پرسش مهمی که بسیاری از محافل سیاسی اکنون با آن روبرو هستند؛ تصمیم عجولانهٔ روسها در رابطه با فرستادن نیرو؛ تجهیزات نظامی و ساختن پایگاه نظامی در «لاذقیه» و سپس تبلیغات در مورد سخنرانی آیندهٔ «ولادیمیر پوتین» در سازمان ملل است که محتوای این سخنرانی به شرح زیر خواهد بود:
۱- حذف تحریمهای اقتصادی علیه رژیم پوتین و پذیرفتن شرایط کنونی در «اوکرائین».
۲- کمک به روسیه در رابطه با ریشه کن کردن نیروهای «سلفی - جهادی» در سوریه و آسیای میانه.
۳- همکاری با روسها برای حفظ رژیم «بشار اسد»؛ و دست کشیدن از حمایت القاعده و داعش و سرکوب همزمان هر دو سازمان؛ در ازای «تقسیم صوری قدرت در سوریه».
در واقع روسها هیچ پیشنهادی به نفع بازیگران دیگر ارائه نخواهند داد و میخواهند همهٔ غذا را در بشقاب خود بچینند و انتظار دارند که دیگران مثل احمقها این سهمیه بندی را بپذیرند. با اینکه روسها فکر میکنند که آرایش کنونی نیروها میتواند بازی را به نفع آنها تمام کند ولی همزمان خود را برای «سناریوهای بدتر» آماده میکنند. زیرا بازیگران نه تنها فقط کشورهای غربی نیستند؛ بلکه به «کدخدا» نیز اعتماد ندارند. به همین خاطر روسها به ساخت و ساز «اهرمهای فشار» روی آورده اند که از این قرار است:
۱- گسیل کردن بزرگترین زیردریایی اتمی روسیه به دریای مدیترانه که مسلح به ۲۰۰ کلاهک هسته ای است و حتی موشکهای کافی برای پرتاب آنها در این زیردریایی وجود ندارد و «بلوف بودن» آن از همین نقطه آشکار است. (چیزی شبیه رفتن به شکار مرغابی با کاتیوشا).
۲- ساختن پایگاه هوایی عجولانه و مأموریت دادن به «حاجی بادمجان میرزا قاسمی» برای فرستادن نیروهای ویژهٔ سپاه پاچاهارداران به سوریه و هماهنگ کردن «مزدوران جمع آوری شدهٔ شیعه» برای قرار گرفتن در «تحت امر ژنرالوف های روسی». اکنون برای ساکنین ایران و اوباشانی که خود را «اپوزیسیون» مینامند باید روشن شده باشد که اوباشان سپاه پاچاهارداران و «دلقک فرزانه»؛ نوکران کت بسته و حلقه به گوش روسها هستند.
۳- صدور احتمالی سامانهٔ ضد هوایی و ضد موشکی S-300 به سوریه (البته به خرج مشترک روسیه و «عنتر فرزانه»). امّا اینکه چرا از «صدور احتمالی» این سامانه سخن میگویم؛ دلیل آن مخالفت اسرائیل است و هرچند که روسها به اسرائیل وعده هایی داده اند؛ امّا اینکه این پیشنهادات پذیرفته شوند؛ داستان دیگری است.
اکنون همه ماجرا «در ظاهر» به این امر ختم میشود که دولت اوباما و اسرائیل؛ طعمه را بپذیرند و به قلّاب روسها بیفتند و یا آب را بیشتر گل آلود کنند؟ امّا آنچه که در ظاهر به نظر میرسد؛ در «عمق» میتواند به یک «تلهٔ بزرگتر» برای روسها و حاکمیت انگل فرزانه؛ تبدیل شود.
مسئلهٔ دیگری که هم روسها و هم «نوکر فرزانه» به فراموشی سپرده اند؛ همان کسانی هستند که ۴۰ سال پیش؛ کشتی امید روسها را در افغانستان به گل نشاندند. یعنی کشورهای ساکت عربی. کشورهای عربی سخن نمیگویند و اگر هم حرفی بزنند؛ «عربده کشی» نیست. همین کشورها در سکوت کامل «بهار عربی» را مهار کردند و عراق و سوریه را با استفاده از «نیروهای نیابتی» به جهنمی برای «انگل فرزانه» و «گروهبان حاجی بادمجان» تبدیل نمودند و در بحرین و یمن نیز؛ به طور مستقیم وارد نبرد شدند؛ امّا هرگز نه به «مانورهای پرهزینهٔ دروغین» و ادعای اختراعات عجیب و غریب روی آوردند و نه «عربده» کشیدند. امّا آنچه که در این روند مهم بود اینکه: حاکمیت صفوی مسلک حاکم بر ایران؛ هرگز جراًت ورود مستقیم به هیچ نبردی را به خود راه نداد و به «بیراههٔ پر هزینه» زد و نهایتاً به «ترکستان» رسید که اکنون میبینید.به نظر من «حاکمیت انگلهای صفوی» در برون مرزها شکست خواهد خورد و شکست آنها در برون مرزها؛ راه شکست آنها در درون مرزها را بسیار هموار خواهد کرد؛ امّا این شکستها هیچ دست آوردی برای ساکنین ایران به جز دردهای بی پایان و غیر قابل درمان نخواهد داشت. زیرا نمیخواهند بیدار شوند.
اکنون همه ماجرا «در ظاهر» به این امر ختم میشود که دولت اوباما و اسرائیل؛ طعمه را بپذیرند و به قلّاب روسها بیفتند و یا آب را بیشتر گل آلود کنند؟ امّا آنچه که در ظاهر به نظر میرسد؛ در «عمق» میتواند به یک «تلهٔ بزرگتر» برای روسها و حاکمیت انگل فرزانه؛ تبدیل شود.
مسئلهٔ دیگری که هم روسها و هم «نوکر فرزانه» به فراموشی سپرده اند؛ همان کسانی هستند که ۴۰ سال پیش؛ کشتی امید روسها را در افغانستان به گل نشاندند. یعنی کشورهای ساکت عربی. کشورهای عربی سخن نمیگویند و اگر هم حرفی بزنند؛ «عربده کشی» نیست. همین کشورها در سکوت کامل «بهار عربی» را مهار کردند و عراق و سوریه را با استفاده از «نیروهای نیابتی» به جهنمی برای «انگل فرزانه» و «گروهبان حاجی بادمجان» تبدیل نمودند و در بحرین و یمن نیز؛ به طور مستقیم وارد نبرد شدند؛ امّا هرگز نه به «مانورهای پرهزینهٔ دروغین» و ادعای اختراعات عجیب و غریب روی آوردند و نه «عربده» کشیدند. امّا آنچه که در این روند مهم بود اینکه: حاکمیت صفوی مسلک حاکم بر ایران؛ هرگز جراًت ورود مستقیم به هیچ نبردی را به خود راه نداد و به «بیراههٔ پر هزینه» زد و نهایتاً به «ترکستان» رسید که اکنون میبینید.به نظر من «حاکمیت انگلهای صفوی» در برون مرزها شکست خواهد خورد و شکست آنها در برون مرزها؛ راه شکست آنها در درون مرزها را بسیار هموار خواهد کرد؛ امّا این شکستها هیچ دست آوردی برای ساکنین ایران به جز دردهای بی پایان و غیر قابل درمان نخواهد داشت. زیرا نمیخواهند بیدار شوند.
در اینجا ۲ پرسش بسیار مهم مطرح میشود:
۱- چرا روسها اینهمه عجله دارند؟
۲- چرا «عنتر فرزانه» ( که نقش واقعی او نشان دادن جای «دوست» و بویژه «دشمن» است)؛ گروهبان واقعی و «ژنرال هالیوددی» و نیروهای به اصطلاح ویژهٔ پاچاهارداران خود (حدود ۱۰۰۰ نفر) را با این عجله به «تحت فرمان در آمدن روسها» فرا خوانده و به سوریه فرستاده است؟
آیا مسئله این است که رژیم اسد در حال فروپاشی کامل است؟ و یا در کنار آن؛ «فروپاشی شبکهٔ حوثیهای احمق» که قلادهٔ خود را به دست «خَرِ مُرده» سپرده و سرنوشت مردم خود را به «توفان» سپرده اند؛ نیز اهمیت دارد؟
پاسخ من به این ۲ پرسش این است:
۱- روسها در حال تحلیل رفتن در زیر فشارهای اقتصادی هستند و حلقهٔ دارِ تحریمهای اقتصادی؛ هر روز تنگتر شده و پایین آمدن قیمت نفت نیز مزید بر علّت گردیده است. لذا چنین فکر میکنند که با بکار گیری «نوکر فرزانه» و «گروهبان حاجی بادمجان» و «انگل حسن نصرالله» برای دفاع از رژیم اسد و دادن وعدهٔ پیروزی و حفظ «بخش نهایی هلال شیعی» (بخش علوی نشین سوریه و جنوب لبنان) دست به آرایش نیرویی زده اند که همهٔ گرد آمدگان در این نیرو «سوته دلان» هستند و به «حمایت» نیاز دارند. امّا هدف روسها نجات بشار اسد و یا حفظ هلال شیعی نیست؛ بلکه معامله با آمریکاست. به همین خاطر نیز؛ روسها به صورتی «محافظه کارانه» و قطره چکانی وارد معادلهٔ سوریه شده اند هرچند که ظاهراً صدای بوقهای تبلیغاتی بسیار بلندتر از صدای چکاچک شمشیرهای آنها در میدان نبرد است.
۲- انگل فرزانه هیچ چارهٔ دیگری ندارد. «یمن» از دست رفته است و در آینده ای نزدیک؛ بخش اعظم انرژی «ناتوی عربی» صرف سرنگونی رژیم اسد خواهد شد. لذا «عنتر فرزانه» چاره ای به جز به گردن انداختن «قلاّدهٔ سیرک دار شمالی» ندارد. امّا این آخرین بازی او خواهد بود. زیرا «سیرک دار بزرگ» به دنبال اهداف دیگری است.
اینکه کسی بتواند باور کند که روسها با چند تانک و جنگنده بخواهند سرنوشت نبرد در سوریه را تغییر دهند؛ مانند «اعتقاد به امام بسیار شجاع چاه نورد»؛ کاملاً بی اساس و از روی «بدبختی و ذلّت» و «عسر و حرج» است.
نتیجه اینکه:
در سایهٔ این وعده های سر خرمنِ روسها به «عنتر فرزانه»؛ مذاکرات انتقال اورانیوم غنی شده به روسیه مانند اسب بادپا؛ چهارنعل پیش میرود. امّا اگر «اقتصاد چین» در یکی دو ماه آینده؛ یک زمین لرزهٔ بزرگتر را تجربه کند؛ روسهای نفت فروش و «انگلهای آرزومند فروش نفت»؛ با همدیگر به ملاقات «امام چاه نورد» به چاه فرو خواهند رفت. روسها اینرا میدانند. امّا انگل فرزانه؛ هنوز «آیةالکرسی» میخواند؛ تا دری باز شود.
کژدم
آیا مسئله این است که رژیم اسد در حال فروپاشی کامل است؟ و یا در کنار آن؛ «فروپاشی شبکهٔ حوثیهای احمق» که قلادهٔ خود را به دست «خَرِ مُرده» سپرده و سرنوشت مردم خود را به «توفان» سپرده اند؛ نیز اهمیت دارد؟
پاسخ من به این ۲ پرسش این است:
۱- روسها در حال تحلیل رفتن در زیر فشارهای اقتصادی هستند و حلقهٔ دارِ تحریمهای اقتصادی؛ هر روز تنگتر شده و پایین آمدن قیمت نفت نیز مزید بر علّت گردیده است. لذا چنین فکر میکنند که با بکار گیری «نوکر فرزانه» و «گروهبان حاجی بادمجان» و «انگل حسن نصرالله» برای دفاع از رژیم اسد و دادن وعدهٔ پیروزی و حفظ «بخش نهایی هلال شیعی» (بخش علوی نشین سوریه و جنوب لبنان) دست به آرایش نیرویی زده اند که همهٔ گرد آمدگان در این نیرو «سوته دلان» هستند و به «حمایت» نیاز دارند. امّا هدف روسها نجات بشار اسد و یا حفظ هلال شیعی نیست؛ بلکه معامله با آمریکاست. به همین خاطر نیز؛ روسها به صورتی «محافظه کارانه» و قطره چکانی وارد معادلهٔ سوریه شده اند هرچند که ظاهراً صدای بوقهای تبلیغاتی بسیار بلندتر از صدای چکاچک شمشیرهای آنها در میدان نبرد است.
۲- انگل فرزانه هیچ چارهٔ دیگری ندارد. «یمن» از دست رفته است و در آینده ای نزدیک؛ بخش اعظم انرژی «ناتوی عربی» صرف سرنگونی رژیم اسد خواهد شد. لذا «عنتر فرزانه» چاره ای به جز به گردن انداختن «قلاّدهٔ سیرک دار شمالی» ندارد. امّا این آخرین بازی او خواهد بود. زیرا «سیرک دار بزرگ» به دنبال اهداف دیگری است.
اینکه کسی بتواند باور کند که روسها با چند تانک و جنگنده بخواهند سرنوشت نبرد در سوریه را تغییر دهند؛ مانند «اعتقاد به امام بسیار شجاع چاه نورد»؛ کاملاً بی اساس و از روی «بدبختی و ذلّت» و «عسر و حرج» است.
نتیجه اینکه:
در سایهٔ این وعده های سر خرمنِ روسها به «عنتر فرزانه»؛ مذاکرات انتقال اورانیوم غنی شده به روسیه مانند اسب بادپا؛ چهارنعل پیش میرود. امّا اگر «اقتصاد چین» در یکی دو ماه آینده؛ یک زمین لرزهٔ بزرگتر را تجربه کند؛ روسهای نفت فروش و «انگلهای آرزومند فروش نفت»؛ با همدیگر به ملاقات «امام چاه نورد» به چاه فرو خواهند رفت. روسها اینرا میدانند. امّا انگل فرزانه؛ هنوز «آیةالکرسی» میخواند؛ تا دری باز شود.
کژدم