۱۳۹۵ شهریور ۳, چهارشنبه

بالاخره ترکهای عثمانی از لانه بیرون آمدند.

برای بیرون کشیدن روباه از لانه؛ معمولاً لانه اش را دود میدهند. به همیگونه بشار اسد را از لانه بیرون کشیدند و سپس لانهٔ انگل فرزانه را دود دادند که گام به گام به هزینه کردن  نیروهایش روی آورد و اکنون در حال هزینه کردن خاک ایران است و از این مرحله نیز فراتر خواهد رفت؛ زیرا همهٔ این پسمانده های تاریخ در هر گامی که به پیش میگذارند؛ در آرزوی بازگردانیدن شرایط به «روز پیشین» میسوزند و اینگونه است که ذرّه ذرّه آب و سپس بخار میشوند. «پیروزیهای روزانه» و «شکستهای روزانه» (بیم و اُمید) را باید «بنزین حرکت این ماشینهای کُهنه و زنگ زدهٔ احمق» به حساب آورد و پیروزی در کار نیست.
اکنون نوبت ترکهای عثمانی است که به قافلهٔ بازندگان بپیوندند. امروز روز آغاز روند شکست استراتژیک ترکهای عثمانی است.
این روز را به خاطر بسپاریم.  «خردوغان» میداند که یک دست در دست «ناتو» و یک دست در دست «پوتین»؛ نه تنها نقطهٔ قوّت نیست؛ بلکه نشانهٔ آشکار وخامت وضعیت ترکهای عثمانی است که از «جفتک پرانی خرانهٔ خود» در ۶ سال اخیر؛ هیچ دست آوردی نداشته اند. امّا ناچار است که مثل بقیّه به «گلّه» بپیوندد.
اوباشان حاکم بر «دوحه» (قَطَر) نیز باید بدانند که این «شُتُر عثمانی کُش»؛ به در خانهٔ آنها نیز خواهد آمد و هرگز فکر نکنند که «نفت و گاز» آنها را نجات خواهد داد. زیرا اگر امروز مال آنها است؛ فردا مال دیگران خواهد شد.
ترکهای عثمانی اگر توانستند در «کوبانی» پیروز شوند؛ باز هم پیروز خواهند شد.
امروز دری گشوذه شد که کردهای سوریه میتوانند پوزهٔ بزرگ و افسار گسیختهٔ ترکهای عثمانی را به خاک بمالند.

کژدم

۱۳۹۵ مرداد ۳۱, یکشنبه

روز ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶ .... روز به مقصد رسیدن مسافر قطار سَکّوی 3/4 9

اکنون کمتر از ۸۰ روز به انتخابات تاریخی آمریکا مانده است. گلوبالیستها در هر دو حزب اصلی آمریکا از هر آنچه که از دستشان بر می آید؛ برای بازداشتن مسافری که از سکّوی  3/4 9  سوار قطار  شد  از هیچ امکانی  فروگذار نکردند.  پس از انتخابات  درون حزبی «نیو همپشایر»؛ حزب دموکرات آمریکا به طور کامل «مطمئن» شدند که رقیب انتخاباتی آنها همین مسافری است که از «ناکجا» سوار قطار شد و اگر به تبلیغات حزب دموکرات  از همان دوره تا کنون مراجعه کنید؛ خود را برای رویارویی با «دونالد ترامپ» آماده میکردند و میدانستند که ۱۶ نفر بقیّه رفتنی هستند.
البتّه  از سالهای پیش به خاطر شنودهای گستردهٔ NSA گلوبالیستها لانه کرده در حزب دموکرات پیشاپیش میدانستند که مردم از بازیهای «به من رأی بده و برو گمشو» خسته شده اند و بسیار خشمگین هستند و هُل دادن «برنی سندرز» برای ایجاد «امید» و کشاندن ناراضیان پُر شمار به پای صندوقهای رأی و سپس هدایت آن به سبد هیلاری کلینتون؛ به همین خاطر طرّاحی شده بود. رفتار «برنی سندرز» در پایان انتخابات درون حزبی حزب دموکرات نشان داد که او به هیچ یک از سخنانی که برای جمع آوری رأی به زبان آورده بود اعتقاد نداشته است و به هواداران پُر احساس خود خیانت کرد و با بی آبرویی حذف شد. سناریوی انتخاباتی حزب دموکرات نشان میدهد که با اینکه شخصیت قدرتمندی برای نامزد شدن نداشتند؛ امّا با «برنی سندرز» به عنوان Plan B در صدد پرکردن این خلأ بوده اند و برنی سندرز اصالت نداشته است.
در سوی دیگر حزب جمهوریخواه  نیز از بیماری نداشتن شخصیّت قدرتمند رنج می بُرد و کاندیداهای «تازه نفس حزب» نیز بوی کهنگی میدادند؛ زیرا با سیطرهٔ اندیشه های «گلوبالیستی» بر حزب جمهوریخواه؛ فرق زیادی میان این دو حزب احساس نمی شد و در تمامی دوران ۸ سالهٔ ریاست جمهوری اوباما؛ رهبران گلوبالیست حزب جمهوریخواه نشان داده بودند که با کمی «ذِقّ و وقّ»؛ در نهایت با تصمیمات حزب رقیب کاملاً هماهنگ هستند. این هماهنگی را در بسیاری از نوشتارهای چند سال گذشته بارها برشمرده ام. هرچند که در آن دوره؛ مطالب را  با دیدگاهی بر اساس کلاسیکها و درک سنّتی که از این دو حزب در ذهن داشتم مطرح نموده ام؛ امّا همچنان درست بودند و هستند.
مسافری که از سکّوی 3/4 9 سوار قطار انتخابات شد؛ به سرعت رقیبان ضعیف حزبی خود را به سادگی از میدان بیرون راند و تمامی تلاشهای گلوبالیستهای درون حزب جمهوریخواه را به حاشیه راند  و ۲ نفر آخر نیز (تد کروز و جان کیسیک) با سر و صورت زخمی و بی آبرویی از میدان بیرون رفتند. اگر یادتان باشد در زمانی بسیار پیش از آنکه حزب جمهوریخواه نامزد نهایی حود را اعلام کند؛ در نوشتار «ظهور عقاب بزرگ» نوشتم که «دونالد ترامپ» راه چاره ای برای حزب جمهوریخواه نخواهد گذاشت و آن اینکه یا به او رأی دهند و یا به حزب رقیب؛ و دیدیم که گسستهایی که در این حزب بوجود آمد؛ همین امر را نشان میداد. لذا برای من رأی دادن عدّه ای از جمهوریخواهان قلّابی (گلوبالیستها) به هیلاری کلینتون یک «سورپرایز» نیست. زیرا آنرا پیشاپیش دیده بودم. سورپرایزها برای کسانی اتّفاق می افتد که مانند «گلّه ها» حرکت میکنند و ذهنشان با شنیدن «اخبار روزانه»؛ اینسوی و آنسوی میرود.
روز ۱۰ نوامبر ۲۰۱۶ روزی است که شمارش آرا به پایان رسیده و مسافر سکّوی 3/4 9 از دیوار خواهد گذشت.


و این؛ تازه آغاز ماجرا و سفری رویایی خواهد بود.

نخستین گامهایی که در داخل آمریگا برداشته خواهند شد:

۱- با آغاز کارهای وسیع عمرانی؛ بازار کار رونق خواهد گرفت.
۲- مساجد و مجتمعهایی که «تشیّع ولایت فقیهی» و یا «تسنّن سلفی مسلکی» و یا «اخوان المسلمینی» را تبلیغ میکنند؛ بسته خواهند شد.
۳- مرزها به سوی هرگونه مهاجمی؛ چه مهاجمین افتصادی؛ مهاجمین عقیدتی و فرهنگی بسته خواهد شد.
۴- خانه تکانی بزرگی در مجالس کنگره و سنا به وقوع خواهد پیوست و از هم اکنون برخی نمایندگان میدانند که این آخرین دورهٔ آنها برای نشستن بر صندلی قؤّ مقننه است.

نخستین تغییرات برون مرزی:

۱- خانم آنجلا مرکل آدیداس فروش و رئیس جمهور فرانسه و احزبی که خون  گلوبالیستها در رگهایشان جریان دارد  باید از سیاست خداحافظی کنند و زمان به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست اروپایی  در حال فرا رسیدن است.
۲- سازمانهایی مانند «داعش»؛ «القاعده»؛ «حماس»؛ «حزب الله لبنان» زیر ضربات سنگین خواهند رفت. دولتهای «ترکیهٔ عثمانی» و «قطر» و «رژیم انگلهای صفوی حاکم بر ایران» باید پاسخگوی تمامی کثافتکاریهای خود باشند.
۳- در همان نخستین روزها؛ بازار سهام آسیا و اروپا و آمریکا تکانهای شدیدی خورده و شرکتهای چینی به روند «اعلام ورشکستگی» خواهند پیوست که خبر بسیاز بدی برای «تولیدکنندگان اوپک» است.
۴- ناتوی عربی در صورت عقب نشینی از ایدهٔ «چپاندن قوانین شرعی»؛ برای شرکت در ایجاد تغییر در سوریه و عراق؛ بکار گرفته خواهند شد.

و این هنوز آغاز ورود به دنیای جادویی است.

کژدم

۱۳۹۵ مرداد ۲۸, پنجشنبه

ترکهای عثمانی؛ اخوان المسلمین بازی و محاسبات سراسر اشتباه

ترکهای عثمانی نیز مانند ساکنین ایران در «فرزانه خواندن» رهبرشان دچار اشتباها بزرگی شدند. اگر انگل فرزانه با بروی کار آوردن ملیجک مشهورش (احمدی نژاد) از یک سوی تمامی اقتصاد را به «غارتگران سپاه پاچاهارداران» و باندهای گوناگون اوباشان اطرافش (بیتهای گوناگون انگلها) سپرد و ترمز لوکوموتیو «بمب اتمی» را بُرید. شاهد جام زهر «برجام» و ضربات ناشی از «اقتصاد متمرکز در دست اوباشان» شد. جایزهٔ نفیس روسی اش را هم که یک «فوتوکپی مقدّس» بود را گرفت و اکنون در حال «ذِقُ و وِقّ» کردن است. امّا در ازای تعطیلی کامل محصولات دروغین اتمی (چیزی در مایهٔ تانک فلّاق) و تمامی ثروتهای ملّی به هدر رفته و گسترش کویر و ویرانی زیرساختهای صنایع دروازه دولابی؛ نه تنها هیچ عایدش نشد؛ بلکه اکنون برای حفظ وجود متعفّنش؛ در حال تبدیل کردن ایران به یکی از استانهای روسیه است و البته چاره ای هم ندارد و باید این خیانت را با نام «همکاریهای راهبردی با روسیه» به خورد الاغهای آریایی نژاد شیعه مسلک بدهد. این رابطهٔ «راهبردی با روسیه» را باید  در همان عمق و سطح رابطهٔ «ساری قولو خان» (روسیه) و «پِسَرَک» (انگل فرزانه)؛ ارزیابی کرد.
ترکهای عثمانی نیز به همین راه رفتند؛ از اینکه «گلوبالیستها» به ترکها کوچه دادند تا به زندگی خود سر و سامانی داده و دهکوره ای به نام ترکیه را رنگ و لعابی بزنند و در تبلیغات گستردهٔ بین المللی؛  ترکیهٔ عثمانی را به عنوان نقطهٔ تلافی «اسلام میانه رو و دموکراسی» معرفی کردند؛ امر بر عثمانیها مشتبه شد و با شنیدن صدای «جرینگ جرینگ» چند دلار در جیبشان؛ فیلشان یاد «امپراتوری عثمانی» کرد. در روند ۵ سال گذشته اطلاعات زیادی در رابطه با نقش اردوغان در «پولشوییها»؛ «غارتها»؛ «تشکیل و آموزش و تسلیح گروههای اسلامگرا»؛ بویژه «داعش» و «القاعده» و «اسلامگرایان ترکستان چین» (اویغورها) جمع آوری شده است و نه تنها ملیجک مشترک «خامنه ای - اردوغان» (رضا ضرّاب) در زیر بازجویی FBI است؛ بلکه اسناد محرمانهٔ زیادی مانند رودخانه از طرف هواداران «فتح الله گولن» به سوی سازمانهای اطلاعاتی کشورهای غربی سرازیر میشوند.
