۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

استراتژی و تاکتیک (هنر جنگیدن - بخش 2 )


هنرجنگیدن
( بخش دو)
اشتباهات استراتژیک و اشتباهات تاکتیکی
زمانی که از اشتباه سخن میگوییم ، در واقع از عدم محاسبات مبتنی بر واقعیات و یا کمبود اطلاعات برای محاسبات بهتر و یا حتی مورد توجه قرار ندادن یک یا چند فاکتور دخیل در کل عملیات و یا بزرگ نمایی یک یا چند فاکتور و یا عدم پیش بینیهای درست و دهها عامل دیگر که در محاسبات گنجانده نشده اند سخن میگوییم لذا این یک امر ضروری در آموزشهای نظامی است که گفته میشود : محاسبه، محاسبه ،محاسبه ، و بازهم دهها بار محاسبه ، در هر محاسبه شاید نکات و فاکتورهای جدیدی کشف شود که کل محاسبات را دگرگون سازد ، آنچه که نباید از آن ترسید محاسبه های مداوم است و آنچه باید از آن ترسید بی محابا شتافتن است . اشتباهات استراتژیک میتواند در سیاست و اقتصاد و جنگ به وقوع بپیوندد و نتیجه آن شکست استراتژیک است . شکست استراتژیک چنان شکست سهمگینی است که گاهی اثرات ناگوار آن تا سالهای فراوان و یا قر نها و یا شاید تا ابد باقی بماند . و در این میان اشتباهات استراتژیک سیاسی و نظامی بسیار مهم هستند و حتی میتوانند یک ملت را به نابودی کامل بکشنانند . برای آشکار شدن بیشتر قضیه نخست اشتباهات استراتژیک گوناگون را طبقه بندی کرده و سپس نمونه های تاریخی آنرا بر میشمارم .
1- اشتباه استراتژیک ملی : که معمولأ سیاسی است ولی جای مشخص خود را دارد و ربطی به اشتباهات سیاسی که سیاستمداران مرتکب میشوند ندارد ، این اشتباه همیشه از طرف مردم انجام میگیرد و نمونۀ بارز آن پذیرش و یا عدم پذیرش رهبران سیاسی و اجتماعی است و هرچه تعداد افراد خرفت در جامعه بیشتر باشد درجه احتمال اینچنین خطایی بالاتر است ، به عنوان مثال به روند ورود خمینی سگ تبار به ایران و وعده و وعید های او و روشن شدن تمامی دروغهای او مردم ایران در چنان خرفتی عمیقی فرو رفته بودند که به سادگی از آنهمه دروغهای آشکار با دیدۀ اغماض میگذ شتند ، و مثل گاو هر علوفۀ هرزی را میبلعیدند و شعارهایی چون (بنی صدر صد در صد ) ( آنکس که رأی نداده حق نظر نداره ) ( یا روسری یا توسری) ( حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله) تیشه بر ریشه هستی ملی خود زدند و آنهایی هم که به اصطلاح روشنفکران خوانده میشدند نیز چیزی بیش از توده و یا به زبانی صریحتر و واقعی تر بخشی از همان گله بودند و این خود نتیجۀ خطای تکرار شده مکرر تاریخی این مردم بود که افسارشان را طی صدها سال به دست شیخ و آخوند داده بودند و به همانی تبدیل شده بودند که آرزوی قلبی و باطنی تمامی رهبران ادیان است و متأسفانه آن گله همچنان خود را باز تولید میکند و اگر روزی بوی بهشت را در فضله شتر سرخ عایشه می دید ، هزار و چهارصد سال بعد عکس خمینی رجاله را در ماه میدید و اکنون هم بوی بهشت را در زیر شلوار خاتمی ها و موسوی ها و دیگر رجاله ها می جوید و نه تنها زندگی خویش بلکه آیندگان را نیز در قماری ابلهانه به یک جا می بازد ، کاش بتوانیم عمق فاجعه روند پیوسته از دست دادنها و باختن ها ی مکرر مردم ایران را در هزاروچهارصد سال گذ شته بفهمیم تا بدانیم که در کجای جهان بودیم و اکنون در کجای جهان ایستاده ایم . این مردم پریشان خواب را بیداری خونین میباید.
2- اشتباهات استراتژیک سیاسی : اینگونه اشتباهات را سیاستمداران بی کفایت و بی لیاقت به مردم تحمیل میکنند، به عنوان مثال سر بریدن فرستادگان صلح جوی چنگیز خان بزرگ از طرف بیما یۀ زنباره ای چون سلطان محمد خوارزمشاه ، یک اشتباه استراتژیک به شمار میرود که نه تنها ایران بلکه بخشی از اروپا و آفریقا را نیز به خا کستر تمدنهای سوخته نشاند و گرچه دلیریها و جانفشانیهای بسیاری در مقابله با نیروهای چنگیز خان به وقوع پیوست ولی از عمق فاجعه نکاست ، و یا اشتباه استراتژیک سیاسی محمد رضا پهلوی در سرکوب روشنفکران سیاسی که باعث شد علفهای هرزی چون علی شریعتی و امیر پرویز پویان و مسعود احمدزاده و بیژن جزنی و بدیع زادگان و حنیف نژاد و گلسرخی و احمد شاملو ( که اگر تمامی نشخوار های فکریشان را بخوانید دیناری مطلب به درد بخور نمی یابید) را به گل سر سبد اندیشه ایرانیان تبدیل نمود و یاوه هایشان در بازار بی رونق اندیشه ، مثل حلوای تازه بر سر دستها می رفت و این گلهای سرسبد و کوتوله های اندیشه سیاسی چنان گهی بالا آوردند که شاید نسلهاسوخته شوند و هنوز اثری از التیام این زخم دیده نشود.
3 - اشتباهات استراتژیک اقتصادی: عدم سرمایه گذاریهای سنگین در امر کشاورزی و زیر ساختهای صنعتی و داشتن مناطقی از این مرز و بوم که به مناطق محروم شهرت یافته است و عدم سرمایه گذاریهای سنگین در این مناطق از قبیل کردستان و سیستان و بلوچستان و خراسان و مناطق شمالی و جنوبی کشور بخش مهم اشتباهات استراتژیک اقتصادی در این سرزمین سوخته بوده است و همچنان ادامه دارد و جبران ویرانیهای آن اگر از همین امروز و با تمامی توان ممکن آغاز شود دهها سال زمان می خواهد و نتیجۀ آن تنها در حد جبران از دست داده ها خواهد بود و ضرورت وجودی وکارآیی فرهیختگان میهن پرست علوم اقتصادی به ژرفای اقیانوس ها احساس میشود .
4- اشتباهات استراتژیک نظامی : در این مورد مثا لها فراوان است و یارانی که به اندیشه های هنر جنگیدن علاقه دارند باید تاریخهای تحلیلی نظامی جنگهای گوناگون را بدون دخالت دادن عشق و نفرت ، به عنوان یک مبحث صد در صد علمی و منطقی مورد مطالعه قرار دهند ، اما برای گشایش بحث یک نمونه ملموس را می آورم که همگی ایرانیان سوزش آنرا حتی بعد از بیست و دو سال هنوز در استخوان خویش حس می کنند و آن اشتباه استراژیکی سردمداران حکومت ننگین آیین تباهی است و شاید مسخره ترین اشتباه استراتژیک نظامی در طول تاریخ نبردها باشد. و آن اینکه این رجاله ها جنگ را با خریدن بلیط بخت آزمایی اشتباه گرفته بودند ، ستون فقرات استراتژی نظامی سردمداران جنگ یعنی خمینی احمق و رفسنجانی خرفت و سپاه پاسداران گاو نشان ، این بود که آنقدر به جنگ ادامه دهند تا موقعیتی به دست آورند که منطقه مهمی را بگیرند و بعد از آن مذاکرات صلح را با دست پر آغاز نمایند و کثافتهایی که به سرداران رشید اسلام معروف شدند حتی از این هم فراتر رفته و میگفتند که بگذارید دشمن را به داخل بکشانیم و جنگ فرسایشی را آغاز کنیم ، این الاغها که الان سردار و سرلشکر لقب گرفته اند حتی به مغز آسیب دیدۀ اسلامی شان خطور نمیکرد که اگر جنگ فرسایشی شود برای هر دو طرف فرسایشی میشود و فکر میکردند که مثل علی سگ کش با شمشیر به جنگ سگهای مدینه میروند برای همین هم هست که حتی از بیان علنی استراتژی جنگی شان خجالت میکشند ، چون این استراتژی، استراتژی جنگی نبود و نشانۀ بلاهت و بلکه استراتژی قمار بود ، بدین معنی که آنقدر بلیط بخت آزمایی میخرید تا اینکه بالاخره آن هم شاید یک روز میلیونر شوید .و جالب تر اینکه این مردک معلول ذهنی ( اکبر خان هاشمی بهرمانی ) را جزو نوادر نابغه های سیاسی و نظامی به حساب می آورند و بخشی از آقایان جنبش سبزی طلبان نیز میخواهند اینرا از طریق همه سوراخهای دم دست و ممکن افراد به آنها بچپانند که اگر اکبر آقا که همگی می دانند چه لوله هنگ بزرگی در عالم علم و تقوی و فقه و سیاست وکیاست و امور نظامی است وارد معرکه سبز شود دیگر همه خامنه ای چیها ماستها را کیسه میکنند و دموکراسی و آبادانی و سازندگی باردیگر به خوشی و خرمی باز میگردد و میتوانید بعد از این هرچه دلتان خواست ماست و بستنی کا له بخورید . حال بگذریم ، درد در این سرزمین آنقدر زیاد است که به هربخش آن اشاره میکنید هزار عفونت و چرک و خونابه از آن میریزد . این استراتژی احمقانه و ننگین که خمینی احمق ( احمق مثل اجداد زن باره اش و احمق مثل حاج میرزا آقاسی ) چنان به آن ایمان داشت که در هر سخنرانی که برای گاوهایش میکرد میگفت که صدام حسین دو راه بیشتر ندارد ، یا خود کشی و یا محاکمه و دیدیم که این اشتباه استراتژیکی مسخره ( که گاهی آدم فکر میکند که نه یک اشتباه بلکه یک عمل عمدی برای به اضمهلال کشاندن ایران بوده است ) منجر به کشته و مجروح و معلول شدن حدود دو میلیون نفر و از هم پاشیدن بسیاری از خانواده ها ، ویرانیهای عظیم اقتصادی ، و شکست مفتضهانه و پذیرفتن قطعنامه سازمان ملل گردید بدون داشتن حتی سر سوزنی از چیزی که بتوان آنرا دست آورد نامید ، و تنها راهی که برایشان مانده بود تا بر سر شکست مفتضحانه شان سرپوش بگذارند معرکه گیریهای تشییع جنازه ها بود که هر هفته با بوق و کرنا های رجز خوانا نه به نمایشی تاکتیکی برای جلو گیری از اعتراضات احتمالی مردمی بعد از شکست نسبت به نتیجه شرمگینا نه جنگ بود و شاید بتوان گفت که اشتباه استراتژیک سازمان مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاودان خوراک تبلیغاتی بسیار بزرگی به دارو دسته اراذل و اوباشی چون خمینی و رفسنجانی و سایر رجاله ها داد تا زیر سایۀ آن اصل مسئله شکست استراتژیک را از دیدها پنهان دارند ، چیزی که مسعود رجوی و سایر نوابغ در رهبری سازمان مجاهدین خلق(پیروان راستین و فهمیده علی سگ کش ) حتی خوابش را هم ندیده بودند چه رسد که به آن فکر کرده باشند . در واقع زمانی که یک اشتباه استراتژیکی از نظر اجرایی کلید میخورد روند مداوم از دست دادنها نیز آغاز میشود ، دست آوردهای کوچک نیز نقشی اغواگرانه بازی مکنند که منجر به امیدهای واهی شده و نیروهای سیاسی ،نظامی ، اقتصادی و اجتماعی را در یک روند فرسایشی همه جانبه قرار میدهند و چون بازیهای استراتژیک در سطحی بسیار کلان انجام میگیرد لذا ویرانیها شاید از نظر مقطعی زیاد به چشم نیاید اما بعد از گذ شت زمان اثری ویرانگر و راهی بی بازگشت در برابریک ملت میگذارد و تمامی رگ و پی سرزمین فاجعه را احساس میکند و آنجاست که دیگر کار تمام میشود و وقتی میگوییم کار تمام میشود تنها یک جمله ساده نیست بلکه نقطه ای بسیار(غیر قابل تصور) پایینتر از صفر است که بسیاری از پارامترهای آن قابل جبران و ترمیم نیست و از دست دادنی ابدی است هرچند که باید گفت هر آنچه که از دست میرود به خودی خود از دست دادنی ابدی است که آثار ویرانگر جانبی خود در لحظه لحظه باز سازی آشکار میکند . بعد از جنگ هم این کثافت را سردار سازندگی کردند که در تمامی هشت سال حکومت ننگینش حتی گوشۀ چشمی به مسائل استراتژیک اقتصادی نینداخت و ساختن برجها و پلها و زیرگذرها را به نام سازندگی به خورد این گله ای که امتش میخوانند دادند و حالا هم گروهی فرومایه مثل سید ابراهیم نبویها و مخملبافهای پفیوز آمده اند و رجاله ها را به عنوان اقطاب دموکراسی و سازندگی ونخست وزیر زمان جنگ به خورد ساده انگارانی میدهند تا با استفاده از آنها به عنوان سیاهی لشکر با اروپا و آمریکا برسر میزی بنشینند که نتیجۀ گفتگوهایش شکست استراتژیک بدتری از سال 57 را به بار بیاورد و در چند نسل بعد این کشور را به کشوری مرده تبدیل کنند. در اینجا باید از آن دسته از انسانهای آزاده ای که به فکر ایران هستند و متأسفانه به دام این افعی ها گرفتار شده اند باید بپرسم : به کجا چنین شتابان؟ آیا میخواهید خطاهای پدرانتان را که خمینی را در ماه میدیدند دوباره با رفسنجانی های دیوس و پاچه ورمالیده هایی مثل موسوی و خاتمی و کروبی تکرار کنید آیا اصلأ یک لحظه فکر کرده اید که این زنیکه هرزه (همسر موسوی) را چگونه متفکر سال میسازند؟ آیا میدانید که چه معاملات سیاسی کلانی را به نام شما انجام میشود که روحتان نیز از آن خبر ندارد و این جایزه ها و القا ب قلا بی یک شبه، چه کثافتکاریهایی را در لایه های پنهان زیرنش حمل میکند؟ احمدی نژاد و خامنه ای و سپاه در کون لیسی روسیه و چین مسابقه گذاشته اند و آن یکی ها هم گه اروپا و آمریکا را قرقره میکنند ، آیا هرگز از خود پرسیده اید که پس سهم روستائیان و کارگران و کردها و بلوچها و نقاط محروم کجاست؟ و سهم آیندگانمان کجاست و سهم دخترکانمان که به وسیله سرداران سپاه اسلام به روسپی خانه های عربها و سنگاپور و تایلند فروخته میشوند کجاست؟ اشتباه استراتژیک پدرانتان ایران را به اینجا کشاند ، دیگر تکرارش نکنید..... در آینده ای نزدیک در این رابطه و شکستهای استراتژیک سازمانها و احزاب در دوره سی ساله اخیر در حد توان خویش مقاله ای خواهم داشت تا شاید بتوانیم درک بهتری از هنر جنگیدن داشته باشیم.
