۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

به بهانه کنسرسیوم اتمی ایران - روس


حکومت اسلامی دارد همه چیز را قربانی رویاهای اتمی اش میسازد

آیا این است آنچه که به آن می اندیشید؟ گویی که تمام جهانیان تصمیم گرفته اند تا یکصدا بگویند که این رژیم حکومت احمقهاست. شاید اینگونه مینماید اما اینگونه نیست. بیایید اندکی به گذشته های نه چندان دور برگردیم، شیاد بزرگ هاشمی بهرمانی (دست راست و چپ خمینی گجستک ) ریسمان رابط اصلاح طلبی و تکنو کراسی و محافظه کاری (حبل المتین تمامی اراذل و اوباش حکومتی از موسوی و کروبی و خاتمی تا خامنه ای) و بنیانگذار تئوری اصلاحات به جای سرنگونی رژیم، بنیانگذار تئوری کنترل درون مرز از بیرون مرزها که منجر به قتلهای زنجیره ای شد و خودش یکی از دست اندر کاران آن بود ( اسناد دادگاه میکونوس )، بنیانگذار تئوری نه چندان شنیده شده و نه به گوش آشنای : برای دانستن همه چیز باید در همه جا بود…. سپاه و وزارت اطلاعات حکومت اسلام ننگین و کشتارگر را به دروازه هایی رهنمون کرد که از نظر من راهی بی بازگشت بود. راهی که سپاه و وزارت اطلاعات در آن وارد شدند به ظاهر راه جنگیدن با دشمن در سرزمینهای بیگانه بود ( همان چیزی که اکنون آنرا عقبه حکومت ننگین آیین تباهی مینامند، چنانکه لبنان و غزه را خاکریز استراتژیک خود نامیدند)، اما سپاه و وزارت اطلاعات برای در دست داشتن و حفظ این خاکریزهای استراتژیک به راهی کشیده شدند که فتواهای آیین تباهی برای آن آماده شده بود و آن راه همان راهی بود که بسیاری از گروههای تبهکار مافیایی ( به معنی واقعی کلمه ) پیموده بودند و پر سود ترین آنها تولید و قاچاق مواد مخدر ، برپایی روسپی خانه ها و قاچاق دختران و پسران بی سرپرست ایرانی برای فروش به روسپی خانه های بین المللی و بکار گماشتن در روسپی خانه های اسلامی خودشان برای بردگی جنسی ، سازماندهی شیعیان سرسپرده حزب الله لبنان برای سرقت و رابطه برقرار کردن با گروههای گنگستری عرب و یا گروههای مافیایی بومی کشورهای غربی و آمریکای لاتین و به راه انداختن شبکه های مختلف پولشویی و روسپی خانه ها و کازینوها در ترکیه و قبرس و اروپا و آسیای جنوبی و آمریکای لاتین و کشورهای عربی و گسترش ارتباطات با گروههای سلفی و طالبان و آموزش آنها و معامله سلاح و آموزش در برابر مواد مخدر و….. تنها بخشی از کار و راه آنها بود. تا اینکه ماجرای قاچاق مواد رادیو اکتیو و قاچاق تکنولوژی هسته ای و شبکه عبد القدیر خان پیش آمد که نه یک در، بلکه دروازه بزرگی را در برابر شان باز نمود و آن دست بردن به تولید و راه اندازی شبکه های قاچاق مواد رادیو اکتیو بود. اخیرا شاهد کشف 18.5 میلیارد دلار حاوی دلار آمریکا و شمش طلا در ترکیه بودیم که سر و صدایش به ناگهان خوابید. آیا این پولها صرف خریدن دولتمردان ترکیه شد و یا اینکه به خاطر منابع در آمد مشکوک آن از آن چشم پوشیدند؟ تا به حال از خود پرسیده اید که چرا مصرف و تولید مواد مخدر در ایران تا این حد بالا است و این در حالی که برای یک روسری سر میبرند؟ آیا متوجه فرهنگ گفتاری و منش رفتاری سپاهی ها و بسیجی ها و گروههای اطلاعاتی شده اید که چقدر از فرهنگ مستهجن اراذل و اوباش مافیایی و تبهکاران مایه میگیرد؟ آیا فکر میکنید که تمامی این ولخرجیها از پول نفت است؟ اگر اصلاح طلبان خوششان می آید که به آنها بگویید پول نفت را به هدر میدهند و یا میدزدند ، مافیای سپاه و خامنه ای و اطلاعات و مجلس بیشتر خوشحال میشوند، زیرا با اینگونه سخنان در واقع به چشمان مردم خاک میپاشند و نمیگویند که منابع اصلی در آمد این دار و دسته نه فقط از دزدیدن منابع داخلی بلکه از راههایی تامین میشود که تنها شایسته تبهکاران است و در واقع ، این برای اولین بار است که یک سازمان تبهکار بین المللی به شکل دولت ظهور میکند. برای همین هم هست که هر لاطای لاطی از دهان هر کدامشان در می آید هیچکس هم نمیتواند جلوش را بگیرد . یک روز انرژی هسته ای و روز دیگر مهدی بیا…بیا…بیا ، روز دیگر جنگ شیعه و سنی و روز دیگر ایرانیت مشائی و داستان شاهنامه و حکومت صفوی احمدی نژاد. به همین دلیل است که اینها احمق قلمداد میشوند ، هیچکس به این نمی اندیشد که دارو دسته احمدی نژاد و سپاه در ونزوئلا چکار میکنند؟ آیا دارند فقط تراکتور پخش میکنند؟ آیا دارند گروههای مافیایی آمریکای لاتین را جذب و سازماندهی میکنند؟ و در بهترین حالت حدسشان این است که مثل دار و دسته هیتلر میخواهند به آنجا فرار کنند. آیا تا به حال کسی گفته است که در آمد شبکه عبد القدیر خان و در واقع حکومت کثیف و پیرو آیین تباهی پاکستان از مسیر قاچاق مواد و سیستمهای تولید مواد رادیواکتیو چقدر بوده است؟ آیا به این فکر میکنند که تفاوت بین قیمت یک کیلو گرم اورانیوم غنی شده و یک کیلو هروئئن چقدر است؟ آیا تاکنون گفته شده است که رابطه ایران وسودان در چه مسیری است؟ و یا اینکه رابطه سپاه پاسداران و حزب الله لبنان در مسئله دزدان دریایی آفریقایی و گروه الشباب سومالی چگونه است؟ چرا حکومت ننگین اسلامی حاکم بر ایران از اینهمه کنار گذاشته شدن از کنسرسیومهای نفتی و گاز و گروه شانگهای و ….. ککش هم نمیگزد؟ آیا منابع در آمدی دارد که 18.5 میلیلرد دلار آنرا در یک چشم به هم زدن میتواند ببخشد و یا با سکوت از کنارش رد شود؟
دعوت از روسیه برای تولید اورانیوم غنی شده برای ساختن یک پوشش قانونی است و اگر روسها دعوت میشوند به این خاطر است که هم تاریخچه ای برای این حرکت موجود است و هم اینکه دولت روسیه یک حکومت مافیایی است و در واقع جلب نظر روسیه کلید دروازه چهار حکومت تبهکار و اتمی است، روسیه - بیلو روس - اوکرایین - قزاقستان و شبکه های مافیایی روس، انتخاب حاکمیت ایران درست است اما اینکه طرف مقابل تا چه حد بخواهد در گنداب فرو رود مسئله دیگری است.

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

نگهبانان دوزخ در انتظار سید حسن نصرالله

نگاهبانان دوزخ در انتظار نیروهای حزب الله لبنان

بازهم صدای شیپورهای جنگ به گوش میرسد و هر تحلیلگری بنا بر آنچه به هر سطر از تحلیلهایشان پرداخته میشود هدف را ایران قلمداد میکنند. حرکتهای ناتوان و بچه گانه رزمندگان بادکنکی و ناتوان اسلام (سپاه و بسیج رجاله ها و اوباشان ) نیزبر این آتش تند تحلیلها می افزاید. بازار اسلحه که داغ بود داغتر شده است و همه در تب مالیخولیای جنگ میسوزند و لحظه شماری میکنند. اما به راستی چه خبر است؟ آیا سوریه توان جنگیدن را دارد؟
واقعیت موجود نشان میدهد که مرزهای اسراییل و سوریه امن ترین مرزهای اسراییل هستند و سوریه بنا بر روش گذشته از جنگ با واسطه استفاده میکند، و به طور تاریخی همه میدانند که خانواده اسد به طور سنتی از به پا کردن بحران و خواباندن آن نان میخورند. خانواده اسد با فشار یک نمایش قدرت که به طور مشترک از طرف ترکیه و سوریه در سال 1999 به اجرا گذاشته شد و تنها در حد گرد آوری نیرو در مرزهای سوریه بود ، در یک چشم به هم زدن عبدالله اوجالان رهبر کردهای دلاور و مبارز کردستان ترکیه را با یک بازی سیاسی – اطلاعاتی مسخره به دولت فاشیست ترکیه تحویل دادند. با ترور رفیق حریری از طرف حزب الله لبنان که تحت امر رژیم ننگین اسلامی حاکم بر ایران و خانواده اسد ترتیب داده شد نیزدیدیم که سوریه با یک فشار نه چندان بزرگ بین المللی لبنان را ترک کرد و در جنگ 33 روزه نیز تنها نقش دلالی لجستیک حزب الله لبنان را به عهده گرفت. لذا هر گونه انتظار ازسوریه برای وارد شدن به نبرد مستقیم را باید خواب و خیال دانست و خانواده اسد در این رویای تحلیلگران ( هر سطر دو دلاری ) نقش مستقیم عملی نخواهد داشت به همین دلیل یک پای اینگونه تحلیلها می لنگد. پای دیگر اینگونه تحلیلها رزمندگان ناتوان و گریزپای اسلام ناب محمدی در ایران هستند که مانورهای فوتو شاپی و بوق و کرنای قدرتمندی آنان گوش آسمان را کر کرده است و دیدیم که حتی در یک نبرد خیابانی در روز عاشورای 88 چگونه در گوشه ای خزیده بودند. رژیم کثیف اسلامی ایران بیش از هرکس میداند که توان رزمی اش در چه حد است و اینرا هم میداند که دست گدایی به سوی روسیه دراز کردن نیز از نظر نظامی چه معنی میدهد و تنها داشتن موشکهایی که تنها میتوانند شلیک شوند ولی قدرت هدف گیری آنها مورد شک و تردید بسیار جدی است چه معنایی دارد و تنها با دل خوش کردن به چند قایق تندرو که ادعای اژدر افکنی و حمل سامانه موشکی را با آب و تاب به آن میبندند، نمیتوان به جنگ رفت و زنده بازگشت. اما مسئله دیگری که بازهم با بزرگ نمایی بسیار بالایی به آن میبالند مسئله براه انداختن گروههای تروریستی شیعه در عراق و افغانستان و لبنان و شیعیان حوثی یمن و آموزش نیروهای طالبان و القائده است ، که آنرا عقبه خود می انگارند اما میدانند که با اینها برای فاطی (بنت رسول) تنبان نمیشود درست کرد و در یک نبرد بسیار نابرابر بازنده خواهند بود.
از یک سال پیش کشورهای غربی قطع دست و پای اختاپوس اسلامی حاکم بر ایران در دستور کار خود قرار داده اند و خوانندگان گرامی با آن آشنا هستند ، اما برای یاد آوری به مسئله شیعیان حوثی یمن و ماجراهای بحرین و از هم پاشیده شدن حلقه های جاسوسی رژیم در کشورهای حوزه خلیج فارس و انتخابات عراق میتوان اشاره کرد که من این پروژه را پروژه قطع دست و پای اختاپوس می نامم و هنوز بر این باور هستم که کشورهای غربی تا این مسئله را حل نکنند به جنگ رو یاروی و مستقیم با رژیم اسلام ناب محمدی نخواهند پرداخت ، نه به خاطر ترس بلکه برای کم کردن هزینه های ناگوار که میتواند از این ناحیه به طور کوتاه مدت بر آنها تحمیل شود.

اکنون زمان به خاک مالیده شدن پوزه سید حسن نصرالله است

در هفته های اخیر، بعد از انتشار اخبار جانبی در رابطه با محکوم شدن حزب الله لبنان در قتل رفیق حریری دیدیم که حسن نصرالله بازهم شروع به عربده کشی نمود و ماجرای مرز لبنان و اسراییل ( درگیری منجر به کشته شدن یک افسر اسراییلی و دو سرباز و یک خبرنگار لبنانی) هم برای اینکه نمونه ای نشان بدهند در دنباله این عربده کشی اتفاق افتاد تقریبا همزمان با این مسئله برخورد یک قایق حاوی مواد انفجاری به کشتی نفتکش ژاپنی هم اتفاق افتاد. این علایم و پارازیتهای صادر شده از طرف جمهوری ننگین اسلامی و نایب برحقش در لبنان، کشورهای غربی را نه تنها وادار به عقب نشینی نخواهد کرد بلکه آنها را در عزمشان برای قطع بزرگترین بازوی اختاپوس اسلامی جدی تر خواهد نمود و به همین دلیل هم حسن نصر الله ادعا کرد که مدارکی را فاش خواهد کرد که تنها برای خریدن زمان برای مذاکرات بیشتر پشت پرده و بده بستانهای زیر میزی و در کنار آن سازماندهی دوباره حزب الله لبنان به درد میخورد و در این میان دو کشور فرانسه و انگلستان هستند که باید مجاب شوند و به مرگ حزب الله لبنان تن در دهند تا شمشیر جنگ از نیام اسراییل و برای نابودی کامل حزب الله لبنان بیرون آید.
تمامی داستانهای سفر سلطان عربستان و بشار اسد و یک ماه زمان دادن برای نتیجه دادگاه قتل رفیق حریری و افشای اسناد مسخره که عکس و فیلم خیابانهای بیروت است ، همه و همه همان داستان کشدار تقسیم سهم بین قدرتهای غربی است . البته در اینجا دیگر نیازی به ذکر نام روسیه نمیبینم ، زیرا نه تنها شاخش شکسته است بلکه به اندازه کافی پشم و پیلش هم ریخته است و رویش دوباره مو بر تن روسیه و در آوردن شاخ جدید بسیار زمان خواهد برد.

منافع غرب از نابودی حزب الله لبنان

1- قطع بازوی نظامی رژیم اسلامی حاکم بر ایران در لبنان و فلسطین.
2- نابودی شبکه ها و سیستم پولشویی و قاچاق مواد مخدر و سازمانهای تبهکاری که سپاه پاسداران و حزب الله لبنان در کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپا و آمریکای لاتین و جنوبی و کانادا و مالزی و اندونزی و تایلند و پاکستان و افغانستان براه انداخته اند.
3- بازگشت آرامش بیشتر به عراق بعد از خروج نیروهای آمریکایی.
4- پایین آوردن فتیله تمامیت خواهانه بخشی از شیعیان عراق.
5- خشنود سازی کشورهای عربی.
6- گشایش راه جدید در رابطه با مسئله فلسطین.
7- قطع دست سوریه از سرنوشت لبنان.
8- تضعیف سوریه و رام کردن خانواده اسد و در نتیجه انزوای بیشتر رژیم اسلامی حاکم بر ایران.

در این رابطه بنا بر سابقه تاریخی حکومت بعث حاکم بر سوریه میتوان گفت که خانواده اسد کاری اساسی نخواهند کرد و بیشتر خود را آماده پذیرفتن شرایط بعد از حذف حزب الله لبنان و بازیهای بعد از آن خواهند نمود. و چه بسا از هم اکنون خود را حتی برای زمانی آماده میکنند که دوستی به نام سید علی گدا ( سید خراسانی) وجود ندارد.
رژیم ننگین اسلامی نیز دو راه بیشتر ندارد، یا باید دل به دریا بزند و از لولوی خود در لبنان دفاع کند و یا اینکه باید زبانش را به آنجایش فرو برده و مثل سگ آنجایش را لیس بزند، و من مطمئن هستم که رژیم امام زمانی به بازی زبان و آنجایش پناه برده و دعای فرج امام زمانش را بخواند، زیرا این دیگر شلیک ظفرمندانه موشکهای فوتوشاپی نیست و به قول مردم کردستان توتونه کی تونه ( توتونش خیلی تنده ) و میتواند باعث فشار زیاد و در نتیجه سرفه و گوزیدن سید خراسانی و سردار دلقک و اوباشش احمدی نژاد و فیروز آبادی ( بشکه آبجو) شود که باعث شرمساری امام هرگز نزاده و از مادر غایب دوازدهم ( عج ) شود.
از آقایان و خانمهایی که تحلیلهای هر سطر دو دلار مینویسند و در واقع تحلیل هایشان را بر پایه اطلاعات نادرست و جهت دار منتشر شده در اخبار و روزنامه ها و مجلات غربی شکل میدهند تا در رادیوهای بیگانه منتشر شود و پول ساندویچ و نوشابه شان براه باشد تقاضا دارم که خاک در چشم مبارزین نپاشند و باعث بوجود آمدن امیدهای واهی از قبیل اینکه امروز و فردا این رژیم با حمله آمریکا از بین میرود، نشوند. زیرا این امیدهای واهی مبارزین را دچار دودلی و صبر و انتظار تخیلی نموده و به رژیم جنایت پیشه اسلامی فرصت میدهد تا خود را هر چه بیشتر قوی سازد و حد اقل زیانی که میتوانیم از این گونه تحلیهای تخیلی ببینیم از دست دادن زمان است و همانگونه که میدانید هر ثانیه ای که از دست میدهیم در آینده نسلهای بعدی تاثیری بسیار ویرانگر خواهد داشت.
یکی از این وبسایتهای بسیار مشهور پیک نت است که آشیانه توده ایهای ورشکسته تاریخی است، که کارش آسمان ریسمان بافتن است و دم به ساعت هم بعد از پخش یک خبر به مقالات و نوشته های قبلی اش لینک میدهد که آهای خلایق ... ببینید ما قبلا گفتیم و حالا درست از آب در آمد؟ منابع خبری اش هم یا روسها هستند و یا مقامات اطلاعاتی مزخرف بافی مثل آن توده ای مسلمان شده ( عبدالله شهبازی) و در طی این چهار سال اخیر این وبسایت میدان جنگ بوده است و در واقع این وبسایت تلاش دارد با اخبار بی اساس هیجان آور مشتری جلب کند و از خمینی بیشرف هم بیشتر به ولایت فقیه اعتقاد دارد و متاسفانه به خاطر صفت آفتاب پرستانۀ رنگ عوض کردن که ارثیه فامیلی توده ای هاست مراجعین زیادی هم دارد. دیگران هم از قبیل گروههای سلطنت طلب بیگانه پرست هستند که همیشه رسانه هایشان هم از آخور غربی ها و هم از توبره وزارت اطلاعات تغذیه میشود و همیشه در رویای بمباران ایران و و یا تجزیه ایران و بازگشت به ایران و بدست آوردن املاکشان هستند و در زیر پرچم سلطنت بی سلطان سینه میزنند. عده ای دیگر هم در بی بی سی و رادیو فردا قلم میزنند و یا تحلیل میبافند تا نان شبشان در آید. اما مبارزان باید بدانند که با باور داشتن به اینگونه تحلیلهای بی پایه تنها به یک دلخوشی ناپایدار دست خواهند یافت و بعد از سپری شدن زمان و آشکار شدن پوچی آن تحلیلهای هیجان انگیز و رهایی بخش، چه بسا از مبارزه مایوس شوند و به پیری زودرس سیاسی برسند و این همان چیزی است که رژیم کثیف رجاله های اسلام به آن نیاز دارند. تئوریهایی از قبیل تجزیه شدن ایران و اینکه ایران به یک انقلاب دیگر نیاز ندارد بلکه به اصلاحات نیاز دارد از سا 1366 بوسیله وزارت اطلاعات تئوریزه شد و اولین گروه پان ترکها را هم یکی از افراد سپاه (اطلاعات سپاه ) در تبریز بنا نهاد، تا هم از آن طریق بتواند به سازمانهای پان ترکیست ترکیه و سازمان اطلاعاتی ترکیه نفوذ کند و از سوی دیگر لولوی تجزیه طلبی را در آذربایجان درست کند تا مردم را ازجنبش دموکراسی خواهی به خاطر ترس از تجزیه شدن باز دارد و آنهایی که آن عنصر سپاه ( چهرگانی) را میشناسند ، میدانند که سرتاپای داستان ساخته و پرداخته وزارت اطلاعات بود و همین داستان را در خوزستان هم بوجود آوردند. و در کردستان هم با معرفی کردن احزاب و گروههای مباز کرد، به عنوان گروههای تجزیه طلب همین استراتژی ترس از تجزیه را پیش بردند. از سوی دیگر با زمزمه هر روزه اصلاحات از طریق گروههای حکومتی از قبیل دفتر تحکیم وحدت و سایر گروههای همسو از قبیل ملی مذهبی های بوقلمون صفت آنقدر در بوق و کرنا دمیدند تا اینکه ملکه ذهن نیروهای دموکراسی خواه در جنبش دانشجویی و روشنفکری گردید و گروههای ظاهرا چپ گرایی از قبیل توده ایها و اکثریتی ها هم به آن دامن زدند تا اینکه در نتیجه شارلاتان بازیهای خاتمی عده ای توانستند از مرز اصلاح طلبی بگذرند و به سرنگونی بیاندیشند و عده ای هم سرخورده شده و خانه نشین شدند و حد اقل ضرری که جنبش دموکراسی خواهی از اینگونه تئوری ها دید از دست دادن 14 سال زمان از زمان انتخاب خاتمی بودکه اگر به تحلیل تمامی آنچه که جنبش دموکراسی خواهی از دست داد بپردازیم، مثنوی هفتاد من دفتر شود.

پاینده ایران – برقرار باد آیین ریشه ای – کوبنده تندر

کژدم

۱۳۸۹ مرداد ۱۴, پنجشنبه

چند خطی در باره سازماندهی (2)

چند خطی در باره سازماندهی (2)

به طور طبیعی، زمانی که از سازماندهی گروههای مبارزاتی بر علیه حکومتهای کثیفی مانند رژیم جمهوری اسلامی سخن به میان می آید، اولین مسئله ای که به ذهن مبارزان میرسد ، مبارزه مخفیانه است. بدین معنی که به خاطر شرایط پلیسی و امنیتی حاکم بر جامعه ، برای حفظ امنیت گروههای مبارز و ادامه مبارزه باید به صورتی کاملا ناشناخته و به دور از چشم و آنتنهای اطلاعاتی رژیم حرکت کرد و به کلامی دیگر باید مخفی شد.
بالطبع هیچکس نمیتواند به لحاظ موجودیت فیزیکی از نظرها پنهان شود ( مثل غایب شدن امام زمان "مهدی" در چاه مستراح جمکران )، لذا تنها میتوان هویت مبارزاتی و ارتباطات گروهی و یا حزبی و سازمانی خود را مخفی داشت، پس این سوال پیش می آید که پنهان کردن هویت مبارزاتی و ارتباطات از چه راههایی میتواند امکان پذیر گردد؟ پاسخی که گروههای چریکی پیش از سال 57 و حتی پس از سال 57 تا 62 برای این سوال داشتند تشکل به صورت تیمهای عملیاتی بود که در خانه های تیمی زندگی میکردند و این تیمها متشکل از مبارزین حرفه ای بود که از محیط زندگی طبیعی از قبیل خانواده و محیط کار جدا شده و تحت آموزشهای خاصی قرار گرفته و تحت هاله شدید امنیتی که چه بسا بخش مهمی از آنرا تخیلات پلیسی تشکیل میداد در خانه های تیمی جای میگرفتند.
از اینکه از این مبارزین به عنوان مبارزین حرفه ای یاد میکنم دچار اشتباه نشوید و فکر نکنید که مثلا اعضای سازمان چریکهای فدایی و یا مجاهدین کماندوهای بسیار کارکشته ای بودند، بلکه مبارز حرفه ای به کسی اطلاق میشود که تمامی وقتش را به مبارزه اهدا میکند و تخصصهای فرد بستگی کامل به نوع آموزشها و هوش و تواناییهای فردی دارد. برای مثال میتوانید کادرهای ارتش را در نظر بگیرید که در استخدام ارتش هستند و هرکدام در نیرو و لشکر وگردان و.... مشخصی فعالیت میکنند که دارای حوزه وظایف مشخص و حوزه حقوق اداری مشخص و در آمد ماهیانه مشخصی هستند که آنها را افراد حرفه ای مینامند ، ولی این بستگی به تک تک این افراد دارد که چقدر توانسته اند از آموزشهای داده شده در زمان کادر پروری ، بهره لازم را برده باشند که به اینگونه بهره مندی تخصص گفته میشود. لذا حرفه ای بودن دلیل بر داشتن تخصص های بالا نیست.

نقاط قوت سازماندهی تیمی حرفه ای

1- تمامی اعضای تیم 24 ساعته و پیوسته در اختیار مبارزه بوده و میتوانند و باید تمامی وقت خود را در اختیار آموزش و تمرین و مبارزه قرار دهند.
2- اعضای تیم فارغ از هرگونه در گیری فکری مربوط به خارج از حیطه مبارزه هستند و تمرکز بهتری دارند.

نقاط ضعف سازماندهی تیمی حرفه ای

1- تیم میتواند به سادگی مورد سوء ظن همسایگان قرار گیرد و لو برود. این امر بستگی به احساس نا امنی دارد که از طرف همسایگان احساس شود و لازم هم نیست که همسایه شما حتما از مزدوران رژیم باشد.
2- اعضای تیم از زمان ناپدید شدن از روند عادی زندگی خود مورد سوء ظن قرار گرفته و چه بسا مورد تعقیب اطلاعاتی نامحسوس قرار گیرند.
3- اعضای تیم به خاطر خروج از روند زندگی عادی از جامعه جدا شده و در ارتباطات اجتماعی خود به خاطر غیر طبیعی بودن آن دچار وسواس امنیتی گشته و چه بسا آنرا به صفر برسانند و در نتیجه به افرادی ایزوله شده تبدیل گردند.
4- اعضای تیم به خاطر زندگی غیر طبیعی و ارتباطات محدود به اعضای تیم خود در طولانی مدت در خطر ناهنجاریهای روانی قرار میگیرند، از قبیل ناهنجاریهای عاطفی و جنسی و احساس تنهایی.
5- اعضای تیم معمولا مجبور به ترک شهر خود هستند تا در جایی دیگر با هویتی ساختگی به زندگی مبارزاتی خود ادامه دهند و همیشه باید دست به عصا باشند و از هرگونه ارتباطی که بتواند آنها را زیر سوال ببرد پرهیز کنند.

سازمانهای چریکی مثل سازمان چریکهای فدایی خلق و مجاهین خلق از این ناهنجاریها رنج میبردند هرکدام شیوه خاصی را برای کم کردن اثرات این ناهنجاریها ابداع کردند، به عنوان مثال ازدواج های سازمانی و یا خانه های تیمی کاملا مردانه از این قبیل راهها بودند و در صورت ممکن و داشتن افراد مسن تر میتوانستند اعضای تیم را به صورت خانواده شکل دهند که متاسفانه کارآیی چندانی نداشت. تصور کنید که کسی پدر شماست که در حقیقت نیست و کسی مادر و یا خواهر شماست که واقعیت عینی ندارد. از سوی دیگر این افراد هیچ فعالیت اجتماعی ندارند و اکثر وقتشان به بطالت میگذرد و اگر به تاریخچه ای دو سازمان مذکور نگاه کنید خواهید دید که قادر به عملیاتهای مداوم نبودند و تعداد عملیاتهای آنها از زمان آغاز تا فروپاشی شاید به سه عملیات در سال هم نرسد. لذا تمامی عملیاتهای نظامی ای سازمانها فقط جنبه تهییجی داشته و تهی از هرگونه ارزش نظامی بود.

در بخش اول از گروههایی سخن گفتم که به طور بسیار طبیعی سازمان می یابند، حال به نقاط ضعف و قوت آن میپردازم :

نقاط قوت گروههای سازمان یافته طبیعی :

1- اعضای گروه در محیط زندگی طبیعی قرار دارند و کافی است که طبیعی رفتار کنند و نیازی به نقش بازی کردن ندارند.
2- اعضای تیم با همدیگر روابط کاری و یا حرفه ای شناخته شده و قانونی دارند و لزومی به پنهان کردن روابط خود ندارند و تنها چیزی که باید مخفی نگاه داشته شود لایه های مخفی و واقعی روابط است ونه شکل سطحی آن.
3- اعضای تیم قدرت ارتباط گیری و گسترش روابط خود را دارند و میتوانند در همان بستر و یا بسترهای اجتماعی همسان دیگری اقدام به یار گیری و یا آفریدن امکانات بالقوه و بالفعل حاشیه ای نمایند.
4- اعضای گروه از جامعه نبریده اند و در جریان اتفاقات جاری جامعه قرار دارند و میتوانند در سازماندهی و سمت و سو دادن به آنها سهیم باشند.

نقاط ضعف گروههای سازمان یافته طبیعی :

1- این نوع از گروهها زمان زیادی را باید صرف کار کردن و یا فعالیتهای تخصصی نمایند و نمیتوانند آنگونه که باید، از آموزشهای مبارزاتی بهره ببرند و چه بسا باید زمان بسیار بیشتری برای کسب تجارب مبارزاتی صرف نمایند.
2- اینگونه گروهها باید جاها و مکانهایی را برای جمع آوری و مخفی کردن امکانات خود تهیه کنند و به شکلی از اشکال آنرا طبیعی جلوه دهند.

در هر صورت اعضای هر دو نوع از سازماندهی باید از در گیر شدن با مسائل غیر مرتبط دوری جویند و در صورت دستگیر شدن خطرات همسان خواهد بود و امنیت سایر اعضای گروه بستگی به فرد دستگیر شده خواهد داشت.

مسائل امنیتی :

چه یک تیم حرفه ای و چه یک گروه سازمان یافته طبیعی باید مسائل امنیتی خاصی را رعایت کرده و همچنین برای زمان خطر نیز برنامه ریزی نمایند تا در صورت لو رفتن و یا شناسایی شدن یکی از افراد، تیم و یا گروه را از آسیب دیدن محفوظ دارند. البته مطالبی که در زیر می آید تمامی آن چیزی نیست که گروه و یا تیم شما را صد در صد مصون دارد بلکه شیوه های ابتکاری و پیچیده میتواند نیرو های دشمن را دچار گیجی و گمراهی نماید.

1- تیم یا گروه باید پوشش مناسب قانونی و اجتماعی داشته باشد و تا حد امکان تمامی ارتباطات در همان بستر طبیعی انجام گیرد.
2- در تمامی اشکال و انواع جابجایی ،اعضای تیم یا گروه باید همیشه در حال اجرای عملیات ضد تعقیب باشند و مراقب افرادی که در پشت سر و یا آنسوی خیابان و یا در مقابل آنها در حرکت هستند باشند تا از تعقیب و مراقبتهای حلقه ای و یا زنجیره ای در امان باشند.
الف : تعقیب و مراقبت حلقه ای به آن نوع از تعقیب و مراقبتها اطلاق میشود که در آن سوژه را از دو و یا سه سو در حلقه محاصره ای طبیعی قرار میدهند و هماهنگ با سوژه حرکت مینمایند و در مورد پیشرفته تر در مکانهای مختلف افراد حلقه عوض میشوند تا سوژه را دچار گمراهی نمایند.
ب : تعقیب و مراقبت زنجیره ای به صورت تک نفره انجام میگیرد و این فرد در جاهای معینی جای خود را به فرد دیگری میدهد تا شک و تردید مورد تعقیب قرار گرفتن را از میان ببرد.
کنترل گاه بگاه و پیوسته افراد پشت سر و پیش رو و موازی و استفاده از حرکتهای ناگهانی و ابتکاری میتواند شما را از مخمصه احتمالی بیرون آورد و یا حد اقل آگاه نماید و اگر متوجه شوید که مورد تعقیب قرار گرفته اید نباید با افراد گروه به صورت حضوری ملاقات کنید و با تلاش به طبیعی جلوه دادن وضعیت خود به افراد گروه اطلاع دهید که عنصر سوخته هستید تا بقیه بتوانند قبل از دستگیری شما از مهلکه فرار نمایند، چون بعد از دستگیری ممکن است دیر باشد.

3- خبر سلامتی قبل از اجرای قرار ملاقات فیزیکی و یا الکترونیکی از قبیل تلفن و یا ایمیل باید حتما انجام شود و بهترین خبر سلامتی استفاده از جملات بسیار منطقی و طبیعی است که برای شنونده مورد نظر شما مفهوم امنیت و یا نا امنی را برساند، اما برای دیگران کاملا معمولی جلوه کند.
4- نزدیک شدن به محل قرار و مطالعه محل قرار قبل از ملاقات و نزدیک شدن سایه وار و غافلگیرانه به فرد مورد نظر، از نکات مهم دیگر اجرای قرار میباشد. همچنین اگر متوجه شده اید که تحت تعقیب بوده اید و به محل قرار هم نزدیک شده اید با یک حرکت نمایشی میتوانید یار خود را از وضعیت خود آگاه کنید تا به شما نزدیک نشود و با خونسردی از کنار شما بگذرد و یا خود را با خونسردی از محل دور نماید و شما نیز با کش و قوس دادن راهپیمایی به یار خود زمان لازم برای دور شدن از خطر را بدهید و به آرامی و به طور طبیعی به سینما و یا پارک و یا بازار و یا جاهای شلوغ رفته و خرید نمایید و از انظار دور شوید ( البته تمامی اینها بستگی به موقعیت موجود دارد و ارائه روشها تنها برای باز کردن ذهن یاران میباشد و وحی منزل نیست).
5- باید در نظر داشته باشید که شیوه اجرای قرار و فرار از تعقیب و مراقبت احتمالی دشمن، نوعی از کار اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی ( انگار آفرینی ) برای حفظ امنیت خود و گروه است.
6- شهر شناسی تا حد بدست آوردن حس تشخیص موقعیت جغرافیایی بسیار ضروری میباشد.

اگر یاران مبارز توجه کنند میبینند که اکنون عضوگیری برای بسیج وسپاه وارد مرحله جدیدی شده است که میتوان آنرا مرحله بی اعتمادی نام نهاد و به قول یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران قواطان اسلامی، دیگر نمیتوانند به هر عنصری اجازه ورود بدهند، که این نشانگر سقوط و عقب نشینی آشکار و به تله افتادن حکومت اسامگرایان است و آنانی که تا دیروز فکر میکردند مثل ماهی در آب هستند میبینند که آب خشکیده است و پس مانده آنهم چنان شور است که قابلیت امید به حیات طولانی بستن به آنرا از دست داده است و در واقع این رجاله ها کم کم دارند به یک گروهک ایزوله شده و یک فرقه کوچک تبدیل میشوند و اگر در فرداهای بسیار نزدیک مشاهده نمودید که به اراذل و اوباش چسبیده اند نباید شگفت زده شوید و باید بدانید که دشمن به گوشه خزیده است و اکنون زمان ذبح آنها سر رسیده است. در شرایط کنونی عضو گیری برای ارگانهای سرکوب رژیم بسیار سخت شده و به حالت تدافعی و انفعالی افتاده اند.

در بخش سوم سعی خواهم کرد تا درباره طراحی عملیاتی و ارتباط آن با سازماندهی و مسائل امنیتی سخن بگویم.

پیروز و پاینده باشید

پاینده ایران – برقرار باد آیین ریشه ای – کوبنده تندر

کژدم