم شیعی حاکم بر ایران؛ میتواند از هزینه های جانی و مالی بسیاری در سطح منطقه جلو گیری کند.
این تهاجم؛ به ادامهٔ جنبش مشروط است.
کژدم