۱۳۹۹ مهر ۷, دوشنبه

چه باید کرد؟ و چه نباید کرد؟ (تکرارِ عنوان برای ادامهٔ نظرات)

 این پُست بدونِ مطلب است و فقط برایِ ادامهٔ نظرات باز کردم. زیرا با اینکه یکی از نظرات را که در رابطه با اعلامِ «پیمانِ نوین» فرستاده شده بود را منتشر کردم. امّا در بخش نظرات نمایش داده نشد.

لطفاً از فرستادنِ مزخرفاتی مانندِ «تحلیلهایِ گرانقدرِ محمّد بوقیِ شیک» و بحث در رابطه با اینگونه مزخرفات؛ وقت خود و دیگران را تلف نکنید. پیش از فرستادنِ نظر ببینید که چقدر ارزش دارد.

کژدم

۱۳۹۹ شهریور ۱۷, دوشنبه

چه باید کرد؟ و چه نباید کرد؟ (۵)

«Void» استراتژیکی که در سالِ ۸۸ تشخیص داده نشد.

در دورهٔ نمایشهای خیابانی و «یوتیوبی» که به «جنبش سبز» مشهور شد و میلیونها نفر به طورِ احمقانه ای میخواستند رأی خود را پس بگیرند. هیچکس متوجّه آن «Void» بزرگ نبود.زمانی که ۲ تن از رهبرانِ خیانتِ ملّی ۵۷ (موسوی و کرّوبی) توسّط رژیم به حصرِ خانگی رفتند؛ آن «Void» بزرگ از میان رفت.
در آن زمان من کاملاً معتقد بودم که آنچه که «جنبش سبز» خوانده میشود؛  اصالت ندارد؛  یک جنگِ داخلی میانِ باندهایِ رقیبِ رژیمِ شیعی است و باندِ به حاشیه رانده شده که بسیاری از آنها در قتلِ عامهایِ دههٔ ۶۰ شرکت داشتند و از بنیانگذارانِ این رژیم بودند؛ میخواستند دوباره به سرِ «سفرهٔ غارت» بازگردند و با دادنِ شعارهایِ دروغین و ایجادِ امیدهای واهی؛ از احمقهایی که به خیابانها ریختند؛ برای «مذاکره در بالا» برای بازگشت به سرِ «سفرهٔ غارت» سوء استفاده کردند.
از نظرِ تئوریک نیز میدانستم که این حرکت به سختی شکست خواهد خورد. در آن دوره نظرِ من (کژدم) این بود که این ۲ اوباش (موسوی و کرّوبی) باید کشته شوند و رژیم با حصرِ خانگی میخواهد جانِ آنها را نجات دهد. البتّه نه از دستِ نیروهایِ خود؛ بلکه از دستِ یک نیرویِ احتمالیِ «ناخوانده». در آن شرایط به خاطرِ اینکه همهٔ «اپوزیسیونچیها» در حالِ دیدنِ تصویرِ این دو اوباش در «ماه» بودند؛ مطرح نمودنِ ایدهٔ «کشتنِ این ۲ اوباش» دیوانگی بود. زیرا «یوتیوبی ها» حتّی گفتنِ این واقعیّت را که «شکست خواهید خورد» را نیز تحمّل نمیکردند. لذا فقط به طورِ غیرِ مستقیم گفتم که: «رژیم با حصرِ خانگی جانِ این ۲ اوباش را نجات داد». زیرا فکر میکردم که شاید کسی متوجّه ارزش این مسئله شده باشد. امّا همه مشغولِ «عکس بگیر و فیلم بگیر» و بردنِ شعارهایِ جنجالی به درونِ مردم بودند و به طورِ احمقانه ای فکر میکردند که جایگزینیِ شعارها میتواند رژیم را سرنگون کند.
کشتنِ این ۲ اوباش  پیش از حصرِ خانگی؛ آن «Void» استراتژیک بود که کشف نشد و میتوانست مسیرِ حرکت را تغییر داده و مشکلاتِ بسیار بزرگی هم در داخل و هم در عرصهٔ بین المللی برایِ رژیم ایجاد کند . امّا حتّی «مجاهدین خلق» که ادّعای «بکش کنار ما خیلی میفهمیم» و «ما سازمان یافته تر از همه هستیم» را دارند؛ به طورِ احمقانه ای در فکرِ بدست گرفتنِ «هژمونی» در این «جنبشِ یوتیوبیِ کذایی» بودند. همهٔ «مدّعیان» در شیوهٔ انقلابِ ۵۷ یخ زده اند و هیچ روشِ دیگری را نمیتوانند تصوّر کنند.

