بیایید برای یک بار هم که شده؛ با خودتان «رو راست» باشید؛ فقط یک بار هم که شده مجموعهٔ نوشته های مزخرف بافان فارسی نویس را که در BBC و DW و رادیو فردا و این همه وبسایتها و وبلاگهای «فارسی گوی» و «فارسی» نویس؛ توی کاسهٔ سرتان ریخته اند را فقط و فقط برای یک بار ..... «دوباره خوانی» کنید و با آنچه که بر روی زمین سخت گذشته است؛ مقایسه کنید.
آنگاه در خواهید یافت که آنچه که توی کاسه های سرتان ریخته اند؛ نه برای «افزودن بر دانش شما» بلکه برای عمیقتر کردن «حماقتها» بوده است.
میگویند که آقای «مسی» (فوتبالیست)؛ در آمد هفتگی اش؛ فقط از باشگاهی که برایش بازی میکند؛ ۸۰۰ هزار دلار است. بگذرید از اینکه از تصاویرش بر روی مجلّات و یا «آدیداس» و «نایک» و «پپسی کولا» و «کوکا کولا» و «کاندوم» و .... چقدر پول میسازد؟ .... امّا همهٔ این پولها بر پایهٔ یک واقعیت ساخته میشوند ... و آن یک چیز ... «حماقت» و «کاسه های سر پُر از کاه» (کاهدانی های بیولوژیک) است.
میان «فرهیحته بودن» و «کتابهای بسیار خواندن» فرقی به اندازهٔ «باریکی تار مو» وجود دارد و آن «تار مو» برخلاف آنچه که در نگاه نخست «باریک» به نظر میرسد؛ بسیار «عمیق» است. برای دیدن این تفاوت «بسیار ناچیز ظاهری» ؛ نه به «قطر مو» .... بلکه به «طول مو» نگاه کنید. آنگاه؛ شاید «کاسه های سرهای کاهدان»؛ شکاف بردارند؛ تا شاید روزنه ای برای نفوذ یافته شود و «فرهیحتگی» آغاز شود.
«انسان نماها»ی زیادی در این وبسایتهای مشهور؛ و یا «تشتک نیوزی» برای «نان شب»؛ قلم میزنند. برخی از آنها با تصاویرشان در این «وبسایتهای فریب» ظاهر میشوند که در پشت سرشان «قفسه های پر از کتاب» و یا یک «پرچم» که با آن «دماغشان را پاک میکنند» را میبینید.
مادر قحبه هایی مانند «دکتر پروفسور رضا تقی زاده» .... «مجید محمدی جامعه شناس»....«اکبر گنجی جایزه بگیر» ... «سید رضا دیبای چند صد میلیون دلاری بساز و بفروش» .... و «فلان عضو اتاق فکری مطالعات استراتژیک در بارهٔ تخم مرغ و شاخ کرگدن» و .... همهٔ این کونیها را فراموش کنید. اگر فراموش نکنید؛ با فشار همان «شاخ کرگدن» و «تخم مرغ داغ»... توی کونتان فرو خواهند رفت. نقطه.... پایان کلام..... سرِ سطر...
کژدم
خواننده ای ناشناس پرسیده است:
خواننده ای ناشناس پرسیده است:
ناشناس۵ تیر ۱۳۹۴ ه.ش.، ساعت ۳:۳۳
سلام.کژدوم عزیز میشه دلیل عصبانیتت رو هم بگی ؟
این تصویر «کوبانی» پس از ماهها نبرد است. (کلیک کنید تا واضحتر ببینید)
این «خانهٔ همسایه نیست» که گفته شود: خدا را شکر که خانهٔ من نبود.
این تصویر؛ چه باور بکنید و یا نکنید؛ پس از یک سال؛ تصویر شهرهای شرقی ایران و «کشور تهران» است.
زمانی که «دکتر پروفسورهای» بی شرفی که خود را ایرانی مینامند و تنها چیزی که به فکرشان میرسد این است که بگویند: «چرا روسها S-300 را به رژیم انگلها نخواهد داد؟ (اینجا) ... هیچ کس هم از این مادرقحبهٔ «پروفسور دکتر کارشناس» نمیپرسد که آیا مسئلهٔ مبارزات میدانی «جنبش» این است؟ که میدهند و یا نمیدهند؟ یا این کثافت دیگر که در حال تحلیل و ریشه یابی «حجاب» است.(اینجا) ... باز هم کسی نمیپرسد که «ای الاغ؛ ریشه اش هرچه که هست ... آیا مشکل مبارزاتی میدانی جنبش این است؟»
به تصویر بالا خوب نگاه کنید.... و منتظرش باشید.
امیدوارم که پاسختان را گرفته باشید. اگر پاسخ مرا نمیپذیرید ...
منتظر پاسخی مانند همان تصویر بالا باشید؛ که حتماً زمانش که رسید؛ همهٔ تان نه دو دستی؛ چهار دست و پا به سرتان خواهید زد.
امّا همین «مادرقحبه های دکتر پروفسور» را باز هم خواهید دید که در این وبسایتها دارند مقاله های «هر کلمه یک یورویی و یا دو دلاری» مینویسند.
کژدم