۱۴۰۴ شهریور ۹, یکشنبه

یک پیشنهادِ عملیّاتی به «اسرائیل»

 نخست اینکه؛ این پیشنهادِ عملیّاتی هیچ ربطی به «طرحِ اِنسداد» ندارد و «طرحِ انسداد» ماجرایی دیگر است.
این پیشنهادِ عملیّاتی؛ بر این اساس است که رژیمِ کثیفِ شیعی؛ از «بمبهایِ خوشه ای» برایِ بمبارانِ مناطق مسکونی در اسرائیل استفاده کرده است و اوباشانِ «حوثی» را نیز به همین کار واداشته است.
این پیشنهاد در صورتِ عملیّاتی شدن؛ میتواند جهنّمِ واقعی را به سرِ سفره هایِ اوباشانِ پاسدار و بسیجی و نیروهایِ سرکوب بیاورد.
همچنین میتواند اوباشانِ رژیم را که در صورتِ «تهدید شدنِ مِیدانی»؛ دست به فرارشان بسیار خوب است را دچارِ تشویشِ روانیِ شدید نموده و «ریزشِ واقعی» و «فرار» را در میانِ اوباشانِ رژیمِ شیعه مسلکِ گورپرست کلید زده و مردم را برایِ سرنگونیِ رژیم امیدوار کُند. منظورم از «ریزش» این نیست که این بی شرفها به طرفِ مردم خواهند آمد؛ بلکه یا فرار کرده و یا کُشته و یا معلول خواهند شد.

پیشنهاد:

خانه هایِ سازمانیّ و مراکزِ مسکونی اوباشانِ سپاه و فرماندهانِ «اَرتشِ قلّابی» که تنها فرقشان با اوباشانِ پاسدار فقط در «تقسیمِ وظایف» است و همچنین نیرویِ انتظامی و امنیّتی و دستگاهِ فرمایشیِ قضایی و سایرِ نیروهایِ سرکوب را در فازِ دوّمِ عملیّاتِ «شیرِ برخاسته» به شدّت بمباران کنید. این خانه ها مراکزِ «تولید و پرورشِ سگهایِ هار» هستند و این سگهایِ هار مشمولِ قوانینِ «حقوق بشر» نمی شوند و نخواهند شد.
آقایِ ناتانیاهو وعده دادند که از انقلابِ مردم ایران حمایت خواهند کرد.
مردمِ ایران به «حمایتهایِ توخالیِ کلامی» نیازی ندارند. بلکّ به «حذف شدنِ نیروهایِ دُشمنِ مردم» نیاز دارند. مردمِ ایران «حمایتهایِ بی ارزش و بی مصرفِ کلامی» را در رابطه با قیامِ مردمِ «ونزوئلا» و «بیلوروس» دیده اند و با نتایجِ «صفر درصدی» اینگونه حمایتها بسیار آشنا هستند.
مردمِ ایران به «حمایتِ مِیدانی» نیاز دارند.

آقایِ ناتانیاهو

دوستیها و پیمانهایِ نیک؛ اینگونه آغاز میشوند.

«کوروش بزرگ» به «حمایتِ کلامی» از یهودیان نپرداخت. بلکه دُشمنِ یهودیان را «حذف» کرد.
«ایرانیان» از شما نمیخواهند که رژیمِ شیعی را سرنگون کنید. آنچه که «ایرانیان» نیاز دارند؛ گُسیختنِ تار و پودِ «فرماندهی و کنترلِ شبکه هایِ سرکوبِ» رژیمِ کثیفِ شیعی است. بقیّه اش را پس از آن به «مردم ایران» بسپارید.

«دست»؛ «دَست» را می شویَد و سپس با همدیگر؛ «صورت» را می شویند.

کژدم

۱۴۰۴ شهریور ۶, پنجشنبه

بالاخره؛ پایین خره.... میخواهند « ماشهٔ»؛ «مکانیسم» را بِکِشند؟؟؟!!!

 بسیاری از «تحلولگران» میخواهند که از «چاهِ اجرایی شدنِ مکانیسمِ ماشه»؛ با  سَطلِ «قیامهایِ مردمی»؛ «سرنگونی» بیرون بکشند و «داد و قالِ رسانه ای» و «داد و قالِ آرزوهایِ بی پایه» را بُنیادِ  «تحلولهایِ خود» قرار می دهند. البتّه امیدوارم که نظرِ من به طورِ کامل اشتباه باشد و آن «تحلولها» به «واقعیّت» تبدیل شوند و نظرِ من(کژدم) مانندِ «تُفِ سَربالا» بر پیشانیَم فرود آید. امّا اینگونه نخواهد شد.
یکی از «تحلولگران» که عضوِ هیئت تحریریّهٔ «ایران اینترنشنال»(علی حسینِ قاضی زاده) است؛ در استقبال از اجرایی شدنِ «مکانیسمِ ماشه»؛ گفت: «سرانجام لحظهٔ موعود فرا رسید».


من(کژدم) به ایشان میگویم که: این لحظهٔ موعودِ خیالی نیز مانندِ همان لحظهٔ موعودِ خیالیِ نبردِ ۱۲ روزهٔ اسرائیل علیهِ رژیمِ شیعی؛ که منتظر بودید تا «ساکنینِ ایران»؛ «کونِ مبارکشان» را تکان دهند؛ به «دیارِ فنا» خواهد رفت.
آیا من(کژدم) آرزو ندارم که آن «لحظهٔ موعود» فرا برسد؟ آیا من(کژدم) در آرزویِ دیدنِ «روزهایِ ذِلّتِ تشیّعِ شنیعه» نه تنها در ایران؛ بلکه در «عراق» و «لُبنان» و «یَمن» و «کثافتستان» و «افغانستان» نیستم؟.... بسیار آرزومندتر از شماها هستم. امّا شماها اشتباه می کُنید. زیرا «مکانیسمِ ماشه»؛ فقط «ساکنینِ ایران» را بیش از اینی که هست؛ «قورباغه پَز» خواهد کرد.
«شازده فیل خان» نیز بارِ دیگر چادرِ خدیجه خانم را به کَمر بست و «ناپلئون بناپارت» شده و گویی که «فرماندهِ عملیّاتی شدنِ مکانیسمِ ماشه است»؛ فرمودند که: «بالاخره زمانِ فعّال سازیِ تحریمهایِ بین المللی فرا رسید».
به نظرِ من(کژدم) حتّی ترکیبِ «اجرایی شدنِ مکانیسمِ ماشه و آغازِ فازِ دوّمِ نبردِ اسرائیل بر علیهِ رژیمِ شیعی»؛ به سرنگونیِ رژیمِ شیعی نخواهد انجامید و «طرحِ انسداد» نقطه ای کلیدی است که باید به این «رِسِپی» افزوده شود. و بدونِ این «چاشنیِ سرنوشت ساز»؛ همه «وِل معطّل» هستند. البتّه اسرائیل خواهد توانست تا «ریگ» را برایِ مُدّتی از «کَفشِ پایش» دَر آوَرد و «ترامپِ لاشخور» نیز به «جایزهٔ صلحِ نوبل» برسد؛  امّا برایِ ایران؛ «تُنبانِ نُو» نخواهد شد.
«تُنبانِ نُو»؛ «طرح» میخواهد؛ «سوزن و نَخ» میخواهد؛ «پارچه» میخواهد و بالاتَر از همه؛ «خیّاط» میخواهد.
کُدامشان را دارید؟
یا اینکه فکر میکنید که میتوانید از «Walmart»؛ تُنبانِ نُو (پارتی کراسی) بخرید؟

کژدم

۱۴۰۴ شهریور ۲, یکشنبه

آشپزی به شیوهٔ «اپوزیسیونچیها»

