۱۴۰۰ آبان ۲, یکشنبه

ساختنِ یک میلیون مَسکن بزرگترین پروژهٔ کلاهبرداری تاریخ رژیمِ شیعی خواهد بود.

 پس از اجرایِ پروژه هایِ دعوت به سرمایه گذاری در مؤسساتِ مالیِ بی نام و نشان (صوری) متعلّق به سردمدارانِ رژیم و «سپاهِ خائنینِ صفوی» و به جای گذاشتنِ هزاران مال باخته؛ سپس با پروژهٔ بازی کردن با قیمتِ دلار و دزدیدنِ اموالِ مردم و پس از آن پروژهٔ فروش نفت به مردم که خوشبختانه شکست خورد و در ادامهٔ آن پروژهٔ غارتِ اموال مردم در «بورس» که در این وبلاگ نسبت به آن هشدار داده شد و روسپی زاده هایِ رژیم در «بخشِ نظرات» به مخالفت با نظرِ «کژدم» برخاستند و در نهایت  مالباختگانِ بسیاری برجای گذاشت....

اکنون پروژه ای دیگر برایِ غارتِ اموالِ مردم به بهانهٔ «پروژهٔ یک میلیون مَسکن در سال» و گرفتنِ ۱۰ها و ۱۰۰ها میلیون تومان به بهانهٔ «نام نویسی» و «پیش پرداخت» برایِ دریافتِ مسکن را براه انداخته اند.

نظر به اینکه بخشِ بسیار وسیعی از مردم از داشتنِ «سرپناه» محروم هستند و آرزویِ داشتنِ خانه یکی از بزرگترین و دیرپا ترین خواسته هایِ مردم است؛ زمینهٔ «فریب خوردن» را در این بخشِ وسیع از جمعیّت را بالا میبرد و «بهترین زمینهٔ روانی» را برایِ «بزرگترین کلاهبرداریِ تاریخِ رژیم روسپی زادگانِ صفوی مسلک» بوجود می آورد.

شیوهٔ اجرایِ پروژه:

۱- تبلیغاتِ گسترده در رابطه با دولتِ متعهّد و مؤمنِ «انگل رئیسی» که می بینید به شدّت با فساد بسیار مبارزه میکند؛ اکنون میخواهد برایتان چند میلیون «مسکن» بسازد. این در حالی است که دولت با «۳۰۰٪» کسرِ بودجه مواجه است و بانکِ مرکزی و وزارتِ نفت تقریباً ورشکسته هستند. یعنی آه در بساط نیست و همهٔ این بازیها برایِ خالی کردنِ جیبِ مردم است.

۲- تبلیغ و در بوق و کرنا کردنِ دروغهایی مانندِ:  ساختنِ ۱۰۰ هزار مسکن به «بسیج» سپرده شده است. چین و ترکیه  نیز قرار است که در پروژهٔ مسکن سازیِ انبوه شرکت کرده و بخشِ بزرگی از این پروژه را به عهده گیرد.

۳- به نمایش گذاشتنِ چند منطقه به عنوانِ زمینهایی که در آنها پروژهٔ مسکن سازی آغاز شده  و عکسبرداری و فیلمبرداری کردن از آنها و به نمایش در آوردنِ این تصاویر و فیلمها در رسانه هایِ رسمی برای تعمیقِ «فریب».

پولهایی که غارت خواهند شد پس از غارتهایِ درونی؛ بخشِ بزرگی از آن به لبنان و عراق و سوریه و عراق خواد رفت. شاید در این میان چند هزار مسکن نیز برایِ تهیّهٔ عکس و فیلم برای تولیدِ نمایشهایِ خبری ساخته شوند. 

اگر جرأت ندارید و نمیتوانید اموالِ رژیم را به آتش بکشید؛ حدّاقل میتوانید مردم را  در رابطه با این کلاهبرداریِ بزرگ آگاه سازید و نگذارید مردم غارت شوند. زیرا پس از غارت شدن؛ حتّی اگر پاکترین حکومت به قدرت برسد؛ نخواهد توانست آن پولهایِ به غارت رفته را به مردم باز گرداند و مسئله به یک «مسئلهٔ حقوقی» تبدیل شده و به صورتِ «پرونده هایِ کاغذی» در راهروهایِ ساختمانهایِ دستگاهِ قضایی برایِ سالهایِ درازِ «بی نتیجه» به راهپیمایی خواهند پرداخت.

کژدم


۱۴۰۰ مهر ۳۰, جمعه

آقایِ پوتین از «انگلِ پوشک پوشِ فرزانه» چه میخواهد؟

 شاید تعجّب میکنید که چه شده است که روسیه اینهمه در پِیِ «تحقیرِ» «انگلِ پوشک پوشِ فرزانه» بر آمده است؟ مگر در این  یکی ۲ سالِ چه اتّفاقی افتاده است که اینهمه روسها را ناراحت کرده است؟

چند سالِ پیش آقایِ پوتین با یک «تابوتِ سبز» که حاملِ «فوتوکُپی مقدّس» بود به «کشورِ تهران» آمد. آقایِ پوتین در دیدار با «انگلِ پوشک پوشِ فرزانه» گفت که:

«ما به دوستانمان از پُشت خنجر نمی زنیم»؛ معنیِ این سخن در «کشورِ تهران» دچارِ تعبیر و تفسیرهایِ آغشته به «علمِ جَفر» و «رمل و اسطرلاب» و «استخاره» شد. اوباشانِ شیعه مسلک نفهمیدند که روسها از آنها میخواهند که «دوستدارِ روسیه» باشند ولی این دلیلی برایِ «دوستیِ متقابل» روسیه با رژیمِ انگلهایِ صفوی نمیشود؛ بلکه پیغامِ اصلی این بود که: «تا زمانی که شما دوستِ روسیه باشید.... ما ادامهٔ زندگیِ کثیفتان را تضمین میکنیم».

«انگلِ پوشک پوشِ فرزانه» این پیام را نگرفت و فکر کرد که برایِ خودش «شخصیّتی جدا بافته و جدا تافته» است و روسها در سوریه و جاهایِ دیگر به او نیاز دارند و میتواند هر «گُهی» که دِلَش میخواهد بخورد.... بخورد.

«نخستین گُهِ بزرگتر از دهان خوردن»؛ آوردنِ شبانهٔ «بشار اسدِ پیزوری» به تهران؛ آنهم در «نیمه شب» بود که با به دَرَک فرستاده شدنِ «گروهبان حاجی بادمجان میرزا قاسمی» پاسخ داده شد.

«انگلِ پوشک پوشِ فرزانه» این ضربه را غورت داد زیرا چاره ای نداشت و هرگز چاره ای نخواهد داشت و اینرا روسها بهتر از همه میدانند. زیرا تمامیِ زیرساختهایِ استراتژیکِ رژیمِ صفوی مسلکها تحتِ نظارت و مشاوره هایِ روسیه ساخته شده اند. لذا روسها بیش از ۹۰٪ بر این ساختارها اشراف دارند.

رژيمِ کثیفِ و «رمل و اسطرلابیِ شیعی» شاید فکرِ اینجا را نمی کرد که آنکه به آنها اینهمه کمک کرده است؛ میتواند «کونشان را بِدَرَد»؛ این اوباشان هرگز نتوانستند بفهمند که آنکه «طرّاح و کُنندهٔ اصلی و سردمدارِ اصلی» است؛ همان قدرتی است که «اشرافِ کامل» دارد و نیازی به «جاسوسهایِ غیر قانونی» ندارد و تنها چیزی که برایِ یک حکومتِ «کشور مستراحی» باقی میماند؛ «دوست ماندن» و «سینه خیز رفتن» و پرداختِ هزینه هایِ گزافِ «دوست ماندن» به امیدِ «ظهورِ فَرَج» است.

یکی (و فقط یکی) از مشکلاتِ رژیمِ شیعی به رهبریِ «انگلِ پوشک پوشِ فرزانه» این است که «مصدّقی» فکر میکنند و به طوری احمقانه فکر میکنند که با «موازنهٔ منفی» میتوانند «آفتاب بالانس و مهتاب بالانس» بزنند و از اختلافاتِ «قدرتها» استفاده نمایند. غافل از اینکه پنبهٔ نظریّهٔ «موازنهٔ منفی» سالها است که زده شده و قدرتهایِ بزرگ میدانند که از این «مالیخولیایِ سیاسی» چگونه استفاده کنند؟

آقایِ پوتین با آوردنِ «تابوتِ سبز» برایِ «انگلِ پوشک پوشِ فرزانه» این پیام را داد:

«هِی ... اُلاغ .... بنشین با این فوتوکُپیِ مقدّس هر چقدر که میخواهی جلق بزن ... امّا رهبری و هدایتِ ماجراهایِ سیاسی در منطقه را به ما بسپار. اگر میخواهی دوستِ روسیه بمانی؛ باید هر زمان که گفته شد «برخیز» باید برخیزی و اگر گفته شد: «بِکِش پایین» .... باید بکشی پایین.».

