چند روز پیش خبر کوتاهی در رابطه با پلنوم حزب کمونیست چین منتشر شد و اینکه حاکمیت چین در این نشست نقطهٔ عطف مهمی در رابطه با نوع نگرش سیاسی و اجتماعی و تمرکز بر اقتصاد درونی چین را مورد بررسی قرار خواهد داد. این خبر سپس با اخباری بی محتوا و مه آلود که بیش از هرچیز به مسائل مربوط به تغییرات قانون تک فرزندی و اردوگاههای کار اجباری و مسائل قضایی میشوند و ابراز رضایت و استقبال سازمانهای بزن و برقص حقوق بشری بین المللی از این تحولات منعکس گردید
(اینجا). اما به گمان من داستان بسیار عمیقتر و فراتر از این اخبار مه آلود و سطحی است و خبر از یک سونامی در۱۰ سال آینده را میدهد که امواج نخست آنرا تا ۷ سال آینده مشاهده خواهیم کرد.
آنچه که در این نوشتار به آن خواهم پرداخت به درد ایران نمیخورد و فارسی زبانانی که خود را ایرانی میدانند؛ باید تنها از منظر نظر تئوریک با آن برخورد کنند و ۱۵ سال دیگر چیزی به نام «ایران آرمانی» وجود نخواهد داشت؛ زیرا تمامی زیرساختهای در پیتی کنونی نیز جارو شده و به زباله دان ریخته خواهند شد و همانگونه که در نوشتار پیشین اشاره کردم باید از «جزیرهٔ کویری ایران» سخن گفت.
خیانتی که ایرانیان در سال ۵۷ و به نام «انقلاب» به خود و آیندگانشان کردند و ۳۵ سال است که به این خیانت ادامه میدهند؛ ایران را به چنان ذلتی کشانده است که با سونامی جدید اقتصادی-سیاسی-نظامی چین در سالهای آینده به طور کامل فرو خواهد پاشید.
فاجعه ای که ایرانیان با آن روبرو خواهند بود حتی در تصورشان نیز نمیگنجد و حتی اگر همین امروز رژیم ننگین اسلامی سرنگون گردد و خرد ورز ترین حاکمیت آرمانی جایگزین آن شود؛ بسیار دیر است. حتی برای کشورهای غربی نیز مقابله با این سونامی غیر ممکن خواهد بود؛ هرچند که تلفات کمتری را متحمل شوند؛ اما تلفات راهبردی خواهند بود.
تمرکز بر درون
خبر تنها یک جملهٔ ساده بود: مقامات ارشد چینی از نشستی خبر میدهند که برنامه های اصلاحات گستردهٔ داخلی در چین را مد نظر قرار میدهد. در توضیح این جمله چنین ذکر شده بود که در ۱۰ سال آینده حاکمیت چین بر مسائل داخلی تمرکز خواهد نمود و بر روی اقتصاد صادراتی متمرکز نخواهد شد. معنی واقعی این توضیح این است که : « اقتصاد صادراتی چین به مرحله ای گام گذاشته است که دیگر نیازی به هدایت و رهبری ندارد و راه گسترش خود را یافته است» و به هیچ وجه به این معنی نیست که حاکمیت چین «اقتصاد صادراتی» را به حاشیه خواهد راند.
پس تمرکز بر مسائل داخلی به چه معنایی میتواند باشد؟برای پاسخ به این پرسش باید ۴ دهه به عقب برگردیم؛ زمانی که ریچارد نیکسون با مائو تسه دون بنیانگذار چین نوین دیدار نمود. جملهٔ «اگر هر فردچینی روزانه یک بطری کوکاکولا بنوشد؛ آمریکا روزانه یک میلیارد بطری کوکاکولا خواهد فروخت» شاید مشهورترین جمله ای بود که در آن دوره بر سر زبانها افتاده بود. اقتصاد مبتنی بر لیبرالیسم لجام گسیخته؛ در ادامهٔ این رابطه منبع انسانی «نیروی کار ارزان قیمت چینی» را هدف قرار داد و سرمایه های آمریکایی و سپس اروپایی به طرف چین سرازیر شدند و چین به جایی رسید که اکنون میبینیم. فرق مائو تسه دون و زیرساختهای اندیشهٔ چینی و اندیشهٔ روسی و لنینیستی و استالینیستی روسها را اکنون میتوان با ارزیابی نتایجی که در این ۴ دهه به بار آورده اند به سادگی مشاهده نمود. اتحاد شوروی از هم گسیخته و روسیهٔ ناتوان و چین قدرتمند.
چینیها در مرحلهٔ نخست با جذب سرمایه های خارجی به وضعیت بی سر و سامان اقتصادی چین؛ سر و سامان دادند و در همین روند با تکنولوژی غرب آشنا شده و به صورتی بسیار آرام تلاشی گسترده و پیگیر برای بومی کردن آن آغاز نمودند.
در یک دههٔ اخیر چینیها آغاز به خرید زمینهای حاصلخیر در سایر کشورها نمودند و اکنون شاید زمینهای کشاورزی چین در خارج از کشور به وسعت آذربایجان شرقی و غربی باشد و همچنان به گسترش مالکیت زمینهای حاصلخیز در خارج از کشورشان ادامه میدهند. این زمینها را شرکتهای دولتی چین خریداری میکنند و ماکیت آنها در دست حاکمیت چین است؛ به معنایی دیگر چین در حال گسترش سرزمینی است. (رهبر خاک بر سر شیعهٔ فرزانه نیز خاکهای حاصلخیز ایران را به کشورهای عربی میفروشد).
تعداد توریستهای چینی (آنهایی که دستشان به دهنشان میرسد) در سال ۲۰۱۰ میلادی به ۲۵ میلیون نفر در سال رسیده بود و گمان میرود که در سال ۲۰۲۰ تعداد توریستهای چینی به ۲۰۰ میلیون نفر در سال برسد و بسیاری از شرکتهای بزرگ که در صنعت توریسم فعالیت دارند؛ در حال برنامه ریزی جهت دادن خدمات به این سونامی پر از ثروت توریستهای چینی هستند . تعداد ثروتمندان در چین به شدت در حال افزایش است و تصاویری که از چین فقیر و چین ثروتمند از طرف منابع خبری غربی انتشار می یابند؛ جنبهٔ جنگ تبلیغاتی داشته و این مسئله را که ۴۰ سال پیش از این؛ همان فقرایی که به تصویر کشیده میشوند؛ حتی نان شب نیز نداشتند فراموش میکنند؛ همچنان که مردم عادی غربی نیز ذهن فراموشکاری دارند . البته قرار هم نیست که همهٔ چینیها میلیونر شوند؛ همانگونه که همهٔ آمریکاییها و آلمانیها نیز میلیونر نیستند. آنچه که مهم است اینکه : سطح زندگی چینیها و ثروت سرگردان در دست ثروتمندان چینی به اندازه ای است که اگر در داخل چین هزینه نشوند؛ به خارج از چین گسیل خواهند شد و تمرکز دههٔ آیندهٔ چین بر روی مدیریت این ثروت کلان متمرکز خواهد شد.
چینیها از بازار یک و نیم میلیاردی برای کالاهای ارزان قیمت و مصرفی روزانه و همچنین بازار چند صد میلیونی برای اجناس لوکس برخورداند و این بازار بزرگ اکنون میخواهند پورش و بی ام و و بنز و لامبورگینی سوار شوند و اگر چین نتواند کالاهایی با چنین کیفیتی را عرضه کند؛ ثروت چینی به سوی غرب سرازیر خواهد شد. اما عرضهٔ کالاهای با کیفیت بالا؛ نیاز به تکنولوژی بسیار پیشرفته تری از آنچه که چینیها اکنون صاحب آن هستند دارد و تمرکز بر اقتصاد داخلی این هدف را دنبال خواهد نمود. نتیجه اینکه در ۱۰ سال آینده؛ کشورهای غربی از بخش بزرگی از این بازار محروم خواهند شد.
تمامی اصلاحات روبنایی قضایی و از میان برداشتن اردوگاههای کار اجباری و امثالهم؛ برای ایجاد محیط و بستری مناسب برای تحقق هدفی است که در بالا به آن اشاره نمودم.
چینیها همچنین سیاست دیگری را به شدت دنبال میکنند و آن «سیاست صدور جمعیت» است. این جمعیت زمانی که به عنوان مهاجر از چین خارج میشوند؛ ظاهراً و بر روی کاغذ؛ چینی به حساب نمی آیند؛ ولی واقعیت این است که همچنان چینی هستند. سالانه ده ها هزار چینی به صورتهای قانونی و یا قاچاق و با سیاست هدایت شده از طرف حکومت چین؛ از سرزمین اصلی چین خارج میشوند و سرمایه های انسانی و اقتصادی بزرگی را در آینده برای کشور چین تشکیل خواهند داد. چینیهایی که امروز در کشورهای ثروتمند مورد تحقیر قرار میگیرند؛ در آینده از حمایت دیپلماتیک حاکمیت چین برخوردار خواهند شد.
مردم خاورمیانه و رهبران سیاسی آنها اعم از اپوزیسیون و یا حکومتها نشان دادند که لیاقت ایجاد پدیده ای به نام «خاورمیانهٔ بزرگ» را که میتوانست دروازهٔ بزرگی را برای رشد اقتصادی و تکنولوژیک بر روی آنها بگشاید را ندارند و همچنان در جنگهای قبیله ای و عشیره ای و حماقتهای اعتقادی ۱۴۰۰ سال پیش مانده اند. حتی اسرائیل نیز نخواهد توانست در برابر سونامی آیندهٔ چین مقاومت کند و هنوز هم که هنوز است در چهارچوب سرزمین یک وجبی اجدادی اش مانده است و تمامی تلاشهایش در این چهارچوب تعریف میشوند و حتی هوشمندانه بودن سیاستهای اسرائیل نیز تنها در همان چهارچوب تعریف میشود و در برابر یک سونامی بسیار ناتوان خواهد بود.
شکافی که میان غرب و اسرائیل ایجاد شده است؛ با اینکه ریشه های تاریخی گوناگونی دارد؛ اما آن ریشه های تاریخی اکنون ضرورت خود را از دست داده اند و ریشه های نوین آن در ناهماهنگی اسرائیل با غرب برای مقابله با سونامی چینی نهفته است. اسرائیل به عنوان پدیده ای خاورمیانه ای وارث مشکلات خاورمیانه ایست که بود و نبودش را به زیر سوال میبرند و این چالش حیاتی آنها را از پرداختن به ماجراهای بزرگتر تاریخ ساز باز میدارد. به کلامی دیگر؛ اسرائیل در خاورمیانه «باهوش» و در تصویر بزرگ جهانی و بویژه شرایط کنونی «احمق» است. سرنوشت قوم بنی اسرائیل به این حد کاهش خواهد یافت که در چهارچوب ارضی یک وجبی؛ خیار و سبزیجات و میوه بکارند و بخورند و در برابر دیوار ندبه نمایش نیایش به درگاه «یهوه» را با بیماری عصبی «لقلقه» سر و گردن را به نمایش بگذارند و با عربها بجنگند و در همان تار عنکبوتی بمانند.
چینیها برای مقابله با غرب و گرفتن امتیازهای هوشمندانه (نه از نوع امتیازهایی که روسها به دنبال آن هستند) از چاقو کشها و لات های محلی مانند پاکستان و افغانستان و بشار اسد و رهبر فرزانهٔ عالم و عالمیان سود میبرند و یکی از دلایل عدم توجه غربیها به ماجرای سوریه و رژیم اسلامی ایران نیز شاید درک اولیه ولی ناپختهٔ غرب از همین مسئله باشد و به معنایی دیگر اسرائیل ارزش تاریخی خود را برای غرب و بویژه آمریکا از دست داده است.
پایه های ساختار اندیشهٔ چینی برخلاف تصور عمومی نه «مارکسیسم» یا «مائوئیسم» و نه «بودیسم» بلکه «تائوئیسم» است که یکی از کهن ترین آیینهای «شمنی» است و تنها با درک ساختارهای این اندیشه است که میتوان شیوهٔ حرکتی چینیها را درک نمود. غرب؛ مسلمانها؛ روسها و یهودیها و حتی «کابالا»ی یهود؛ از درک این شیوهٔ اندیشه عاجزند و شاید هندیها بتوانند اندک درکی از آن داشته باشند.
وظایف ایرانیان
ایرانیان میتوانند با تکیه بر «انرژی هسته ای حق مسلم ماست»؛ «میل» و «دنبل» و «کباده» های اتمی بسازند و در زورخانه ها با استفاده از این ابزار پیشرفتهٔ اتمی «علی علی» و «هو یا علی مدد» بگویند و شجریان نیز میتواند با درست کردن سازهای جدید «ایرانی-اروپایی» نسل جدید را برای سرگرم کردن «توریستهای چینی» در «سفره خانه های سنتی مدرن» و «کافه- قلیان خانه های سنتی مدرن» آماده سازد و شیعیان علی و حسین نیز میتوانند با برپا سازی «صیغه خانه های مدرن» به پذیرایی این توریستهای پولدار چینی بشتابند و از اینکه مشکل شرعی در این مورد وجود داشته باشد نیز هراسی به دل راه ندهند؛ زیرا «فقه شیعهٔ جعفری» بسیار «نو آور» است و میتواند پاسخهای شرعی برای این نوع «صیغه خانه ها» را در یک چشم به هم زدن از جیب قرمساقها و دیوثهای مقیم «قم» و «نجف» بیرون آورد (همانگونه که خمینی گفته بود: برای حفظ رژیم میتوان احکام شرع را نیز تعطیل کرد)؛ اما باید رویای «پیشرفت صنعتی» و «درخشیدن بر تارک جهان» و امپراطوری هخامنشی و کوروش را فراموش کنند و حتی اگر نخواهند فراموش کنند؛ به خاطر خیانتی که در این ۳۵ سال به خود و سرزمین خود و آیندگان خود نموده اند باید زنجیر بردگی بزرگتری را بر گردن اندازند که «ساخت چین» است.
کژدم