 «اپوزیسیونچیها»؛ یک «گونی» پُر از سبزیجات و حبوبات و برنج و سیب زمینی و .... دارند که نامش را گذاشته اند «مردمِ ایران».این « گونی» همچنان رویِ دستشان مانده است. زیرا حتّی شناختی از «مُحتویّاتِ گونی» ندارند. چند تا «رِسِپی» برای پُختنِ آش را از اینوَر و آنوَر یاد گرفته اند و بدونِ اینکه با این «رِسِپی ها» آشی پُخته باشند؛ این «رِسِپی»ها را به اشتراک میگذارند و بر رویِ آنها بحثهایی از نوعِ «بَحرِ طویل» راه انداخته و کارشان در همین مسیرِ «بَحرِ طویلی» سالها است که ادامه دارد و فکر میکنم تا زمانِ «ظهور مَهدی و مسیح» ادامه خواهد داشت.
آیا تا کنون کسی را دیده اید که موضوعی با عنوانِ «آسیب شناسیِ جُنبشِ ملّی مَهسا» را به میان بکشد؟ یا اینکه هر کسی میخواهد آنرا به نامِ خود کُنَد؟ یا حتّی این «جُبِشِ ملّی» را «انقلاب» بنامد؛ تا خودش را «بالا بِکِشد»(سیاسَتِ لاشخوری) و «مادَرِ جبشِ ملّی مهسا» (بانو مسیحِ علی نژاد) را انکار کرده (انکارِ مسیح و ساختنِ کلیسا به نامِ مسیح) و با دادنِ القابِ پُر طمطراق به «جُنبش ملّی مهسا» خود را «قهرمان» بنامد. مانندِ دادنِ مِدال از طرفِ «امام حسین اوباما» به یک نابغه. «امام حسین اوباما» در واقع میخواست با دادنِ آن «مِدالِ قلّابی»؛ «مدالِ واقعیِ»( آن نابغه) را به گردنِ خودش بیندازد.




کسی که حتّی فرقِ «نخود» و «لوبیا» و «گشنیز» و «جعفری» و «برنج» و «شکر» و «نمک» را نداند و «اُلگویِ رفتاری» این محتویات را نشناسد؛ چگونه میخواهد آش بپزد؟
این موجودات (فَلّهٔ اپوزیسیونچی ها)؛ تنها زمانی به داد و قال و شُعار می افتند که ببینند در جایی «دیگی در حالِ غُل غُل کردن است».
آن زمان همگی مانندِ «خدیجه خانم» چادُرهایشان را به دورِ کَمر بسته و «ناپلئون بناپارت» میشوند و تا دُورِ بعدی؛ به لاتایلات گویی می افتند.

پُرسشها:

۱- چرا «جنبش ملّی مهسا» به «مقاومتِ ملّیِ زنانِ ایرانی» تنزّل کرد؟
۲- رهبرانِ میدانیِ این جُنبِش چه اشتباهاتی کردند؟
۳- چرا «گسترهٔ جُنبش» با اینکه در سطحِ ملّی اتّفاق افتاد؛ بسیار محدود ماند؟

آیا حاضرید به این پُرسشها پاسخ دهید؟

این گوی و این مِیدان

کژدم

۱۴۰۴ مرداد ۲۸, سه‌شنبه

هشدار در رابطه خریدنِ ساختمانهایِ به حراج گذاشته شده

 آنهایی که ساختمانهایشان را به حراج گذاشته اند؛ هَمگی ریگی به کفش دارند و میخواهند فرار کنند. اگر کسانی به امیدِ اینکه این ساختمانها و اَملاک را ارزان می خرند و در آینده به چند برابرِ قیمت خواهند فروخت؛ سخت در اشتباه هستند.
آنهایی که ساختمانها را برایِ فرار می فروشند؛ احساسِ خطر میکنند. طمع کارانی که خریدار هستند باید بسیار بیشتر از فروشندگان احساسِ خطر کنند. زیرا معلوم نیست که پس از فروپاشیِ رژیمِ شیعی و یا سرنگونیِ این رژیم؛ چه اتّفاقاتی خواهد افتاد و چه بسا خریداران به جُرمِ خیانت و کمک به خروجِ ارز و طلا از ایران؛ نه تنها محاکمه شوند؛ بلکه اموالشان نیز مصادره شود.

«روسپی زادگانِ سپاهِ پاچاهارداران» در سوریّه؛ سرمایه گذاریهایِ سنگینی بر رویِ «خریدنِ زمینها و ساختمانهایِ ارزان» و براه انداختنِ «بساز و بفروشی»؛ انجام دادند. هم پولهایشان را از دست دادند و در آخر نیز مجبور به فرار با کمکهایِ روسیه شدند. هیچکس از این بخش از ضررهایِ هنگفت در سوریّه سخنی نمی گوید. امّا «کژدم» به شما میگوید که بسیار هُشیار باشید.
شما باید به جایِ خریدِ اینگونه اموالِ به غارت رفته؛ باید فروشندگان را شناسایی کنید و اینکه به کدامین کشورها فرار میکنند؟
تا در آینده حساب پس بدهند.
خریداران نیز باید شناسایی شوند. زیرا اگر «خائن» نباشند؛ حدّ اقل اینکه؛ «خطا کار» هستند.

کژدم

۱۴۰۴ مرداد ۲۲, چهارشنبه

نَقدی بر آقای «مُراد ویسی»

 روزی مَردی که: «عِنان داشت؛ سِنان داشت؛ خنجر داشت؛ نیزه داشت و سِپر داشت» به جنگِ مردی که «عِنان نداشت؛ سِنان نداشت؛ خنجر نداشت؛ نیزه نداشت و سِپر نداشت» رفت.
آنکه «عنان داشت؛ سِنان داشت؛ خنجر داشت؛ نیزه داشت و سِپر داشت» به آنکه «عِنان نداشت؛ سِنان نداشت؛ خنجر نداشت؛ نیزه نداشت و سِپر نداشت» گفت:
اِی کسی که «عِنان نداری؛ سِنان نداری؛ خنجر نداری؛ نیزه نداری و سِپر نداری»... چگونه میخواهی که با مَردی که «عِنان دارد؛ سِنان دارد؛ خنجر دارد؛ نیزه دارد و سِپر دارد» بِجنگی؟
آن مَردِ دیگر که «عِنان نداشت؛ سِنان نداشت؛ خنجر نداشت؛ نیزه نداشت و سِپر نداشت» به مردی که «َغنان داشت؛ سِنان داشت؛ خنجر داشت؛ نیزه داشت و سِپر داشت» پاسخ داد:
اِی که تو «عنان داری؛ سِنان داری؛ خنجر داری؛ نیزه داری و سِپر داری».... بِدان که من که «عنان ندارم؛ سِنان ندارم؛ خنجر ندارم؛ نیزه ندارم و سِپر ندارم»؛ به تو که «عنان داری؛ سِنان داری؛ خنجر داری؛ نیزه داری و سِپر داری»... می گویم تا باید بدانی که با کسی روبرو هستی که «عنان ندارد؛ سِنان ندارد؛ خنجر ندارد؛ نیزه ندارد و سِپر ندارد» روبرو هستی که بر تو که «عِنان داری؛ سِنان داری؛ خنجر داری؛ نیزه داری و سِپر داری»..... با اینکه «عِنان ندارد؛ سِنان ندارد؛ خنجر ندارد؛ نیزه ندارد و سِپر ندارد»... به تو که «عنان داری؛ سِنان داری؛ خنجر داری؛ نیزه داری و سپر داری» میگوید که «اِی که تو عِنان داری؛ سِنان داری؛ خنجر داری؛ نیزه داری و سِپر داری».... بِدان که تو با مردی روبرو هستی که «عِنان ندارد؛ سِنان ندارد؛ خنجر ندارد نیزه ندارد و سِپر ندارد» روبرو هستی که با تو که «عِنان داری؛ سِنان داری ...........

روزی «مُلّا نصرالدین» از جایی که «غذایِ نَذری» میدادند بَر می گشت و «اِسهال» گرفته بود و همینطوری از او «می رفت».....
مردی به او رسید و پرسید:
این جایی که «غذایِ نَذری» میدهند کجاست؟
«ملّا نصر الدّین» خطّ «اسهالِ خود» را نشان داد و گفت:

«همین خطّ را بگیر و بُرو تا به محلِ غذایِ نَذری برسی»

کژدمِ مُنتقِد

۱۴۰۴ مرداد ۱۰, جمعه

هشدار به «ساکنینِ ایران»

 تنها راهِ جلوگیری از ادامهٔ جنگ؛ تنها و تنها یک «انقلاب» است. جنگِ کنونی خلق السّاعه نیست. بلکه ادامهٔ جنگی است که رهبران و شرکت کنندگان در «خیانتِ ملّی ۵۷»؛ آنرا آغاز کردند. آنچه که «خیانتِ ملّی ۵۷» ساخت؛ یک ساختارِ «دروغ پایه و خرافه پایه» و «تکفیری» بود. حتّی «کُردها» و «بلوچها» نیز نمیتوانند بگویند که «ما در این خیانت دست نداشتیم.»؛ زیرا نمیتوانند شعارِ «شیعه سُنّی فرقی نیه... رهبرِ ما خُمینیه» را انکار کنند. «خیانتِ ملّی ۵۷» فقط یک حادثهٔ تاریخی که در یک مقطعِ خاصّ انجام گرفت؛ نبود. بلکه این «خیانت» ۴۷ سال ادامه پیدا کرد و همچنان ادامه دارد.
اکنون در مرحلهٔ پایانیِِ «ادامهٔ این خیانتِ ملّی» هستیم و آنهایی که «باد کاشتند»؛ «خودشان و فرزندان و نَوه هایشان توفان درو خواهند کرد».
همهٔ «اپوزیسیونچی ها»؛ شما (ساکنینِ ایران) را شُجاع و «فهمیده» می نامند. آنها به شما دروغ می فروشند. آنها یک نقّاشی پُر زرق و برق و دروغین که از شماها کشیده اند را به شماها می فروشند. امّا «کژدم» تنها آیینهٔ راستگویی است که واقعیّتِ شما را به شما نشان می دهد. اگر اکنون بیدار نشوید؛ فردایِ پس از وقوعِ حادثه؛ حتّی قیامتان مانندِ «حنایِ پس از عروسی» خواهد بود که به «کون» می مالند.
اینکه رژیمِ کثیفِ شیعی میگوید که میخواهد «ساختارهایِ امنیّتی» را ارتقاء دهد یک دروغ است. زیرا افرادی که دارد؛ همانهایی هستند که بودند و همچنان هستند. اهداف و استراتژیهایشان نیز همان است که بود. شماها نیز همانهایی هستید که بودید (رأی دهندگانِ شجاع به خائنین در ۴۷ سالِ گذشته). لذا معجزه ای در کار نیست و نخواهد بود. «دستهٔ وَرَق» همان است و اگر هزار بار نیز آنرا «بُر بزنید»؛ بازهم همان ۵۲ وَرق است.
آنچه که اکنون در انتظارِ شماست؛ همان چیزی است که «ساکنینِ غزّه» اکنون به آن رسیده اند و در «غزّه»؛ زنده به گور شده و هر کسی؛ کاسهٔ گدایی به دست گرفته و منتظرِ «کمکهایِ انسان دوستانه» است و در زوایایِ تاریک؛ به «یکدیگر خواری» روی آورده اند.
جنگی که اکنون در انتظارش هستید؛ جنگ برایِ گُسیختنِ «تار و پودها» است. چه تعدادتان میخواهید «فرار» کنید؟ چه مقدار «موادّ غذایی» میخواهید «احتکار» کنید؟ کدامین کشوری حاضر خواهد بود که میلیونها فراری را پناه دَهد؟
در این ۴۷ سال؛ هیچ روزِتان بهتر از روزِ پیشین نبوده است. امّا وضعیّتِ کنونی به دورانِ «ویرانیهایِ روزانه و تدریجی» شباهتی ندارند. زیرا زمانِ «فرو ریختنِ آوارها» فرا رسیده است.

کژدم