اکنون روسیه پس از حدّ اقل یک سال تحقیرِ مداوم و بی وقفهٔ «انگلِ پوشک پوشِ فرزانه» به صورتی «رو دَر رو» و یا «اتاقهایِ خواب» در مُسکو به «انگلِ پوشک پوشِ فرزانه» میگوید:

«گورتان را از سوریه گُم کنید»..... روسیه دیگر به «سربازِ پیادهٔ گُنده گوز» نیازی ندارد.... اگر همچنان «دوستِ روسیه» هستی یا باید «گورت را گُم کنی» و یا به آن «تکّه استخوانی که میدهیم» قناعت کُنی.

 

کژدمِ «فاش گو»

۱۴۰۰ مهر ۱۷, شنبه

نمایشنامهٔ دیدارِ «اوباش عبداللّهیان» و آقای «لاوروف» در یک پرده

 «اوباش عبداللّهیان» در یک مراسم رسمی به مُسکو وارد شده از گروّهِ ویژهٔ رفتگرانِ مُسکو «سان» میبیند و از طرفِ آقایِ لاوروف موردِ استقبال قرار میگیرد.

لاورف: حالتان خوب است؟... خانم بچّه ها چکار میکنند؟... خورد و خوراکتان خوب است؟

عبداللّهیان: الحمدُ لله همه چیز خوب است ولی دغدغهٔ ما این است که «داعش» و «اسرائیل» در مرزهایِ مشترکِ ما و آذربایجان فعّال هستند.

لاوروف: ما واقعاً نگرانِ «رهبرِ مسلمینِ جهان» هستیم. آیا حالشان خوب است؟ ملالی نیست؟

عبداللّهیان: سلامتی حاصل و برقرار است و ایشان همچنان مانندِ چشمهٔ جوشانِ فرزانگی؛ هر روزه راهنمایِ راه هستند.

لاوروف: ولی ما خبرهایِ موثّقی داریم که ایشان به خاطرِ کهولتِ سنّ حتّی قادر به کنترلِ «ادرار» و «مدفوعشان» نیز نیستند و از «پوشک» استفاده میکنند. دلیلِ فاصلهٔ ۵۰ متری ایشان با «مَدعووین» حتّی در نشستهایِ خصوصی نیز اگرچه به بهانهٔ «کورونا» انجام میگیرد؛ فقط به خاطرِ آلودگیِ اطرافِ ایشان با «بوهایِ مشمئز کنندهٔ مدفوع و ادرار» است که از «پوشک» ساطع میشوند.

لاوروف ادامه میدهد: آیا شما به همهٔ مسائل شرعیِ شیعی در رابطه با «طهارت» پایبند هستید؟ ... منظورم اینه که آیا پس از رفتن به مستراح؛ سوراختان را با «انگشتِ وسط» تا «۳ بندِ انگشت» چنان پاک میکنید  تا جایی که صدایِ «غِژغِژ» بدهد؟ 

عبداللّهیان: من نمی فهمم که منظورتان چیست و چه ربطی به مذاکرات دارد؟ ولی .... بله اینکار را میکنم.

لاوروف: این نشانهٔ خوبی است و بهتر است که به جایِ مذاکرات در این سالُنِ شلوغ؛ به اُتاقِ مذاکراتِ «پشتِ پرده» و «درهایِ بسته» برویم. وگرنه در میانِ هیاهو نمیتوان مذاکراتِ «لذیذ» داشت.

آقایِ لاوروف؛ عبداللّهیان را به اتاقِ «مذاکراتِ پشتِ پرده» راهنمایی میکند.

امیر عبداللّهیان واردِ اتاق میشود و کَم مانده است که سکته کُند. زیرا اُتاقِ مذاکراتِ پشتِ پرده و درهایِ بسته؛ یک اتاق خوابِ مجلّل با یک تختخوابِ بسیار بزرگ است.

آقایِ لاوروف در را میندد و میگوید: لطفاً لباسهیتان را در بیاورید  و خود نیز به در آوردنِ لباسهایش مشغول میشود.

رنگِ عبداللّهیان پریده است و آقایِ لاوروف متوجّه قضیّه است و به عبداللّهیان میگوید:

لاوروف: نگران نباشید.... «امیرکبیرِ ظریف» نیز نخست شوکه شد ولی قبول کرد که  «مذاکراتِ پشتِ پرده» یک ضرورت است و گرنه چرا به اینجا آمده بود؟ امّا پس از نخستین «مذاکراتِ پُشتِ پرده» حتّی «کمر دردشان» نیز خوب شد. ولی بعدها امر برایِ ظریف مُشبّه شد و با «جان کِری» نیز به «مذاکراتِ پُشتِ پرده» پرداخت و به همین خاطر نیز نتوانست رئیس جمهور شود و درسِ خوبی به او دادیم. امیداوارم که شما نیز آن «مدارکِ سهمیّه ای» را کنار بگذارید و با دنیایِ سیاست و «مذاکراتِ پشتِ پرده» آشنا شوید.


 

ایشان نیز به همان دلیلی به اینجا آمدند که شما آمده اید. یعنی «رهبرِ مسلمینِ جهان» شما را برایِ «گدایی» فرستاده اند و شما نیز که تحصیلکرده (سهمیّه ای) هستید؛ باید به طورِ عملی یاد بگیرید که چگونه مذاکره کنید. وگرنه همهٔ مدارکِ تحصیلیتان «بادِ هوا»ست  ... حتّی آقایِ «گروهبان قاسم سلیمانی» نیز نخست شوکه شد. ولی پس از مذاکراتِ «پشتِ پرده» با افسرانِ روسیه؛ به یک عنصرِ فعّالِ «سینه خیز رُو» تبدیل شد. ولی ایشان نیز مانندِ ظریف به کوچهٔ علی چپ زد و بشار اسد را به تهران آورد و سهمِ شایستهٔ خودش را گرفت. البتّه ایشان با افسرانِ نظامیِ روسیه به «اتاقِ مذاکراتِ پشتِ پرده» رفتند ... بعد از آن نیز «معتادِ مذاکراتِ محرمانهٔ پشتِ پرده» شده بودند و افسرانِ روسیه خاطراتِ لذیذی از ایشان دارند امّا ایشان نیز نتوانستند «دوستِ روسیه» باقی بمانند و به همین خاطر «خنجر» خوردند. آقایِ پوتین زمانی که «فوتوکپیِ مقدّس» را به «رهبرِ مسلمانانِ جهان» دادند؛ به ایشان گفتند که «ما به دوستانمان از پشت خنجر نمیزنینم»؛ امّا «رهبرِ مسلمانانِ جهان» هرگز نفهمیدند که منظورِ آقایِ پوتین چه بوده است؟

آقایِ پوتین به صراحت گفتند که: «اگر بخواهی دوستِ روسیه باقی بمانی؛ نمیتوانی دشمنِ اسرائیل باشی»؛ زیرا اسرائیل «دوستِ استراتژیکِ روسیه» است. هرچند که چند بارِ دیگر نیز به صراحت اینرا گفتیم؛ امّا متأسفانه «رهبرِ مسلمینِ جهان» آنرا مانندِ تفسیرِ قُرآن؛ «تفسیر به رأی» کردند.

لاوروف ادامه داد: راستی؛ آیا ایشان با این «فوتوکپي مقدّس» همچنان حال میکنند؟

بالاخره لباسهایت را در می آوری؟ یا اینکه باید از «رهبرِ مسلمانانِ جهان» اجازه بگیری؟

عبداللّیان: من اصلاً نمیدانستم که این وادی؛ این چَم و خَم ها را دارد.... نمیخواهم پُشتِ سرم بامبول درست کنند. باید به تهران برگردم و ببینم که قضیّه چیه؟

لاوروف: من متاسّفم که به شما نگفته اند؛ امّا دیر یا زود میفهمی که قضیّه چیه؟ 

لاوروف ادامه داد: دفعهٔ دیگر که بر میگردی؛ همهٔ موهایِ بدنت را با «واجبی» پاک کُن و «شورتِ توریِ صورتی» بپوش... در ضمن مسئلهٔ «آذربایجان» و «ارمنستان» موضوعی نیست که در رابطه با آن با «غرب» اختلاف داشته باشیم. هیچ مرزی نیز تغییر نکرده است و «داعش» نیز آنجا نیست..... به «رهبرِ مسلمینِ جهان» نیز سلام برسان و بگو که لاوروف گفت: امیدوارم از خواندنِ «فوتوکپیِ مقدّس» لذّت ببری.


نمایشنامه نویس(کژدم).