این نوشته به بهانهٔ پاسخ به یکی از خوانندگان است که خواسته بودند نظرشان منتشر نشود و بیشترِ روی سخنشان با من و انتقاد از من بود که چرا دیگر دربارهٔ ایران نمی نویسم؟ این نوشتار ترسیم یک تصویر بزرگ است که میتواند رابطهٔ گذشته و حال و آینده را مانند «گوگل ارث» (Google Earth) ترسیم و تعریف کند.
ناشناس گرامی
ناشناس گرامی
من فکر میکنم که نه تنها در رابطه با ایران؛ بلکه در رابطه با بسیاری از مفاهیم و نظریه های سیاسی و معادلات جهانی از قبیل «دهکدهٔ جهانی» و «خاورمیانهٔ بزرگ» و بویژه معادله های «دو سَر باخت»ی که رژیم کثیف شیعیان صفوی؛ ایران را به کام آنها کشیده است و ترسیم روند «شکست استراتژیک»؛ بسیار نوشته ام امّا مدتها است که به این نتیجه رسیده ام که ایران مدّت زیادی است که از نقطهٔ بی بازگشت (آخرین نقطهٔ عطف) گذشته و هیچ راهی به جز رسیدن به خط پایان شکست استراتژیک و ویرانی کامل در برابرش وجود ندارد؛ حتّی اگر رژیم انگلهای صفوی بخواهد راه «زین العابدین بیمار» را انتخاب کند و یا رژیم کثیف شیعی سرنگون شود.
به خاطر عمق و گسترهٔ ویرانه ای که باقی خواهد ماند؛ هیچ تغییر قابل توجّهی که در کوتاه مدّت (۱۰ تا ۱۵ سال) بتوان احساس کرد؛ مشاهده نخواهد شد حتّی اگر رهبر رژیم جدید «کوروش بزرگ» باشد. شاید بگویید که بسیار نا امید شده ام و وضعیت به این بدیها هم نیست و روزنه های امید فراوانی وجود دارند. امّا نظر من این است که فاجعه بسیار عمیقتر از آنی است که فکرش را میکنیم و هر روزه به عمق و گسترهٔ آن افزوده میشود.
وقتی خبر «واگذار کردن مدیریّت چاه بهار به هندوستان» را میشنوید؛ باید نه «زنگها» بلکه «ناقوسها» در ذهنتان به صدا در آیند و به مفهوم قدیمی «استعمار» (عصر قاجار تا مصدّق) فکر کنید؛ زمانی که بیگانگان برای مدیریّت «حضور مستقیم» داشتند.
به خاطر عمق و گسترهٔ ویرانه ای که باقی خواهد ماند؛ هیچ تغییر قابل توجّهی که در کوتاه مدّت (۱۰ تا ۱۵ سال) بتوان احساس کرد؛ مشاهده نخواهد شد حتّی اگر رهبر رژیم جدید «کوروش بزرگ» باشد. شاید بگویید که بسیار نا امید شده ام و وضعیت به این بدیها هم نیست و روزنه های امید فراوانی وجود دارند. امّا نظر من این است که فاجعه بسیار عمیقتر از آنی است که فکرش را میکنیم و هر روزه به عمق و گسترهٔ آن افزوده میشود.
وقتی خبر «واگذار کردن مدیریّت چاه بهار به هندوستان» را میشنوید؛ باید نه «زنگها» بلکه «ناقوسها» در ذهنتان به صدا در آیند و به مفهوم قدیمی «استعمار» (عصر قاجار تا مصدّق) فکر کنید؛ زمانی که بیگانگان برای مدیریّت «حضور مستقیم» داشتند.
حتّی اگر شیوهٔ استعمار کهن را نیز بپذیریم؛ مگر «هندوستان» که خود یک کشور در حال توسعه (یعنی عقب مانده) به شمار می آید؛ چه چیزی دارد که به ایران بدهد؟ مگر آنکه وضعیت ایران چنان تأسف بار است که «هندوستان» با آنهمه مشکلات داخلی که نمونهٔ بارز و سمبلیک آن این است که برای هر ۹۰ نفر «یک مستراح» دارد؛ برای رژیم شیعه مسلک «قبلهٔ تمدّن» به حساب می آید. همان هندوستانی که در برابر نفت برنجهای پسمانده و مسموم و غیر استاندارد و کپک زده اش و یا سایر محصولات بُنجل خود را برای ساکنین ایران توسط دلّالهای «بیتهای گوناگون کرمهای مستراح صفوی» و یا «هیئت مؤتلفه ای ها» و سپاه پاچاهارداران؛ صادر میکرد و حد اکثر اینکه میخواست بدهی هایش را به «روپیه» بپردازد (چیزی در حدّ «شاهی» و «دینار»). ماجرای «چین» را هم همگان میدانند که بسیار مشابه است.
مثلی قدیمی هست که میگوید: در میان اینهمه پیامبر چرا «جرجیس» را انتخاب کردی؟ پاسخ این مثل در مورد رژیم خیانت پیشگان صفوی مسلک و ساکنین آریایی نژاد ضریح لیس حسین و رضا اسهالی که خود را ایرانی میدانند این است: «هیچیک از پیامبران نامدار؛ تقاضای ساکنین آریایی نژاد شیعه مسلک خاک بر سر و نابغه های ازدواج سفیدی و سینه زنان زینب صیغه ای را به تخمش نیز حساب نمی کند»؛ لذا گزینه ای به جُز «جرجیس» نمانده است.
نقش و تاثیر «گلوبالیستها» بر ایران
بارها گفته ام که تمامی جفتک پرانیهای خمینی و انگل فرزانه به این خاطر بوده و هست که به آنها «کوچه» دادند و همچنان کوچه میدهند تا تمامی «قِرِ کَمَرِ اسلامیشان را بریزند» و هر چه بیشتر ایران را در باتلاق فرو ببرند. استاد فرود فولادوند نخستین کسی بود که این مسئله را مطرح نمود؛ امّا متاسفانه آنرا در چهارچوبهای کهن از «تعریف استعمار» بر رسی میکرد. امّا من تلاش کردم که دلایل اصلی این «کوچه دادنها» را در دنیای کنونی که بسیار با دوران استعمار در زمان «قاجاریه» و «مصدّق» و «حاجی محمّد رضا» تفاوت دارد بررسی کنم ولی فکر می کنم که سخنانم شنیدار نداشته و گوشی را نوازش نداده است.
«تفکّر تکفیری شیعی» که نقطهٔ مقابل «تفکّر تکفیری سنّی» است؛ مهم ترین سلاحی بود و همچنان هست که توان آنرا دارد تا خاورمیانه را به آتش بکشد و تا کنون وظیفهٔ خود را به نیکی انجام داده است و دقیقاً به همین خاطر است که حاکمیت شیعی حاکم بر ایران در معادلهٔ «توازن قوا برای ویرانی تدریجی ساختارهای کُهن خاورمیانه» همچنان کاربُرد دارد.
حاکمیّت شیعی ایران؛ پُلی است که در نهایت توانست روسیه را نیز به این بازی مرگبار بکشاند. هرچند که «پوتین استراتژیست» همچنان فکر میکند که در حال بازی کردن با ورقهای منطقه ای برای دفاع از منافع روسیه است؛ امّا از این امر غافل است که «منافع خیالی روسیه» همان تله ای است که برای روسها گسترده شده است؛ تا آنها را به «میدان مین» بکشانند. واقعیتهای کنونی نشان میدهد که روسها؛ به این میدان مین کشانده شده و هر روزه بیشتر از روز پیش در آن پیش میروند. هرچند که روسها فکر میکنند که با استفاده از نیروهای انگل فرزانه به عنوان «سدّ شکن» به پیش میروند؛ امّا واقعیت این است که «روسها وارد این میدان شده اند» و باید بهای ورود به این «تئاتر» را بپردازند. پرسش بعدی این است که آیا روسها برای پرداخت بهای بلیط نیز سناریویی دارند؟ پاسخ این است که بله... روسها بهای بلیط ورود به این نمایش را از جیب «ایران» پرداخت میکنند و در نهایت نیز ساکنین ایران هستند که این بها را خواهند پرداخت و روسها با لیسیدن لبهایشان و پاک کردن صورتشان؛ خواهند توانست با تحمّل زخهای سطحی بیرون بروند. امّا همهٔ اینها فقط یک «رؤیا» است؛ زیرا روسیه با اینکه دارای قدرت اتمی است؛ امّا از نظر اقتصادی شبیه یک کشور جهان سوّمی میباشد. لذا زمین بازی روسها بسیار تنگ است و تنگی زمین بازی برای کشوری مانند روسیه امکان «فروش دوستان و نوکران احمق» برای حفظ منافع روسیه را افزایش میدهد؛ و این؛ همان سرنوشت نهایی ایران و ساکنین ایران است که برای چند صدمین بار توسط دیگران فروخته شوند و همچنان بر احساس «آریایی نژاد کوروش پرست بودن» ولی «اخته و بی خایه» باقی بمانند تا منتظر «شنبه بازاری دیگر» و «فروخته شدن به دستی دیگر» باشند.
ناشناس گرامی
حتماً ویدیوی «روسپی زاده خزعلی» را که به رادیو فردا نیز کشانده شد را نیز دیده اید. این ویدیو برای شما چه پیامی دارد؟ آیا کژدم همهٔ این سخنان را سالها پیش از به وقوع پیوستنشان نگفته بود؟ آیا کژدم با نوشتار کوتاه «هوی.... حاجی بادمجان میرزا قاسمی» .... همهٔ این هشدارها را پیش از وقوع فاجعه مطرح نکرده بود؟ ... پس آن نقطهٔ مهم که باید از آن آغاز میکردیم؛ به کجا رفته است؟..... من میگویم که آن نقطه به تاریخ پیوسته است و این «روسپی زادهٔ خزعلی» در حال قرقره کردن مدفوعی است که کژدم سالها پیش ریده بود.
اینکه سخنان چند سال پیش کژدم؛ توسط روسپی زاده هایی که خود را «امید ایرانیان» مینامند؛ قرقره میشود؛ نشانهٔ روشنفکری و نوید «آینده ای روشن» نیست. بلکه سخن گفتن از «کذشته» است که به نام «کشف و شهود روشنفکرانه» به خورد «آریایی نژادهای خاک بر سر» داده میشود (نوش داروی بعد از مرگ سهراب).
بارها گفته ام که حملهٔ جورج بوش به عراق؛ یک اشتباه نبود؛ حتّی اولتیماتوم حمله نیز اشتباه نبود و به صورتی کاملاً عمدی صورت گرفت. حتّی استفاده کردن از «احمد چلبی» نیز اشتباه نبود؛ بلکه همهٔ اینها برای پی ریزی یک سناریوی بزرگ مورد استفاده قرار گرفتند. احمد چلبی را به عنوان «منبع اطلاعاتی قابل اعتماد» مطرح نموده و سپس او را به عنوان کسی که در حال فریب دادن «جورج بوش» است تا صدّام حسین کافر را سرنگون کرده و عراق و کربلا مانند هلو به دامن انگل فرزانه خواهد افتاد؛ به پاچهٔ انگل فرزانه فرو کردند و از کمکهای رژیم انگلهای صفوی برای حمله به عراق سود جُستند. این همان چیزی بود که «گلوبالیستها» میخواستند تا «جنگ شیعه و سّنّی» آغاز شود و «احمق فرزانه» بنا بر «طبیعت ثانوی مذهبی» به سادگی بدام افتاد و آنچه که اکنون در خاورمیانه و آفریقا میبینیم ؛ «نوع رقیق شدهٔ اهداف کلان گلوبالیستها» میباشد که هرچند که بارها توضیح داده ام؛ باز هم توضیح خواهم داد. من حمله به عراق را در حد انفجار اتمی میدانستم که امواج انفجار آن تا شمال آفریقا و آسیای مرکزی و ترکستان چین خواهد رفت. این حرکت با آنچه که «بهار عربی» نام گرفت؛ پیگیری شد. اگر به سخنان جورج بوش و اوباما نگاهی بیندازیم؛ نقاط مشترک زیادی در رابطه با حکومتهای خاورمیانه و روسیه خواهیم دید. استراتژی کلان «گلوبالیستها»؛ همهٔ حکومتهای منطقه را هدف قرار میداد و جورج بوش و اوباما؛ به این حکومتها هشدار میدادند که خود را با واقعیتهای آینده تطبیق دهند و گرنه دچار بحران خواهند شد. این سخنان مشترک و مشابه را حتّی در رابطه با اسرائیل نیز میتوانید به صورتی روشن پیدا کنید. جورج بوش اسرائیل را نصیحت میکرد که «باید به گذشتهای دردناک تن در دهد» و همین سخنان توسط اوباما نیز به شکلی جدّی تر پیگیری شد. حملهٔ بعدی به خاورمیانه توسط گلوبالیستها با «بهار عربی» آغاز گردید که نتایج آن را در سوریه و لیبی میبینیم. عملیات «اخوان المسلمینی سازی» منطقه با مقاومت شدید عربستان و مردم مصر و تونس شکست خورد. لذا حملهٔ سوّم با ظهور «داعش» آغاز گردید.
ادامه دارد
کژدم
نقش و تاثیر «گلوبالیستها» بر ایران
بارها گفته ام که تمامی جفتک پرانیهای خمینی و انگل فرزانه به این خاطر بوده و هست که به آنها «کوچه» دادند و همچنان کوچه میدهند تا تمامی «قِرِ کَمَرِ اسلامیشان را بریزند» و هر چه بیشتر ایران را در باتلاق فرو ببرند. استاد فرود فولادوند نخستین کسی بود که این مسئله را مطرح نمود؛ امّا متاسفانه آنرا در چهارچوبهای کهن از «تعریف استعمار» بر رسی میکرد. امّا من تلاش کردم که دلایل اصلی این «کوچه دادنها» را در دنیای کنونی که بسیار با دوران استعمار در زمان «قاجاریه» و «مصدّق» و «حاجی محمّد رضا» تفاوت دارد بررسی کنم ولی فکر می کنم که سخنانم شنیدار نداشته و گوشی را نوازش نداده است.
«تفکّر تکفیری شیعی» که نقطهٔ مقابل «تفکّر تکفیری سنّی» است؛ مهم ترین سلاحی بود و همچنان هست که توان آنرا دارد تا خاورمیانه را به آتش بکشد و تا کنون وظیفهٔ خود را به نیکی انجام داده است و دقیقاً به همین خاطر است که حاکمیت شیعی حاکم بر ایران در معادلهٔ «توازن قوا برای ویرانی تدریجی ساختارهای کُهن خاورمیانه» همچنان کاربُرد دارد.
حاکمیّت شیعی ایران؛ پُلی است که در نهایت توانست روسیه را نیز به این بازی مرگبار بکشاند. هرچند که «پوتین استراتژیست» همچنان فکر میکند که در حال بازی کردن با ورقهای منطقه ای برای دفاع از منافع روسیه است؛ امّا از این امر غافل است که «منافع خیالی روسیه» همان تله ای است که برای روسها گسترده شده است؛ تا آنها را به «میدان مین» بکشانند. واقعیتهای کنونی نشان میدهد که روسها؛ به این میدان مین کشانده شده و هر روزه بیشتر از روز پیش در آن پیش میروند. هرچند که روسها فکر میکنند که با استفاده از نیروهای انگل فرزانه به عنوان «سدّ شکن» به پیش میروند؛ امّا واقعیت این است که «روسها وارد این میدان شده اند» و باید بهای ورود به این «تئاتر» را بپردازند. پرسش بعدی این است که آیا روسها برای پرداخت بهای بلیط نیز سناریویی دارند؟ پاسخ این است که بله... روسها بهای بلیط ورود به این نمایش را از جیب «ایران» پرداخت میکنند و در نهایت نیز ساکنین ایران هستند که این بها را خواهند پرداخت و روسها با لیسیدن لبهایشان و پاک کردن صورتشان؛ خواهند توانست با تحمّل زخهای سطحی بیرون بروند. امّا همهٔ اینها فقط یک «رؤیا» است؛ زیرا روسیه با اینکه دارای قدرت اتمی است؛ امّا از نظر اقتصادی شبیه یک کشور جهان سوّمی میباشد. لذا زمین بازی روسها بسیار تنگ است و تنگی زمین بازی برای کشوری مانند روسیه امکان «فروش دوستان و نوکران احمق» برای حفظ منافع روسیه را افزایش میدهد؛ و این؛ همان سرنوشت نهایی ایران و ساکنین ایران است که برای چند صدمین بار توسط دیگران فروخته شوند و همچنان بر احساس «آریایی نژاد کوروش پرست بودن» ولی «اخته و بی خایه» باقی بمانند تا منتظر «شنبه بازاری دیگر» و «فروخته شدن به دستی دیگر» باشند.
ناشناس گرامی
حتماً ویدیوی «روسپی زاده خزعلی» را که به رادیو فردا نیز کشانده شد را نیز دیده اید. این ویدیو برای شما چه پیامی دارد؟ آیا کژدم همهٔ این سخنان را سالها پیش از به وقوع پیوستنشان نگفته بود؟ آیا کژدم با نوشتار کوتاه «هوی.... حاجی بادمجان میرزا قاسمی» .... همهٔ این هشدارها را پیش از وقوع فاجعه مطرح نکرده بود؟ ... پس آن نقطهٔ مهم که باید از آن آغاز میکردیم؛ به کجا رفته است؟..... من میگویم که آن نقطه به تاریخ پیوسته است و این «روسپی زادهٔ خزعلی» در حال قرقره کردن مدفوعی است که کژدم سالها پیش ریده بود.
اینکه سخنان چند سال پیش کژدم؛ توسط روسپی زاده هایی که خود را «امید ایرانیان» مینامند؛ قرقره میشود؛ نشانهٔ روشنفکری و نوید «آینده ای روشن» نیست. بلکه سخن گفتن از «کذشته» است که به نام «کشف و شهود روشنفکرانه» به خورد «آریایی نژادهای خاک بر سر» داده میشود (نوش داروی بعد از مرگ سهراب).
بارها گفته ام که حملهٔ جورج بوش به عراق؛ یک اشتباه نبود؛ حتّی اولتیماتوم حمله نیز اشتباه نبود و به صورتی کاملاً عمدی صورت گرفت. حتّی استفاده کردن از «احمد چلبی» نیز اشتباه نبود؛ بلکه همهٔ اینها برای پی ریزی یک سناریوی بزرگ مورد استفاده قرار گرفتند. احمد چلبی را به عنوان «منبع اطلاعاتی قابل اعتماد» مطرح نموده و سپس او را به عنوان کسی که در حال فریب دادن «جورج بوش» است تا صدّام حسین کافر را سرنگون کرده و عراق و کربلا مانند هلو به دامن انگل فرزانه خواهد افتاد؛ به پاچهٔ انگل فرزانه فرو کردند و از کمکهای رژیم انگلهای صفوی برای حمله به عراق سود جُستند. این همان چیزی بود که «گلوبالیستها» میخواستند تا «جنگ شیعه و سّنّی» آغاز شود و «احمق فرزانه» بنا بر «طبیعت ثانوی مذهبی» به سادگی بدام افتاد و آنچه که اکنون در خاورمیانه و آفریقا میبینیم ؛ «نوع رقیق شدهٔ اهداف کلان گلوبالیستها» میباشد که هرچند که بارها توضیح داده ام؛ باز هم توضیح خواهم داد. من حمله به عراق را در حد انفجار اتمی میدانستم که امواج انفجار آن تا شمال آفریقا و آسیای مرکزی و ترکستان چین خواهد رفت. این حرکت با آنچه که «بهار عربی» نام گرفت؛ پیگیری شد. اگر به سخنان جورج بوش و اوباما نگاهی بیندازیم؛ نقاط مشترک زیادی در رابطه با حکومتهای خاورمیانه و روسیه خواهیم دید. استراتژی کلان «گلوبالیستها»؛ همهٔ حکومتهای منطقه را هدف قرار میداد و جورج بوش و اوباما؛ به این حکومتها هشدار میدادند که خود را با واقعیتهای آینده تطبیق دهند و گرنه دچار بحران خواهند شد. این سخنان مشترک و مشابه را حتّی در رابطه با اسرائیل نیز میتوانید به صورتی روشن پیدا کنید. جورج بوش اسرائیل را نصیحت میکرد که «باید به گذشتهای دردناک تن در دهد» و همین سخنان توسط اوباما نیز به شکلی جدّی تر پیگیری شد. حملهٔ بعدی به خاورمیانه توسط گلوبالیستها با «بهار عربی» آغاز گردید که نتایج آن را در سوریه و لیبی میبینیم. عملیات «اخوان المسلمینی سازی» منطقه با مقاومت شدید عربستان و مردم مصر و تونس شکست خورد. لذا حملهٔ سوّم با ظهور «داعش» آغاز گردید.
ادامه دارد
کژدم
کژدم جان ممنون از تحلیلت.همه اینها درست. اما هدف نهایی امریکا ایا خاور میانه ای بسیار ضعیف است؟ یا فروش اسلحه.ویا تغییر نقشه ویا همه اینها به اضافه اهداف دیگر که شاید بفکر ما نرسد؟ در هر صورت ایا همه این قضایا می تواند اهداف و نتایج پیچیده تری داشته باشد که باز هم بفکر ما نرسد. مثلا بین اخوندا و عربستان قرار است کدام بیشتر اسیب ببینند. موضوع یمن به کجا ختم می شود.ایا سناریو های هماهنگ شده ای بین امریکا و غرب و روس و یا بین امریکا و غرب و ایران یا عربستان وجود دارد؟ موضوع نفت ممکن است برای امریکا جذابیتش را از دست داده باشد. اما جهت دهی و موضوع ان در خاور میانه به کجا ختم خواهد شد؟ ایا سناریویی برای تغییر حکومت ها دستکم در یکی دو کشور وجود دارد؟ نقش اسراییل در خاور میانه در اینده چه خواهد شد؟ شما یک تصویر کلی را در جهت فروپاشی خاور میانه مطرح می کنی. که البته کاملا درست است.ولی این یک تصویر کلی است .بسیاری جزییات هست که باید به انها هم توجه نمود.که موضوع را ممکن است خیلی پیچیده تر از اینها کند. از تحلیل های کژدمی ات ممنون.
پاسخحذفناشناس گرامی
حذفنخست باید یک اشتباه بزرگ را که خود نیز در آن گرفتار بودم را باید توضیح دهم. من نیز مثل شما از سیاستهای آمریکا سخن میگفتم؛ امّا با مطالعهٔ انتخابات آمریکا به این اشتباه بزرگ پی بُردم که آنچه که به نام آمریکا انجام میشود؛ سیاست آمریکایی نیست و از زمان به روی کار آمدن «جورج هربرت واکر بوش» (جورج بوش - پدر)به عنوان نخستین نماینده و یا «نفوذی گلوبالیستها»؛ مسیر حرکت آمریکا انحنا برداشته است و اکنون حدود۳۲ سال است که «گلوبالیستها» یکی پس از دیگری سکّان هدایت آمریکا و جهان را به عهده گرفته اند و نامهای «اروپا» و «آمریکا» لوث شده اند. باراک اوباما و هیلاری کلینتون و خانوادهٔ بوش و بیل کلینتون و میت رامنی و اطرافیانش؛ هیچ کدامشان آمریکا را نمایندگی نمیکنند؛ بلکه همگی در یک جبهه قرار دارند که سیاستهایشان نمایندهٔ «گلوبالیستها» است که هدفشان از میان برداشتن مرزها و ایجاد «حکومت جهانی تحت سیطرهٔ سرمایه داری کلان جهانی» است که از آن با نام «New World Order» یاد میشود.
آقای «دونالد ترامپ» نمایندهٔ واقعی آمریکا است. او رهبر جنبش ناسیونالیستی آمریکا برای بازپس گرفتن سکّان هدایت آمریکا است. دنیا به خودی خود به سمت جهانی شدن به پیش نمیرود؛ مگر آنکه اراده ای قدرتمند در پشت آن باشد. انتخابات کنونی آمریکا را شاید بتوان مهم ترین انتخابات تاریخی آمریکا دانست که یا به سمت ویرانی آمریکا به دست هیلاری کلینتون (نوکر گلوبالیستها) و یا بازیافت آمریکا بدست دونالد ترامپ (رهبر جنبش ناسیونالیستی آمریکا) خواهد افتاد. اگر دونالد ترامپ پیزوز شود؛ بار دیگر میتوان از «سیاستهای آمریکا» سخن گفت. امّا اگر هیلاری کلینتون پیروز شود؛ «برکسیت» نیز شکست خواهد خورد و «گلوبالیستها» پیروز خواهند شد. به همین خاطر است که همهٔ جهان غرب و چین و ژاپن و هر کشوری که از آبشخور «گلوبالیستها» به نان و نوایی رسیده اند؛ دونالد ترامپ را سرزنش میکنند. اگر دونالد ترامپ پیروز شود؛ «عقاب بزرگ» باز هم ظهور خواهد کرد و گلوبالیستها شکست سنگینی خواهند خورد.
در پی مطالعاتی که داشته ام؛ اکنون میدانم که جنبش ناسیونالیستی آمریکا به رهبری دونالد ترامپ؛ چه اهدافی را دنبال میکند؟ (حتّی اگر این اهداف را در گاوصندوق نگهداری کنند)؛ که اگر بتوانم در بخشهای بعدی این نوشتار (به بهانهٔ پاسخ به یک پرسش) توضیح خواهم داد.
امّا در رابطه با اینکه چه کسی (رژیم شیعی ایران و یا سلاطین حاکم بر عربستان) بیشتر آسیب خواهند دید؟ باید بگویم که هرکسی که به جنگ کشانیده شود متحمّل تلفات میشود. لذا هم ایران و هم عربستان سعودی مانند یک گلولهٔ برفی در دستهای داغ جنگ و کشتار آب خواهند شد.
ناشناس گرامی
شما در چند جمله یک گونی بزرگ از پرسشها را پیش روی من خالی کرده اید که پاسخ دادن به همهٔ آنها نه تنها ساده نیست؛ بلکه بسیار پیچیده تر از آن هستند که تصور میشود.
در مقطع کنونی که جهان در حال انتظار میان ۲ انتخاب به سر می بَرَد؛ هرگونه پاسخی که باید بدهم میتواند اشتباه باشد. مگر آنکه هر دو سوی و مسیری را که این انتخابات در پیشِ روی تحوّلات آینده خواهد گذاشت را مطرح و تحلیل کنم.
این امر با نوشتار وبلاگی میسّر نیست. مگر آنکه در یک مصاحبهٔ چند جلسه ای شرکت کرده و توضیح دهم.
جناب كژدم قرار بود راجع به نفت ده ساله ايران بنويسيد چه شد
پاسخحذفناشناس گرامی
حذفدر بخش دوّم به این مسئله خواهم پرداخت.
x1_افرین کژدم گرامی لپ کلام را بیان نمودید/ درودها
پاسخحذفدرودها کژدم گرامی / اصل مطلب را بیان فرمودید/
پاسخحذفکژدم جان لینک تصویری یا صوتی از خودت نداری؟ لطفا اگر داری همین جا بذار.منظورم لینک مصاحبه یا گفتگوست.
پاسخحذفناشناس گرامی
حذفاگر به صفحهٔ یوتیوب من رجوع کنید؛ چندین فایل صوتی در آنجا موجود است و فایلهای دیگری هم در آرشیو وبسایت تندر همچنان موجود هستند. هرچند که مسائلی که در رابطه با آنها سخن گفته ام شاید مسائل روز نیستند؛ امّا میتوانند شما را با ساختار فکری من آشنا کنند.
هرچند که ماهها پیش از این پیشنهاد کرده بودم و اکنون اندکی دیر شده است؛ امّا میتواند مسیر ماجراها را تغییر دهد.
پاسخحذفhttp://www.radiofarda.com/a/f35_reuters_us_officials_syria_rebels/28015535.html
درود بر شما
پاسخحذفبه خاطر می آورم که چند ماه پیش سران دول دنیا در همایشی تصمیم گرفتند که میزان آلاینده های تولید شده توسط انسان را تا سال 2050 به سطحی قابل جذب برای کره زمین پایین آورند. شروع این اراده و خواست از سالها پیش بوجود آمده بود و به گمانم معاون آقای کلینتون (اسمشون رو فراموش کردم) در خصوص گرمایش کره زمین کمپین های مختلفی داشتند. به هر حال، خواست بقا ،به عنوان اصلی ترین و مهمترین غریضه ذاتی هر موجودی، باعث خواهد شد که نوع انسان در میزان مصرف از سخت های فسیلی بازنگری کند و بلایای طبیعی (که به طرقی غیر طبیعی) در آینده میبایست با آن مواجه شود را به تعویق اندازد.
احتمالا در وبلاگ وزین شما در این مورد خوانده بودم که چنین سیاستی منجر خواهد شد که امریکا هر چه سریعتر (طی سه یا چهار سال) سیاست های خرید/فروش نفت خام خود را بازنگری کند و اتفاقاً چند ماه بعد از آن مقاله امریکا موانع صادرات نفت خود را از میان برداشت و به عنوان رقیبی مهم برای روسیه و خاورمیانه وارد میدان گشت. اطمینان دارم چنین سیاستی از سال ها قبل برنامه ریزی شده بوده و به آشوب کشاندن خاورمیانه برای ایجاد تفرقه در بین کشورهای تولید کننده نفت آن و همچنین درگیر کردن روسیه در این میان بخش مهمی از این سیاست بوده (حتی نوید جنگ های سی ساله در خاورمیانه از طرف آقای اوباما با این مطلب میتواند مرتبط باشد).
البته شاید هم دعوا واقعاً سر نفت نباشه و من خیلی دایی جان ناپلئونی فکر میکنم؛ اما تمامی دعاوی ریشه اقتصادی دارند و متاسفانه ما تو خواب خرگوشی هستیم و کماکان دنیا را با چهارچوب ها و اسلوب های ذهنی کهنه تجزیه و تحلیل میکنیم. ما هنوز تو گذشته گیر کردیم و نمیدانم کی رویا پردازی های این خواب خرگوشی میتواند به پایان برسد.
پاینده باشید.
ناشناس گرامی
حذفماجرای «خودکفایی در عرصهٔ انرژی» در آمریکا تاریخی طولانی دارد. «رونالد ریگان» نخستین رئیس جمهوری آمریکا بود که گامی متهورانه در این زمینه برداشت و از پروژهٔ «نفت شیل» که در زمان او سرتاسر ضرر بود حمایت کرد. اکنون پروژهٔ «نفت شیل» در میانهٔ راه رسیدن به برابری قیمت با «نفتهای چاه» است. ما همیشه به پیشاهنگان و «حمایت کنندگان» نیاز داریم.
نفت شیل که زمانی ارزش تولید هر بشکهٔ آن بیش از ۱۰ برابر قیمت فروش نفت شناخته شدهٔ بازار بود و تولید آن احمقانه به نظر میرسید؛ اکنون از نظر بازار فروش به مرز «همسنگی با نفت معمولی» نزدیک میشود و آیندهٔ درخشانی دارد. لذا استفاده از این منبع انرژی در شرایط کنونی را «توطئه» نمیدانم؛ بلکه آنرا دستاوردی میدانم که سالیان درازی از «ریسک» و «ضرر دهی» را پشت سر گذاشته و اکنون در حال «بار آوری و ثمر دهی» است. چنین پروژه هایی در کشورهایی که «جهان سوّمی» نامیده میشوند؛ به خاطر تنبلی ذهنی و میانگین بسیار پایین «درجهٔ هوش گلّه ای» که احتراماً «درجهٔ هوش ملّی» نامیده میشود؛ هرگز خریداری نداشته است و اگر به دقّت نگاه کنید؛ «تقلید میمون وار» به جای آن نشسته است (از تانک فلّاق گرفته تا زیبایی پستان و تقلید میمون وار زندگی شهر نشینی).
من قصد توهین به شما و یا آزردن شما را ندارم و فقط میخواهم که از سخنان «کتابی» و «کلیشه ای» شما انتفاد کنم.
مسئلهٔ «ادامهٔ بقاء» که به عنوان یکی از غرایض اصلی مطرح نمودید؛ به طور «فلسفی و کلّی گویی» درست است؛ امّا ظهور «میدانی» آن
در بسیاری از موارد به «کشتار هم نوع» و «به بردگی گرفتن هم نوع» منجر میشود.
مسئلهٔ اصلی این است که ما در «میدان» زندگی میکنیم و نه در «لابلای صفحات کتابهای فلسفی و کُلّی گویی».
به زبان ساده:
ادامهٔ زندگی «تو» در ابتدایی ترین حالت؛ در گرو «مرگ حیوانات و گیاهان» و در پیچیده ترین حالت «مرگ دیگر هم نوعان و طبیعت» است.
مثلی شمنی وجود دارد که میگوید:
«نمیتوانی زندگی ببخشی .... مگر آنکه زندگی دیگری را بستانی».
درودی دوباره کژدم جان
حذفبه هیچ وجه آزرده نشدم و اگر هم روزی چنین شد حتما آب یخ میخورم. D;
البته که خواست بقا، و در امتداد آن خواست قدرت، منجر به تمامی موارد گفته شده شما میشود. هیچ شکی در این نیست. در واقع میشه گفت مفهومی با عنوان "صلح" مفهومی انتضاعی است و زاده تخیلات و در آن "میدان" هیچ چیزی به غیر از جنگ وجود ندارد.
در مورد نفت هم باید بگویم که اطلاعات من اندک است و بیان نظراتم تنها به منظور یادگیری بیشتر است. آنچه که سعی در بیان آن داشتم این است که نفت به عنوان کالایی استراتژیک به اواخر عمر استراتژیک بودنش نزدیک میشود و همین امر باعث نزاع اقتصادی شده است که محصول ثانویه آن آشوب خاورمیانه است. که اگر چنین نمیشد اوپک به پایان عمر خود نمیرسید و شاید اجماعی از کشورهای خاورمیانه در کنار روسیه میتوانست قد علم کند و "اکنون به ثمر نشستن نفت شیل امریکایی" ، قبل از ظهور انرژی های پاک تر و راهکارهای مصرف بهینه، را به میوه ای پر ضرر تبدیل کند.
قبول دارم که کتابی مینویسم و هرکاری کردم نشد متفاوت و راحت تر بنویسم. پوزش.
ناشناس گرامی
حذفتنها انرژی پاکی که هم قابل اعتماد است و هم پرقدرت و ارزان همان انرژی هسته ای است. سیستمهایی که از «انرژی باد» و یا «نور خورشید» استفاده میکنند؛ هم ضعیف و هم غیر قابل اعتماد و هم بسیار گرانقیمت هستند.بویژه که «انرژی باد» آلودگی صوتی فراوانی تولید کرده و سالانه صدها هزار پرنده را قتل عام میکند. دوران سوخت فسیلی هنوز به پایان نرسیده است و دهه ها ادامه خواهد یافت.
جناب كژدم قبول داريد ترامپ در مناظره پايين تر از حد انتظار ظاهر شد اگر هيلاري رئيس جمهور شه آيا باز هم پيشگويي هاي شما درست از آب درمياد اگر نه تحليلتون رو راجع به دوران هيلاري بفرماييد چيزي كه كمتر بهش اشاره كردين
پاسخحذفقبول ندارم که ترامپ ضعیف ظاهر شد؛ امّا به مطلبی اشاره میکنم که در هیچیک از تحلیلها به آن اشاره نمیشود. دونالد ترامپ در طی مناظره به شدّت هیجان زده بود و بیش از ۶ بار با لیوان آب دهانش را تَر کرد. خشکی دهان در اینچنین مواردی نشانهٔ هیجان و ترس است. این ترس توسط تبلیغات گستردهٔ منفی (حدود ۲۰۰ میلیون دلار از طرف حامیان هیلاری کلینتون هزینهٔ تبلیغات منفی علیه ترامپ شده بود)و استراتژیستهای مبارزاتی ترامپ ایجاد شده بود و اطرافیان ترامپ او را از هرگونه حملهٔ شخصی باز داشته بودند که حتّی مجبور شد در بخشی از سخنان خود بگوید که: «میخواستم مطالبی را مطرح کنم که به احترام به چلسی کلینتون و ویران نکردن زندگی او ترجیح دادم که این کار را نکنم». اینکه طرفداران جان برکف ترامپ و یا مخالفین خونی او چه میگویند مهمّ نیست. بلکه مهمترین مسئله برای دونالد ترامپ این بود که از «میدان مین»ی که ماهها برایش تدارک دیده بودند بگذرد؛ و توانست بگذرد. هرچند با «خشکی مداوم دهان». امّا از نظر من «مدیریت افکار عمومی پس از مناظره» بسیار ارزشمندتر از «مناظره» است و باید منتظر ماند و دید که استراتژیستهای هر دو طرف چگونه برای مدیریت آن ظاهر خواهند شد.
حذفامّا در رابطه با «هیلاری کلینتون» باید بگویم که او «کاندیدای جهانی» است و همهٔ آنهایی که از ناسیونالیسم آمریکایی وحشت دارند به اشکال گوناگون حامی او هستند.
برخلاف تبلیغاتی که گلوبالیستها براه انداخته اند؛ روسها نیز حامی هیلاری کلینتون هستند. زیرا دستهای گلوبالیستها به خاطر برداشتن «دهها هندوانه» و مراقبت از همهٔ آنها؛ کاملاً بسته است و رویارویی با ناسیونالیسم آمریکایی جهنّم روسها است که به طور طبیعی نمیخواهند وارد آن شوند. هنوز هم که هنوز است؛ زخمهایی که «رونالد ریگان» بر چهرهٔ روسیه وارد کرد التیام نیافته اند و رونالد ریگان دوّم (ترامپ) برای روسها یک فاجعه خواهد بود.
نتایج نظرسنجیهای ده گانه بعد از اولین مناظره انتخاباتی نامزدهای آمریکایی
پاسخحذفترامپ 8 - 2 کلینتون
🔹تایم: کلینتون: 42% - ترامپ:58%
🔹اسلیت: کلینتون: 45.7% - ترامپ: 54.3%
🔹سی بی اِس: کلینتون: 42% - ترامپ: 58%
🔹فورچون: کلینتون: 49% - ترامپ: 51%
🔹بریت بارت: کلینتون: 24.1% - ترامپ: 75.99%
🔹هیل: کلینتون: 36% - ترامپ: 58%
🔹سی.ان.بی.سی: کلینتون: 41% - ترامپ: 59%
🔹ان.جی: کلینتون: 56.39% - ترامپ: 39.21%
🔹دراج ریپورت: کلینتون: 19.29% - ترامپ: 80.71%
🔹سی.ان.ان: کلینتون: 62% - ترامپ: 27%
ناشناس گرامی
حذفاین نظرسنجیها قابل اطمینان نیستند. به این خاطر که نظرسنجی آنلاین هستند.
مال بالاترینه. من بعید نمیدونم. گرچه همشون یگرباسند. و هدفشون نابودی ایرانه که دیگه داغون شده . از همه نظر.متن خبر//// سپاه با خرابکاری و اتش زدن پتروشیمی ها از ابتکار و دولت روحانی انتقام میگیرد
پاسخحذفمعصومه ابتکار و دولت روحانی از 92 به این سو اجازه ندادند سپاه بنزین فوق العاده خطرناک و سرطان زای تولیدی پتروشیمی هایی که سپاه در خصولتی سازی دوران احمدی صاحب شده بود را در سبد بنزین مصرفی در سراسر کشور بفروش برساند. سپاه هم در انتقام از روحانی و ابتکار به اتش زدن سازماندهی شده ولی ظاهرا نامعلوم پتروشیمی ها روی اورده تا دولت روحانی را به زانو دراورد که ابتکار عزل و یک مدیر مزدور سپاه جای او را بگیرد و عرضه و فروش بنزین سرطانزای پتروشیمی در جایگاهها از سر گرفته شود. با وجود چنین دشمن کثیف و پلشتی برادران پان سپاهیست تلاش میکنند امریکا و اسراییل و عربستان و داعش و القائده را دشمن مردم ایران جا بزنند! ..بسی تاسف
ناشناس گرامی
حذفاین نظریه بسیار نزدیک به واقعیت است. اینهمه آتش سوزی؟ و اینکه تا کنون هیچکس دستگیر نشده است؟
سال پیش به همین خاطر به عدّه ای که خود را «پیشگامان کاویانی» مینامیدند و همهٔ آتش سوزیها را به عهده میگرفتند؛ گفتم که: بروید کُس و کونتان را جمع کنید.
به خاطر اینکه هیچ مطلبی را سانسور و حذف نمیکنم؛ بیانیه های این پفیوزها همچنان در این وبلاگ موجود است.
شکّ من زمانی آغاز شد که دیدم این گروههای قلّابی بیانیهٔ رسمی صادر نمیکنند و به عهده گرفتن مسئولیت آتش سوزیها را در بخش نظرات ارسال میکنند. از سوی دیگر ادبیاتی که در نوشتارشان بکار گرفته میشد؛ ادبیات چاله میدانی احمدی نژادی - حزب اللهی بود. لذا دُمشان را قیچی کردم ولی همهٔ مطالبی را که فرستاده اند؛ همچنان دست نخورده در این وبلاگ فابل دسترسی است.
کمونیستهای باهوش چین بر روی زمینهایی که بر روی لایه های «گِل رُس» قرار دارند شهرسازی میکنند. احتمالاً در کنگرهٔ حزب پر افتخار کمونیست چین تقصیرها را به گردن «امپریالیسم جهان خوار» خواهند انداخت. همه جور الاغ دیده بودیم.... الاغ چشم بادامی تحفهٔ دیگری است.
پاسخحذفhttp://www.bbc.com/persian/world-37503245
چینی ها با نخاله دره ها را پر میکنند و روی آن ساختمان میسازند که همچین نتایجی هم دارد.
پاسخحذفرودریگو دوترته بنیانگذار راهی است که انقلابیون راستین ایرانی نیز میتواند برای پاکسازی ایران از جنایتکاران صفوی مسکلک مانند اوباشان سپاهی و بسیجی و انگلهای صفوی از آن تبعیت کنند.
پاسخحذفریشه کنی مالاریا هرچند بیرحمانه به نظر میرسد؛ امّا مانند «آنتی بیوتیک» همهٔ موجودات عفونت زا را از بین میبرد. جامعه ای که به بیماریهای عفونی گوناگون دچار شده است؛ برای پاکسازی راه دیگری ندارد.
http://www.bbc.com/persian/world-37515722
مهم نیست که کسی حقّ دارد و یا ندارد و آن شخص و گروه و یا قوم چه کسانی هستند که میخواهند «طلاق» بگیرند؟ .... مهمّ این است که به طور رسمی این مسئله به بحث گذاشته میشود. مطرح شدن اندیشهٔ «طلاق» آغازی است برای سازماندهی «طلاق».
پاسخحذفhttp://www.radiofarda.com/a/f7-taboo-e4-on-separatism/28022736.html
ناگهان بانگی بر آمد ! خواجه مرد
پاسخحذفکژدم گرامی دیر یا زود این جمله دلنشین را از بیت خواهیم شنید ! آن وقت چه ؟ دو باره روز ازنو روزی از نو ؟ نه من که دیگر طاقت ندارم ! شما چطور ؟ آیا بازهم برادران قاجاقچی و امثال رفسنجانی باز هم ازپرده غیب دست افشان دستار بندی دیگر به ما حقنه خواهند کرد ؟ ویا آن دو محصور را در آب نمک خوابانده اند که مانند طفلان مسلم از پرده به در آورده و مانند دو قدیس به ما حقنه کنند . البته این نظر من است .جناب کژدم آنقدر پلشتی و تضاد در این حکومت دیده ایم که هرآن منتظر خبری از فساد های جدید هستیم و دیگر آنقدر پوست کلفت شده ایم که به زهرخنده ای بسنده میکنیم سونامی هایی مانند خشک سالی و فرونشست زمین که علت اصلی آن خشک شدن آب های زیر زمینی است مانند خبری که امروز منتشر شده مبنی بر فرونشست دشت ورامین ویا زلزله ای که دیر یا زود خواهد آمد شاید چاره کار باشد. نظرشریفتان چیست .با احترام .
ناشناس گرامی
حذفاین نظر من نیست ولی خیلی واقعیتها در پشت آن خوابیده است.
http://www.bbc.com/persian/business-37518733
سلام میشه یه اطلاعاتی درباره اوضاع اقتصادی جهان پسا ترامپ هم بدید . دوره گلوبالیست ها خوب یا بد بخش زیادی از مردم جهان از مواهب اقتصادی بهره مند شدند. دوره ترامپ اوضاع چطور خواهد بود.
پاسخحذفبا تشکر
ناشناس گرامی
حذفگلوبالیسم تا کنون ظاهراُ به نفع کشورهای عقبمانده که احتراماً «در حال توسعه» نامیده میشوند تمام شده است. امّا آنچه که تحلیلگران از آن غافل هستند این است که این «منافغ»؛ ریشه دار (قائم به ذات)نیستند و بیشتر «عاریه ای» هستند. لذا با یک زلزلهٔ سیاسی ۲ ریشتری نیز میتوانند فرو بپاشند.
اقتصاد و سیاستهای داخلی و برون مرزی «پسا ترامپ» تحت سایهٔ سنگین استراتژی «آمریکا مرکز بودن» تعریف خواهند شد. هرچند که ظاهراً به خاطر حاکمیت ۳۶ سالهٔ گلوبالیستها (از زمان بوش پدر)؛ بسیاری از ساختارها در مسیر «جهانی شدن و حکومت جهانی» به پیش رفته اند؛ امّا به خاطر سیطرهٔ علمی - سیاسی - اقتصادی «ملّت آمریکا»؛ همچنان با «چوب زیر بغل» راه میرود.
آنهایی که «مرگ بر آمریکا» میگویند؛ نمیدانند که آمریکا زیرساخت موجودیت سیاسی و اقتصادی آنها است و اگر آمریکا بمیرد؛ همگان با آمریکا خواهند مُرد.
دونالد ترامپ هیچ اتحادیه ای را به رسمیت نمیشناسد و «اتحادیهٔ اروپا» را خواهد تارانید تا اتحادیهٔ جدید «آمریکا مرکز» بوجود آورد. دنیای ترامپ ظاهراً باید با مشکلاتی که «گلوبالیستها» بوجود آورده اند مبارزه کند؛ امّا او همهٔ این مشکلات ظاهری را به «اسلحه» تبدیل خواهد کرد. زیرا برای «ناسیونالیسم آمریکایی» کمپانیهایی مانند «اَپِل» که هیچ سودی برای آمریکا ندارند؛ مرگشان بهتر از زندگی آنهاست. بویژه آنکه مرگ چنین کمپانیهایی میتواند اقتصاد چین را به «زباله» تبدیل کند.
پیروزی ترامپ یک زلزله نخواهد بود و باید آنرا به آغاز دوران «عصر یخبندان» تشبیه کرد که یا باید از سرما مُرد و یا به گرداگرد آتش جمع شد. قصّه های «اقتصاد بزرگ چین» و یا اروپا و ژاپن را فراموش کنید. اگر آمریکا عطسه کند؛ همهٔ آنها از «ذات الریه» خواهند مُرد.
با این حساب تنها بازار ارزشمند دنیا امریکا میشهو بقیه بازارهای دنیا میشن مثل بازار مکاره و دست دوم فروشی. هرکی بخواد پیشرفت کنه راهش فقط از امریکا خواهد گذشت
پاسخحذفسلام کژدم گرامی سوال من بی ارتباط با موضوع هست و بهمین خاطر عذر میخام
پاسخحذفبارها درباره شمنسیم صحبت کرده اید.قبلا هم گفته اید که یک شمن، شمن متولد میشه میخاستم از تجربه شما به عنوان راهنمای راه استفاده کنم چطور میشه با تعالیم شمنی اشنا شد شمن حقیقی نه پوسته گرایی و شکلی گرایی
با تمرینات و متدها چطور میتونم اشنا بشم لطفا راهنمایی کنید بی صبرانه منتظرم
Andromeda گرامی
حذفبرای آشنا شدن با این دنیا؛ با آثار «کارلوس کاستاندا» آغاز کنید. با «ذِن بودیسم» آشنا شوید ولی از آنچه که «آیین بودایی» نامیده میشود و در معابد بودایی تدریس میشوند پرهیز کنید؛ با «اندیشه های تائوئیستی» آشنا شوید. از روشهایی که مواد روانگردان پیشنهاد میکنند به شدّت پرهیز کنید.
از اندیشه های «هندو» پرهیز کنید؛ زیرا شما را به بیراههٔ خرافات میکشاند.
این تنها آغاز راه است. اگر ازدواج کرده اید؛ به طور کلّی ماجرا را فراموش کنید؛ زیرا به جایی نخواهید رسید.
اینرا نیز در نظر داشته باشید که وارد شدن به این وادی؛ میتواند زندگی مادی تان را کاملاً فرو بپاشد.
متاسفانه بیشتر از این نمیتوانم کمک کنم.
Andromeda گرامی
حذفهمیشه به یاد داشته باش که «شمن» همیشه «زن تنها» و یا «مرد تنها» است. زیرا هیچکس نه تنها او را میفهمد؛ بلکه چه بسا او را «دیوانه» بنامند.
اگر به این وادی وارد شوی ... همهٔ زندگیت را باید روی میز بگذاری ... در این وادی؛ حتّی تلاش برای زنده ماندن؛ در مسیر طبیعی «تلاش برای زنده ماندن» نیست. بلکه نشانهٔ عشق برای ادامهٔ «دریافتهای بیشتر» است.
خوشبختانه ازدواج نکرده ام ممنون از راهنمایی شما.شروع میکنم بدون تردید و راهنمایی هم خواهم خواست همچنان
پاسخحذفAndromeda گرامی
پاسخحذفبسیار خوب شد که پاسخی مختصر دادید. این پاسخ مختصر بهانه ای شد برای توضیحات بیشتر.
در آیین شمنی؛ آموزگار هست؛ امّا «ایمان به آموزگار» وجود ندارد. نقش آموزگار انتقال دانش است و شاگرد مبتواند به مراحلی بسیار بالای دانش نسبت به آموزگار برسد. برای مثال میتوانید استادان «انشتین» را در نظر بگیرید که پس از پرورش یافتن انشتین؛ حتّی ناخن پای او نیز به حساب نمی آیند.
آنچه که «آیین بودایی کنونی» آموزش میدهد؛ بر ۲ بخش است.
۱- آموزش «مدیتیشن» و مسیری که بودا پیمود.
۲- مقدّس سازی «بودا».
«سیدارتا گوتاما بودا»؛ تنها یک آموزگار بود که دانشی را که اندوخته بود را آموزش میداد و ادعّایی بیش از «آموزگار بودن» نداشت.
امّا آنهایی که خود را «بودایی» مینامند؛ به خاطر آموزشهای «شارلاتانهای معابد بودایی»؛ از او موجودی مقدّس ساخته اند.
افتادن به دام «شارلاتانهای معابد بودایی و هندویی»؛ پایان «شناخت و دانش» و افتادن به دام «خرافات» است.
وجود شارلاتانهایی از قبیل «محمّد علی طاهری» (رهبر کذایی عرفان حلقه) و سوژه سازی از طرف شارلاتانهای صفوی مسلک حاکم و کشانیده شدن ماجرا به رادیوهای فارسی زبان برای سرگرم کردن «موجودات معتاد اخبار»؛ نشانهٔ افول فرهنگی است.
پاسخحذفزمانی که ماجرای این «کِرم حلقه ای» به رادیوها کشانده شد؛ نگاهی به برخی ویدیوهای «شامورتی بازی» او انداختم. جملاتی که شنیدم وافعاً تاسف بار هستند:
- به مادرم گفتم : یک چیزی از جلو پنجره گذشت...
- صداهای عجیبی زیر سقف شنیده میشد ....
- صدای نفس کشیدنش را میشنیدم و خیلی ترسیده بودم ....
موجوداتی مانند «محمد علی طاهری» پروردگان همان دستگاههایی هستند که «جنّ گیرهای احمدی نژاد» در آنها تولید شده اند.
حدود ۳۰ سال پیش با یکی از از این موجودات در تبریز آشنا شدم که آیین «هارا کریشنا» را تبلیغ میکردند. در طول کمتر از یک ماه دریافتم که رهبرشان یکی از بازاریهای تبریز و از اعضای «حجّتیّه» بوده است.
«محمّد علی طاهری» اکنون شهرت جهانی پیدا کرده و خاک بر سرهایی که فکر میکنند؛ خانهٔ شان پُر از «ارواح و اجنّه» است؛ مکیتوانند به حلقهٔ شارلاتانی او مرجعه کنند.
آنگل فرزانه نخست از او ترسید؛ امّا دید که بهتر است از او استفاده کند. به همین خاطر بازهم به پردهٔ سینما برگشته است.
http://www.bbc.com/persian/iran-37536710
عالی بود کژدم جان
حذفهر چی به اطرافیان میگم که اینا فقط کس و شعره و نه دنبال عرفان حلقه برید و نه دنبال عرفان اکنکار، انگار نه انگار که گوش شنوایی وجود داره.
متاسفانه هرکسی که از مذهب رویگردان میشه داعماً دنبال این هستش که براش یه جایگزین پیدا کنه.
ناشناس گرامی
حذفمتاسفانه خیلی ها فکر میکنند که جریان «حجّتیه» فقط یک جریان «منتظر امام زمانی ضدّ بهائیت» است.
اگر به نوشتارهای قدیمی این وبلاگ که در رابطه با جریانهای «احمدی نژادی» نوشته ام مراجعه کنید؛ این پفیوزها را «رکن رابعی» مینامیدم.
جریان فکری «حجّتیه ای» رابطهٔ عمیقی با ماجرای «شیعهٔ شیخی» (پیروان شیخ احمد احسائی) دارد و آغشتگی عمیقی با مزخرفات خرافی که به نامهای «لیمیا - سیمیا - کیمیا» و جادوگری و «اجنّه شناسی» و تاثیرات حرکت کرات آسمانی و «اعداد» و «حروف» بر زندگی بشری و سایر مزخرفاتی از این قبیل دارد که یادگار تفکرّات خرافی فیثاغورثی و بطلمیوسی و سایر مزخرفات کهن است و هیچ ربطی به عرفان (شناخت = دانش) ندارند. تصوّف و خانقاهها هم که رهبران و بنیانگذارانشان «عارف» (بخوانید شارلاتان) نامیده میشوند؛ نیز به همین خرافات آلوده بوده و همان مزخرفات را به نام «عرفان» به خورد «دراویش و صوفیان» داده اند و این رودخانهٔ پر از گَند و کثافات همچنان جاری است و بسیاری را فریب میدهد.
جریان «حجتیّه» و موجوداتی مانند «انگل طباطبایی» (صاحب المیزان) و «انگل جوادی آملی» و مجموعهٔ ای از این اراذل و اوباشان ترویح دهندگان چنین مزخرفاتی هستند که ساکنین ایران را در عصر تاریک مشابه دوران حاکمیت «واتیکان» در اروپا نگه داشته اند.
اینهمه شفاخانه و امامزاده و اجاق و چراغ .... و اینهمه بیمار و معتاد و فقیر و بدبخت خاک بر سر ضریح لیس....
با درود خدمت کژدم و همینطور Anderomeda عزیز، این پرسش و پاسخ یکی از بهترین ها در این وبلاگ بوده.. تنها سوالی که دارم اینکه اندیشه های تائوئیستی چه خرد و یا حقیقت کاربردی رو میتونه برای یک شمن یا کسی که خودش رو میخواد در این وادی امتحان کنه در برداشته باشه... با تشکر، البته میدونم ربطی به موضوع نوشتار نداره.
پاسخحذفناشناس گرامی
حذفاندیشه های «تائوئیستی»؛ بیان کلامی دریافتهای «شمنی» هستند.
«تائو» یعنی «راز» و شمن به دنبال گشودن رازها به شیوهٔ «دیداری» است.
گفتارهایی که در آثار «تائوئیستی» جمع آوری شده اند؛ «گفتگوی آموزگار و دانش آموز» هستند.
مشابه این گفتگوها را در «ذِن بودیسم» هم داریم.
مجموعهٔ این گفتارها «طرح پرسش از طرف آموزگار» برای کشاندن «دانش آموز» به میدان «یافتن پاسخ» است.
به عنوان مثال؛ استاد دو دستش را به هم میکوبد و میگوید: «آواز دو دست را شنیدی» و سپس یکی از دستها را به صورت عمودی نگاه داشته و به دانش آموز میگوید:
«حال بشنو صدای یک دست را».
صدای یک دست؛ «سکوت» است. این گفتمان به دانش آموز میگوید که «از گفتگو بپرهیز» (صدای دو دست) و ساکت شو و با «راز» رابطه برقرار کُن.
دانشمندان در زمان تحقیق سکوت را بر هیاهو (گفتمان دستها)ترجیح میدهند و با «فیلسوفان تهی دست» گفتگو نمیکنند؛ بلکه پس از پایان «تحقیق عملی» با سایر کسانی که «تحقیق عملی» داشته اند (شمنها)؛ یافته های خود را در میان میگذارند و اینگونه است که «پرسشهای بعدی» (رازهای دیگر) به میدان کشیده میشوند و پس از آن؛ دوباره به «سکوت» و برقراری رابطه با «رازها» پناه میبرند. (معنی حلقه های شمنی همین است).
در آیین شمنی؛ جایی برای «فلسفه بافی» (یاوه گویی) وجود ندارد.
امیدوارم که مسئله اندکی در حدّ «گفتار کلامی» روشن شده باشد.
جناب کژدم با امدن ترامپ چه بر سر سرمایه های جهانی هضم نشده در اقتصاد امریکا خواهد امد آیا راهی طلا به عنوان دارایی امن خواهند شد و با اقتصاد درونزای امریکایی دلار تا چه حد قویی خواهد شد و آیا پارادوکس قویی شدن همزمان انس و دلار امکان دارد به هر حال پیش بینی این مسایل واقعا سخت شده نظر شما جناب کژدم رو می خواستم
پاسخحذفناشناس گرامی
حذفاگر وضعیت افتصادی جهانی به همین منوال پیش برود و گربه ای عطسه نکند و شُتُری پَر در نیاورد. اقتصاد درونزای آمریکا در دو بخش تعریف خواهد شد:
۱- بازسازی زیرساختهای آمریکا که بسیار اشتغالزا بوده و تولیدات آهن و سیمان و .... به اوج خواهد رسید.
۲- تولید برای صادرات.
هر دو بخش نیاز به پایین آمدن ارزش دلار خواهند داشت؛ زیرا پایین آمدن ارزش دلار نه تنها تولیدات آمریکا را در رقابتهای جهانی برای فروش؛ کار آمدتر خواهد نمود؛ بلکه سدّی در برابر واردات نیز خواهد شد. همچنین پایین آمدن ارزش دلار به صنعت گردشگری آمریکا کمک فراوانی خواهد کرد.
امّا اگر پارامترهای دیگری مانند بحران اقتصادی در اروپا و چین اتفاق بیفتد (همان داستان عطسه گربه و شُتُر پرنده)؛ معادلات میتوانند اشکال گوناگونی پیدا کنند که نقش سیاستهای بازیگران قدرتمند اقتصادی استخوانبندی اصلی را نشکیل میدهد.
اگر میخواهید دلار بخرید؛ پیشنهاد من این است که فعلاً صبر کنید. زیرا ریسک بالایی برای باخت دارد.
https://farsi.alarabiya.net/fa/iran/2016/10/03/جنگجویان-کُرد-آموزش-دیده-توسط-آمریکا-برای-جنگ-با-رژیم-ایران-آماده-می-شوند.htmlopen_window_by_link:
پاسخحذفداستان چیه دادا
ناشناس گرامی
حذف۱- شرایط پیش از انتخابات است.
۲- سه رزمناو آمریکا به طرف یمن فرستاده شده اند.
۳- نیرویی که آموزش داده میشود؛ حتماً کاربردی خواهد داشت. امروز هم نشد بعد از انتخابات.
۴- روسیه زیر تحریمها مالاسیده است و دارد آخرین زورش را میزند تا بشار اسد و الدنگ فرزانه را در برابر «کریمه» به حراج بگذارد.
۵- گلوبالیستها هم میدانند که وضعیت روسها اگر امروز «خیط» است؛ اگر ترامپ بیاید؛ بدتر خواهد شد.
ماجرا پارامترهای زیادی دارد.
https://www.instagram.com/p/BLD0JSzDuTl/
پاسخحذفجناب کژدم درود بر شما : ازتبلیغاتی انجام میشود گویا ترامپ از هیلاری عقب افتاده و روباه بنفش روحانی جهنمی هم گفته انتخاب بین بد و بدتر است شما بفرمایید چرا کون دریده های حزب بلبلی عاشق هیلاری شدند و خودشان را جر واجر میکنن در ضمن این پست بسیار قدیمی شده و سخن تازه شما را درخواست میکنیم .سپاس.
پاسخحذف