۱۳۹۳ مرداد ۱۰, جمعه

قاسم سلیمانی به «نامهٔ سرگشاده» پناه آورد

«نامهٔ سرگشاده» نوشتن؛ کاری تبلیغاتی است که در دنیای مدرن و لیبرال کنونی مانند «موسیقی اعتراضی رَپ» مُد شده است. این شیوهٔ مبارزاتی به «به حاشیه رانده شدگان» و «شکست خوردگان» تعلق دارد. لحن گفتاری «خامنه ای فرزانهٔ شکست خورده» در داستان کنونی غزّه مانند لحن گفتار او در ماجرای انتخابات و «مهندسی امام حسن روحانی» بود. در انتخابات از ساکنین ایران به «گدایی رای» روی آورد و اکنون ماجرای غزّه را «وظیفهٔ همهٔ بشریت» مینامد (به جز خودش). من از این مردَک میپرسم: مگر «ولی مطلقهٔ فقیه نیستی؟».... اگر خایه اش را داری «فتوا بده» تا مانند تفی که بر پیشانی «انگل ناصر مکارم» و «انگل سیستانی» نشست؛ بر پیشانی تو نیز بنشیند. مگر همیشه به دنبال «جنگ با صهیونیزم جنایتکار» نبودی؟ این هم جنگ..... آیا خایه اش را داری؟....... یا به سیاست  ذلیلانهٔ «طفلان مسلم» پناه برده ای؟
من به خامنه ای پست فطرت و «ترسو» میگویم: این آخرین رقص تو بر روی زمین است...... پس اگر مرد میدان هستی؛ به بهترین نحو برقص.
پرسش این است که کدام بشریت؟ نسخهٔ آمریکایی و غربی آن؟ نسخهٔ روسی و ولادیمیر پوتینی آن؟ نسخهٔ چینی آن؟ نسخهٔ شیعی مسلکی؟ نسخهٔ اسلام ناب محمدی مسلکی (داعشی)؛ نسخهٔ برزیلی؟  و یا ......... کدامین نسخه؟
مگر نه اینکه اسلام در تمامی نسخه های اصلی (داعشی- القاعده ای) و نسخه های تقلبی (تشیع و تسنن رسمی) آن همیشه بر طبل جنگ با «کفار و مرتدین و منافقین و سران فتنه» کوبیده اند و تنها فرق آنها بر «بافتنیهای آنها از مشرکین و مرتدین و منافقین» استوار است؟...... براستی چه کسی «مشرک و مرتد و منافق» است؟
من به تو میگویم:
آنکس که بر «انسان» کافر شد و بر «انسان نماها» تکیه کرد کافر است.
حتماً نام «اولیور کرامول» را شنیده اید. «اولیور کرامول» گفت: حال که همه میگویند «شمشیر خدا در دست من است»...... پس من هم میگویم که «شمشیر خدا در دست من است».......
آیا جنگ میخواهید؟.... من به شما جنگ میدهم. و سپس مادر همهٔ شان را گایید. مجلس را منحل نمود و کارهای بزرگی برای انگلستان کرد؛ که انگلو ساکسونها تنها به این خاطر که «اولیور کرامول بزرگ» سر یکی از سلاطین آنها (اسپرم مقدس) را از تن جدا کرد؛ سخنی از او نمیگویند؛ اما نیک میدانند که انگلستانی که «بریتانیای کبیر» نامیده شد که «آفتاب در آن غروب نمی کرد» محصول بخشی از تلاشهای «اولیور کرامول» بود. (تیتیش مامانی های به حاشیه رانده شدهٔ امروزی او را دیکتاتور میخوانند).
بنیانگذار واقعی انگلستان کنونی؛ «اولیور کرامول» است. 
نه «اولیور کرامول بزرگ»؛ نه «ناپلئون بناپارت بزرگ» و نه «چنگیز خان بزرگ» و نه «موسی شپشوی بزرگ»... هرگز «نامهٔ سرگشاده»  ننوشتند. آنها تنها «عمل» کردند. مهم نیست که شکست خوردند و یا پیروز شدند؛ زییرا به قول یک مثل آذری ؛ «فیلی که مرده است؛ پروانه نیز بر کیر او مینشیند» (اوئلن فیلین سیکینه کپنک گونار)........ مهم این است که آنها «عمل» کردند.
نامهٔ سرگشادهٔ «گروهبان قاسم سلیمانی» به «عربهای مدعی فلسطینی بودن»؛ که البته یک تار پشم خایهٔ این گروهبان خاک بر سر شیعه مسلک ارزشمندتر از تمامی وجود «ارتشبدهای حاجی محمد رضا پهلوی» و فرزندش «سید رضا دیبا» است؛ نشانگر این است که نه تنها «خامنه ای احمق» بلکه «جهان تشیع صفوی» به «ذلّت» افتاده است.
من تصاویر اجساد گندیدهٔ «عصائب اهل الحق» (شبه نطامیان شیعه مسلک ساخته و پرداختهٔ گروهبان قاسم سلیمانی) را که در نبرد با «مسلمانان» (داعش) کشته شده اند را منتشر نمیکنم؛ زیرا بسیار فجیع هستند؛ اما این اراذل و اوباش (خامنه ای و سلیمانی) با تاکتیک سکوت میخواهند حتی «حزبلبلی ها» را نیز از آنچه که در عراق میگذرد بی خبر نگهدارند تا بتوانند آنها را به «نبردهای پیروزمندانه» بفرستند و به ساکنین ایران نیز چنین نشان دهند که «همه چیز بر وفق مراد است» و «خامنه ای خاک بر سر» همچنان «ملهم به الهامات الهی و رابطه با «امام زمان» که معلوم نیست از ترس جانش در کدام سوراخ پنهان شده است مسلح است.

هوی.... الاغ... با تو هستم ... آره «گروهبان قاسم سلیمانی» .... به دنیای «به حاشیه رانده شدگان» و «نامهٔ سرگشاده» نویسندگان... خوش آمدی.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر