۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

تحلیلی کوتاه بر روند اتفاقات در سوریه و ایران

به طور مشخص باید گفت که روند مبارزات مردم سوریه بر علیه رژیم خاندان اسد؛ و پیمانهای دفاعی میان سوریه و رژیم اسلامی حاکم بر ایران و همچنین نقش جنبش مردم سوریه در استراتژی بزرگ « خاورمیانهٔ بزرگ» از یک سو  و نقش حاکمیت سوریه به عنوان یک حکومت پذیرفته شدهٔ بین المللی که بسیاری از روابط کشورهای همجوار و مدافعین اصلیش (‌مثلث جمهوری اسلامی ایران ـ روسیه - چین) و مسئلهٔ کردستان از سوی دیگر و همچنین آمیخته شدن مسئلهٔ سوریه با استراتژی « دژ هلال شیعی» رژیم اسلامی حاکم بر ایران؛ ابعاد نبرد را میتواند تا مناطق آسیای مرکزی و قفقاز بکشاند.
برای اینکه بتوانیم تصویری بزرگ از آنچه که در وقوع است به دست آوریم بهتر میدانم که اجزاء تشکیل دهندهٔ بحران را یک به یک به شرح زیر ترسیم نمایم :

۱- وضعیت کنونی خاندان اسد

رژیم اسد که با قبایل علوی سوریه آمیختگی استراتژیک دارد؛ در واقع سرنوشت خاندان اسد و قبایل علوی را به هم گره زده است. رژیم اسد اکنون در حال انجام دو عملیات بسیار مهم است؛ که یکی از آنها خریدن هر چه بیشتر زمان و ساختن برج و بارو و دژهای نظامی در مناطق کوهستانی عمدتاً علوی نشین و تشویق جمعیتهای کوچک و پراکندهٔ علوی برای کوچیدن به آن مناطق است. مسئلهٔ دیگر گرد آوری هرچه بیشتر سلاح و و ساختن سیستم ارتباطات نوین برای ادارهٔ جنگ داخلی میباشد.
در واقع رژیم خاندان اسد؛ دیگر به اثر بخشی سرکوبها اطمینان ندارد و هر روز بیش از روز پیش؛ کنترل بر مناطق سنی نشین و کردستان را از دست میدهد و به همین خاطر به فکر تدوین استراتژی نبرد جبهه ای افتاده است. حضور سپاه قدس در سوریه و خبر دیدار فرمانده سپاه قدس و دیدارش با اسد نیز در همین راستا میباشد.
۲- وضعیت جنبش سوریه

گروه اخوان المسلمین و گروههای سلفی در درجهٔ نخست و نیروهای دموکراتیک اما به شدت پراکنده چه از نظر تشکیلاتی و چه از نظر اختلافات نظری که دارای رنگهای قبیله ای هم میباشد و جنبش کردستان در درجهٔ دوم اهمیت قرار دارند. لذا آنچه که در حال حاضر میتواند به عنوان تنها نیروی آلترناتیو قابل اعتماد برای تمامی گروهها و همچنین حامیان غربی بهار عربی؛ مطرح شود پدیده ای است که به نام « ارتش آزاد سوریه» ظهور کرده است و در واقع تنها نیرویی است که میتواند از گسیختگی و جنگ داخلی همه جانبه جلوگیری به عمل آورد. اگر تا کنون تنها بخشی از سربازان و افسران میانپایه از ارتش حکومت جدا میشدند؛ اکنون با پیوستن اولین ژنرال چهار ستاره و تشکیل ستاد فرماندهی ارتش آزاد سوریه؛ میتوان گفت که درگیریهای  میان رژیم و مخالفان بیشتر تر به سوی نبرد نظامی پیش خواهد رفت و از هم اکنون نیز دست به دست شدن بعضی از مناطق و شهرهای کوچک میان ارتش حکومتی و ارتش آزاد سوریه آغاز شده است که نشانگر عدم توانایی رژیم حاکم در کنترل و اعمال حاکمیت بر بخشی از مناطق میباشد که طبعاً در آینده ای نزدیک به حوزه های حاکمیت مخالفین تبدیل خواهند شد.
از چندی پیش روند مذاکرات میان بخشهایی از قبایل و یا خانواده های علوی که در مناطق سنی نشین پراکنده هستند و نمیتوانند و نمیخواهند به دعوت رژیم اسد برای کوچ کردن به مناطق علوی نشین تن دردهند و مزارع و خانه و کاشانهٔ خود را ترک نمایند؛ با مخالفین صورت گرفته و این گروههای علوی از طرف مخالفین امان نامه گرفته اند و در برابر آن تضمین داده اند که به نفع رژیم اسد؛ فعالیت نکنند. همچنین سران یکی از بزرگترین قبایل حامی رژیم نیز به مخالفان پیوسته است.
۳- نقش ترکهای عثمانی

ترکیه به خاطر داشتن منافع استراتژیک چه در رابطه با کردستان سوریه و هم مرز بودن رژیم جمهوری اسلامی که همپیمان استراتژیک رژیم اسد میباشد؛ از چند جهت به زمان نیاز دارد تا بتواند نقش خود را به بهترین وجه ایفا نماید.
الف : سیستم هشدار دهندهٔ ضد موشکی ناتو در خاک ترکیه؛ هنوز عملیاتی نشده است.
ب : گروههای سوری مخالف رژیم اسد هنوز به آن نقطه از اتحاد نرسیده اند که بتوانند به صورت یک آلترناتیو در آیند و همچنان پراکندگی عمیقی میان آنان حاکم است.
پ : مسئلهٔ رژیم حاکم بر ایران و آغاز قریب الوقوع تحریمهای همه جانبه از یک سو و تنشهای شدید نظامی در منطقه که هر لحظه میتواند آغازگر یک جنگ پیش از موعد را دامن بزند و گسیل شدن سیل عظیم پناهندگان به طرف ترکیه را رقم بزند.
ت : تبدیل شدن ایران به یک بازار سود آور به خاطر تهیهٔ مایحتاج رژیم و یا مایحتاج روزانهٔ مردم ایران از یک سو و جذب سرمایه های فراری از ایران از سوی دیگر که طبیعتاً بعد از عملیاتی شدن تحریمها به وقوع خواهد پیوست.
۴- نقش و وضعیت رژیم اسلامی حاکم بر ایران

اینکه تصور کنیم رژیم اسلامی حاکم بر ایران چشم امیدی به نجات رژیم اسد را دارد؛ یک اشتباه بزرگ است؛ مگر اینکه رژیم دچار اشتباهات محاسباتی شده و بخواهد با حرکاتی بچه گانه مانند بوجود آوردن کانونهای بحران تصنعی برای به انحراف کشیدن «نیروهای دشمنان خود» دست بزند. این امر از این نظر یک اشتباه محاسباتی است که «دشمنان رژیم» تقریباً با چراغ خاموش حرکت میکنند. تحریم همه جانبهٔ بانک مرکزی تمامی مبادلات برون مرزی رژیم را به شدت دچار اختلال خواهد نمود که شامل معاملات نفتی نیز خواهد بود. این امر میتواند به بهانهٔ تحریم بانک مرکزی تا « بلوکه کردن» داراییهای بانک مرکزی نیز کشانده شود که در واقع بستن تمامی درهای قانونی و مدرن معاملات بین المللی و گشودن درهای غیر قانونی و پر هزینه ای است که هم قوهٔ مقننه و هم مجری قوانین آن؛ کشورهای غربی مخصوصاً آمریکا است؛ لذا رژیم مجبور است تا برای ادامهٔ حیات تمامی کانالهای موجود مبادلاتی را تا حد امکان باز نگهدارد. لذا عربده کشیهایی از قبیل بستن تنگهٔ هرمز و یا حمله به پایگاههای نظامی ناتو در خاک ترکیه؛ تنها در حد عربده خواهند ماند؛ زیرا ترکیه میتواند کانالی برای فروش نفت قاچاق و تهیهٔ مایحتاج باشد و دولت ترکهای عثمانی نیز این مسئله را به وضوح اعلام کرده اند و به خاطر نقش کلیدی که میتوانند در ماجرای سوریه داشته باشند؛ در یک پیمان نانوشته « کارمزد حکومت ترکیه و دولتمردان آن» از طرف کشورهای غربی پذیرفته شده است. لذا بوجود آوردن درگیری نظامی بر علیه ترکیه؛ برای رژیم احمقهای استراتژیست اسلامی در واقع نوعی خودزنی به حساب می آید. ماجرای بستن تنگهٔ هرمز نیز نه تنها چنین نقشی دارد بلکه حتی میتواند موجب عواقبی بسیار بدتر باشد و یک درگیری بین المللی را برای رژیم ولی فقیه فرزانه به ارمغان بیاورد.
آنچه که رژیم مسلمانان همیشه پیروز و همیشه فرزانه در روبروی خویش میبینند؛ راه مرگ تدریجی است.  در ماههای آینده رژیم اسلامی درخواهد یافت که حتی اگر بخواهد تمامی دست آوردهای اتمی خویش را به حراج هم بگذارد؛ چیزی بسیار کمتر از قذافی به دست خواهد آورد. کاهش واردات نفت چین از رژیم چه به خاطر کاهش آهنگ رشد اقتصادی آن و چه به خاطر فشارهای آمریکا و متحدینش؛ به مقدار ۵۰ در صد و جستجوی منابع جدید برای جایگزین کردن نفت ایران بخشی از رویاهای استراتژی « بندبازی میان اختلافات قدرتها» را که ولی فقیه فرزانه بر روی آن حساب میکرد را از هم تارانیده است. 
اشتباه محاسباتی دیگری که رژیم اسلامی همیشه داشته و دارد؛ محاسبه و تکیه بر روسیه بوده است. با هر لبخند روسها باغهای جنت بر روی کثیفشان باز میشود و با هر اخم  «پوتین» دروازه های جهنم را پیش روی خود میبینند. اما اینها تمامی اشتباهات محاسباتی رژیم  الهی واسلامی نیستند؛ بلکه رژیم از همان روز نخست که استراتژی کلان خود را بر اساس ساختن « دژ هلال شیعی» استوار نمود به بیراهه رفت و اکنون میبیند که فروپاشی این دژ به معنی مرگ اوست. گسترش بی رویهٔ مناطق نفوذ بدون در نظر گرفتن منابع « لجیستیکی»؛ آنهم بر اساس استخدام مزدوران و هزینه های گزاف تشکلهای مزدوران؛ نه تنها به خودی خود هزینه های سرسام آوری را بر گردهٔ مردم ایران می نهاد؛ بلکه از نوع سرمایه گذاری سود آور نبود. براه انداختن سیستم «تشکلهای مزدوری» مانند سیاه چالهایی هستند که تنها میتوانند ببلعند. از سوی دیگر گسترش حوزهٔ نفوذ به حضور در باندهای تبهکار بین المللی و بوجود آوردن کارتل مواد مخدر حکومتی در خاورمیانه و آسیای جنوبی و شرقی و کشانیده شدن به بازار « خرید و فروش دختران و پسران» به روسپی خانه ها و براه انداختن صنعت روسپی خانه ها در آسیای جنوبی و شرقی؛ رژیم اسلامی را در چنان منجلاب کثیفی فرو برده است که بعد از فروپاشی رژیم ابعاد گسترده و بین المللی آن و دیدگاههای فقهای شیعه ای که فتواهایش را صادر کرده اند برای مردم مشخص خواهد شد. این امر نیروهای سپاه را تا خرخره به فساد کشانید؛ تا جایی که شاید یک نفر آدم شرافتمند هم در این تشکیلات پیدا نکنید. افراد سپاه اکنون تبدیل به نیروهای مزدوری شده اند که همه چیز را با دلار و وزن مواد مخدر و در آمد از راه «قوّادی» محاسبه میکنند و این آن چیزی است که یک نیروی نظامی را تا آنسوی مرزهای انحطاط میکشاند و در آینده خواهیم دید که چگونه ذلیل و زبون از برابر نیروهای دشمن فرار خواهند کرد. متاسفانه بعضی ها که فیلمهای تبلیغاتی مانورهای نظامی را که در آن نیروی واقعی دشمن وجود ندارد نگاه میکنند؛ این بزدلهای قوّاد را دلیر می انگارند. مانور نظامی مانند مشت زدن به کیسه بوکس بی دست و پاست و شجاعت نمیخواهد. در مانور نظامی به سوی دشمنی شلیک میکنند که وجود ندارد  اما در جنگ واقعی بر روی زمین سخت؛ با دشمن سازمانیافته خواهند جنگید.