حال اندکی هم در بارۀ اشتباهات تاکتیکی صحبت کنیم تا هم از اهمیّت آنها و هم تأثیرات این اشتباهات در کل جبهه های نبرد دید روشنتری پیداکنیم ، با توجه به بزرگی و وسعت جغرافیایی و تعداد نفرات ، ترابری و آرایش نفرات و ادوات ، توشه و مهما ت ، پراکندگی و تمرکز نیروها در منطقه عملیا تی ، کمکهای پزشکی ،درجه و نوع ارتباط عملیات با سایر مناطق عملیاتی دیگر و یا عملیاتهای دیگر ، ارتباطات و گسست ارتباطات و هزینه های کلان و سرسام آور سازماندهی و سایر مسائل ، و با توجه به درجه هوشمندی و امکانات به کار برده شده از طرف دشمن ، میتوان گفت که یک اشتباه تاکتیکی چه آسیبهای جدی و زمینگیر کننده ای میتواند وارد سازد. اگر دشمنی هوشمند و دارای سلاحهای مدرن در برابرتان باشد حتی نتیجه یک اشتباه تاکتیکی تا نابودی کامل نیروها نیز میتواند بیانجامد. لذا طراحی عملیاتهای تاکتیکی باید با محاسبات زیا دی همراه باشد .همچنین اشتباه در عملیات تاکتیکی سیاسی نیز میتواند به همان اندازه باعث فروپاشی و گسست در سازماندهی ها گردد. هر چه شکست سنگینتر باشد اتهام ها در رده فرماندهی نسبت به همدیگرشدیدتر بوده و روحیه فرماندهان را فرسوده میسازد وچه بسا خطا را به خیانت تعبیر کنند، عواقب روانی شکستهای تاکتیکی بر روی جامعه و اثرات اقتصادی آنها که منجر به فقیرتر شدن جامعه گشته که باعث فروپاشی ارکان اجتماعی میشود که هزاران درد بیدرمان دیگر را به همراه می آورد و از سوی دیگر، زمان از دست رفته همگی باهم کل نبرد را یک یا چند گام به طرف فرسایشی شدن میبرد و همانطوری که از نام این نوع جنگ (فرسایشی) معلوم است حتی طرف پیروزمند هم راضی به زحمتش نیست ، و در هر نبردی چه کوچک و چه بزرگ سرعت بالای عملیات و تغییر مکانهای سریع(چالاکی) فاکتور های مهمی به شمار می آیند.مثلأ در جنگ اول خلیج فارس سرعت عملیات به حدی بود که حدود دویست هزار سرباز عراقی در زیر سنگرها و خاکریزها زنده به گور شدند هیچ کس هم سخنی از آن به میان نیاورد( عدد دویست هزار نفر غلو و گنده گویی نیست و طبق بررسیهای سازمان ملل این افراد بیشترشان حتی بدون تیر خوردن و یا زخمهایی که داشتند از طرف نیروهای زمینی متحد ین زنده زنده در زیر خاکریزها ی خودشان دفن شدند و سرعت عملیات به حدی بود که نیروحای متحدین فرصت کشتن تک تک نیروهای عراقی را نداشتند ولذا همه را زنده به گور کردند) نبرد طوفان صحرا را شاید بتوان سریعترین نبرد دوره اخیر دانست نبردی که در رابطه با سرعت کار تبلیغاتی تنها جنگی بود که مثل مسابقه فوتبال، به طور زنده پخش شد. در اقتصاد هم همینطور است ، اندکی به اخبار اقتصادی دو سال اخیر نگاه کنید تا ببینید که چه غولهای اقتصادی که به خاک سیاه نشستند و دلیلش هم تاکتیکهای مسخره روسای مثلأ باهوششان بوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر