۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۶, شنبه

من «افتخار» میکنم

«افتخار».... کلمه ای که بسیار میشنویم؛ براستی این کلمه چه مفهومی دارد؟..... با من به یک سفر «شمنی» بیایید....

- من به پسرم و یا دخترم؛ همسرم؛ پدرم؛ افتخار میکنم که انسان برجسته ای است.
- من افتخار میکنم که یک «ترک آذری» و یا «کّرد» و یا «مازندرانی» و یا .... ایرانی؛ آمریکایی؛ بریتانیایی؛ آلمانی .... هستم.
- من افتخار میکنم که سفید پوست؛ سیاهپوست؛ سرخپوست و ..... هستم.
- من به «کوروش»؛ «دیااُکو»؛ داریوش؛ آبراهام لینکلن و ناپلئون بناپارت؛ مولوی رومی؛ نیچه؛ ..... افتخار میکنم.
- من به اینکه مسیحی؛ مسلمان؛ هندو؛ یهودی؛ بهایی؛ و ....... هستم؛ افتخار میکنم.
- من به سربازان؛ پیشمرگه ها؛ فرماندهان .... افتخار میکنم.
- من به رهبرم افتخار میکنم.
- من به ثروت مالی ام افتخار میکنم.

اینگونه افتخارات؛ مانند پشگل همه جا ریخته اند و همگان به شکلی از اشکالِ «مجّانی» در حال افتخار هستند.

امّا آنهایی که شایستهٔ «افتخار به خود» هستند؛ هرگز افتخار نمیکنند. آنها «مدال پیروزی» را که خود بدست آورده اند؛ با همان «ارزش» به سینه دارند؛ که «مدال شکست ها» را. آنها وقتی برای «افتخار کردن» ندارند؛ زیرا به شدّت مشغول کار هستند.
آنها آینده را میسازند؛ آنها مسیر زندگی را تغییر میدهند و «هواداران» زیادی دارند که به «وجود آنها» به طور «مجانی» افتخار بکنند.

اینکه «پسرم»؛ «دخترم»؛ «پدرم» و..... انسان برجسته ای هستند؛ حتی نوک سوزنی از افتخاراتش به «افتخار کنندهٔ مجّانی» نمیرسد.
آنکه به «قوم» و «نژاد» افتخار میکند؛ آنرا «بدست نیاورده است» بلکه باید بداند که «وجودش»؛ تنها و تنها محصول یک «هم آغوشی» است و سرزمینی را که در آن به دنیا آمده است را «خودش نیافریده است» و یا حد اقل خودش «انتخاب» نکرده است.
«همهٔ افتخارِ» عملی که یک سرباز دلاور و یا یک پیشمرگ دلاور انجام میدهد؛ مال همان سرباز و یا  پیشمرگ است.
نه فرماندهش؛ و نه رهبرش؛ حتی صاحب ذرهّ ای از آن افتخار نیستند. سخنان رهبران و فرماندهانی که به «سربازانشان» افتخار میکنند؛ تنها ارزشِ تبلیغاتی دارد.

محصولاتی که  توسط «انسان»هایی مانند لئوناردو داوینچی؛ ادیسون؛ انشتین؛ نادر انقطاع و ...... تولید شده اند؛ میتواند در اختیار هر شخص و یا کمپانی قرار گیرند. امّا «افتخارِ آفرینش»؛ همگی مال آفرینندگان است.

«سیذارتا گوتاما بودا»؛ شاهزاده بود؛ ثروتمند بود. به معنی بی ارزش «افتخار رؤیایی مجّانی» و وجود مستمر و واقعی «رنج» پی بُرد. او به این روشنایی رسید که : «درد» را و «شادی» را نمیتوان تقسیم کرد. انسانها در تنهایی «رنج» میکشند و «شادی» نیز بسیار خصوصی است. (جملهٔ «من با شما احساس همدردی میکنم؛ یک دروغ است»).
او «افتخارِ مجّانی» شاهزاده بودن و ثروت را فراموش کرد و .... «بودا» شد. 
«سیذارتا گوتاما» پس از رسیدن به «نیروانا»؛ «بودا» شد. 
بودا همهٔ مدالهای «دست نیافتنی بودن» و راه رسیدن به آنرا بر سینه داشت. 
بسیار کسان به وجود «سیذارتا گوتاما بودا» افتخار میکنند امّا حتی دلیری تصوّر «راه» را ندارند.
بودای بیست و هشتم (بودای جنگاوری) یک آموزهٔ بزرگ را به شاگردان مکتبش آموخت:
« زمانی که یک شمن جنگاور؛ در برابر جنگاوری دیگر می ایستد؛ با تمامی وجودش میگوید: جنگیدن با شما یک افتخار است»
«شمن جنگاور» با این سخن در واقع میگوید که: هم پیروزی و هم مرگ را به یکسان میپذیرد و آنچه که مهم است؛ نه پیروزی؛ و نه مرگ؛ بلکه «نبرد» است.

کژدم

۸ نظر:

  1. همش می گویی نبرد. نبرد. نبرد. نبرد برای چی؟ بعد از نبرد باید چکار کرد. سازما ندهی فکریات چیست. جامعه را چگونه و بر چه اساسی می خواهی اداره کنی؟ ارتباط ما با بوداییسم چیست. ایا او یک وسیله راهگشاست. یا مقصود و منظور است؟ فرض کنیم فردا پیروز شدیم. اساس فکری ات برای اداره جامعه چیست. باز هم صرفا فقط نبرد است. نبرد برای چی؟

    پاسخحذف
  2. ناشناس گرامی
    پرسیدی که: ( فرض کنیم فردا پیروز شدیم. اساس فکری ات برای اداره جامعه چیست. باز هم صرفا فقط نبرد است. نبرد برای چی؟)

    پاسخ:

    http://kajdoum1.blogspot.com/2013/04/blog-post_5154.html

    پاسخحذف
  3. کژدم عزیز در صورت یک جرقه ناگهانی و فروپاشی غافلگیرانه رژیم همنطور که در بالا یکدوست گفته . همه میدانیم سپاه و نیروهای افتزاهی که اکنون به نیابت از سپاه ادم میکشند بطور کلی از بین رفته و فرار میکنندو یا کشته میشن. آیا با توجه به نارضایتی شدید نیروهای ارتش اعم از بازنشسته و یا شاغل که تقریبن در فقر هستند . در مقابل بازنشستگان و شاغلان سپاه که دراند میترکند از سیری . ایا نیروهای ارتش با توجه به مقبولیت انها در نزد مردم ظرفیت حفاظت مناطق جساس مثل فرودگاهها و اماکن دولتی و بانک مرکزی و موزها و.......... را دارند. چگونه میشود این نیروی موجود گه شاید تنها گزینه برای این اتفاق ناگهانی باشد را اماده برای چنین کاری بزرگ کرد. تا از غارتهای بزرگ و کشتارهای ها بعدی و ...و....... جلوگیری کرد تا آرامش نسبی به جامعه برگردد. گرچه بعید است نیرویی بتواند جلوی حمله میلیونی مردم فقیر را بگیرد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      چنین جرقهٔ ناگهانی در کار نخواهد بود. اگر هم اتفاق افتاد منجر به فروپاشی رژیم نمیشود. اگر به فکر نجات جان انگلهای صفوی و اوباشان پاسدار و بسیجی هستید؛ بهتر است که حتی فکر «آن کار بزرگ» را هم نکنید.
      نه تنها نباید جلو کشتار این اوباشان و انگلهای صفوی را گرفت. بلکه باید این کشتارها را به سوی هدف هدایت کرد. باید در فکرایجاد نیروهای سازمانیافتهٔ غیر رسمی و ناشناس بود تا زمین را از لوث وجود کثیف این حیوانات پاک کنند.
      زمانی که داعش حملات سنگین خود را در عراق آغاز کرد؛ یکی از خوانندگان گرامی که نامشان را نمیبرم؛ نظرش این بود که پیشمرگه های کردستان عراق میتوانند با آنها مقابله کنند؛ من به ایشان پاسخ دادم که به تنهایی نمیتوانند؛ زیرا شیوهٔ جنگی داعش با تمامی سازمانهای دیگر فرق بنیادی دارد. آنها مثل «سامورایی ها» میجنگند. این سخن را از روی باد معده نگفتم؛ بلکه بر اساس تجربیات شخصی خودم گفتم. اگر حمایت نظامی و پشتیبانی هوایی نیروهای ائتلاف همین امروز قطع شود؛ داعش میتواند به سرعت همهٔ مواضع از دست رفتهٔ خود را بازپس گرفته و کردستان عراق را هم تسخیر کند.
      اگر میخواهید با رژیم ننگین صفوی بجنگید؛ باید نیروهایی مانند داعش داشته باشید. اگر نمیتوانی؟؟ بهتر است که در صف انتخابات بعدی به یکی از رنگهای سبز و بنفش و زرد و .... رای بدهید.
      انجمنهای پیشگامان کاویانی نیز باید از همین امروز در کار اینگونه ساز و برگ باشند و گرنه بازی را خواهند باخت.
      حکومت ننگین صفوی با تظاهرات و جرقّه و بدون وجود نیروهای نظامی که بتوانند مانند «سامورایی» بجنگند؛ سرنگون نخواهد شد.
      اگر من در برخی نوشته ها به «بودای بیست هشتم» (بودای جنگاوری) اشاره میکنم؛ به خاطر فلسفه بافی و پر کردن این وبلاگ از مطالب هیجان انگیز نیست. کسی که مطلب را نمیگیرد؛ هرگز نخواهد گرفت.
      یا آمادهٔ نبرد مانند یک دانش آموز «آیین سامورایی» باشید؛ یا امید بستن به «جرقّه» و مردم میریزند بیرون و کار را تمام میکنند را فراموش کنید.
      مردمی که من میشناسم؛ تنها با دیدن شکستهای پی در پی اوباشان و انگلهای صفوی و دیدن اجساد پراکندهٔ آنهاست که به میدان خواهند آمد. چنین نبردی؛ یک رهبری مصمم برای «ریشه کنی مالاریا» میخواهد.
      اگر این سناریو را «خشن» میدانید؛ همه چیز را فراموش کنید.

      حذف
    2. ناشناس گرامی
      همانگونه که میبینید؛ حتی پیشمرگان کردستان نیز از گفتن این واقعیتها فرار میکنند. مشکل این است که همگان میخواهند سخنی را بشنوند که «باب میل و آرزوی آنهاست» و اگر بگویی که: «این ره که تو میروی به ترکستان است». ....همگی تُرش میکنند.
      اکثر مردم (انسان سانها) دوست دارند که بشنوند: تو پیروز هستی... تو همتا نداری....
      اگر بگویی که: تو نه تنها زشت هستی؛ بلکه احمق هم هستی؛ از تو فرار میکنند.
      این وبلاگ آیینه ای است که زشتیها و حماقتهای سازمانها و اشخاص را همانگونه که هستند؛ به آنها نشان میدهد.
      پس.... یا در برابر این آیینه ننشینید...
      و
      یا... زشتی و حماقت خود را ببینند و خود را دوباره بیافرینید.
      اگر از آیینه بگریزند؛ جز شکست.... دستاوردی نخواهند داشت.

      حذف
  4. آیا نگفتم که این بیشرفهای بُزدل فقط عربده میکشند؟

    http://www.radiofarda.com/content/f14_iranian_ship_has_not_arrived_yemen_so-far/27020186.html

    پاسخحذف
  5. http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1947682/آیا+تحریم%E2%80%8Cهای+کشتیرانی+ایران+به+گل+نشسته+است؟.html

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      سالهاست که «پشمک نیوزها» و «تشتک نیوزها» و «تابناک ها» و «دیپلماسی نیوزها» و ..... با یک مویز گرمی و با یک غوره سردیشان میشود. اینگونه وبسایتها؛ تنها از این نظر که بتوان «میزان شکستهای حاکمیت انگلی صفوی» را اندازه گرفت؛ برای مطالعه بسیار مفید هستند.
      این مطلب که لینک آنرا فرستادید؛ یک پرسش مهم را می آفریند:

      «کیسه کش فرزانه» در کدامین حماّم و چگونه «کون داده است» که آمریکا بر روی گشت و گذار کشتیهای تجاری اش چشم میپوشد؟
      امّا پرسش مهم تر این است که:
      چرا کشتی «ایران شاهد» (کشتی کمکهای نظامی-دارویی به حوثیهای کشک خور) هرگز به مقصد نخواهد رسید؟
      ناشناس گرامی
      آیا با کلمه ای به نام «طعمهٔ لذیذ» آشنایی دارید؟
      آیا میدانید که حیوانی که طعمه را میگیرد؛ میگوید: «بَه بَه ... چقدر خوشمزه است؟!!!).... و سپس در اوج حماقت؛ نخست «میگوزد» و سپس «میمیرد»؟؟
      (:

      حذف