اردوغان که دچار مالیخولیای استالینی شده است؛ اکنون در حال کندن یک گور دسته جمعی برای تمامی ارگانهای ترکیه است.
تلاش چاپلوسانهٔ اردوغان برای پذیرفتن نوکری کرملین نیز؛ موفّق نبوده است و روسها تقاضاهای زیادی از اردوغان دارند که بدون برآورده شدن؛ قلّادهٔ «سگ دربار» را به همین سادگی به گردن اردوغان نخواهند انداخت و اردوغان در ۵ سال گذشته نشان داده است که مانند اجدادش فقط یک «راهزن سر گردنه» است و پوشیدن کُت و شلوار و کراوات؛ ماهیتش را تغییر نداده است.
میگویند که اگر گدایی پادشاه شود؛ تا یکصد سال از او بوی گدایان به مشام میرسد و اگر پادشاهی گدا شود؛ تا یکصد سال بوی پادشاهان میدهد.
حال ببینیم که «حزب عدالت و توسعه» (اخوان المسلمین ترکهای عثمانی) در طی ۲ دههٔ اخیر چه گلی بر سر ترکها زده است:
۱-  ضرباتی که ارتش ترکیه از دست اردوغان خورده است دهها برابر بیشتر از ضرباتی است که در نبردهای ۴۰ ساله با پ.ک.ک تحمل کرده است.
۲- تا کنون به هیچ افسر و یا ژنرال ارتش ترکیه از طرف نیروهای پ.ک.ک تجاوز جنسی نشده است. امّا اکنون توسط خود تُرکها به افسران نظامی ترکیه؛ تجاوز جنسی میشود. (کهریزک اخوان المسلمینی). «پان ترکهای آذربایجان» که عاشق اردوغان هستند نیز باید این واقعیتها را در محاسبات خود بگنجانند و بدانند که خون آنها از خون افسران ارتش ترکیه رنگین تر نیست.
۳- بی اعتباری عمیق در سطح بین المللی  تُرکهای عثمانی؛ به خاطر چرخشهای ناگهانی در سیاست خارجی. چرخشهای ناگهانی؛ ارزش ترکهای عثمانی را تا حدّ «ارزش روسپی» پایین آورده است و ترمیم این زخم تقریباً ناممکن است.(در نوشته های  گذشته به این بی اعتباری اشاره ها کرده ام). به همین خاطر نیز پس از حرکت چاپلوسانهٔ اردوغان به درگاه کرملین؛ روسها از او «گارانتی ملموس برای اظهار نوکری» میخواهند و این گارانتی؛ به قیمت تخریب کامل روابط ترکیه با غرب منتهی خواهد شد.
۴- صنعت توریسم  ترکیه در آینده ضربات سنگینی خواهد خورد و در رابطه با صادرات مواد غذایی و پوشاک هم اکنون نیز بخشی از بازار خود را در کشورهای عربی و بویژه مصر از دست داده است و تقاضاهای احمقانهٔ اردوغان از مصر برای خریدن بنجُلهای ترکیه نیز به جایی نرسیده است. زیرا ترکهای عثمانی با همکاری اوباشان حاکم بر قطر و حماس و سپاه قدس؛ در انتفال نیروهای داعش به صحرای سینا و تسلیح آنها بر علیه حکومت مصر؛ به این سادگیها فراموش نمیشود.
۵- تهدید اروپا به گسیل کردن نیروهای داعش؛ نه تنها دردی را دوا نخواهد کرد؛ بلکه میتواند برای تُرکهای مقیم اروپا نیز دردسر ساز باشد. بویژه اگر دونالد ترامپ برندهٔ مبارزات انتخاباتی باشد و جان تازه ای به جنبشهای ناسیونالیستی اروپایی دمیده شود. زیرا دونالد ترامپ زمانی که از همپیمانان آمریکا در خاورمیانه نام می بُرد؛ از ترکهای عثمانی یاد نکرد.
۶- دستگیریها و اخراجهای بسیار گسترده و و شکنجه ها و زندانی کردنهای وسیع؛ نفرت داخلی از اردوغان و اخوان المسلمین را به شدت برخواهد انگیخت. مشکل اینجاست که کار تمام شده است و همهٔ درها به روی اردوغان در حال بسته شدن هستند.

کژدم