این نوع «بازی کردن» به تنهایی کافی است که همهٔ آنهایی را که ادّعای «رهبری» دارند را از نظرِ «زیست شناسی» در خانوادهٔ «گاوها» تعریف نمود.

شکارچی برایِ تماشا و نگاه کردن به چشمانِ آهو بیرون نمیرود. زیرا میداند که اگر آهو چشمهایِ او را ببیند؛ کار تمام است و شکار نخواهد شد و اگر شکار شود؛ باید ساعتها به دنبالِ جسد گشت و چه بسا جسد هرگز یافت نشود؛ زیرا طعمهٔ حیواناتِ دیگر شده است.

عدمِ توانایی در تشخیص «Void»هایی که میتوان از طریقِ آنها به رژیمِ شیعی حاکم ضربه وارد کرد؛ به خودیِ خود تبدیل به «Void»هایی میشوند که گروههایی را که در فکرِ سرنگونیِ رژیم  هستند را احاطه میکند و نه تنها به بقایِ رژیم کمک میکنند؛ بلکه رژیم از طریقِ همین «Void»ها به جنبش ضربه هایِ کاری میزند.
به عنوانِ مثال اگر تصوّر کنید که ماشینهایِ «خود پرداز» اموالِ عمومی هستند و نباید آنها را تخریب کرد؛ اینگونه تصوّر؛ نشان میدهد که آنهایی که میخواهند رژیم را سرنگون کنند؛ توانایی پرداختِ کمترین هزینه را ندارند و میخواهند که رژیم را به صورتِ «مجّانی» سرنگون کنند امّا در رابطه با  پرداختِ هزینه هایِ مالی و جانی و ویرانیِ خانواده ها؛ که از طرفِ مردم داده میشوند؛ بسیار دست و دلباز هستند. زیرا برای شعارهایِ احمقانه و پروژهٔ «اشکِ تمساح» آنها «خوراک» تهیّه میشود.

کژدم



۱۳۹۹ شهریور ۱۵, شنبه

چه باید کرد؟ و چه نباید کرد؟ (۴)

۳- لشکر بزرگ اگر دچارِ خستگی شود؛ همچنان مجبور است که در آوردگاه بماند و این یک «Void» است و گروههایِ کوچک میتوانند لشکرِ بزرگ را با حرکاتِ ایذایی  در تحرّکِ اجباری نگاهدارند تا خسته تر شود. لشکری که خسته میشود؛ فرمانهایِ فرماندهان را بخوبی نمیشنود و یا به اشتباه تعبیر میکند. اینگونه است که میانِ «فرماندهی» و «فرمانبران»؛ گسست ایجاد میشود. این گُسست یک «Void» دیگر است.
۴- لشکرِ بزرگ نیاز به آذوقه و جایگزینیِ مهمّات دارد (لجستیک). لذا گروههایِ کوچک باید به منابع و مسیرهای ترابریِ «لجستیک» حمله کنند تا لشکریان را «گرسنگی» دهند. گرسنگیِ لشکرِ بزرگ یک «Void» دیگر است.
۵- گروه کوچک برای نبردهای بزرگ نمی جنگد ؛ بلکه از طریقِ «مجموعهٔ نبردهایِ کوچک» دشمن را تضعیف کرده و به ستوه می آورد و در نهایت با حملهٔ بزرگِ نهایی که به عهدهٔ نیرویِ دیگری است؛ در جنگ برنده میشود. بنابراین  گروه کوچک میتواند در صورتِ خستگی و یا کمبودِ تجهیزات از آوردگاه دور شده و استراحت کند. 
۶- گروهِ کوچک هرگز با لشکرِ بزرگ درگیر نمیشود. بلکه بوسیلهٔ استفاده از «Void»ها حمله میکند. لذا «گروهِ کوچک» را باید «شکارچیِ Void ها» نامید.

«پارت ها» بدینگونه بر نیروهایِ بزرگِ «سلوکیان» پیروز شدند. و نامِ «نبردهایِ پارتیزانی» به یاد و نامِ شیوه هایِ جنگیِ «پارتها» همچنان زنده است. یکی از مشکلاتِ بسیار بزرگ و مهمّ ایرانیانِ باستان این بود که هرگز با «نوشتن» تجاربِ گرانبهایِ خود را ثبت نکردند. «نوشتن» و «ثبت کردن» یکی از ستونهایِ مهمّ یک تمدّن است. تمدّنِ «یونان» با اینکه از میان رفت؛ توسّط «نوشتارها» در «امپراتوری رُم» تجدیدِ حیات شد. همان نوشتارها باعث شدند که اروپا و سپس آمریکا به قلّه ها دست یابند. امّا ایرانیان هرگز نتوانستند گذشتهٔ واقعی خود را بازنگری کنند؛ زیرا هیچ چیز به جز چند سنگ نوشته از تجاربِ ایرانیان ثبت نشده بود و یکی از دلایلی که ایرانیان پس از حملهٔ اعراب ؛ هرگز نتوانستند؛ دوباره برخیزند؛ همین مسئله است.
تاریخِ نقلِ شدهٔ «سینه به سینه» و انتقالِ تجارب به صورتِ «سینه به سینه» یک «Void» بسیار بزرگ بود.

تظاهراتهایِ خیابانی

دعوت به تظاهراتهایِ خیابانی؛ در ظاهر استفاده از «لشکرِ بزرگ» است. امّا هرگز به «لشکرِ بزرگ» شباهتی ندارد. زیرا دارایِ «یگانهایِ گوناگون» و آموزش دیده  و دارایِ فرماندهی نیست. فریبکاران ادّعا میکنند که این تظاهراتها برای تسخیرِ خیابانها و «نمایش قدرت» است. در حالی که این تظاهراتها کاملاً با خطرِ جدّی روبرو بودند و همچنان هستند و قدرتی ندارند. زیرا قدرت فقط و فقط با نیروهایِ سازمانیافته اعمال میشود؛ نَه با شمارِ بزرگِ سربازانی که هیچ هدفِ ملموسی را دنبال نمیکنند. در هیچیک از این تظاهراتها؛ تا به حال مشاهده نشده است که مردم «پشت بامها» و یا راهروها و پلّه هایِ اپارتمانها را نیز با نیرویِ کَم  تسخیر کنند تا از استقرارِ تک تیراندازهایِ رژیم جلو گیری شود. در هیچ یک از این تظاهراتها هیچیک از مراکزِ مهم « نظامی و یا انتظامی و یا مالی رژیم» مورد حمله قرار نگرفته اند. باید به مردم گفته شود که «لشکرِ بزرگ» با «موجِ انسانیِ بی دفاع» زمین تا آسمان فاصله دارد. در نبردِ «دین بین فو» ویتنامیها از امواجِ انسانی در کوهستانها استفاده کردند تا ضمن کشتارِ فرانسویها؛ مهمّاتِ نیروهایِ فرانسوی را تحلیل دهند و نبردِ «دین بین فو» به پایانِ حضورِ فرانسویها انجامید. امّا «تظاهراتهای گلّه ای» که تا کنون در سالِ ۸۸ و سپس در در دیماه و بعد از آن در آبانماه انجام گرفتند؛ هیچ هدفِ خاصی را دنبال نمیکردند و به همین خاطر هیچ دستاوردی به جز کشته و مجروح و اسیر شدنِ مردم و درد و رنجِ خانواده هایِ آنها نداشتند.
«لشکر بزرگ» برایِ نشان دادنِ «بی رحمیهایِ رژیم» و افشایِ سرکوبهای دشمن بیرون نمی آید. «لشکر بزرگ» برایِ تدریسِ «انسانیّت» به نیروهایِ دشمن بیرون نمی آید.

«لشکر بزرگ» فقط برای سرنگونی رژیم و پیروزی بیرون می آید و در کشتارِ نیروهایِ رژیم شکّی به دل راه نمیدهد.

قدرتِ سکوت

به عهده نگرفتنِ عملیّات از طرفِ گروههایِ کوچک؛ دشمن را در تاریکی نگاه میدارد. به عهده گرفتنِ عملیّات برای  «جلوه گری» نوعی «دهان گشادی»  است که میتواند گروه کوچک را حدّ اقل  در ۲ جبهه  به مخاطره بیندازد.

۱- ردیابی شدنِ آسانتر توسّط نیروهایِ دشمن.
۲- پیامدهایِ «بین المللی».
به عنوانِ مثال؛ به ماجرایِ انفجارِ «حسینیّهٔ شیراز» نگاهی دوباره بیندازید. اگر این عملیّات به عهده گرفته نمی شد؛ از اثرِ آن عملیّات کاسته نمی شد. زیرا عملیّات به «تاریخ» پیوسته بود. اگر این عملیّات  به عهده گرفته نمی شد؛ عواقبِ حقوقی بین المللی نیز نداشت. زیرا همهٔ دشمنانِ خارجی (دوستانِ رژیم) نیز در تاریکی میماندند.
اینکه «اسرائیل» بسیاری از عملیّاتها را به عهده نمیگیرد؛ به همین دلیل است.
«ردّ یابی شدن» و پیامدهای بین المللی؛ «Void»های بزرگی هستند که توسّطِ خودِ گروهِ کوچک بر علیه خودش تولید میشوند. گویی که گروهِ کوچک فریاد میزند که: «عَسس مرا بگیر».
با «ادامهٔ سکوت»؛ گروههایِ کوچک میتوانند به راحتی در همهٔ کشورها رفت و آمد داشته باشند. امّا «دهان گشادی» موجب میشود که «ستاره دار» شده و همیشه زیرِ ذرّه بین قرار گرفته و موردِ «مبادله» قرار گیرند.

شکستِ سکوت «خود تخریبی» است.

جنگِ ۶ روزه

هنوز نیز جنگِ ۶ روزه را یکی از شاهکارهای ارتش اسرائیل مینامند.  ارزشِ اصلیِ مجموعهٔ این نبردها را فقط یک حرکتِ بسیار مهمّ تعیین میکند.
ارتش اسرائیل در «جنگِ ۶ روزه» بزرگترین «Void» نیروهایِ دشمن را کشف کرد و به آن حمله نمود.

آن «Void» بزرگ؛ «بی دفاعیِ دمشق» بود.

در حالی که همهٔ نیروهای اسرائیل در حالِ نبرد برایِ دفاع از «تل آویو» و خریدنِ زمان از طریقِ «کُند کردنِ» پیشرویِ نیروهایِ دشمن بودند. بخشی از ارتش اسرائیل در حالِ پیشروی به سویِ دمشق بودند. تا اینکه «دمشق» برایِ نجاتِ خود مجبور شد دستورِ عقب نشینی بدهد و نیروهای سوریه در این عقب نشینیِ ناگهانی؛ تقریباً به طورِ کامل تار و مار شدند.

تشخیصِ درستِ «Void»ها میتواند ارزشِ استراتژیک داشته باشد.

(ادامه دارد)

کژدم






۱۳۹۹ شهریور ۱۲, چهارشنبه

چه باید کرد؟ و چه نباید کرد؟ (۳)

این نوشتار را با دقّت بخوانید. شاید به خاطرِ نیافتنِ «ماجرا» و «هیجان»؛ به نظر خستگی آور باشد. امّا «ماجراهای آگاهانه» پس از مطالعهٔ عمیق آفریده خواهند شد. ماجراهایِ «نا آگاهانه»؛ ماجراهای بسیار اسفنکی هستند که به شکست و مرگ و اسارت و غمهایِ عمیق و پشیمانیهایِ «نا سود آور» ختم میشوند.

در این نوشتار؛ بخشهایِ بسیار مهمّی از کتابِ «هنر جنگیدن» اثرِ «سان زو» را که تاکتیکهای مبارزاتی کاربُردی برای  گروههای کوچک در رویارویی با نیروهای بزرگ و آموزش دیدهٔ دشمن می آموزد را که در شرایط کنونیِ ایران؛ حاکمیّتِ «گورپرستانِ و غارتگرانِ صفوی مسلک» است را ویراسته ام و به آنهایی که دل در گرو سرنگونیِ رژیمِ «تشیّع شنیعه» برای بنا نهادنِ سیستمی نوین برای آینده ای بهتر و «موزون و پایدار» نهاده اند؛ تقدیم میکنم.

 Void Strategy

آنچه که در این ویرایش به عنوانِ «Void Strategy»  تدوین شده است؛ مجموعه ای از سرفصلهای موزون و مرتبط با یکدیگر هستنند که باید درتدوینِ تمامیِ تاکتیکهای عملیّاتی مانندِ «خون در رگها» جریان پیدا کنند و گرنه فراموش نمودنِ کاربردِ هر سرفصل میتواند به اشتباهی بزرگ و یا سلسله اشتباهاتِ کوچک منجرّ شده و به شکستِ عملیّاتها و یا انهدامِ گروه بینجامد.
انتخابِ نامِ «Void» از طرفِ من (کژدم) است؛ زیرا این نام را بهترین کلمه ای یافتم که با آنچه که «سان زو» آموزش میدهد انطباق دارد. این کلمه کاربردهای زیادی در موضوعاتِ گوناگون دارد و معانی گوناگونی میدهد و گاهی به جایِ کلماتی مانندِ «خلأ» و «تُهی» و «نیستی» و «حفره» نیز بکار میرود. امّا آنچه که در این نوشتار از کلمهٔ «Void» فهمیده میشود؛ هیچکدام از آن معانی به صورتی یکجانبه نیست. بلکه به موجودیّتی اشاره دارد که به شکلی از اشکال؛ «موجودیّتی  نادیده مانده» و یا «نادیده انگاشته شده » تبدیل شده است و به همین دلیل توجّه کسی را جلب نمیکند و نوعی «حفرهٔ خالی در ذهنیّت» است که باید کشف شده و یه کار بسته شود. مانند نگاه کردن به «رنگِ سبز» بدونِ داشتنِ دانشِ «رنگها» و یا الزامی ندانستنِ «فکر کردن به رنگهایی که پس از اختلاط؛ رنگِ سبز را تولید میکنند» یک «Void» است. حتّی در همین مبحثِ «رنگِ سبز» و حتّی با دانستن و فکر کردن به رنگهایی که آنرا بوجود می آورند؛ میتوانید «Void»های دیگری پیدا کنید که یا کشف نشده اند و یا هیچ توجّهی را جلب نکرده اند. کشفِ «Void»ها؛ سرفصلی نانوشته امّا شاید بتوان گفت که «مهم ترین سرفصل» در «هنر جنگیدن» است.
به عنوانِ مثال؛ اگر «رنگ سبز» هدفی است که باید نابود شود؛ باید دانست که آنکه «رنگ سبز» را ساخته است؛ از آن به شدّت محافظت میکند و حمله به هدفِ حفاظت شده تلاش و ریسک و چه بسا نیرو و تلفاتِ زیادی را بطلبد. امّا رنگهایِ «آبی» و «زرد» که تشکیل دهندهٔ  رنگ «سبز» هستند؛ موردِ توجّه نیستند و «Void» به شمار می آیند که یا از درجهٔ پایینتری از حفاظت برخوردارند و یا اساساً چه بسا به امانِ خدا رها شده اند. در اینجا «Void Strategy» پیشنهاد میکند که به رنگِ «سبز» حمله نکنید؛ بلکه به یکی از رنگهایِ «آبی» و یا «زرد» و پس از مطالعهٔ گسترده حمله کنید. زمانی که یکی از این دو رنگ (آبی و یا زرد) از میان برداشته شود؛ دو اتّفاق خواهد افتاد:
۱- رنگِ سبز نابود شده است.
۲- هزینه هایی که برایِ حفاظت از رنگِ «سبز» از طرفِ «دشمن» پرداخته شده اند؛ همگی به هدر خواهند رفت.

اگر  «Void» به صورتی طبیعی وجود دارد؛ بنابر این میتواند با تلاشهایِ انسانی نیز تولید شود و این یک نکتهٔ کلیدی است.

شاید یکی از بهترین روشهایِ آموختنِ استفاده از «Void»؛ مطالعهٔ روشهایی است که «جاسوسها» و «نفوذیهایِ فعّالِ مِیدانی» بکار میبرند. آنها تا جایی که بتوانند در اطراف و رفتار و گفتارِ خویش «Void» تولید میکنند و یا از «Void»های موجود در اطرافِ خود استفاده میکنند تا  دیده و شناخته نشوند. در تظاهراتها این دسته از نفوذیهایِ «عملیّاتیِ مِیدانی» همراهِ جمعیّت شده و آنها را شناسایی کرده و در صورتِ احساسِ امنیّت آنها را با ضرباتِ چاقو و سلاح گرم و یا دستگیری؛ از میانِ جمعیّت حذف میکنند. لذا نیروهایِ رژیمِ شیعی با این مسئله نه تنها آشنا هستند؛ بلکه دوره هایِ اموزشیِ زیادی را گذرانیده اند. امّا خواندنِ این نوشتار؛ شاید نخستین تجربهٔ آشناییِ تئوریکِ شما با این استراتژی باشد.
بنا بر این مبارزین باید دهها بار بیشتر مطالعه و تمرین کنند و اگر بخواهند که «چیره دست» شوند باید در زندگیِ عادی نیز تمرین کنند تا به طورِ بسیار آگاهانه تری با این استراتژی آشنا شده و شیوه هایِ کاربُردیِ آنرا بیاموزند؛ تا به جایی برسند که در تمامی حرکاتشان مانندِ «خون در رگها» جاری شود. این بخشی از زندگی به شیوهٔ «سامورایی» است و گرنه «شمشیر زن» در حدّ «شمشیر زن» باقی میماند.

گروهِ کوچک و لشکرِ بزرگ

۱- لشکرِ بزرگ به سادگی دیده میشود. حتّی اگر از پوشش و استتارهایِ مصنوعی (Void) استفاده کند. زیرا یگانهایِ تعریف شده ای دارد که برایِ انجامِ عملیّاتهایِ خاصّی آموزش دیده و سازمان یافته اند. با دیدنِ لشکرِ بزرگ و یگانهایِ آن میتوان سطح آمادگی و اهدافی را که میخواهد موردِ حمله قرار دهد را فهمید و رفتارش (تاکتیکها) را پیشبینی کرد.
امّا گروهِ کوچک را نمیتوان به سادگی دید؛ لذا نمیتوان گفت که به دنبالِ چه اهدافی است؟ در نهایت؛ یک گروهِ کوچک از هیچ نظر قابلِ پیشبینی نیست.

۲- لشکرِ بزرگ «سنگین بار» است و  این «سنگین باری» و سلسلهٔ «رده هایِ سازمانی و فرماندهی»؛ حرکتش را تا حدّ «لاک پشت»؛ آهسته می سازد.
امّا گروهِ کوچک؛ «سبک بار» است و میتواند به سرعت حرکت کند و در جایی غیر قابل روئیت و یا پیشبینی شده؛ ضربهٔ خود را بزند و فرار کند.

«پایان بخش نخست»
ادامه دارد

کژدم