کرملین خوب میداند که در عصر جدید «فراصنعتی» حرفی برای گفتن ندارد و نمیتواند برای همیشه بر روی «هزاران کلاهک اتمی» خود حساب کند. زیرا این کلاهکهای اتمی برای «آرماگدون» تولید شده اند و هیچکس در دنیای سیاست و اقتصاد به دنبال «آرماگدون» نیست.
کرملین به خوبی میداند که گسترهٔ جنگ جهانی دوّم؛ به خاطر «عصر صنعتی» حتّی میتوانست گسترده تر از آنچه که بود باشد؛ امّا با تمامی گسترگی اش به «آرماگدون» ختم نشود.
امّا اکنون؛ جنگ جهانی دوّم را باید یک «جنگ خیابانی» میان «گنکسترها» به حساب آورد. زیرا جنگ جهانی سوّم به یقین میتواند؛ «نابودی همگانی» باشد. به همین دلیل است که کرملین برای «خواسته های کوچک» و «جلوگیری از تجزیهٔ روسیه» میجنگد. برای کرملین؛ این «خواسته های کوچک»؛ هدف نیستند؛ بلکه «اهرمهای فشار» هستند. روسها این را نیز نیک میدانند که این اهرمهای فشار تنها میتواند برای آنها «زمان بخرد» و معجزهٔ دیگری نخواهد زایید. لذا در آینده برای «معامله با غرب»؛ مرحله به مرحله میتوانند «کریمه» و «سوریه» و «ایران» را به مثابه «ژتون» بر روی میز «قمار مذاکرات» قرار داده و «ببازند» و یا «بفروشند». (البته ترجیح می دهند که بفروشند). رژیم انگلهای صفوی که حدود «۱۰ میلیون انگل» را نمایندگی میکند؛ به عنوان یک حاکمیت ورشکسته؛ مجبور است که برای حفظ خود (حفظ زندگی انگلی) به ساز روسها برقصد و این «ساز و آواز و رقص» را از فردا میتوانید در «پیک نت» (سفارت اینترنتی روسها) مشاهده کنید.
راه جدیدی که روسها در برابر «انگلهای صفوی» گذاشته اند؛ همان راه مندرس «یوگسلاوی سابق» است. راهی که در نهایت به جایی رسید که از آن کشور پوشالی؛ به نام «یوگسلاوی سابق» نام میبریم. توضیح روشن «سناریوی یوگسلاوی سابق» این است:
۱- نگاه اقتصادی به غرب.
۲- نگاه سیاسی و ژئوپولیتیک به به فرامین مسکو.
این سناریو بسیار قدیمی و مندرس است. امّا احمقهایی که ذهنشان در حدّ «ماهی قرمز تُنگ بلور» فکر میکند؛ همیشه مشتری «کهنه ها»ی غرب؛ به عنوان «مُد روز» بوده است. به عنوان مثال: «زمانی که از مرگ مارکسیسم در غرب» ۵۰ سال می گذشت؛ «شبه روشنفکران ایرانی» تازه تازه میخواستند در «ولایت مارکسیسم» ذوب شوند. زمانی که «کافکا» صد کفن پوسانیده بود؛ «شبه روشنفکر ایرانی» در حال «قرقرهٔ مزخرفات کافکایی ورشکسته» و باز تولید آن در چهارچوب «بوف کور» بود.
(یعنی همیشه به طور میانگین ۵۰ سال عقبماندگی).
اکنون از «یوگسلاوی» با پسوند «سابق» نام میبرند و واقعیت این است که دیگر وجود ندارد و چندپاره شده است. همهٔ تکه پاره های آن نیز به جز «صربستان» که نوکران اصیل روسها بودند؛ سرزمینهای «عقب ماندهٔ خاله خان باجی» هستند (مانند ازبکستان و قرقیزستان و تاجیکستان و ....دیگرستانهایی که میشناسیم).
اکنون رژیم «انگل فرزانه» چاره ای به جز «امام حسن شدن کامل» در برابر خود نمیبیند و آقای «سرگيی شویگو»؛ حتماً او را «خرفهم » نموده است. لذا تنها را چاره اش این خواهد بود که از این انتخابات که تعداد شرکت کنندگانش «ضرب در ۲ و یا ۳ شده اند»؛ ماجرایی عاشورایی و حماسه ای دروغین مانند «حماسهٔ عاشورا» بسازد. ماجرایی که در واقعیت در عرض ۲ ساعت تمام شد و جسد حسین نیز «گُم و گور» شد (شاید سگهای وحشی خوردندش) و خواهرش نیز به «صیغه خانه ها» پناه برد (صیغه شدن بهترین لذّت است جملهٔ گهربار زینب است).
پذیرفتن راه «یوگسلاوی» برای آنهایی که خود را ایرانی میدانند؛ پذیرفتن انتهای راه یعنی «سناریوی یوگسلاوی = تجزیه» نیز هست. لذا باید به هوش باشید و گرنه مانند یک «کالا» از طرف «کرملین» در درون یک «زنبیل» به فروش گذاشته خواهید شد.
آنچه که اکنون می بینید؛ نتیجهٔ خواست «کرملین» برای گذار از «الاغ جفتک پران = خامنه ای» به یک «الاغ سر براه درون طویله = اکبر بهرمانی» است.
کژدم