بیشتر جانباختگان نبردهای خیابانی سال ۸۸ نه در رویارویی مستقیم؛ بلکه یا در شکنجه گاهها و یا با گلوله کشته شدند؛ اما هر زمان که کارزار خیابانی به درگیری تن به تن کشید؛ نیروهای ویژهٔ سپاه به چنین ذلتی افتادند که در تصویر میبینید. این درحالی است که شیرمردان و شیر زنان دلیر ایران نیروهای حرفه ای و آموزش دیده و سازمان یافته و مسلح نبودند.
در شرایط کنونی رژیم اسلامی در شرایط آچمز کامل قرار دارد و به خاطر تئوری « گسترش نفوذ در تمامی عرصه ها» موجبات نفوذ بیگانگان را در تمامی ساختارهای سیاسی و امنیتی و نظامی خود فراهم آورده است. عملیات برون مرزی اخیر سپاه قدس و حزب الله لبنان که قرار بود در تایلند انجام پذیرد؛ در یک چشم به هم زدن لو رفت و عربده های ولی فقیه فرزانه و وزیر اطلاعات به خاموشی گرائید. رژیم « بدر و خیبر» اکنون نه راه پیش دارد و نه راه پس و پیش از آنکه دشمن بخواهد و بتواند در درون حاکمیت و رابطهٔ پوشالی اش با مردم؛ شکاف افکند؛ از سال ۸۸ تا کنون؛ تمامی روابط و باورهای بر ساخته بر روی تبلیغاتی شیعی نیز از هم گسیخته اند. پایان سخن اینکه رژیم اسلامی از درون پوسیده است و در بیرون نیز به استیصال کشانیده شده است.

۵- نقش روسیه و چین

روسیه در شرایط بحرانی سختی قرار گرفته است و بعد از سالها؛ با داشتن داعیهٔ ابر «قدرت بودن» اقتصادش اساساً بر مبنای تولید و فروش منابع زیرزمینی استوار است که مهمترین بخش آنرا صادرات نفت و گاز تشکیل میدهد. با گسترش و عمیق تر شدن بحران اقتصادی کشورهای اروپایی ؛ روسیه بسیاری از منابع در آمد ناخالص ملی خود را از دست خواهد داد و با توجه به وسعت جغرافیایی سرزمینی روسیه و پراکندگی جمعیت آن؛ هزینه های غیر قابل تحملی را بر شانه های خود احساس خواهد نمود. روسیه که اخیراً با فراهم آوردن شرایط سرنگونی هواپیمای جاسوسی آمریکا و ارسال موشکهای سطح به دریا به حکومت سوریه و جولان دادن کشتیهای جنگی اش در دریای مدیترانه؛ در عرصهٔ مطبوعاتی و تبلیغات توخالی جنگی و تدافع استراتژیک از منافع روسیه مطرح شده است. اما در واقع در حال تدارک مانور گسترده ای به نام « قفقاز ۲۰۱۲» است که هیچگونه استراتژی تهاجمی را دنبال نمیکند و آنچه که به عنوان استراتژی این مانور عظیم تعریف شده است؛ « کنترل بحران نظامی حاصل از حمله به ایران در آسیای مرکزی و قفقاز» است. یاوه ها و عربده های دیپلماتیک سردمداران روسیه؛ سیاست سازان فرزانهٔ اسلامی را بار دیگر به جنت کشانیده است؛ گویی که « مهدی موعود» خود را در چهرهٔ « هورمون تراپی شدهٔ» پوتین یافته اند ( ماهها است که چهرهٔ محمود احمدی نژاد و پوتین  از نظر فیزیکی تغییر یافته اند). روسها چند ماه پیش از این نیز دست به مانور مشابهی برای نجات و حفاظت از لوله های نفت و سکوهای استخراج نفت در حوزهٔ دریای خزر انجام داده بودند و مانور « قفقاز ۲۰۱۲» را میتوان مانور تکمیلی آن دانست که اهدافی کاملاً تدافعی را دنبال میکند و اگر آقای لاواروف و سایر دولتمردان روسیه؛ سخن از « حمله به ایران تهدید امنیت ملی روسیه است» را بر زبان میرانند؛ منظورشان نه ایران؛ بلکه بحران ناشی از این حمله است که میتواند اقتصاد لرزان و مبتنی بر صادرات نفت و گاز روسیه را درهم فرو ریزد؛ و گرنه روسها در شرایط کنونی در آن قد و قواره نیستند که بخواهند در برابر کشورهای غربی قرار گیرند؛ همچنانکه در مقاله های پیشین نیز گفته ام حتی چین نیز در آن قد و قواره نیست.

نتیجه :

نتیجه آنکه؛ جنگ بی صدا؛ با بمباران اقتصادی ایران آغاز شده است و کشورهای اروپایی و آمریکا؛ منتظر دیدن نتیجهٔ این بمباران هستند و به همین دلیل نیز به زمان نیاز دارند؛ تا برج و باروهای نظامی خویش را در منطقه؛ استحکام بخشند و آنگاه جنگ فیزیکی آغاز خواهد شد. تا ببینیم که سرداران رشید اسلام؛ مانند القاعده و طالبان به کدامین غارها پناه خواهند برد؟

کژدم



 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر