۱۳۹۵ فروردین ۱۸, چهارشنبه

ظهور عقاب بزرگ

زمانی که در یکی از نوشتارهای پیشین؛ بر اساس «حماقت» گفتم «مارکو روبیو» را به عنوان رئیس جمهوری بعدی آمریکا معرفی میکنم (اینجا)؛   یکی از خوانندگان پرسید:
- اگر نشد چی؟.... آیا معذرت خواهی میکنی؟
و من پاسخ دادم: ... من پیشبینی کردم و اگر به وقوع نپیوست؛ به عذرخواهی نیازی نیست.

امّا اکنون پس از مطالعهٔ چند ماههٔ انتخابات آمریکا به این نتیجه رسیده ام که یک «پوزش بزرگ» به خوانندگان این وبلاگ؛ (هر چند که تعدادشان اندک باشد)؛ بدهکارم و با صدایی رسا عمیقاً و از ته دل پوزش میخواهم.

این پوزش به این خاطر نیست که «مارکو روبیو» از ادامهٔ مبارزات انتخاباتی استعفا داده است؛ زیرا اگر مسئله این بود؛ باید بسیار پیش تر از اینها پوزش میخواستم.
این پوزش  به این خاطر است که در تحلیل وضعیت نوینی که در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیش آمده است دچار اشتباه بزرگی شده و حتّی به  یافته های خود در چند سال اخیر وفادار نمانده بودم. لذا این پوزش نه به خاطر «عدم روییدن یک بادمجان و یا خیار»؛ بلکه به خاطر «عمق اشتباه» است.
بر اساس شناختی دورادور که از انتخابات آمریکا؛ بر اساس شرایط کنونی و نظریهٔ درست «خدا حافظی از دکترین کوندالیزا رایس- اوباما»  و همچنین بر اساس شناخت سطحی که از شیوهٔ رفتاری دو حزب بزرگ و اصلی آمریکا داشتم؛ انتظار من از انتخابات آمریکا این بود که آمریکاییها برای فصل «برداشت»؛ پس از فصل «کاشت = جورج بوش پسر»  و «داشت = دکترین کوندالیزا رایس - اوباما»؛ آماده میشوند. لذا به همین خاطر در انتظار ظهور حزب جمهوریخواه آمریکا؛ در قامتی مانند «تکرار جورج بوش پسر» بودم. امّا اکنون چنین میفهمم که : «آمریکا با یک انقلاب راست گرایانه برای به دست آوردن و حفظ منافع استراتژیک پایدار آمریکا» روبرو است و پدیدهٔ «دونالد ترامپ»؛ هیچ شباهتی به «تی پارتی» و «نئوکانها» ندارد و آنها باید در برابر این جنبش؛ «لُنگ» بیندازد. زیرا به صورتی بسیار رادیکال تر از این دو چهرهٔ «سوپر راست گرا» حرکت میکند و اینکه من «دونالد ترامپ» را به «ظهور احمدی نژاد» تشبیه کردم؛ به  خاطر ناباوری به «چنین مسیر پُرشتابی» بود. زیرا «دونالد ترامپ» مسائلی را مطرح می نمود که بسیار «افسانه ای» به نظر می آمدند.
امّا اکنون با هزینه کردن بیش از ۳۰۰ ساعت مطالعه بر روی سیستم انتخاباتی آمریکا و نظریات  احزاب اصلی آمریکا و پدیدهٔ «دونالد ترامپ» به این نتیجه رسیده ام که: «دونالد ترامپ»؛ همانگونه که میگوید؛ نمایندهٔ «جنبش گند زدایی» در ساختار سیاسی آمریکا است. او حتّی به فکر تطهیر خود نیز نیست و میگوید: به عنوان یک سرمایه دار نمیتوان در این سیستم؛ پاک بود و به سناتورها و نمایندگان مجلس و کاندیداهای گوناگون در انتخاباتهای گوناگون «هدیه» (بخوانید رشوهٔ پیش از انتخابات) نداد. بسیاری از مسائلی که «دونالد ترامپ» به صورتی آشکار بیان میکند؛ زمزمه های دیرینی هستند که  بسیاری از مردم آمریکا نه تنها با آن آشنا هستند؛ بلکه اکنون به صورت یک نیروی محرّکه از طرف «دونالد ترامپ» بکار گرفته شده اند.
واقعیت این است که «لیبرالیسم لجام گسیخته» در ظاهر میخواهد «تمامی پتانسیلها و استعدادها و نیروها» را آزاد کند؛ امّا زمانی که درها به روی همگان باز میشود؛ این «شارلاتانها» هستند که برندهٔ میدان خواهند بود. «شارلاتانها» برای پیشبرد کارشان؛ «کلیسا» و «کنیسا» و «مسجد» و آخوند وکشیش و خاخام و نمایندهٔ مجلس و رئیس جمهور و فرماندهان نظامی و هزاران «مزدور» دیگر را بنا بر نیازشان؛ استخدام میکنند. البته از نظر من هیچ یک از اینها ایراد و اشکالی ندارد؛ زیرا  زمانی که همگان با چشمهای کور و گوشهای کر؛ به «قانون اساسی» که یک کاغذپاره بیش نیست؛ رأی میدهند؛ در واقع به تبدیل شدن آن «کلمات» به «موجودیتی فیزیکی با ساختارهای سرکوب» رأی میدهند. زمانی که سیستم ساخته شد؛ راه برای شارلاتانها باز است که چگونه از قوانین و تبصره ها «روایتهای گوناگون» ببافند و سپس دادگستری را نیز بخرند تا روایتهای آنها را بر کرسی بنشاند. این داستان تنها مربوط به ایران نیست؛ بلکه در آمریکا نیز قصّه همین است. بقیّهٔ مسائل  ریشه در «عقب ماندگی» و «پیشرفت» دارد. مطمئن هستم که خیلیها خواهند گفت که «پیشرفت» نتیجهٔ «لیبرالیسم» بوده است و «عقب ماندگی» نتیجهٔ «دیکتاتوری» است. این سخن به صورت عامّ کاملاً درست است؛ امّا زمان برای «لیبرالیسم لجام گسیخته» در آمریکا گذشته است و ایرانیان هنوز در «آرزوی لیبرالیسم محدود» میسوزند تا بتوانند اندکی پیشرفت کنند. اینجا است که فاصلهٔ کشورهای عقب مانده که «تحت نفوذ» خوانده میشوند؛ با کشورهای پیشرفته را میتوان دید و حسّ کرد. عدّه ای در پایان راه هستند و عدّه ای دیگر بزرگترین آرزویشان؛ وارد شدن به همان راه است.
سخنان «دونالد ترامپ» به خاطر شباهت به  تجربهٔ «شمپانزه ای که نظراتش به انگل فرزانه نزدیک بود»؛ برای من همچنان غیر قابل هضم است؛ امّا اگر «دونالد ترامپ»؛ راست گفته باشد؛ آسمان بر سر اروپا و چین و روسیه و «انگل فرزانه» و «آمریکای لاتین» خراب خواهد شد.
شاید برخی بگویند که این امر امکان ندارد؛ امّا من میگویم که در دنیایی که ثروتها «دیجیتالی» هستند و ارزش سهام شرکتها را میتوان حتّی با یک شایعه از میلیاردها دلار به ۱۰۰ دلار کاهش داد؛ این امر نه تنها ممکن است؛ بلکه بسیار آسان تر و سریع تر از خوردن یک لیوان آب است. این همان پاشنهٔ آشیل اصلی شرکتهای چند ملّیتی است که وارد بازار بورس بین المللی شده اند و ارزش سهامشان میتواند با یک گفتار خشن یک سیاستمدار به تلّی از خاکستری که مشتری ندارد تبدیل شود.
اگر دونالد ترامپ راست گفته باشد؛ این پاشنهٔ آشیل؛ بزرگترین سلاح او خواهد بود. ضربه زدن به این پاشنهٔ آشیل میتواند قیمت نفت را چنان پایین آورد؛ که هیچکس نخواهد حتّی به تولید آن فکر کند.

امّا در این میان چندین دلیل محکم وجود دارند که میگویند: دونالد ترامپ نه تنها «جدّی» است؛ بلکه بسیار و به صورتی غیر قابل تصوّر جدّی است:

۱- دونالد ترامپ تصمیم خود برای مسافرت به اسرائیل را یک روز پیش از سفر لغو نمود و گفت: «پس از رئیس جمهور شدن» به اسرائیل سفر خواهد کرد. شاید این مسئله بی اهمیت و دلیلی احمقانه به حساب آید؛ امّا چند روز پیش «پُل رایان» که از طرف حزب جمهوریخواه برای کاندیتاروی ریاست جمهوری از طرف جمهوریخواهان تحت فشار بود؛ به اسرائیل سفر نمود و یک روز پس از دیدار با مقامات اسرائیلی؛ عدم علاقهٔ خود را برای چنین حرکتی اعلام نمود.


این در حالی است که حزب جمهوریخواه؛ به شدّت تلاش میکند تا تعداد آرای دونالد ترامپ را کاهش دهد؛ تا از قانون درونی حزب برای دور زدن دونالد ترامپ و معرفی نامزد اانتخاباتی دیگر مورد علاقهٔ خود استفاده کند و «پل رایان» کسی بود که حزب جمهوریخواه بر روی او حساب باز کرده بود.

۲- دونالد ترامپ یک بار به خاطر سیاستهای انتخاباتی حزب جمهوریخواه؛ آنها را تهدید کرد که هوادارانش؛ در صورت دور زدن او از طرف حزب؛ چنان آشوبی براه بیندازند که آمریکا در طول تاریخ خود ندیده است؛ امّا چند روز پیش در سخنرانی انتخاباتی خود در «ایالت ویسکانسین»؛ به جای دعوت به «آشوب» از هوادارانش خواست که اگر حزب جمهوریخواه بخواهد به رفتارش ادامه دهد؛ یا به او رأی دهند و یا در خانه بنشینند و به هیچکس رأی ندهند. دونالد ترامپ اکنون میخواهد در برابر حرکات حزب جمهوریخواه بر علیه خودش؛ گزینهٔ «کاندیتاتوری مستقل» را انتخاب کند. این حرکتها نشان میدهد که دونالد ترامپ پشتیبانان پشت پردهٔ زیادی دارد که میخواهند همچنان ناشناخته بمانند.

۳- دونالد ترامپ با لحن تمسخر آمیز شدیدی نسبت به سیاستمداران آمریکایی و بویژه دولتمردان چین سخن میگوید. در یکی از آخرین سخنرانیهایش گفت:
«مگر چینیها برای مذاکره به اینجا نمی آیند؟ .... پس چرا برایشان  ضیافتهای شام رنگین برگزار میکنید؟ .... آنها را به «مک دونالد» ببرید تا همبرگرشان را بخورند و بلافاصله به سر میز مذاکرات بروند. .... آنها برای شام خوردن می آیند یا مذاکره؟».
هرچند که این سخنان «احمدی نژادی» به نظر می آیند؛ امّا ترس و وحشتی که  ظاهراً بر هر دو حزب بزرگ آمریکا سایه افکنده است؛ نشان میدهد که ماجرای دونالد ترامپ بسیار جدّی است.

۴- مواضع دونالد ترامپ تأثیرات جانبی زیادی داشته و رقیب اصلی او «تد کروز» را وادار به دادن وعده های انتخاباتی رادیکال تری نموده است و موضع گیریهای مداوم آقای اوباما بر علیه دونالد ترامپ و همچنین ترسی که از عوارض جانبی مواضع دونالد ترامپ دارند؛ باز هم نشان میدهد که قضیّه بسیار جدّی است.

امّا پس از اینهمه حرف و حدیث؛ دونالد ترامپ نه تنها  بر علیه منافع استراتژیک آمریکا حرکت نخواهد کرد؛ بلکه ادامه دهندهٔ همان سیاستهای پیشین؛ امّا به شکلی بسیار قاطع تر خواهد بود.
اخبار منفی که در رابطه با حرکات کودکانه و احمقانهٔ «برادران قاچاقچی» از طرف محافل رسمی آمریکا  منتشر میشوند؛ نه تنها کمکی به ایران و ساکنین ایران نخواهد نمود؛ بلکه شرایط بسیار سخت تری را برایشان رقم خواهد زد؛ که حتّی میتواند به رویارویی نظامی بینجامد. رویارویی که در پایان جنگ ۸ سالهٔ «کربلا کربلا ما داریم میاییم» شاهدش بودیم و نیروی دریایی ایران؛ در کمتر از ۱۰ ساعت به کلّی نابود شد.

اگر دونالد ترامپ بتواند کاندیدای حزب دموکراتیک را در مبارزهٔ نهایی شکست داده و به کاخ سفید برود؛ کنگره و سنا نیز از طرف رای دهندگان دونالد ترامپ؛ حائز اکثریت خواهند شد و مشکلی به نام  عدم هماهنگی کنگره و سنا و ریاست جمهوری نیز باقی نخواهد ماند. آنگاه زمان «آغاز بازیهای اصلی» فرا خواهد رسید.

کژدم