۱۳۹۶ دی ۲۷, چهارشنبه

تهاجم به ۳ محور همگرا

در نوشتار پیشین به ۳ محور همگرا که استخوان بندی استراتژی روسها  در منطقهٔ خاورمیانه را تشکیل میدهند؛ اشاره کرده و گفتم که آمریکا به تمامی این ۳ محور حمله خواهد نمود.
در این نوشتار میخواهم  به پلَتفورم و روند این حملات بپردازم.

 محور نخست: « دورهٔ غروبِ برجام»

دولت ترامپ با برجامی که دورهٔ غروبِ نداشته  باشد هیچ مشکلی ندارد. زیرا بدون وجود «دورهٔ غروب»؛ ۲ محورِ دیگر؛ نقطهٔ ملاقاتی در نقطهٔ سوّم نخواهند داشت.

موضع روسیه

روسها برای تدوین استراتژی خاورمیانه ای خود؛ سالها تلاش کرده و بازیهای لایه به لایه انجام داده اند و طبیعی است که مخالفِ برچیده شدن «دوران غروب» باشند. زیرا روسها میدانند که با «بشار اسدِ پیزوری» نمیتوان امید چندانی به «حضور پُر قدرتِ روسیه» در منطقه داشته باشند.
روسها بهانه های زیادی دارند.
۱-اگر با رژیم ایران اینگونه رفتار کنید؛ بر روی مذاکرات با کرهٔ شمالی تأثیر منفی خواهد گذاشت!!!
۲- همین روسها چندی پیش نخست گفتند که رابطهٔ سطح بالایی با رژیم پیونگ یانگ ندارند؛ سپس گفتند که با رژیم پیونگ یانگ در سطوح بالا گفتگو کرده اند و آقای پوتین گفت: «کرهٔ شمای حاضر است که علف بخورد؛ امّا از پروژهٔ اتمی و موشکی خود دست نخواهد کشید».
پاسخ آمریکا این بود: «پس بگذارید مدّتی عَلَف بخورند». علف میخواهند؛ علف میدهیم... صلح بخواهند؛ صلح میدهیم .... جنگ بخواهند؛ جنگ میدهیم.
۳- روسها سپس پیشنهاد کردند که حاضر هستند میانجیگری کنند.
 دولت ترامپ پاسخ داد که زمان برای مذاکره مناسب نیست و باید مدّتی عَلَف بخورند تا اندکی  لاغر تر شده و چابکتر و قبراق تر برای مذاکره گام بردارند.
روسها اکنون از ترامپ نا امید شده و میگویند که آمریکا ظاهراً ساکت است؛ امّا زیر زیرکی در حال آمادگی بیشتر نظامی و چه بسا حرکت نظامی بر علیه رژیم کرهٔ شمالی است.
روسها سود زیادی در رابطه با کرهٔ شمالی ندارند؛ زیرا کرهٔ شمالی در حوزهٔ منافع استراتژییک چین قرار دارد. روسها فقط میخواهند با کارد پیونگ یانگ بازی کنند که عملاً بی معنی است.
امّا در رابطه با رژیم ایران میتوان گفت که تمامی امید روسها است. همانگونه که بشار اسد؛ تنها بهانهٔ قانونی حضور روسها در سوریّه است.
در رابطه با جیغ و دادهای «خردوغان» نیز روسها از زبان یک فرد حاشیه ای (آکادمیک) گفتند  که  در کشمکشهای ترکیه ـ آمریکا دخالت نخواهند کرد؛ زیرا در حوزهٔ منافع ملّی روسیه نیست.
با توجّه به تحریمهای جدیدی که در آخرِ ژانویه علیه روسیه با جزئیات تشریح خواهد شد؛ روسها در موضعی قوی نیستند.

اروپا

یکی از دلایل اصلی مخالفت اروپا با موضع آمریکا را در لینک زیر میتوانید مشاهده کنید.

 https://goo.gl/VtP42k

یک محاسبهٔ ساده میگوید: «اروپاییها چه مخاف باشند و چه به خواسته های آمریکا تن در دهند؛ ضررهایی که بر شمرده اند؛ سرِ جای خود باقی است؛ پس بهتر است که به ضررهای بیشتری که عدم موافقت میتواند به ارمغان آوَرَد؛ بیشتر فکر کنند».
اروپاییها اکنون در حالِ «به شدّت فکر کردن هستند» و چه زود به این نتیجه رسیدند؟!!! (خرگوشهای باهوش).

https://goo.gl/q8pfok

لذا رژیم ایران بهتر است که پولهای خود را برای کرایهٔ هتل و بلیط هواپیما برای «ظریف امیر کبیر» هدر ندهد. زیرا خرگوشهای باهوش به شدّت در حال فکر کردن هستند و دیر یا زود با ناز و کرشمه و ذِقُ و وِقّ  به نتیجه خواهند رسید.
البتّه خرگوشهای باهوش اروپایی؛ این ۳ محور را از هم جدا کرده و پیشنهاد کرده بودند که به «اتم» دست نزنید و روی بقیّه هم میتوانیم  به صورت مشترک تلاش کنیم تا خدای ناکرده تحریمهای مربوط به ۲ محور دیگر؛ خدای نکرده  به «اتم» لطمه نزنند.


محور دوّم: «ارتش مزدوران بین المللی شیعه»

بخش اعظم این ارتش؛ به معنای واقعی مزدور هستند و به همین خاطر نیز در نبردها وا میدهند. من به طور شخصی نمیتوانم بفهمم که چرا برای «سیاهی لشکر» اینهمه هزینه میشود؟ شاید یکی از دلایل آن؛ درآمدی است که نصیبِ «گروهبان سردارها» میشود. به عنوان مثال برای هر مزدور؛ مثلاً ۱۰۰۰ دلار از بودجه برداشت میکنند و به مزدور ۶۰۰ دلار میدهند. در هر صورت با «مزدور» نمیتوان امپراتوری ساخت.

 استراتژی تهاجمی آمریکا به «ارتش مزدوران شیعه»

آنچه که چند روز اخیر توسّط یکی از فرماندهان آمریکایی با عنوان «تشکیل نیروی ۳۰ هزار نفرهٔ  مرزبانی» در سوریه اعلام گردید؛ تنها یک نیروی مرزبانی نخواهد بود. همچنین مدّتی پیش از این از آموزش و تشکیل ارتشِ ۱۰۰ هزار نفری  کردستان سوریه توسّط آمریکا نیز سخن گفته شده بود.
مجموعهٔ این نیروها و حضور مستقیم بیش از ۲۵۰۰ نفر از نظامیان آمریکا در سوریه؛ هدفی دیگر را دنبال میکنند که من (کژدم) نامش را «ایجاد مرکزیّت» میگذارم. ایجاد این مرکزیّت نقشی حیاتی برای استراتژی آمریکا دارد.
اگر به نبردهای ۷ سالهٔ داخلی سوریه نگاه کنیم؛ آنچه که «ارتش آزاد» نامیده میشد؛ هرگز به «مرکزیّت» تبدیل نشد و نیروهایی که تحت این نام فعالیّت میکردند؛ به خاطر وجودِ ۲ و یا ۳ مرکزیّتِ فعّال و بزرگ در سوریه؛ با توجّه به منطقه ای که استقرار داشتند به نیروهای تحتِ امرِ این ۲ و یا ۳ نیرو تبدیل میشدند. برخی از این گروهها تسلیحاتی را که پس از آموزش از آمریکا دریافت میکردند را در بازار سیاه میفروختند.
امّا با بوجود آمدنِ «مرکزیّت نوین» توسّط آمریکا که از شهروندان سوریه تشکیل گردیده است؛ نیروهای کوچکتر اگر ارادهٔ مبارزه داشته باشند؛ لاجَرَم به سمت «قُطب» کشیده خواهند شد. این روند از هم اکنون آغاز شده و بخشی از نیروهای معروف به «میانه رو»؛ از آمریکا میخواهند که گوشهٔ چشمی به آنها کند. این گروهها باید بدانند و یا به آنها یاد خواهند داد که «دورهٔ بخور بخور اوبامایی» تمام شده است و باید مانند «کنتراتچی» تحت امرِ «مرکزیّت نوین» قرار گیرند.
وحشتی که سراپای وجود ترکهای عثمانی را گرفته است؛ به خاطر بوجود آمدنِ این مرکزیّت نوین تحت فرماندهی آمریکا است.
از نظر آمریکا پایگاه «اینجیرلیک»؛ ضرورت وجودی خودش را از دست داده است. زیرا ترکهای عثمانی به این پایگاه به چشم «گروگان» مینگرند. ترکهای عثمانی یکبار «کوبانی» را تجربه کرده اند؛ تجربهٔ دوّم؛ آنهم در شرایط کنونی فقط «خریّت» میخواهد.
اکنون تمامی تلاش روسها و تُرکهای عثمانی بر این امر متمرکز شده است که این مرکزيت؛ از چه نوع تسلیحاتی برخوردار است؟ البتّه تاریخچهٔ جمع شدن بساط داعش از «رقّه» توسّط کُردهای سوریّه را نیز در جیبشان دارند و با کیفیّت سازماندهی و هماهنگی این نیروه با نیروهای آمریکایی نیز مطّلع هستند.
من فکر میکنم که در آیندهٔ نزدیک؛ فعّالیتهای مرکزیّت نوین به جنوب سوریّه نیز کشیده خواهد شد.
در رابطه با حزب الله لبنان نیز پرونده هایی در حال باز شدن هستند که در صورت عدم همکاری دولت لبنان؛ به طور بالقوّه میتواند به سناریوی «پاناما ـ نوریگا» بینجامد. مگر آنکه «نوریگا حسن نصرالله» به روسیه فرار کند.
همچنین آمریکا به صورت فعّالتری به ماجرای یَمَن وارد شده و عرصهٔ فعالیش را از سطوح پشتیبانی«لجستیکی» و «کمکهای اطلاعاتی» به رهبری نبردهای میدانی گسترش خواهد داد.

محورِ سوّم: «آزمایشهای موشکی رژیم شیعی»

آمریکا برای تهاجم به این محور؛ نظر بخشی از اروپا را جلب کرده است و تنها نخواهد بود. امّا اروپا میخواهد که دریچه ای برای مذاکرات نگه داشته شود. امّا آمریکا نمیخواهد مذاکره کند و ارزشی برای «دریچهٔ مذاکرات با رژیم شیعی» قائل نیست.
پس از اجرایی شدن تحریمهای مربوط به سپاه پاچاهارداران؛ طبعاً روند آزمایش و تولید موشکهای رژیم نیز به طور خودکار؛ به شدّت آسیب خواهد دید که اگر با سناریوهای خرابکاریهای فیزیکی را به آن بیفزاییم؛ تصویر بسیار ناهنجاری را در برابر «جیرجیرک فرزانه» خواهد گذاشت.

تهاجمِ مشروط

آمریکا در رابطه با مسائل داخلی ایران؛ بویژه «جنبشِ دل به دریا زدگان» ؛ برخوردی مسالمت جویانه نخواهد داشت. زیرا چشم امید به «مذاکرات» با رژیم شیعی ایران ندوخته است و در فکر معامله نیست. لذا اگر این جنبش ادامه یابد؛ آمریکای ترامپ؛ بر اساس منافع ملّی خود؛ از هیچ پشتیبانی فروگذار نخواهد کرد. زیرا سرنگونی رژیم شیعی حاکم بر ایران؛ میتواند از هزینه های  جانی و مالی بسیاری  در سطح منطقه جلو گیری کند.
این تهاجم؛ به ادامهٔ جنبش مشروط است.

کژدم

۱۳۹۶ دی ۲۴, یکشنبه

چرا «برجام» مهمّ است؟

پیشگفتار

زمانی که «چارلی ویلسون» نبردهای افغانستان برای بیرون راندن روسیه را آغاز کرد و تمامی نیروهای جهادی را به پاکستان و افغانستان کشانید؛ هرگز  تصوّر نمیکرد که پس از بیرون راندن روسیّه؛  عربستان سعودی؛ پاکستان و امارات متحدّهٔ عربی استراتژیهای تازه ای ترسیم کرده و بخشی از جهادیهای اسلامگرا را تحت نام «حرکت طالبان» بوجود آورده و بر افغانستان حاکم سازند. او حتّی در رویاهایش نیز نمیدید که بخشی از اسلامگرایان جهادی؛ به طرف «جهاد بین المللی» کشانده شده و «القاعده» تولید شود. امّا چنین شد. زمانی که یک تشکیلات مسلّح ساخته شد؛ مشتریان زیادی پیدا میکند. هیچکس تصوّر نمیکرد که «القاعده» به عنوان یک جریان «ابن تیمیّه ای ـ وهّابی» با همکاری رژیم شیعی حاکم بر ایران حملات ۱۱ سپتامبر را انجام دهند.
باز هم هیچکس فکر نمیکرد که «طالبان» روزی دست در دستِ حکومت شیعی ایران؛ «کارتل مواد مخدّر و تسلیحات» تشکیل دهد. امّا همهٔ این اتّفاقات افتاده اند.

پروژهٔ هسته ای

پروژهٔ هسته ای یک پروژهٔ چینی برای ایجاد ۴ نقطهٔ بحران اتمی  در آسیا و آفریقا بود:
۱- تبدیل پاکستان به قدرت اتمی برای تهدید  هندوستان که چین و پاکستان این کشور را دشمن استراتژیک میدانند. ماجرای «عبدالقدیر خان» در این رابطه کلید خورد و او را تبدیل به «پدرِ بمب اتمی اسلامی» کرد.
۲- عبدالقدیرخان سپس مأموریت یافت  تا قطعات و لوازم و نقشه های ساخت بمب اتمی را به ۳ کشورِ کرهٔ شمالی؛ ایران و لیبی انتشار دهد. به این وسیله پاکستان نه تنها به نخستین نمونهٔ «نقطهٔ بحران» تبدیل شد؛ بلکه نقش «مادر» را به عهده گرفت تا به تولید ۳ بچهّٔ دیگر بپردازد.
۳- کرهٔ شمالی  به عنوان سگ زنجیریِ چین امنیّت داشت و از کمکهای پنهانی مستقیم چین برخوردار بود و به دوّمین کانون بحران تبدیل گردید.
۳- در ایران؛ همزمان با انتقال تکنولوژی اتمی پاکستانی و ماجرای «میکونوس»؛ خاتمی شیّاد در یک فریبِ بزرگ به مقام «تدارکاتچی» انتخاب گردید تا با به راه انداختنِ «گفتگوی تمدّنها» ۲ انگل («انگل فرزانه» و «انگل بهرمانی») را از زیر تیغ دادگاه میکونوس بیرون آورده و بر روی فعالیتهای هسته ای رژیم؛ پرده بکشد. اینکه خاتمی بعدها گفت که «تدارکاتچی» بوده است؛ تنها سخن درستی بود که در طول تاریخ ننگین زندگیش زده بود و سخن درست دوّمش را نیز اخیراً شنیدیم که دستور سرکوب «جنبشِ دل به دریا زدگان» را صادر کرد.
این ماجرا را بیش از ۶ سالِ پیش در مقاله ای روشن کرده بودم؛ امّا همهٔ خفتگانِ ایران در باغِ بهشتِ «اصلاح طلبی» به چریدن مشغول بودند.



http://kajdoum1.blogspot.com/2011/06/blog-post_27.html


۴- لیبی پس از دریافتِ بسته ای مشابه به بسته ای که ایران دریافت کرده بود؛ ماجرا را لو داد. مأموریت نقل و انتقالِ بخشی از تکنولوژی بمب اتمی  به لیبی؛ به رژیم شیعی ایران سپرده شده بود و پس از لو رفتنِ ماجرا؛ «شاهین دادخواه» مأمور جمع آوری اسناد و مدارکی که ایران را به لیبی ربط میداد گردید که در ۲ مقاله به آن پرداخته ام. (امیدوارم حوصلهٔ خواندنشان را داشته باشید).



http://kajdoum1.blogspot.com/2017/07/blog-post_5.html

پس از لو رفتن پروژه توسّط لیبی؛ رژیم ایران توسّط چین به کرهٔ شمالی وصل میشود و بخشی از هزینه های تحقیقاتی کرهٔ شمالی را در رابطه با تولید بمب اتمی و آزمایشهای موشکی را رژیم ایران میپردازد.

روسی شدن پروژه

سِیرِ مطالبی که در پایین می آید؛ مانند جریانِ آب در یک  لوله نیست که بدون هیچ مانعی پیش رفته باشد؛ بلکه مانند جریان آب در یک رودخانهٔ پر سنگلاخ است. همچنین روسی شدنِ پروژه به این معنی نیست که چینیها دست خود را به طور کامل از ماجرا شسته باشند؛ بلکه به معنی «دست به عصا شدن» چین است. چینیها توان ادامهٔ ادارهٔ همزمانِ ۲ نقطهٔ بحران و هماهنگ کردن آن با روابط اقتصادی گستردهٔ خود با غرب را نداشتند. لذا با وصل کردن رژیم ایران به کرهٔ شمالی مسئولیّت آنرا به گردن کرهٔ شمالی انداختند که به نوبهٔ خود هم عرصهٔ نبردهای دیپلماتیک را گسترش میدهد و نیز برای «خریدنِ زمان» کارایی دارد.

پس از ورود روسیه به عنوان عنصر فعّال؛ استراتژی نوینی توسّط روسها طرّاحی گردید.  اِلِمِنتهایی که  روسها بر اساس آن استراتژی نوین را طراّحی کردند به شرح زیر است:

۱- گلوبالیستها برای تدارک جنگهای ۴۰ ساله در خاورمیانه و آفریقا و کشاندنِ آن به مرزهای روسیه؛ با حمله به عراق؛ سگهای هار شیعه را به عراق کشانیده و عراق مرکزی برای تولید «سلفی ـ جهادیها»ی آموزش دیده و جنگاور گردید. و پس از خروج اوباما (مهرهٔ سوّم گلوبالیستها در مقام ریاست جمهوری) از عراق و تدارک «بهار عربی»  که با «تولید داعش» ادامه یافت؛ عملاً  از رژیم انگلهای شیعه حاکم بر ایران؛ به عنوان «هیزم» این جنگها استفاده نمودند که برای روسها موقعیّتی طلایی به ارمغان آورد.
این موقعیّت طلایی؛ بوجود آمدنِ یک ارتش پیاده نظام شیعی در منطقه بود که هزینه اش از ثروت ملّی ایران تاًمین می شد و روسها هیچ هزینه ای پرداخت نمیکردند و از طرف دیگر این اقتصاد ایران و رژیم ایران و مردم ایران بودند که هر روزه فقیرتر از روزِ پیش میشدند. در واقع روسها ۲ استراتژی را به طور همزمان دنبال میکردند :

الف: داشتن یک ارتش زمینی شیعه که برای روسها میجنگد و برای بقای خود به حمایت روسیه نیازمند است.
ب: تولید یک نوکر  ضعیف و وابسته به حمایتهای روسیه که  از نظر اقتصادی و اجتماعی سیاسی چه در عرصهٔ بین المللی و چه عرصهٔ داخلی؛ چاره ای به جز فرمانبرداری از ولی نعمت خود نداشته باشد.
مجبور هستم که گفتهٔ سفیر روسیه در کشور تهران را دوباره باز نویسی کنم که گفت: «ما نیازی به دخالت در انتخابات ایران نمیبینیم؛ زیرا روابط ما با ایران به گونه ای است که هر کسی برای مقام ریاست جمهوری انتخاب شود؛ برای ما فرقی نمیکند».

۲- آزمایشهای موشکی برای ساختن موشکهای بالیستیک با توانِ حمل کلاهک اتمی.
۳- تقویت محدودِ توانِ مالی رژیم شیعی بدون پرداخت از  جیب روسیه؛ بلکه از طریقِ به سامان رسانیدنِ «برجام».

پس از حملهٔ گستردهٔ گلوبالیستها به رژیم ایران که در دورهٔ احمدی نژاد شدّت گرفت و با بمبارانِ اقتصادی شدید ایران تا به نقطهٔ خفگی رژیم انجامید و اقتصاد ایران به تنگنای مرگ و زندگی کشانیده شد؛ مسئلهٔ مذاکرات و «پروژهٔ امام حسن بنفش» کلید خورد که به نوعی به «پروژهٔ خاتمی» شباهت داشت (تحمیق مردم با وعده های توخالی). البتّه احمقها نیازی به «تحمیق شدن» ندارند؛ بلکه به «وعده» نیاز دارند.
روسها میدانستند که هدف اوباما ملغمه ای از؛ «نامجویی و به جای گذاشتن یادگار از طرف نخستین رئیس جمهور سیاهپوست» و  همجنین باز کردن دستهای رژیم شیعی برای ادامهٔ «استراتژی جنگهای ۳۰ ساله» و محدود نمودن رژیم شیعی از رسیدن به «بمب اتمی» است. در این برهه از زمان؛ برای روسها ۲ موقعیّت طلایی و مهم وجود داشت:
۱- باز شدن دستهای رژیم شیعی برای فروش نفت به هدف «گسترش نیروی زمینی شیعی» در منطقه از طرف سپاه (پیاده نظام روسیّه).
۲- قانونی شدنِ روندِ دستیابی رژیم شیعی به بمب اتمی در «دورهٔ غروبِ برجام».
به همین خاطر است که روسها در این زمینه؛ نهایت همکاری را با غرب انجام دادند تا دو هدف فوق بدست آیند. هر چند که عدّه ای از باندهای رژیم از «دو رویی روسها» به دروغ ناله میکردند و «انگل فرزانه» نیز خود را مخالف «برجام» نشان می داد؛ امّا واقعیّت این بود که تمامیّت رژیم با روند مذاکرات به شدّت موافق بودند و از اینکه «مسلّح به بمب اتمی شدن» رژیم شیعی قانونی میشد؛ در پوست خود نمیگنجیدند.
به همین خاطر نیز بود که ظریف را «امیر کبیر» ایران نامیدند و «گروهبان حاجی بادمجان» نیز به «آریو برزن» تبدیل شد و شروع به انتشار سلفیها و تصاویر گوناگونِ «حاجی بادمجان» نمودند.
امّا همین «آریو برزنِ قلّابی» در سوریه؛ زیر فشارها ۷ قلو زایید و روسها به عنوان «مسیح نجات بخش» وارد ماجرا شدند. امّا در آن دوره روسها به صورت محدود در سوریه وارد عمل شدند تا جلو سقوطِ رژیم بشار اسد را بگیرند. زیرا بشار اسد تنها بهانهٔ قانونی بین المللی بود که حضور روسها و رژیم شیعی ایران در سوریه را توجیح مینمود (دعوتِ دولتِ رسمی سوریّه).
تا اینجا به این جمع بندی میرسیم که روسها تا حدودی به اهداف خود رسیده بودند:

۱- وجود ارتش زمینی شیعی که هزینه اش را مردم ایران میپردازند.
۲- قانونی شدن رسیدنِ رژیم شیعی به «بمب اتمی» (برجام).
۳- ادامهٔ آزمایشهای موشکی برای رسیدن به توانایی حمل کلاهک اتمی.

۳ موردی که ذکر شد؛ در واقع ۳ محورِ همگرا هستند که در «دوران غروبِ برجام» همدیگر را ملاقات میکنند. شعارهایی از نوع: «محو اسرائیل در ۲۵ سال آینده» نیز دقیقاً ریشه در همین نقطهٔ تلاقی این ۳ محور و زمان بندی تقریبی آن دارد.

مهمان ناخوانده:

روسها در انتخابات آمریکا تمامی تلاش خود برای جلوگیری کردن از انتخاب «هیلاری کلینتون» را بکار بستند. جیره خواران رژیم شیعی چه در داخل و چه در خارج از ایران نیز بنا بر «خطّ هدایتی ـ بصیرتی» که از «کعبهٔ کرملین» وحی شده بود؛ برای پیروزی «دونالد ترامپ» دست افشانی کردند؛ به این امید که دونالد ترامپ «دوستِ روسیه» است و میتوانند در دورهٔ دونالد ترامپ تا جایی که میتوانند؛ «بِچَرَند». من (کژدم) در همان دوره نیز در نوشتارهای گونگون؛ گفتم که این امیدها به نا امیدی مبدّل خواهد شد و آنرا به اینگونه فرمولبندی کردم: «۱ کشور ناسیونالیست+ ۱ کشورِ دیگرِ ناسیونالیست = ۲ کشورِ ناسیونالیست نیست؛ بلکه نشانهٔ جنگ است» و بارها اشاره کردم که هم رژیم «انگل فرزانه» و هم کرملین از حماقت و اشتباه محاسباتی خود به گریه خواهند افتاد. اکنون سیل اشکهای کرملین و تهران را شاهد هستیم. عرصه نه تنها برای چین و روسیه تنگ شده است؛ بلکه اروپا نیز در ماههای آینده در زیر فشار ۱۰ قلو خواهد زایید و رژیم شیعی ایران «لِه» خواهد شد.

استراتژی آمریکای ناسیونالیست؛ هر ۳ محورِ نامبرده و نقطهٔ تلاقی و زمانبندی آنرا به خوبی میشناسد و هر ۳ محور را به طور همزمان مورد حمله قرار میدهد و هیچ گریزگاهی برای رژیم «انگل فرزانه» نخواهد گذاشت و چنانکه پیش بینی کرده ام؛ هیچگونه مذاکره ای در رابطه با این ۳ محور در کار نخواهد بود. حتّی پرچم سفید نیز در کار نخواهد بود.

کژدم




۱۳۹۶ دی ۲۰, چهارشنبه

خروج آمریکا از برجام نخستین «تنبیه» سال ۲۰۱۸

گفته میشود که دونالد ترامپ پیش از اعلام خروج از «برجام» با وزیر دفاع و وزیر امور خارجهٔ آمریکا دیدار خواهد داشت.
این دیدارها بسیار مهم هستند. البتّه  نه برای تصمیم گیری در رابطه با «خروج»؛ بلکه برای سناریوهای مربوط به «پس از خروج» مربوط میشوند. زیرا خروج از برجام  پیشاپیش و به دفعات و اشکال گوناگون از طرف مقامات آمریکایی اعلام شده است و در جمعه و یا شنبهٔ آینده؛ آخرین میخ بر تابوت برجام با اعلام مستقیم و رسمی کوبیده خواهد شد.
آقای تیلرسون گزارش فعالیتهای دیپلماتیک و سناریوهای گوناگون آینده که در رابطه  با ایران و اروپا و روسیه و چین به اجرا در خواهند آمد را بر روی میز ریاست جمهوری خواهد گذاشت و آقای متیس نیز سناریوهای احتمالی نظامی در صورت ماجراجویی نظامیِ رژیم شیعی ایران را گزارش خواهد داد. 
خروج از برجام «بازی یکطرفه» از سوی آمریکا نیست و نه تنها با متحدّین استراتژیک آمریکا در منطقهٔ خاورمیانه هماهنگ شده و حوزه های وظایف متّحدین آمریکا مشخّص شده است؛ بلکه با کشورهای مهمّ اروپایی نیز پیشاپیش در میان گذاشته شده است. خروج از برجام به معنی «من دیگه بازی نمیکنم» نیست. بلکه آغاز یک بازی بسیار گسترده  است که به قول آقای «مایک پنس»؛ راه  آمریکا برای خرد کردن رژیم شیعی با تمام وزن اقتصادی آمریکا خواهد گشود. استفاده از این وزن اقتصادی در رابطه با اروپا نیز به صورت بیرحمانه ای عمل خواهد کرد و خواهیم دید که چگونه به گسیختگی تار و پود برجام خواهد انجامید و نه تنها به بازگشت تحریمهای پیش از برجام خواهد انجامید؛ بلکه تحریمهای مربوط به تروریستی نامیده شدن سپاه پاچاهاردارن نیز بر آن افزوده خواهد گردید. اینجاست که نقش آقای متیس بسیار پُر رنگ میشود.
تحریمها بر علیه روسیّه به خاطر موضوعی دیگر است (دخالت در انتخابات)؛ و به ناچار اجرایی خواهند شد؛ امّا رفتار روسیه میتواند تحریمهای بیشتری را نیز برای روسیه به ارمغان آوَرَد.
تحریمهای بین المللی پیش از برجام رژیم شیعی را به زانو در آورد. امّا پس از برجام و گشایش اقتصادی؛ رژیم کثیف صفوی به جای هزینه کردن درآمدهای نفتی برای التیام زخمها؛ به فکر هزینه کردن ثروتهای ملّی در عراق و سوریه و یمن افتاد تا خود را برای آنچه که «دورهٔ غروبِ برجام» نامیده میشود آماده کند. امّا با ظهور ترامپ؛ ابتدا به خاطر دستور روسها او را «نازین» نامیدند؛ امّا چیزی نگذشت که اکنون با ۱۰ روز فاصله در برابر آن هستیم.
۱- خروج از برجام میتواند در همان آغاز هم «خروج» و هم «بازگردانیدنِ تحریمها» را یکباره اعلام کند و یا اینکه بازگشتِ تحریمها را به آینده ای نزدیک پس از مطالعهٔ تاثیرات خروج حواله دهد. امّا آنچه که مشخّص است؛ خروج آمریکا از برجام؛ رژیم ایران را به همان باطلاق پیش از برجام سوق خواهد داد. با این تفاوت که اینبار از طرف آمریکا؛ تضمین نظامی واقعی نیز دارد. به عنوان مثال چینیها به رژیم ایران اجازهٔ هیچگونه مطالعه در رابطه با تصادف کشتی باربری چینی با نفتکش رژیم ایران را نمیدهند. برخی از خبرگزاریها برای نخستین بار در لابلای خبرها علّت این تصادف را «نامعلوم» اعلام میکنند.
۲- حکومت عراق زیر فشار قرار خواهد گرفت تا تکلیف خود را با رژیم ایران؛ مشخّص کند. احتمالاً رژیم عراق گفتگوها با عربستان بر سرِ استفاده از خطّ لولهٔ مشترک را شدّت خواهد بخشید.
۳- کشورهای اروپایی «دلّال صفت» هستند و به سبک سنگین کردن منافع خود با آمریکا و متحدانش خواهند پرداخت و به زمانی بسیار کوتاه برای هماهنگی با آمریکا نیاز دارند. هرچند که با «ذِقّ و وقّ قلابی» همراه باشد.
۴- قیمت نفت برای مدّت کوتاهی گران شده و سپس به حول و قوّهٔ «نفت شَیل» فروکش خواهد کرد.
۵- حتّی روسها و چینیها نیز جراًت سرمایه گذاری در ایران را نخواهند داشت.
بقیّهٔ تاثیرات داخلی خروج از برجام را خودتان محاسبه کنید. به نظر من تاثیرات آن مانند تاثیراتِ «بازگشتِ امواج سونامی» خواهد بود.

کژدم




 

۱۳۹۶ دی ۱۳, چهارشنبه

نگاهی عمومی؛ امّا فراگیر به «جنبشِ دل به دریا زدگان»

خاستگاه اجتماعی

«جنبش دل به دریا زدگان»؛ در واقع حرکت «کارد به استخوان رسیدگان» است. آنهایی که چیزی برای از دست دادن ندارند.
به همین خاطر هیچ سنخیّت و همگونی با «۸۸ یهای یوتیوبی» که چه بسا تمامی فکر و ذکرشان  داشتن آزادیهایی از نوع «ازدواج سفید قانونی»؛ اینترنت آزاد ؛ آزادی موسیقی و کنسرت و حال و هول  و امثالهم بود؛ ندارد. به همین خاطر نیز دیدیم که رهبران «یوتیوبیها» چه کسانی بودند و به کجا رسیدند؟ رهبر نهایی و امید آخرینشان نیز اوباشانی مثل «اکبر بهرمانی» و «امام حسن بنفش» و نمایندگانشان نیز همین اراذلی هستند که به «ژنهای خوب» مشهورند. در واقع «یوتیوبیهای ۸۸» تا حدودی به خواسته های خود رسیده اند. نانشان نیز در گرو بقای این رژیم کثیف است. به همین خاطر  هر انتظاری از «یوتیوبیهای ۸۸» برای پیوستن به «جنبش دل به دریا زدگان» حدّ اقلّ میتوان گفت که تا ۷۰٪ انتظاری احمقانه است. آن ۳۰٪ باقیمانده نیز در حال «مَلچ مولوچ» و شیر یاخط انداختن هستند. «یوتیوبی های ۸۸» نه دردِ خشک شدن دریاچهٔ آذربایجان را دارند؛ و نه دردِ بلوچستان و کولبران و روستاهایی که هر ماهه خالی از سکنه میشوند؛ به ذهن آنها تلنگر میزند.
در طرف دیگر بازاریان و دانشجویان و حتّی کارمندان نیز شاید «ذِق و ذِقّ» بکنند ولی خواهان برجا ماندن همین حاکمیت کثیف هستند. این موجودات شاید احمقترینها باشند؛ زیرا نمیتوانند بفهمند که میان  «فقر و ثروت» نیز باید توازنی وجود داشته باشد.
به عنوان مثال تبریزیهایی که معتاد «بیناب کابابی» هستند؛ ذهنشان آنقدر تنبل و خِرفت است که «زایش کویر» در چند ۱۰ کیلومتری شان را نمیبینند.  تبریز را فقط مثال زدم و گرنه در همه جای ایران آسمان همین رنگ است.
« جنبش دل به دریا زدگان» دشمنان زیادی دارد. اصلاح طلبان؛اصول گرایان؛ بازاریان؛ طبقهٔ نیمه مرفه؛ و هر آنکه نانش به همین شرایط کنونی بسته است؛ همگی دشمنانِ «به حاشیه رانده شدگان» هستند .

نتیجه اینکه: اگر هر کسی و یا هر حزب و گروهی فراخوانِ عمومی بدهد؛ نباید انتظار پذیرشِ گسترده از فراخوان را داشته باشد. لذا صادر کردن اینگونه فراخوانها احمقانه است. کسی که در هاون آب بکوبد هم وقت تلف میکند و هم نا امیدی می آفریند.

نگاه غرب و روسیه به «جنبشِ دل به دریا زدگان»

روسها نوکران زیادی در در میان سردمداران رژیم کثیف شیعی حاکم بر ایران دارند. از «جیرجیرک فرزانه» تا «حاجی بادمجان آریو برزن» همگی نوکران حلقه بگوش روسها هستند. به همین خاطر ماندگاری این رژیم؛ به معنای تداوم ماندگاریِ ایران به عنوان «حیات خلوتِ جنوبی روسها» میباشد. لذا به شدّت با «جنبشِ دل به دریا زدگان» دشمنی خواهند کرد.

اتحادیهٔ اروپا همچنان در رؤیای بدست آوردن بازار ۹۰ میلیونی ایران است. نقاط ضعف رژیم را به خوبی میشناسد و میداند که چگونه با این رژیم «بده بستان» کند. لذا به ماندگاری رژیم علاقه مند است؛ مگر آنکه آمریکا آنها را تحت فشارهای سنگین قرار دهد. و یا اینکه زمانی به حمایتهای قلّابی از جنبش روی آورند که ببینند رژیم به سوی سقوط میرود.
لذا از موجودیّتی به نام «اتحادیهٔ اروپا» نباید انتظاری بیش از این داشت. کشورهای اروپایی پس از جنگ جهانی دوّم همیشه «دلّال صفت» و «مفت خورهای طرح مارشال» بوده اند و به همین دلیل نیز ترامپ را دوست ندارند.
حتّی در در سال ۸۸ نیز  وسایل استراق سمع در اختیار نیروهای سرکوب گذاشتند.
شاید اروپاییها فکر میکنند که مردم ایران این خاطره های تلخ را فراموش خواهند کرد. به هیچ وجه چنین نیست. چه بسا لازم باشد که سفارتخانه های آلمان و اطریش و هلند در ایران بسته شوند و به دفاتر حفظ منافع تقلیل یافته و سفارت سوئیس به «مجمع الجزایر دفاتر حفظ منافع» تبدیل گردد.

آمریکای دونالد ترامپ نگاهی بسیار متفاوت به رژیم ننگین شیعی ایران دارد و این رژیم را «دنبالچهٔ روسیه» میداند. لذا با فروپاشی رژیم شیعی ایران؛ روسها نه تنها حیات خلوت خود را از دست خواهند داد؛ بلکه دومینوی مهره هایی که رژیم ایران در سوریه و لبنان و عراق و  یمن و افغانستان چیده است؛ همگی فرو خواهند افتاد و روسها دیگر نخواهند توانست از این مهره ها استفاده کنند. آن زمان است که آمریکا میتواند بهترین معامله را بر سر میز مذاکرات انجام دهد.
باراک اوباما یکی از نوکران «حلقهٔ جورج سوروس» بود. این حلقه برای رسیدن به اهداف بین المللی خود همهٔ خاورمیانه و شمال آفریقا را به قیمتِ بالا آوردن بدهیهای آمریکا تا ۲۱ تریلیون دلار به آتش کشید. دونالد ترامپ را نیز «به حاشیه رانده شدگان» آمریکا به کاخ سفید فرستادند و دشمنانش نیز همگی «جورج سوروسی» هستند.

نتیجه اینکه: آمریکا از «جنبشِ دل به دریا زدگان» حمایت جانانه خواهد کرد. نه به این خاطر که ایرانیان را دوست دارد؛ بلکه به خاطر به زانو در آوردن روسیه و بازگشت قدرتمندانه به صحنهٔ ژئوپولیتیک خاورمیانه و حتّی فراتر از آن.
دولت دونالد ترامپ دیگر به دنبال این نیست که رژیم شیعی ایران را به «گُه خوردن» بیندازد و تبدیل به «امام دائم المریض و سجّاد» کند. بلکه کاملاً در فکر سرنگونی این رژیم است و به چیزی کمتر از آن رضایت نخواهد داد
به همین خاطر شانس پیروزی «جنبشِ دل به دریا زدگان» بسیار زیاد است.

نگاه کشورهای منطقه به «جنبشِ دل به دریا زدگان»

کشورهای عربی و اسرائیل نگاه مثبتی نسبت به «جنبشِ دل به دریا زدگان» دارند. زیرا پس از اینکه سَرِ مار  کوبیده شد؛ همهٔ مزدوران یمنی و لبنانی و عراقی  و افغانی و سوری؛ بی پدر خواهند شد و منطقه روی آرامش خواهد دید. مسیر صلح اسرائیل با فلسطینیان  (از موضع قدرت) نیز؛ بسیار آسانتر خواهد گردید و این پروندهٔ ۷۰ ساله برای همیشه بسته خواهد شد.

موضع ترکهای عثمانی اسلام زده در رابطه با «جنبش دل به دریا زدگان»  موضعی خصمانه است. زیرا آنها در صورت عملی شدن تحریمهای جدید؛ رژیم انگل فرزانه را مثل گاو هلندی خواهند دوشید و تا روزی ۴۰ لیتر شیر ندهد؛ ول نخواهند کرد.
چه کسی حاضر است که چنین «گاو شیر دِهی» را از دست بدهد؟
دلیل دوّم دشمنی ترکهای عثمانی با «جنبشِ دل به دریا زدگان»؛ مسئلهٔ کردستان است. حکومت بعدی ایران پس از سرنگونی «جیرجیرک فرزانه»؛ رابطه ای بسیار متفاوت با کردستان ایران و کردستان عراق خواهد داشت و این چیزی است که ترکهای عثمانی از آن وحشت دارند.
دلیل سوّم اینکه: اگر این جنبش پیروز شود؛ ضرورت وجودی آخرین حکومت اسلامگرای «حرمسرایی»  در منطقه نیز از بین خواهد رفت. آنگاه است که ترکهای عثمانی «حرمسرایی» یا باید تبدیل به «جیرجیرک» شوند و یا روابط خصمانهٔ دولت ترامپ را به جان بخرند.
لذا میبینیم که ترکهای عثمانی دلایل بسیار زیادی دارند که با «جنبشِ دل به دریا زدگان» دشمن باشند. ترکهای عثمانی حتّی دوست «جیرجیرک فرزانه» نیز نیستند؛ بلکه او را به عنوان «گاو شیرده» دوست دارند. خیلی دست و دلباز است و صدها میلیون دلار رشوه میدهد و از روی ناچاری قراردادهای خفّت بار میبندد. (البتّه به حساب به یغما سپردن ثروتهای ملّی ایران).

شیخ قطر نیز دشمن «جنبشِ دل به دریا زدگان» است. زیرا پس از سرنگونی «جیرجیرک فرزانه»؛ دیگر نیازی به وجود سیاسی قطر در منطقه نخواهد ماند. دیگر نیازی به دستگاه پروپاگاندای «الجزیره» وجود نخواهد داشت. حتّی BBC و DW نیز باید ماستهای خاورمیانه یی شان را کیسه کنند. («الجزیره» و BBC و DW همان ۳ خواهران و دستگاه پروپاگاندای «حلقهٔ جورج سوروس» میباشند.).

اگر «جنبشِ دل به دریا زدگان» شکست بخورد؛ چه خواهد شد؟

 «سبز اللهی ها» و «حزب اللهی ها»؛ احمق ترین موجودات روی زمین هستند و  فکر میکنند که اگر این جنبش شکست بخورد؛ خواهند توانست همگی با هم بر سر سفرهٔ غارت بنشینند.
امّا من به همه ... چه «سبزاللهی» و چه «حزب اللهی» ؛ چه «تیتیش مامانیهای ازدواج سفیدی ۸۸ ی»؛ و چه «جنبشِ دل به دریا زدگان» هشدار میدهم که اگر این جنبش سرکوب شود؛ باید همهٔ «ایرانیان» و «ساکنین ایران» منتظرِ مادر جنگها باشند.
جنگی که پس از به توبره کشیدن داراییهای ایران (اموال غارت شده که در بانکهای سوئیس خوابیده اند) و بکار بستنِ تحریمهای بسیار سنگین و به پیسی انداختن اوباشان حاکم بر ایران؛ آغاز خواهد شد.
این رژیم سقوط خواهد کرد؛ چه به دست «جنبشِ دل به دریا زدگان» و یا به دست دیگران. لذا اگر به دست «جنبشِ دل به دریا زدگان» سرنگون شود؛ بسیار بهتر از آن است که پس از جنگهای ویرانگر و تحریمهای کمر شکن به ویرانه ای غیر قابل بازسازی تبدیل گردد.

به بی شرفهای «اصلاح طلب» هشدار میدهم که خودشان را به خريت نزنند. آمریکای ترامپ به دنبال «امام دائم المریض» نیست.
بلکه به دنبال خرد کردن این رژیم است.
نیازی به بهانه هم ندارد. زیرا هزاران بهانه دارد.

کژدم




۱۳۹۶ دی ۱۲, سه‌شنبه

ابزار سازی تدافعی

میگویند که در «قهدریجان» یکی از افراد نیروهای سرکوب توسط «دل به دریا زدگان» به آتش کشیده شده است. باز هم میگویند که ستاد تبلیغاتی نیروهای سرکوبگر این خبر را تکذیب کرده اند.
پرسش این است که چرا نباید در مقیاس و تعدادی بسیار بزرگتر کاری کرد که دیگر نتوانند تکذیب کنند؟

معرفی یک ابزار دفاعی

این وسیله میتواند از زیر کلاه خود نیروهای سرکوبگر به سوی گردنشان بلغزد و نیروی سرکوبگر را حذف کند.


چپ کردن خودروهای نیروهای سرکوبگر:

 حتماً در فیلمهای سینمایی که ۲ اتوموبیل به موازات همدیگر حرکت میکنند و به همدیگر میکوبند را دیده اید. این صحنه ها برای تولید هیجان است.
راه درست برای چپ کردن در گرافیک پایین توضیح داده شده است. شما باید «بالانس» خودرو نیروهای سرکوب را به هم بزنید. و پس از آن مسیر خود را بعد از ضربه تغییر دهید تا با خودرو چپ شده تصادف نکنید.


پیروز و سرفراز باشید.

کژدم