۱۳۹۸ دی ۱۰, سه‌شنبه

برایِ شرایط جنگی آماده شوید

برخی از تحلیلگران میگویند که رژیمِ شیعی با برگزاریِ مانور نظامی مشترک با روسیه و چین و حضورِ کمرنگِ کرهٔ شمالی در این مانورها به آمریکا این پیغام را صادر کرده است که در زیر چترِ حمایتیِ چین و روسیه قرار دارد و غیرِ قابلِ تهاجم شده است. برخی از تحلیلگران نیز  میگویند که چین و آمریکا با این مانورِ نظامی به آمریکا پیغام فرستاده اند که  در یک جنگِ احتمالی از رژیمِ شیعی حمایت خواهند نمود. هر دو گروه از این تحلیلگران این مانورِ مشترکِ دریایی را پیامی خطرناک و بازدارنده  به آمریکا میدانند.
امّا کژدم میگوید: نَه روسیه و نَه چین با این مانورِ مشترک؛ «چک سفید» به رژیمِ شیعی نداده اند و «انگلِ فرزانه» تعهداتی را پذیرفته است تا بتواند این ۲ کشور را به عنوانِ آخرین پشت و پناه حفظ کند. لذا این مانور آنچنان نیز که گفته میشود خطرناک نیست و پیغامی که آمریکا در بحبوحهٔ این مانورِ دریایی با بمبارانِ اوباشانِ شیعهٔ عراقی به «رژیم انگلِ فرزانه» فرستاد را به همهٔ شرکت کنندگان در این مانورِ مشترک نیز فرستاده  و به قولِ آمریکاییها به آنها گفته است:
 Bring it on.
حتّی اگر  ضرب العجلِ  خروجِ رژیمِ شیعی از برجامی که وجود ندارد را در کنارِ  ماجرایِ مانور مشترکِ دریایی قرار داده و سخنانِ آقایِ لاوروف و وزیرِ امور خارجهٔ چین را پس از ملاقات با «اوباش ظریف»  را به آن اضافه کنیم؛ نتیجهٔ ترکیبِ این عوامل؛ بازهم آنچه که «پیامِ خطرناک» خوانده میشود را بدست نمیدهد. امّا به ما میگوید که: «انگلِ فرزانه» از وحشت به شدّت به خود ریده است. این مانورِ نظامیِ مشترک» تقریباً شبیهِ همان «فوتوکُپی مقدّس» است که آقایِ پوتین در تابوتِ سبز برایِ «انگلِ فرزانه» هدیه آورد و اوباشانِ رژیم در بوق و کرنا دمیدند که «نسخهٔ دستخطّ منحصر به فرد» بوده است و ناگهان یک نفر از مقاماتِ حکومتیِ روسیه گفت که: «نسخهٔ اصلی نیست و فوتوکوپی است» و به هیکلِ همهٔ اوباشانِ شیعه مسلک رید. زیرا مشخّص شد که ارزشِ «تابوتِ سبز» بیشتر از محموله اش بوده است. 
آنهایی که به این «مانور مشترک»  امید بسته اند؛ ۲ مسئله را به نمایش میگذارند:
۱- در شرایطِ بحرانیِ شدیدی قرار دارند که به هر خس و خاشاکی چنگ می اندازند تا به اوباشانِ تحتِ امرشان دلداری بدهند.
۲- اوباشانِ تحتِ امرِ آنها آنقدر احمق هستند که فکر میکنند روسیه و چین  با آمریکا و یا عربستان و اسرائیل به طورِ مستقیم درگیر خواهند شد.
حال این پرسش مطرح میشود که اگر این مانورِ مشترک به اندازهٔ «آبدوغ» نیز ارزش ندارد؛ پس آماده شدن برایِ شرایط جنگی چه صیغه ای است؟  

دلایل

۱-  دولتِ ترامپ تا ۲ روزِ پیش تقریباِ به هیچیک از تحریکاتِ رژیمِ انگلِ فرزانه؛ پاسخِ نظامی نداده بود. امّا اکنون ورق برگشته است.
۲- اینبار برخلافِ تصوّری که رژیمِ شیعی دارد؛ حمله به هر نفتکشی و یا حمله به عربستان و امارات نیز از طرفِ آمریکا پاسخی نظامی خواهد داشت.
۳- بمبارانِ مواضعِ اوباشانِ شیعه مسلکِ عراقی نشان میدهد که مراحلِ سازماندهی و برنامه ریزیهایِ نظامی آمریکا در منطقه تقریباً به پایان رسیده است و به طورِ کامل آمادهٔ عکس العمل و یا حتّی حملهٔ پیشگیرانه است.
۴- همهٔ مقاماتِ اسرائیل و وزارتِ دفاعِ امریکا ماههایِ آینده را ماههایِ سرنوشت ساز برایِ رژیمِ شیعیِ حاکم بر ایران ارزیابی میکنند که با حمله به پایگاههایِ «کتایب حزب الله» کلید خورد و اکنون در انتظارِ «Feedback» از طرفِ «انگلِ فرزانه» و «حاجی بادمجان» نشسته اند.
۵- در آیندهٔ نزدیک فشارهایِ نظامی  بر فشارهایِ اقتصادی اضافه خواهند شد و رژیمِ شیعی را به جایی خواهند کشانید که یا به «گُه خوردن» بیفتد و یا «دیوانه» شود.

به قولِ ترامپ: «اگر مذاکره کنند خوب است. اگر مذاکره نکنند باز هم خوب است».

کژدم

۱۳۹۸ دی ۲, دوشنبه

زندگی در حپروت

شاید «حپروت» بهترین نامی است که برایِ فرهنگِ شِبه سیاسی و زندگیِ شِبه سیاسی ساکنینِ ایران بتوان یافت.
از مزخرفاتِ «شِبه ناسیونالیستی» که منجر به نفوذِ اوباشانِ رژیمِ شیعی در افکارِ احمقانهٔ آنان شده و مراسمی به نامِ «زیارتِ کوروش» و «روزِ کوروش» را آفریدند و به پاچهٔ «شبه ناسیونالیستها» فرو نموده و با برگذاریِ سالانهٔ این مراسمِ مسخره؛ کسانی را که اندک تواناییهایی داشته و میتوانستند در آینده به فرماندهانِ انقلابِ ضدّ اسلامی تبدیل شوند را شکار مینمودند و نامش را «مدیریّتِ بحران» گذاشته بودند ... تا فرستادنِ اوباشانی مثلِ «اکبر گنجی» و امثالهم به خارج از کشور نیز که بخشی دیگر از «مدیریّتِ بحران» بود گرفته تا افکارِ احمقانه و اَختهٔ «مصدّقی» و سوگواری برایِ حوادثِ ۸۰ سالِ گذشته و فرافکنیِ «ناتوانیهایِ ذاتیِ ساکنینِ ایران» که نتیجهٔ کثافتِ معده ای به نامِ «اسلام و شیعه گری» است و انداختنِ گناهان به گردنِ انگلیس و آمریکا و توطئه هایِ بین المللی و بر افراشتنِ پرچمِ «کثافتِ معدهٔ شیعه گری» و معرّفی آن به عنوانِ «راهِ رهایی بخش» .... همگی نشان از ناتوانیهایِ ذاتیِ ساکنینِ ایران دارند. 
شاید بگویید که سخنانِ کژدم به خاطرِ نفرتِ او از اسلام و شیعه گری است. امّا از خود نمی پرسید که این نفرت چگونه جوانه زد و رُشد نمود و شاید فکر کنید که کژدم «خواب نما» شده و ناگهان به موجودی ضدّ اسلام و بویژه ضدّ شیعه گری تبیل شده است.
هیچ یک از این دو دیدگاه؛ در اصلِ قضیّه تغییری نمیدهد که ساکنینِ ایران هنوز از فحش دادن به آنچه که «سیّد» مینامند بر خود میلرزند. هنوز نمیتوانند نگاهِ چپ به داستانهایِ دروغینِ «حسینِ واجبی مال» بیندازند و در ماهِ محرّم کونِ خودشان را برایِ یک «رجّالهٔ سلطنت طلب» پاره میکنند و او را رهبرِ «آزادگان» مینامند. حتّی «کمونیست هایشان» نیز «شیعه مسلک» هستند و ناسیونالیستهایِ قلّابی شان نیز اینگونه سخنان را «توهین به مقدّساتِ مردم» مینامند. لذا آنچه که در این هیاهویِ احمقانه به فراموشی سپرده میشود؛ «ناسیونالیسمِ واقعی» است که ایران را بر اساسِ «خاک و مردم» تعریف میکند و آنچه که هر روزه  بازتولید میشود نو نوار شدنِ «اُمّت» است.
از همهٔ این قصّه ها که بگذریم؛ بیایید  به حرکتهایِ اخیرِ ساکنینِ ایران نگاهی بیندازیم  تا ببینیم که هیچ ارزِشِ «ملّی» ندارند:

۱- آموزگاران به خاطرِ حقوقِ ماهانه و یا عدمِ پرداختِ به موقِع آن ضجّه و شیون میکنند و عدّه ای نیز این حرکتهایِ «کاسبکارانهٔ صنفی» را به عنوانِ «جنبشِ سیاسی» جا میزنند و در بوق و شیپور میدمند که: «دیگر کارِ رژیم تمام است»... با اندکی سرکوب و پرداختِ بخشی از حقوقِ معوّق؛ «انقلابِ قلّابیِ آموزگاران» ناگهان پنچر میشود. 
۲- اعتصابِ «کامیونداران» که صدایِ عربده اش تا آسمانِ هفتم رسیده بود و از طرفِ اوباشانی که خود را «تحلیلگر» مینامند به عنوانِ یک حرکتِ سیاسی معرّفی میشود. امّا مسئله با دادنِ چند جفت لاستیکِ کامیون  راست و ریست شده و این انقلابِ مشعشع نیز میخوابد. 
۳- «بالا دِهی ها» با «پایین دِهی ها» بر سرِ «آب» همدیگر را میکشند و فریاد میزنند: «ایرانیِ باغیرت ... حمایت ... حمایت».
البتّه آموزگاران و کامیونداران نیز برایِ سر و سامان دادن به «جیبِ خود» از همین شعار استفاده میکردند. امّا دیدیم که هیچکس حتّی به «تخمِ مبارکش» نیز حساب نمیکرد.
۴- به تصاویری که از ماجرایِ موسوم به «دخترانِ انقلاب» (کشفِ حجاب) در اینترنت رسوب کرده اند نگاهی بیندازید. فقط یک دختر را میبینید که اعتراض میکند. و آنهایی که در اطرافِ او هستند یا میخواهند از صحنه بگریزند تا گُربه شاخشان نزند و یا بسیار بی خیال هستند. انگار که هیچ اتّفاقی نیفتاده است.

حال به جنبشِ «بنزین چی ها» نگاهی بیندازیم:

گذشته از حرکتهایِ احمقانهٔ «تظاهراتِ گلّه ای»؛ آنچه که مانندِ خار در چشم فرو میرود اینها هستند:

۱- در این جنبشِ اخیرِ بنزین چیها؛ هیچ نشانی از حضور و همبستگیِ مادرقحبه هایی که احتراماً آنها را «کامیونداران» مینامیم و قُرمساقهایی که احتراماً آنها را «آموزگاران» مینامیم؛ دیده نمیشود. گویی که «ایرانیِ باغیرت» فقط باید از این اوباشانِ موسوم به کامیوندار و آموزگار حمایت کنند تا این اوباشان به دستمزد و لاستیکِ کامیونشان برسند و دیگر ... هیچ.

۲- همهٔ تحلیلگرانِ قلّابی؛ نامِ «مرثیه ها»یی را که برایِ شکستِ این حرکت و شمارِ کشته ها و اسیران مینویسند را «تحلیلِ سیاسی» مینامند. امّا از تدوینِ راهی که در آینده بتواند تعدادِ کشته ها و اسیران جنبشهایِ مردمی را به شدّت کاهش داده و تعدادِ کشته ها و خانه نشین شدگانِ رژیم را به شدّت افزایش دهد؛ فرار میکنند. بسیاری نیز این «مرثیه»ها را مانندِ کاه و یونجه میخورند و از خواندنِ گزارشها (مرثیه ها) «خر کِیف» میشوند.

اینگونه بود و اینگونه است که رژیم شیعی بحرانها را «مدیریّت» میکند.
ساکنینِ ایران چه دوست داشته باشند و چه دوست نداشته باشند که بشنوند؛ من (کژدم) به آنها میگویم:

شماها هیچ پُخی به جز «امّت» نیستید. به همین خاطر است که «مقلّد» هستید و حتماً یک «انگل» باید بالایِ سرتان «مجتهد» باشد تا شماها را به «طویله» راهنمایی کُند.

به زبانی مؤدبانه تر:

«گُه میخورید که با اینهمه کثافتِ معده و چاپلوسی و حماقت و روحیهٔ کاسبکارانه و نفرت از یکدیگر؛ دَم از انقلاب و آینده ای روشن میزنید....»

کژدم




۱۳۹۸ آذر ۲۱, پنجشنبه

آتش

اکنون همهٔ خوانندگان میدانند که سیستم فکریِ من (کژدم) از نوعی دیگر است و هیچ ستارهٔ درخشانی که بر پیشانی ایران و ساکنینِ ایران بدرخشد نمیبینم. امّا کسانی زیادی هستند که تبلیغ میکنند میتوانند ایران را به «گلستان» و «سرزمینِ بُلبل و سمبل» تبدیل کنند امّا هیچ حرکتی نمیکنند و به همین دلیل است که باید بدانید که این جانوران دروغ میگویند و منظورشان گرفتنِ ماهی از آبِ گل آلود است و در طولِ تاریخِ کوتاهِ این وبلاک این موجودات را معرّفی کرده ام.
امّا در این سرزمین «ایرانیان» نیز هستند. مردمانِ شریفی که در اقلیّت و منزوی هستند و صدایشان شنیده نمیشود.
این نوشته را برایِ انها مینویسم.
اکنون به یقین میتوانم بگویم که شیرازهٔ کارها از دست رژیم در رفته و به سویِ از روی بستنِ شمشیر کشیده شده اند. همهٔ اوباشانی که خود را «خیرخواهانِ اسلام گرا» مینامیدند؛ رسوا شده و نقاب از چهرهٔ کثیفِ خود برداشته و در کنارِ «انگلِ فرزانه» ایستاده اند. زیرا دیگر دورانِ «عوام فریبی»  برایِ «کنترل و مدیریّتِ خیزشها» گذشته است.
روده درازی نمیکنم و به اصلِ مطلب میپردازم:

۱- تحریمِ شدیدِ انتخابات و رصد کردنِ کسانی که در انتخاباتِ آینده شرکت میکنند و مستند کردنِ حضورِ شرکت کنندگان در انتخابات با تهیّهٔ عکس و فیلم. تا در آینده پاسخگویِ خیانتهایِ خود باشند.

۲- پرهیز از شرکت در تظاهراتهایِ گلّه ای و تلاش برایِ تشکیلِ گروههایِ کوچک برای ضربه زدن به نقاطِ کلیدی که در بندِ بعدی می آید. این گروههایِ کوچک به هیچ عنوان نباید در تلاش برایِ ارتباط با دیگر گروهها بر آیند. زیرا از نظرِ امنیّتی بسیار مهمّ است.

۲-  ضربه زدن به نقاطِ کلیدی
هماهنگ شدن و برنامه ریزی برایِ هماهنگی با مسیری که موجودیّتِ رژیم را به خطر انداخته است. این مسیر را دولتِ آمریکا با مطامعی دیگر برایِ پروژهٔ خاورمیانهٔ بزرگ به رهبریِ آمریکا باز کرده است و هدفِ آن گستراندنِ «منافع ملّی آمریکا» است و هیچ ارزشی برایِ «ایران» و «ایرانیان» و «ساکنینِ ایران» قائل نیست؛ بلکه از آنها میخواهد که بخشی از این مجموعه باشند تا رستگار شوند. امّا برایِ آنهایی که میخواهند ایران را از این نکبتِ فراگیر نجات دهند؛ استفادهٔ آگاهانه و هوشمندانه از این مسیر بدون غلطیدن در مطامعِ آمریکا است.
این بخش را بدین شکل توضیح میدهم:

 اگر آمریکا منابعِ اقتصادیِ رژیم را هدف قرار داده است؛ شما نیز همین کار را بکنید. اگر آمریکا این منابع را تحریم میکند؛ شما در داخلِ ایران این منابع را به آتش بکشید. به طوری که هیچ یک از انبارهای بنیادهاي غارت مانندِ بنیادِ مستضعفین و امثالِ آنها از به آتش کشیده شدن در امان نمانند. اینگونه بنیادها در اشکالِ گوناگون فعالیّت میکنند.
اگر کارشان واردات است... انبارهایشان را به آتش بکشید.
اگر در بخشِ مالی فعالیت میکنند؛ موسسه هایِ مالی را به آتش بکشید.
اگر «هکر» هستید؛ سیستمها و بانکهایِ اطلاعاتی آنها را به آتش بکشید.
اگر در توان دارید منابع نفتی و انبارهایِ نفتی و محصولات پتروشیمی را به آتش بکشید.
به هیچ یک از «بازاریها» رحم نکنید. همهٔ مغازه ها و انبارهایشان را به آتش بکشید و نگرانِ «آثارِ باستانی بودن» این مستراحهای اقتصادی و فرهنگی نباشید.
وقت خود را با به آتش کشیدنِ مسجدها تلف نکنید زیرا این مستراحها را پس از سقوطِ رژیم میتوان تخریب کرد. امّا تا میتوانید مراکزِ تولیدِ انگل را به آتش بکشید.

۳- از همین اکنون بدونِ سر و صدا به رصد کردن و مستند کردنِ اعضایِ ارگانهایِ گوناگونِ رژیمِ کثیفِ شیعی باشید. تصاویرشان را جمع آوری کنید آدرسهایشان را ثبت کنید و به قولِ معروف این جمله را ملکهٔ ذهنتان کنید که همهٔ این بی شرفها از یک تبار هستند و «قدیانیها» و «انگلِ فرزانه»  هم سُفره هستند و بقیّه اش فقط «بازی برایِ فریب» است.
این بانکِ اطّلاعاتی در آیندهٔ پس از سقوطِ رژیم برایِ تعقیب و دستگیریِ این اوباشان و جنایتکاران بسیار کارگشا خواهد بود.

۴- تمامی اموالِ اوباشانِ رژیم اعمّ از منقول و یا املاک را مستند کنید و سعی کنید ارتباطاتِ مالی آنها با کمپانیهایِ داخلی و خارجی و بانکها را مستند کنید.

۵- اگر به کارِ نظامی علاقه دارید؛ بسیجیها و پاسدارها و انگلها و نیروهایِ انتظامی و اطّلاعاتی را شناسایی کرده و شکار کنید.

۶- به هیچ وجه نباید فکر کنید که خانواده هایِ اوباشانِ رژیم بیگناه هستند و برایِ خود دلیل تراشی نکنید که این  «پیرمرد» است و یا «زن است» و .... همهٔ این کرمهایِ مستراح هدف هستند.

اگر آنها «آتش به اختیار» هستند ...

شما نیز «آتش به اختیاران» باشید.

کژدم


۱۳۹۸ آذر ۱۶, شنبه

در «خواب» می دید که: «بیدار» شده است.

دیگر هیچ لزومی و ضرورتی برای بیدار شدن وجود ندارد. آیا آنهایی را که سراسیمه از خواب بیدار میشوند را دیده اید؟
آیا کسی را دیده اید که باید ساعت ۸ صبح در فرودگاه می بود و ناگهان سراسیمه در ساعتِ ۵ عصر از خواب بیدار میشود و به خاطرِ ملایم بودنِ نورِ خورشید فکر میکند که «صبح» است و با عجله و بدونِ شُستنِ دست و روی؛ تُنبانش را در آورده و شلوار میپوشد تا به فرودگاه برود امّا پس از گذشتنِ زمانی کوتاه میفهد که «عصر» است و نه «صبح» و  هواپیما دیر زمانی است که پرواز کرده و به مقصد رسیده است ...آنگاه دو دستی بر سرِ خود میکوبد؟
اکنون همهٔ شماها از «انگلِ فرزانه» و «حاجی بادمجان» گرفته تا «انحلال طلبها» و «اصلاح طلبها» و «بر انداز» هایتان در چنین وضعیّتی قرار دارید.
زمانی که استاد فرود فولادوند گفت: «خاتمی یک شارلاتان» است و «طبرزدی ها» اوباشانِ رژیم..... همهٔ تان یا کیرلیسِ مستقیمِ خاتمی بودید و یا از طرفِ رهبرانِ قلّابی تان به طرفِ «کیر لیسیِ خاتمی» کشانده شدید. کارِتان به جایی رسید که «داریوش هروئینی» دستور داد که «پرچمهای ایران» را با خود حمل نکنید تا با «روسپی زادگانِ سبزِ مذهبی» زاویه پیدا نکنید.
میلیونها «رأس» از شماها هنوز «ضریح لیس» هستید.
این بود  و همچنان این است خلاصه و چکیدهٔ گذشتهٔ ۴۰ سالهٔ و اکنونِ شما. در آینه به خود بنگرید و ببینید که آیا لیاقتِ بیدار شدن دارید؟

شارلاتان «سیّد رضا حاجی زاده» باز هم واردِ میدان شده و میخواهد «کنترلِ بحران» کُند ... در حالی که حتّی نمیفهد که «بحران» را چگونه مینویسند. زیرا به تقلید از «شکسپیر» همهٔ نوشته هایی که با پول خریده و به اسمِ خود چاپ زده است به زبانِ «فرانسه» هستند ... باور ندارید؟ به مصاحبه هایش گوش دهید تا ببینید که حتّی بلد نیست فارسی حرف بزند. در «قهوه خانهٔ میبُدی» نیز به جنابِ مستطابشان «مشورت» داده بودند که «عشقِ لاتی» حرف بزند .... باور ندارید؟ به برنامه هایِ «قهو خانهٔ میبدی» با «شازده سیّد حاجی زاده» دوباره نگاه کنید. «پان ایرانیستها»یتان نیز که «کیرلیسِ خامنه ای» هستند.
آیا با این کثافاتِ معده میخواهید بیدار شوید؟ آیا فکر میکنید که «صبح» دمیده است و حتماً به «هواپیما» خواهید رسید؟ .... و یا آن هوایِ «گرگ و میش» نشانهٔ «غروب» است؟
دستورِ مستقیمِ قتلِ عام «جنبش بنزینیها» از طرفِ رهبرِ «شیعیانِ شنیعه»  نشانهٔ «سراسیمگی» است.
روسپی زاده هایی مانندِ «مطهّری» نیز «طایرِ زاپاس» هستند تا اگر این ماشینِ غارت و چپاولِ «اسلامی - شیعی - حسینی» در برهه ای پنچر شد؛ باز هم بتواند به راهِ کثیفِ خود ادامه دهد.
اوباش سیّد رضا حاجی زاده و همهٔ اوباشانی که میشناسید و آنها را «اپوزیسیون» مینامید نیز «سراسیمه» هستند و فکر میکنند که «صبح» دمیده است.
کژدم میگوید: «صبح» در کار نیست. ... بلکه غروب «آبستن» است و «شب» را خواهد زایید.
«تو» نه به «شلوار» نیاز داری و نه «ادکُلن» و نه حتّی «شستنِ دست و صورت». هواپیما منتظرِ «تو» نمانده و دیر زمانی است که پرواز کرده است.
منتظرِ زاییده شدنِ «شب» باش.
فریادهایِ جگرخراشِ «زایشِ شب» زندگیت را تباه خواهد کرد. ... منتظرِ «چالدران» باش.
میگویند که «آنارشی» یعنی «عدمِ سازمان پذیری»....
آیا تا کنون شنیده ای که کسی «آنارشی» را سازمان دهد؟
کژدم میگوید: منتظرِ «آنارشیِ سازمان یافته» باش. زیرا اینچنین خواهد شد.

کژدم