۱۳۹۲ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

بمبگذاری در بوستون؛ نگاهی دیگر

پیشگفتار

بمب گذاری در خط پایان ماراتون بوستون در تاریخ ۱۵ آپریل ۲۰۱۳ شاید یکی دیگر از عملیاتهای ادواری القاعده به شمار آید ولی گویا اینبار موضوع پیچیده تر شده است.  این پیچیدگی نه به خاطر مسائل پلیسی و تحقیقات FBI و مسائلی از این قبیل؛ بلکه در جاهایی دیگر نهفته است. گروههای طرفدار تئوری توطئه در آمریکا و اروپا نیز که به ماجراهایی مانند «ایلومیناتی ها» و «فراماسونها» و نقش موثر آنها در تعیین سیاستهای جهانی اعتقادی از نوع اعتقادات مذهبی داشته و این قدرتهای خیالی را خداگونه می انگارند با انتشار تصاویری خواسته اند با بافتن آسمان و ریسمان این مسئله را به توطئهٔ ایلومیناتیها و نهایتاً دولت آمریکا به عنوان بازیچهٔ این قدرتها نسبت دهند. لازم به یاد آوری چندباره است که یکی از آبشخورهای رژیم اسلامی حاکم بر ایران وبسایتهای مزخرف ترویج تئوریهای گوناگون توطئه است و عبدالله شهبازی و حسن عباسی چهره های مشخص رژیم اسلامی در این رابطه میباشند و وبسایت «پیک نت» نیز به عنوان وارث حزب تودهٔ روسی یکی دیگر از مبلغین اینگونه مزخرفات میباشد.
وبسایت «دیپلماسی ایرانی» چند تصویر مزخرف را در وبسایت خود منتشر نموده است که توسط گروههای Hacker غربی طرفدار تئوری توطئهٔ در وبسایتهای خبری مشهور منتشر شده اند و تمامی ماجرا بر روی آرم نیروهای ویژهٔ آمریکایی است که همگان میتوانند لباسهای شبه نظامی شکارچیان وتی شرتها و کلاههایی را که دارای این آرمها هستند از بازار بخرند و تقریباً بیشتر جوانان از هدفونهای تلفنهای همراه برای گوش دادن به موسیقی استفاده میکنند. اما این حرف و حدیثها در جوامع عقب ماندهٔ اسلامی مشتریان فراوانی دارند و بسیاری از سازمانهای اطلاعاتی نیز تحت پوشش هواداران نظریهٔ توطئه اطلاعات غلط و شایعات را به خورد مردم میدهند و اگر نگاهی به وبسایتهای امنیتی رژیم اسلامی بیندازید صدها مقالهٔ بافتنی و تحریف شده را به عنوان افشای توطئه های امپریالیستی غرب میتوانید در آنها بیابید و به هر حال بازار مکارهٔ بزرگی را به خود اختصاص داده است که وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و اتاقهای فکری رژیم برای تحمیق جوانان از آن استفاده میکنند. به تصاویر پایین نگاهی بیندازید و به لینک مطلب هم مراجعه کنید.


لیننک خبر دیپلماسی ایرانی: (اینجا)

در رابطه با عملیات بزرگ یازدهم سپتامبر نیز همین بازیها و فیلمهای دستکاری شده از طرف اینگونه گروهها تولید و پخش گردید و اتفاقاً اولین کسانی که ماجرای یازدهم سپتامبر را به حکومت آمریکا نسبت دادند ؛ رژیم جمهوری اسلامی بود و با پراکندن شایعات و مطرح نمودن پرسشهایی مسخره از قبیل آنکه چرا فلان یهودی ناگهان به آنجا نرفت و امثال آن تلاش وسیعی نمودند که ماجرا را به زیر سوال ببرند. از نظر من این یک دم خروس است و پروندهٔ ۱۱ سپتامبر هنوز بسته نیست و یک عملیات بین المللی بوده است و رژیم اسلامی حاکم بر ایران صد در صد در آن دست داشته است و تبلیغاتی که رژیم اسلامی برای اشاعهٔ تئوری توطئه در رابطه با داستان ۱۱ سپتامر انجام داد و سخنان اکبر هاشمی بهرمانی در نماز جمعهٔ بعد از آن مبنی بر اینکه : « با شاخکهای حساس شیطان بزرگ نباید بازی کرد» (نقل به معنی) نشان میدهد که خامنه ای و اکبر بهرمانی از دخالت سپاه قدس و وزارت اطلاعات در ماجرای ۱۱ سپتامبر آگاه بوده اند و مخالفت اکبر بهرمانی تنها به خاطر ترس از«پذیرفتن ریسک بالا» بعد از عملیات ۱۱ سپتامبر بوده است.
اکنون داستان نیروهای سلفی - جهادی به طور کلی تغییر کرده است و هر حکومتی شاخهٔ خاص خود را دارد و در مناطق ویژه ای از آنها استفاده میکند. به تصاویر زیر نیز نگاهی بیندازید تا یکی از سردمداران سپاه قدس را که نیروهای سلفی ویژه و تحت فرمان سپاه قدس را سازماندهی نموده است بهتر بشناسید.




لینک مطلب هم را هم در (اینجا) میتوانید پیگیری کنید. البته این مطلب در زمان خود در تمامی وبسایتهای اطلاعاتی امنیتی رژیم منتشر شده بود و مطلب در این لینک هنوز حذف نشده است و شاید بتوان با گوگل کردن نام «ابو شریف» لینکهای دیگری نیز یافت. منظور از انتشار این تصاویر تنها برای مستند نمودن این ایده است که همهٔ سازمانهای اطلاعاتی گروههای ویژهٔ سلفی - جهادی خود را دارند و تنها فرق آنها بزرگی و کوچکی  گروههایی است که در اختیار دارند.
انفجار در پایگاه «ظهران» عربستان که کار مشترک سپاه قدس و القاعدهٔ عربستان در سال ۱۳۷۵ (آخرین سال ریاست جمهوری اکبر بهرمانی) همچنان یک پروندهٔ باز است. بعد از آن عملیات حکومت عربستان به FBI اجازهٔ بازجویی از متهمان دستگیر شده را نداد و سپس شاهد مسافرت طولانی اکبر بهرمانی به همراه یک هیئت بزرک اطلاعاتی امنیتی به عربستان سعودی بودیم و چه بسا حضور فعلی (هرچند ظاهراً کمرنگ) خانوادهٔ اکبر بهرمانی در لایه های قدرت رژیم اسلامی اینگونه عملیاتها و اطلاعات کلیدی باشند. به هر حال اینگونه پرونده ها همیشه باز هستند و روزی بر سر رژیم اسلامی ایران و عربستان سعودی خراب خواهند شد.
شاید بتوان دیاگرام حکومتهایی را که از جریانهای سلفی - جهادی بهره میبرند به ترتیب گسترهٔ نفوذ آنها به شرح زیر بیان داشت:
۱- پاکستان. پاکستان به صورتی گسترده از این نیروها در رابطه با هندوستان و افغانستان و معادلات داخلی سیاسی و همچنین دادن سرویس به عربستان سعودی امارات متحدهٔ عربی و بویژه قطر و همچنین به رژیم اسلامی حاکم بر ایران استفاده میکند.
۲- عربستان سعودی. عربستان سعودی از این نیروها در خارج از کشور برای پیشبرد اهداف منطقه ای خود استفادهٔ بسیار گسترده ای مینماید .
۳- قطر.
۴- رژیم اسلامی ایران. که به صورت محدودی برای مقابله با نیروهای مبارز بویژه در کردستان از این نیروها استفاده میکند و برای اهداف دیگر ازکرایهٔ  گروههای سلفی - جهادی و القاَعده سود میبرد.
۵- اندونزی. حکومت اندونزی از این گروهها در بازیهای منطقه ای خود سود میجوید و در سالهای اخیر کمکهای مالی زیادی از کشورهای غربی برای مبارزه با آنچه که تروریسم نامیده میشود دریافت کرده است. شیوهٔ اندونزی در استفاده از این گروهها الگوبرداری شده از پاکستان است.
ماجرای بمبگذاری بوستون

بعد از این پیشگفتار میخواهم ماجرای بمبگذاری در مسابقهٔ ماراتون بوستون را در یک تصویر بسیار بزرگتر مورد تحلیل قرار دهم.
۱- ماجرای برادران سارنایف از سالها پیش آغاز شده بوده است ولی به خاطر کمبود اطلاعات به جایی نرسیده و به صورت یک پروندهٔ باز در بایگانی FBI قرار داشته است.
در سال ۲۰۱۱ در دهمین سالگرد حملهٔ القاعده به برجهای دو قلو در ۹ سپتامبر؛ جسد ۳ جوان یهودی به نامهای Brendan Mess و Erik Weissman و  Raphael Teken در حالی که گلوهایشان بریده شده بود در آپارتمانی درماساچوست یافته شد و چون «تیمور لنگ سارنایف» از دوستان نزدیک    Brendan Mess  بوده است. در آن زمان FBI به خاطر چچنی تبار بودن تیمور لنگ سارنایف از روسها تقاضای کمک اطلاعاتی مینماید و روسها به صورت محدودی اطلاعاتی را در اختیار FBI قرار میدهند و چون تحقیقات به جایی نمیرسد؛ «تیمور لنگ سارنایف» به صورت فردی که تحت نظر است قرار میگیرد. لذا اخباری که اشاره به همکاری روسها در سال ۲۰۱۱ با طرفهای آمریکایی منتشر میشوند؛ در این رابطه بوده و از نظر فنی صرفاً جنبهٔ «پلیسی» دارند.
۲- اگر به مقاله هایی که تاکنون در رابطه با سوریه منتشر کرده ام رجوع کنید به چند نقطهٔ کلیدی اشاره داشته ام که عبارتند از:
الف: حکومت بشار اسد به عنوان «دشمن دوست داشتنی» برای اسرائیل. در طول حاکمیت خاندان اسد؛ بعد از شکست مفتضحانه در نبردهای ۱۹۷۳ رژیم اسد بهترین پاسدار امنیت مرزی با اسرائیل بوده است؛ هرچند که سیاستهای خصمانهٔ خود را از طریق پشتیبانی گروههای جنگاور دیگر نشان داده باشد.
ب: ترس آمریکا و اسرائیل از جریانهای سلفی - جهادی مستقر در صحرای سینا و نوار غزه که با سازمان جهاد اسلامی (ساختهٔ سپاه قدس) رابطهٔ تنگاتنگ داشته و در صورت گسترش نفوذ گروههای سلفی جهادی در سوریه میتوانند به یک دردسر بزرگ تبدیل شوند.
پ: همانگونه که بارها گفته بودم و در نهایت نیز به واقعیت پیوست؛ جریان اخوان المسلمین اگر چه در زمانهای پیش از به دست گرفتن قدرت در مصر دوست تاکتیکی رژیم اسلامی حاکم بر ایران بود؛ ولی با نیرومندتر شدن و به دست گرفتن قدرت سیاسی در مصر و نفوذ در لیبی و تونس و بویژه در سوریه به سوی دشمنی با رژیم صفوی حاکم بر ایران کشانده شد. همچنین اخوان المسلمین با اینکه از نظر عقیدتی مادر تمامی گروههای تکفیری-جهادی در جهان تسنّن میباشد اما با جریان سلفی-جهادی اختلافات عمیقی دارد. میتوان اخوان المسلمین را یک جریان کارکشتهٔ «سیاسی-اسلامی» نامید و سازمانهای سلفی - جهادی را در چهارچوب سازمانهای «اطلاعاتی-امنیتی-نظامی» تعریف نمود که به همین دلیل میتوانند به عنوان یک بازوی «اطلاعاتی- نظامی» در اختیار  هر نیروی سیاسی-اسلامی و یا حتی کفّار آمریکا و اروپا قرار گیرند زیرا سنگواره های ۱۴۰۰ سال پیش  در نبردهای بدر و اُحُد هستند. لذا آنچه که به معاملهٔ جهان غرب با اخوان المسلمین مشهور شده است؛ امری کاملاً منطقی برای دفع خطر القاعده و نیروهای همسوی آن است.
ت: عربستان سعودی و قطر و سایر حاشیه نشینان خلیج فارس از ترس هژمونی اخوان المسلمین و در نهایت نفوذ جنبش بهار عربی به تقویت نیروهای سلفی-جهادی در سوریه پرداختند و ترکهای عثمانی نیز در یک بازی سه گانه برای به دست آوردن حداکثر منافع از یک سو به مواضع شبه اخوان المسلمینی و همچنین به کمک به نیروهای سلفی جهادی و از سوی دیگر بازی گاز در برابر طلا برای رژیم اسلامی حاکم بر ایران ادامه دادند.
ث: اروپا و آمریکا به خاطر عقب ماندن از حلقه های نفوذ تنها به پشتیبانیهای مالی از جریانهای اخوان المسلمینی و سکولار در معادلهٔ سوریه بسنده کردند.
ج: نفوذ جریانهای سلفی-جهادی به طور کنترل شده از طرف رژیم سوریه و روسیه و حاکمیت اسلامی اجازه یافت تا بخشی از شهر حلب را تصرف نماید؛ ولی در همان حد باقی ماند تا روسها و رژیم اسلامی ایران و بشار اسد بتوانند از این نیروها به عنوان «لولو خورخوره» برای متقاعد نمودن غرب در جهت دست کشیدن از حمایت مخالفین مسلح سوریه متقاعد سازند. پاسخ آقای باراک اوباما به پرسش دخالت مستقیم نظامی در سوریه که گفت: «چرا دخالت کنیم؟ تا میوه اش را القاعده بچیند» (نقل به معنی) نشانگر پیروزی سیاست چین و روسیه و رژیم اسلامی ایران و بشار اسد در رابطه با کوچه دادن به نیروهای سلفی - جهادی و استقرار آنها در حلب بود.
چ: اسرائیل در نهایت به این نتیجه رسید که یا نیروهای غربی باید در سوریه دخالت نظامی مستقیم نموده و سلسلهٔ زنجیر نیروهای سلفی - جهادی را که از عراق تا مصر کشیده شده است را پاره نمایند و یا اینکه به هیچ عنوان حق مسلح نمودن نیروهای مخالف رژیم بشار اسد به عنوان «دشمن دوست داشتنی» را ندارند.
با توجه به موارد بالا و عملیات بمبگذاری در بوستون آمریکا که از نظر من از طرف گروههای سلفی - جهادی تحت نفوذ روسیه و یا اقمارش (رژیم ایران و سوریه) انجام گرفته است؛ ماجرا را به خاک آمریکا کشانیدند تا به یک نتیجهٔ مشترک که حافظ منافع همهٔ گروههای درگیر به جز عربستان سعودی و قطر است برسند و آن حذف گروههای سلفی - جهادی از معادلهٔ بحران سوریه است. سخنان بشار اسد در پی انفجار بمب در بوستون مبنی بر اینکه آنچه که در سوریه میگذرد؛ دامن غرب را خواهد گرفت و همچنین فرستاده شدن چند نامهٔ انفجاری و آلوده به مواد سمّی برای باراک اوباما و سناتور آمریکایی یاد آور همان سناریوی  زمان پیش از حملهٔ آمریکا به عراق است. جالب توجه اینکه رژیم اسلامی دیگر به عربده هایی از قبیل «کار کار خود آمریکاییها و یهودی ها است» دست نیازیدند و به صورتی فوری این عملیات را محکوم نمودند. همکاری FSB روسیه با FBI و اجازه دادن به ماموران آن برای بازجویی از والدین تیمور لنگ سارنایف؛ در حد دادن اطلاعات کارآگاهی و پلیسی میباشد که برای سرپوش گذاشتن بر روی نقش روسها در این ماجرا برای تاثیر گذاری در سوریه بکار برده میشود. از طرف دیگر وزیر امور خارجهٔ عربستان سعودی ( سعود الفیصل) در ۱۷ آپریل بدون اعلام قبلی به کاخ سفید وارد و بلافاصله پذیرفته شد. سعود الفیصل اینبار به طور داوطلبانه پرونده های مربوط به جنگاوران سلفی - جهادی را با خود به همراه داشت و یقیناً میدانست که روسها چه آشی برایشان پخته اند.
«تیمور لنگ سارنایف» و برادرش «جوهر سارنایف» فدای ایجاد موازنهٔ قوا در سوریه شدند و این مسئله در زیر لایه های سیاسی تعقیب میشوند و آنچه که در خبر گزاریها مطرح میگردند؛ همگی در لایه های سطحی ماجرا و در حد تعقیب و گریز پلیسی دنبال میگردند. لذا زمان آن رسیده است که به توافقهای بزرگ نزدیک شویم که یک هدف مشترک را دنبال خواهند نمود که عبارت است از: «حذف جریانهای سلفی - جهادی از معادلهٔ بحران سوریه» که به صورت آشکار با متوقف شدن کمکهای نظامی غیر مستقیم کشورهای عربی به «جبهة النصرة» و سپس سرکوب آن دنبال خواهد شد.
پیشروی نیروهای مشترک حزب الله لبنان و ارتش بشار اسد در استان حمص و حملهٔ ارتش عراق به معترضین سنی مذهب و کشتار ۳۰ نفر از آنان؛ پروژهٔ مشترک «دشمنان متخاصم در سوریه» میباشد که البته از طرف رژیم اسلامی ایران اندکی به ادویهٔ آن اضافه شده است. این توافق (بیرون راندن القاعده) برخلاف تصور رژیم اسلامی ایران نه برای نجات بشار اسد بلکه برای از میان برداشتن زمینه های جانشینی مهلال القاعده» به جای «هلال شیعی» است که از طرف رژیم صفوی مسلک حاکم بر ایران به غلط تعبیر میشود. طراحی و نتایج این بازی را باید بعد از عجایب ملغمهٔ اعتقادی و رفتاری سلطانزاده رضا پهلوی ( شیعهٔ انساندوست= عجایب هشت و نهگانه) به عنوان عجایب دهگانه در دنیای سیاست ارزیابی نمود.

کژدم



۱۳۹۲ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

میخوای بدونی چه خبره؟؟؟ ... بدو بیا اینجا

بر اساس اخباری که در منابع اطلاعاتی غرق (غرب و شرق=غرق) منتشر شده است مردم سوریه و مبارزین مسلح دیگر همگی خسته شده اند و حتی بشار اسد هم خسته شده است و قرار است که همگی با هم جمع بِشَن بیان پیش آقای سلطانزاده رضا پهلوی تا همگی برن دادگاه لاهه و علیه آخرین ولی فقیه فرزانه اقامهٔ دعوا کنن. از طرف دیگه آمریکاییها هم به ندای آقای رضا پهلوی لبیک گفته و میخواهند که در ایران «رفراندوم آزاد زیر نظر همه» برگزار بشه و به همین جهت قراره ۱۰ میلیارد دلار (مواظب شمردن ارقام و واحد ها باشید. ۱۰ میلیارد دلار و نه ۱۰ میلیارد تومان) به اسرائیل و کشورهای عربی حوزهٔ خلیج فارس  کمک تسلیحاتی بکنه تا همگی بیان ایران و رفراندوم آزاد تحت نظارت همگانی برگزار کنند. گفته میشه که القاعده و سایر گروههای سلفی جهادی؛ چون بسیار مسلمان هستند و تقلب نمیکنند؛ بر این رفراندوم نظارت شرعی داشته باشند. دیپلماسی ایرانی هم به خاطر انفجار بوستون توی کونش عروسیه و عکس زن تیمور لنگ سارنایف را هم به عنوان سند نفوذ اسلام در آمریکا و محجبه شدن یک زن مشرک مسیحی پس از ایمان آوردن به دین مبین اسلام که میفرماید اگر به دختر شیرخواره تجاوز کردید و اعما و احشایش را به هم ریختید میتوانید پول دلالی الله (کفاره) را بدهیدو خرج زندگی آن بچه را هم تا آخر عمر بدهید و محمد هم شما را شفاعت بکند تا به بهشت پر از نوزادان شیرخوارهٔ باکره وارد شوید (هیچ مسلمان الاغی حتی نمیخواهد بفهمد که آن کودک شیر خوار بعد از آن زندگی نخواهد کرد؛ بلکه عمر خود را تا لحظهٔ مرگ با نکبت و درد و زخمهای عمیق روحی خواهد گذرانید) و به همین خاطر هم بود که آن زن مشرک مسیحی به خاطر آگاهی از این کرامات دین مبین اسلام؛ مسلمان و محجبه شد. میگویند که آقای رضا پهلوی و مادرش نیز این چیزها را میدانند و به همین خاطر بر مسلمان بودنشان پافشاری میکنند و نور و ایمان ساطع میکنند هر جلد قرآن آریا مهر را ۱۵ هزار دلار میفروشند ( بالاخره ما نفهمیدیم که این قرآن مال مجید آقا بوده و یا حاج آقا آریامهر). رضا پهلوی با این اعتقاداتش از حقوق زنان هم دفاع میکند (عجایب هشت و نهگانه). جالب تر و عجیبتر آنکه عده ای هم دور این شامورتی باز جمع شده اند و معلوم نیست خودشان را مسخره کرده اند و یا فکر میکنند که مردم احمق هستند؟ هوی...... گاو مجسم... با تواَم... آره درست فهمیدی با تواَم ..... کی میخوای سرتو از آخور بیرون بیاری و ببینی که دور و برت چه خبره؟
میگویند که سلطان جمشید شارمهد هم رادیو تندر را راه انداخته است و برنامه های چند سال پیش را دوباره پخش میکنه. همهٔ وبسایتهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم هم برایش کلی تبلیغات راه انداختند و به مردم خبر دادند که بفرمایید اینهم رادیوی انجمن پادشاهی شما؛ حالا زنها میتوانند زنگ بزنند و از سلطان شارمهد بخواهند که چند نفر از تکاوران پاسدار تندری را برای طلاق مسلحانهٔ آنها بفرستد. به خاطر بالا بودن نرخ تورم؛ یارانه های نقدی هم کفاف نمیدهند و قرار شده است که تکاوران پاسدار تندر آثار باستانی و موزه ها و آخر سر تخت جمشید را هم بفروشند و اول میان خودشان و اگر چیزی باقی ماند؛ بقیه را هم میان مردم تقسیم بکنند (مرحلهٔ سوم تندر). اگه میخواهید کمی در این وانفسا بخندید؛ به این رادیو گوش بدین.
رژیم در رابطه با صادرات نفتی هم بالاخره بعد از تلاشهای جانکاه توانست به همان نقطه ای برسد که صدام حسین دو دههٔ پیش رسیده بود؛ یعنی فروش نفت در برابر غذا و دارو. ولی فقیه فرزانه که اکنون در سوریه میجنگد تا فردا مجبور نباشد در خراسان بجنگد؛ (این احمق نمیداند که کسی که در سوریه میجنگد آنچنان ضعیف خواهد شد که نه در خراسان؛ بلکه در کوچهٔ خود خواهد جنگید؛ البته اگر به غارهای تورا بورا فرار نکرده باشد.). مقام معظم رهبری در فرمانی تاریخی فرموده اند که به کرهٔ شمالی نفت بفروشند. این یک ایجاز است و تنها از ذهن آدم باهوشی مانند خامنه ای میتواند تراوش کند. مسئله اینه که کرهٔ شمالی نه غذا دارد و نه دارو و حکومتش مثل فلسطینیها کاسهٔ گدایی به دست در انتظار صدقات و خیر سری های سازمان ملل نشسته است. پس داستان چیه؟ خوب معلومه که داستان چیه؟.. داستان دو وجه داره یک وجهش اینه که کرهٔ شمالی تبدیل به دلال و فروشندهٔ نفت قاچاق شود و در ازای بخشی از در آمد به آزمایشهای نیابتی هسته ای برای امام خامنه ای ادامه دهد و وجه دوم هم اینکه پیش پرداخت آزمایشات بعدی و تولید کلاهک را هم از حساب فروش نفت نیابتی؛ کم کند. (به این میگن استراتژیست باهوش) این کلک مرغابی خامنه ای آدم رو یاد داستان موش و سوراخ و دُم وجارو میندازه.
این قصهٔ انتخابات هم دیگه برای خودش «نوبر بهاره»؛. وبسایت بازتاب امروز از روزنامهٔ جمهوری اسلامی به شرح زیر نقل کرده که خودتان کلیک کنید و بخونید و وقت منو هم برای تایپ مجددش تلف نکنید:

با استعدادترین پاسدارها  ۳۴ سال تمام کونشان را پاره کردند و خودشان را به تمامی سوراخ سمبه های حکومتی چپاندند تا رسم کشورداری بیاموزند (که نتیجهٔ ۳۴ سالهٔ کشورداری اسلامی-شیعی-صفوی اش جلو چشممان است) و بعد اینهمه پاره شدن و جر خوردن و بخیه روی بخیه؛ اینهم کاندیداهای رژیم برای ریاست جمهوری هستند و گاوها و الاغهای حزب اللهی هم هر کدومشون پشت یکی از این حیوانات صف کشیده اند و هورا میکشند. (اگر خاک عالم کم است از ناسا بخواهیم از کرهٔ ماه هم خاک بیارن و به عنوان یارانه به این حزب اللهی ها بدن).  راستی اگه همهٔ مردان ولی فقیه فرزانه همینها هستند و اگر نور چشمی سبزهای تفالهٔ مذهبی رفسنجانی و خاتمی هستند؛ پرسش این است که استراتژیستهای واقعی پشت صحنه چه کسانی هستند و این عنترها را چه کسانی میگردانند و میچرخانند؟
پاسخ خیلی روشن است. استراتژیستهای اصلی که نخ حضرت آیته الله خامنه ای و ژنرال قاسم سلیمانی و حزب الله لبنان را در دست دارند؛ روسها و چینیها هستند. باور ندارید؟ به هرجایی که رژیم شیعی- صفوی حضور فعال دارد نگاهی بیندازید. همهٔ این مناطق برای چین و روسیه نقش استراتژیک دارند و رژیم اسلامی حاکم بر ایران سگ زنجیری چین و روسیه است. بعد از اینهمه ناملایماتی که از روسها دیده اند؛ تا به حال به جز آه و ناله و گفتن «تو را خدا اینکار رو نکن» در رابطه با چین و روسیه از آنها شنیده اید؟.... هرگز هم نخواهید شنید. آخوند یعنی ابن الوقت.... زمانی زیر پرچم انگلستان و حالا زیر پرچم «سازمان شانگهای».

کژدم

۱۳۹۲ فروردین ۲۹, پنجشنبه

بیانیهٔ رسمی شماره (۳) «جنبش پیشگامان کاویانی» برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران (اساسنامه)

با افتخار بیانیهٔ رسمی شماره ۳ یاران «جنبش پیشگامان کاویانی» را منتشر میکنم. در این بیانیه رئوس استراتژی مبارزاتی و اساسنامهٔ این گروه به صورت مشروح نگاشته شده است . با آرزوی موفقیت برای این یاران و امید به پیروزی جنبش دموکراسی خواهی مردم سراسر ایران.
لینک داونلود نسخهٔ PDF اساسنامهٔ «جنبش پیشگامان کاویانی» در انتهای صفحه برای علاقه مندان موجود است.
پیروز و سرفراز باشید.

کژدم

                      اساسنامهٔ «پیشگامان کاویانی» برای فراخوان «انجمن پادشاهی ایران»

پیشگفتار
هر سازمانی؛ اعم از گروهها و احزاب سیاسی؛ ارتش؛ وزارتخانه ها؛ باشگاههای ورزشی و..... دارای اساسنامه هستند. اما در این پیشگفتار تنها در چهارچوب احزاب و گروههای سیاسی؛ با توضیح مختصری در بارهٔ اساسنامه و اهمیت و ضرورت آن آغاز میکنیم.
اساسنامهٔ هر سازمانی بر خلاف تصور عمومی تنها نشانگر چهاچوب های تشکیلاتی یک سازمان و تعریف حوزه های وظایف بخشهای حزبی و رده بندی افراد به فرادست و فرودست و تنظیم روابط نیست بلکه  نشانگر زیر ساختهای  اندیشه های مبارزاتی میدانی سازمانها و احزاب  است. زیر ساختهای تفکر مبارزات میدانی احزاب و سازمانهای سیاسی را اهداف و استراتژیهای مبارزاتی  آنها تشکیل میدهد و اشکال و رده بندیهای سازمانی و تعریف نهادهای سازمانی وحوزهٔ وظایف آنها بر اساس ارادهٔ اجرایی و برنامه ریزی برای عملیاتی نمودن استراتژیهای مبارزاتی و تواناییهای موجود و همچنین ایجاد پتانسیلهای گوناگون برای روبرو شدن با حوادث پیشبینی شده در آینده و تحمل خطرات و ریسکها؛ تشکیل میدهند. از این روی اساسنامهٔ احزاب و سازمانها؛ گویای عمق تفکر مبارزاتی احزاب و تواناییهای عملی کنونی و پتانسیل آمادگی برای رویارویی با آینده است؛ مگر آنکه اساسنامه به صورت کلیشه ای از سایر احزاب و بدون تفکر در رابطه با ضرورت وجودی بخشها و حوزهٔ وظایف آنها و پروتوکولهای اجرایی و و جایگاه حقوقی بخشهای گوناگون کپی شده باشند. لذا با مطالعهٔ اساسنامهٔ هر تشکلی میتوان وظایف میدانی را که آن سازمان برای خود تعریف نموده است به آسانی شناخت و با  مقایسهٔ آنها با نیازهای مبارزاتی موجود به راحتی فهمید که آیا این سازمان شایستگی انجام وظایف و هدایت مبارزات را دارد و یا ندارد؟ مرامنامهٔ یک سازمان میتواند بسیار خوشایند به نظر آید؛ اما مسئله این است که مرامنامه از نظر زمانی معطوف به دورهٔ زمانی پس از پیروزی یک سازمان چه از طریق سرنگونی حاکمیت و یا پس از پیروزی در انتخابات میشود. بنابراین؛ حتی یک مرامنامه منسجم؛ هر چند که انگیزه ها و اهداف مبارزه را تعریف کرده و روشن میسازد؛ میتواند به خاطر عدم تواناییها و شایستگیهای تلاشگران در عرصهٔ مبارزات میدانی؛ در حد اهداف و آرزوهای دست نیافتنی باقی بماند.
شاید بتوان مانند مارکسیست لنینیستها و یا سلطنت طلبان مشروطه خواه مرامنامه را از روی مرامنامه های دیگران کپی کرد؛ اما با اساسنامه سازمانی نمیتوان چنین کاری انجام داد زیرا هر اساسنامه ای بدون وجود نهادهای سازمانی که در آن گنجانیده و یا پیشبینی شده اند؛ از همان آغاز زیر سوال خواهد بود.
اساسنامهٔ «پیشگامان کاویانی» نیز تافتهٔ جدا بافته ای نیست و ما نیز مانند سایر احزاب و گروهها؛ در صورت عدم توانایی در پاسخگویی به نیازهای ضروری جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران؛ از به دست گرفتن رهبری جنبش و یا حضور به عنوان یک نیروی موثر در جنبش باز خواهیم ماند.
آنچه که در پی این پیشگفتار خواهد آمد؛ نه بندهای بیجان همانند سایر اساسنامه ها؛ بلکه با ضرورتهای شناخته شده در شرایط کنونی همراه خواهد بود و با توجه به رشد جنبش و بروز ضرورتهای نوین؛ اساسنامهٔ موجود دستخوش تغییرات خواهد شد.

                     متن اساسنامهٔ «پیشگامان کاویانی» برای فراخوان «انجمن پادشاهی ایران»
این اساسنامه بر مبنای شناختی که ما از رژیم انیران اسلامی حاکم بر سرزمینمان و موقعیت ژئوپولتیک ایران و همچنین استراتژیهای کلان و منطقه ای کشورهای قدرتمند و اهدافی که کشورهای منطقه در رابطه با سرزمینمان دنبال میکنند و پیشبینی روند حوادث آینده و آماده نمودن مبارزان و مردم ایران برای رویارویی با این حوادث در جهت خنثی نمودن سیاستهای دشمنان ایران و سرنگونی رژیم اسلامی حاکم بر سرزمینمان استوار است.
این اساسنامه بیانگر استراتژی مبارزاتی «جنبش پیشگامان کاویانی» بوده و بر اساس پیشبینی نبرد های آینده تنظیم گردیده است.
                          
                        ما در آرزوی بهترین شرایط هستیم؛ اما برای بدترین شرایط ممکن آماده میشویم.

جنبش «پیشگامان کاویانی»؛ رژیم اسلامی حاکم بر ایران را نتیجهٔ فرایند بازتولید دوبارهٔ حاکمیت شیعی - صفوی دانسته و با توجه به تجربیات مبارزاتی ۳۴ سالهٔ اخیر؛ این حاکمیت را به عنوان یک حاکمیت نظامی – امنیتی مطلق میشناسد که ستون فقرات استراتژی کلان آنرا «حفظ حاکمیت به هر قیمت» تشکیل میدهد. آنچه که در ظاهر به صورت آزادی انتقادات در سطح جامعه دیده میشوند نتیجهٔ عقب نشینیهای ادواری رژیم در برابر مقاومت مردم ایران بوده است و بخش ذاتی این رژیم نیست. این عقب نشینیها به صورت برنامه ریزی شده و سازمانیافته انجام گرفته اند و به همین روی نه تنها به آزادی تشکلهای مدنی نینجامیده اند؛ بلکه رژیم با تحمل فشارهای اجتماعی و سیاسی که از طریق مبارزان بر حکومت اسلامی وارد میشوند دو حرکت سازمانیافته را در جهت استراتژی کلان «حفظ حاکمیت» آغاز نموده است که عبارتند از:
الف: تلاش برای؛ به بیراهه کشاندن مبارزان در عرصهٔ اندیشه و هدایت آنها به مسیرهای انحرافی گوناگونی که به اتلاف وقت و نیروی مبارزان بینجامد. رژیم  برای مقابله با هرگونه تمرکز فکری که بتواند به یک تشکل منسجم بینجامد و موجودیتش را به خطر اندازد از هیچ روشی رویگردان نیست و استراتژیستهای روسیه و چین و سایر حکومتهای سرکوبگر که همپیمانان رژیم هستند و منافع کلان خود را در ادامهٔ حیات حاکمیت اسلامی کنونی میدانند؛ نه تنها طراحان اصلی این بازیها و نیرنگها هستند بلکه از طریق جمع آوری اطلاعات و کمکهای نظامی و امنیتی برای سرکوب نیروهای مبارز و حفظ حاکمیت جمهوری اسلامی تلاش میکنند.
رژیم جمهوری اسلامی؛ مردم و خواسته های اساسی آنها و روشنفکرانی را که در جهت بر آوردن خواسته های مردم تلاش مینمایند را به عنوان دشمن تعریف نموده و سیاست خود را بر تارانیدن صفوف مبارزه و جلوگیری از متحد شدن مبارزان راستین و همچنین تقویت افکار سترون و غیر موثر از طریق بوجود آوردن گروههای ظاهراً مخالف و آفریدن نحله های گوناگون فکری (موازی سازی) و کمکهای مستقیم و غیر مستقیم به گروههای خودجوش شبه سیاسی که میتوانند موجبات پراکندگی فکری هر چه بیشتر در صفوف مبارزان را بوجود آورند؛ تعقیب میکنند.
ب: رژیم جمهوری اسلامی سرکوب شدید و متلاشی نمودن گروهها و سازمانهای مبارز حتی در سطح سندیکا های صنفی مستقل و جلوگیری از بوجود آمدن هرگونه تشکل سیاسی که پتانسیل تبدیل شدن به قطب سیاسی از آن به مشام میرسد را به عنوان یک ضرورت فوری در دستور وظایف نظامی – امنیتی خود قرار داده است.
شالوده های فکری ما در رابطه با مبارزات میدانی
الف: جنبش «پیشگامان کاویانی» بر خلاف تصور سایر نیروهای اپوزیسیون بر این باور است که جنبش رهاییبخش ایران شبیه انقلابهای کلاسیک سدهٔ اخیر نخواهد بود؛ بلکه ما بر این باوریم که نبرد سنگینی که میان قدرتهای بزرگ و بازیگران منطقه ای در خاورمیانه جریان دارد؛ پس از تاراندن بخشهای عربی «هلال شیعی» به سوی سرزمینمان به عنوان آخرین صحنهٔ نبرد قدرتها کشانده خواهد شد و مسیر جنبش رهاییبخش ایران از میان تندبادها و توفانهای جنگ میهنی بر علیه بیگانگان و مزدوران آنها از یک سو و نبرد با نیروهای وفادار به حاکمیت صنف انگلی روحانیت خواهد گذشت و مسیری بسیار خونین خواهد بود.
ب: جنبش «پیشگامان کاویانی» باید از هم اکنون مردم را از فاجعه ای که در انتظارسرزمینمان نشسته است آگاه نموده و با گسترش آگاهی به سوی سازماندهی مردم برای رویارویی با فجایع آینده حرکت کند.

مواردی که در فوق به ذکر آن پرداختیم خاستگاه های بنیادین اندیشه های عملیاتی و میدانی ما را تشکیل میدهند و بر این باوریم که ساختار سازمانی جنبش «پیشگامان کاویانی» باید بر اساس پاسخگویی عملی به این ضرورتها استوار شود و تنها با بوجود آوردن نهادهای ضروری و سازماندهی مردم برای نبردهای آینده است که خواهیم توانست مردم ایران و سرزمینمان را از توفانهای پیشِ رو نجات دهیم. اکنون صدای طبل جنگهای آینده از سوریه به گوش میرسند ولی با کمال تأسف کسی باور نمیکند که در فرداهای نزدیک این طبلها در درون میهنمان به صدا در خواهند آمد.




تعریف کلی ساختار سازمانی و مسائل امنیتی

۱- جنبش «پیشگامان کاویانی» یک سازمان سیاسی- نظامی مخفی خواهد بود و فعالیتهای علنی آن از طریق ایرانیارانی که مرامنامهٔ جنبش را پذیرفته و به طور داوطلبانه میخواهند برای رسیدن به اهداف اعلام شده؛ در بخشهای مبارزات علنی جنبش فعالیت نمایند انجام خواهد گرفت.
۲- جنبش «پیشگامان کاویانی» خود را در چهارچوب مبارزات صرفاً نظامی محصور نمیداند و از تمامی امکانات موجود برای فراخوان مردم به مبارزات مسالمت آمیز مانند اعتصابات و تظاهرات و شیوه های مبارزاتی نافرمانی مدنی برای سرنگونی رژیم حاکم اسلامی سود خواهد جست.

تاثیر مسائل امنیتی بر ساختار سازمانی

۱- «جنبش پیشگامان کاویانی» در شرایط کنونی بنا بر ضرورتهای امنیتی موجود؛ خود را نه به عنوان یک سازمان هرمی؛ بلکه به صورت یک سازمان افقی گسترش خواهد داد.
۲- «جنبش پیشگامان کاویانی» متشکل از انجمنهای «پیشگامان کاویانی» خواهد بود که بنا بر برآورد تواناییها و پتانسیلهای انجمن؛ در تعریف حوزهٔ فعالیت خویش خودمختار هستند و میتوانند اساسنامهٔ درونی خاص خود را داشته باشند.
۳- در شرایط کنونی رابطهٔ سایر انجمنهای «پیشگامان کاویانی» با ما (بنیانگذاران) تنها از طریق رابطهٔ مجازی امکانپذیر خواهد بود.
۴- درجهٔ رعایت مسائل امنیتی در «جنبش پیشگامان کاویانی» تا زمان مناسب و طبیعی برای به هم پیوستن انجمنها؛ به طور صد در صد است.
تبصرهٔ ۱ (بند ۴): هموندان هیچ یک از انجمنها نباید تحت تاثیر فرهنگ ضد امنیتی که بر اساس «نامت را بگو تا بدانیم کیستی؟» استوار است قرار گیرند و تمامی ارتباطات بیرونی آنها باید با هویتهای چندگانهٔ مستعار انجام گیرد. آنهایی که به دنبال کشف هویت هموندان هستند؛ نه برای پیوستن به جنبش بلکه برای دلیل تراشیهای واهی برای نپیوستن و یا کشف هویت مبارزان؛ چنین خواسته ای را مطرح مینمایند. ما ایمان داریم که پس از قدرت گرفتن جنبش «پیشگامان کاویانی» همگان راضی خواهند بود که بدون مطرح نمودن این پرسش ضد امنیتی و با بسنده نمودن به نام مستعار هموندان و حتی بدون ذکر نام مستعار نیز برای مذاکره و یا مصاحبهٔ مستقیم و یا غیرمستقیم به سراغ انجمنها بیایند. انجمنهای «پیشگامان کاویانی» بدون احساس خستگی باید برای نهادینه کردن این فرهنگ تدافعی بسیار مهم کوشا باشند و به یقین بدانند که طراحان اصلی پرسشهای ضد امنیتی نوکران بی جیره و مواجب دشمن هستند.
تبصرهٔ ۲ (بند ۴): هر انجمن «پیشگامان کاویانی» از یارانی که اعتماد کامل به همدیگر دارند تشکیل میگردد و مانند یک دژ غیر قابل نفوذ درهای خود را میبندد و هیچ انجمنی حق تلاش برای تماس و برقراری رابطه با سایر انجمنها را ندارد. هموندان انجمنها حق اظهار علنی پیوستگی و یا هموندی در انجمنهای «پیشگامان کاویانی» در جامعه را ندارند و تنها میتوانند به عنوان هواداران؛ آنهم در سطح «هوادار اندیشه» به فعالیت بپردازند و با گسترش تعداد هواداران سازمانیافته؛  امکان استتار هموندان در جمع هوادارن بوجود خواهد آمد تا بتوانند خود را از خطر قرار گرفته شدن به عنوان «هدف» از سوی نیروهای دشمن حفظ کنند.
تبصرهٔ ۳ (بند۴): در صورت پذیرفته شدن نیروهای جدید به هر انجمنی؛ باید از دادن هرگونه اطلاعات غیر ضروری در رابطه با تعداد هموندان و موقعیت آنها اعم از نام و آدرس و موقعیت شغلی به افراد جدید  شدیداً پرهیز شود و تنها در شرایط ضروی (مانند انجام عملیات) در حد ضرورت عملیاتی و با استفاده از نام مستعار موقت میتوانند هموندان را به یکدیگر معرفی نمایند.
تبصرهٔ ۴ (بند ۴): انجمنهای «پیشگامان کاویانی» باید از پذیرش افراد پُرگو و شهرت و جاه طلب به شدت خودداری نمایند. اینگونه افراد میتوانند به طور ناخواسته و در صورت برآورده نشدن نیتهای شخصی شان اهداف سرّی انجمن و طرحهای عملیاتی آنها را پیش از انجام به بیرون نشط داده و بحران ساز باشند.
تبصرهٔ ۵ (بند ۴): سکوت و خونسردی یکی از مهمترین منابع قدرت و حفظ قدرت است و انجمنها و هموندان را به موجوداتی دست نیافتنی تبدیل میسازد. سکوت در برابر احترام و مجیزگویی و تشجیع به همان اندازهٔ سکوت در برابر تحقیرها ارزشمند است و دشمنان را در رسیدن به اهداف و طرحهای عملیات جنگ روانی خود ناکام میگذارد. هموندان انجمنهای «پیشگامان کاویانی» باید بدانند که نه برای نام و جاه و نمایش شجاعت؛ بلکه برای رهایی مردم و سرزمینمان از زیر یوغ حاکمیت غارتگران اسلامی و معنی بخشیدن به زندگی مردم میهنمان در زیر سایهٔ یک حاکمیت دموکراتیک به میدان آمده اند.

حوزه های وظایف سازمانی

حوزه های وظایف مبارزاتی «جنبش پیشگامان کاویانی» بر اساس نگرش و پیشبینی ما در رابطه با حوادث آینده و استراتژی مبارزاتی تدوین شدهٔ ما استوار است.  بنا بر تحلیلهای ما از شرایط منطقه ای و اهداف قدرتهای بزرگ در خاورمیانه و همچنین نقش و اهداف کشورهای منطقه؛ آیندهٔ ایران برایند کشمکشهای تمامی این بازیگران با رژیم جمهوری اسلامی ایران از یک سوی و نقش مبارزات مردمی از سوی دیگر خواهد بود.
از نظر ما برخلاف تصور سران نظامی رژیم اسلامی که میگویند: «امروز در سوریه میجنگیم تا در فرداها مجبور به جنگیدن در تهران نباشیم»؛ این نبردهای گسترده در سوریه مهار نخواهد گردید و در نهایت به لانهٔ اصلی افعی های صفوی مسلک کشیده خواهد شد و بیگانگان برای تسلط بر سفرهٔ غارت در خانهٔ ما خواهند جنگید. گسترهٔ این سفرهٔ غارت چنان عظیم است که حتی تصور عقب نشینی قدرتهای بزرگ میتواند مبارزین و میهن پرستان راستین را به برزخ عقب افتادن از سیر حوادث و نهایتاً تن دادن به خواری و خفت و ویرانی های گسترده سرزمینشان وادارد.
از نظر ما رژیم جمهوری اسلامی حاکم بر سرزمینمان به سراشیبی شکست استراتژیک افتاده است و هیچ راه بازگشتی برای ادامهٔ حیات برایش باقی نمانده است و در صورت عدم وجود یک آلترناتیو قدرتمند سیاسی - نظامی؛ میهنمان وارث تلخترین فجایع غیر قابل باور این شکست استراتژیک خواهد بود.
بر اساس این برآورد «جنبش پیشگامان کاویانی» حوزهٔ وظایف خود را در دو بخش درون میهن و برون مرزها تعریف میکند.

وظایف درون مرزی

این وظایف بر اساس پاسخگویی به ضرورتهای مبارزاتی و کنترل بحران در درون میهن تعریف میشوند که عبارتند از:
۱- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» تخصصی برای ایجاد بیمارستانهای صحرایی و درمانگاههای خانگی.
۲- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای جلو گیری از فعالیتهای جنایی سازمان یافته و گروههای تبهکار در شرایط بحرانی.
۳- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای کمک به مردم برای خروج از مناطق جنگی و بحران زده.
۴- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای تهیه و جیره بندی آذوقه.
۵- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» تخصصی نظامی برای مبارزه با نیروهای وفادار به حاکمیت صنف انگلی روحانیت و مداحان و تصرف پادگانها و زاغه های مهمات و مبارزه با نیروهای مزدور خارجی.
۷- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» تبلیغاتی در جهت بالا بردن روحیهٔ مردم و تلاش برای ترغیب نظامیان برای پیوستن به نیروهای «پیشگامان کاویانی» برای نجات میهن.
۸- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای ایجاد شبکه های انتقال نیرو و جا به جایی مواد غذایی و دارویی و پوشاک.
۹- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای پیگیری شکایات مردم از گروههای سودجو و تبهکاری که با استفاده از نام سازمانها و گروههای مبارز به اخاذی و یا سرقت اموال مردم دست می یازند و مانند استخوان لای زخم عمل میکنند.
۱۰- تشکیل «انجمنهای کاویانی» تخصصی خنثی سازی اثرات بمبهای شیمیایی و کمک به مصدومین.
۱۱- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» تخصصی برای تصرف پایگاههای اتمی؛ نظامی و اقتصادی و انبارهای آذوقه و حفظ آنها در برابر تهاجم نیروهای بیگانه و غارتگران داخلی و تلاش برای جذب نیروهای آموزش دیده و متخصصین مربوطه.
۱۲- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای جمع آوری آوارگان جنگی و هدایت آنها به نقاط امن.
۱۳- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» در سرزمین ماد (کردستان) برای تبلیغ «مرامنامهٔ جنبش پیشگامان کاویانی» در میان مردم سرزمین ماد و ایجاد ارتباط با احزاب و سازمانهای مبارز سرزمین ماد برای پیوستن به «اتحادیهٔ میهنی ایران» و همچنین برقراری ارتباط با احزاب و سازمانهای کردستان ترکیه و عراق و سوریه برای تبیین آرمانهای «جنبش پیشگامان کاویانی» و دعوت به اتحاد تمامی سرزمینهای جدا افتادهٔ سرزمین ماد.
۱۴- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» در آذربایجان برای شناسایی شبکه ها و کانونهای پان ترکهای مزدور ترکهای عثمانی و حکومت خود خواندهٔ جمهوری باکو.
۱۵- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای شناسایی شبکه های مزدور «پان عرب» که مزدوری کشورهای عربی و امیرنشینهای حوزهٔ خلیج فارس را بر عهده دارند.
۱۶- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای تبلیغ مرامنامهٔ «جنبش پیشگامان کاویانی» در میان مردم عرب زبان ایران و تلاش برای ترغیب سازمانهای مبارز عرب زبان برای پیوستن به «اتحادیهٔ میهنی ایران».
۱۷- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای شناسایی کانونها و شبکه های «سلفی – جهادی» در سراسر ایران.
۱۸- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای تبلیغ مرامنامهٔ «جنبش پیشگامان کاویانی» در میان پناهندگانی که از سرزمین سوختهٔ آریانا (افغانستان) به سرزمینمان پناه آورده اند و تلاش برای بوجود آوردن شبکه های جنگاوران برای مقابله با نفوذ نیروهای مزدور «سلفی – جهادی» وابسته به حکومت کثیف پاکستان و کشورهای عربی.
۱۹- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای شکار افسران سپاه پاسداران و فرماندهان و معاونین فرماندهان نیروهای انتظامی و بسیجیهای مزدور و فعال.
۲۰- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای ایجاد ارتباط با نظامیان و گرداوری اطلاعات و فراهم آوردن شرایط مناسب برای انتقال جدا شدگان.
۲۱- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای گرد آوری کتابها و جزوه های آموزشی نیروهای دشمن (سپاه؛ نیروی انتظامی) و انتشار عمومی آنها برای براه انداختن یک آموزش فراگیر در جهت رشد آگاهی مبارزاتی میدانی برای کمک به همهٔ سازمانها و گروههای مبارز تا بتوانند در اتخاذ تدابیر تدافعی و تهاجمی در برابر دشمنان داخلی و خارجی از دانش لازم بهره مند گردند.  

برخی از حوزه های عملیاتی فوق نیاز به سازمانهای گستردهٔ خاص خود را دارند که در بیانیه های آموزشی به آنها خواهیم پرداخت.

وظایف برون مرزی

۱- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای مطالعهٔ نهادهای خیریه و یا بشردوستانه و ایجاد شبکه های ارتباطی با این نهادها؛ تا در زمان ضرورت بتوان کمکهای مالی و دارویی و غذایی دریافت نموده و به درون میهن هدایت نمود.
۲- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای ایجاد وبسایتها و شبکه های گوناگون مجازی برای تسهیل ارتباطات یاران و تبادل اطلاعات و نظرات.
۳- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای شناسایی عناصر مشکوک به همکاری با رژبم اسلامی و مزدوران شبکه های لابیئسیت در خارج از کشور و ایجاد یک بانک اطلاعاتی سرّی از نامها و آدرسها و محل کار و بر آورد سرمایه ها و داراییهای غیر منقول این مزدوران.
۴- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای شناسایی مراکز مالی و شرکتهای صوری و شرکتهای خارجی که با سرمایه های رژیم اسلامی کار میکنند جهت ایجاد بانک اطلاعاتی سرّی.
۵- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» تخصصی در رابطه با IT برای ورود به وبسایتهای حکومت اسلامی و سفارتخانه ها برای استخراج اطلاعات زنده و آموزش یاران با استعداد.
۶- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای سازماندهی فعالیتهای علنی هواداران از قبیل گروههای هنری؛ تبلیغی؛ سازماندهی و تدارک تظاهرات؛ گروههای کار داوطلبانه و جمع آوری کمکهای مالی؛ برای پرداخت هزینه های جاری مبارزات.
۷-  تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای ترجمهٔ بیانیه های جنبش به همهٔ زبانهای ایرانی (عربی؛ کردی؛  ترکی؛  طبری؛  لری؛ سمنانی و .... ) و تهیهٔ برنامه های رادیویی و تلویزیونی و ارتباط با هنرمندان ایرانیار.
۸- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای تبیین مرامنامه؛ استراتژی مبارزاتی و اساسنامه جنبش در میان ایرانیان و هواداران سایر نیروهای مبارز.
۹- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» برای شناسایی تشکلهای پان ترکیست و پان عربیست و کشف شبکه ها و ارتباطات آنها با حکومتهای عربی و ترکهای عثمانی و جمهوری خود خواندهٔ باکو و سایر کشورهای بیگانه.
۱۰- تشکیل انجمنهای «پیشگامان کاویانی» تخصصی برای ایجاد  شبکه های ارتباط با مراجع بین المللی و وزارت خانه های دولتها برای تببین مواضع «جنبش پیشگامان کاویانی».


پروتوکول های نظامی

۱- در شرایطی که نیروهای «جنبش پیشگامان کاویانی» توانایی نگاهداری اسیران گرفته شده از نیروهای دشمن را ندارند؛ بنا بر ضرورتهای شرایط جنگی باید بعد از گوشمالی موثر؛ آنها را رها کنند. به شکلی که نتوانند بار دیگر به میدان نبرد بازگردند.
۲- عملیاتهای نظامی باید طوری طراحی شوند که آسیبی به غیرنظامیان نرسد.
۳- کشتن نیروهای مسلحی که پس از اتمام مهمات به ناچار تسلیم میشوند درسی برای سایر مزدوران خواهد بود تا در زمان تسلیم؛ با خشابهای پُر و سلاحهایی با لولهٔ سرد تسلیم شوند.
۴- طبق تجربیات به دست آمده در ۳۴ سال اخیر؛ حماس و حزب الله لبنان برای محافظت از خود از سپرهای انسانی استفاده نموده و در صورت کشته و زخمی شدن افرادی که از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده میکنند؛ به تبلیغات شیون و زاری برای کشته شدگان روی می آورند. در این رابطه دو سیاست رایج وجود دارد که یکی از آنها به «پاسخ روسی» مشهور است و در این شیوه منطقه را به طول کامل از هر انسانی؛ چه گروگان و چه مهاجم پاک میکنند تا درسی برای مهاجمین باشد. شیوهٔ دوم شیوهٔ جراحی است که ظاهراً کشورهای قدرتمند غربی (در حد شعار و تبلیغات) تلاش میکنند که از آن شیوه استفاده نمایند. ارتش اسرائیل به خاطر جلوگیری از تبلیغات سوء دشمنانشان در استفاده از شیوهٔ جراحی مهارت زیادی پیدا کرده است. لذا در صورت استفادهٔ نیروهای دشمن از سپر انسانی؛ نیروهای «پیشگامان کاویانی» نباید از سلاحهای انفجاری استفاده نموده و موجبات کشتار بیگناهان را فراهم سازند.
۵- از هرگونه عملیات تخریب و انفجار که منجر به کشته و زخمی شدن مردم بیگناه و غیر نظامیان و کودکان شود؛ باید به شدت اجتناب نمود.
۶- در صورت عدم توانایی برای دستگیری و نگهداری عناصر اطلاعاتی و فرماندهان عملیاتی و کادرهای موثر دشمن؛ نباید از کشتن آنها اجتناب شود.
۷- شیوه های بازجویی معمول و مرسوم در سازمانهای اطلاعاتی که در شرایط اجتناب ناپذیر اعمال میشوند؛ در شرایط اجتناب ناپذیر جنگی بر علیه نیروهای دشمن برای تخلیهٔ اطلاعاتی مجاز است.
۸- از نظر ما چیزی به نام آخوند خوب و آخوند بد وجود ندارد و همهٔ آنها به عنوان انگلهای اجتماعی و مبلغین اندیشه های تباهی آفرین و ارتش فرهنگی رژیم شناخته میشوند که یا باید از این سرزمین بیرون روند و یا دست از زندگی انگلی و تبلیغ خرافات و دروغ بردارند و یا در راه افکارشان به بهشت فرستاده شوند. حذف فیزیکی آخوندهایی که با حاکمیت صفوی کنونی در ارتباط مستقیم و یا غیر مستقیم هستند؛ در اولویت قرار دارد و باید در شرایط کنونی از حذف آخوندهایی که نقشی در حاکمیت ندارند شدیداً اجتناب نمود تا رژیم نتواند با کشتار آنها انگشت اتهام را به سوی نیروهای مبارز نشانه رود.
۹- حذف فیزیکی تبهکاران شناخته شده و اعضای باندهای سازنیافتهٔ جنایتکار (قاچاقچیان مواد مخدر؛ راهزنان؛ باج گیران؛ متجاوزین جنسی و سارقان مسلح) برای کنترل بحران و تامین امنیت جانی و مالی و حیثیتی مردم در شرایط بحرانی یک ضرورت مبارزاتی است.

وظایف عمومی و انفرادی هموندان و هواداران

۱- آموختن و آموزش کمکهای اولیهٔ پزشکی؛ اولویتهای پزشکی در رابطه با مجروحان و آشنایی عمومی با داروها از قبیل آنتی بیوتیکها؛ داروهای بی حسی موضعی؛ شیوه های قطع خونریزی و داروهای مربوطه.
۲- جدی گرفتن آموزشهای نظامی در دورهٔ خدمت سربازی و آموختن شیوهٔ کار با سلاحهای گوناگون؛ شیوه های ساخت و خنثی نمودن ابزار انفجاری؛ تمرین ورزشهای دفاع شخصی ضروری؛ جهت آماده شدن برای نبردها.
۳- آموختن روشهای مقابله با سلاحهای شیمیایی و کمک رسانی به مصدومان شیمیایی.

تعریفی که ما از خود؛ به عنوان بنیانگذاران داریم

۱- ما به عنوان گروه بنیانگذاران «جنبش پیشگامان کاویانی» برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران؛ هیچگونه ادعای «رهبری خود خوانده» نداشته و خود را در حد یک «اتاق فکری سیاسی- نظامی» تعریف میکنیم.
۲- ما نظرات خود را غیر قابل اصلاح نمیدانیم و همانگونه که خود با پیروی از اندیشه های استاد فرود فولادوند پای به میدان گذاشته و در نهایت به اینجا رسیده ایم؛ راه پیشرفت و تغییر اندیشه های سیاسی را باز میدانیم و این راه هرگز بسته نخواهد شد و تلاش ما برای نهادینه کردن آیین کشورداری نوین بر اساس آیین های نیک و خردمندانهٔ نیاکانی است تا زمینهٔ ایجاد تغییرات دموکراتیک را برای نسل کنونی و نسلهای آینده را فراهم کنیم.
۳- ما آیین نامه های داخلی گروههایی را که به «جنبش پیشگامان کاویانی» میپیوندند محترم شمرده و اگر نظری مطرح نماییم تنها در حد یک نظر مشورتی خواهد بود.




پیش به سوی تشکیل اتحادیهٔ میهنی
پیش به سوی فراخوان انجمن پادشاهی ایران


پیشگامان کاویانی فراخوان انجمن پادشاهی ایران









بیانیهٔ شماره (۳)

پیشگامان کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران